Saturday, December 26, 2009

آیا ما نژاد پرستیم؟


آیا ما نژاد پرستیم؟

Society of Iranian for Equality and Anti-racism
جامعه ایرانیان تساوی طلب و ضد نژاد پرست را پیش ببریم



بیایید انسان ها را انسان ببینیم، نه ایرانی یا غیر ایرانی. نه مسلمان یا غیر مسلمان، نه زن و مرد. نه ترک و نه عرب و نه فارس. نه غربی و نه شرقی. نه سیاه و نه سفید. نه زشت و نه زیبا: انسان! همان‌گونه که مادرمان زاده است

ما همه، انسان به دنیا آمدیم. اما سیاستمداران و دینداران، به ما رنگ سیاست و دین زدند. سپس ما را به جنگ هم فرستادند تا منافع آن ها را تامین کنیم

آن ها هم دیگر را می شناختند. برای همین، هم دیگر را نکشتند. ولی ما، سر باز آنان شدیم. ما که هم دیگر را نمی شناختیم، سر هم دیگر را زدیم. هم دیگر را کشتیم. از کشتن هم لذت بردیم

دین فروشان هم با ما همان کار را کردند.

در این وسط، ما بودیم که همیشه نقش قربانی برای آن دو را بازی می کردیم و آن ها قهرمان نمایش زندگی و تاریخ بودند

از میلیاردها انسانی که در راه دین و سیاست، کشته شده اند، نام چند تن ار ما میلیاردها کشته در راه دین و سیاستمداران ،در حافظه تاریخ مانده است؟

در مقابل، نام همه سیاستمداران و تاجران دین، در تاریخ ماندگار است. نمانده است؟

می خواهیم خودمان را گول بزنیم؟ یا می خواهیم بفهمیم که سیاستمداران و خدایان دین، با ما چه کرده اند؟

" سیاستمداران، سلاح "وطن"، "ناموس"، "شجاعت"، "قهرمان، "خاک"، "فرزند وطن"، "قربانی خاک"، "دشمن"، "اجنبی"، "بیگانه"، "متجاوز"، "و ..." را ساخته و به خورد ما دادند.

ما آن ساخته ها را باور کردیم و در راه شان، دیگر انسان ها را کشتیم

در دلمان برای دیگر انسان ها، معبد کینه ساختیم. از کشتن دیگران، با هر عنوانی که به ما (دینداران و سیاستمداران» می دادند، خوشحال می شدیم و می شویم. سیاستمداران و دین سازان، ایدئولوژی و اندیشه را می سازند و به مغز بی مخ ما، فرو می کنند و ما ماشین های "بله قربان" گوی آن ها می شویم

ایدئولوژی ها به هر نام و نشانی که باشند، ما را به مخالفت با دیگران وادار می کنند. ما همان هایی هستیم که انسان ها را از دیدگاه دین و سیاست، طبقه بندی می کنیم

بعد دیگران را در ذهن خودمان، مخالف خودمان و داشته هایمان می سازیم. آن‌ها را همسان
خودمان نمی بینیم. حقیرشان می شماریم و بعد خودمان را برای کشتن شان آماده می کنیم

و بعد آن ها را محکوم می کنیم و بعد مجازاتشان می کنیم و بعد هم احساس آرامش می
کنیم

وجدان تربیت و آموزش یدیده ما، راحت می شود که چند آدم را کشته ایم.

اگر بخواهیم از گروه "بله قربان!" گویان خارج شویم، سیاست مداران و خدایان دین و ایدئولوژی، به جاسوسی، خیانت به دین و خاک و مردم متهم مان یا مرتدمان می کنند

همان انسان هایی که تا دیروز، دوستان ما بودند، آن قضاوت و اندیشه را می پذیرند. تسلیم می شوند. خود و صاحبان ایدئولوژی را حق می شمارند. آن گاه، ما را محکوم می کنند. حکم مرگ ما را صادر می کنند. بعد اعدام مان می کنند و بعد، آسوده می شوند که انسانی خائن، دشمن یا جاسوس را کشته اند و شاید به قهرمان هم تبدیل شوند

بیایید:

1 - به انسان ها به خاطر آن که انسان هستند، احترام بگذاریم
2- بیایید رنگ هایی که دین و سیاست به ما زده را از خودمان بزداییم. بی رنگ شویم. انسان شویم و کینه ها را از دل هایمان دور بریزیم
3- بیایید هم دیگر را محکوم نکنیم
4- بیایید آزادی را برای همه به رسمیت بشناسیم
5- بیایید خود و دین، خاک، نژاد، اندیشه و هر چه تصور می کنیم مال ما است را برتر از آن چه مال دیگران است ندانیم
6- بیایید زنان را به خاطر زن بودنشان که ما را زاده اند، تحقیر نکنیم
7- بیایید کسانی که هم خون و هم نژاد ما نیستند را هم شان با خودمان بدانیم
8- بیایید هرعقیده و دینی که دیگران دارند را محترم بدانیم. به آنان، دین و عقایدشان احترام بگذاریم
9- بیایید برتری نژادی را از خودمان دور بریزیم. خودمان را برتر از دیگران ندانیم
10- بیایید بپذیریم که هر نژاد، ملت و میهنی، پستی و بلندی هایی داشته و خواهد داشت و آن پستی و بلندی ها باعث برتری نمی شود
11- بیایید بپذیریم که قضاوت های ما، در تاریخ و زمان، با دگرگونی سیاستمداران و دینداران، عوض می شود
12- بیایید بدانیم که آن چه دیروز، مایه افتخار پدران ما بوده، ممکن است امروز یا فردا، مایه شرمندگی ما باشد . بیایید در باورهایمان زیاده روی نداشته باشیم
13- بیایید بپذیریم که همه انسان ها در رگ هایشان، خون دارند و همه از مادر زاده شداه اند و همه در روی خاکی به دنیا آمده اند. همه زبانی دارند که از مادرشان دریافته اند و همه انسان ها داشته ها یا هویت خود را دوست دارند و هر انسانی دوست دارد که مورد اخترام دیگران باشد و پست شمرده نشود
14- بیایید مرزها را که دین ها و سیاستمداران ساخته اند و ما انسان‌ها را از هم جدا کرده اند را نپذیریم

مرزهای میان ما انسان ها عبارتند از:

دین، خاک، مرز، نژاد، رنگ، عقیده، زبان و هر آن چه که به دور ما خط می کشد و ما را از دیگران و دیگران را از ما، دور می کند و بین ما انسان ها فاصله می اندازد

مرزبانان عبارتند از :

سیاستمداران، دینداران، نظامیان، مدافعان نژادی، مدافعان زبان ها، معلمان تاریخ، معلمان جغرافیا، و … و

آیا ما نژاد پرستیم؟

اگر : از دین، آیین، عقیده، زبان، خاک، تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم دیگران بدمان می آید، یا آن ها را در این موارد، پست می دانیم یا خودمان را برتر از دیگران می دانیم، ما نژاد پرستیم

اگر روزها، ماه ها، فصل های ما، زیباتر از روزها، ماه ها و فصل های دیگران است، ما نژاد پرستیم
اگر ما "بهترین"، " خوب ترین" ، "زیباترین"، "شجاع ترین" ، هستیم، و اگر "... ترین" داریم، ما نژاد پرستیم
اگر ما "اولین" هستیم، نژاد پرستیم
اگر قهرمانان ما، برتر ار قهرمانان دیگران هستند، ما نژاد پرستیم
اگر "شعر و شعرای ما" بر شعر و شعرای دیگران برترند، ما نژاد پرستیم
اگر تاریخ ما پر ستاره تر از تاریخ دیگران است، ما نژاد پرستیم
اگر مملکت ما بهترین، زیباترین، تاریخی ترین، پیشرفته ترین، بزرگ ترین و ... کشورها است، ما نژاد پرستیم
اگر قرار است ما فرمان برانیم و دیگران از ما فرمان بری داشته باشند، ما نژاد پرستیم
اگر زبان ما شیرین ترین زبان است، ما نژاد پرستیم
اگر هنر تنها در نزد ما است و دیگران بی هنرند، ما نژاد پرستیم
اگر ادبیات ما لنگه ندارد، ما نژاد پرستیم
اگر ما ... داشته باشیم، نژاد پرستیم

اندیشه نژاد پرستی مانند اندیشه برده داری است. باید نه تنها آن را محکوم کرد، بلکه باید با طرفداران آن گفت و گو کرد تا بدانند که همه انسان ها با هم برابرند.

هیچ کس بر دیگری مزیتی ندارد. همه ما عمر بسیار بسیار کوتاهی داریم. همه ما می میریم. پس دنیا را برای هم زندان و جهنم نسازیم

خاک، خون و نژاد، زبان، تاریخ، پدران ما، ساخته های پدران ما، هنرهای ما، ادبیات ما، در کنار داشته های دیگران و هم سطح آن ها است و بر هیچ چیز دیگر انسان ها برتری نداریم

چون دیگران را آن‌ چنان که هستند، نمی‌شناسیم و تا تنها حدودی خودمان را می شناسیم، برای همین، تنها در ذهن خودمان، خودمان را از دیگران برتر می سازیم. سپس آن قضاوت ذهنی خودمان را به عنوان واقعیت قبول کرده و اعلام می کنیم

این، از جهل ما به داشته های دیگران و نداشته های خودمان، سرچشمه گرفته است. بیایید جهل مان را عامل برتریمان ندانیم. بدانیم که دیگران، کم از ما نیستند و نبوده اند و ما دردانه خاک و طبیعت و تاریخ نیستیم

بیایید اندیشه برابری و تساوی انسان ها را بپذیریم و با اندیشه برتری خود یا هر کس و نژادی، مبارزه کنیم

بیایید بدی نژادپرستی را به خودمان و دیگران نشان دهیم و همانند انسان های مدرن، رفتار کنیم

بیایید نژاد پرستانی را که در اطراف ما هستند و ممکن است، دیگران آن‌ها را نمی شناسند را به هم دیگر معرفی کنیم

بیایید به بد و زشت بودن نژاد پرستی ایمان بیاوریم و آن را از خودمان دور کنیم

بیایید نژاد پرستی را محکوم کنیم

انصافعلی هدایت
کانادا – تورونتو
26.12.2009

Friday, December 18, 2009

کدام یک مهم است: خیانت به خاک یا خیانت به ملت؟


تنقید انصافعلی هدایت توسط آقای کاووس پیروزی پهلوان



aghaye Ensafali Hedayat ba puzesh bayad be agahiyetan berasanam zamani darkhasteheh shoma ra baraye baraye afzudane nametan be listeh dustan dar facebook didam va paziraye darkhast shodam keh az andisheh va aadame agahiyetan az tarikhe chand 1000 saalehe mellate iran agah nabudam , chon moddat zamane ziayadi nist keh dar facebook mibasham bedune motale"eh name shoma ra dar listeh dustan jay dadam , aghaye mohtaram harchand keh dorane javani ra poshteh sar gozashtehid amma hanuz zamani barayetan baghi mandeh keh beduneh gharazvarzihaye shakhsi kheradmandaneh tarikh va farhange chand 1000saalehe mellate iran ra behtar va bedorosti motale"eh namaid ,ta shayad betavanid mafhume dorosteh vajehe mellat ra dark benmaid va az iranisetiziye khod pashiman shavid .in pishnahad az janebe man yek ensan va ashena be hoviyateh chand 1000 saalehe melli , tarikhi,farhangi khod ( bename yek irani ) be shakhse shoma mibashad. be name khodavande khorshido mah keh del ra be namash kherad daad raah . kherad ra bayad bekar gereft vali na ehsasstiz koni ra . omid ast darke matlab nemudeh bashid .barayetan behtarin ha ra khastaram

پاسخ انصافعلی هدایت: 1

سلام دوست اندیشمند من

اولا که من تاریخ نخوانده ام و متخصص تاریخ نیستم. دوما به تاریخی که نوشته دست حکومت هاست، اعتماد ندارم. سوم این که از کدام تاریخ سخن می رانید؟ چهارم این که از کدام ایران سخن به میان می آورید؟

ایرانی که پدران من و شما، دیگران را کشته و خاک آنان را اشغال کرده اند؟ یا ایرانی که هر تکه اش به اشغال دیگران در آمده است؟ یعنی از کدام ایران بحث می کنیم؟ ایرانی که در دوران هجوم عرب ها، حمله مغول ها، افغان ها و حتی در جنگ جهانی دوم از آن چیزی نمانده بود، حرف پیش می کشیم؟ یا زمانی که داریوش و نادر، کشور گشایی کرده بودند؟

دوست بسیار ارجمند من

البته که شما به تاریخ آشناتر از من هستید. در این شکی نیست! شک در این است که آیا "کشور" واژه ای نیست که در طول تاریخ دچار انقباظ و انبساط شده و می شود؟ گاه گسترش
یافته و گاه تنگ شده است؟

حال، کدام کشور و کدام خاک و کدامین "ملت" بحث حدیث ماست؟

اگر از این هم بگذریم، ایران ما کی یک ملت بوده است؟ غلوم سیاسی و تعاریف سیاسی به کنار!!! الواح، کتیبه ها، مدارک تاریخی از "ملت" ایران سخن می گویند یا از ملت ها؟ آیا شما در حجاری های تخت جمشید، یک ملت را مشاهده می فرمایید؟ یا ملل را؟ خود نوشته های کتبه از چه سخن می گویند؟

جز در دوران هشتاد ساله اخیر، کی ما یک ملت بوده ایم؟ پدران تاج دار ما، اگر ملل ایران را یکی فرض می کردند و همین سیاست شما را کیاست و پیشه می کردند، آیا الآن از ایران، جز اصفهان و شیراز مانده بود؟ به عقیده من؛ آنان از شما و من، خیلی تیز هوش تر و سیاستمدارتر بودند. آنان با سیاست، توانسته بودند که شیرازه ایران را در دستانشان نگه دارند. ملت ها را متمایل و راضی به اتحاد با ایرانیان نگه دارند. این سیاست و کار، در دوران بعد از اشغال خاک دیگران، قطعی تر بوده است

پدران ما اگر خاک دیگران را اشغال کرده اند، اما فرهنگ، تاریخ، تمدن، شخصیت های تاریخ ساز، زبان و غرور آنان را انکار نکرده اند. بلکه همه داشته ها و نداشته های آن ملت ها را به رسمیت شناخته اند. کاری که ما امروزه نمی کنیم.

در هیچ مقطع تاریخی، جز دوران پهلوی ها و جمهوری اسلامی، ایران یک زبانه نبوده و هیچ گاه، پدران ما اصرار نداشته اند که ایران و ایرانیان از یک خاک، از یک نژاد بوده و هستند. این چه نوع سیاستی است که سعی می کنیم تا همه تفاوت ها را نادیده بگیریم و در حذف شان می کوشیم؟ اگر پدران ما این گونه کرده بودند، تا کنون، نامی از ایران مانده بود؟

مگر نه این که پدران سیاستمدار ما، ایران را بر اساس تفاوت ها در زبان، دین و آیین، نژاد و جغرافیا، اداره می کردند؟ مگر نه این که ایرانی که شما از آن دم می زنید، تنها در دوران پهلوی ها بود که از شیوه ایالتی در آمد؟ مگر ما به شکل ایالت اداره نمی شدیم؟ مگر ایالت ها و ماحالات به دولت و شاهنشاه در مرکز، مالیات نمی دادند؟ اگر چنین نبود و ما یک حکومت و یک ملت داشتیم، چه طور، ایالتی آن قدر نیرو و توان مالی و انسانی می گرفت که حکومت مرکزی را هم بر هم می زد و سلسله جدیدی از تسلط حکومت مرکزی در ایالت های ایران بر پا می ساخت؟

ممکن است که حضرت عالی با کلمه "فدرال" که واژه ای غربی است، مخالف باشید و به جای آن، از واژه "ایالت" یا "ماحال" بهره جویید. یا ممکن است، شما طرفدار ساخت و پرداخت یک ملت، یک کشور و یک شاه باشید. در این صورت، من به عقاید شما احترام می گذارم اما شما را انکار نمی کنم. همان طور که شما هم نباید من و دیدگاه من را آن هم با اظهار تاسف انکار فرمایید. در این صورت، در عزم من بر انکار شما، ابدا شک نکنید

دوست اندیشمند من

ایران تا این اواخر که در آن، ما را بر اساس برتری یک نژاد تربیت کردند، نه تنها بر اساس تساوی نژادی و زبانی اداره می شد که در اسناد به جا مانده از پدرانمان، تساوی سیاسی و اقتصادی و مالیاتی هم بر آن حاکم بوده است. هیچ زمانی در ایران، یک "ملت" نمی زیسته است. همیشه "ملل" یا "ملت ها" در آن زندگی می کرده اند. هم دیگر را هم انکار نمی کرده اند

جالب آن است که وقتی مغول ها، همه ایالت های ایران را شکست می دهند، چهار چوب اداره سیاسی ایالتی و فدرالی ایران آن دوران را از هم نمی ریزند. بلکه آن را حفظ می کنند

حالا چه شده که ایرانیان "آریایی" یا "آریا پرستانی" که خود قبول و باور دارند که ایرانی نبوده و مهاجر هستند، سعی دارند تا ایران را یک ملت با یک نژاد، بدانند و بشناسانند؟ و دیگر ملت ها را مجبور کنند تا استیلا، برتری و استعمار یک قوم یا یک ملت را بر دیگر ملت ها بپزیرانند؟

به عقیده من؛ اندیشه یک ایران با یک تاریخ، زبان، نژاد، دین پاک و ... یک ملت، حاصل ناسیونالیسم غربی است که هم زمان با انقلاب مشروطه، به ایران وارد شده است که اندیشه ای مبتنی بر استعمار، تبعیض نژادی و خود برتر بینی کاذب است

باز هم تکرار می کنم که من متخصص تاریخ نیستم اما شواهد تاریخی را با توجه به تخصص خودم، می توانم به درستی در کنار هم بچینم تا منظره اصلی را ببینم. نه آن چه را که حکومت های بر سر کار آمده، ترسیم کرده اند

حال، یک سوال هم من از شما دارم: خیانت به خاک مهم تر است یا خیانت به ملت و ملت ها؟

ارادتمند

انصافعلی هدایت

Thursday, December 17, 2009

برای حقوق برابر





برای حقوق برابر






برای حقوق برابر

10 photos

وقتی به انسانی، به دیده تحقیر، نگریسته می شود، باید همه ما انسان ها با هم در مقابل آن بایستیم

همه باید برای مبارزه با هر نوع تحقیر و امتیاز خواهی، برتری جویی دینی، سیاسی، نژادی، فرهنگی و مالی و ... بپا برخیزیم

باید دست به دست هم دهیم تا جامعه ای برابر از هر نظر، داشته باشیم

جوانان ایران با هشیاری، یک تهدید را به امتیاز تبدیل کردند. سلاحی را از دست دیوانگان و تشنگان قدرت گرفتند

از تهدیدی که حکومت بکار برده بود تا هم زنان، دختران، مادران و خواهران ما را و هم همه مردان را تحقیر کند، یک فرصت برای تساوی گرایی، برای شورس علیه آن چه دین و دولت و قانون ظالمانه پیش گرفته اند، آفریدند

من هم به نوبه خود، به شما می پیوندم. افتخار می کنم که جزئی از این حرکت پیش رو باشم

امیدوارم که این نوع شورش ها، در مبارزه با هر نو ع ناسیونالیسم افراطی و امتیاز خواهی ها هم بروز و ظهور یابد

زنده باد زنان سر بلند ما

زنده باد مردانی که در حمایت از انسانی زندانی که حکومت می خواست تحقیرش کند، چادر بسر کردند تا بگویند که ما مردان، هیچ برتریی بر زنان نداریم
ا هر دو انسانیم، اگر انسانی بیاندیشیم

امتیازات ما انسان ها، به خاطر مرد یا زن بودن و لباس ما نیست

این تصور غلط، از انسان بودن، زن یا مرد بودن ما نسات نگرفته است. از دین و ایدئولوژیی برخواسته است که به ما تحمیل شده است

لباس، نشانه انسانیت و برتری انسانی بر انسان دیگر نیست که از فرهنگی به فرهنگ دیگر، تغییر می کند و تنها برای زیبایی و محافظت بدن ما بکار می رود

نمی توان انسان ها را به خاطر آن که زن هستند یا مرد، به خاطر زن بودن یا مرد بودن، پست شمرد

کسی و دینی یا ایدئولوژیی که چنین می نگرد و قضاوت می کند، بیمار است و شایستگی آن را ندارد که انسان ها از آن پیروی کرده و به قوانین آن سر تسلیم فرود آورند

من، با پوشیدن روسری زنانه، احساس حقارت نمی کنم. افتخار می کنم که بانوان ایرانی اجازه بدهند تا لباس سنتی آنان را سر کنم

در بسیاری از کشورها، مردان دامن می پوشند و زنان ، کت و شلوار به تن می کنند

آیا لباس، به ما امتیاز و برتری می دهد؟ یا نشانه پستی ماست؟

اندیشه ای که ما داریم و حمل می کنیم، مهم است

آن هم به این جهت مهم است که چه قدر به انسان ها کمک کند

اگر فکر ما بر رنج انسان ها بیفزاید، باعث سر افکندگی دارنده آن اندیشه است

Location: کانادا

Created December 14

Saturday, November 14, 2009

Fətva: Hər İranli Turk ki ozonon şərii və qanoni haqlarının yolonda olə, Şəhiddir



Fətva:

Hər İranli Turk ki ozonon şəri və qanoni haqlarının yolonda olə, Şəhiddir


Əşağada İnsafəli Hedayət-in, Ayətollah Hoseynəli Montəziri-yə xitabən yazdığı məktubu, 9 sorusu və o Ayətollah-ın fatvaları gəlir.


Yazının en sononda, fatvalarin şəkilin yer alıb:


Salam olsün İranın şüca ve boyok Ayətollahına: Ayətollah əl-ozma Montəziri damət bərəkatoh və ifazatoh


Mən İranli Turk qazetəçi: İnsafəli Hedayət-əm ki 13 – 14 yaşımdan məhzərizə iradətim varıdı və var. Mən sizi din adamlarının ən boyoklərindən tanıram vı sizi təhsin edirəm.


O zaman ki mən Fəqihin Motləq Vilayətinin zindanındaydim, ayiləm sizing mali və mənəvi yardımızdan faydalanmışdir. Biz sizing işizin qədrini bilirdik və bilirik.


Bir moddətdir ki sizin adniza bir fətva internet sitələrində yayılır ki mən və İran Turkləri və hətta bir çox Azərbaycan Cumhüriyəti və Turkiyə Cumhuriyəti Turkləri, ono gorob və zoq ediblər. Şoqa gəliblər. Onların vucudunda yeni Umud çıraqları yanir ki İslamın alimləri, Ərəblər və Farslardan ğeyri mosəlmanlarada iltifatları var və onlarında haqlarından difa edirlər.


Ocor ki bilirsizniz, İran Azerbaycan və Turklərinin boyok hissəsi və Azırbaycan Cumhuriyətinin xalqı moslom və on iki imamçıdılar. Bilirsiniz ki Səfəvilər bir Turk silsilədi ki bu dini İranda rəsmi etdilər. Turklər bu dinə və İrana yozlər min qorban veriblər.


Tamam o qərnilərdə ki Turklər iranın mərkəzi hükümətinə hakimidilər, heç bir xalqin dili və kültoronə hiqarət olmadı. Turklər devrində İran bir corə İyalət və Fedral şəkilində idarə olonordo. Məmləkətin hər guşəsində, hər kim ozonə ayid enenələr, rəsmlər, Danışıq və yazi dilləri varıdır. Turk hukumətləri və Turklər heç cəhd etmıdilər ki İranin Turklərden sivayki xalqılarin dillərini Turkiyə çevirsinlər ya o xalqıları, Turk kültorondə zob etsinlər.


Amma Riza Şah devranından ki İranın hükomətin Farslar mərkəzdə ələ geçirtdilər, Məmləkətin idarəsini, İyalət və vilayət şəklindən çığardıb, mərkəzdən idarə etməyə çevirdilər. İranda qanun, dil və modorlok (mənicerlik) birliyin və İranın tamam xalqılarının manafeyinin yerinə, Fars tayfasının (ethnic) mənafeyin otortdolar.


Bu zaman içində, indiyə dək, Farslardan ğeyri digər xalqıların, xosusən Turklərin yazarlarına və qələm sahiblərinə, izin vermədilər ki oz uşaqların və camiyələrin oz kültürlərinə və mədəniyyətlərinə (təməddonlərinə) dayanaraq tərbiyət edib və boyotsonlər.Uşaqlarını oyrətmək haqlarını onlardan oğorladılar.


Turkləri, Turkəmənləri, Giylanlılari, Mazəndəranlılari, Kürdləri, Ərəbləri, Bəluçları və … oz danışıq və yazılarında məzhəkə etdilər. Onların ozlərini, Kültor və tarixlərini təhqir etməyə çalışdılar. Çalışdılar ki onların balaları oz kültür və tarixlərindən biganə olsunlar.


Bilə bilə, bu millətlərin; xosusən Turk millətinin boyok adamlarına və tarixi hadisələriynən ilgili, kitablarda, dərsliklərdə, Məktəblərin porogramlarında, Universitetlərdə, elm və təhqiq mərkəzlərində, qazetlərdə, Radyo və tilvizyonon araşdırıci poroqramlarında, onlara layiq olan yer verilmədi.


Eylə bil ki bucor millətlər nə İranın geçacağinda variymiş, nə də indi vardılar. Ocor oldu ki, o zaman ki İranın Turkləri universitetlərdən dərəcə alırlar, heç bir şey oz dillərinə, Tarixlərinə, Təməddonlərinə (mədəniyyət) və geçacaqlarına gora bilmirlər.

O zaman ki ozlərinin adlım adamlarının qəbirləri ustunə toplanırlar, hədə-hərbə və qorxonc hesaba gəlirlər. Məmurlar onları doyorlər. Tutuqlorlar. Həbsə salırlar. İşkəncə verirlər. Onları vəkilsiz mohakimə edirlər. Hətta belə edam da edirlər. Amma İranın hamı istiyənləri, Fars mehvərli partiyalar və toplomlar, Siyasətçilər, İnsan haqlarına çalişanlar, Yazarlar, Qazetəçılər və … sakit olorlar.

Eyləbil ki devlətin haqqıdır ki Turkləri, Turkəmənləri, Kürdləri, Bəluçları, Ərəbləri, Lorları, Giyləkiləri, Mazəniyləri, və … vorsun. İşkəncə etsin. Həbsə salsın. Edam etsin. Təhqir etsin.

Məzhəkiyə tutsun. Eylə bilki o xalqlar, İranlı deyirlər. İrana Farslarınan şərik deyirlər. Bəlkə Bərdə (alınmış adam- qul) və möstəmirədilər və Gərəkməz ki etiraz səsləri çıxsın.


Buna gorada, İrançı siyasi cəmiyətlərin heç biri bu məhbuslardan və işkəncə qorbanlarından himayət etmirlər. sakit oloblar. Hamısi, Hakimiyyətdə olanlara tay, “Milli Emniyyət” və “Bolocolok” xiyalinın qorxosonon altında gizləniblər.


Devlətdə Farsların, Turklərin İrandan ayırılmasından qorxolarin və qorxonc xiyallarından sui- istifadə edir və Farslardan ğeyri xalqıların mədəni, kultürül və siyasi çalışqanlarin, bölocoloyə mottəhəm edir. Onları Pan-Turkismə mottəhəm edir.


Nəzərə gəlir ki Turk kultürü, Dili, Tarixi, Təməddono, Musiqisi, Şeri, Ədəbiyyatı, Ədəbi adamları, Tarixi şəxsiyyətlərinə, Maraq gostərmək ya o bolgənin iqtisadiyyatına, xalqının yaşayışının rahatlığına, və devlətin o yerdəki siyasətlərinə diqqət etmək ya xod, devlətin o siyasətlərini tənqidə çəkmək və onlara etiraz gostərmək, cormdor. Gərəkməz ki Turklər oz tarix, Kultorol və mədəni varlıqlarina maraq gostərsinlər.


Yerinə gərək ki Pan-Farsist olsünlar. Yalniz, Farsların olob-olmamazlarına diqqət yetirsinlər. Onları oyrənsinlər və onlardan difa etsinlər.


Bu o haldadır ki İslamda, Əsasi Qanunda və normal (cari) qanunlarda bir maddə ya qanun yoxdor ki Pan-Turkism və Turkon kultürül və mədəni varliğına məzaəf əlaqə və marağı, corm gostərsin. Amma devlət, əmniyət idarələri və məhkəmələrin hakimləri, onları oz xalqlarına və kultorlərinə oldoğo məhəbbətə gora, mottəhəm edırlər. Oləmanın və İnsan Haqları öcon çalışqanlarin sokutu altında, onlara işkəncə verirlər. Onları mohakimə və edam edirlər.


Bunlan beylə, bu xalqın çox hissəsinin İrandan ayrılmağa meyli yoxdor. Amma inkar etnək olmaz ki Pan-Farsist devlətin və Pan-Farsisitlərin ləcbazliqi əsərində ki İran Turkləri və digər xalqlarının haqların, ğəsb ediblər, İrandan ayrılmaq fikri, bu xalqin yeni nəsilinin ortasında sorətilən irəlilir.


Bu cavanlar, din və dinin məqamların, Devlət və devlətin rəsmilərin ki İslam və Şiyə hukuməti adina zolm edirləri, bu zolmoləri sorənlər, tanırlar ki Farslardan ğeyri xalqılara olan ədalətsizliyin qarşısında sokut edirlər. Ona gorada, bu zolmolərdən qortarmağın yolono, mostəqillikdə və İrandan ayirilmaqda axtarırlar. Amma agər din alimləri və devlət onların istəklərinə iltifat etsələr, və Əsasi Qanunun icra olmasına izin versələr, Turklərin, Kürdlərin, Ərəblərin, Bəluçların və … istiqlalçılarinin silahları əllərindən alınar.


Sevinməlidir ki siz o fətvada, Əsasi Qanunun 15 və 19ci əslilərinə istinadən, Əsasi Qanunun icrasını və Turklərin dillərinin oyrətməsini istəmisiniz və onların haqlarından modafiyə etmisiniz.


Əyər vaxtiniz olsa və internet sitələrində axtarəş etsəniz, gorəcıksiniz ki sizin o məktubunuz və fatvanızdan nə qədər, istiqbal olob. İndiyədək beylə bir şey İran və Donya Turkləri arasında goronməmişdir.


Bu sizin siyasi, zəkavət və xalqın haqlarına olan əlaqənizi gostərir ki siz insanların arasında olan ixtilaflar: Tayfa, Irq, Dil, Kultür, Rəng və tarix kimi şeylərə baxmırsınız. Adamlara, bu dəlilə gora ki adamdılar, dəyər verib və hormət gostərirsiniz. Insanların hər movzuda: İnsan Haqlarında, Oyrətimdə, Kitab və Mətbuat yayımında, hər ırqın ozonə ayid olan milli və tayfa kimliyinin barabərliyin qəbul edirsiniz. Bu da size, devlətdən gəlirləri olan oləmadan üstünlüyünüzü gostərir ki yeri var onlar sizdən təqlid etsinlər.

Aşağıda bir neçə soro ortaya atıram ki ömidim var sizdən cavab alam:


Birənci soru: Aya o yazənı cənabınız yazmısınız?

Ayətollah Montəzerinin Fətvası: Sizin məktubun cavabını ozom vermişəm və dəftər (office) ono, tayp və gondərməyə məsuldormo.


İkincı soru: Din baxımından, əcəba, Əsasi Qanunun icra olonmaması, o cömlədən; Farslardan ğeyri millətlərin ozlərinə ayid məktəbləri, universitetləri, dil, tarix və sosyal movzularda təhqiq mərkəzlərinin olmamasından məsuliyyət geçmiş 30 ildəki məsulların boynunda varmı ki bu millətlərin haqlarını danıblar və danırlar.


Ayətollah Montəzerinin Fətvası: Hər kim millətin cor bə cor sınıflarının, təbəqələrinin (class) və ırqlarının haqlarının təmin və icrasında əsirgəsə ya ılindən gələni yerinə gətirməsə, boyok allahın yanında məsuldormo.


Uçonco soru: O adamlar ki hokm verirlər ta turk millətinin koltorol, dil, tarix çalışqanlarin, məktəblər və universitetlərdə turk dilin oyrıtməyə çalışanları tutuqlasınlar, sorqulasınlar, Həbsə alsınlar, İşkəncə versinlər, ya onları oldorsonlər, o adamların nə hokmo var? Onlar ki xalqın ziddinə əmir verirlər ya onlar ki o əmirləri icra edirlər, millətə xidmət edirlər ya xiyanətkardılar?


Ayətollah Montəzerinin Fətvası: Gonahsız adamları; hər tayfa və sinifdan ki olalar, tutuqlamaq, sorqulamaq, Həbsə almaq, işkənciyə məruz qoymaq, hələ qalsınki oldormək, boyok (kəbirə) gonahlardandır və xiyanətdir.


Dordoncu soru: Əcəba, din, qanun, əmniyyət və Fars dilin qoromaq adına, Turk millətinin ictimayi, ədəbi, incə sənətləri (arts), insan haqları çalışqanları, qazetəçiləri və yazarlarına olan zorakılıqları, şərii və qanuni olabiləmi? Əcəba, din və dinin qaynaqları, Farsıdan başqa dillərin, o jümlədən Turk dilinin oyrətməsi və yaymasilən moxalifdirmi?

Ayətollah Montəzerinin Fətvası: Hər corə basqi, nəsihət verənlərə, ürəkləri yananlara və o admlara ki ozlərinin şərii və qanuni haqların istirlər, din, qanun və əmniyyət adına, gönah və cormodor və din olçülərinin xılafidır.

Beşinci soru: əcəba, İranın Turk xalqı və ozlərinin tarixdəki qəhramanlarına və azadlıq yolonda mobarizə aparanlarına; Babək Xorrəmdin, Səttar xan: Milli Sərdar, Baqır xan; Milli Salar kimi qəhrəmanlar ya Profesor Mohəmmədtəqi Zehtabi; Azərbaycan tarixi və kultürünün adlım mohəqqiqi və Səməd Behrəngi kimi insanların əlaqəsi (maraqı) olanları, onların məzarları üstündə toplanmaq, dinin usulu və çarçivəsilən moxalifmidir? Aya keçmişə tay, devlətin məmurları, eliyəbilərlər ki din və qanun adilən ocor yerlərdə toplanan adamlarınan pis rəftar etsinlərmi? Onları tutsunlarmı? Həbsə alsınlarmı? və mohakimə etsinlərmi?

Ayətollah Montəzerinin Fətvası: İran millətinin azadlıqı yolonda mobarizə aparan insanlardan təclil etmək, çox yaxşı bir işdir, həm dininimizin həmdə xalqımızın təsdiqindədir. Fərq etməz ki hanki tayfadan ya ırqdan olalar.

Altınci soru: Əcəba Turklər ozlərinin qanundaki haqlarını berəpa etmək yolonda və İranın Turklərinin əsasi haqları uğurunda kı devlət həmən qanunları icra etmir və Turklərin haqların rəsmiyyətə tanımır, əgər bu yolda və hükümətin əlində ölsələr, onların hokum nədirmi?


Ayətollah Montəzerinin Fətvası: Hər bir adamın və hər bir toplomon (cəmiyyətin) şərdə və qanundaki haqlarından modafiyə etməyi, milli və dini bir borcdor (vəzifədir) və hər kimsə oz din vəzifələrinin yolonda donyadan getsə, allah yanında əcirli və savablı olacaqdır.

Yeddinci soru: Mosəlmanların vəziyfələri (məsuliyyətləri) tutulanların həyat yoldaşları və onların uşaqlarının yaşayışın təminatı uçun nədirmi?

Ayətollah Montəzerinin Fətvası: Məhbusların, xüsusən siyasi məhbusların və onlar ki oz haqların əldə etmək yolonda məhbus oloblar, onların ayılələrinin mali və ruhi doromona yetişmək, din, Vicdan və əxlaq borclarıdı və hami onlarin onondə məsuldo.

Seggizinci soru: Əcəba momkondor ki onların yaşayışları, şərii pullardan təmin olson? Aya mömünlərin şərii pulların bu məqsəd uçun toplamaq olarmı?

Ayətollah Montəzerinin Fətvası: Bəli. Əgər şərii ehtiyacları olsa, imkanı var ki şəriyyə pullardan onlara komək olunsun. Və hər morid (case) uçun izin intənilsinlər ta izin verilsin.

Doqqozinci soru: Əcəba (Aya) momkondor o adamlar uçun ki millətin ğəsb olonmoş haqları, Əsasi Qanunda adı gəlmiş qanunlar, kültür və tarixi ehya etmək (diritmək), Azərbaycan millətinin balalarının məktəblərdə və universitetlərdə Turkuno oyrənmək haqqi uğurunda olənlərə ya zənn olor ki hukumətin əliynən oldorolənlərə, Şəhid demək olarmı?


Ayətollah Montəzerinin Fətvas: Bəzi rivayətlərə əsasən, hər kim oz malından modafiyədə olsə, şəhid əcri aparır. Bəs, əgər ozonon şərii və qanuni haqlarından difada oldorolsə, hətmən şəhid əcri aparar.


İradət və Hormətlərilən

İnsafəli Hedayət

Abanın yeddisi 1388

(Əsli yazıda, səhvə gora, tarixi 1378 yazılmış)


Ayətollah Montəzeri: İnşa allah movəffəq olasız

15/8/1388

Hoseynəli Montəzırı

نه (9) فتوای آیت الله منتظری در باره حقوق ترک های ایران


سلام بر آیت الله بزرگوار و شجاع ایران؛ آیت الله العظمی المنتظری دامت برکاته و افاضاته


من؛ انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار ترک ایرانی هستم که از عوان نوجوانی و 13- 14 سالگی به محضرتان ارادت داشتم و دارم. شما را مردی از تبار بزرگان دین می دانم و می ستایم.


وقتی من در زندان ولایت مطلقه فقیه بودم، خانواده ام از حمایت های مالی و معنویتان بی نصیب نبودند و ما شکر گذار بوده و هستیم


مدتی است که فتوایی به نام حضرت عالی در سایت های اینترنتی منتشر شده است که من و ترک های ایران و حتی بسیاری از ترک ها را در جمهوری ترکیه و جمهوری آذربایجان به سر شوق و ذوق آورده است. در آنان، نور امید تازه ای دمیده که گویا علمای اسلام به حقوق مسلمانان غیر عرب و غیر فارس هم توجه دارند و از حقوق آنان هم دفاع می کنند.


همان طور که مستحضر هستید، اکثریت مردم آذربایجان و ترک ایران و جمهوری آذربایجان مسلمان و شیعه عثنی عشری هستند و سلسله صفویه که یک سلسله ترک بود، این مذهب را در ایران رسمیت داده است. ترک ها برای این مذهب وایران صدها هزار قربانی داده اند.


در تمام قرن هایی که ترک ها بر حکومت مرکزی ایران مسلط بودند، زبان و فرهنگ هیچ ملتی تحقیر نشد. در دوران حکومت ترک ها، ایران به نوعی فدرال و ایالتی اداره می شد. مردم هر منطقه، آداب و رسوم و زبان شفاهی و نوشتاری خودشان را داشتند. حکومت ها ترک و ترک ها تلاش نکردند که زبان و فرهنگ غیر ترک های ایرانی را به ترکی تبدیل سازند. یا آنان را در زبان و فرهنگ خودشان ذوب کنند.


اما از دوران رضاشاه که فارس ها حکومت مرکزی را در دست گرفتند، شیوه اداره کشور از ایالتی و ولایتی، به مرکزی تغییر یافت. تساوی حقوقی، زبانی، اداری و مدیریتی ایران، از توجه به منافع همه اقوام ایرانی به نفع قوم فارس چرخید.


در همین مدت، تا کنون به نویسندگان و اهل قلم این ملت ترک و دیگر ملل غیر فارس، اجازه ندادند تا جامعه و فرزندان خودشان را با توجه به زبان، فرهنگ و تمدن خودشات تربیت و بزرگ کنند. حق آموزش فرزندانشان را از آنان دزدیدند.


ترک ها، ترکمن ها، گیلانی ها، مازندرانی ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها، و ... را در گفتارها و نوشتارها مضحکه کردند و در تحقیر آنان و فرهنگ و تاریخشان کوشیدند. تلاش کردند تا فرزندان آنان با فرهنگ و تاریخ خودشان آشنا نشوند.


عمدا برای شخصیت ها و حوادث تاریخی مربوط به این ملت ها به خصوص ملت ترک، در کتاب های درسی و غیر درسی، در برنامه های آموزشی مدارس، دانشگاه ها، مراکز علمی و تحقیقاتی، ستون های مطبوعات و برنامه های تحقیقاتی رادیو و تلویزیون ها جایگاه لازم و شایسته ای به آن ها داده نشد.


گو این که چنین ملت هایی نه در گذشته ایران وجود داشته اند و نه اکنون وجود دارند. چنان شد که وقتی ترک های ایران از دانشگاه های این کشور فارغ التحصیل می شوند، هیچ چیزی در رابطه با زبان، تاریخ، تمدن و گذشته خودشان نمی دانند.


وقتی بر مزار بزرگانشان، اجتماع می کنند، تهدید و خطر به حساب می آیند. ماموران آنان را می زنند. دستگیرشان می کنند. به زندان می اندازند. شکنجه می کنند. بدون حضور وکیل مدافع، محاکمه می کنند. حتی اعدام هم می کنند. ولی همه دوست داران ایران؛ احزاب و جمعیت های فارس محور، سیاست مداران، فعالان حقوق بشر ، نویسندگان و روزنامه نگاران و ... سکوت می کنند . گو این که این حق دولت است که ترک ها، ترکمن ها، کردها، بلوچ ها؛ عرب ها، لرها، گیلکی ها و مازنی ها و ... بزند. شکنجه کند. زندانی کند. اعدام کند. تحقیر کند. مضحکه سازند. گو این که آن ملت ها ایرانی و شریک با فارس ها نسیتند. بلکه برده وار و مستعمره هستند و نباید صدای اعتراضشان برآید.


برای همین هم هیچ جمعیت سیاسی سراسری از این زندانیان و قربانیان شکنجه، حمایت نمی کنند. سکوت کرده اند. همه، مانند حکومتیان در زیر لوای "امنیت ملی" و توهم احتمال "تجزیه" پنهان شده اند.


دولت هم فعالان مدنی و فرهنگی و سیاسی غیر فارس ها را با توجه به ترس و توهمی که فارس ها از ترک ها و از تجزیه کشور دارند، به تجزیه طلبی متهم می کنند. آنان را به پان ترکیسم متهم می کنند.


گو این که علاقه و توجه به فرهنگ، زبان، تاریخ، تمدن، موسیقی، شعر، ادبیات، شخصیت های ادبی و تاریخی، توجه به اقتصاد و رفاه مردم منطقه ترک ایران و سیاستی که دولت در آن مناطق به پیش می برد و حتی اعتراض به آن سیاست ها، جرم است و آنان نباید به داشته های فرهنگی و تاریخی و مدنی خودشان توجه کنند. بلکه باید پان فارسیست بوده و تنها به داشته های فارس ها توجه کرده و آن ها را یاد گرفته و از آن ها دفاع کنند.


در حالی که هیچ قانون و ماده ای در اسلام و قانون اساسی و قوانین عادی وجود ندارد که پان ترکیسم و علاقه شدید به فرهنگ و تمدن ترک را جرم بداند اما دولت، اداره های امنیت و قاضی های دادگاه ها، آنان را به دلیل علاق به مردم و فرهنگ خودشان متهم می کنند. در سکوت علما و جریان های حقوق بشری، آنان را شکنجه می کنند. محاکمه و اعدام می کنند.


با این حال اکثریت این ملت ترک، تمایلی به جدایی از ایران ندارند اما نمی توان انکار کرد که در اثر سماجت دولت پان فارسیست و پان فارسیست ها بر غصب حقوق قانونی ترک ها و دیگر ملل ایرانی، علاقه به جدایی از ایران در میان جوانان این ملت ها رشد می کند.


این جوانان، دین و مقام های دینی، دولت و مقام های دولتی که به نام اسلام و شیعه حکومت و ظلم می کنند را عوامل این ظلم ها در حق حقوق ملل ایرانی غیر فارس می دانند که سکوت کرده اند. برای همین هم راه برون رفت از این ستم ها را در استقلال و جدایی از ایران می دانند. در حالی که اگر علمای دین و دولت به خواست آنان توجه کرده و اجازه بدهند تا قانون اساسی در هر منطقه اجرا شود، استقلال و جدایی خواهان ترک، کرد، عرب، بلوچ و ... خلع سلاح می شوند.


خوشبختانه در این بیانیه، شما با استناد به دو اصل 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی، خواستار اجرای قانون اساسی و برقراری حق آموزش برای ترک زبانان در ایران شده اید و از حقوقشان دفاع فرموده اید.


اگر فرصت داشته باشید و جستجویی در سایت های اینترنتی بفرمایید، ملاحظه خواهید فرمود که تا چه اندازه از این پیام و فتوا استقبال شده است. تا کنون،چنین سابقه ای در میان ترک های ایران و دنیا ، مشاهده نشده بود.


البته این هوش سیاسی، ذکاوت شما و علاقه شما به حق و حقوق ملت را نشان می دهد که فرقی در میان وجوه متمایزه انسان ها از نظر قوم و نژاد، زبان و فرهنگ، رنگ و تاریخ انسان ها قایل نیستید و به انسان به ما هو انسان، ارزش و احترام و برابری در همه زمینه های حقوقی، آموزشی، نشر کتاب و نشریات، داشتن هویت قومی و ملی برای هر نژاد و قومی با مشخصه های خودشان، قایل هستید و همین نکته، از دلیری و برتری شما بر علمای درباری و حقوق بگیر و کارمند دولت، حکایت می کند که جا دارد، بقیه علما از شما تقلید کنند.


در ذیل چند سوال مطرح می کنم که امید است پاسخ دریافت نمایم:


یک: آیا آن بیانیه را حضرت عالی صادر فرموده اید؟


فتوای آیت الله منتظری: بلی. پاسخ نامه شما توسط خودم صادر شده است و دفتر متصدی تایپ و ارسال آن می باشد.


دو: از نظر شرعی، آیا عدم اجرای اصول مختلف قانون اساسی، از جمله حق ملل ایرانی غیر فارس بر داشتن مدارس و دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی در باره زبان خودشان و حق آموزش تاریخ و مسایل اجتماعیشان، مسئولیتی را بر گرده و گردن همه مسئولانی که در30 سال گذشته، این حقوق ملت ها را انکار کرده اند، می گذارد؟


فتوای آیت الله منتظری: هر کس در اجرای حقوق مربوط به تامین اقشار و طبقات و نژادهای مختلف ملت عزیز کوتاهی و تقصیر نماید نزد خداوند متعال مسئول است.


سه: کسانی که دستور دستگیری، بازجویی، زندانی، شکنجه، حبس و قتل فعالان ملت ترک ایران عرصه های حقوق فرهنگی، زبانی، تاریخی، آموزش زبان ترکی در مدارس و دانشگاه ها را صادر می کنند ، چه حکمی دارند؟ آیا عامران و عوامل اجرای احکامی که بر ضد مردم رفتار می کنند، خادم هستند یا خائن به حقوق ملت؟


فتوای آیت الله منتظری: دستگیری ، بازجویی، زندانی کردن، شکنجه نمودن و چه رسد به قتل افراد بی گناه از هر قشر و نژادی که باشند از گناهان بزرگ و خیانت می باشد.


چهار: آیا فشارهایی که به نام دین، قانون، امنیت و حفظ زبان فارسی، به فعالان اجتماعی، ادبی، هنری، حقوق بشری، روزنامه نگاران، نویسندگان و دیگر اقشار مردم ترک وارد می شود، جنبه شرعی و قانونی می تواند داشته باشد؟ و آیا مذهب و منابع مذهبی با آموزش و ترویج زبان های غیر فارسی، از جمله زبان ترکی درایران، مخالف است؟


فتوای آیت الله منتظری: هر گونه فشاری به نام دین و قانون و امنیت بر منتقدان ناصح و دلسوز و کسانی که خواهان احقاق حقوق شرعی و قانونی خود می باشند گناه و جرم محسوب می شود و بر خلاف موازین مذهبی می باشد.


پنج: آیا اجتماع مردم ترک ایران و علاقه مندان به قهرمانان تاریخی و مبارزان راه آزادی در مناطق مختلف ایران مانند بابک خرمدین، ستارخان؛ سردار ملی، باقرخان؛ سالار ملی یا پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ آذربایجان؛ مرحوم پرفسور محمد تقی زهتابی، صمد بهرنگی و حضور در سر مزار چنین انسان هایی با اصول دین و مبانی دینی مخالف هست و آیا ماموران دولتی می توانند مانند گذشته ، به نام دین و قانون، در آن اماکن، با مردم بد رفتاری کرده و آن را بازداشت و زندانی و محاکمه بکنند؟


فتوای آیت الله منتظری: تجلیل از مبارزان راه آزادی ملت ایران از هر زبان و نژادی باشند کار بسیار خوب و مورد تایید دین و مردم ما می باشد.


ششم: آیا اگر ترک ها در راه برقراری حقوق قانونی و اولیه مردم ترک ایران، به دست حکومتی که قانون را اجرا نمی کند و حقوق حقه آنان را به رسمیت نمی شناسد، بمیرد، چه حکمی دارد؟


فتوای آیت الله منتظری: دفاع از حقوق شرعی و قانونی هر فرد وهر قوم و جمعیتی وظیفه ملی و دینی است و هر کس در راه انجام وظیه دینی خود از دنیا برود عند الله ماجور و مثاب خواهد بود.


هفت: مردم مسلمان در رابطه با دستگیر شدگان و تامین زندگی همسران و فرزندان آنان چه مسئولیتی دارند؟


فتوای آیت الله منتظری: رسیدگی به وضعیت مالی و روحی خانواده های زندانیان، مخصوصا زندانیان سیاسی و کسانی که در راه احقاق حقوق خود زندانی شده اند یک امر دینی، وجدانی و اخلاقی است و همگان در مقابل آن، مسئولیت دارند.


هشت: آیا می شود از محل وجوه شرعیه، زندگی آنان را تامین کرد؟ آیا می توان وجوه شرعیه مومنان را به این منظور جمع آوری کرد؟


فتوای آیت الله منتظری: بلی. اگر استحقاق شرعی داشته باشند می توان از وجوه شرعیه به آنان کمک نمود، و به حسب مورد استجازه شود تا اجازه داده شود.


نه: آیا می توان به کسانی که در راه کسب حقوق غصب شده ملت، احیای فرهنگ و تاریخ و حقوق ذکر شده ملت ها در قانون اساسی و آموزش فرزندان ملت آذربایجان به ترکی در مدارس و دانشگاه های ایران کشته شده اند یا مظنون به قتل توسط عوامل حکومت هستند، "شهید" گفت؟


فتوای آیت الله منتظری: مطابق بعضی روایات هر کس در راه دفاع از مال خود کشته شود اجر شهید را دارد. پس اگر در راه دفاع از حقوق شرعی و قانوی خود کشته شود به طریق اولی اجر شهید را خواهد داشت.


انشاالله موفق باشید.

حسینعلی منتظری 15/08/1388


با تقدیم احترام و ارادت

انصافعلی هدایت

هفتم آبان 1388

مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟

  مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟  (Cod of Conduct) ی ا مرامنامه؛ بیر فردین (بیرئیین) پارتینین، تشکیلاتین، اورگوتون،...