Saturday, April 28, 2018

دیالوگ: برای مقابله با تهاجم پانفارسیسم چه باید کرد؟ - بخش دوم

برنامه هفته پنجاه و چهارم "دیالوگ" ـ بخش دوم
موضوع: برای مقابله با تهاجم پانفارسیسم چه باید کرد؟
مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
میهمانان برنامه:
دکترهوشنگ امیراحمدی
دکتر رضا حسین بر
ناصر کرمی
فرامرز بختیار
گوناز تی وی، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
در چند سال، ماه و بخصوص، در روز اخیر، حمله برای توهین، تحقیر، تخریب، نابودی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... سرعت گرفته است.
هر چه ملل، بییشتر به خیابان ها می آیند و از تبعیض روز افزون، از نابرابری حقوقی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، زبانی، محیط زیستی و حقوق ملی خودشان سخن می گویند، رفتارهای سیاسی-تبلیغی پانفارسیسم، شدت بیشتری گرفته و علنی ترشده است.
پانفارسیسم مطمئن است که در اوج پیروزی تاریخی خود قرار دارد. برای همین، این ملل را صاحب هیچ حق و حقوق و سرزمینی نمی داند.
پانفارسیسم همه سیستم های نظامی-امنیتی، مدیریتی، سیستم آموزشی، رسانه ای و قوه عدلیه را تسخیر کرده است. هر آن چه یک تفکر ضد انسانی لازم دارد را، پانفارسیسم به تنهایی در اختیار دارد.
در گذشته، حملات پانفارسیسم به  ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... کم رنگتربود ولی اکنون، با در اختیار گرفتن همه سیستم سیاسی، جسارتی دیوانه وار یافته است.
معاورن رئیس جمهور؛ علی یونسی، علنا، سخنگوی بازوی افراطی ترین پانفارسیست ها شده است و از زبان آن ها سخن می گوید.
علی یونسی، وزیر اطلاعات سابق، با استراتژی های بلند و کوتاه مدت سیستم سیاسی ایران آشنا است. برای همین، علنا، وجود و هستی ملت تورک را انکار می کند. تاریخ تورکان و منطقه را تحریف می کند. 
وقتی از مجموع بیش از یکصد نماینده فراکسیون تورک مجلس، تنها  46 نماینده، به سخنان او اعتراض می کنند، بدون هیچ پشیمانی، نمایندگان را به "نفهمی" و "کج فهمی" متهم می کند که منافع ملی را درک نمی کنند. یعنی پانفارسیسم، منافع ملی ایران و ایرانیان بهتر می فهمد.
چه باید کرد؟ سوالی است که از راه حل و چاره این مشکل، می پرسد.
در این همه سال، ده ها پاسخ به این سوال داده شده است اما مشکل ایران و ایرانی نه تنها حل نشده، بلکه بر شدت مشکل افزوده شده است. تقریبا، پانفارسیسم، دشمن ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... شده است.
آیا علاقه مندان به پاسخگویی با این سوال، به موضوع و نفس مشکل نپرداخته اند؟ آیا موضوع را درست طرح نکرده اند؟ آیا موضوع های فرعی و انحرافی را مطرح کرده، ذهن و فکر جامعه را از مسئله اصلی منحرف کرده اند؟
بنظر می رسد که مشکل و مسئله اصلی، خود "ایران" است. ایران چیست؟ ایرانی کیست؟ ایرانیان چه حقوقی دارند؟ حقوق ایرانیان، توسط چه کسان یا نهادی تعریف می شوند؟ آیا همه ایرانیان -بطور صددرصد مساوی- ایرانی هستند یا بعضی ها ایرانی ترند؟ آیا بعضی ها کمتر ایرانی نیستند؟ آیا بعضی ها هم اصلا ایرانی نیستند؟ چرا بعضی ها هم مهاجرانی هستند که از سر لطف ایرانی ترین ها، در ایران زندگی می کنند و در شرایط لازم، باید ایران را ترک بکنند؟
آیا همین تقسیم بندی، نشان نمی دهد که مفهوم "ایران و ایرانی" بسیار متفاوت، همراه با تبعیض و نگرش دشمنانه در میان ایرانیان با "ایرانی ترین ها" است؟
چه کسانی "ایرانی ترین ها" هستند؟ ملاک های "ایرانی ترین" بودن چیست؟ چرا این دسته، "ایرانی ترین" شده اند؟ "ایرانی تر ین ها" چه مزایایی دارند که دیگران، از آن مزایا و امتیازها  محرومند؟
چرا "ایرانی ترین ها" دیگران را دسته بندی و تقسیم بندی کرده اند؟ آیا این تقسیم بندی، نوع جدیدی از کاست و طبقه و دنباله طبقه بندی دوره قبل از اسلام، در ایران نوین نیست؟ این طبقه بندی ها از چه زمانی در ایران رایج شده اند؟
آیا کاست و طبقه بندی در عصر جدید، با رضا کودتاچی و برتری زبان فارسی و فارس ها آغاز نشده است؟
آیا ملاک "ایرانی ترین" بودن، زبان و نژاد فارسی نیست؟
آیا تحمیل نام، شهرت، زبان، تاریخ، ادبیات، موسیقی، هنر، صنعت، تکنولوژی، دین، ایدئولوژی، ناسیونالیسم و ... فارسی بر همه ایرانیان، تلاش برای ساختن ایرانی نوین بر اساس پانفارسیسم و حذف دیگران نیست؟
آیا توهین و تحقیر ملل تورک، عرب، تورکمن، بلوچ، قشقایی، گیلک، مازن، لر، بندری، و... برای سوق دادن این ملل به قبول ایرانی ترین ها به عنوان انسان های برتر و الگو نیست؟
آیا نباید برای ایرانی شدن، هر آن چه ایرانی ترین ها می گویند را چشم بسته پذیرفت؟
آیا نباید زبان، ادبیات، تاریخ، قهرمانان ملی، منافع ملی، موسیقی، هنر، تمدن و ... ملل دیگر را قربانی پانفارس ها و ایرانی ترین ها کرد؟
چه لزومی برای ایرانی ترین ساختن  ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر، بختتیاری و ...وجود دارد؟
چرا تا دیر نشده، سیاست های فارس سازی هویت ملل غیر فارس متوقف نمی شود؟
برای مقابله با حملات تخریبی، تحریفی پانفارسیسم به ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر، بختتیاری و ... چه باید کرد؟
در برنامه امشب "دیالوگ" با حضور آقایان:
دکتر هوشنگ امیر احمدی
دکتر رضا حسین بر
ناصر کرمی و
فرامرز بختیار
به این گونه سوال ها پاسخ خواهیم داد.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و هشتم اپریل 2018
hedayat222@yahoo.com

دیالوگ: برای مقابله با تهاجم پانفارسیسم چه باید کرد؟ - بخش اول

برنامه هفته پنجاه و چهارم "دیالوگ" ـ بخش اول
موضوع: برای مقابله با تهاجم پانفارسیسم چه باید کرد؟
مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
میهمانان برنامه:
دکترهوشنگ امیراحمدی
دکتر رضا حسین بر
ناصر کرمی
فرامرز بختیار
گوناز تی وی، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
در چند سال، ماه و بخصوص، در روز اخیر، حمله برای توهین، تحقیر، تخریب، نابودی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... سرعت گرفته است.
هر چه ملل، بییشتر به خیابان ها می آیند و از تبعیض روز افزون، از نابرابری حقوقی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، زبانی، محیط زیستی و حقوق ملی خودشان سخن می گویند، رفتارهای سیاسی-تبلیغی پانفارسیسم، شدت بیشتری گرفته و علنی ترشده است.
پانفارسیسم مطمئن است که در اوج پیروزی تاریخی خود قرار دارد. برای همین، این ملل را صاحب هیچ حق و حقوق و سرزمینی نمی داند.
پانفارسیسم همه سیستم های نظامی-امنیتی، مدیریتی، سیستم آموزشی، رسانه ای و قوه عدلیه را تسخیر کرده است. هر آن چه یک تفکر ضد انسانی لازم دارد را، پانفارسیسم به تنهایی در اختیار دارد.
در گذشته، حملات پانفارسیسم به  ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... کم رنگتربود ولی اکنون، با در اختیار گرفتن همه سیستم سیاسی، جسارتی دیوانه وار یافته است.
معاورن رئیس جمهور؛ علی یونسی، علنا، سخنگوی بازوی افراطی ترین پانفارسیست ها شده است و از زبان آن ها سخن می گوید.
علی یونسی، وزیر اطلاعات سابق، با استراتژی های بلند و کوتاه مدت سیستم سیاسی ایران آشنا است. برای همین، علنا، وجود و هستی ملت تورک را انکار می کند. تاریخ تورکان و منطقه را تحریف می کند. 
وقتی از مجموع بیش از یکصد نماینده فراکسیون تورک مجلس، تنها  46 نماینده، به سخنان او اعتراض می کنند، بدون هیچ پشیمانی، نمایندگان را به "نفهمی" و "کج فهمی" متهم می کند که منافع ملی را درک نمی کنند. یعنی پانفارسیسم، منافع ملی ایران و ایرانیان بهتر می فهمد.
چه باید کرد؟ سوالی است که از راه حل و چاره این مشکل، می پرسد.
در این همه سال، ده ها پاسخ به این سوال داده شده است اما مشکل ایران و ایرانی نه تنها حل نشده، بلکه بر شدت مشکل افزوده شده است. تقریبا، پانفارسیسم، دشمن ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... شده است.
آیا علاقه مندان به پاسخگویی با این سوال، به موضوع و نفس مشکل نپرداخته اند؟ آیا موضوع را درست طرح نکرده اند؟ آیا موضوع های فرعی و انحرافی را مطرح کرده، ذهن و فکر جامعه را از مسئله اصلی منحرف کرده اند؟
بنظر می رسد که مشکل و مسئله اصلی، خود "ایران" است. ایران چیست؟ ایرانی کیست؟ ایرانیان چه حقوقی دارند؟ حقوق ایرانیان، توسط چه کسان یا نهادی تعریف می شوند؟ آیا همه ایرانیان -بطور صددرصد مساوی- ایرانی هستند یا بعضی ها ایرانی ترند؟ آیا بعضی ها کمتر ایرانی نیستند؟ آیا بعضی ها هم اصلا ایرانی نیستند؟ چرا بعضی ها هم مهاجرانی هستند که از سر لطف ایرانی ترین ها، در ایران زندگی می کنند و در شرایط لازم، باید ایران را ترک بکنند؟
آیا همین تقسیم بندی، نشان نمی دهد که مفهوم "ایران و ایرانی" بسیار متفاوت، همراه با تبعیض و نگرش دشمنانه در میان ایرانیان با "ایرانی ترین ها" است؟
چه کسانی "ایرانی ترین ها" هستند؟ ملاک های "ایرانی ترین" بودن چیست؟ چرا این دسته، "ایرانی ترین" شده اند؟ "ایرانی تر ین ها" چه مزایایی دارند که دیگران، از آن مزایا و امتیازها  محرومند؟
چرا "ایرانی ترین ها" دیگران را دسته بندی و تقسیم بندی کرده اند؟ آیا این تقسیم بندی، نوع جدیدی از کاست و طبقه و دنباله طبقه بندی دوره قبل از اسلام، در ایران نوین نیست؟ این طبقه بندی ها از چه زمانی در ایران رایج شده اند؟
آیا کاست و طبقه بندی در عصر جدید، با رضا کودتاچی و برتری زبان فارسی و فارس ها آغاز نشده است؟
آیا ملاک "ایرانی ترین" بودن، زبان و نژاد فارسی نیست؟
آیا تحمیل نام، شهرت، زبان، تاریخ، ادبیات، موسیقی، هنر، صنعت، تکنولوژی، دین، ایدئولوژی، ناسیونالیسم و ... فارسی بر همه ایرانیان، تلاش برای ساختن ایرانی نوین بر اساس پانفارسیسم و حذف دیگران نیست؟
آیا توهین و تحقیر ملل تورک، عرب، تورکمن، بلوچ، قشقایی، گیلک، مازن، لر، بندری، و... برای سوق دادن این ملل به قبول ایرانی ترین ها به عنوان انسان های برتر و الگو نیست؟
آیا نباید برای ایرانی شدن، هر آن چه ایرانی ترین ها می گویند را چشم بسته پذیرفت؟
آیا نباید زبان، ادبیات، تاریخ، قهرمانان ملی، منافع ملی، موسیقی، هنر، تمدن و ... ملل دیگر را قربانی پانفارس ها و ایرانی ترین ها کرد؟
چه لزومی برای ایرانی ترین ساختن  ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر، بختتیاری و ...وجود دارد؟
چرا تا دیر نشده، سیاست های فارس سازی هویت ملل غیر فارس متوقف نمی شود؟
برای مقابله با حملات تخریبی، تحریفی پانفارسیسم به ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر، بختتیاری و ... چه باید کرد؟
در برنامه امشب "دیالوگ" با حضور آقایان:
دکتر هوشنگ امیر احمدی
دکتر رضا حسین بر
ناصر کرمی و
فرامرز بختیار
به این گونه سوال ها پاسخ خواهیم داد.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و هشتم اپریل 2018
hedayat222@yahoo.com


دوشونجه لر مئیدانی: پانفارسیزمه "دور!" دئمه نین یولو وارمئ؟

دوشونجه لر مئیدانی: پانفارسیزمه "دور!" دئمه نین یولو وارمئ؟
دانیشئقئن آپارئجئسئ: انصافعلی هدایت
قوناق: دوکتور محمدحسین یحیایی
دوشونجه لر مئیدانی برنامه سی، هر شنه گونو، تبریز واختی ایله ساحات 21:00-دا، گوناز تی وی دن، جانلی یایئلئر
Düşüncələr Meydanı: Panfarsizmə "Dur!" demənin Yolu varmı?

Aparıcı: İnsafəli Hidayə

Qonaq: Dr. Məhəmmədhüseyn Yəhyayi .
GünazTV
April.28.2018

Friday, April 27, 2018

برای مقابله با حملات پانفارسیسم چه باید کرد؟

مقدمه ای برای ورود به "دیالوگ" امروز: شنبه بیست و هشتم اپریل 2018
در چند سال، ماه و بخصوص، در روز اخیر، حمله برای توهین، تحقیر، تخریب، نابودی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... سرعت گرفته است.
هر چه ملل، بییشتر به خیابان ها می آیند و از تبعیض روز افزون، از نابرابری حقوقی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، زبانی، محیط زیستی و حقوق ملی خودشان سخن می گویند، رفتارهای سیاسی-تبلیغی پانفارسیسم، شدت بیشتری گرفته و علنی ترشده است.
پانفارسیسم مطمئن است که در اوج پیروزی تاریخی خود قرار دارد. برای همین، این ملل را صاحب هیچ حق و حقوق و سرزمینی نمی داند.
پانفارسیسم همه سیستم های نظامی-امنیتی، مدیریتی، سیستم آموزشی، رسانه ای و قوه عدلیه را تسخیر کرده است. هر آن چه یک تفکر ضد انسانی لازم دارد را، پانفارسیسم به تنهایی در اختیار دارد.
در گذشته، حملات پانفارسیسم به  ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... کم رنگتربود ولی اکنون، با در اختیار گرفتن همه سیستم سیاسی، جسارتی دیوانه وار یافته است.
معاورن رئیس جمهور؛ علی یونسی، علنا، سخنگوی بازوی افراطی ترین پانفارسیست ها شده است و از زبان آن ها سخن می گوید.
علی یونسی، وزیر اطلاعات سابق، با استراتژی های بلند و کوتاه مدت سیستم سیاسی ایران آشنا است. برای همین، علنا، وجود و هستی ملت تورک را انکار می کند. تاریخ تورکان و منطقه را تحریف می کند. 
وقتی از مجموع بیش از یکصد نماینده فراکسیون تورک مجلس، تنها  46 نماینده، به سخنان او اعتراض می کنند، بدون هیچ پشیمانی، نمایندگان را به "نفهمی" و "کج فهمی" متهم می کند که منافع ملی را درک نمی کنند. یعنی پانفارسیسم، منافع ملی ایران و ایرانیان بهتر می فهمد.
چه باید کرد؟ سوالی است که از راه حل و چاره این مشکل، می پرسد.
در این همه سال، ده ها پاسخ به این سوال داده شده است اما مشکل ایران و ایرانی نه تنها حل نشده، بلکه بر شدت مشکل افزوده شده است. تقریبا، پانفارسیسم، دشمن ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... شده است.
آیا علاقه مندان به پاسخگویی با این سوال، به موضوع و نفس مشکل نپرداخته اند؟ آیا موضوع را درست طرح نکرده اند؟ آیا موضوع های فرعی و انحرافی را مطرح کرده، ذهن و فکر جامعه را از مسئله اصلی منحرف کرده اند؟
بنظر می رسد که مشکل و مسئله اصلی، خود "ایران" است. ایران چیست؟ ایرانی کیست؟ ایرانیان چه حقوقی دارند؟ حقوق ایرانیان، توسط چه کسان یا نهادی تعریف می شوند؟ آیا همه ایرانیان -بطور صددرصد مساوی- ایرانی هستند یا بعضی ها ایرانی ترند؟ آیا بعضی ها کمتر ایرانی نیستند؟ آیا بعضی ها هم اصلا ایرانی نیستند؟ چرا بعضی ها هم مهاجرانی هستند که از سر لطف ایرانی ترین ها، در ایران زندگی می کنند و در شرایط لازم، باید ایران را ترک بکنند؟
آیا همین تقسیم بندی، نشان نمی دهد که مفهوم "ایران و ایرانی" بسیار متفاوت، همراه با تبعیض و نگرش دشمنانه در میان ایرانیان با "ایرانی ترین ها" است؟
چه کسانی "ایرانی ترین ها" هستند؟ ملاک های "ایرانی ترین" بودن چیست؟ چرا این دسته، "ایرانی ترین" شده اند؟ "ایرانی تر ین ها" چه مزایایی دارند که دیگران، از آن مزایا و امتیازها  محرومند؟
چرا "ایرانی ترین ها" دیگران را دسته بندی و تقسیم بندی کرده اند؟ آیا این تقسیم بندی، نوع جدیدی از کاست و طبقه و دنباله طبقه بندی دوره قبل از اسلام، در ایران نوین نیست؟ این طبقه بندی ها از چه زمانی در ایران رایج شده اند؟
آیا کاست و طبقه بندی در عصر جدید، با رضا کودتاچی و برتری زبان فارسی و فارس ها آغاز نشده است؟
آیا ملاک "ایرانی ترین" بودن، زبان و نژاد فارسی نیست؟
آیا تحمیل نام، شهرت، زبان، تاریخ، ادبیات، موسیقی، هنر، صنعت، تکنولوژی، دین، ایدئولوژی، ناسیونالیسم و ... فارسی بر همه ایرانیان، تلاش برای ساختن ایرانی نوین بر اساس پانفارسیسم و حذف دیگران نیست؟
آیا توهین و تحقیر ملل تورک، عرب، تورکمن، بلوچ، قشقایی، گیلک، مازن، لر، بندری، و... برای سوق دادن این ملل به قبول ایرانی ترین ها به عنوان انسان های برتر و الگو نیست؟
آیا نباید برای ایرانی شدن، هر آن چه ایرانی ترین ها می گویند را چشم بسته پذیرفت؟
آیا نباید زبان، ادبیات، تاریخ، قهرمانان ملی، منافع ملی، موسیقی، هنر، تمدن و ... ملل دیگر را قربانی پانفارس ها و ایرانی ترین ها کرد؟
چه لزومی برای ایرانی ترین ساختن  ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر، بختتیاری و ...وجود دارد؟
چرا تا دیر نشده، سیاست های فارس سازی هویت ملل غیر فارس متوقف نمی شود؟
برای مقابله با حملات تخریبی، تحریفی پانفارسیسم به ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر، بختتیاری و ... چه باید کرد؟
در برنامه امشب "دیالوگ" با حضور آقایان:
دکتر هوشنگ امیر احمدی
دکتر رضا حسین بر
ناصر کرمی و
فرامرز بختیار
به این گونه سوال ها پاسخ خواهیم داد.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و هشتم اپریل 2018
hedayat222@yahoo.com

گونئی آزربایجان میللی فعاللار اوچون ژورنالیسم 34 الف- تئوری- گورونمه مزلیک


گورونمه مزلیک دوشونجه سی
بو درسی، 'ئچن هفته "مجهوللوق" باشلئغی آلتئندا ایره لی آپارمئشدیم. بو هفته، عاینی آنلامی، "گورونمه مزلیک" آنلامی ایله داشئرام تا هم او آنلامی ایره لی سورم و همده بیر ظریف فرقیلیک یارادام تا تیترلر بیر بیرینه بنزه مه سین لر.
بو هفته نین "گیزلیلیک" ایجتیماعی-سیاسی-فرهنگی بحثینده، بیر چوخ مسئله یه بارماق قویدوم. اونلارئن خولاصه سین بوردا یازئرام:
1. آزربایجان، استعمار و هابئله، ایشغال آلتئندا دیر. بو "استعمار" و "ایشغال"، میللتین روحونا درین ایز سالئب وسالماقدا دئر.
بو ایزلر، او خنجر و قمه یاراسئنا بنزر کی بده نین اوستو اورتولن یئرلرینده دئییل بلکه اینسانئن اوزونده دیر و همیشه گوز قاباغئندا دئر. اینسان ایستر-ایسته مز، هر آن، بو یارانی، گوورور و اونونلا ائوز به اوز اولور. اوندا قاچماق ایستیر آمما اوندان قولایلئقلا قورتولوش ایمکانئ یوخ دور.
یعنی، بو ایشغال و استعمار ایزی، هر گون یئنی دن یارانئر و تازالانئر. اینسان بیلن کیمی کی موستعمیره لیکه محکوم دور، همده توپراغئ، همده اینسانلارئ و اینسانلئغئ ایشغال اولوب، ائوز ائوزونه، جسارتین و ائوز گوونین الدن وئریر و موباریزیه ده گیرسه بئله، گیزلی اولماقئ ترجیح ادیر.
2. موستعمیره و ایشغال اینسانئ، ایستعمارئن گوجون گورمک ایله، ائوزونون شیکست یئدیگین خاطئرلئر. اوزونون، گوجسوز و چاره سیز اولدوغونا هر گون، بیرداها، اینانئر.
بو تیکرار، گون لر، آیلار و بیر قرنین هر ثانیه سی، اینسانئن فیکیرینده، دویغولارئندا و یاشامئندا بئله خاطئرلانئر و مجهوللوق روحیه سین یارادئر.
بو شیکست و تسلیم اولماق روحیه سی، اینسانلارئن روحوندا یووا سالئر. حتتا اینسانئن بیر پارچاسئ کیمی اولور. هامئ اینسانلاردان، جسارتی، ائوز گوونی آلئر. خوصوصیله کی دیل مسئله سی و فرقیلیگیده اونا علاوه اولاندا، اینسان ائوزونو داها چوخ فرقیلی گورور. اوزونده کی یارالارئ، داها چوخ گوز اونونه چئخئر و داها عذابلیئ اولور. بونلار ایکی سی ال اله وئریر و بو خسته لیگی توپلومون ان گیزلین دامارلارئنادا یایئرلار. بیر خرچنگ کیمی، سالیم ایجتیماعنئ، گمیرمه گه باشلئر. بیر سورج ایچینده، اونو، ایچدن بوشالدئر.
3. ایشغال، موستعمیره (سومورگه چیلیک) و دیل ایختیلافلارئ بو اینسانلار و توپلومدا، فرقیلی، گوز قاباغئندا اولماقئ و گیزلین قالانماماغئ اونه سورور.
بونلاردا باعیث اولور تا اینسان و توپلوم، تئز تانئنسئن و تئز تهلئکه نی ائوزونه ساری چاغئرسئن. بودا توپلومدا، قورخو روحونون اتکلنمه سینه قول-قانات وئریر. قورخو، داها درینله شیر. بو توپلومون اینسانلارئ، دیللرین دئییشمه گه بئله چالئشسا، "لهجه لری اولاجاق. تورکون، فارسئ دیلینده هر نه قدر چالئشسادا لهجه سی، اونو، دوشمانئن گوزونون اونون ده توتاجاق.
بودا، او اینساندان و توپلومدان امنییتی آلئب، یئرینه، قورخونو وئره جک دیر. بو قورخو، اونون و توپلومون جانئندا، یئرله شه جک دیر. قورخو، هر بیر اینسانئ، هر بیر توپلومو، ایفلیج ادر. الین-قولون قئرار. بئیله بیر اینسان و توپلوم، او سیچانا بنزر کی آج بیر پیشیگین الینده اسیر اولوب.
پیشیک، سیچانی ائوز باشئنا اوتورسه و باشئ باشقا بیر یونله قارئشئیق اولسا بئله، قورخموش سیچان، فورصت دن فایدالانئب، قاچا بیلمز. چون، قورخو روحو، اونون ایراده سین الیندن آلئب. اونو، تسلیم و اولومه راضی ادیب دیر.
4. بیله بیر شرطلرده، او توپلومون آداملارئ، گیزلی و مجهول قالماغی سئچرلر.
بئیله بیر دورومدا، بئله گورونر کی او توپلوم یا اینسانئن ائوزو، "مجهول قالماغی" سئچیر آمما "مجهوللوغو"، سومورگه چی و ایشغال گوجو، اونا تکجه سئچیم قویموش تا همن توپلوم، مجهوللوق آلتئندا، آزادلئق حیس اتسین آمما مجهوللوق و "گورونمه مزلیک"، آزادلئق دئییل. بلکه بیر درین قارانلئقا دوشوب، اوردا هم ائوزون و همده توپلومو ایتیرمک دیر. سومورگه چی و ایشغالچی رئژیملر ایله بیر شرطلر یارادارلار کی اینسانلار، قارانلئقئ آزادلئق دوشونسونلر و سئوینه رک، اورا ایلتیجا آپارسئنلار. قارانلئقدا گیزلنسین لر. قارانلئقدا گیزله ننلری، تاپماق، هم دووله ته، همده توپلوما مومکون دئییل.
اونون اوچون ده، هر بیر سس کی قارانلئقدان گله، بو شککی یارادار کی، رئژیم ایجازه وئرمز، سس چئخسئن. بس بو رئژیمین ائوزونون یاراتدیقی سس دیر.
نئجه کی قارانلئقداکی اینسانلار بیر بیرلرین تانئماز و بیر بیرلرینه گوونلری اولماز. قارانلئقداکئلار، توپلانئب، هئش بیر ایشی ایرلی آپارانمازلاز.
5. بئله لیک ایله، قارانلئقداکئلار، توپلومسال و ایجتیماعی مسئولییتلری اوستلنمکدن و قبول اتمکدن قاچارلار و چون، مسئولییتلری اوستله نن اینسانلار، قارانلئقدا اولمامالئ و ائشئقدا دایانمالئ دیرلار تا خالق و توپلوم اونلارئ گورسون، اونلاری گوز آلتئندا توتسون، اونلارئ سئناودان گئچیرسین و یاواش یاواش، اونلارا اینانسئن.
قارانلقدا و گورونمه مزلیکده یاشایان بیر اینسانئن هئش بیر فیکیری، دوشونجه سی، دویغوسو، دونیا گوروشو و ایش لری خالقا معلوم دئییل. اوندان دولایئ دا مجهول بیر آداما یا قوروما، اینانئب، مسئولییت وئرمزلر. اونلار ائوزلریده مسئولییت آلانمازلار.
ایشغال و استعمار رئژیملریده بو قارانلئق و گورونمه مزلیک دئورانئندان چوخ چوخ قازانار و اوزاقدان اوزاقا، قارانلئقدا اولان سانئلدئغئ آزادلئقدان حیمایت ادر و قارانلئقدا، مامورلارئن، توپلومون قارانلئقلارئنا سئزدئرار. بو مامورلار، مثلا توپلومون گیزلی و اورکده ساخلانئلان دردلرندن دانئشار. یاواش یاواش، موخالیفه ته آمما قارانلئقدا ائوز چئویرنلری توپلار و سونوندا اونلارئدا شیکار ادر.
6. بئله لیکله، قارانلئقدا مامورلار، لیدرلیگی الینه آلار و موخالیفلری بیر بیر توتار. بودا، او قورخو روحون، داها چوخ اتکلر و درینلندیرر. بئیله لیک ایله، توپلومدا، رهبر و لیدر اورتایا چئخماز. یادا رهبرین اورتایا چئخماق ایمکانئ آرادان گوتورولر.
رهبرین اولماماسی ایله، توپلوم، توپلولوقدان چئخار. او توپلوم، آدا و فرد فرد، تک تک آمما گیزلی، قورخاق، قاچاق اینسانلار حالینه گلر.
هر هانکئ بیر توپلوم، رهبرسیز اولورسا، بیر اوزون زاماندان سونرا، هئش بیر رهبره ده اینانماز و آزادلئقا چاتماقدان، یوزلر بلکه ده مین لر کیلومتره اوزاقلاشار.
بئیله بیر توپلومدا ایسه، رهبرسیز و رهبرله موخالیف فیکیرلرده، یایئملانار تا توپلومدا، هر بیر جور رهبرین دوغما ایمکانی ایله موباریزه اولسون.
او زامانکی بیر توپلومون آداملارئ، دوشمه نین تله و تورونا دوشه لر و ایناندئلار "رهبر و رهبرلیک دئورانی چوخدان گلیب، گئچیب!" او توپلوم، آزادلئقا اومودون، الدن وئریب و تسلیم اولوب. ایفلیج اولموش سیچانا چئوریلیب دیر. اونون آزادلئقئنا اومود آز دئر. بیر ایستیثنایی شرطلرده آزادلئقئن آلابیلر.
مسئولیت قبول ادن توپلوم، قارانلئقدان چئخماغا و آیدئن آشکار بیر موباریزه نی سئچمه یه مجبور دور. شففاف و آدین بیر موباریزه، قارانلئقا تای، "قارانلئقدا یاشاماقئن ایزنین وئرمز و بیر چوخ احتیماللا، رنگلی ریسکلر و خطرلرین قارشئسئنا چئخماغا مجبور ادر.
رهبرلر، آیدئنلئقدا، ریسکلرین قبولوندا، توتولماقلاردا، حبس اولماقلاردا، گوز آلتئندا قالماقلاردا و ... دوغولار.
7. قارانلیقدا و گورونمه مزلیکده یا مجهوللوقدا یاشایان اینسان و توپلوم، موباریزه دن و موباریزه نین اونا، عاییله سینه، اقرباسئنا، دوست-تانئشئنا گلن تهلوکه لردن قورخار و قاچار. بو قاچقئنلئق، اصلینده، موباریزه دن قاچماق دئر.
چون، رهبرلر و آیدئنلئقدا یاشایانلار، موباریزه نین نه اولدوغونو بیلیر. ائوز جانئن، عاییله، اقربا، قوهوم-قارداش و دوستلارئن جانئنئن خطرده اولماسئنا آگاه دئر. بو تهلوکه لردن خبردار اولوقو حالدا، مئیدانا گیرر و موباریزه و اونون سونوجلارئن کی یوزده دوخسان، آجئ اولار، سئچر.
آمما قارانلئقدا و مجهوللوقدا یاشایان اینسان، حاضیر دئییل، موباریزه اوچون بیر هزینه لر وئرسین. موباریزه نی، قارانلئقدا قبول ادیر و قارانلئقدا قالماق و داوام اتمک اوچون، اونلار دلیل و بورهان گتیریر. بو دلیللر، اگر بئله دوغرو اولورسالاردا، قورخو و موباریزه نین مسئولییتیندن قاچماق دئمک دیر.
بیر چوخ سبب سایماق اولار کی اونون سایدئقلاری سبب لر، حاکیمییتین، ازبرلتدیگی سببلردیر تا قورخو کولتورون، توپلومدا درین لشدیرسین.
او زامان کی بیر موباریز و توپلوم اینسانی، قارانلئقدان چئخ دیر، اوندا، موباریزه نین و موباریزه نین سونوجلارئن قبول ادیر و مسئولییتین آلتئنا گیریر.
8. دئمک اولار؛ قارانلئقدا و مجهوللوقدا یاشایانئن، وطن، خالق، توپراق، آزادلئق، اینسان حاقلاری اوچون بیر فیکیری یوخ دور.
اگر بیر فیکیرلر، قارانلئقدان گلیر ایسه، بللی دئییل کیمدن گلیر. قارانلئقدا یاشایان بیر اینسان و توپلوم، هئش بیر جوره ثابیت اده نمز کی فولان فیکیر منیم دیر. چون، اونون وجودو و اولوشو، بئیله، سورقو ایشارتی آلتئندا دئر.
او زامان بیر فرد یا بیر توپلوم، بیر فیکیره تمللوک ایددیعاسی اده بیلر کی قارانلئقدا اولماسئن. ایشیقلارئن آلتئندا دورا، فیکیرلرین اوجا سس ایله یایا و اونلارئن سونوج و مسئولییتین اوستله نه.
قارانلئقدا یاشایان توپلوم و آدام، بئله بیر جسارت ایله، اورتایا چئخئب، فیکیرلرین اورتایا آتمادئغئ اوچون، اونلارئن مسئولییتنده عوهده سینه آلمانماز و قاچار.
یانی، حتتا اگر اونون ائوزنون ده بیر دوشونجه سی و فیکیری، دونیا گوروشو، آزادلئقا گئدن یول-یونتم حاقدا بیر فیکیرلری اولورسا بئله، اونلارئن مسئولییتین عهده لنه بیلمز. بلکه لازیم اولاندا بئله، اونلارئن اینکارئنادا جهد اده بیلر.
9. بئله لیک ایله گورونور کی بو توپلوم و اینسانلاردا "جسارت" آدلئ بیر حال-روح قالمئییب و جسارتدن دانئشماق بیر عبث موضوع اولابیلر.
جسارتسیز اینسانلار و توپلوملار، مسئولییت قبول اتمز و هئش بیر فیکیر و دوشونجه نئن سونوجلارئنئن آلتئنا گیرمزلر. او فیکیرلرین صاحیب لرین باشقالارئ، دییه تانئرلار، یوخسا تانئمئرام- دییه، اعلان ادرلر.
بودا گوسته ریر، اونلاردا جسارتین بیر اینجی پیلله سی بئله یوخ دور. جسارتین ایکینجی پیلله سی ایسه، موباریزه یه گیرمک و سونوجلارئنا بویون اگمک دئمک دیر.
اگر بیر توپلومدا موباریزه، آیدئنلئق، ائشئق سالماق، ضعییف دیر ایسه، بو او دئمک دیر کی او توپلومدا، جسارت اولوب و محو اولوب دور.
اگر بو اینسانلار جسارتدن دانئشئرلار ایسه، فانتئزی بیر مووضوعلاردان صوحبت آچیئب لار. ساده جه، ضییالئلئق بحث لرین اوستله نیب لر.
جسارت فانتزی بیر شئی و یول دئییل. حتتا دوشونجه ده دئییل بلکه بیر "ایش" یا بیر "حرکت" و "یورومک" دئمک دیر. حتتا، جسارت سوزو، "رادیکاللئق" دئمک دیر.
10. آمما رادیکاللئق، عاغئلسئزلئق دئییل. ائوزون و یاخئن لارئ، هئش یئره، تهلوکه یه سالماق دئییل. هر تهلوکه نئن، ده یر-دئیمزلیگین اولچمک، دئمک دیر. بو اولچو، عاغئللئلئق دیر آمما "ده یر-دیمز" آلتئندا، دورقونلوق یاراتماق دا دئییل. عاغئللئلئق، هر شئیی اونلار کره اولچوب، بیر کره بیچمک دئمک دیر تا دوغرو و اونجه دن نقشه سین چکدیکلری کیمی سونوجلارئ الده اتسین لر.
11. "قارانلقدا یاشاماق و مجهوللوق، عاغئللئلئقدان اوزاق دورماق دیر" دئدیک آمما داها بیر آنلامئدا وار: قارانلئقدا یاشایانلارئن، بیر دوغرو دوزگون سیاستی ده یوخ دور. بوردا، "سیاست"دن آنلام دوشونجه، عاغئل، حاللاجلئق، ایستیراتئژی و تاکتیکلری دوشونمک دئمک دیر.
بیر آدام کی قارانلئق و ماغارادا دئر، ائشئقدان خبرسیز و معلوماتسئزدیر. ائشئقا برنامه و نقشه توکه بیلمز. چون، بیر چوخ شئیدن خبرسیز دیر. حاللاجلئقئ دوغرو چئخماز.
بو ایددیعانئن سببی بو دور کی سیاست، دوشونجه، عاغئل، دیرایت، حاللاجلئق، ایستیراتئژی و تاکتیکلری دوشونمک و اونلارئن اوزه رینده ایشله مک دیر.
قارانلئقدا یاشایان بیر اینسان، تسلیم اولموش. همده، فیکیری و دوشونجه سیله برابر تسلیم اولموش، ایفلیج، قورخان، جسارتسیز، ائوز گوونسیز بیر اینسان دیر. بو شرطلر ایله، بئیله بیر اینساندان هانکئ بیر سیاستی گوزله مک مومکون دور؟
12. عینی حالدا، سیاست، دامئن، قاباغئندان و دالئسئندان دوشمه مک دئمک دیر. چون، موجود سرمایه لری، ایمکانلارئ (انسان، پول، سیلاح، گوون و اعتیماد) کیمی ایمکانلاری موفته سینه هده ره مئرمه مه لی دیر.
بودا، سیاستده، اورتا یول یونتملرینی، سئچمک دئمک دیر. نه قارانلئقدان چئخماق اوچون هر شئیه اود وورماق گره کیر، نه ده قارانلئقدا قالماق گره کیر. بلکه، قارانلئقدان چئخئب، ایمکانلارئ چوخالتماق، قارانلئقلارا ائشئق سالماق، اینسانلارئ موجود دوروملا -یالانسئر و ایغراق سئز- تانئش اتمک گره کیر.
طبیعی کی بونلارئن یانئ سئرا، بیر سئرا عملی و رادیکال ایشلر ایله ده، خالقئن روحون جوشا گتیرمه لی دیر تا دوشمن، استعمارچی و ایشغالچئ قووه لرئن گوجون سئنماق ایمکانئن گئیترسین و اینسانلارئن دامارلارئنا تازا قان وورسون آمما یالان و نومایش لر ایله، اینسانلارئن، سونمک حالئندا اولان اومودلارئ نئن چیراغئن سون دورمه مه لی دیر.
13. قارانلئقدا اولان بیر توپلوم، داها آرتئق، بیر گوج و قووه سایئلماز. نیه کی هئش بیر موباریزه (فیکیر یا ساواش) مئیدانلارئندا یوخ دور. اگر مئیدان وار ایسه، بو توپلومون حوضوروندان بوش دور و دوشمه نین حوضورو ایله ایشغال اولموش دور.
مع الاسف، بئله بیر دورمودا، دوشمن، تسلیم و ایشغال اولموش میللت لرین ساواشچئلارئن، ائوز اوردوسونا آلار. اوردا، هم اولارئن باشئن قاتار، همده گوجون اونلارئن گوزونه سوخار. بئله لیکله، اونلار دوشمه نئن گوجون و ایمکانلارئن داها چوخ گورور و اوندان داها چوخ قورخار و بو قورخونودا یاخئن و تانئدئقلارئنا ایته لرلر. توپلوم، بو آداملارئن سوزلرینه داها چوخ اینانار و داها چوخ قورخویا قاپئلار.
بئله لیک ایله، بو اینسانلار و بو توپلوم، تامام مئیدانلاری، همده هر بیر ساحه ده، بوشالدار و دوشمنه تسلیم ادر. بو اینسانلار و بو توپلوم، ائوزونده بو جسارتی و لیاقتی گورمز کی بیر مئیدانا گیرسین و ائوزنون گوجون، دوشونجه سین، تجروبه سین، علمین، صنعتین و ... سیناوردان گئچیرسین. بلکه بو اینسانلار و بو توپلوم، گوزلرین دوشمه نئن الینه تیکر. ائوزندن بیر ایراده گوسترمز کی استعمارچئ و سومورگه چینین خوشونا گلمز ایسه، موجازات اولماسئن! موجازات اولمئییم دییه، میئدانلارئ دوشمنه تسلیم ادر.
14. دوشمنده، بو حال و روحدان راضی اولاراق، فورصت لردن داها چوخ فایدالانار. همن آداملاردان ائوز خیدمه تینه آلار. اونلارا تعلیم وئرر و اونلارئ بیر جاسوسا چئویریب، موستعمیره لرین ایچینه یوللار. جاسوسلار، بعضن، قارانلئقدان، جسارت ایله چئخمئش آداملار کیمی گورونرلر. چالئشارلار تا بیر عیدده نی ائوز دوره برلرینه توپلاسئنلار و زامانئ گلنده، اونلارئ توتسونلار.
جاسوسلارئن، اصلی آماجئ، توتماق دئییل بلکه جسارتلی کیمی گورونوب، آمما اصلینده، دوشمندن قورخونو، ایشغال اولموشلارئن قلبینه سالماق و اوردا درینلشدیرمک دیر.
15. تسلیم اولموش بیر توپلومدا، بعضن، جسارتلی بیر اینسانلار تاپئلار کی قارانلئقدا یارانمئش "تابو"لارئ سئندئرماغا چالئشارلار آمما او زامانا دک کی بو اینسانلار، قالانلئقدا و گورونمز دیرلر، هئش بیر تابونو سئندئرانمازلار.
ترسینه، قارانلئق دئورانلارئ، تابولارئن یارانماق و چوخالماق زامانئ دیر. بو دئورانلاردا، بیر طرفدن، قارانلئلئق، هر جوره وار اولان و فایدالئ تابولارئ سئندئرار. آیرئ طرفدن ایسه، یئنی آمما توپلوما ضررلری تابولارئ یارادار.
اصلینده، قارانلئق چاغلار، تابولارئن "یاخجی" و فایدالئ دان، "پیس" و فایداسئزا همده چوخ، گئچمک زامانی دئر.
16. قارانلئق چاغلارئ، استعمار و ایشغالچئ رئژیملر طرفیندن، ایستیفاده اولونار تا رئژیم ایسته دیگی تابولار سئنسئن و یئنی آمما رئژیم طلب اتدیگی تابولار هم یارانسئن و همده یایقئنلاشسئن، تثبیت اولسون و قانونا چئوریلسین.
17. قارانلئق جامعه ده، "قهرمان" یارانماز. تابولار، عنعنه لر، دوشمن یایدئغی دوشونجه لر، قورخو، جسارتسیزلیک و ... سبب اولارلار تا قهرمان یارادماقلا موخالیفت ادیلسین. چون قهرمانئن یارانماسئ، بیر توپلوما ائوز گوون، اینانج، قودرت، بیرلیک، ایمکان، قووه، سیلاح، گوج، ساواش، آیدینلئق و ... وئرر.
اونون اوچون، ایشغالچی قووه لرین گیزلی مامورلارئ، "قهرمانئن" تاپئلماسی ایله ضید اولارلار و قهرمانئ، اینسانلاری مینمک فیکری ایله سوچلار و گوناهکارلاندئرارلار.
یایقئن میثال بودور کی "اگر بیر پیغمبرده گلیر ایسه و اگر آغزئ وار ایسه، یئمه گه گلیر!" بس، موجود دوروما، ایشغالا، استعمارا و سومورگه یه قبوللانئن و اوندان چئخماغا اللشمئیین. چون، او گلن رهبرده، بونلارا تای، یئمه گه گلیر. آمما اونودورلار کی رهبر، آزادلئغا گئدن یول و یونته می ده گتیریر و اونلار کی رهبرین چئخئلماسی ایله موخالیفت ادیرلر، آزادلئقلا ضید دیرلر و دوشمه نین سولطه سینین داوامئن ایستیرلر.
18. مجهول بیر جامعه ده، اینسانلارئن هامئسی مجهول دور. گوون سیز دیر. جسارتسیز دیر. بو توپلومدا، اینسان آدلی بیر موجود یوخ دور. چون اینسان آدلی بیر موجودون علامت لری و نیشانلارئ وار. هر بیر اینسان، او نیشانلار ایله تانئنار. اینسان دئدیکلری بیر موجود، فیکیر، دوشونجه، دونیا گوروشو، سیاست، جسارت، صاحیبی دیر و آزادلقا جانئن وئریر.
چون اسیر بیر اینسان، اینسان دئییل. برده و قول دور. قولدا آزاد و اینسان دئییل. چون، اینسانئن نیشانلارئندان آرئنمئش بیر موجود دور.
او توپلوم و اینسان، اینسانلئقئن گئری آلماق اوچون، اینسانئن نیشانلارئنا صاحیبلنمه لی دیر آمما مجهمول بیر اینسان، ائوزون الدن قویموش و کیملیگین ایتیرمیش بیر اینسان، اینسان دئییل. مجهول دور و "یوخ" دور.
نئجه کی، اگر بیر توپلومون رادیوسو، تیلویزیونو و گئنیش یایئملی میدیاسئ و آراجیسی اولماسا تا او توپلومون وارلئق سسین دونیایا یئتیرسین، او توپلومون یوخلوقو آنلامئندا دیر. چون وار اولموش اولسایدئ، میدیاسی و سسی اولار دئر.
من بیلیرم کی بو درس لر هامییه عجیب گله جک. بو درس لر ایراندا هئش بیر دانیشگاهدا دئییلمز. بونلاردا، منیم دوشونجه لریم و چوخ چوخ خولاصه و آچئلمالئ دیرلار. بو درسلرده، بو حاقدا ایشاره ادیرم تا سیزلرین گوزلریز و دوشونجه لریز آیدئن لاشسئن. سیزلر، بو بحث لرین دالئسئن توتوب، بیر "علم" یاراداسئز.
چون، قورخاقلئق و جسارتسیزلیک و مجهوللوق هر بیر سومورگه یه توتولان خالقئن ان اونملی دردلری دیرلر. اونلارئ تانئمایان و اونلارا درمان تاپماغا چالئشمایان هئش بیر میللت، آزاد اولابیلمز.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
ایگیرمی یئددی اپریل 2018
hedayat222@yahoo.com

گونئی آزربایجان میللی فعاللار اوچون ژورنالیسم 34 ب- خبر یازاق





گونئی آزربایجان میللی فعاللار اوچون ژورنالیسم 34
ب- خبر یازاق
بو درسده ایکی خبری یازئرئق. بیر اینجی خبر، "گوناز تی وی" سیته سینده یئر آلئب:
https://www.gunaz.tv/…/%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A…
نظره گلیر کی بو خبری، ایرانئن بیر خبر مرکزیندن آلئب و دققتسیزلیک ایله، دئییش دیرمه گه چالئشیبلار آمما چوخ واخت قویمئییب لر. اونون اوچون ده، خبر اوقدر ناقیص دیر کی یئنی دن، باشدان آیاغا، یازماسی گره کیر. 
البتته، خبری یازان دوستوموزا تشککور بورجولو او زامان اولاردئم کی بو خبری تورکجه ده یازئی دیر. چون، اوندا، تورکجه میزی داها دوغرو دوشونوب، یازماغا، بیر درین فورصت قازاندئرار دیر. 
فارسی یازماق، هئش ایلطیفاتا بئله گلمز. نه فارسلار، اونا دیققت ادرلر. نه ده تورکلرین دردینه ده یه ر.
ایکینجی خبرین یئرله شن سیته سی، "آراز نیوز" دور:
http://www.araznews.org/fa/?p=43772
بو خبرده، فارسی-نئ یازماق اوچون بیر بویوک فورصت دیر. دوستلار بو خبره ره ده چوخ زحمت چکیب لر آمما، سهولر چوخ اولاندا، خبرین، باشدان-کوکه، دئییشدیرمه سی لازیم دیر و درسه گلمز. 
بونلان بئیله، من هر ایکی خبر حاقدا بیر آز دانئشمئش و تخته ده یازمئشام.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
ایگیرمی آلتئ اپریل 2018
hedayat222@yahoo.com

گورونمه مزلیک دوشونجه سی

گورونمه مزلیک دوشونجه سی
بو درسی، 'ئچن هفته "مجهوللوق" باشلئغی آلتئندا ایره لی آپارمئشدیم. بو هفته، عاینی آنلامی، "گورونمه مزلیک" آنلامی ایله داشئرام تا هم او آنلامی ایره لی سورم و همده بیر ظریف فرقیلیک یارادام تا تیترلر بیر بیرینه بنزه مه سین لر.
بو هفته نین "گیزلیلیک" ایجتیماعی-سیاسی-فرهنگی بحثینده، بیر چوخ مسئله یه بارماق قویدوم. اونلارئن خولاصه سین بوردا یازئرام:
1. آزربایجان، استعمار و هابئله، ایشغال آلتئندا دیر. بو "استعمار" و "ایشغال"، میللتین روحونا درین ایز سالئب وسالماقدا دئر.
بو ایزلر، او خنجر و قمه یاراسئنا بنزر کی بده نین اوستو اورتولن یئرلرینده دئییل بلکه اینسانئن اوزونده دیر و همیشه گوز قاباغئندا دئر. اینسان ایستر-ایسته مز، هر آن، بو یارانی، گوورور و اونونلا ائوز به اوز اولور. اوندا قاچماق ایستیر آمما اوندان قولایلئقلا قورتولوش ایمکانئ یوخ دور.
یعنی، بو ایشغال و استعمار ایزی، هر گون یئنی دن یارانئر و تازالانئر. اینسان بیلن کیمی کی موستعمیره لیکه محکوم دور، همده توپراغئ، همده اینسانلارئ و اینسانلئغئ ایشغال اولوب، ائوز ائوزونه، جسارتین و ائوز گوونین الدن وئریر و موباریزیه ده گیرسه بئله، گیزلی اولماقئ ترجیح ادیر.
2. موستعمیره و ایشغال اینسانئ، ایستعمارئن گوجون گورمک ایله، ائوزونون شیکست یئدیگین خاطئرلئر. اوزونون، گوجسوز و چاره سیز اولدوغونا هر گون، بیرداها، اینانئر.
بو تیکرار، گون لر، آیلار و بیر قرنین هر ثانیه سی، اینسانئن فیکیرینده، دویغولارئندا و یاشامئندا بئله خاطئرلانئر و مجهوللوق روحیه سین یارادئر.
بو شیکست و تسلیم اولماق روحیه سی، اینسانلارئن روحوندا یووا سالئر. حتتا اینسانئن بیر پارچاسئ کیمی اولور. هامئ اینسانلاردان، جسارتی، ائوز گوونی آلئر. خوصوصیله کی دیل مسئله سی و فرقیلیگیده اونا علاوه اولاندا، اینسان ائوزونو داها چوخ فرقیلی گورور. اوزونده کی یارالارئ، داها چوخ گوز اونونه چئخئر و داها عذابلیئ اولور. بونلار ایکی سی ال اله وئریر و بو خسته لیگی توپلومون ان گیزلین دامارلارئنادا یایئرلار. بیر خرچنگ کیمی، سالیم ایجتیماعنئ، گمیرمه گه باشلئر. بیر سورج ایچینده، اونو، ایچدن بوشالدئر.

3. ایشغال، موستعمیره (سومورگه چیلیک) و دیل ایختیلافلارئ بو اینسانلار و توپلومدا، فرقیلی، گوز قاباغئندا اولماقئ و گیزلین قالانماماغئ اونه سورور.
بونلاردا باعیث اولور تا اینسان و توپلوم، تئز تانئنسئن و تئز تهلئکه نی ائوزونه ساری چاغئرسئن. بودا توپلومدا، قورخو روحونون اتکلنمه سینه قول-قانات وئریر. قورخو، داها درینله شیر. بو توپلومون اینسانلارئ، دیللرین دئییشمه گه بئله چالئشسا، "لهجه لری اولاجاق. تورکون، فارسئ دیلینده هر نه قدر چالئشسادا لهجه سی، اونو، دوشمانئن گوزونون اونون ده توتاجاق.
بودا، او اینساندان و توپلومدان امنییتی آلئب، یئرینه، قورخونو وئره جک دیر. بو قورخو، اونون و توپلومون جانئندا، یئرله شه جک دیر. قورخو، هر بیر اینسانئ، هر بیر توپلومو، ایفلیج ادر. الین-قولون قئرار. بئیله بیر اینسان و توپلوم، او سیچانا بنزر کی آج بیر پیشیگین الینده اسیر اولوب.
پیشیک، سیچانی ائوز باشئنا اوتورسه و باشئ باشقا بیر یونله قارئشئیق اولسا بئله، قورخموش سیچان، فورصت دن فایدالانئب، قاچا بیلمز. چون، قورخو روحو، اونون ایراده سین الیندن آلئب. اونو، تسلیم و اولومه راضی ادیب دیر.
4. بیله بیر شرطلرده، او توپلومون آداملارئ، گیزلی و مجهول قالماغی سئچرلر.
بئیله بیر دورومدا، بئله گورونر کی او توپلوم یا اینسانئن ائوزو، "مجهول قالماغی" سئچیر آمما "مجهوللوغو"، سومورگه چی و ایشغال گوجو، اونا تکجه سئچیم قویموش تا همن توپلوم، مجهوللوق آلتئندا، آزادلئق حیس اتسین آمما مجهوللوق و "گورونمه مزلیک"، آزادلئق دئییل. بلکه بیر درین قارانلئقا دوشوب، اوردا هم ائوزون و همده توپلومو ایتیرمک دیر. سومورگه چی و ایشغالچی رئژیملر ایله بیر شرطلر یارادارلار کی اینسانلار، قارانلئقئ آزادلئق دوشونسونلر و سئوینه رک، اورا ایلتیجا آپارسئنلار. قارانلئقدا گیزلنسین لر. قارانلئقدا گیزله ننلری، تاپماق، هم دووله ته، همده توپلوما مومکون دئییل.
اونون اوچون ده، هر بیر سس کی قارانلئقدان گله، بو شککی یارادار کی، رئژیم ایجازه وئرمز، سس چئخسئن. بس بو رئژیمین ائوزونون یاراتدیقی سس دیر.
نئجه کی قارانلئقداکی اینسانلار بیر بیرلرین تانئماز و بیر بیرلرینه گوونلری اولماز. قارانلئقداکئلار، توپلانئب، هئش بیر ایشی ایرلی آپارانمازلاز.
5. بئله لیک ایله، قارانلئقداکئلار، توپلومسال و ایجتیماعی مسئولییتلری اوستلنمکدن و قبول اتمکدن قاچارلار و چون، مسئولییتلری اوستله نن اینسانلار، قارانلئقدا اولمامالئ و ائشئقدا دایانمالئ دیرلار تا خالق و توپلوم اونلارئ گورسون، اونلاری گوز آلتئندا توتسون، اونلارئ سئناودان گئچیرسین و یاواش یاواش، اونلارا اینانسئن.
قارانلقدا و گورونمه مزلیکده یاشایان بیر اینسانئن هئش بیر فیکیری، دوشونجه سی، دویغوسو، دونیا گوروشو و ایش لری خالقا معلوم دئییل. اوندان دولایئ دا مجهول بیر آداما یا قوروما، اینانئب، مسئولییت وئرمزلر. اونلار ائوزلریده مسئولییت آلانمازلار.
ایشغال و استعمار رئژیملریده بو قارانلئق و گورونمه مزلیک دئورانئندان چوخ چوخ قازانار و اوزاقدان اوزاقا، قارانلئقدا اولان سانئلدئغئ آزادلئقدان حیمایت ادر و قارانلئقدا، مامورلارئن، توپلومون قارانلئقلارئنا سئزدئرار. بو مامورلار، مثلا توپلومون گیزلی و اورکده ساخلانئلان دردلرندن دانئشار. یاواش یاواش، موخالیفه ته آمما قارانلئقدا ائوز چئویرنلری توپلار و سونوندا اونلارئدا شیکار ادر.
6. بئله لیکله، قارانلئقدا مامورلار، لیدرلیگی الینه آلار و موخالیفلری بیر بیر توتار. بودا، او قورخو روحون، داها چوخ اتکلر و درینلندیرر. بئیله لیک ایله، توپلومدا، رهبر و لیدر اورتایا چئخماز. یادا رهبرین اورتایا چئخماق ایمکانئ آرادان گوتورولر.
رهبرین اولماماسی ایله، توپلوم، توپلولوقدان چئخار. او توپلوم، آدا و فرد فرد، تک تک آمما گیزلی، قورخاق، قاچاق اینسانلار حالینه گلر.
هر هانکئ بیر توپلوم، رهبرسیز اولورسا، بیر اوزون زاماندان سونرا، هئش بیر رهبره ده اینانماز و آزادلئقا چاتماقدان، یوزلر بلکه ده مین لر کیلومتره اوزاقلاشار.
بئیله بیر توپلومدا ایسه، رهبرسیز و رهبرله موخالیف فیکیرلرده، یایئملانار تا توپلومدا، هر بیر جور رهبرین دوغما ایمکانی ایله موباریزه اولسون.
او زامانکی بیر توپلومون آداملارئ، دوشمه نین تله و تورونا دوشه لر و ایناندئلار "رهبر و رهبرلیک دئورانی چوخدان گلیب، گئچیب!" او توپلوم، آزادلئقا اومودون، الدن وئریب و تسلیم اولوب. ایفلیج اولموش سیچانا چئوریلیب دیر. اونون آزادلئقئنا اومود آز دئر. بیر ایستیثنایی شرطلرده آزادلئقئن آلابیلر.
مسئولیت قبول ادن توپلوم، قارانلئقدان چئخماغا و آیدئن آشکار بیر موباریزه نی سئچمه یه مجبور دور. شففاف و آدین بیر موباریزه، قارانلئقا تای، "قارانلئقدا یاشاماقئن ایزنین وئرمز و بیر چوخ احتیماللا، رنگلی ریسکلر و خطرلرین قارشئسئنا چئخماغا مجبور ادر.
رهبرلر، آیدئنلئقدا، ریسکلرین قبولوندا، توتولماقلاردا، حبس اولماقلاردا، گوز آلتئندا قالماقلاردا و ... دوغولار.
7. قارانلیقدا و گورونمه مزلیکده یا مجهوللوقدا یاشایان اینسان و توپلوم، موباریزه دن و موباریزه نین اونا، عاییله سینه، اقرباسئنا، دوست-تانئشئنا گلن تهلوکه لردن قورخار و قاچار. بو قاچقئنلئق، اصلینده، موباریزه دن قاچماق دئر.
چون، رهبرلر و آیدئنلئقدا یاشایانلار، موباریزه نین نه اولدوغونو بیلیر. ائوز جانئن، عاییله، اقربا، قوهوم-قارداش و دوستلارئن جانئنئن خطرده اولماسئنا آگاه دئر. بو تهلوکه لردن خبردار اولوقو حالدا، مئیدانا گیرر و موباریزه و اونون سونوجلارئن کی یوزده دوخسان، آجئ اولار، سئچر.
آمما قارانلئقدا و مجهوللوقدا یاشایان اینسان، حاضیر دئییل، موباریزه اوچون بیر هزینه لر وئرسین. موباریزه نی، قارانلئقدا قبول ادیر و قارانلئقدا قالماق و داوام اتمک اوچون، اونلار دلیل و بورهان گتیریر. بو دلیللر، اگر بئله دوغرو اولورسالاردا، قورخو و موباریزه نین مسئولییتیندن قاچماق دئمک دیر.
بیر چوخ سبب سایماق اولار کی اونون سایدئقلاری سبب لر، حاکیمییتین، ازبرلتدیگی سببلردیر تا قورخو کولتورون، توپلومدا درین لشدیرسین.
او زامان کی بیر موباریز و توپلوم اینسانی، قارانلئقدان چئخ دیر، اوندا، موباریزه نین و موباریزه نین سونوجلارئن قبول ادیر و مسئولییتین آلتئنا گیریر.
8. دئمک اولار؛ قارانلئقدا و مجهوللوقدا یاشایانئن، وطن، خالق، توپراق، آزادلئق، اینسان حاقلاری اوچون بیر فیکیری یوخ دور.
اگر بیر فیکیرلر، قارانلئقدان گلیر ایسه، بللی دئییل کیمدن گلیر. قارانلئقدا یاشایان بیر اینسان و توپلوم، هئش بیر جوره ثابیت اده نمز کی فولان فیکیر منیم دیر. چون، اونون وجودو و اولوشو، بئیله، سورقو ایشارتی آلتئندا دئر.
او زامان بیر فرد یا بیر توپلوم، بیر فیکیره تمللوک ایددیعاسی اده بیلر کی قارانلئقدا اولماسئن. ایشیقلارئن آلتئندا دورا، فیکیرلرین اوجا سس ایله یایا و اونلارئن سونوج و مسئولییتین اوستله نه.
قارانلئقدا یاشایان توپلوم و آدام، بئله بیر جسارت ایله، اورتایا چئخئب، فیکیرلرین اورتایا آتمادئغئ اوچون، اونلارئن مسئولییتنده عوهده سینه آلمانماز و قاچار.
یانی، حتتا اگر اونون ائوزنون ده بیر دوشونجه سی و فیکیری، دونیا گوروشو، آزادلئقا گئدن یول-یونتم حاقدا بیر فیکیرلری اولورسا بئله، اونلارئن مسئولییتین عهده لنه بیلمز. بلکه لازیم اولاندا بئله، اونلارئن اینکارئنادا جهد اده بیلر.
9. بئله لیک ایله گورونور کی بو توپلوم و اینسانلاردا "جسارت" آدلئ بیر حال-روح قالمئییب و جسارتدن دانئشماق بیر عبث موضوع اولابیلر.
جسارتسیز اینسانلار و توپلوملار، مسئولییت قبول اتمز و هئش بیر فیکیر و دوشونجه نئن سونوجلارئنئن آلتئنا گیرمزلر. او فیکیرلرین صاحیب لرین باشقالارئ، دییه تانئرلار، یوخسا تانئمئرام- دییه، اعلان ادرلر.
بودا گوسته ریر، اونلاردا جسارتین بیر اینجی پیلله سی بئله یوخ دور. جسارتین ایکینجی پیلله سی ایسه، موباریزه یه گیرمک و سونوجلارئنا بویون اگمک دئمک دیر.
اگر بیر توپلومدا موباریزه، آیدئنلئق، ائشئق سالماق، ضعییف دیر ایسه، بو او دئمک دیر کی او توپلومدا، جسارت اولوب و محو اولوب دور.
اگر بو اینسانلار جسارتدن دانئشئرلار ایسه، فانتئزی بیر مووضوعلاردان صوحبت آچیئب لار. ساده جه، ضییالئلئق بحث لرین اوستله نیب لر.
جسارت فانتزی بیر شئی و یول دئییل. حتتا دوشونجه ده دئییل بلکه بیر "ایش" یا بیر "حرکت" و "یورومک" دئمک دیر. حتتا، جسارت سوزو، "رادیکاللئق" دئمک دیر.
10. آمما رادیکاللئق، عاغئلسئزلئق دئییل. ائوزون و یاخئن لارئ، هئش یئره، تهلوکه یه سالماق دئییل. هر تهلوکه نئن، ده یر-دئیمزلیگین اولچمک، دئمک دیر. بو اولچو، عاغئللئلئق دیر آمما "ده یر-دیمز" آلتئندا، دورقونلوق یاراتماق دا دئییل. عاغئللئلئق، هر شئیی اونلار کره اولچوب، بیر کره بیچمک دئمک دیر تا دوغرو و اونجه دن نقشه سین چکدیکلری کیمی سونوجلارئ الده اتسین لر.
11. "قارانلقدا یاشاماق و مجهوللوق، عاغئللئلئقدان اوزاق دورماق دیر" دئدیک آمما داها بیر آنلامئدا وار: قارانلئقدا یاشایانلارئن، بیر دوغرو دوزگون سیاستی ده یوخ دور. بوردا، "سیاست"دن آنلام دوشونجه، عاغئل، حاللاجلئق، ایستیراتئژی و تاکتیکلری دوشونمک دئمک دیر.
بیر آدام کی قارانلئق و ماغارادا دئر، ائشئقدان خبرسیز و معلوماتسئزدیر. ائشئقا برنامه و نقشه توکه بیلمز. چون، بیر چوخ شئیدن خبرسیز دیر. حاللاجلئقئ دوغرو چئخماز.
بو ایددیعانئن سببی بو دور کی سیاست، دوشونجه، عاغئل، دیرایت، حاللاجلئق، ایستیراتئژی و تاکتیکلری دوشونمک و اونلارئن اوزه رینده ایشله مک دیر.
قارانلئقدا یاشایان بیر اینسان، تسلیم اولموش. همده، فیکیری و دوشونجه سیله برابر تسلیم اولموش، ایفلیج، قورخان، جسارتسیز، ائوز گوونسیز بیر اینسان دیر. بو شرطلر ایله، بئیله بیر اینساندان هانکئ بیر سیاستی گوزله مک مومکون دور؟
12. عینی حالدا، سیاست، دامئن، قاباغئندان و دالئسئندان دوشمه مک دئمک دیر. چون، موجود سرمایه لری، ایمکانلارئ (انسان، پول، سیلاح، گوون و اعتیماد) کیمی ایمکانلاری موفته سینه هده ره مئرمه مه لی دیر.
بودا، سیاستده، اورتا یول یونتملرینی، سئچمک دئمک دیر. نه قارانلئقدان چئخماق اوچون هر شئیه اود وورماق گره کیر، نه ده قارانلئقدا قالماق گره کیر. بلکه، قارانلئقدان چئخئب، ایمکانلارئ چوخالتماق، قارانلئقلارا ائشئق سالماق، اینسانلارئ موجود دوروملا -یالانسئر و ایغراق سئز- تانئش اتمک گره کیر.
طبیعی کی بونلارئن یانئ سئرا، بیر سئرا عملی و رادیکال ایشلر ایله ده، خالقئن روحون جوشا گتیرمه لی دیر تا دوشمن، استعمارچی و ایشغالچئ قووه لرئن گوجون سئنماق ایمکانئن گئیترسین و اینسانلارئن دامارلارئنا تازا قان وورسون آمما یالان و نومایش لر ایله، اینسانلارئن، سونمک حالئندا اولان اومودلارئ نئن چیراغئن سون دورمه مه لی دیر.
13. قارانلئقدا اولان بیر توپلوم، داها آرتئق، بیر گوج و قووه سایئلماز. نیه کی هئش بیر موباریزه (فیکیر یا ساواش) مئیدانلارئندا یوخ دور. اگر مئیدان وار ایسه، بو توپلومون حوضوروندان بوش دور و دوشمه نین حوضورو ایله ایشغال اولموش دور.
مع الاسف، بئله بیر دورمودا، دوشمن، تسلیم و ایشغال اولموش میللت لرین ساواشچئلارئن، ائوز اوردوسونا آلار. اوردا، هم اولارئن باشئن قاتار، همده گوجون اونلارئن گوزونه سوخار. بئله لیکله، اونلار دوشمه نئن گوجون و ایمکانلارئن داها چوخ گورور و اوندان داها چوخ قورخار و بو قورخونودا یاخئن و تانئدئقلارئنا ایته لرلر. توپلوم، بو آداملارئن سوزلرینه داها چوخ اینانار و داها چوخ قورخویا قاپئلار.
بئله لیک ایله، بو اینسانلار و بو توپلوم، تامام مئیدانلاری، همده هر بیر ساحه ده، بوشالدار و دوشمنه تسلیم ادر. بو اینسانلار و بو توپلوم، ائوزونده بو جسارتی و لیاقتی گورمز کی بیر مئیدانا گیرسین و ائوزنون گوجون، دوشونجه سین، تجروبه سین، علمین، صنعتین و ... سیناوردان گئچیرسین. بلکه بو اینسانلار و بو توپلوم، گوزلرین دوشمه نئن الینه تیکر. ائوزندن بیر ایراده گوسترمز کی استعمارچئ و سومورگه چینین خوشونا گلمز ایسه، موجازات اولماسئن! موجازات اولمئییم دییه، میئدانلارئ دوشمنه تسلیم ادر.
14. دوشمنده، بو حال و روحدان راضی اولاراق، فورصت لردن داها چوخ فایدالانار. همن آداملاردان ائوز خیدمه تینه آلار. اونلارا تعلیم وئرر و اونلارئ بیر جاسوسا چئویریب، موستعمیره لرین ایچینه یوللار. جاسوسلار، بعضن، قارانلئقدان، جسارت ایله چئخمئش آداملار کیمی گورونرلر. چالئشارلار تا بیر عیدده نی ائوز دوره برلرینه توپلاسئنلار و زامانئ گلنده، اونلارئ توتسونلار.
جاسوسلارئن، اصلی آماجئ، توتماق دئییل بلکه جسارتلی کیمی گورونوب، آمما اصلینده، دوشمندن قورخونو، ایشغال اولموشلارئن قلبینه سالماق و اوردا درینلشدیرمک دیر.
15. تسلیم اولموش بیر توپلومدا، بعضن، جسارتلی بیر اینسانلار تاپئلار کی قارانلئقدا یارانمئش "تابو"لارئ سئندئرماغا چالئشارلار آمما او زامانا دک کی بو اینسانلار، قالانلئقدا و گورونمز دیرلر، هئش بیر تابونو سئندئرانمازلار.
ترسینه، قارانلئق دئورانلارئ، تابولارئن یارانماق و چوخالماق زامانئ دیر. بو دئورانلاردا، بیر طرفدن، قارانلئلئق، هر جوره وار اولان و فایدالئ تابولارئ سئندئرار. آیرئ طرفدن ایسه، یئنی آمما توپلوما ضررلری تابولارئ یارادار.
اصلینده، قارانلئق چاغلار، تابولارئن "یاخجی" و فایدالئ دان، "پیس" و فایداسئزا همده چوخ، گئچمک زامانی دئر.
16. قارانلئق چاغلارئ، استعمار و ایشغالچئ رئژیملر طرفیندن، ایستیفاده اولونار تا رئژیم ایسته دیگی تابولار سئنسئن و یئنی آمما رئژیم طلب اتدیگی تابولار هم یارانسئن و همده یایقئنلاشسئن، تثبیت اولسون و قانونا چئوریلسین.
17. قارانلئق جامعه ده، "قهرمان" یارانماز. تابولار، عنعنه لر، دوشمن یایدئغی دوشونجه لر، قورخو، جسارتسیزلیک و ... سبب اولارلار تا قهرمان یارادماقلا موخالیفت ادیلسین. چون قهرمانئن یارانماسئ، بیر توپلوما ائوز گوون، اینانج، قودرت، بیرلیک، ایمکان، قووه، سیلاح، گوج، ساواش، آیدینلئق و ... وئرر.
اونون اوچون، ایشغالچی قووه لرین گیزلی مامورلارئ، "قهرمانئن" تاپئلماسی ایله ضید اولارلار و قهرمانئ، اینسانلاری مینمک فیکری ایله سوچلار و گوناهکارلاندئرارلار.
یایقئن میثال بودور کی "اگر بیر پیغمبرده گلیر ایسه و اگر آغزئ وار ایسه، یئمه گه گلیر!" بس، موجود دوروما، ایشغالا، استعمارا و سومورگه یه قبوللانئن و اوندان چئخماغا اللشمئیین. چون، او گلن رهبرده، بونلارا تای، یئمه گه گلیر. آمما اونودورلار کی رهبر، آزادلئغا گئدن یول و یونته می ده گتیریر و اونلار کی رهبرین چئخئلماسی ایله موخالیفت ادیرلر، آزادلئقلا ضید دیرلر و دوشمه نین سولطه سینین داوامئن ایستیرلر.
18. مجهول بیر جامعه ده، اینسانلارئن هامئسی مجهول دور. گوون سیز دیر. جسارتسیز دیر. بو توپلومدا، اینسان آدلی بیر موجود یوخ دور. چون اینسان آدلی بیر موجودون علامت لری و نیشانلارئ وار. هر بیر اینسان، او نیشانلار ایله تانئنار. اینسان دئدیکلری بیر موجود، فیکیر، دوشونجه، دونیا گوروشو، سیاست، جسارت، صاحیبی دیر و آزادلقا جانئن وئریر.
چون اسیر بیر اینسان، اینسان دئییل. برده و قول دور. قولدا آزاد و اینسان دئییل. چون، اینسانئن نیشانلارئندان آرئنمئش بیر موجود دور.
او توپلوم و اینسان، اینسانلئقئن گئری آلماق اوچون، اینسانئن نیشانلارئنا صاحیبلنمه لی دیر آمما مجهمول بیر اینسان، ائوزون الدن قویموش و کیملیگین ایتیرمیش بیر اینسان، اینسان دئییل. مجهول دور و "یوخ" دور.
نئجه کی، اگر بیر توپلومون رادیوسو، تیلویزیونو و گئنیش یایئملی میدیاسئ و آراجیسی اولماسا تا او توپلومون وارلئق سسین دونیایا یئتیرسین، او توپلومون یوخلوقو آنلامئندا دیر. چون وار اولموش اولسایدئ، میدیاسی و سسی اولار دئر.
من بیلیرم کی بو درس لر هامییه عجیب گله جک. بو درس لر ایراندا هئش بیر دانیشگاهدا دئییلمز. بونلاردا، منیم دوشونجه لریم و چوخ چوخ خولاصه و آچئلمالئ دیرلار. بو درسلرده، بو حاقدا ایشاره ادیرم تا سیزلرین گوزلریز و دوشونجه لریز آیدئن لاشسئن. سیزلر، بو بحث لرین دالئسئن توتوب، بیر "علم" یاراداسئز.
چون، قورخاقلئق و جسارتسیزلیک و مجهوللوق هر بیر سومورگه یه توتولان خالقئن ان اونملی دردلری دیرلر. اونلارئ تانئمایان و اونلارا درمان تاپماغا چالئشمایان هئش بیر میللت، آزاد اولابیلمز.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
ایگیرمی یئددی اپریل 2018
hedayat222@yahoo.com

Thursday, April 26, 2018

بیسوادی حقوقی یا جمود مغزی حقوقدانان در ایران

رورنامه قانون، در نوشته ای به قلم محمدعلی بهمنی قاجار؛ حقوقدان، "غيرقانوني بودن آموزش به زبان مادری" را به عنوان تیتر خود انتخاب کرده است ولی افزوده  که هیچ ایرانی با "آموزش آزادانه و داوطلبانه زبان‌های محلی" اقوام ایرانی مخالف نیست. 
او به عنوان یک حقوقدان، بطور سنجیده، روی سه کلمه "آموزش آزادانه و داوطلبانه" زبان تاکید می کند. در حالی که آموزش زبان فارسی در ایران، نه آزادانه و نه داوطلبانه است. 
 در توضیح این جمله باید گفت: آموزش زبان انگلیسی در اغلب کشورها و در کنار زبان رسمی-اداری آن ها، به عنوان چندمین زبان، آزادانه و داوطلبانه به علاقه مندان ارائه می شود.
آیا سرنوشت زبان رسمی (فارسی) در ایران هم مانند زبان انگلیسی در کشورهای غیر انگلیسی زبان است؟
می دانیم که زبان فارسی، در سیستم آموزشی-اداری ایران، هم برای فارس زبان ها و هم برای ملل تورک، عرب، تورکمن، قشقایی، بلوچ، لر، گیلک، مازنی و ... زبانی اجباری و رسمی است.
می دانیم که اگر کسی بر این زبان مسلط نباشد، از بسیار از حقوق فردی و حقوق اجتماعی محروم خواهد شد. آیا این است معنی آزاد و داوطلبانه بودن زبان و آموزش آن؟
آزادانه و داوطلبانه بودن آموزش یک زبان، به این معنی است که هر فر یا ملت، می تواند، بطور اختیاری و در آزادی کامل آن را یاد بگیرم. یعنی اگر من (فرد یا ملت) آن را یاد نگیرم، منافعی یا فرصت هایی را از دست نخواهم داد. همچنین با یاد نگرفتن آن زبان، به مجازات هم نخواهم رسید. 
مانند یادگیری آزاد و داوطلبانه  زبان روسی در ایران. من، برای یادگیری زبان روسی، از طرف دولت ایران و جامعه تحت فشار نیستم. عدم یادگیری روسی، فرصت های شغلی و اجتماعی درون جوامع ایرانی را از من نخواهد گرفت. در نتیجه، من، می توانم داوطلبانه، هزینه های یاد گرفتن و آموزش زبان روسی یا آلمانی یا فرانسوی و یا هر زبان دیگری را بپردازم.
آیا آموزش زبان فارسی در ایران، مانند آموزش زبان روسی، آلمانی، فرانسوی و ... در ایران است که انتخابی و آزادانه و داوطلبانانه باشد؟ 
آیا آموزش زبان فارسی، مانند مطالعه یک کتاب در کتابخانه است؟ من می توانم، از بین ده ها کتاب داستان یا شعر یا تاریخ یا ... آزادانه و بر اساس دلخواه خودم، یک یا چند کتاب را انتخاب کرده و مطالعه بکنم. 
در صورت آزادی مطالعه کتاب یا تماشای ویدئو یا انتخاب رفتن به سینما برای دیدن فیلم مورد نظرم، هزینه های آن را هم داوطلبانه می پردازم
ولی می دانیم که دولت ها، بر اساس منافعی که از رسمی شدن و ممنوع بودن زبان ها دریافت می کنند، هزینه های آن را هم می پردازند تا منافع بلند مدت تری را بدست بیاورند. 
پس آموزش زبان های اجباری مانند آموزش زبان فارسی در ایران، آزادانه و از طریق اعمال حق انتخاب فردی وخانوادگی نیست. بلکه از روی اجبار و قانون است. 
با این همه، جناب بهمنی قاجار یک تعریف دقیق تر از "آموزش زبان مادری" و از "آموزش به زبان مادری" ارائه می دهد: "در آموزش زبان مادری، هدف آموزش زبان یک گروه جمعیتی به اعضای آن گروه است اما در آموزش به زبان مادری هدف آموزش دروس عمومی مانند ریاضی، علوم، فیزیک و شیمی و ......به زبان های محلی است."
او با استناد به قانون اساسی ایران اعلام می کند که "طرح آموزش به زبان مادری‌ به ‌صراحت برخلاف قانون اساسی است."
این، سخنی است که گاهی فعالان سیاسی-مدنی ملل ساکن ایران هم از آن سخن می گویند و به نقد نقص در قانون اساسی و تبعیض آلود بودن آن می پردازند. این دسته معتقدند که قانون اساسی ایران، به نفع فارس زبان ها ساخته شده است.
همه می دانند که بخش های مهمی از اصول قانون اساسی در این چهل سال اجرا نشده است ولی این حقوقدان، عدم اجرای ده ها اصل قانون اساسی که از قضای روزگار مربوط به "حقوق ملت" است را از موارد نقض قانون اساسی نمی نامد یا بدون اشاره به آن موارد، از کنار آن ها رد می شود.
گر چه او اغماض گر دیده می شود اما نمی خواهد، بدون یادآوری و تاکید بر این نکته بگذرد که: "آموزش به زبان مادری تنها در صورت تغییر قانون اساسی امکان پذیر است و استحکام و اقتدار قانون اساسی را به چالش می طلبد و البته روزنه ای را باز می کند که سایر اصول قانون اساسی را نیز تضعیف و متزلزل خواهد کرد." 
یعنی اگر حقی اضافه بر حقوق شمرده شده در قانون اساسی، به ملل غیر فارس زبان در ایران داده شود، "نقیض غرض قانون اساسی" خواهد بود و باعث سستی در اجرای وسیع تر دیگر اصول قانون اساسی هم خواهد شد.
این تحلیل از قانون اساسی ایران، از منظر "قبض" و محدودنگری پیش می آید. در اغلب کشورها، حقوقدانان بر روی "حداقل ها" از حقوق تاکید نمی کنند بلکه تلاش حقوقدانان بر آن است تا "تفسیری واسیع تر" از حقوق و قوانین موجود ارائه بدهند تا نیازی به تغییر قانون برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی نباشد.
در ایران، حقوقدانان، از این که بتوانند آیه های وحی منزل (مقدس و غیر قابل تغییر تبدل قانون) را در دایره وسیع تر تفسیر و تاویل کنند، نگران و حتی عاجز دیده می شوند.
در مقابل این جبهه، فعالان و حقودانان مدافع آموزش زبان مادری، معتقدند که نیازی به تغییر قانون اساسی نیست. آنان معتقدند؛ ما می توانیم بر اساس نیازهای اجتماعی، بر اساس عدالت و رفع تبعیض از افراد، ملل و همچنین برای تبعیت و هماهنگی با قوانین بین المللی، از قانون اساسی موجود، تاویل و تفسیری "اوسع"، جامع و گسترده ارائه داده و برای رفع تبعیض های جزئی و کلی راه حل ارائه بدهیم.
بنا بر این، جناب بهمنی معتقد هستند که نمی توان از قانون اساسی تفاسیر اوسع و گسترده ای که پاسخگوی نیازهای روز جامعه باشد، ارائه داد ولی مخالفان ایشان معتقدند که نیازی نیست تا با رسیدن به هر مشکلی در بین قانون اساسی و وضعیت اجتماعی، تغییر قانون اساسی و رفراندم را پیش کشید و هزینه های بسیار گرانی را روی دست جامعه بار گذاشت. بلکه می توان قانون را وحی و مقدس ندانست و به تفسیر گسترده تر از واژه های حقوقی اقدام کرده و به جای تغییر قانون اساسی، معنا و مدلول واژه ها را گسترده تر کرد.
از عجایب روزگار نیست که نویسندگان قانون اساسی هم بر این مسئله آگاه بوده، بجای تکیه بر نظریات حقوقدانانی مانند بهمنی، روی "تفسیر شورای نگهبان قانون اساسی" تمرکز کرده و "تفسیر جدید از قانون اساسی را راه حل دانسته اند. 
یعنی شورای نگهبان قانون اساسی، می تواند با تفسیری متفاوت و وسیع تر، تمامی معضلات و تبعیض های قانون اساسی و واقعیت ها و حقوق ملل در ایران را حل و فصل بکند.
در این روش، نیازی به انتخاب نمایندگان و نوشتن قانون اساسی جدید، نخواهد بود و میلیاردها تومان پول ملت در جیبشان باقی خواهد ماند تا صرف رفاه اجتماعی بشود.
در بین این دو نگرش حقوقی، می توان حق و جانب نظریه طرفدار آموزش زبان مادری را گرفت و گفت که می توان از اصول پانزدهم قانون اساسی، استنباط و تفسیری واسع و همه گیر ارائه داد و گفت که آموزش زبان های مادری و محلی هم می تواند رسمی و اجباری باشد.
در عین حال، باید برای جناب بهمنی یادآوری کرد که در بعضی از کشورهایی مانند هندوستان، بیش از بیست (20) زبان در قانون اساسی امتیاز رسمی شدن را گرفته اند ولی دولت و نهادهای حقوقی هندوستان، بر عکس نهادهای حقوقی ایران، بجای انتخاب بسته، محدود و تنگ دایره مرزها معنایی واژه های حقوقی و مدلول کلمات و متن قانون اساسی، به تفسیری واسع و همه گیر روی آورده و به شش (6) زبان دیگر هم جایگاه و امتیاز رسمی بودن در سراسر هندوستان را اعطائ کرده اند.
عجیب آن است که حقوقدانان هندوستان، با دولت مخالت نکرده و نگفته اند که دولت بر عکس قانون اساسی رفتار می کند و حقوق بیشتری به مردم می دهد. بلکه حقوقدانان هندوستان، معتقد هستند که قانون اساسی "کف" حقوق جوامع را بیان می کند. 
لذا، دولت و نهادهای حقوق هندوستان و سایر ملل، این حق و آزادی ها را دارند که برای دادن آزادی و حقوق بیشتر از آن چه در قانون اساسی مصرح شده است را به مردم بدهند.
در این فرض، نظر بر این است که مردم، صاحب حق هستند. دولت ها، با تصویب قاوانینی، وسعت دایره حقوق مردم را تنگ تر می کنند. لذا، این وظیفه حقوقدانان و نهادهای حقوقی است که برای مقابله با تنگ نظری های دولتمردان و سیاستمدارانی که در پی افزایش اختیارات خود و کاهش آزادی ها و حقوق مردم هستند، اقدام بکنند. از نوشته جناب بهمنی بر می آید، ایشان جزو آن دسته از تنگ نظران حقوقی باشند که یا دستی در دولت دارند و یا از رانت هایی بهره مند هستند که سعی می کنند تا با غصب  هر چه بیشتر حقوق و آزادی های مردم و دزدیدن آن حقوق، بر سهم دولت و حاکمیت بیفزایند.
جناب بهمنی، پا را از این هم فراتر می گذارد و تغییر دایره تاویل و تفسیر واژه های قانونی را وارد بحث غیر عقلایی، غیر منطقی، غیر علمی و غیر حقوقی "حسن و قبح" می کند. 
طبیعتا، منظور ایشان از "حسن و قبح"، نیکی و بدی اخلاقی است. آن هم اخلاق رایج در ایران که در زمان و مکان های مختلف، تغییر کرده است و در حال تغییر دایمی است. 
در حالی که در قانون اساسی، نباید از "خوب و بد" سخن گفت بلکه باید از "حقوق" و آزادی مردم و محدودیت دولت و حکمرانان (مدیران) سخن گفت.
او تنگ نظری اخلاقی خود را با این جملات ارائه می کند: "وقتی حاکمیت به‌ این سادگی اجازه دهد که مبنای اصلی مشروعیتش یعنی قانون اساسی و اصول آن بدون طی مراحل و تشریفات قانونی بدین گونه آشکارا زیر سوال برود، فرض طرح تغییر و تزلزل در سایر اصول قانون اساسی و به زیر سوال بردن آنان نیز منتفی نیست؛ به عبارتی قبح تغییر قانون اساسی را از میان می برد."
جناب بهمنی در مقاله خودشان اعلام می کنند: "براساس حقوق بین الملل بشر نیز هیچ الزامی برای آموزش به زبان مادری وجود ندارد. ماده 27 میثاق بین المللی مدنی و سیاسی برای اقلیت‌ها حق حفظ فرهنگ محلی شان قائل شده است ولی این حفظ فرهنگ به هیچ‌ روی به معنای آموزش به زبان مادری نیست و در هیچ تفسیری از ماده27 ، آموزش به زبان مادری ملاک حفظ فرهنگ محلی نیست بلکه حفظ فرهنگ محلی و بومی اقلیت‌های زبانی با آموزش زبان قومی و نه آموزش به آن زبان تامین می‌شود."
نمی توانم متوجه بشوم که چرا ایشان به حداقل ها هم بسنده نمی کنند و به عنوان یک حقوقدان، چه اصراری دارد که مردمانی، از حداقل حقوق انسانی و اجتماعی خودشان بهرهمند نشوند؟ 
نمی توانم بفهمم که چرا ایشان با حقوق افراد و جوامعی که تحت حاکمیت خودشان نیستند، مخالند؟ 
آیا ایشان می خواهند که همه مردمانی (چند صد نفر عضو) هم برای دستیابی به حقوق زبانی و آموزش زبان خود، دولت مستقلی تشکیل بدهند تا در زیر سایه دولت مستقل خودشان، حق آموزش بزبان مادری را بدست بیاورند و از این حقشان بهره مند بشوند؟
من برای تهیه یک متن فارسی ماده 27 مورد اشاره در بالا، به چند منبع آنلاین مراجعه کردم. در ترجمه همه این متن ها اختلاف های عمیقی دیده می شد. با متن انگلیسی هم تفاوت های اساسی داشتند. 
این متن فارسی قابل اطمینان تر از بقیه به نطر رسید. گر چه واژه "حمایت" در داخل پارانتز و "حفاظت" به همان معنای "پروتکشن" یا "مدافعه" و محافظت "اجباری" توسط قوای دولتی نیست
Article 26
All persons are equal before the law and are entitled without any discrimination to the equal protection of the law. In this respect, the law shall prohibit any discrimination and guarantee to all persons equal and effective protection against discrimination on any ground such as race, colour, sex, language, religion, political or other opinion, national or social origin, property, birth or other status.
Article 27
In those States in which ethnic, religious or linguistic minorities exist, persons belonging to such minorities shall not be denied the right, in community with the other members of their group, to enjoy their own culture, to profess and practise their own religion, or to use their own language.
در سطر اول ماده بیست و ششم، از "همه افراد انسانی در مقابل قانون، بدون هر گونه تبعیضی برابرند، از حق مساوی مدافعه توسط قانون بهره مند هستند ... " سخن می گوید.
در ماده بیست و هفتم اظهار می کند: "در دولت هایی که در آن ها اقلیت های نژادی، مذهبی یا زبانی موجود هست، افرادی که به آن اقلیت ها منتصب هستند، نباید حقوق آن ها برای بودن با دیگر افراد همجماعت خود در اجتماعشان انکار شود تا بتوانند از فرهنگ خودشان لذت ببرند، در ملاء مقاید دینی خود را اظهار دارند یا اعمال دینی خودشان را انجام بدهند یا از زبان خودشان استفاده بکنند." 
در آدرس زیر، می توان تفسیرهای حقوقی مرتبط با حقوق بشر و کنوانسین های مرتبط با سازمان های بین المللی را یافت و به آن ها استناد کرد.
http://ccprcentre.org/ccpr-general-comment
تفسیری که "نهاد تفسیر کننده سازمان ملل از
discrimination
یا "تبعیض" داده است، بسیار جالب توجه است. 
در ماده اول متن تفسیری نهاد تفسیری حقوق بشر "عدم تبعیض" را با سه صفت "یکسان بودن" در مقابل قانون و "محافظت قانونی یکسان" و "بدون تبعیض" تعریف کرده است. یعنی قوانین هم باید با همه یکسان برخورد بکنند و هم باید از حقوق آن ها محافظت و نگهبانی بکنند و هم بدون تبعیض باشند.
آیا عدم تبعیض در این ماده، به معنی آن است که چون گروهی (زبانی، دینی، نژادی) در اقلیت هستند و گروهی در اکثریت هستند، اکثریت حق بیشتری از اقلیت دارد تا بتواند از حقوق کامل تحصیل و آموزش زبان مادری برخوردار باشد وگروه دیگر  بخاطر اقلیت بودن، از آموزش زبان مادری خود محروم بماند؟ آیا این، تبعیض نیست؟
اگر قانون اساسی و یا قوانین عادی، این نوع تبعیض و بیعدالتی را پذیرفته باشند، "تبعیض" را "قانونی" کرده اند و غیر قانونی و باطل هستند. 
در حالی که جناب بهمنی معتقدند که "ماده 27 میثاق بین المللی مدنی و سیاسی برای اقلیت‌ها حق حفظ فرهنگ محلی شان قائل شده است ولی این حفظ فرهنگ به هیچ‌ روی به معنای آموزش به زبان مادری نیست."
همان طور که ملاحظه می فرمایید، ماده 27 در باره "حفظ فرهنگ محلی" هیچ اشاره ای نکرده است، بلکه حقوق بدون تبعیض و صد در صد "زبان"-ی، دینی و نژادی بحث مورد نظر نهاد قانونگذاری بین المللی است.
متاسفانه باید اذعان کرد که تفسیر بهمنی، پانفارسیستی و نژادپرستانه، ضد عدالت و تبعیضی است. برای همین هم از اعتبار ساقط است.
اما هنوز هم جای سوال است که چرا حقوقدانان ایرانی با وجود دیدن و آشنایی با متون اصلی بین المللی، آن ها را بر وفق خواست نژادپرستانه، ضد عدالت و انسانی خودشان تعبیر و تفسیر می کنند؟
چرا جامعه دانشگاهی و حقوقدانان ایرانی، در مقابل چنین تحریف هایی سکوت کرده است؟
آیا این تفسیرهای سرتا پا غلط و سکوت دیگران که به معنی همراهی با مفسر است، به معنی ابتلای همه افراد این قشر به یک بیماری نژادپرستانه و افکار ضد انسانی و غیر حقوقی نیست؟
سیستم آموزش حقوقی ایران با جوانان و تحصیل کردگان ایرانی چه کرده است که وقتی از دانشگاه خارج می شوند، به جهالت روی می برند؟ شاید هم جهالت، نشانه علم، وطن پرستی و انسان دوستی شده است؟
چرا جامعه علمی و حقوقی ایران در جهت متضاد با حرکت حقوقی جهانی راه می پیماید؟
جناب بهمنی حقوقدان، علاه بر رفتن راه اشتباه، با بازی با کلمات، چاله افتاده اش را به جاه تبدیل می کند و می افزاید: "ماده ۲۷ میثاق نیز چنین تکلیفی سلبی و نه ایجابی بر عهده دولت‌ها می‌گذارد. دولت‌ها مکلف هستند مانع آموزش زبان های قومی و محلی نشوند. ولی هیچ تکلیفی به آموزش این زبان ها ندارند."
در حالی که طبق این ماده، اگر حقی به گروهی یا نهادی (فارس ها و زبان فارسی) داده شده است، آن حق بدون کم و زیاد، باید در اختیار ملل یا نهادهای دیگر هم قرار بگیرد. اگر رفتار دولت با گروه ها و نهادها یکسان نباشد، تبعیض اعمال می شود. 
مثلا اگر تورکان، تورکمنان، قشقائیان، فارس ها، بلوچ ها، عرب ها، لرها، گیلکی ها، مازنی ها، و .. (بدون توجه به تعداد جمعیتشان) وجود دارند، و اگر دولت، حقی یا امتیازی را به یکی (فارس ها یا زبان فارسی)  داده است، باید عین همان حق یا امتیاز را بدون کم و کاست، به تورکان، عرب ها، تورکمانان، قشقائیان، بلوچ ها، و ... بدهد. 
این همان جنبه ایجابی آن ماده است. وقتی آن ماده می گوید که باید از آن حق در زیر سایه قانون حمایت شود، منظور ایجانی است. ماده 27 و مثال، هم جنبه سلبی مسئله و هم جنبه ایجابی مسئله را نشان می دهد.
همچنین این حقوقدان ایرانی پانفارس با تکیه به کشوری شبیه به ایران؛ "فرانسه" استناد کرده و اعلام می کند: "کشور مهمی همچون فرانسه بر ماده یاد شده حق شرط گذاشته است و به این مقرره متعهد نشده است."
اغلب کشورها آن میثاق را قبول کرده و در سرزمین هایشان اجرا می کنند. من مانده ام که چرا ایشان برای عدم اجرایی کردن حقوق مللی که خواستار حقوق قانونی خودشان هستند، بجای استناد به "توسیع" و گستردگی و مقبولیت قاون در اغلب کشورها، بر محدودیت، اصرار می ورزند. چرا بعضی ها، به محدود کردن حقوق مردم، بیشتر از محدود کردن دست چپاول دولت، علاقه مند هستند؟
آیا این یک مشکل روانی در ایرانیان و حقوقدانان است یا یک سیستم فکری معیوب فردی؟
متاسفانه وقتی دلایل شبهه (ضد) حقوقی ایشان به پایان می رسد، تمایل به فاشیسم سیاسی در ایشان فوران می کند و می گوید: "آموزش به زبان مادری نوعی ترویج ناسیونالیسم و جمع گرایی و برخلاف ارزش‌های لیبرال است."
در باره این جمله، چند سوال نهفته است: 1. آیا همه زبان ها به غیر از چند زبانی مانند "اسپرانتو" که چون پشتوانه مادری و ملی (مردمی) نداشتند، رو به نابودی هستند، زبان مادری نیستند؟ 2. آیا زبان فارسی، زبان مادری یک گروهی از انسان ها نیست؟ 3. آیا آموزش همه زبان های مادری، منجر به تقویت و ترویج "ناسیونالیسم" نمی شود؟ 4. آیا آموزش زبان فارسی و دفاع بسیار سر سخت از این زبان، نشانگر احساسات ناسیونالیستی شدید نیست؟ 5. آیا اگر گروهی ناسیونالیست، خواهان نابودی گروه دیگری باشند، اولترا ناسیونالیست یا فاشیست نمی شوند؟ 6. آیا زبان فارسی، آموزش زبان های مادر در ایران را به ضرر امنیت و منافع ملی زبان فارسی نمی بیند؟ 7. آیا زبان فارسی در حد دشمنی با زبان های دیگر، در مقابل زبان های مادری بر دشمنی اصرار نمی ورزد؟ 8. آیا دشمنی با زبان ها و گروه های دیگر، به جنگ و خونریزی منجر نمی شود؟ 9. اگر بین زبان ها و ملل، بخاطر اصرار یک گروه بر آموزش زبان مادری و اصرار گروه دیگر بر ممنوعیت آموزش زبان مادری، درگیری خونین رخ دهد، کدام طرف مقصر اصلی است و جنایتکار محسوب می شود؟ 10. آیا ابرام بر عدم آموزش زبان مادری، قتل زبان مادری دیگران و فاشیسم نیست؟
او با استناد به نگرش "کانتی" اعلام می کند: " آموزش زبان نیز باید امری اختیاری و نه اجباری باشد." 
درنتیجه باید آموزش زبان های مادری امری اختیاری باشد و نباید از طرف دولت یا هر نهاد دیگری، بر همه ملل تحمیل شود. اگر ملتی خواست و اراده کرد، می تواند زبان ملت دیگری را بیاموزد و اگر اراده کرد که زبان ملت دیگری را نیاموزد، باز هم محق است.
جناب بهمنی در ادامه همان جمله، تفسیر ایرانی و پانفارسیتی ارائه می دهد: "در اینجا برای نظم ملکداری بی تردید وجود یک زبان آموزشی لازم است و هیچ قرائت لیبرالی نیز با یک زبان آموزش رسمی مخالفتی ندارد اما تحمیل زبان دوم، صرفا به دلیل مصالح جمعی و قومی و منافع احتمالی و ادعایی یک گروه زبانی، تحمیل اجباری آموزش زبان به فرد فرد انسان هایی است که چه بسا با وجود تعلق به یک گروه جمعیتی زبانی، مایل به آموزش به این زبان در مدارس و نظام آموزشی خود نباشند."
زبان اول تورکان، تورکمانان، قشقائیان، و ... تورکی است که باید هم رسمی بشود. زبان عرب ها؛ عربی، زبان بلوچ ها؛ بلوچی، زبان کردها؛ کردی و ... است و باید هر زبانی در میان ملت خود، زبان رسمی بشود. 
طبق بند اول فرمایش ایشان، این ملل حق دارند، در زبان رسمی مادری خودشان (تورکی، عربی، بلوچی، و ...) آموزش ببینند. هیچ دولتی هم حق ندارد، بخاطر منافع یک نهاد (زبان فارسی) یا گروه قومی دیگر (پارس ها) تک تک افراد ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، قشقایی، و ... دیگر را به یادگیری زبان دوم (فارسی و زبان اول فارس ها و در نتیجه زبان رسمی فارس ها است)، مجبور بکند.
او با شاره به "کانت" و "کیم لیکا"، در حقیقت نظریات آنان را تایید می کند که گفته اند: "انتخاب مردمی که فرهنگ واحدی دارند، فقط در صورتی ارزش دارد که ناشی از اراده و انتخاب واقعی یکایک شان باشد."
این جمله می گوید که فارس ها، تورکان، عرب ها، تورکمانان، قشقایی ها، بلوچ ها، لرها، گیلک و مازنی ها و ...فرهنگ واحد و مشترکی ندارند. گر چه ممکن است، در چند واحد از نمودهای فرهنگی، اشتراک داشته باشند ولی تضادهایشان بسیار زیادتر از اشتراکاتشان است. 
در نتیجه، این مجموعه زبان و ملل، اشتراک فرهنگی ندارند. رسمیت زبان فارسی و اعلام آن به عنوان یک زبان ملی و اشتراکی، هیچ جنبه حقیقی، حقوقی و انتخابی ندارد. 
چرا که اولا، اغلب ملل غیر فارس با این زبان مخالف هستند. صدای مخالفان زبان رسمی (فارسی) در ایران بسیار بلند است و خود نوشته جناب بهمنی موید بلندای صدای مخالفان زبان رسمی و اجباری فارسی و علاقه مندان به آموزش زبان های مادری در ایران است.
وقتی مردمانی در میادین ورزشی، در خیابان ها، در نوشته ها، در رفتارهای سیاسی و حقوقیشان، خواهان رسمی شدن زبان های مادریشان هستند، نه  تنها دال بر نبودن تفاهم بر سر رسمی و اشتراکی بودن زبان فارسی در ایران است، بلکه موید اجباری و تحمیلی بودن زبان فارسی هم است.
نویسنده حقوقدان، در نهایت، نمی تواند نیات سیاسی و فاشیستی خودش را پنهان کند و از یک فرد حقوقی، به یک اولترا فاشیست بدل می شود و می گوید: "اما تحمیل آموزش زبان یک گروه به اعضای آن، مقدمه یک جمع گرایی قومی و زبانی است که به شهادت تاریخ بارها عوارضی نامطلوب و غیر قابل کنترل داشته است."
اولا، چگونه ممکن است، زبان یک گروه، به اعضای آن گروه تحمیل شود؟ دوما، طبیعی است که آموزش یک زبان، دوری از آموزش زبان بیگانه، به جمعگرایی و اتحاد افراد آن گروه منجر می شود. 
اصلا، دولت هایی مانند دولت ایران، بر اساس همین نفع دراز مدت، یک زبان را بر مجموع ملل رنگارنگ تحت حاکمیت خودشان تحمیل می کنند تا از مجموع متنوع آن ملل، یک ملت سیاه و سفید تولید بکنند.
نگرانی جناب حقوقدان، نه از همگرایی ملی در بین همزبانان که از احتمال تجزیه ایران است. برای همین است که تاریخ را به شهادت می طلبد تا اثبات بکند که آموزش زبان "عوارضی نامطلوب و غیر قابل کنترل" داشته است.
تاکید او بر این معنا، نشان می دهد که بهمنی حقوقدان نیست بلکه یک پانفارس شوونیست است که از اجرایی و عملی شدن حقوق زبانی دیگر ملل، از اتحاد آنان و از دست رفتن منافع زبان فارسی و فارس ها نگران است. 
برای او، حقوق اکثریت و مللی که از حقوقشان محروم شده اند، ابدا، مهم نیست. مهم آن است که حقوق آن اکثریت تحت ستم، برای قرن ها نادیده گرفته بشود تا فارس و فارسیزم از منافع آن بهره مند گردد.
اشاره او به تاریخ، اشاره به نهضت جنگل، نهضت شهید شیخ محمد خیابانی، شهید سیدجعفرپیشه وری، آیت الله شهید شریعتمداری، و ... است.
من از نتیجه گیری های ایرانیان در شگفتم. بهمنی، به عنوان یک ایرانی، چطور و از کجا نتیجه می گیرد که : "آموزش به زبان مادری افزون بر اینکه با آزادی های شخصی در تضاد است با وحدت ملی و مصالح اقتصادی و توسعه کشور نیز مغایر است."
هر قدم که بر می دارد، افکار اولترا فاشیستی و شوونیستی او بیشتر برملا می شود اما این خصلیت همه افراد و جریان های فاشیستی است که پر رو، بی آبرو، بی حیا و دریده هستند و در عین عقب ماندگی فکری و سیاسی، دیگران را متهم می کنند.
او بعد از این همه سفسطه بافی، به آن جا می رسد که بجای یک نظریه دربرگیرنده و همه گیر حقوقی، به فاشیسم عریان می رسد: "آموزش به زبان مادری به چند پارگی فرهنگی ایران می‌انجامد و مقدمه موزاییکی و تکه تکه شدن وحدت ملی است." 
می دانیم که ایران، در همیشه تاریخ و در همه دوران ها تاریخی، چند پاره بوده است. گر چه در همان دوران، بین حاکمان ولایات و ایالات، درگیری بوده است اما در بین مردمان، آن هم بخاطر زبان یا زبان برتر، هیچ دشمنی و عداوتی نبوده است.
با این همه، در صد سال اخیر و در زیر سایه دیکتاتوری زبانی پانفارسیسم، نوعی دشمنی زبانی در بین قوم فارس در یک طرف جبهه و ملل دیگر (تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، و ...) در دیگر طرف جبهه، پدیدار شده است.
وقتی ملتی که هژمونی، قدرت سیاسی، رسانه ها، اقتصاد، پول، زبان رسمی و ... را در اختیار دارد و از آن ها، نه به عنوان اهرم دوستی و نزدیکی بین ملل که به عنوان ابزار و سلاح جنگی بر علیه دیگر ملل استفاده می کند، چه زبان مادری آموزش داده شود و چه زبان های مادری همچون یک قرن گذشته، ممنوع و قدغن باشد، فرو پاشی ایران و تشکیل موزائیک های رنگارنگ حتمی است. 
چرا که حقوقدان هژمونیک، به جای دفاع از حقوق ملل تحت ستم، تبعیض و تقسیم قدرت حقوقی در بین ملل، آن هم بطور صددرصد مساوی، بر تحکیم رابطه حاکم و محکوم تاکید و اصرار می کند.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
شانزدهم اپریل 2018
hedayat222@yahoo.com

ایستیقلال ایراده‌سین، هیئش بیر شخص، گوج و دولت سوال ایشارتی آلتینا آپارابیلمز

  ایستیقلال ایراده‌سین، هیئش بیر شخص، گوج و دولت سوال ایشارتی آلتینا آپارابیلمز. اگر بیر شخص، گوج یا دولت، بیر میللتین ایستقلالینا شرط قویو...