Friday, August 31, 2018

بررسی پیامدهای فقر و بی اعتمادی عمومی و نفرت از همه و انقلاب در آینده

مقدمه ای برای ورود به بحث زنده تلویزیونی "دیالوگ" روز شنبه 01 سپتامبر 2018
وقتی انقلاب 1357 رخ داد، مردمانی که از رژیم و عمال آن، دل خوشی نداشته و نسبت به کارمندان رژیم نفرت داشتند، عده زیادی از ماموران دولتی را به نام "ساواکی" و عده زیادی از ماموران کلانتری ها را در جلو چشم همه، مثله کرده وقتل عام کردند. 
این نفرت از کجا در وجود آن دسته از افراد جمع شده بود؟
 دکتر ناصر کاتوزیان، در باره ریشه های آن نفرت عمومی  می گوید: "در انقلاب اسلامی، صفت بارز و عامل محرک همه نیروهای اجتماعی، عامل مشترکی به نام "نفرت" بود. نفرت از حکومت و همه مظاهر آن؛ نفرت از زیستن در سایه ظلم و نفرت از وابستگی های خارجی و تحمیل حقارت ... آن چه در همه جا وجود داشت و توده مردم در اعماق وجدان خویش احساس می کردند، نفرت بود. همین اندازه می دانستند که نظام موجود را نمی توانند تحمل بکنند و آینده نامعین و مبهم را هر چه باشد، بر آن ترجیح می دهند. منتها این نفرت نیز علت های گوناگونی داشت. گروهی از نظام شاهنشاهی نفرت داشتند که چرا با اعتقادهای مذهبی سر جنگ دارد ... گروه دیگرمی دیدند که سرمایه ملی به باد می رورد و آشکارا صرف هرزگی می شود ... ولی صاحبان اصلی آن در آتش فقر و هلاکت می سوزند ... جمعی هوسران و هرزه، دست به غارت عمومی زده اند. ... برخی از فساد اداری رنج می بردند ... و از این نفرت داشتند که چرا همه قدرت در دست افرادی معدود متمرکز است و دیگران به صورتی تحقیر شده و سرگردان، بازیچه آنان قرار می گیرند. جمعی دیگر ... نظام موجود را قاتل فرزندان و خویشان و دوستان خود می شناختند و می دیدند که جلادان، گروه گروه جوانان غیرتمند و پاکدل را به بهانه ای به زنجیر می کشند و شکنجه های هولناک می دهند و پنهانی نابود می کنند. بتدریج و طی سالیان دراز، عقده هایی از این گونه بر روی هم انباشته شد ... و موتور انقلاب شد."

افراد پنجاه ساله یا بزرگتر، گواهی خواهند داد که اگر چه در دوران قبل از انقلاب، فقر، عمومی تر بود، راه و بیمارستان، آموزش عمومی و ... بسیار کمتر از این روزها بود، ولی  زن و شوهر، اعضای خانواده ها، همسایه ها، دوستان، فامیل، همشهری ها و همولایتی ها به هم "اعتماد" داشتند و از بودن با هم لذت می بردند.
مثل الآن نبود که چشم راست انسان، به چشم چپ خودش اعتمادی نداشته باشد. اکنون فرزندان، به پدر و مادر، والدین بر فرزندان هیچ اعتمادی ندارند. دوست، فامیل، آشنا، همسایه و همشهرها هم نسبت به همدیگر بی اعتماد هستند. حتی زن و شوهران هم به همدیگر اعتماد زیادی ندارند. بی اعتمادی منجر به خیانت و نفرت شده است.

ریشه همه این بی اعتمادی و نفرت ها، در سیستم های دینی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی، بانکی، در اختلاس ها، دزدی های چند هزار میلیارد تومانی و چند میلیارد دلاری، ژن های برتر عده ای، آقازادگی عده ای دیگر، رواج بی حد و حصر فرهنگ زندگی لوکس در طبقات وابسته به حکومتی که دایم دم از برابری و اسلامیت می زنند، رواج یافتن این فکر که "اگر نداری-بی لیاقت هستی و برای داشتن ثزوت، هرکاری آزاد است." هستند.
از دیگر عوامل موثر بر رواج بی اعتمادی؛ بیکاری گسترده، گرانی بسیار زیاد، بی ارزش شدن دارایی های مردم، عدم مساوات در برابر فرصت های سیاسی، اقتصادی، علمی، آموزشی، اجتماعی و قانونی و امنیتی،  و هر کس که به راس هرم قدرت نزدیکتر است، از امکانات بیشتری بهره مند خواهد شد و هر چه از آن هرم دورتر باشد، از امکانات بی بهره خواهد ماند، دیگر عوامل بی اعتمادی و نفرت در میان مردمان هستند.
با توجه به مشاهدات اجتماعی، می توان نتیجه گرفت که همه مردم به افراد و نهادهای دینی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی و ... بی اعتماد شده اند.
مردم نه تنها، به دولت و به نهادهای وابسته و در کنترل دولت،  به نظام و رژیم حاکم و به رهبران آن اعتمادی ندارند، بلکه از همه آن ها، چه مقدس بوده باشند یا نباشند، متنفر شده اند و این نفرت را در خیابان ها و با صدای بلند فریاد می زنند.
آنان نه به مجلس، نه به نمایندگان، نه  به دادگستری و قضات آن، نه به سیستم آموزشی و تحصیلی، نه به دین و به ایمان معلمان قرآنش، نه به امامان و مقدسات و نه به هیچ چیز و هیچ کس و هیچ نهاد دیگری اعتماد ندارند. 
اعتماد میان فردی، میان جمعی، میان نهادی و میان همه این ها، از بین رفته است. درحالی که "اعتماد، اصلی ترین سرمایه ملل و ممالک بوده و هست. بدون اعتماد عمومی و اعتماد نسبت به هم در خانواده و جامعه، هیچ توسعه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی، رفاهی و ... رخ نخواهد داد.
در این بی اعتمادی ها و نفرت ها، همه سرمایه های فکری، نیروی کار و سرمایه های مالی، فرار از جامعه را بر قرار، ترجیح خواهند داد.
اگر کسانی ماندن از روی ناچاری را برگزیده اند، تنها راه ماندنشان، زندگی در بی اعتمادی، غارت شدن-غارت کردن و دزدی خواهد گذشت. زندگی در جنگل و بر اساس قانون "هر کس ضعیف تر باشد، نابود خواهد شد." سپری خواهد کرد. 

آیا مجموعه این نابرابری ها و تفاوت میان فقیر و غنی، به نفرت متقابل این دو طبقه محروم و دارا از همدیگر، منجر نشده است؟ و آیا به انتقامگیری و کشتار نخواهد انجامید؟
در کنار این فقر و نابرابری که گریبان تک تک افراد را گرفته است، در ایران کنونی، ملل نیز به همدیگر بی اعتماد شده اند. ملل تورک، عرب، تورکمن، قشقایی، بلوچ، لر، و ...، همه این ملل، عقب ماندگی های خودشان در همه زمینه ها را از چشم سیستم سیاسی فارس محور حاکم می بینند. 
آن ملل، فارسیسم را مسئول این وضعیت و بحران های ملی خودشان می دانند. این حالت، به تنفر میان ملل و جوامع ملی در ایران منجر است که گاها در استادیوم های ورزشی خودش را نشان می دهد. 
اقتصاد این ملل، تاریخ، فرهنگ، زبان، دین و آیین، هنر و آثار تمدنی این ملل در بی اعتماد میان فارس ها و این ملل، در حال ضعف و نابودی است. یعنی بی اعتمادی و نفرت از این ملل، در سیستم فارس محور، به تنفر عمومی متقابل انجامیده است.
یعنی، حس بی اعتمادی و بی توجهی ملت و سیستم حاکم به خواست ها و حقوق این ملل، در میان این ملل، به نفرت عمومی از پانفارسیسم و هر چه مشخصه ایران و فارس است، بدل شده است.
 این ملل، علاوه بر انبوه بی اعتمادی ها و نفرت های فردی، به نفرت و کینه نسببت به سیستم پانفارسیسم سیاسی و سیاستمداران، دینی و دینداران و ملاها، امنیت و ماموران امنیتی، سیستم مالی و بانکداران و موسسات مالی و شبهه بانکی و کارمندان آن ها، سیستم اداری و کارمندان اداری، حراست ها، آموزش و پرورش و طراحان سیستم تبعیض گرای آموزشی، دانشگاه ها و اساتید وابسته، دادگاه ها و قضات و کارمندان دادگستری، سوق داده شده اند. 
این ملل، نابسامانی های خودشان در همه زمینه ها را نه تنها از رژیم که از عوامل وابسته و نزدیک به رژیم می دانند که در یک اتحاد با رژیم، مانع برخورداری ملل از حقوق ملی و انسانی خودشان هستند. در نتیجه، کینه و نفرت خود از سیستم و عوامل آن را "مقدس" و انتقامگیرانه هم می دانند.

اعتماد چیست؟ 

چگونه و در چه شرایطی می توان اعتماد را در جوامع ایرانی و از نو، زنده کرد؟

آیا ممکن است اعتماد در میان ملل تورک، تورکمن، عرب، قشقایی، بلوچ، لر، و .. در یک طرف و فارس در طرف دیگر، دوباره زنده بشود؟ 

 اگر رژیم متزلزل شود، در سایه این همه نفرت میان فردی، میان طبقه ای، میان نوکیسگان و مردم فقیر، میان عوامل رژیم و مردم عادی، میان ملل حاشیه با ملت مرکز، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

آیا گزارش سراپا دروغ رئیس جمهور در مجلس، می تواند بر روی آتش خشم و تنفر عمومی ملل در ایران آبی بریزد؟

راه حل کنترل آن همه فقر، نفرت و کینه و حس انتقامگیری چیست؟

چگونه می توان از حس انتقامگیری از سیستم سیاسی-دینی ایران توسط مردمان ناراضی فارس و همچنین ملل غیر فارس کاست؟
نمایندگان مجلس در افزایش یا کاهش این تنفر میان طبقات اجتماعی و ملل چه نقشی را داشته اند و یا می توانند از این به یعد داشته باشند؟

برای پاسخ به این قبل نگرانی ها، چهار متفکر، مهمانان امشب  وبرنامه زنده دیالوگ هستند.
1. دکتر ضیاء صدرالاشرافی؛ نویسنده و متفکر تورک
2. دکترمحمدحسن حسین بر؛ از نویسندگان و متفکران بلوچ
3. دکتر محمدحسین یحیایی؛ از نویسندگان و متفکران تورک
4. جناب فرامرز بختیار؛ از متفکران لرستانات
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سی و یکم (31) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com

Saturday, August 25, 2018

دیالوگ: سیاست در بحران - بحران در سیاست


برنامه هفته هفتاد و یکم دیالوگ
موضوع : سیاست در بحران - بحران در سیاست
مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
همکار برنامه: جواد اسماییل بیلی
میهمانان برنامه:
دکتر رضا حسین بر
کیانوش توکلی
محسن ابراهیمی
برنامه "دیالوگ"، هرهفته، در روز شنبه، ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، از تلویزیون گوناز تی وی بطور زنده پخش می شود
سوم ( ۳) شهریور ۱۳۹۷
سیاست در بحران - بحران در سیاست
ایران، هم مادر و هم فرزند بحران است. یعنی هم بحران می زاید و هم آن را پرورش می دهد تا از آن بهره برداری های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و دینی بکند. در بحران است که ایران، معنی خودش را می یابد.
تاریخ ایران، تاریخ جنگ، انقلاب و بحران بوده، است و احتمالا تاریخ آینده اش هم بحرانی خواهد بود.
اگر نگاهی به چهل سال گذشته ایران بیندازیم، جز بحران، نخواهیم دید. سیستم سیاسی و فکری ایرانیان، بحران زا بوده است. همان طور که گفته اند:
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم --- موجیم که آسودگی ما عدم ماست!"
خود انقلاب 1358 بحران بزرگی بود. جنگ مسلحانه در کردستان، قلع و قمع مخالفان اصل 110 قانون اساسی یا ولایت مطلق فقیه در آزربایجان، برکناری مهدی بازرگان از وزارت، کشتار در ترکمن صحرای جنوبی، جنگ هشت ساله بر علیه عراق و دخالت در امور داخلی کشورهای عربی منطقه، اشغال سفارت آمریکا و حمله به ده ها سفارت و کنسولگری، ارسال نظامیان ایران برای ایجاد بحران انقلابی در مراسم حج در کشورعربستان سعودی، حذف احزاب و مخالفان حزب جمهوری اسلامی، برکناری ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری، اعدام های دسته جمعی که هنوز هم ادامه دارد، اصرار بر ادامه جنگ تا فتح عراق و اسرائیل، تلاش برای ساخت بمب اتم و موشکباران عربستان، صدور تروریسم به کشورهای دور و نزدیک، تخریب دین اسلام در میان ملل مختلف در جهان، ایجاد مشکل برای دولت های بظاهر برگزیده مردم در ایران.
در همین راستا، دولت سید محمد خاتمی اعلام کرد که در هر نه (9) روز با یک بحران دست و پنجه نرم کرده و در نبرد بین رهبر و دولت، دولت خاتمی به "تدارکاتچی" نزول کرده بود.
دولت احمدی نژاد با حمایت صد در صدی رهبر، قدرت در قوه مجریه را بدست گرفت و بحران زندان ها و تجاوز به دختران و پسران معترض به انتخابات را در راه دفاع از احمدی نژاد ایجاد کرد اما در نهایت، آب رهبر با احمدی نژاد به به یک جوی نرفت و احمدی نژاد برای بیش از ده روز قهر کرد و حضور در ساختمان ریاست جمهوری را تحریم کرد. بین رهبر و احمدی نژاد شکر آب شد که این روزها هم میان آن دو و قوه قضائیه تحت فرمان رهبر، مبارزه و بحرانی در جریان است.
سپس، رهبر، حسن روحانی را به ریاست قوه مجریه گماشاند ولی او هم رئیس جمهور واقعی نیست و شبیه یک مترسک سر جالیز است و توان انجام وظایف قانونی ریاست جمهوری و اجرای خواست مردم و قانون اساسی را ندارد. نمی تواند وعده های داده به مردم در باره آموزش و رسمی شدن زبان های مادری در ایران، نجات دریاچه ارومیه، تقویت اقتصادی مردم و ... که شعارهای انتخاباتی او بودند را عملی بسازد.
باز هم، مدت هاست که در بین رهبر و حسن روحانی جنگ و ستیز است. طرفداران رهبر، می خواهند علیه او کودتا بکنند. ماجرای برکناری بنی صدر را بر سر او بیاورند یا ماجرای کودتای رضاخائن را تکرار بکنند.
می دانیم که در بحران، هیچ چیزی ثبات ندارد. اقتصاد فرو می پاشد. امنیت از بین می رود. اخلاق محو می شود. دین توانایی و کارکرد خود را از دست می دهد.
باید، بنقل از وبسایت "خبرگزاری میزان" بدانیم که سردار سرلشکر قاسم سلیمانی؛ فرمانده نیروی قدس سپاه اخیرا در بخشی از یکی از سخنرانی‌های خود گفت: «من با تجربه این را می‌گویم که میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم."
لذا باید پرسید:
چرا این همه بحران و بحران سازی؟
بحران به چه کار ایران و رهبران سیاسی و اداریش می آیند؟
بحران های میان رهبر و حسن روحانی چیستند؟
آیا این بحران ها واقعی هستند؟
چرا این بحران ها ساخته می شوند و کدام اهداف معین و یا اهداف پشت پرده را تعقیب می کنند؟
آیا می توان مبانی فکری و دینی یا سیاسی این بحران ها را درک کرد؟
این بحران ها چه نتایجی می توانند داشته باشند؟
چقدر می توان به صحت این بحران ها و آن اختلاف ها در بین رهبر و رئیس جمهور انتخابی وی اطمینان کرد؟
این دولت و سیستم سیاسی چطور می تواند در دل این همه بحران دوام بیاورد؟
آیا این نوع بحران و اختلاف به جزئی از فرهنگ زیستی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رهبران و افراد ایرانی تبدیل نشده است؟
آیا این اختلافات و بحران ها، جنگ در میدان قدرت هستند یا برای سرگرم کردن و فریب و گمراه کردن مردم طراحی می شوند؟
این بحران ها چه تاثیری هایی بر زندگی، اخلاق و اقتصاد مردم می گذارند؟
آیا این همه بحران سازی ها، به فروپاشی سیاسی-اجتماعی و اخلاقی ایران منجر خواهد شد؟
برای بررسی بحران های موجود در میان رهبر و رئیس جمهور و قوای سه گانه در ایران، چند متفکر و فعال سیاسی، مهمان برنامه امشب "دیالوگ" خواهند بود.
آقایان:
دکتر رضا حسین بر؛ از فعالان سیاسی ملت بلوچ
جناب کیانوش توکلی، مدیر وبسایت ایران گلوبال، فعال سیاسی از مردمان گیلان و مازندران
جناب محسن ابراهیمی؛ از فعالان سیاسی چپگرا و تورک
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
نوشته شده در(24) آگوستن 2018
پخش شده در 25 آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com

Friday, August 24, 2018

ایران، بحرانی است که جز با عدمش آرام نمی گیرد

سیاست در بحران - بحران در سیاست
ایران، هم مادر و هم فرزند بحران است. یعنی هم بحران می زاید و هم آن را پرورش می دهد تا از آن بهره برداری های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و دینی بکند. در بحران است که ایران، معنی خودش را می یابد.
تاریخ ایران، تاریخ جنگ، انقلاب و بحران بوده، است و احتمالا تاریخ آینده اش هم بحرانی خواهد بود.
اگر نگاهی به چهل سال گذشته ایران بیندازیم، جز بحران، نخواهیم دید. سیستم سیاسی و فکری ایرانیان، بحران زا بوده است. همان طور که گفته اند:
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم --- موجیم که آسودگی ما عدم ماست!"
خود انقلاب 1358 بحران بزرگی بود. جنگ مسلحانه در کردستان، قلع و قمع مخالفان اصل 110 قانون اساسی یا ولایت مطلق فقیه در آزربایجان، برکناری مهدی بازرگان از وزارت، کشتار در ترکمن صحرای جنوبی، جنگ هشت ساله بر علیه عراق و دخالت در امور داخلی کشورهای عربی منطقه، اشغال سفارت آمریکا و حمله به ده ها سفارت و کنسولگری، ارسال نظامیان ایران برای ایجاد بحران انقلابی در مراسم حج در کشورعربستان سعودی، حذف احزاب و مخالفان حزب جمهوری اسلامی، برکناری ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری، اعدام های دسته جمعی که هنوز هم ادامه دارد، اصرار بر ادامه جنگ تا فتح عراق و اسرائیل، تلاش برای ساخت بمب اتم و موشکباران عربستان، صدور تروریسم به کشورهای دور و نزدیک، تخریب دین اسلام در میان ملل مختلف در جهان، ایجاد مشکل برای دولت های بظاهر برگزیده مردم در ایران.
در همین راستا، دولت سید محمد خاتمی اعلام کرد که در هر نه (9) روز با یک بحران دست و پنجه نرم کرده و در نبرد بین رهبر و دولت، دولت خاتمی به "تدارکاتچی" نزول کرده بود.
دولت احمدی نژاد با حمایت صد در صدی رهبر، قدرت در قوه مجریه را بدست گرفت و بحران زندان ها و تجاوز به دختران و پسران معترض به انتخابات را در راه دفاع از احمدی نژاد ایجاد کرد اما در نهایت، آب رهبر با احمدی نژاد به به یک جوی نرفت و احمدی نژاد برای بیش از ده روز قهر کرد و حضور در ساختمان ریاست جمهوری را تحریم کرد. بین رهبر و احمدی نژاد شکر آب شد که این روزها هم میان آن دو و قوه قضائیه تحت فرمان رهبر، مبارزه و بحرانی در جریان است.
سپس، رهبر، حسن روحانی را به ریاست قوه مجریه گماشاند ولی او هم رئیس جمهور واقعی نیست و شبیه یک مترسک سر جالیز است و توان انجام وظایف قانونی ریاست جمهوری و اجرای خواست مردم و قانون اساسی را ندارد. نمی تواند وعده های داده به مردم در باره آموزش و رسمی شدن زبان های مادری در ایران، نجات دریاچه ارومیه، تقویت اقتصادی مردم و ... که شعارهای انتخاباتی او بودند را عملی بسازد.
باز هم، مدت هاست که در بین رهبر و حسن روحانی جنگ و ستیز است. طرفداران رهبر، می خواهند علیه او کودتا بکنند. ماجرای برکناری بنی صدر را بر سر او بیاورند یا ماجرای کودتای رضاخائن را تکرار بکنند.
می دانیم که در بحران، هیچ چیزی ثبات ندارد. اقتصاد فرو می پاشد. امنیت از بین می رود. اخلاق محو می شود. دین توانایی و کارکرد خود را از دست می دهد.
باید، بنقل از وبسایت "خبرگزاری میزان" بدانیم که سردار سرلشکر قاسم سلیمانی؛ فرمانده نیروی قدس سپاه اخیرا در بخشی از یکی از سخنرانی‌های خود گفت:
«من با تجربه این را می‌گویم که میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم."
لذا باید پرسید:
چرا این همه بحران و بحران سازی؟
بحران به چه کار ایران و رهبران سیاسی و اداریش می آیند؟
بحران های میان رهبر و حسن روحانی چیستند؟
آیا این بحران ها واقعی هستند؟
چرا این بحران ها ساخته می شوند و کدام اهداف معین و یا اهداف پشت پرده را تعقیب می کنند؟
آیا می توان مبانی فکری و دینی یا سیاسی این بحران ها را درک کرد؟
این بحران ها چه نتایجی می توانند داشته باشند؟
چقدر می توان به صحت این بحران ها و آن اختلاف ها در بین رهبر و رئیس جمهور انتخابی وی اطمینان کرد؟
این دولت و سیستم سیاسی چطور می تواند در دل این همه بحران دوام بیاورد؟
آیا این نوع بحران و اختلاف به جزئی از فرهنگ زیستی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رهبران و افراد ایرانی تبدیل نشده است؟
آیا این اختلافات و بحران ها، جنگ در میدان قدرت هستند یا برای سرگرم کردن و فریب و گمراه کردن مردم طراحی می شوند؟
این بحران ها چه تاثیری هایی بر زندگی، اخلاق و اقتصاد مردم می گذارند؟
آیا این همه بحران سازی ها، به فروپاشی سیاسی-اجتماعی و اخلاقی ایران منجر خواهد شد؟
برای بررسی بحران های موجود در میان رهبر و رئیس جمهور و قوای سه گانه در ایران، چند متفکر و فعال سیاسی، مهمان برنامه امشب "دیالوگ" خواهند بود.
آقایان:
دکتر رضا حسین بر؛ از فعالان سیاسی ملت بلوچ
جناب کیانوش توکلی، مدیر وبسایت ایران گلوبال، فعال سیاسی از مردمان گیلان و مازندران
جناب محسن ابراهیمی؛ از فعالان سیاسی چپگرا و تورک
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و چهارم (24) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com

Saturday, August 18, 2018

دیالوگ: نماینده گان کوکی ـ مجلس رانتخوار



برنامه هفته هفتادم دیالوگ 
موضوع : نماینده گان کوکی ـ مجلس رانتخوار
مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
با همکاری: جواد اسماییل بیلی 
میهمانان برنامه: 
دکتر محمدحسن حسین بر
جهانگیر لقایی
دکتر محمدحسین یحیایی
زمان فیلی
برنامه "دیالوگ"، هرهفته، در روز شنبه، از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، بطور زنده، به روی آنتن گوناز تی وی" می رود
وظایف نمایندگان مجلس در ایران چیست؟
آیا نمایندگان مجلس باید مطیع، برده و غلام شاه و رهبر باشند و به امر و صلاح اندیشی همان شاه و رهبر، رفتار بکنند؟
آیا نمایند گان، نباید از منافع مردمی که آن ها را انتخاب کرده اند، آن هم در مقابل قدرت، شاه و رهبر، دفاع نمایند و به این ترتیب، منافع مردم منتخب خویش و منافع ملی را تامین کنند؟
 آیا نباید منافع و امنیت ملی را نمایندگان ملت تشخیص بدهند؟
جایگاه نمایندگان و قوه مقننه، در مقابل دولت (قوه مجریه) و قوه قضائیه (دادگاه ها) در کجاست؟
آیا نباید نمایندگان از قانون اساسی و دیگرا قوانینی که تصویب شده، دفاع کرده و مراقبت به اجرا در آمدن آن قوانین باشند؟
اگر قوانین تصویب شده اند تا دولت مردان، قوه قضائیه و خود نمایندگان آن ها را بشکنند، چرا این قوانین تصویب می شوند؟
آیا نمایندگان نباید اراده، خواست و حقوق ملت را از قدرت و حاکمیت بگیرند؟
چرا نمایندگان، رهبر، دولت و قوه قضائیه را به اجرای قوانین و بخصوص، همه اصول قانون اساسی مجبور و ملزم نمی کنند؟ چرا اصول مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی تا کنون اجرا نشده است؟ چرا نمایندگان ساکت مانده اند؟ چرا استعفاء نمی دهند؟
چرا نمایندگان، صدای مردمی که خواهان رسمی و آموزشی شدن زبان های مادری در ایران و به موازات زبان فارسی هستند را نمی شنوند؟
چرا نمایندگان، از قدرت نمایندگی که از طرف مردمان به آن ها داده شده است، استفاده نمی کنند؟
نمایندگان در مقابل لال شدن در باره حقوق ملت در مقابل قدرت، رهبر و دولت و قوه قضائیه، چه چیزهایی را بدست می آورند؟
نمایندگان مجلس، برای اشغال صندلی ها، چقدر هزینه می کنند؟ این افراد از آن همه سرمایه گذاری، در انتظار چه سود و رانت اقتصادی هستند؟
آیا مجلس، به دفتر کار و محل زد و بندهای پشت پرده و رانتخواری های اقتصادی نمایندگان با رهبر و دولت بدل نشده است؟
آیا نمایندگان، به کارمندان وعروسک های کوکی بدل نشده اند که دیگران آن ها را کوک می کنند و نمایندگان عکس العملی را انجام می دهند که قدرتمداران از آن نمایندگان می خواهند؟
آیا مجلس به محل تولید فساد اقتصادی و اخلاقی بدل نشده است تا همگی محکوم به سکوت در باره خواست و حقوق مردم باشند؟
مردم از انتخاب مجدد نمایندگان، در پی بدست آوردن کدام حق و حقوق هستند؟
برای پاسخ به بخش هایی از این نوع سوال ها و ایجاد سوال های بیشتر در ذهن مردم، برنامه امشب "دیالوگ" به موضوع "نماینده گان کوکی - مجلس رانتخوار" اختصاص دارد.
من، به همراه همکار دیگرم در استودیوی شیکاگو؛ جناب جواد اسماعیل بیلی، میزبان آقایان:
1. دکتر محمدحسن حسین بر؛ حقوقدان - بلوچ
2. جناب جهانگیر لقایی؛ متخصص اقتصاد - فارس
3. دکتر محمدحسین یحیایی؛ دکترا در اقتصاد - تورک
4. جناب زمان فیلی؛ روزنامه نگار - کرد
خواهیم بود.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
تهیه شده در تاریخ: هفدهم (17) آگوست 2018
اجرا شده در تاریخ: هیجدهم (18) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com
0016475540741

Friday, August 17, 2018

آیا وطیفه نمایندگی رانتخواری و مجلس، محل فعالیت های اقتصادی 290 رانتخوار نیست؟

وظایف نمایندگان مجلس در ایران چیست؟
آیا نمایندگان مجلس باید مطیع، برده و غلام شاه و رهبر باشند و به امر و صلاح اندیشی همان شاه و رهبر، رفتار بکنند؟
آیا نمایند گان، نباید از منافع مردمی که آن ها را انتخاب کرده اند، آن هم در مقابل قدرت، شاه و رهبر، دفاع نمایند و به این ترتیب، منافع مردم منتخب خویش و منافع ملی را تامین کنند؟
 آیا نباید منافع و امنیت ملی را نمایندگان ملت تشخیص بدهند؟
جایگاه نمایندگان و قوه مقننه، در مقابل دولت (قوه مجریه) و قوه قضائیه (دادگاه ها) در کجاست؟
آیا نباید نمایندگان از قانون اساسی و دیگرا قوانینی که تصویب شده، دفاع کرده و مراقبت به اجرا در آمدن آن قوانین باشند؟
اگر قوانین تصویب شده اند تا دولت مردان، قوه قضائیه و خود نمایندگان آن ها را بشکنند، چرا این قوانین تصویب می شوند؟
آیا نمایندگان نباید اراده، خواست و حقوق ملت را از قدرت و حاکمیت بگیرند؟
چرا نمایندگان، رهبر، دولت و قوه قضائیه را به اجرای قوانین و بخصوص، همه اصول قانون اساسی مجبور و ملزم نمی کنند؟ چرا اصول مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی تا کنون اجرا نشده است؟ چرا نمایندگان ساکت مانده اند؟ چرا استعفاء نمی دهند؟
چرا نمایندگان، صدای مردمی که خواهان رسمی و آموزشی شدن زبان های مادری در ایران و به موازات زبان فارسی هستند را نمی شنوند؟
چرا نمایندگان، از قدرت نمایندگی که از طرف مردمان به آن ها داده شده است، استفاده نمی کنند؟
نمایندگان در مقابل لال شدن در باره حقوق ملت در مقابل قدرت، رهبر و دولت و قوه قضائیه، چه چیزهایی را بدست می آورند؟
نمایندگان مجلس، برای اشغال صندلی ها، چقدر هزینه می کنند؟ این افراد از آن همه سرمایه گذاری، در انتظار چه سود و رانت اقتصادی هستند؟
آیا مجلس، به دفتر کار و محل زد و بندهای پشت پرده و رانتخواری های اقتصادی نمایندگان با رهبر و دولت بدل نشده است؟
آیا نمایندگان، به کارمندان وعروسک های کوکی بدل نشده اند که دیگران آن ها را کوک می کنند و نمایندگان عکس العملی را انجام می دهند که قدرتمداران از آن نمایندگان می خواهند؟
آیا مجلس به محل تولید فساد اقتصادی و اخلاقی بدل نشده است تا همگی محکوم به سکوت در باره خواست و حقوق مردم باشند؟
مردم از انتخاب مجدد نمایندگان، در پی بدست آوردن کدام حق و حقوق هستند؟ 
برای پاسخ به بخش هایی از این نوع سوال ها و ایجاد سوال های بیشتر در ذهن مردم، برنامه امشب "دیالوگ" به موضوع "نماینده گان کوکی - مجلس رانتخوار" اختصاص دارد.
من، به همراه همکار دیگرم در استودیوی شیکاگو؛ جناب جواد اسماعیل بیلی، میزبان آقایان:
1. دکتر محمدحسن حسین بر؛ حقوقدان - بلوچ
2. جناب جهانگیر لقایی؛ متخصص اقتصاد - فارس
3. دکتر محمدحسین یحیایی؛ دکترا در اقتصاد - تورک
4. جناب زمان فیلی؛ روزنامه نگار - کرد
خواهیم بود.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
هفدهم (17) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com
0016475540741

Sunday, August 12, 2018

دیالوگ: بررسی دلایل شرکت یا عدم شرکت مردمان در اعتراضات خیابانی


برنامه هفته شصت و نهم دیالوگ
موضوع : بررسی دلایل شرکت یا عدم شرکت مردمان در اعتراضات خیابانی

مجریان برنامه:
انصافعلی هدایت
جواد اسماییل بیلی

میهمانان برنامه:
دکتر محمدحسین یحیایی
یوسف عزیزی بنی طرف
محسن رسولی
جلیل آزادیخواه
مرتضی اسماعیل پور
خانم عواطف اسدی
دکتر شهسوار کریم زاده
برنامه دیالوگ، هرهفته، روز شنبه، از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، از تلویزیون گوناز تی وی پخش می شود
از دی ماه 1396 در برخی از شهرهای ایران و در میان ملل مختلف، خیابان ها شاهد اعتراض های مردمان بوده است. گر چه و هر از گاهی، بیش از 80 شهر به اعتراض های خیابانی و اقتصادی پیوسته اند لکن، همه شهرها و همه مردمان به این اعتراض ها نپیوسته اند. 
با این حال، کسانی که در رسانه های عمومی یا شبکه های اجتماعی قلم می زنند، تنها از مردم تورک آزربایجان انتظار دارند که وارد اعتراض های خیابانی شده و به اعتراض های مردمان دیگر در ایران، سمت و سو بدهند اما مردم تورک، بنا به دلایلی، سکوت پیشه کرده اند.
آیا سکوت تورکان در ایران، علامت رضایت آنان از وضع موجود است؟
آیا سکوت، جبهه دولت را تقویت نمی کند؟
آیا همه مردمان ساکن در ایران به اعتراض ها پیوسته اند؟
چرا از عدم مشارکت همه مردم همه شهرهای فارس در این اعتراض ها، انتقاد نمی شود؟
چرا از مردم گیلک و مازن، از لرها و بختیاری ها، از کردها، از بلوچ ها، از همه عرب ها، و از ... سخن گفته نمی شود و چنان انتظاری نمی رود؟
چرایی و دلایل شرکت مردمان در این اعتراض ها چیست؟
دلایل و چرایی عدم شرکت مردمان در این اعتراض ها چیست؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
یازدهم (11) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com

Friday, August 10, 2018

آیا مردمان ایران باید در اعتراض ها شرکت بکنند؟

مقدمه ای برای ورود به "دیالوگ" یازدهم (11) آگوست 2018 در گوناز تی وی
از دی ماه 1396 در برخی از شهرهای ایران و در میان ملل مختلف، خیابان ها شاهد اعتراض های مردمان بوده است. گر چه و هر از گاهی، بیش از 80 شهر به اعتراض های خیابانی و اقتصادی پیوسته اند لکن، همه شهرها و همه مردمان به این اعتراض ها نپیوسته اند. 
با این حال، کسانی که در رسانه های عمومی یا شبکه های اجتماعی قلم می زنند، تنها از مردم تورک آزربایجان انتظار دارند که وارد اعتراض های خیابانی شده و به اعتراض های مردمان دیگر در ایران، سمت و سو بدهند اما مردم تورک، بنا به دلایلی، سکوت پیشه کرده اند.
آیا سکوت تورکان در ایران، علامت رضایت آنان از وضع موجود است؟
آیا سکوت، جبهه دولت را تقویت نمی کند؟
آیا همه مردمان ساکن در ایران به اعتراض ها پیوسته اند؟
چرا از عدم مشارکت همه مردم همه شهرهای فارس در این اعتراض ها، انتقاد نمی شود؟
چرا از مردم گیلک و مازن، از لرها و بختیاری ها، از کردها، از بلوچ ها، از همه عرب ها، و از ... سخن گفته نمی شود و چنان انتظاری نمی رود؟
چرایی و دلایل شرکت مردمان در این اعتراض ها چیست؟
دلایل و چرایی عدم شرکت مردمان در این اعتراض ها چیست؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
یازدهم (11) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com


Monday, August 6, 2018

راه حل یک جامعه سناس برای نابودی ملت تورک در ایران

یک پیشنهاد جامعه شناسانه برای نابودی ملت تورک و دیگر ملل غیر فارس در ایران
یک جامعه شناس پانفارس ضد تورک، راه حل جدیدی برای نابود کردن و از بین بردن خطر ملت تورک برای فارس ها در صفحه رسمی خودش در تلگرام مطرح کرده است.
این جامعه شناس ضد تورک و نژادپرست پانفارس، مخالف نوع جامعه شناسی رایج در دانشگاه های ایران است. او برای اثبات مخالفت خودش با آن نوع از جامعه شناسی، از "جامعه‌شناسی ملتگرا" سخن می گوید.
به نظر می رسد که در این نظریه، تاکید بر "ملت" و رهایی از وابستگی به جامعه شناسی غربی سخن خواهد رفت ولی دغدغه او، موضوع مهمتری است: "چطور می توان ملل غیر فارس در ایران را در معده ملت فارس هضم کرده و خطر هویت طلبی آن ملل را از بین برد؟"
به عقیده این جامعه شناس پانفارس نژادپرست ضد تورک، جامعه شناسی جاری در ایران، نتوانسته است، در یک صد سال گذشته، مشکل "هویتی" و "هویتخواهی" ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، بختیاری، مازنی و گیلک و .... در ایران را حل بکند.
جامعه شناسی او برای رهایی ملت تورک از دردسرهایی هویت طلبی و همچنین برای رهایی پانفارسیسم-شوونیسم فارسیسم ایرانی از نگرانی، یک پیشنهاد جالب "جامعه شناسانه ملت گرایانه" ارائه کرده است.
من: انصافعلی هدایت، در ابتدای خواندن مطلب این جناب (!) در تلگرامش (نام کانال او "جامعه شناسی ملت گرا" و نام خودش "سیاوش موسوی" است) تصور می کردم که با یک نوشته طنز مواجه هستم ولی هر چه به طرف سطر پایانی پیش رفتم، بر جدی بودن این نظریه جامعه شناسانه، بیشتر پی بردم.
سوال های اولیه: 1. چرا در بین ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، بختیاری، گیلک، مازنی، کرد و ... نظریه پردازان پیدا نمی شود که خواهان نابودی فارس ها و یا هضم فارس ها در معده ملل دیگر باشند؟ 2. این بیماری از کجا ریشه می گیرد؟ 3. با چنین افرادی چه باید کرد؟ 4. آیا دانشگاه ها جای چنین افرادی است؟ 5. کسانی که در کلاس های درس امثال این بشر، تربیت شوند، انسان ها و ملل را به کدام سمت 
خواهند برد؟
ششم (6) آگوست 2018
تورنتو - کانادا
انصافعلی هدایت
hedayat222@yahoo.com
####
سیاوش موسوی
Image may contain: 1 person, plant
کدام هویت؛ برای آذربایجان!!

 ایرانیان هنوز فراموش نکرده اند که عهدنامه های گلستان، ترکمانچای،
آخال و پاریس چقدر ازسرزمین هایشان را از آنها گرفت!!
پادشاهان زنباره ی قاجار عملا ایران را به روسها و انگلیسی ها فروختند و خود به
مثابه ی یک فاتح بیگانه،بقیه ی رمق رعایای ایرانی را درو کردند!!!
اما متاسف تر این است که زمانی که، آذربایجان مرکز شاهنشاهی مغولان قرار گرفت، زبان و هویت مردم این منطقه تغییر کرد.
به نظر می رسد حاکمیت آق قویونلو ها و قراقویونلوها، هویت ایرانی در این
منطقه را کاملا تضعیف نمود.
آتروپات به دلیل مقاومت در برابر اسکندر بنیان گذار آتروپاتگان شد. سرزمینی که ماد کوچک را تشکیل می داد!!
ماد کوچک، آتروپاتگان و هم اکنون آذربایجان به کدام سمت پیش می رود؟!
نمونه های تجربی و عینی از آذربایجان چه می گویند؟!!!
یکی از دوستان در دانشگاه آزاد واحد تبریز قبول شده بود، او تعریف می کرد وقتی وارد دانشگاه شدم و می خواستم ثبت نام کنم، کارمندان با هم ترکی صحبت می کردند؛ و کسی فارسی صحبت نمی کرد!!
او بعد از چند روز مجبور به انصراف شد!!
دوست دیگری که برای تفریح به آذربایجان رفته بود، می گفت، یک مشکل بانکی برایم پیش آمد، وقتی به داخل بانک رفتم کسی، فارسی صحبت نمی کرد؛ هر چه گفتم آقا، می خواهم ببینم حسابم چه مشکلی دارد، کسی جوابم را نداد!! 
در نهایت یک نفر گفت؛ بیرون!! فقط همین!!!
او می گفت، حتا در خیابان هم کسی جواب مرا نمی داد!!! فقط در پایانه بود که راننده برای تکمیل شدن مسافران، مجبور بود فارسی صحبت کند!!! اما مهمتر این که به دکتر جواد طباطبایی اجازه ی سخنرانی به زبان فارسی را نمی دهند!!! متاسفانه این خبر دردناک هماهنگی عالمان و توده ها در تبریز علیه زبان فارسی است.
این کنش اندوهناک در تبریز یک واکنش علمی و منطقی می خواهد!! حال این سوال پیش می آید؛ 
به راستی آذربایجان به کدام سمت پیش می رود؟!
آیا گروهی اندک اما هماهنگ می توانند هویت جعلی فرقه ی دموکرات را در
آذربایجان زنده کنند؟!!
به راستی چرا این گروه اندک تونسته اند ذهن شهروندان تبریزی و بقیه، را این قدر
شتشو دهند که از زبان ملی متنفر باشند و هویت قومی را بر هویت ملی ترجیح
دهند؟!!!
میراث تجزیه طلبی پیشه وری که سرانجام فرار به شوروی شد!! تا جاسوس استالینی بودنش اثبات شود!! الحاق آذربایجان به شوروی را با خود به گور برد!!! اما این میراث شوم طرفدارانی هم دارد!! 
به زعم من، یک بار برای همیشه مساله آذربایجان باید حل شود؛
استان آذربایجان شرقی، چهار میلیون نفر جمعیت دارد، این چهار میلیون نفر باید
به طور مساوی بین سی استان دیگر ایران تقسیم شود؛ و همان تعداد جمعیت از هر استان وارد آذربایجان شود.
زمان تغییر جمعیتی استان آذربایجان شرقی فرا رسیده است!
به نظر می رسد تمامی استان هایی که هویت قومی دارند، باید تغییر کنند، زیرا هویت قومی بزرگترین مانع در تبدیل افراد به شهروند است!
هیچ فرد قومگرایی نمی تواند ادعای شهروندی داشته باشد. قومگرایی در ایران بزرگترین مانع تشکیل هویت ملی و حقوق شهروندی و دموکراسی است. تا تک تک افراد یک جامعه به هویت شهروندی نرسند خبری از آزادی، عدالت، حقوق هروندی، جامعه ی مدنی و دموکراسی نخواهد بود.
تمام استانهایی که هویت قومی دارند باید تمام جمعیت آنها با گذشت زمان بین  استانهای دیگر تقسیم شود، و الا نه تنها هویت ملی شکل نخواهد گرفت، بلکه تمامیت
ارضی کشور با نگرش قومگرایانه به خطر خواهد افتاد!!
هیچ استانی نباید هویت قومی داشته باشد. زیرا سرانجام استان های قومی، مثل بحرین خواهد شد!!
تا دیر نشده است اندکی ملت گرایانه بیندیشیم، زیرا فردا دیر است!!
@siavashmousavirakati

{در ششم آگوشت 2018 منتشر کرده است}

Saturday, August 4, 2018

دیالوگ: تحریم ها و مذاکره رویا رو؟!


برنامه هفته شصت و هشتم دیالوگ
موضوع : تحریم ها و مذاکره رویا رو؟
مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
میهمانان برنامه:
دکتر محمدحسین یحیایی
فرامرز بختیار
محمد المدحجی
برنامه "دیالوگ"، هرهفته، روز شنبه، ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، بطور زنده از تلویزیون "گوناز تی وی" پخش می شود
سیزدهم (۱۳) مرداد ۱۳۹۷
https://youtu.be/Qd2524fWaQo
سال هاست که جنگ ایران و آمریکا آغاز شده است و آغازگر این جنگ، ایران بود. هر چه جلوتر می رویم، این جنگ، چهره هایی جدیدی از خودش را نشان می دهد. این جنگ دقیقا در 13 آبان 1358 و با حمله "دانشجویان پیرو خط امام" به مرزهای آمریکا و اشغال بخشی از خاک آن کشور آغاز شد. جنگ زمانی شدت گرفت که آیت الله خمینی، اشغال خاک آمریکا را "انقلابی مهمتر از انقلاب اول" نامید. 
جنگ با کشورهای دور و نزدیک، تنها با اشغال سفارت آمریکا پایان نیافت بلکه فرزندان تروریست سپاه پاسداران، از دیوارهای چند کشور دیگر در تهران و شهرهای دیگر هم بالا رفته و امنیت ملی آن ها را بخطر انداختند.
با پرتاب موشک و با اعزام تروریست هایش، امنیت عربستان و کشورهای دیگر عربی را مخدوش کرد و در صدد تغییر رهبران و سیستم سیاسی آن ها برآمد. آخرین تلاشس ایران در این مسیر، برگزاری مانوری نظامی سپاه، برای بستن تنگه هرمز است که منافع ملی اغلب کشورهای دور و نزدیک را بخطر می اندازد.
مهم آن است که آن کشورها، حتی در زمان اشغال بخشی از کشورشان و گروگان گیری سیاستمدارانشان در ایران، منافع ملی خودشان را در آغاز جنگی با کشتار و خونریزی، در پیش نگرفتند بلکه راه تحمل و سیاست را پیشه کردند.
تا این که دولت آمریکا اعلام کرد: اگر ایران 12 شرط آن ها را بجا نیاورد، به تحریم های جدیدی بر ضد ایران اقدام خواهد کرد که در تاریخ، کم نظیر خواهد بود. اما چندی بعد، ترامپ؛ رئیس جمهور، برای تامین حداکثر منافع ملی آمریکا و گریز از جنگ بین ایران و همچنین تحمیل فقر بیشتر بر مردمان ایران، اعلام کرد که حاضر است با رهبر ایران در هر کجا و در هر زمانی که آن ها بخواهند و بدون هیچ نوع پیش شرطی که قبلا مطرح کرده بودند، دیدار بکند.
این راهی بود که می توانست، حداکثر منافع ملی همه ایرانیان را تامین کند و حتی سایه جنگ و کشتار را از سر ملل در ایران دور سازد اما بجای این که رهبران و سیاستمداران ایران، به این مسئله مهم جواب بدهند، تروریست های سپاه پاسدارن پاسخ دادند و هر نوع دیدار و مذاکره بین رهبران آمریکا و ایران را (آن هم از زبان مردمان ایران) محکوم کردند. می توان گفت که فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، رهبران سیاسی ایران را هم تحدید کردند و رهبران سیاسی ایران در سایه فرماندهان سپاه قرار گرفتند. معلوم شد که قدرت واقعی سیاسی در دست خامنه ای و روحانی به عنوان رهبر و رئیس جمهور ایران نیست بلکه همه قدرت، در دست سپاه است و رهبران ایران بدون اجازه سپاه، حقوق و قدرت سیاسی ندارند.
بدین سان، سپاه پاسدارن، هم رهبران ایران را تهدید کرد و هم به رئیس جمهور آمریکا گفت که اگر خواستار مذاکره هستید، نه با رهبران سیاسی، دینی و ایدئولوژیک ایران که باید با فرماندهان تروریست ها، طرف بوده و سر میز مذاکره بنشینید.
ما در برنامه های مختلف "گوناز تی وی" و حتی در همین برنامه "دیالوگ" در چهار ماه گذشته، بارها به بینندگان خود یادآوری کرده بودیم که دارایی و اموال آن ها، بخاطر سیاست های تروریستی سپاه در خطر است و باید پول و ثروت خودشان را از ورشکستگی که سپاه و دولت ایران، و با سیاست های غلط، به مردم تحمیل می کنند، نجات دهند.
هنوز بخش اصلی سری جدید تحریم های شدید آغاز نشده، دارایی مردمان ایران، به یک سوم کاهش یافته است. با اعمال تحریم های شدیدتر، وضعیت مردمان ایران به کدام سمت پیش خواهد رفت؟
جنگ ایران بر علیه آمریکا و غرب، بر چه پایه ای استوار است و کدام منافع ملی همه ملل در ایران را تامین می کند؟
آیا می توان آغاز جنگ ایران و غرب را با اشغال سفارت آمریکا همزمان دانست؟
آیا تحریم های آمریکا و همراهان غربی و شرقی او، بخشی از جنگ چهل ساله ایران علیه غرب، نیست؟
تحریم هایی که در این روزها اعمال خواهد شد، چه تفاوت هایی با تحریم های قبلی خواهد داشت؟
رابطه بین گرانی دلار یا سقوط ارزش ریال، در مقابل ارزهای خارجی، کدام بخش از این جنگ است؟
آیا این تحریم ها از بین بردن ثروت و دارایی مردمان و افراد در ایران را هدف گرفته اند یا می خواهد به سپاه و رهبران ایران ضربه بزند؟
چرا سپاه پاسداران مخالف دیدار و مذاکره میان ایران و آمریکا است؟
آیا رهبران ایران و فرماندهان سپاه نمی توانستند، با استقبال از دیدار و گفتگوی رویا روی رهبران آمریکا و ایران، مانند رهبران جوان و کم تجربه کره شمالی، حداکثر منافع ملی و مردمان ایران را تامین بکنند؟
اگر رهبران ایران با رئیس جمهور آمریکا دیدار می کردند، چه تاثیری منفی یا مثبتی در وضعیت مردمان ایران می گذاشت؟
آیا دیدار رهبران ایران با رئیس جمهور آمریکا، بر ضد منافع ملی ایرانیان هست؟
چگونه می توان، در این شرایطی که مردمان در ایران قرار دارند، حداکثر منافع ملی ایرانیان را تامین کرده و از فشارهای زیادتر اقتصادی بر مردم جلوگیری کرد؟
ضدیت ایران با غرب و کشورهای عرب همسایه، تا کجا می تواند ادامه بیابد؟
چرا ایران نمی خواهد از فکر تجاوز به کشورهای عربی و سرنگونی دولت های آنان، موشک پرانی به خاک آن ها و ایجاد ترور و ناامنی در آن ها خودداری بکند؟
جنگ یکطرفه ایران بر علیه عرب ها، کدام منافع ملی ایرانیان را تامین می کند؟
آیا سپاه پاسداران در اعتراضات اخیر مردمان ایران، نقشی دارد؟
آیا سپاه پاسداران در پی آن نیست که رهبران سیاسی و دولت ایران را فلج کرده، خود ابتکار مذاکره با آمریکا را بر عهده بگیرد؟
چرا سپاه پاسداران، از مذاکره رهبر یا رئیس جمهور ایران با رئیس جمهور آمریکا نگران است و می خواهد مانع این نوع از دیدارها باشد؟
برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، از آقایان :
1. دکتر محمدحسین یحیایی؛ اقتصاددان تورک
2. دکتر شهسوار کریم زاده؛ اقتصاددان و استاد فلسفه در انگلستان؛ از بلوچ ها
3. جناب فرامرز بختیار؛ کارشناس سیاسی از آمریکا و مسئول "حزب اتحاد بختیاری لرستانات"، از لرها
4. جناب محمد المدحجی؛ روزنامه نگار اقتصادی از مردمان عرب
دعوت کرده ایم.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سوم (3) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com

Friday, August 3, 2018

دور جدید تحریم ها و مذاکره رویا روی رهبران آمریکا-ایران

سال هاست که جنگ ایران و آمریکا آغاز شده است و آغازگر این جنگ، ایران بود. هر چه جلوتر می رویم، این جنگ، چهره هایی جدیدی از خودش را نشان می دهد. این جنگ دقیقا در 13 آبان 1358 و با حمله "دانشجویان پیرو خط امام" به مرزهای آمریکا و اشغال بخشی از خاک آن کشور آغاز شد. جنگ زمانی شدت گرفت که آیت الله خمینی، اشغال خاک آمریکا را "انقلابی مهمتر از انقلاب اول" نامید. 
جنگ با کشورهای دور و نزدیک، تنها با اشغال سفارت آمریکا پایان نیافت بلکه فرزندان تروریست سپاه پاسداران، از دیوارهای چند کشور دیگر در تهران و شهرهای دیگر هم بالا رفته و امنیت ملی آن ها را بخطر انداختند. 
با پرتاب موشک و با اعزام تروریست هایش، امنیت عربستان و کشورهای دیگر عربی را مخدوش کرد و در صدد تغییر رهبران و سیستم سیاسی آن ها برآمد. آخرین تلاشس ایران در این مسیر، برگزاری مانوری نظامی سپاه، برای بستن تنگه هرمز است که منافع ملی اغلب کشورهای دور و نزدیک را بخطر می اندازد.
مهم آن است که آن کشورها، حتی در زمان اشغال بخشی از کشورشان و گروگان گیری سیاستمدارانشان در ایران، منافع ملی خودشان را در آغاز جنگی با کشتار و خونریزی، در پیش نگرفتند بلکه راه تحمل و سیاست را پیشه کردند.
تا این که دولت آمریکا اعلام کرد: اگر ایران 12 شرط آن ها را بجا نیاورد، به تحریم های جدیدی بر ضد ایران اقدام خواهد کرد که در تاریخ، کم نظیر خواهد بود. اما چندی بعد، ترامپ؛ رئیس جمهور، برای تامین حداکثر منافع ملی آمریکا و گریز از جنگ بین ایران و همچنین تحمیل فقر بیشتر بر مردمان ایران، اعلام کرد که حاضر است با رهبر ایران در هر کجا و در هر زمانی که آن ها بخواهند و بدون هیچ نوع پیش شرطی که قبلا مطرح کرده بودند، دیدار بکند.
این راهی بود که می توانست، حداکثر منافع ملی همه ایرانیان را تامین کند و حتی سایه جنگ و کشتار را از سر ملل در ایران دور سازد اما بجای این که رهبران و سیاستمداران ایران، به این مسئله مهم جواب بدهند، تروریست های سپاه پاسدارن پاسخ دادند و هر نوع دیدار و مذاکره بین رهبران آمریکا و ایران را (آن هم از زبان مردمان ایران) محکوم کردند. می توان گفت که فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، رهبران سیاسی ایران را هم تحدید کردند و رهبران سیاسی ایران در سایه فرماندهان سپاه قرار گرفتند. معلوم شد که قدرت واقعی سیاسی در دست خامنه ای و روحانی به عنوان رهبر و رئیس جمهور ایران نیست بلکه همه قدرت، در دست سپاه است و رهبران ایران بدون اجازه سپاه، حقوق و قدرت سیاسی ندارند.
بدین سان، سپاه پاسدارن، هم رهبران ایران را تهدید کرد و هم به رئیس جمهور آمریکا گفت که اگر خواستار مذاکره هستید، نه با رهبران سیاسی، دینی و ایدئولوژیک ایران که باید با فرماندهان تروریست ها، طرف بوده و سر میز مذاکره بنشینید.
ما در برنامه های مختلف "گوناز تی وی" و حتی در همین برنامه "دیالوگ" در چهار ماه گذشته، بارها به بینندگان خود یادآوری کرده بودیم که دارایی و اموال آن ها، بخاطر سیاست های تروریستی سپاه در خطر است و باید پول و ثروت خودشان را از ورشکستگی که سپاه و دولت ایران، و با سیاست های غلط، به مردم تحمیل می کنند، نجات دهند.
هنوز بخش اصلی سری جدید تحریم های شدید آغاز نشده، دارایی مردمان ایران، به یک سوم کاهش یافته است. با اعمال تحریم های شدیدتر، وضعیت مردمان ایران به کدام سمت پیش خواهد رفت؟

جنگ ایران بر علیه آمریکا و غرب، بر چه پایه ای استوار است و کدام منافع ملی همه ملل در ایران را تامین می کند؟

آیا می توان آغاز جنگ ایران و غرب را با اشغال سفارت آمریکا همزمان دانست؟

آیا تحریم های آمریکا و همراهان غربی و شرقی او، بخشی از جنگ چهل ساله ایران علیه غرب، نیست؟

تحریم هایی که در این روزها اعمال خواهد شد، چه تفاوت هایی با تحریم های قبلی خواهد داشت؟

رابطه بین گرانی دلار یا سقوط ارزش ریال، در مقابل ارزهای خارجی، کدام بخش از این جنگ است؟

آیا این تحریم ها از بین بردن ثروت و دارایی مردمان و افراد در ایران را هدف گرفته اند یا می خواهد به سپاه و رهبران ایران ضربه بزند؟



چرا سپاه پاسداران مخالف دیدار و مذاکره میان ایران و آمریکا است؟

آیا رهبران ایران و فرماندهان سپاه نمی توانستند، با استقبال از دیدار و گفتگوی رویا روی رهبران آمریکا و ایران، مانند رهبران جوان و کم تجربه کره شمالی، حداکثر منافع ملی و مردمان ایران را تامین بکنند؟

اگر رهبران ایران با رئیس جمهور آمریکا دیدار می کردند، چه تاثیری منفی یا مثبتی در وضعیت مردمان ایران می گذاشت؟

آیا دیدار رهبران ایران با رئیس جمهور آمریکا، بر ضد منافع ملی ایرانیان هست؟

چگونه می توان، در این شرایطی که مردمان در ایران قرار دارند، حداکثر منافع ملی ایرانیان را تامین کرده و از فشارهای زیادتر اقتصادی بر مردم جلوگیری کرد؟

ضدیت ایران با غرب و کشورهای عرب همسایه، تا کجا می تواند ادامه بیابد؟

چرا ایران نمی خواهد از فکر تجاوز به کشورهای عربی و سرنگونی دولت های آنان، موشک پرانی به خاک آن ها و ایجاد ترور و ناامنی در آن ها خودداری بکند؟

جنگ یکطرفه ایران بر علیه عرب ها، کدام منافع ملی ایرانیان را تامین می کند؟

آیا سپاه پاسداران در اعتراضات اخیر مردمان ایران، نقشی دارد؟

آیا سپاه پاسداران در پی آن نیست که رهبران سیاسی و دولت ایران را فلج کرده، خود ابتکار مذاکره با آمریکا را بر عهده بگیرد؟

چرا سپاه پاسداران، از مذاکره رهبر یا رئیس جمهور ایران با رئیس جمهور آمریکا نگران است و می خواهد مانع این نوع از دیدارها باشد؟

برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، از آقایان :
1. دکتر محمدحسین یحیایی؛ اقتصاددان تورک
2. دکتر شهسوار کریم زاده؛ اقتصاددان و استاد فلسفه در انگلستان؛ از بلوچ ها
3. جناب فرامرز بختیار؛ کارشناس سیاسی از آمریکا و مسئول "حزب اتحاد بختیاری لرستانات"، از لرها
4. جناب محمد المدحجی؛ روزنامه نگار اقتصادی از مردمان عرب
دعوت کرده ایم.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سوم (3) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com

Thursday, August 2, 2018

هر بیر تومن، بیر مرمی دیر، فارس فاشیسمینه آت!!

آزربایجاندا یئنی منفی و مدنی دیرنیش و دایانئش!
اگر آزربایجانلی تورکلر، ایللر ائونجه، فارسیستان تورکلر ایله دوشمانلئعئنا اساسن، فارس ماحاللارئن ماللارئن تحریم ائتسئیدیرلر، ایندی، فارسلار تورکون طلب‌له‌رینه تسلیم اولموش دور. نه‌کی ایندی "پانفارسیست" پارتی‌سی تورکلرین ماللارئن تحریم اتسین!
من؛ (انصافعلی هدایت) ایللردیر بو فیکیردییه‌م کی تورکلر، فارس مالی آلمامالئ دیرلار.
هر بیر "قئران" مال، فارس فاشیستینین گوجلنمه‌سینه و تورکون داها درین ضعیفلنمه‌سینه سبب اولار.
بیز تورکلر، گوجومووزو و مالئمئزی، فارس فاشیستله‌ری گوجلن دیرمه‌گه یونلندیرمه‌مه‌لییک!
آزربایجانلی و تورک، آزربایجان و تورک مالی آلمالی و آزربایجان تورکونون ثروتین و ایشین گوجلن دیرمه‌لی و آزربایجاندا ایشسیزلیگی آزالتمالئ دیر!
فارس ماللارئنئن تحریمی، سیلاحلی شاواشا تای دیر و او قه‌ده‌ر گوجلو و باسقئ صاحیبی دیر!
سنین و منیم الیمیزده‌کی سیلاحئمئز و گوللهمیز، جیبیمیزده کی پولوموز دور!
بو پوللا، فاشیست فارسلارئ، دیزه ایندیره‌لیم!
پولووو و گوجوو، هده‌ره وئرمه!
هدف، بللی دیر! چاشما!
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
اوچ (3) آگوست 2018
hedayat222@yahoo.com
Image may contain: text

ایستیقلال ایراده‌سین، هیئش بیر شخص، گوج و دولت سوال ایشارتی آلتینا آپارابیلمز

  ایستیقلال ایراده‌سین، هیئش بیر شخص، گوج و دولت سوال ایشارتی آلتینا آپارابیلمز. اگر بیر شخص، گوج یا دولت، بیر میللتین ایستقلالینا شرط قویو...