Friday, November 30, 2018

آیا گفتگو کردن با هم خوفناک است؟

مقدمه ای برای ورود به "دیالوگ" روز شنبه، 01 دسامبر 2018 (10 آذر 1397) در تلویزیون "گوناز تی وی" که بطور زنده پخش خواهد شد.

بیش از 70% مردمان در ایران از جنبش مشروطه تا کنون، برای داشتن حقوق مساوی با هم، مبارزه کرده و خون داده اند و پیکر ده ها هزار شهید این ملل، به پای درخت حقوق افتاده است.
به هر حال، چه بپذیریم و چه انکار کنیم، نبردی روانی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زبانی و ... در ایران، در جریان بوده و هست. 
در یک طرف این نبرد، قوای مسلح و حاکمیت مطلق و انکارگرایانه حقوق 70% جمعیت غیر فارس در ایران، در طرف دیگر، مللی که برای تامین حقوق مساوی با قوم حاکم، در تلاش هستند، قرار دارند.
نبرد برای این حقوق مساوی تا چه زمانی باید ادامه بیابد؟ 
آیا نباید در جایی، این نبرد، به سود "حقوق مساوی" در ایران به پایان برسد؟ 
آن پایان چگونه رقم خواهد خورد؟ 
آیا به آن پایان، با سلاح و خونریزی خواهیم رسید یا با دیالوگ و گفتگو؟
آیا ایرانیان از گفتگو نمی ترسند؟
باور همه ایرانیان بر این است که از گفتگو نمی هراسند ولی هر ایرانی، بنا به تربیت سیستماتیکی رسمی و غیر رسمی که گرفته است، خودش را "همه چیزدان و باهوشترین فرد" می داند که همه جواب ها را در چنته دارد.
هیچ ایرانی نمی خواهد در گفتگو شرکت کرده و سخن طرف مقابل را بشنود، بلکه در گفتگو شرکت می کند، تا حریف را تسلیم خود بکند. در نتیجه، ایرانیان در گفتگوی با هم، کر هستند و نمی شنوند.
یکی از دلایل گفتگو کردن با هم، ادعای یک طرف، در باره یک چیزی یا حقی است. وقتی پای ادعایی به میان می آید، یک طرف گفتگو که مدعی علیه یا مدافع هم است و باید گوش کرده و بفهمد، از گفتگو فرار می کند.
کدام طرف، با تکیه بر سلاح، قدرت، زندان، پلیس و اعمال خشونت، سعی می کند، طرف مدعی را از میدان بدر بکند؟
آیا داشتن زور و سلاح، فرار از دیالوگ را توجیه می کند؟
آیا ناتوانی از ستاندن حقوق با توسل به اسلحه و خونریزی، دیالوگ را برای مدعی ضروری می کند؟ 
یعنی آیا کسانی که در پی دیالوگ هستند، بخاطر در ضعف بودن و نداشتن توان خونریزی، طرفدار دیالوگ هستند؟
آیا دیالوگ در بین افرادذو اندیشه های مشابه برقرار می گردد یا بین افراد با دیدگاه های متضاد، گفتگو رخ می دهد؟
آیا گفتگو کردن، منافعی را تامین می کند؟
دیالوگ، از چه ضررهایی جلوگیری می کند؟
کدام طرف، از دیالوگ در جلو مردم در هراس است؟

برای پاسخ به این قبیل از سوال های، آقایان:
دکتر هوشنگ امیر احمدی؛  و نویسنده و متفکر تالش و متخصص توسعه اقتصادی 
دکتر محمدحسین یحیایی؛ متفکر و نویسنده تورک و متخصص اقتصاد
دکتررضا پرچی زاده؛ نویسنده کتابی در باره خیام و سخنرانی یک طرفه در میان ادیبان فارس 
جناب حسن راضی؛ کارشناس ارشد میدیا و مسئول مرکز مطالعات الاحواز در لندن
شرکت کرده اند.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سیم (30) نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Thursday, November 29, 2018

دیالوگ: چرا ایرانیان از دیالوگ در ترس و هراس هستند؟


برنامه هفته هشتاد و چهار دیالوگ
موضوع: چرا ایرانیان از دیالوگ در ترس و هراس هستند؟
مهمانان برنامه:
دکتر رضا حسین بر
دکتر محمدحسین یحیایی
فرامرز بختیار
محسن رسولی
محمد نوریزاد
مجری و مدیر برنامه:
انصافعلی هدایت
تهیه کننده: جواد اسماعیل بیلی
برنامه دیالوگ، هرهفته، در روز شنبه و از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، از تلویزیون گوناز تی وی پخش می شود
شنبه ۰۳ آذر ۱۳۹۷:
گر چه محمد خاتمی؛ تئوری "گفتگوی تمدن ها" را به جای "برخورد تمدن ها"ی "ساموئل هانتینگتون" ارائه کرده است اما آیا ایرانیان در ترس و هراس از دیالوگ نیستند؟
دیالوگ و گفتگو چیست؟
آیا دیالوگ یک ضرورت اجتماعی و فردی است؟
دیالوگ کردن و عدم گفتگو، نشانه و علامت چیزهایی هستند؟
آیا دیالوگ و گفتگو آداب و اصولی دارد؟
چرا باید دیالوگ داشت؟
نبود دیالوگ، به چه معنا است؟
با چه کسی یا نهادی باید گفتگو کرد؟
چگونه می توان دیالوگ و گفتگو کرد؟
در کجا و در چه زمانی، دیالوگ انجام می گیرد؟
آیا گفتگو با هم دارای شرایطی است؟
موضوع یا مسایل دیالوگ چیست؟ و چگونه انتخاب می شود؟
هدف از دیالوگ چیست؟
آیا دیدگاه های دینی، سیاسی، اجتماعی، ایدیئولوژیک و خواست های متضاد می توانند با هم دیالوگ داشته باشند؟

آیا ملل ساکن در ایران، در درون خودشان و با هم گفتگو می کنند؟
آیا دیالوگی در میان احزاب و جمعیت های هویتخواه و حق طلب درایران، در جریان است؟
آیا در میان ملل و اقوام مختلف ساکن در ایران گفتگویی جاریست؟ یا یکی از ملل و اقوام، از موقعیت برتر و هژمونیک سخن گفته و خود را به دیگران تحمیل می کند؟
آیا در میان احزاب و جمعیت های طرفدار آزادی و استقلال در درون یک ملت، با هم و همچنین با سایر ملل، سازمان های و تشکیلات خواهان حق تعیین سرنوشت در ایران گفتگو صورت می گیرد؟
به چه دلایلی ایرانیان نمی توانند و عاجز از گفتگو و دیالوگ در خانواده، در جامعه، در میان ملل درون ایران و در سراسر ایران و همچنین عاجز از دیالوگ با قدرت مستقر هستند؟
چرا ایرانیان نمی توانند در صحنه های بین المللی گفتگو چیست؟ و به جای گفتگو، دشمنی و "مرگ بر..." را انتخاب کرده اند؟
چه افراد و جریان هایی باید، بیشتر از بقیه، خواهان دیالوگ باشند؟
آیا گروه ها و افکاری که در اپوزیسیون ایران وجود دارند، اهل دیالوگ با هم گستند؟
قرار است، در طول مجموعه ای از دیالوگ ها چه اتفاقی بیفتد؟
آیا بدون دیالوگ، می توان آینده روشنی را در پیش پای مردم و جامعه گذاشت؟
آیا آنانی که در باره اهداف و خواست های خودشان برای آینده ملل در ایران گفتگو نمی کنند و روشنگری در باره افکار و اندیشه های خودشان را به آینده حوالت می دهند، قابل اعتماد هستند؟
آیا خمینی و انقلابیون همراه او در 1357 و قبل از آن،در باره نوع سیستم سیاسی و حقوقی مورد نظرشان، با مردم و ملل در ایران گفتگو کرده بودند؟ اگر قبل از 1357 و برای سال ها گفتگو انجام می گرفت، چه فرقی در سیاست های کنونی ایران قابل پیش بینی بود؟ . چه چیزهایی را نتوانستیم پیش بینی کرده و از رخ دادن آن ها در سیاست و حقوق جلوگیری بکنیم؟
آیا اپوزیسیون حکوکت . حاکمیت درایران، با مردم و با خودشان گفتگو می کنند؟

من (انصافعلی هدایت) به همراه مهمانان این هفته "دیالوگ"، سعی خواهیم کرد تا به این قبیل از سوال ها در روز شنبه (24 نوامبر 2018) پاسخ بیابیم.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و دوم نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Thursday, November 22, 2018

چرا ایرانیان از دیالوگ در هراس هستند؟

مقدمه و سوال هایی برای طرح در برنامه "دیالوگ" که در روز شنبه 24 نوامبر 2018 بطور زنده از "گوناز تی وی" پخش خواهد شد


گر چه محمد خاتمی؛ تئوری "گفتگوی تمدن ها" را به جای "برخورد تمدن ها"ی "ساموئل هانتینگتون" ارائه کرده است اما آیا ایرانیان در ترس و هراس از دیالوگ نیستند؟
دیالوگ و گفتگو چیست؟
آیا دیالوگ یک ضرورت اجتماعی و فردی است؟
دیالوگ کردن و عدم گفتگو، نشانه و علامت چیزهایی هستند؟
آیا دیالوگ و گفتگو آداب و اصولی دارد؟
چرا باید دیالوگ داشت؟
نبود دیالوگ، به چه معنا است؟
با چه کسی یا نهادی باید گفتگو کرد؟
چگونه می توان دیالوگ و گفتگو کرد؟
در کجا و در چه زمانی، دیالوگ انجام می گیرد؟
آیا گفتگو با هم دارای شرایطی است؟
موضوع یا مسایل دیالوگ چیست؟ و چگونه انتخاب می شود؟
هدف از دیالوگ چیست؟

آیا دیدگاه های دینی، سیاسی، اجتماعی، ایدیئولوژیک و خواست های متضاد می توانند با هم دیالوگ داشته باشند؟
آیا ملل ساکن در ایران، در درون خودشان و با هم گفتگو می کنند؟
آیا دیالوگی در میان احزاب و جمعیت های هویتخواه و حق طلب درایران، در جریان است؟
آیا در میان ملل و اقوام مختلف ساکن در ایران گفتگویی جاریست؟ یا یکی از ملل و اقوام، از موقعیت برتر و هژمونیک سخن گفته و خود را به دیگران تحمیل می کند؟
آیا در میان احزاب و جمعیت های طرفدار آزادی و استقلال در درون یک ملت، با هم و همچنین با سایر ملل، سازمان های و تشکیلات خواهان حق تعیین سرنوشت در ایران گفتگو صورت می گیرد؟
به چه دلایلی ایرانیان نمی توانند و عاجز از گفتگو و دیالوگ در خانواده، در جامعه، در میان ملل درون ایران و در سراسر ایران و همچنین عاجز از دیالوگ با قدرت مستقر هستند؟
چرا ایرانیان نمی توانند در صحنه های بین المللی گفتگو چیست؟ و به جای گفتگو، دشمنی و "مرگ بر..." را انتخاب کرده اند؟
چه افراد و جریان هایی باید، بیشتر از بقیه، خواهان دیالوگ باشند؟
آیا گروه ها و افکاری که در اپوزیسیون ایران وجود دارند، اهل دیالوگ با هم گستند؟
قرار است، در طول مجموعه ای از دیالوگ ها چه اتفاقی بیفتد؟
آیا بدون دیالوگ، می توان آینده روشنی را در پیش پای مردم و جامعه گذاشت؟
آیا آنانی که در باره اهداف و خواست های خودشان برای آینده ملل در ایران گفتگو نمی کنند و روشنگری در باره افکار و اندیشه های خودشان را به آینده حوالت می دهند، قابل اعتماد هستند؟
آیا خمینی و انقلابیون همراه او در 1357 و قبل از آن،در باره نوع سیستم سیاسی و حقوقی مورد نظرشان، با مردم و ملل در ایران گفتگو کرده بودند؟ اگر قبل از 1357 و برای سال ها گفتگو انجام می گرفت، چه فرقی در سیاست های کنونی ایران قابل پیش بینی بود؟ . چه چیزهایی را نتوانستیم پیش بینی کرده و از رخ دادن آن ها در سیاست و حقوق جلوگیری بکنیم؟
آیا اپوزیسیون حکوکت . حاکمیت درایران، با مردم و با خودشان گفتگو می کنند؟

من (انصافعلی هدایت) به همراه مهمانان این هفته "دیالوگ"، سعی خواهیم کرد تا به این قبیل از سوال ها در روز شنبه (24 نوامبر 2018) پاسخ بیابیم.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و دوم نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Tuesday, November 20, 2018

ترس از روشنایی: جبهه ملی، اصلاح طلب دینی و اپوزیسیون هم دقیقا مثل شاه و ملا از گفتگو می هراسند

والله! من (انصافعلی هدایت ) جناب موسویان، جناب کدیور، جناب سازگارا، سرکار خانم کار، و ... رهبران  احزاب سراسری و معتقد به حفظ مرزهای ایران کنونی را بارها و بارها، برای دیالوگ در باره مسایل مختلف موجود در میان ملل و جوامع ایرانیان، دعوت کرده ام و دعوت می کنم تا با حضور در برنامه تلویزیونی "دیالوگ" افکار و نگرش های سیاسی خود و حزب و تشکیلاتشان را روشن کنند ولی آن ها به جای دیده شدن در زیر نورهای روشنایی تلویزیون غیر همسو با افکار و نگرش های سیاسی آن ها، ترجیح می دهند تا در  تاریکی مانده و موهوم و اسرار انگیز جلوه گر شوند. 
این طیف از افراد و جریان و سازمان ها و تشکیلات، یا اصلا به درخواست های صادقانه ما برای گفتگو و دیالوگ "جواب" نمی دهند. یا به آینده ای که هرگز پیش نمی آید حوالت می دهند.
یعنی آن ها، من و تلویزیون  ما و همچنین ملت تورک در ایران را به رسمیت نمی شناسند و نمی خواهند در میز گفتگو با  ما بنشینند. مبادا که متهم شوند که با غیر پان ایرانیست ها گفتگو می کنند. 
آیا این دسته از افراد و تشکیلات، واقعا سیاستمدار هستند؟ 
آیا این افراد و تشکیلات پوپولیست و عوامگرا و فرصت طلب نیستند؟ 
جالب است، به جای این که آن هایی که خواهان حفظ مرزها ایران هستند و نمی خواهند ایران در آینده تجزیه شود، طرفدار جدی گفتگو و دیالوگ باشند، ما طرفدار دیالوگ هستیم. در حالی که من آن ها را به تجزیه عملی ایران که با رفتارها و سیاست هایشان انجام می دهند، متهم می کنیم.
این افراد و گروه ها هم مانند ما از قدرت و توان اعمال سیاست عملی دورد و در خارج گود سیاست ایستاده اند ولی نمی دانم بنا به چه دلایل واقعی و نه موهومی، خودشان را در قدرت و در جایگاهی بالاتر از ما می بینند.
آیا آن گروه ها خودشان را در موضع قدرت می بینند و نمی خواهند با ما دیالوگ و گفتگو بکنند تا به ما و حقوقی که ما آز آن ها سخن می گوییم، رسمیت بدهند؟ آیا متوهم نیستند؟
آیا می توان با این افراد، سازمان ها و گروه ها و تشکیلاتی که من، ما، حقوق ملی ملت تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، و .... را برسمیت نمی شناسند و نمی خواهند برسمیت هم بشناسند، به سمت ایران فردا حرکت کرد؟ 
چه تظمینی وجود دارد که این افراد و سازمان هایی که در تاریکی هستند، فردا، همان سیاست های یک صد سال اخیر را پیش نبرند؟
وقتی این افراد و سازمانها که اکنون در قدرت نیستند، نمی خواهند شائبه و سایه گفتگو با غیر خودی، بر رویشان بیفتد، چطور ممکن است در فردایی، حقوق ما را برسمیت بشناسند؟
آیا آن ها نمی خواهند در فردای تغییر در ایران سباست اوایل انقلاب 1357 در آزربایجان، تورکمنستان و کردستان را اجرا بکنند؟
عجیب است، در حالی که آن ها از گفتگو در باره ایران و مسایل و حقوق ملل در ایران فردا فرار  می کنند، ما خواهان گفتگو هستیم. 
مایی که خواست های ما و خواست های ملت ما، مسایل اصلی ایران فردا هستند. چرا که ما مدعی حقوقی هستیم و آن ها باید، همین امروز بگویند و روشن بکنند که در باره این همه خواست های انباشته شده و حقوق ضایع شده ما و ملت ما در یک قرن گذشته، چه خواهند کرد؟
در نتیجه، آن ها باید طالب و در پی فرصت برای دیالوگ و گفتگو با ما باشند تا هم علل مسئله بودن ما  و ملت ما را بفهمند و هم مسئله ایران فردا را همین امروز مدیریت کنند.
ولی ما که بخش حقوقی و آزادیبخش و مدعی و خود "مسئله" ایران فعلی و فردا هستیم، می خواهیم با همه ملل و جوامع و نهادها و افکار و اندیشه های موجود در ایران کنونی گفتگو بکنیم تا ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر وبختیاری، کرد و ... در آینده، هزینه های حقوقی و ملی اندکی بدهیم و گذر از این بحران را آسانتر بکنیم.
در مقابل، آنانی که دم از ایرانیت و مرز پر گهر و مقدس بودن سرزمینی به نام ایران می زنند، سیاست و استراتژی سکوت و فرو خزیدن در تاریکی را پیشه کرده اند. 
به نظر می رسد که آن ها خواهان و طرفدار تداوم  سیاست ها و روش های موجود با کمترین تغییرات در سیاست های جاری هستند تا بتوانند، همچنان سیاست های استعماری و الیناسیونی، تبعیض گرای صد ساله اخیر را با اعمال زور، طفره رفتن از  برسمیت شناختن ملل و جوامع و حقوق آن ها و انکار هویت ملل، (سیاستی که در طول یک قرن گذشته اجرا شده است ) را ادامه بدهند.
آن افراد، سازمان ها و تشکیلات، آمادگی فکری و سیاسی و شهامت شنیدن، گفتگو و روبرو شدن با واقعیات امروز و فردای ایران که ما ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ و ... هستیم را ندارند.  
آن ها نمی توانند و همچنین واقعا نمی خواهند، آینده پر از درد و رنج و خون ایران فردا را همین امروز دیده و تلاش بکنند تا با فهم علل و برسمیت شناختن آن ملل، فردا را مدیریت کرده و از هزینه ها بکاهند.
گویا آن ها ایمان و اعتقاد دارند که یک رژیم و سیستمی با یاری کشورها خارجی در اول قرن در ایران تاسیس شده و استقرار یافته است و این سیستم را می توانند تداوم ببخشند. آن ها ما ملل تورک و تورکمن و قشقایی و عرب و بلوچ و کرد و ... که مسئله اصلی ایران امروز و فردا هستیم را نه می بینند و نه اراده ای برای دیدن ما و برسمیت شناختن حقوق ما دارند.
آن ها ایمان و اعتقاد دارند که اصلی ترین سلاح ایران با مرزهایی کنونی، پول نفت، نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات و زندان ها هستند که می توانند با اعدام های گسترده، صورت مسایل ایران آینده را نه امروز که فردا و در روزی که پیش آید، حل خواهند کرد. همان طور که رضا، محمدرضا و خمینی و خامنه ای حل کرده اند.
از همین نوع رفتار سیاسی و حقوقی آنان بر می آید که آن دسته از افراد و تشکیلات، به حقوق کللکتیو و ملی ملل غیر فارس در ایران و همچنین به دموکراسی به عنوان دو سیستم فکری متفاوت از آن چه در یک صد سال اخیر در ایران گذشته و آن ها به آن سیستم عادت کرده اند، اعتقادی ندارند. 
بلکه این دو مفهوم، برای آن ها دو ابزار سیاسی  و پروپاگاندایی هستند تا بخش های فعلا ناراضی سیاسی و اجتماعی ایران امروز را به خودشان جلب کرده و برای سوار شدن بر اریکه سیاستمداری، با خودشان همراه بکنند. 
وقتی به یاری آن دو واژه ای که به آن ها اعتقاد قلبی و ایمانی ندارند؛ "حقوق" و "دموکراسی"، سوار اسب سیاست شدند، با یاری نیروهای مسلح و پول نفت، اعدام ها را سر و سامان خواهند داد تا همه را تسلیم و سر به فرمان بکنند. همان طور که چهار رهبر قبلی همین کار را کرده اند.
  اگر آن ها واقعا به دموکراسی و حقوق انسان ها اعتقاد می داشتند، همین امروز، این ملل تورک، قشقایی، عرب، تورکمن، بلوچ، لر و بختیاری، گیلک، مازنی و ... برسمیت شناخته و در گفتگو با آنان، چهارچوب نظری خودشان در باره حقوق ملی این ملل و آزادی های مورد نظرشان برای این ملل را روشن می کردند.
اما ایرانیان وطنخواه (پان ایرانیست) ترجیح می دهند تا به جای این که در مقابل نورافکن ها ایستاده و دیده شوند، در تاریکی مانده و خودشان و عقایدشان در باره ملل و حقوقشان را پنهان بکنند.
یعنی نیروهایی که خواهان حفظ ایران موجود به همین شکل هستند، خواهان تداوم استبداد، دیکتاتوری، استعمار و تداوم همین سیاست های راه و  رضا، محمدرضا شاه، خمینی و خامنه ای هستند.
اگر این افراد و تشکیلات ایران خواه، فرقی با آن چهار دیکتاتور داشتند، در نوع نگرش سیاسی و حقوقی آن ها به ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، بختیاری، گیلک و مازنی و دیگران دیده می شد.
چون فرقی در میان این ایران پرستان با دو شاه و دو آیت الله دیده نمی شود، پس، همه این ها با آن ها، از یک قماش هستند و خواهان تلقین و تلقیح یک قوم و ارزش های استعماری آن به سایر ملل ناراضی از وضعیت موجود هستند.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیستم نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com 

Saturday, November 17, 2018

دیالوگ: چرا نخبه ایرانی در مقابل ترور و انتقامگیری دولتی ساکت است؟


برنامه هفته هشتاد و سوم دیالوگ
موضوع: چرا نخبه ایرانی در مقابل ترور و انتقامگیری دولتی ساکت است؟
مجری و مدیر برنامه:
انصافعلی هدایت
تهیه کننده: جواد اسماعیل بیلی
میهمانان برنامه:
کریم دحیمی
صلاح ابو شریف الاحوازی
رحیم بندوئی
جلیل آزادیخواه
برنامه "دیالوگ"، هرهفته، در روز شنبه، از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت آزربایجان جنوبی، به مرکزیت تبریز، از تلویزیون "گوناز تی وی" بطور زنده پخش می شود
شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۷
در روزها و ماه های اخیر، مردمان ناراضی و به تنگ آمده از تبعیض و ستم، در جای جای ایران، به خیابان ها آمده انداین نارضایتی ها و اعتراض ها، بخصوص در الاحواز عرب، رنگ و بوی خون و باروت و اعدام گرفته است.

در برنامه امشب دیالوگ، به سؤال هایی در باره ترور و انتقامگیری دولتی از مردمان، در ایران، پاسخ خواهیم گفت:
در جریان آخرین اخبار از وضعیت حاکمیت وحشت و ترور دولتی-حکومتی در ایران، در مملکت الاحواز قرار خواهیم گرفت.

آیا رفتار دولت ایران با مردم عرب الاحواز، بر اساس قانون است یا بر اساس ترور و انتقامگیری کور کورانه، به بهانه کشتار نظامیان در رژه روز ارتش؟

آیا دولت ها می توانند و حق دارند تا در مقابل عملیات خشمانه و خونین مردم و ناراضیان خارج از سیستم سیاسی، دست به انتقامگیری متقابل زده و بدون محاکمه ، بدون دلیل قابل قبول و بدون حضور وکیل مدافع، متهمان را اعدام بکنند؟

می دانیم که گروه های مافیایی، بدون توجه به قوانین، دست به انتقامگیری و حذف مخالفان و رقبای خود می زنندآیا دولت ها می توانند و حق دارند با انتقامگیری، قوانین خودشان را زیر پا گذاشته و به جایگاه مافیا سقوطکرده و انتقامگیری بکنند؟

فرق بین دولت و یک گروه ناراضیی سیاسی که دست به قتل بدون محاکمه عوامل دولتی می زند، در چیست؟

اگر دولت ایران، بدون دلیل و بدون توجه به قوانین خودش، به شکل مافیای بزرگ اداره می شود، هر مخالفی را به صرف مخالفت و به بهانه های جزئی قتل می کند، آیا می توان از مافیاهای سیاسی، اقتصادی و صاحبان زر، زور سهیم در سیستم سیاسی-دینی آن رژیم انتظار داشت که در چهار چوب قانون رفتار بکنند؟ این در حالی استکه دولت باید ضامن اجرای بی کم و کاست قوانین باشد؟

چرا نخبگان و روشنفکران ایرانی و بخصوص روشنفکران مرکزگرا و پان ایرانیست در مقابل کشتار مافیایی عرب ها و بلوچ ها و دستگیری فعالان مدنی دیگر ملل توسط دولت سکوت کرده اند؟
سکوت نخبگان و روشنفکران پان ایرانیست در مقابل دستگیری ها و اعدام های فعالان ملل غیر فارس، چه معنا و مفهومی برای فعالان سیاسی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر و بختیاری، کرد و گیلک و ...دارد؟

آیا سکوت نخبه ایرانی، به آن معنی نیست که در ذهن نخبه ایرانی، ملل ساکن در ایران به خودی و غیر خودی تقسیم شده است؟
آیا تجزیه ایران بطور نظری و عملی، در ذهن مرکزگرایان پان ایرانیست بی‌تفاوت به حقوق و خواست های ملل غیر فارس رخ نداده است؟

این گسست و بی توجهی میان نخبگان پان ایرانیست نسبت به مسایل ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد و ... چه نتایجی خواهد داد؟

آیا دور جدید عملیات حذف مخالفان و ترور دولتی، به خارج از مرزهای ایران رسیده است؟

گسترش دور جدید ترور دولتی در داخل ایران و در خارج ایران، چه پیامدهایی برای سیستم سیاسی-حقوقی ایران به بار خواهد آورد؟

چرا ایران در ماه های اخیر، به ترور تعدادی از ناراضیان سیاسی عرب تبعیدی در اروپا دست زده است؟

ادعا می شود؛ پلیس برخی ازکشورهای اروپایی به اسنادی دست یافته اند که نشان می دهد، ایران می خواهد در اروپا به ترور گسترده تبعیدیان دست بزندچقدر احتمال می دهید که ایران در شرایطی که در تحریم قرارداد، به چنین اقدام جنایتکارانه ای دست زده و افکار عمومی ایران، دنیا و رهبران سیاسی جهان را بر علیه خود بشوراند؟

برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، آقایان:
کریم دحیمی؛ روشنفکر و فعال حقوق بشرعرب
صلاح ابوشریف الاحوازی؛ روشنفکر و دبیر کل جبهه دموکراتیک مردمی الااحواز
رحیم بندوئی؛ روشنفکر و عضو شورای مرکزی حزب مردم بلوچستان
جلیل آزادیخواه؛ روشنفکر و سخنگوی کانون نویسندگان کرد
در برنامه دیالوگ شرکت خواهند کرد.

انصافعلی هدایت
تورنتو کانادا
نوشته: 16 نوامبر 2018
اجرا: 17 نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Friday, November 16, 2018

چرا نخبه ایرانی در مقابل ترور و انتقامگیری دولتی ساکت است؟

در روزها و ماه های اخیر، مردمان ناراضی و به تنگ آمده از تبعیض و ستم، در جای جای ایران، به خیابان ها آمده اند. این نارضایتی ها و اعتراض ها، بخصوص در الاحواز عرب، رنگ و بوی خون و باروت و اعدام گرفته است.

در برنامه امشب دیالوگ، به سؤال هایی در باره ترور و انتقامگیری دولتی از مردمان، در ایران، پاسخ خواهیم گفت:
در جریان آخرین اخبار از وضعیت حاکمیت وحشت و ترور دولتی-حکومتی در ایران، در مملکت الاحواز قرار خواهیم گرفت.

آیا رفتار دولت ایران با مردم عرب الاحواز، بر اساس قانون است یا بر اساس ترور و انتقامگیری کور کورانه، به بهانه کشتار نظامیان در رژه روز ارتش؟

آیا دولت ها می توانند و حق دارند تا در مقابل عملیات خشمانه و خونین مردم و ناراضیان خارج از سیستم سیاسی، دست به انتقامگیری متقابل زده و بدون محاکمه ، بدون دلیل قابل قبول و بدون حضور وکیل مدافع، متهمان را اعدام بکنند؟

می دانیم که گروه های مافیایی، بدون توجه به قوانین، دست به انتقامگیری و حذف مخالفان و رقبای خود می زنند. آیا دولت ها می توانند و حق دارند با انتقامگیری، قوانین خودشان را زیر پا گذاشته و به جایگاه مافیا سقوط کرده و انتقامگیری بکنند؟

فرق بین دولت و یک گروه ناراضیی سیاسی که دست به قتل بدون محاکمه عوامل دولتی می زند، در چیست؟

اگر دولت ایران، بدون دلیل و بدون توجه به قوانین خودش، به شکل مافیای بزرگ اداره می شود، هر مخالفی را به صرف مخالفت و به بهانه های جزئی قتل می کند، آیا می توان از مافیاهای سیاسی، اقتصادی و صاحبان زر، زور سهیم در سیستم سیاسی-دینی آن رژیم انتظار داشت که در چهار چوب قانون رفتار بکنند؟ این در حالی است که دولت باید ضامن اجرای بی کم و کاست قوانین باشد؟

چرا نخبگان و روشنفکران ایرانی و بخصوص روشنفکران مرکزگرا و پان ایرانیست در مقابل کشتار مافیایی عرب ها و بلوچ ها و دستگیری فعالان مدنی دیگر ملل توسط دولت سکوت کرده اند؟
سکوت نخبگان و روشنفکران پان ایرانیست در مقابل دستگیری ها و اعدام های فعالان ملل غیر فارس، چه معنا و مفهومی برای فعالان سیاسی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر و بختیاری، کرد و گیلک و ... دارد؟

آیا سکوت نخبه ایرانی، به آن معنی نیست که در ذهن نخبه ایرانی، ملل ساکن در ایران به خودی و غیر خودی تقسیم شده است؟
آیا تجزیه ایران بطور نظری و عملی، در ذهن مرکزگرایان پان ایرانیست بی‌تفاوت به حقوق و خواست های ملل غیر فارس رخ نداده است؟

این گسست و بی توجهی میان نخبگان پان ایرانیست نسبت به مسایل ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد و ... چه نتایجی خواهد داد؟

آیا دور جدید عملیات حذف مخالفان و ترور دولتی، به خارج از مرزهای ایران رسیده است؟

گسترش دور جدید ترور دولتی در داخل ایران و در خارج ایران، چه پیامدهایی برای سیستم سیاسی-حقوقی ایران به بار خواهد آورد؟

چرا ایران در ماه های اخیر، به ترور تعدادی از ناراضیان سیاسی عرب تبعیدی در اروپا دست زده است؟

ادعا می شود؛ پلیس برخی ازکشورهای اروپایی به اسنادی دست یافته اند که نشان می دهد، ایران می خواهد در اروپا به ترور گسترده تبعیدیان دست بزند. چقدر احتمال می دهید که ایران در شرایطی که در تحریم قرارداد، به چنین اقدام جنایتکارانه ای دست زده و افکار عمومی ایران، دنیا و رهبران سیاسی جهان را بر علیه خود بشوراند؟

برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، آقایان:
کریم دحیمی؛ روشنفکر و فعال حقوق بشرعرب
صلاح ابوشریف الاحوازی؛ روشنفکر و دبیر کل جبهه دموکراتیک مردمی الااحواز
رحیم بندوئی؛ روشنفکر و عضو شورای مرکزی حزب مردم بلوچستان
جلیل آزادیخواه؛ روشنفکر و سخنگوی کانون نویسندگان کرد
در برنامه دیالوگ شرکت خواهند کرد.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
شانزده (16) نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Tuesday, November 13, 2018

کلان ایستیراتئژی لر

کلان ایستیراتئژی لر
بیر اینجی بئولوم

بحث داها دا درین له شیر. منده او قه در سئوینیرم. 
گونئی آزربایجان اوچون بیر نئچه یول خریطه سی وار:
1. آنا یاسا یادا اساسی قانونون ایجراسی طرفدارلاری.   
2. ایران سرحدچیلری یا ایرانی قورویانلار.
3. محدود و آز موختارییت یا بیر آز داها گئنیش ایقتیدارچی لار  یا فئدرالیستچی لر.
4.  ایستیقلالچیلار.
منجه، بیز ابستیراتئژی دن موباحیثه ادرکن، بو هر دورد باخئشئدا گوز  اونونده توتمالییق. نییه کی بونلارئن هامئسئ، تورک لر  اوچون حوقوق آختارئرلار.
من بونلارئن هامئسین، مرحه له مرحه له گورورم. 
من فیکیر ادیرم کی بونلارئن هره سی، هره سی، بیر ساواش پیلانی نئن بیر مرحه له سی کیمی گورونمه لی دیر.
یعنی، بلکه بیر مرحه له ده، ایران سرده ری ایچینده، دورماق، بیزیم عسگرلر و کوماندالارئمئزی ائولومدن و ایسارتدن، ایران  دئولتی و ایرانچئلار آراسئندا قورور.  یعنی آداملارئمئزی قوروماق، چوخ چوخ اونملی بیر ایستیراتئژی دیر.
قوروماغئن بانئندا، آداملارئمئزا تعلیم وئرمک، اونلارئ آگاه و بیلیجی اتمک، یاتانلاری آیئلتماق، دوشمن صفینه قوشولانلارلا دانئشماق، یازماق، کیتاب و فیکیر ائورتمک، و ... بو مرحه له نین ایشله ریندن دیر. 
بونلارئن هئش بیری، بو مرحله اوچون تاکتیک، دئییل آمما بوندان ایکینجی مرحه له یه گئچیلیر ایسه، بو قئیده آلئنان فعالییت آرین هامئسی، و حتتا ایرانچئلیق، بیر تاکتیک گورونه ر. 
بو مرحه له نین ایچ ایستیراتئژی سی نین یانئندا، دئش یا خاریجی د اشیک ایستیراتئژیله ریمیزده اولمالی دیر.
1. فارس و فارس مسیله سی وار.
2. ایستعمار و موستعمیره مسئله سی وار.
3. تورک دیلی و اونون یئری و اونلا اولان خاریجی دوشمنلیک مسئله سی وار. 
4. قونشو میللتلر  وار.
5. "تاریخی وطن" توپراقلارئمئزین بولونمه سی و قونشولار  آراسئندا پایلانمتسئ وار.
6. ایقتیصاد و اینکیشاف و ایره لیله مک کیمی حاقلار.
7. دیگر حاقلار، قونشولار، توپراقلار، دیل، حوقوق، خودموختارییت، نئجه اله اولمالی دیر؟ هانکی تاکتیک لرله اونلارا ساری یورومه لیییک؟
طبیعی کی بو مرحه له ده و ایرانچیئلئق و ایران سرحدله ری ایچینده، توپراق و تاریخی وطن مسئله سی چوخ دارد جیددی توتولماز. نییه کی ایرانی منیمسه ین بیر کیشی یا تشکیلاتا ایران اونملی اولار. ایران اونملی اولورسادا، وطن آنلامی ایرانئن بوتونلویونه وئریله ر. دوغما وطنین اونه می چوخ اولماز. او قدر فرق اتمز کی آستارا آزربایجان ایچینده اولسون یا گیلانا وئریلسین. چون، هر حالی کاردا، ایران ایچینده دیر.
بو ایستیراتئژی ده، فرق اتمز کی قزوین، همدان، قدم، طهران، و ... تورکون تاریخی وطنی دیر یا یوخ.  آدی دا تاریخی هووییتین داشئر یا یوخ. چون، ایران ایچینده دیر.
اگر ایرانچیلیق بیر آز داها درین اولور وتو و آزربایجانچئلیقدان اونه گئچر ایسه، اوندا، دیل و هوییتینده اونمی قالماز. چون، ایرانین سرحدله آی و بوتونلوگو، باش رولو داشئر. خاریجی دوشمنلیک لر، خاریجی مخالیفت لر، خاریجی آنلاشمامازلئقلار داها چوخ تونم توتار. 
اونون ا چون دور کی من باشلانقئجدا قید اتدیم، آداملارئمئزی قوروماق آماجی ایله ایرانین سرحدلری آلتئندا گیزلنیر و میللی حاقلار اوچون موجادیله آپارئلئر. یوخسا پان ایرانیستلیک دوشونجه، تورک اوچون آیرئ  وطن، آیرئ دیل، باشقا حق و حوقوق و باشقا اکونومی دوشونمز.  
آمما اگر ایران سرحدلری آلتئندا ائوز آداملارئن قوروماغا و ایمکانلارئن گوجلندیرمه یه چالئشئر ایسه، گئچیجی بیر ایستیراتئژی اولار و ایکینجی مرحه له نین ایستیراتئژی سینه ال چاتماق اوچون، یوللاری هامار ادر.

دانئشئق یئرینه، ادیت اولمامئش یازی
بو یازئیا داوام وئره جاغام    
   انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
13 نوامبر 2015
  hedayat222@yahoo.com

تالوار نه دیر؟

"تالوار Talvar" نه دئمک دیر؟
قارا داغ ماحالئندا حییطین اورتاسئندا یا بیر بوجاغئندا یایئن ایستی آیلاری اوچون دوئورد پایالی آمما هوندورده  (اوجالئقدا) بیر یاتماق اوچون بیر تخت دوزلدردیلر. تالوارین اوستونده یئر سالیب یاتاردیلار یادا اوردا اوتوراردیلار. هر طرفدن یئل اسردی و هوا سرین اولاردی. میثال اوچون ایندیکی ماساژور یا میزله ره اوخشارمیش. پایالار بیر طرفدن یئره تاخئلاردی. او  بیری باشی چوخ اوجادا اولاردی.  اونون باشیندا چیت دن یا میتقالدان دا بیر کوله لیک دوزلدردیلر تا اونون کوله سینده سیرین هاوارا .ایستیراحت ایله سین ل

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
فیس بوکدا یایئم تاریخی؛ ششم (06 ) نوامبر 2018
  2018بو وئبلاقدا یایئم: 13 نوامبر  
 hedayat222@yahoo.com

خرنگه نه دئمک دیر؟

"خرنگه" "Xərəmgə" یانی نه منه؟
منیم تاجسر آدلی خالام، بو سوزو، دونن منه آچیقلادی. خرنگه، تنبل" آداما دیییرمیش لر آمما خرنگه ایله تنبل آراسئندا درین آیرئلئق وار.
تنبل: او آدام دیر کی عومرونون اووللریندن تنبل اولار و ائوزون ایشه وئرمه ز.
خرنگه: ایله بیر آدام دیر کی اوولدن چون چابالایان، ایشله ین و زیرنگ آدامئمئش آمما سونرالار، یاواش یاواش تنبللیگه ائوز قویور و اهل عیالئندان، بکلنتی سی بو دور کی اونا عاید اولان خوصوصی ایشله رینده، عاییله سی یئرینه یئتیرسین.
سونرالاردان تنبللیگه ائوز گتیرن آداما "خرنگه" دییرمیش لر.
سیزین یئرده، بئله بیر سوز  وارمی؟ آنلامی نه دیر؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سیزدهم (13 ) نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Saturday, November 10, 2018

دیالوگ: دیکتاتوری زبانی-فکری پانفارسیسم و آینده ایران


برنامه هفته هشتاد و دوم دیالوگ
موضوع: دیکتاتوری زبانی-فکری پانفارسیسم و آینده ایران
میهمانان برنامه:
احمد اوبالی
ناصر کرمی
عبدالله بلوچ
مجری و مدیر برنامه:
انصافعلی هدایت
تهیه کننده: جواد اسماعیل بیلی
برنامه دیالوگ، هرهفته، در روز شنبه، از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت آزربایجان جنوبی با مرکزیت تبریز، از تلویزیون "گوناز تی وی"، بطور زنده پخش می شود.
شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷
پانفارسیسم چیست و آینده ایران، در سایه پانفارسیسم، چگونه دیده می شود؟

چرا هر کسی که در باره حقوق زبانی و حقوق ملی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، و ... در ایران، هر چند خیلی جزئی و حتی به نوعی پان ایرانگرایانه، سخنی بگوید یا موضع گیری سیاسی و فکری بکند، مورد تهدید، تهاجم، و حتی حذف قرار می گیرد؟

آیا توهین، تهدید و حذف کسانی که هر چند جزئی ولی به نوعی، خواهان حقوق زبانی و ملی ملل غیر فارس در ایران هستند، استبداد فکری، زبانی، سیاسی، حقوقی و ... نیست و آیا این دسته از افراد و احزاب افراطی، در عمل، مستبد و دیکتاتور نبوده و با آزادی بیان افراد حقیقی و حقوقی مخالفت نمی کنند؟

چرا پانفارسیست ها نمی توانند یا نمی خواهند، حقوق زبانی و دیگر حقوق انسانی و حقوق بشری افراد و ملل غیر فارس در ایران را برسمیت شناخته و به آن ها احترام بگذارند؟

چرا رسانه های فارسی زبان خارج از ایران که محکوم به تبعیت از سیاست های ضد انسانی و حقوق بشری دیکتاتوری حکومتی نیستند، نه تنها از گفتگو با افراد منتقد استبداد زبانی و فکری پانفارسیست ها حمایت نمی کنند بلکه در حذف آنان از رسانه های فارسی زبان، با همدیگر مسایقه هم می دهند؟

آیا اصل دموکراسی بر این سخن مبتنی نیست که می گوید "زنده باد مخالف من!" و چرا رسانه های فارسی و روشنفکران پانفارسیست، این اصل را قبول نمی کنند؟ و  نه تنها مخالفان که منتقدان زبان فارسی را هم حذف می کنند؟ 
در پس رفتارهای این افراد و احزاب، چه تعصب های غیر اخلاقی، غیر حقوق بشری، غیر انسانی و نژادپرستانه  دیده می شود؟ 
این رفتارهای تمامیت خواهانه ای که افراد و ملل را به خودی (پانفارس) و غیر خودی (پانتورک) تقسیم می کنند، می توانند در بین ملل و تمدن های داخل ایران رابطه ای دوستانه و دراز مدت ایجاد بکنند؟

چرا متفکرانی که خواهان حفط مرزهای کنونی ایران و عدم تجزیه ایران هستند، نه تنها خواهان رسمی شدن همه زبان های غیر فارسی در ایران نیستند، بلکه از "اموزش به زبان های مادری" هم می ترسند و خواهان آموزش "تنها"، "زبان مادری"، یعنی آموزش دستور زبان مادری هستند؟
اگر متفکران پان ایرانیست (تمایت خواهان ایران) از تمامیت غیر قابل تجزیه حقوق ملل غیر فارس در ایران، بطور جدی، حمایت و دفاع نکنند و مثل این روزها و صد سال گذشته، با طرفداران رسمی و آموزشی شدن زبان های مادری مخالفت بکنند، وبا آنان دشمنی بکنند، چه تصویری از آینده ایران می توان مشاهده کرد؟

در ایران چنان تبلیغ شده، همه و بخصوص دانشگاهیان باور کرده اند که "طرفداری  از رسمی و آموزشی-اداری شدن زبان تورکی، یعنی پان تورکیسم". اگر این پانتورکیسم است، پس دشمنی با رسمی و آموزشی-اداری شدن زبان تورکی در ایران از طرف یک عده پانفارسیست، چه نامیده می شود؟

اگر طرفداران رسمی، آموزشی-اداری شدن زبان تورکی پانتورک هستند، چرا با رسمی، آموزشی-اداری شدن زبان فارسی مخالفت نمی کنند؟

آیا پانفارسیسم فقط در داشتن افکار ضد دیگر ملل و زبان ها، تاریخ، فرهنگ، حقوق و تمدن ها دیگر ملل خلاصه می شود؟ یا در زمینه های عملی سیاسی، اقتصادی، علمی-آموزشی، اداری، حقوقی و غیره هم خودش را نشان می دهد؟

در ایران، چنین تبلیغ کرده اند که پان بودن، مساوی با تجزیه ایران است. آیا پانفارس بودن، ایران را به سمت سوی تجزیه سوق می دهد؟

اگر بخواهیم روی "پان" قضاوت اخلاقی (خوب، بد، زشت و زیبا، بسیار خوب، بسیار بد و ...) بکنیم، پان بودن چیست؟ 
آیا همه پان ها یکسان هستند یا هر پانی جایگاه خاصی دارد؟

آیا پان بودن، یک اتهام حقوقی، اخلاقی، سیاسی و تبلیغاتی است؟ 
یا پانفارس ها از "پان"، به عنوان یک  سلاح تبلیغاتی-روانی بر علیه فعالان هویتخواه، حق طلب و قانونگرای ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ و ... استفاده می کنند تا این ملل در پی دستیابی به حقوق انسانی خودشان نباشند؟

بین زبان مادری و حقوق بشر و پان بودن چه رابطه ای وجود دارد؟

 چه افکاری نشانه های پانفارسیسم هستند؟ 

چرا قوانین، نیروهای امنیتی، اغلب نمایندگان مجلس، قوه قضائیه، قوه مجریه، اساتید دانشگاهی، نویسندگان و روزنامه نگارن در ایران که طرفداران بسیار جدی زبان فارسی و اغلب هم پانفارسیست های  بسیار افراطی هستند و از طرف دیگر، خواهان حذف و نابودی زبان های مادری و به ویژه  زبان های تورکی و عربی در ایران هستند، به پانفارسیسم متهم نمی شوند؟

چرا استانداردهای فکری، حقوقی، سیاسی، آموزشی، اداری، امنیتی و ... در میان متفکران ایرانی بسیار دوگانه و ضد و نقیض و تبعیض آمیز هستند؟

آیا نمایندگان مجلس، دولت و بدنه قوه مجریه، قوه قضائیه و قضات، ماموران پلیس و اطلاعات، اساتید دانشگاهی، محققان و روحانیان، روزنامه نگاران و نویسندگان و آیت الله ها و روحانیان در ایران متوجه نیستند که زبان فارسی دارای هژمونی، دیکتاتوری و استبداد مطلق بر علیه دیگر زبان ها، افکار و حقوق زبانی دیگر ملل است؟ 

یا متفکران ایرانگرا و پان فارس، به این مسئله آگاهند ولی خودشان را به نفهمی زده اند تا با انکار وجود پانفارسیسم خطرناک برای ایران، ایرانیان و همسایه ها، خطر موهوم و غیر موجود پان تورکیسم، پان عربیسم، پان تورکمنیسم و ... غیره را بزرگ بنمایانند تا تناقض های فکری-سیاسی خودشان را کتمان کرده و یک دشمن توهمی و خیالی بسازند تا منافع خودشان را تامین بکنند؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
نوشته شده در09 نوامبر 2018
 اجرا شده در 10 نوامبر 2018 
hedayat222@yahoo.com

Friday, November 9, 2018

دیکتاتوری زبانی-فکری پانفارسیسم و آینده ایران



مقدمه و سوال های برنامه زنده تلویزیونی"دیالوگ" که در روز شنبه (10 نوامبر 2018) از گوناز تی وی و از ساعت 21:30 بوقت تبریز، پخش خواهد شد
پانفارسیسم چیست و آینده ایران، در سایه پانفارسیسم، چگونه دیده می شود؟

چرا هر کسی که در باره حقوق زبانی و حقوق ملی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، و ... در ایران، هر چند خیلی جزئی و حتی به نوعی پان ایرانگرایانه، سخنی بگوید یا موضع گیری سیاسی و فکری بکند، مورد تهدید، تهاجم، و حتی حذف قرار می گیرد؟

آیا توهین، تهدید و حذف کسانی که هر چند جزئی ولی به نوعی، خواهان حقوق زبانی و ملی ملل غیر فارس در ایران هستند، استبداد فکری، زبانی، سیاسی، حقوقی و ... نیست و آیا این دسته از افراد و احزاب افراطی، در عمل، مستبد و دیکتاتور نبوده و با آزادی بیان افراد حقیقی و حقوقی مخالفت نمی کنند؟

چرا پانفارسیست ها نمی توانند یا نمی خواهند، حقوق زبانی و دیگر حقوق انسانی و حقوق بشری افراد و ملل غیر فارس در ایران را برسمیت شناخته و به آن ها احترام بگذارند؟

چرا رسانه های فارسی زبان خارج از ایران که محکوم به تبعیت از سیاست های ضد انسانی و حقوق بشری دیکتاتوری حکومتی نیستند، نه تنها از گفتگو با افراد منتقد استبداد زبانی و فکری پانفارسیست ها حمایت نمی کنند بلکه در حذف آنان از رسانه های فارسی زبان، با همدیگر مسایقه هم می دهند؟

آیا اصل دموکراسی بر این سخن مبتنی نیست که می گوید "زنده باد مخالف من!" و چرا رسانه های فارسی و روشنفکران پانفارسیست، این اصل را قبول نمی کنند؟ و  نه تنها مخالفان که منتقدان زبان فارسی را هم حذف می کنند؟ 
در پس رفتارهای این افراد و احزاب، چه تعصب های غیر اخلاقی، غیر حقوق بشری، غیر انسانی و نژادپرستانه  دیده می شود؟ 
این رفتارهای تمامیت خواهانه ای که افراد و ملل را به خودی (پانفارس) و غیر خودی (پانتورک) تقسیم می کنند، می توانند در بین ملل و تمدن های داخل ایران رابطه ای دوستانه و دراز مدت ایجاد بکنند؟

چرا متفکرانی که خواهان حفط مرزهای کنونی ایران و عدم تجزیه ایران هستند، نه تنها خواهان رسمی شدن همه زبان های غیر فارسی در ایران نیستند، بلکه از "اموزش به زبان های مادری" هم می ترسند و خواهان آموزش "تنها"، "زبان مادری"، یعنی آموزش دستور زبان مادری هستند؟
اگر متفکران پان ایرانیست (تمایت خواهان ایران) از تمامیت غیر قابل تجزیه حقوق ملل غیر فارس در ایران، بطور جدی، حمایت و دفاع نکنند و مثل این روزها و صد سال گذشته، با طرفداران رسمی و آموزشی شدن زبان های مادری مخالفت بکنند، وبا آنان دشمنی بکنند، چه تصویری از آینده ایران می توان مشاهده کرد؟

در ایران چنان تبلیغ شده، همه و بخصوص دانشگاهیان باور کرده اند که "طرفداری  از رسمی و آموزشی-اداری شدن زبان تورکی، یعنی پان تورکیسم". اگر این پانتورکیسم است، پس دشمنی با رسمی و آموزشی-اداری شدن زبان تورکی در ایران از طرف یک عده پانفارسیست، چه نامیده می شود؟

اگر طرفداران رسمی، آموزشی-اداری شدن زبان تورکی پانتورک هستند، چرا با رسمی، آموزشی-اداری شدن زبان فارسی مخالفت نمی کنند؟

آیا پانفارسیسم فقط در داشتن افکار ضد دیگر ملل و زبان ها، تاریخ، فرهنگ، حقوق و تمدن ها دیگر ملل خلاصه می شود؟ یا در زمینه های عملی سیاسی، اقتصادی، علمی-آموزشی، اداری، حقوقی و غیره هم خودش را نشان می دهد؟

در ایران، چنین تبلیغ کرده اند که پان بودن، مساوی با تجزیه ایران است. آیا پانفارس بودن، ایران را به سمت سوی تجزیه سوق می دهد؟

اگر بخواهیم روی "پان" قضاوت اخلاقی (خوب، بد، زشت و زیبا، بسیار خوب، بسیار بد و ...) بکنیم، پان بودن چیست؟ 
آیا همه پان ها یکسان هستند یا هر پانی جایگاه خاصی دارد؟

آیا پان بودن، یک اتهام حقوقی، اخلاقی، سیاسی و تبلیغاتی است؟ 
یا پانفارس ها از "پان"، به عنوان یک  سلاح تبلیغاتی-روانی بر علیه فعالان هویتخواه، حق طلب و قانونگرای ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ و ... استفاده می کنند تا این ملل در پی دستیابی به حقوق انسانی خودشان نباشند؟

بین زبان مادری و حقوق بشر و پان بودن چه رابطه ای وجود دارد؟

 چه افکاری نشانه های پانفارسیسم هستند؟ 

چرا قوانین، نیروهای امنیتی، اغلب نمایندگان مجلس، قوه قضائیه، قوه مجریه، اساتید دانشگاهی، نویسندگان و روزنامه نگارن در ایران که طرفداران بسیار جدی زبان فارسی و اغلب هم پانفارسیست های  بسیار افراطی هستند و از طرف دیگر، خواهان حذف و نابودی زبان های مادری و به ویژه  زبان های تورکی و عربی در ایران هستند، به پانفارسیسم متهم نمی شوند؟

چرا استانداردهای فکری، حقوقی، سیاسی، آموزشی، اداری، امنیتی و ... در میان متفکران ایرانی بسیار دوگانه و ضد و نقیض و تبعیض آمیز هستند؟

آیا نمایندگان مجلس، دولت و بدنه قوه مجریه، قوه قضائیه و قضات، ماموران پلیس و اطلاعات، اساتید دانشگاهی، محققان و روحانیان، روزنامه نگاران و نویسندگان و آیت الله ها و روحانیان در ایران متوجه نیستند که زبان فارسی دارای هژمونی، دیکتاتوری و استبداد مطلق بر علیه دیگر زبان ها، افکار و حقوق زبانی دیگر ملل است؟ 

یا متفکران ایرانگرا و پان فارس، به این مسئله آگاهند ولی خودشان را به نفهمی زده اند تا با انکار وجود پانفارسیسم خطرناک برای ایران، ایرانیان و همسایه ها، خطر موهوم و غیر موجود پان تورکیسم، پان عربیسم، پان تورکمنیسم و ... غیره را بزرگ بنمایانند تا تناقض های فکری-سیاسی خودشان را کتمان کرده و یک دشمن توهمی و خیالی بسازند تا منافع خودشان را تامین بکنند؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
نهم (09) نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Tuesday, November 6, 2018

دیالوگ: حوزه های سئکولار در مقابل رهبر


برنامه هفته هشتاد و یکم دیالوگ
موضوع: حوزه های سئکولار در مقابل رهبر
مجری و مدیر برنامه: 
انصافعلی هدایت
میهمانان برنامه: آیت الله 
عبدالحمید معصومی تهرانی
مهندس حسن شریعتمداری
دکتر ماشااله رزمی
تهیه کننده: جواد اسماعیل بیلی
برنامه دیالوگ، روز شنبه هر هفته، از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت آزربایجان جنوبی با مرکزیت تبریز، از تلویزیون و بطور زنده پخش می شود
شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۷

می توان ادعا کرد که حوزه های علمیه، در طول تاریخ حیاتشان، به حوزه های علمیه عراق و تبریز(عرب-تورک) در یک طرف و حوزه های علمیه شعوبیه یا قومگرای فارس یا فارسگرا در طرف دیگر، تقسیم می شده اند.
همچنین می توان ادعا کرد که حوزه های علمیه عراق و تورکان، از ابتدا تا کنون، سکولار بوده و در سیاست دخالت نمی کرده اند. گر چه، تعدادی اندکی از روحانی ها طرف مشورت سیاستمداران در امور دینی و اخذ فتوا بوده اند.
شاید بتوان ادعا کرد که روحانیون و حوزه های علمیه، در اغلب زمان های حاکمیت سلسله های تورک، اجازه دخالت مستقیم در سیاست را نداشتند و زمانی که روحانیان  قدرت گرفته و در سیاست دخالت می کرده اند، آن سلسله ها رو به ضعف و ناتوانی نهاده، شکست خورده و نابود می شده اند.
اصل عدم دخالت روحانیان در سیاست، در درازای حیات سیاسی غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، تیموریان، چوپانیان، عثمانیان، قره قویونلوها، آغ قویونلوها، صفوی ها، افشارها و قاجارها بطور جدی مراعات می شده است. 
در هر مقطعی از تاریخ سیاست که روحانیت می توانسته در سیاست دخالت بکند، آن خاندان سیاسی، در جنگ و کشمکش سیاسی خارجی و داخلی درگیر شده و شکست می خورده است. 
شاهد این مدعا، دخالت روحانیان در سیاست، در اواخر دوران صفویه و قاجاریه  است که حضور روحانیان در سیاست، باعث سرنگونی این دو سلسله شده اند.
اگر منظور از سکولاریسم را "جدایی  دین از سیاست و عدم دخالت دین و دینداران در سیاست" بدانیم، می توان از نوعی سئکولاریسم تاریخی-زیستی در جوامع عرب و تورک سخن گفت که هم جوامع عرب و تورک و هم حوزه های علمیه، به این جدایی دین از سیاست معتقد بوده و آن را در عمل اجرا می کرده اند.
به نظر می رسد که اصل عدم دخالت روحانیت در سیاست و اعتقاد به جدایی دین از سیاست، در تجربه زیستی میان حکومت و حوزه های علمیه، پدیدار شده است.
مردمان جوامع عرب  و  تورک، انتظار ندارند که روحانیت در تصمیمگیری های سیاسی دخالت بکنند. اگر هم از طرف روحانیان در سیاست دخالت بشود، محدود به مدت زمان بسیار کوتاه و گذارا بوده است که در اکثر موارد هم مورد قبول و تایید جامعه قرار نمی گرفته و آن روحانیانی که وارد سیاست شده بوده اند، از طرف سیاستمداران بعدی، بشدت مجازات می شده اند.
در نتیجه، سنت دینی و دینداری تورکان و عرب ها، سنتی سئکولار است. اگر ورحانیان وارد سیاست بشوند، جامعه و مردمان ضررهای جبران ناپذیری را متحمل خواهند شد.
این سئکولاریسم زیستی-تاریخی در آزربایجان هم ساری و جاری بوده و هست. مشهورترین و نام آورترین آیت الله های آزربایجان در تاریخ که مورد قبول شیعیان تورک قرار گرفته اند، متعهد به همان سئکولاریسم زیستی-تاریخی و سنتی بوده و هستند.
مراجعی چون مقدس اردبیلی، علامه عبدالحسین امینی، آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری، آیت الله سید ابوالقاسم خویی، سیدمحمدهادی میلانی، علامه محمدحسین طباطبایی، علامه محمد تقی جعفری، میرزاعلی اکبر مرندی، میرزا جواد تبریزی، محمدعلی اراکی، سیدعزالدین حسینی زنجانی، جواد غروی علیاری و ... از آیت الله های زنده و مشهور هم می توان محمد مجتهد شبستری، اسدالله بیات و آیت الله موسی شبیری زنجانی را نام برد.
تقریبا همه این افراد و دنباله روان آنان، به سنت فکری-مذهبی علمای سلف خوزه های تورک، پای بند بوده وهمه سئکولار بوده و به نوعی خواهان جدایی دین از سیاست بوده و هستند.
برای همین هم اغلب این روحانیان و مراجع تورک، وارد میدان سیاست نشده اند و حتی آن روحانیانی  که به خاطر مقام و منصب، پشت به سنت تاریخی و زیستی سئکولار آیت الله هایی چون آیت الله شریعتمداری، خویی، علامه طباطبایی و علامه جعفری کرده بودند، پس از مدت زمانی، از پست ها و مقام های سیاسی که به آن ها پوشانده بودند،  لخت گردیدند. 
آیت الله خمینی و علی خامنه ای نشان داده اند که به هر چه روحانی تورک است، اعتمادی ندارند و باور نمی کنند که ورحانیان تورک، دنباله روان واقعی ولایت مطلق فقیه فارسگرایان یا شعوبیه باشند.
جنگ  بین آیت الله های تورک و فارسگرا یا شعوبیه، با به میدان آوردن اصل 110 قانون اساسی بسیار علنی شد.
آیت الله شریعتمداری، به عنوان نماد و رهبر تفکر سئکولار سنتی تورکان، با ولایت فقیه و دخالت روحانیت و مراجع در سیاست مخافت کرد. تورکان هم، در تبعیت از رهبر دینی خود فریاد زدند که "از عمامه تاج- از خیمی هم شاه نمی شود" و در این جنگ، تورکان باز هم بازنده شدند و کشته ها دادند.
روحانیت و حوزه های فارسگرا یا شعوبیه، در مرکز حکومت اجتماع کرده و شعار ضد تورکان و ضد آزربایجان و شعار ضد سئکولار های سنتی را با جمله بسیار معروف "مرگ بر ضد ولایت فقیه" سر دادند و به حذف طرفداران سئکولاریسم در همه جا و بخصوص در حوزه های علمیه همت گماشتند.
آیت الله شریعتمداری به عنوان پرچمدار سیاست سنتی-زیستی-تاریخی سئکولاریسم دینی، به همراه بسیاری از روحانیان، خانه نشین و خلع مرجعیت دینی شدند تا میدان برای روحانیان سیاسی و درباری که به خدمت خیمنی در آمده بودند، باز شود تا آن ها اسب سیاستشان را بتازانند.
جنگ میان روحانیت  سئکولارسنتی-زیستی-تاریخی و روحانیت سیاسی و شعوبیه در آن تاریخ تمام نشد بلکه ادامه داشت و ادامه دارد. تا این که چندی قبل، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران، به نام "رحیم پورازغدی" در حوزه علمیه قم و در حین سخنرانی برای ملاها، از نفوذ و قدرت گیری افکار روحانیان سئکولار در حوزه ها سخن گفت و آژیر قرمز و خطر را روشن کرده و هدف بعدی سربازان "آتش به اختیار" خامنه ای را نشان داد.
به گفته او، "ریشه سئکولاریزم در حوزه است." پورازغدی نشان داد که اکثریت حوزیان "سئکولار" شده اند و به دروس سیاسی در حوزه ها توجی نمی شود.
در نتیجه، قاشق روحانیان طرفدار دخالت حوزه های علمیه در سیاست و معتقد به "دین ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست" به ته دیگ خورده است.
در پی اخطار این فرمانده نظامی، روحانیان درباری که در حکم شوالیه های خامنه ای هستند، وارد میدان دین سیاست زده و شعوبی شدند.
رهبری نبرد مجدد برعلیه سئکولاریسم در حوزه های علمیه را همانند دوره های قبلی، یک روحانی شعوبیه با نام "محمد یزدی" بر عهده گرفت که به گفته برخی از آیت الله ها، در آیت الله بودن وی شک است.
محمد یزدی همان شوالیه ای است که بر علیه آیت الله سیدمحمدکاظم شریعتمداری و آیت الله حسینعلی منتظری و خیلی های دیگر جنگیده و از میدان نبرد به نفع دربار، با پیروزی بیرون آمده بود.
یزدی به عنوان جسورترین شوالیه خامنه ای، رهبر اصلی حوزه سئکولار را نشانه رفت که سمبل تفکر شیعی-غیر سیاسی تورکان: آیت الله موسی شبیری زنجانی است تا حوزه فکری سئکولار تاریخی-سنتی-زیستی تورکان و آزربایجان را در هدف نبرد مجدد خود قرار بدهد.
بر عکس دوران خمینی که روحانیان، مردم و روشنفکران هیچ تصوری از دین سیاسی و سیاست دینی و دینداران خونخوار نداشتند، و هیچ کدام، در کنار مردم تورک و آیت الله شریعتمداری نایستادند، این بار همه این اقشار، 40 سال حکومت ظلم و ستم آیت الله های شعوبیه را چشیده و با جان و دل حس کرده بودند.
همه اقشار مردم و خود روحانیان آگاه شده بودند که حوزه های سیاستزده و روحانیان سیاسی با دین، مذهب، اقتصاد و اخلاق مردم چه کرده اند. آنان می دیدند که اگر به همین منوال ادامه بیابد، حوزه های دینی سیاسی شده، جهنم هایی را خواهند ساخت که دین مردم و باورهای مذهبی مردمان را به هیزم های آن جهنم بدل خواهند کرد.
لذا با توجه به تجربه دوران مبارزه آزربایجان و آیت الله شریعتمداری و حذف بسیاری از روحانیان، حوزویان، آیت الله ها و روشنفکران در آن زمان، بسیاری از روحانیان سکولار گشته، از جبهه دربار علی خامنه ای دور شده و در جبهه آیت الله تورک صف آرایی کردند تا حوزه و روحانیت سئکولار تاریخی-زیستی دوباره توسط شوالیه های علی خامنه ای قتل عام و حذف نشوند.
در این باره، سوال های زیادی مطرح است که می خواهیم، به همراه
جناب مهندس حسن شریعتمداری؛ فرزند آیت الله شریعتمداری به عنوان سرسخت ترین مخالف شیعه سیاسی و شعوبیه در قالب ولایت فقیه
جناب ماشا الله رزمی؛ نویسنده و محقق کتابی در زمینه قیام آزربایجان در مخالفت با ولایت فقیه و مذهب سیاسی
جناب ناصر شاهین پر؛ محقق برجسته تاریخ و کسی که در برنامه های تلویزیونی خود، اسنادی از وابستگی روحانیان به انگلستان را آشکار کرده
 در دیالوگ امشب به بخش هایی ازآن سوال ها پاسخ خواهند داد.

نبرد میان محمد یزدی، سپاه و دربار علی خامنه ای در یک طرف، با آیت الله شبیری زنجانی و طرفداران سئکولاریسم وی در طرف دیگر، چرا آغاز شده و به کجا خواهد کشید؟
آیا حوزه های علمیه، به نوعی از سئکولاریسم اعتقاد داشته و در عمل آن را اجرا می کرده اند و می کنند که حکومتیان از حوزه ها گله مند هستند؟
دخالت روحانیان در سیاست، از کی و چرا به یک سنت ثابت بدل شده و سابقه تاریخی آن چیست؟
شعوبیه چیست و چه نسبتی با سیاسی شدن شیعه دارد؟
آیا در تاریخ حوزه های علمیه و در میان آیت الله ها و مراجع تقلید، نبرد زیر پوستی شیعه سیاسی و شیعه سئکولار با شعوبیه در جریان بوده است؟
آیا می توان اسلام و مذهب شیعه را بدون حضور روحانیان در سیاست تصور کرد؟
چرا رحیم پورازغدی، محمد یزدی و علی خامنه ای جنگ بین روحانیان سئکولار و روحانیان و بله قربان گویان درباری را به راه انداخته اند؟
آیا حوزه های علمیه ای که از بودجه دولت و علی خامنه ای حقوق دریافت می کنند، می توانند مستقل از حکومت و حاکمیت وجود داشته باشند و سیاسی نباشند و به ابزار سیاستمداران بدل نشوند؟
استقلال حوزه ها و مراجع دینی به چه معنا است؟
چرا حوزه های علمیه به سئکولاریسم متهم می شوند؟
آیا سئکولار بودن حوزه، اتهام و نقطه ای منفی برای حوزه هاست یا می تواند حوزه ها و مذهب شیعه را از چنگال سیاستمدارانی که شیعه واقعی را قربانی سیاست های غیر انسانی خودشان می کنند، نجات بدهد؟
سرنوشت حوزه های علمیه و روحانیت در سئکولار شدن و دوری از سیاست نهفته است یا آینده آن را حضور در میدان سیاست تعیین خواهد کرد؟
آیا ورود روحانیان در سیاست، احتمال شکست سنگین سیاسی و نظامی برای ملل ساکن در ایران را مانند دوران قاجار و صفویه ترسیم می کند؟
روحانیت سیاسی و شعوبیه، چقدر در فساد، دین گریزی، اختلاس، ظلم و ستم و بیعدالتی، بی توجهی به حقوق ملل ساکن در ایران،  ... نقش دارد؟
آیا روحانیت و به ویژه روحانیان سیاسی، باید در آینده، پاسخگوی اوضاع سیاسی موجود بعد از سال 1357 باشند؟
آیا امام حسین به عنوان یک رهبر و فعال سیاسی وارد جنگ با رهبر حکومت امویه  شد یا به عنوان یک روحانی و مبلغ دین صرف؟
از مجموعه ائمه شیعه، چه تعدادی به عنوان "مبلغ دین" (امام یا روحانی) وارد سیاست شدند و "دین را عین سیاست و سیاست را عین دین" اعلام کردند؟
آیا روحانیان و حوزه های علمیه ای که به آینده مذهب شیعه و روحانیت می اندیشند، باید صف خودشان را با علی خامنه ای و سیاست های او، پررنگتر بکنند یا باید راه تقیه و محافظه کاری را در پیش بگیرند و با خامنه ای و دربار او همکاری بکنند؟
جایگاه علی خامنه ای، به عنوان یک سیاستمدار مذهبی، در حوزه های علمیه در کجاست؟
اخیرا در جامعه، به روحانیانی که از طبقات ضعیف و فقیر جامعه هستند و در محلات فقیر دیده می شوند، حمله می شود. آن ها را زخمی کرده یا به قتل می رسانند. این نوع اعمال خشونت بار علیه روحانیان، از چه چیزی خبر می دهد؟
آینده روحانیان و حوزه های سیاسی و طرفداران حکومت در ایران را چگونه پیش بینی می کنید؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
دوم (02) نوامبر 2018

اجرا در 3 نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام

  میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام بو گون چالیشدیم‌؛ میللی دوشونجه‌نی میللی سرمایا، میللیدسرمایادار ین نه اولدوقونو ...