پایان قصه چند گرگ و هزاران گوسفند سر به زیر ایرانی و عرب ها
توهین لباس شخصی ها به خانم فائزه هاشمی رفسنجانی جلوتر از من، خیلی ها، نوبت شان را گذرانده بودند. نوبت به آیت الله منتظری و خانواده اش رسیده بود که سال ها قائم مقام قانونی رهبر قدرتمند انقلاب ایران بود که خون های فراوان ریخته و دستور جنایت های بی شمار داده بود اما وقتی آیت الله منتظری با آن جنایت ها همراه نشده و اعتراض کرده بود، در سایه سکوت من، تو ، ما و حمایت های علنی خیلی های دیگر ، در ایران عقب مانده فکری، عقلی و سیاسی، زیر طوفان های توهین و تحقیر مانده بودند. از ترس، بر خودشان می لرزیدند. آسایش نداشتند. نان و آبشان به رویشان بسته شده بود و خیلی از ماها خوشحال باشیم که نان و آب ما برقرار است و کسی به در ما لگد نمی زند و حتی از لمپن های حکومتی حمایت می کردیم و در در درون خود، از انتقامی که این لمپن ها -به نیابت از ما- از خانواده آیت الله منتظری می گرفتند، شاید هم، لذت می بردیم اما روزی، نوبت من (انصافعلی هدایت) رسید. نه در صحنه جنایتی که بر کم روا می رفت، کسی صدایم را شنید و نه کسی، به شکایت هایم در نامه سرگشاده ام به سید محمد خاتمی؛ رئیس جمهور وقت ایران تره خرد کرد. کسی صدای مظ...