Thursday, February 28, 2013

تراختور و اعلامیه استقلال آذربایجان جنوبی‎








صدای اعلامیه استقلال آذربایجان جنوبی از اشغال، از مرزهای آذربایجان جنوبی گذشت و در همه کره خاکی دیده و شنیده شد. 
کارکرد اعلامیه های سیاسی برای بیان خواسته ها یا تاسیس یک حزب بوده تا راه و اهداف تشکیلاتی را روشن کند.

در سال های قبل از انقلاب 57، سازمان های سیاسی و مسلحانه، تاسیس خود را با انجام انفجار و کشتن انسان ها یا تخریب بنایی، اعلام می کردند و در پی آن، اهداف شان را در بیانیه جداگانه ای اعلام می کردند. اما نسل نو رسیده، وطن پرست و غیور آذربایجان جنوبی، با خشونت مخالف هستند و تصور می کنند که  برای رفتار خشن در برابر حکومت و اشغالگران، فرصت باقی است و باید به عقلای اشغالگران مجال داد تا واقع بینانه، مسایل و خواست های حقوقی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آذربایجان جنوبی را دوباره و از نو تحلیل کنند. جوانان وطن پرست آذربایجان جنوبی هنوز باور دارند که می توان از راه صلح آمیز به اشغال آذربایجان جنوبی  پایان داد اما کاسه صبر آنان، اقیانوسی نیست.

 پارچه نوشته چند متری که در ورزشگاه "سهند تبریز" بنمایش در آمد: "آذربایجان جنوبی جزء ایران نیست"، بیانیه استقلال خواهان کشور آذربایجان جنوبی اشغال شده از یوغ ایران اشغالگر است. می توان این بیانیه را اولین بیانیه رسمی و بین المللی استقلال خواهان آذربایجان جنوبی و "بیانیه استقلال سهند تبریز" نامید.



 
این بیانیه چند خواسته را به گوش مردم جهان رساند:

یکم: نام کشور ما آذربایجان جنوبی است.
دوم: آذربایجان جنوبی، جزئی از ایران نبوده و نیست و نخواهد بود.
سوم: آذربایجان جنوبی سرزمینی اشغال شده است.
چهارم: اشغاگر آذربایجان جنوبی، ایران است.
پنجم: در راه استقلال آذربایجان جنوبی و رهایی این سرزمین از اشغال مبارزه خواهیم کرد.
ششم: فعلا برای استقلال آذربایجان جنوبی از راه های مسالمت آمیز اقدام خواهیم کرد.
هفتم: در صورتی که در مقابل استقلال آذربایجان جنوبی از اشغال، مقاومت های بی خردانه صورت گیرد، استفاده از سلاح رد نمی شود.

اعلامیه استقلال آذربایجان جنوبی از اشغال ایران را چه کس (کسان) یا سازمان هایی نوشته اند؟ 

امضای هیچ کدام از نهادها، سازمان ها و احزاب سیاسی رسمی و علنی شناخته شده آذربایجان جنوبی در اشغال، در زیر "بیانیه استقلال سهند تبریز" درج نشده است و هیچ کدام از آن نهادهای سیاسی نمی توانند آن را مطالبه به مقصود کنند. گر چه همه این نهاد ها در این حق و راه، همراه و هم داستان هستند و در راه آزادی آذربایجان جنوبی از اشغال ایران، با هم همکاری خواهند کرد.

امضا کننده بیانیه استقلال و رهایی از اشغال، نه احزاب و سازمان های سیاسی که خود ملت وطن پرست آذربایجان جنوبی هستند. این ملت عاشق وطن خود است و برای رهایی سرزمینش از اشغال ایران، به هیچ سازمان و تشکیلاتی چشم ندوخته است. ملت و جوانان وطن پرست و پر شور آذربایجان، منتظر احزاب و سازمان های سیاسی نمانده، خود اقدام کرده اند. این است معنی حرکت سیاسی خودجوش و مردمی و حرکت پیشرو .

 جوانانی که بیانیه استقلال آذربایجان جنوبی از اشغال ایران را به جهانیان نشان دادند، مایه افتخار آذربایجان هستند و نامشان در تاریخ آذربایجان ماندگار خواهد بود. اقدام شجاعانه این جوانان وطن پرست، انقلابی و پیشرو، مانند نام سیدجعفر پیشه وری، در تاریخ ملت آذربایجان جنوبی، همچون ستاره هایی  خواهند درخشید و ملت آذربایجان، به وجود این فرزندان خود افتخار خواهند کرد. آینده از آن شماست و شما سرزمین و آذربایجان جنوبی  خودتان را از اشغال ایران خواهید رهانید.

می دانیم که تمامی ارگان ها و نهادهای امنیتی اشغالگران برای دستگیری، شکنجه و اعتراف گیری از فرزندان غیور ملت آذربایجان، در تکاپو هستند اما فرزندان شیرمرد آذربایجان جنوبی، برای هر گونه فداکاری در راه آزادی و استقلال وطن و رهایی وطن از اشغال، آماده  فداکاری و جان نثاری هستند. باید برای رهایی وطن از اشغال و کسب استقلال، آماده باشیم.

یاشاسین جنوبی آذربایجان
اولوم اولسون اشغالگره
یاشاسین وطن اولادلاری


انصافعلی هدایت
شیکاگو- آمریکا
28 February 2013





Wednesday, February 27, 2013

این پایان راه است: استقلال آذربایجان جنوبی از ایران




این پایان راه است: استقلال آذربایجان جنوبی از ایران


شما، ... آری شما ...، شما را می گویم ....

آیا شعار "آذربایجان جنوبی جزء ایران نیست" دلتان را شکسته است؟















پس:

چرا در این همه "87" سال حکومت پهلوی ها، خمینی 
و خامنه ای صدای ها و فریادهای ملت آذربایجان جنوبی را نشنیدید؟ 
چرا به جای شنیدن سخنان و خواست های انسانی، حقوقی  و اولیه  ما آذربایجانیان جنوبی، ما را متهم کردید؟ 
چرا وقتی متهم مان می کردند و محکوممان می کردند، دل ایران تان به درد نمی آمد؟
چرا وقتی به ملت تورک آذربایجان جنوبی توهین می کردند، موضع گیری نمی کردید؟
چرا وقتی ملت تورک آذربایجان جنوبی را تحقیر می کردند، خاموش بودند؟
چرا وقتی ملت تورک آذربایجان جنوبی  حقوق انسانی و حقوق اولیه (حقوق بشری که سازمان های بین المللی برسمیت شناخته اند)، خودش را از ایران می خواست، خاموش بودید و حمایتشان نمی کردید؟
چرا وقتی حکومت هایتان می خواستند، زبان و فرهنگ و تاریخ آذربایجان را در زیر بمباران هزاران تن فرهنگ دورغ، تاریخ جعلی و زبان فارس دفن کنند، ساکت بودید؟
چرا وقتی زبان فارسی در مدارس برای آذربایجانیان اجباری شد، از حقوق بشر و حقوق ملت آذربایجان جنوبی برای داشتن زبان و تاریخ و ادبیات و ... خودشان، دفاع نکردید؟
چرا با ملت تورک آذربایجان جنوبی هم صدا نشدید تا زبانشان در مدارس و دانشگاه ها آموزش داده شود؟
چرا زبان فارسی را به زور به ملت تورک آذربایجان جنوبی تحمیل کردند و شما سکوت کردید؟
چرا وقتی اقتصاد آذربایجان جنوبی را خشکاندند و مردم این سرزمین مجبور به فرار از خاک خودشان شدند، بر سر دولت مرکزی فریاد نزیدید؟
چرا در قبال عقب نگه داشتن های عمدی ملت تورک آذربایجان جنوبی بغض نکردید و خفقان گرفتید؟
چرا وقتی ملت تورک آذربایجان جنوبیمی خواست یک روزنامه و کتاب به زبان خودش داشته باشند، بر می آشفتیدید؟
چرا وقتی ملت تورک آذربایجان جنوبی خواستار اجرای اصول قانون اساسی در باره آموزش زبان تورکی آذربایجانی در کشور و خاک خودشان بودند، با آنان هم صدا نبودید؟
چرا وقتی تنها به خاطر دفاع از زبان مادریشان و در سرزمین های خودشان  دستگیر و زندانی می شدند، دلتان خونین نمی شد؟
چرا وقتی ملت تورک آذربایجان جنوبی در قلعه بابک خرمدین اجتماع می کردند و سپاه، بسیج و پلیس به آنان حمله می کردند، ساکت مانده بودند؟
چرا وقتی ملت تورک آذربایجان جنوبی می گفتند، سرزمین آذربایجان تحت استعمار ایران و فارس ها است، از بحث در این باره طفره می رفتید؟




چرا هنوز هم می ترسید، 
ملت تورک آذربایجان جنوبی را یک "ملت" با هویت تورک و آذربایجانی، با تاریخ و فرهنگ متفاوت از شما فارس ها بدانید؟
چرا با خودمختاری و فدرالیسم برای آنان برای اداره امور مملکت خودشان، مخالف بودید و هستید؟
چرا 99 درصد مدیران خاک ملت تورک آذربایجان جنوبی، فارس هستند؟
چرا کارخانه ها و شرکت های مهم در این خطه ساخته نمی شوند؟
چرا رشد بیکاری در آذربایجان جنوبی بسیار سریع تر از مناظق فارس زبان است؟
چرا معادن سرزمین آذربایجان جنوبی، در اختیار رشد کارخانه های فارسستان فعال است؟
چرا تاریخ ملت تورک آذربایجان جنوبی را همان طور نوشتید و می نویسید که شما خواستید و می خواهید نه همان طور که در تاریخ رخ داده است؟
چرا به شخصیا های تاریخی آذربایجان جنوبی توهین می کنید؟
چرا به سید جعفر پیشه وری و همرزمانش به خاطر ایجاد حکومت ملی و دموکراتیک برای مردم و آذربایجان جنوبی، توهین می کنید؟
چرا وقتی شاه، اصول اجرائی حکومت ملی آذربایجان در 1945-1946 را به عنوان "انقلاب شاه و ملت" یا "انقلاب سفید"، به ایران قالب کرد، نگفتید که این ها دستاوردهای مردم آذربایجان هستند؟
 چرا وقتی شاه و اوردویش در آذربایجان جنوبی جشن کتاب سوزان و زبان سوزان براه انداختند، دل سیاهتان نشکست؟
چرا وقتی ده ها هزار جوان آذربایجانی جنوبی در دوران اشغال آذربایجان جنوبی در سال های بعد از جنگ جهانی دوم اعدام شدند، جشن گرفتید که پیروز شده اید؟
چرا وقتی آیت الله شریعتمداری را به خاطر مخالفت با ولایت فقیه، و رهبری خواست دموکراتیک مردم آذربایجان جنوبی، تحقیر کردند و آذربایجان جنوبی را به بمب باران تهدید کردند، در کنار ولی فقیه تان ایستاده بودید؟
چرا وقتی ملت تورک آذربایجان جنوبی را به خاطر عضویت در حزب خلق مسلمان دستگیر و اعدام کردند، صدایتان درنیامد؟
چرا ده ها هزار تقاضانامه و طومارهای ملت تورک آذربایجان جنوبی به مقامات رسمی و نشریات را ( در دوران شاه و ملا) ندید و نشنیدید؟
چرا به خواست و حقوق مردم آذربایجان در این نامه ها و راهپیمایی ها توجه نکردید؟
چرا ملت تورک آذربایجان جنوبیهر چه در باره حقوق انسانیش می گفت، آنان را به تجزیه طلبی متهم می کردید؟
چرا تجزیه طلبی و استقلال خواهی از نظر شما یک فعالیت سیاسی و برسمیت شناخته شده نیست؟
چرا وقتی جاوید هوتن کیان دستگیر، زندانی و شکنجه شد، سکوت بر رسانه هایتان مستولی گشت؟
چرا وقتی سعید میتن پور و صدها فعال مدنی و سیاسی آذربایجان جنوبی، فقط به خاطر تقاضای آموزش زبان تورکی و دفاع از حقوق انسانی ملت آذربایجان جنوبی دستگیر و به زندان محکوم شدند، خاموش شدید؟
چرا فریاد ملت آذربایجان جنوبی در راهپیمایی ها در شهرها را نشنیدید و آنان را متهم به وابستگی به بیگانه کردید. آیا بیگانه تر از شما برای آنان بیگانه ای بود؟
چرا از تاسیس سازمان های غیر دولتی آذربایجان جنوبی حمایت نکردید؟
چرا در توقیف فعالیت های ان جی او های آذربایجان جنوبی اعتراض نکردید؟
چرا از نبود فرهنگستان زبان و ادب تورکی در ایران تان و برای ملت تورک آذربایجان جنوبی ناراحت نشدید و خون نگریستید؟
چرا دریای ارومیه در آذربایجان جنوبی خشک شد، به اندازه زمین خیس شده قبر فلان شاهتان ناله نکردید؟
چرا وقتی میلیون ها درخت جنگلی آذربایجان جنوبی را قطع کردند، خود را به خاموشی و خواب زدید؟
چرا وقتی در روزنامه رسمی ایران به طور علنی به ملت تورک آذربایجان جنوبی توهین شد و ملت به خیابان ها آمدند، بیانیه ندادید و ایران و نژاد پرستی را محکوم نکردید؟
چرا وقتی ملت آذربایجان جنوبی به خیابان ها آمدند و "تورک دیلینده مدرسه - اولمالی دیر هر کسه" (مدرسه به زبان مادری -  حق هر کسی است) فریاد زدند، از خواست و حقوقشان دفاع نکردید؟
چرا وقتی صدها هزار  تن از ملت تورک آذربایجان جنوبی به خیابات ها آمده و حقوق خودشان را فریاد می زنند، آنان را ملت آذربایجان نمی دانید بلکه بخش کوچکی از آذربایجانیان "خائن" می دانید؟
چرا به خواست ملت تورک آذربایجان جنوبی که در استادیوم ها فریاد می زنند، توجه نمی کنید و در باره آن ها نمی نویسید و بحث نمی کنید؟















آیا اگر مسابقه فوتبال تراختور با دیگر تیم ها را در تبریز و آذربایجان جنوبی برگزار نکنید، موضوع "آذربایجان جنوبی جزء ایران نیست" عوض می شود؟
آیا اگر مسابقه تیم تراختور در دیگر شهرها برگزار شود، ملت تورک آذربایجان جنوبی به تماشای آن  مسابقه ها کمتر می روند و نمی توانند خواست هایشان را در آن شهرها بیان کنند؟
آیا همین تماشاگران تراختور سال ها فریاد نزده اند که "ما حق داریم در زبان خود تحصیل کنیم"؟
آیا مردم آذربایجان جنوبی در میدان های فوتبال فریاد نمی زنند که "باید زبان ما رسمی شود"؟
آیا مردم آذربایجان جنوبی در میدان های ورزشی فریاد نمی زنند که "مجلس و دولت ایران به عمد، دریاچه ارومیه را می خشکانند"؟
آیا مردم آذربایجان جنوبی خواستار آزادی زندانیان سیاسی شان که فقط به خاطر فعالیت برای کسب حق و حقوق انسانیشان دستگیر و زندانی شده اند، نشده اند و نخواهند شد؟
آیا کوتاهی مسئولان ایران در رسیدگی به وضعیت زلزله زدگان ملت تورک آذربایجان جنوبی باعث اعتراض این ملت در استادیوم های ورزشی نشده و نخواهد شد؟
آیا مردم آذربایجان جنوبی در سرزمین خود در غربت بسر نمی برند؟
 آیا مردم آذربایجان جنوبی تحت استعمار شما فارس ها نیستند؟
آیا مردم آذربایجان جنوبی نباید برای آزادی خود از سلطه شما اقدام کنند؟
آیا مردم آذربایجان جنوبی باید برای آزادیشان منتظر اجازه شما باشند؟
آیا مردم آذربایجان جنوبی در گذشته تنها نبوده و نیست و در آینده هم تنها نخواهد ماند؟
چرا نمی توانید، تمایل مردم آذربایجان جنوبی برای جدایی از ایران را ببینید و درک کنید؟
چه به مردم آذربایجان جنوبی داده اید و خواهید داد که نباید دل ایران و دل شما را بشکنند؟
چه به مردم آذربایجان جنوبی داده اید و خواهید داد تا از ایران چدا نشوند؟
دل ایران و دل شما برای مردم آذربایجان جنوبی، زبان، تاریخ، تمدن، سرزمین، اقتصاد، و  ...  چه داده  و خواهید داد؟
تا کنون که مردم آذربایجان جنوبی با شما بوده، چه مزایایی داشته است که اگر جدا شود، از آن ها محروم خواهد شد و ضرر خواهد کرد؟

آذربایجان جنوبی سال هاست که از شما و ایران شما دور افتاده و هر روز هم دورتر می شود. چرا که شما به خواست ها و حقوق ملت تورک آذربایجان جنوبی توجه نمی کنید.  سرزمین و ملت تورک آذربایجان جنوبی را عقب مانده نگه داشته اید. در تحقیر ملت تورک آذربایجان جنوبی می کوشید. زبان ملت تورک آذربایجان جنوبی را نه تنها یاد نگرفته اید که در از بین بردن زبانشان همت گماشته اید .گر چه این ملت برای ایران فداکاری ها کرده است، اما شما تا توانسته اید، قدرت و مرکزیت و اقتصاد آنان را نابود کرده اید.
 
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، بهتر از ایران دیکتاتور زده شما نبود؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، زبان، تمدن، فرهنگ و تاریخ خودش را نداشت؟
 آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، باز هم مجبور بود که زبان بیگانه (فارسی) را بیاموزد؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، مردمش، شهروند درجه یک  نبودند؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، با همسایه هایش رابطه بهتری نداشت و منافع اقتصادی و فرهنگیش بهتر تامین نمی شد؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، تلاش نمی کرد تا عقب نگه داشتگی های تحمیلی شما را جبران کند؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، از استعمار فارس و ایران آزاد نگشته بود؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، لازم نبود که نیرو و توانش را صرف گرفتن حقوق اولیه اش از شما بکند؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، دانشگاه ها و مدارسش به زبان خودش نبودند؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، کتاب ها و نشریاتش به زبان خودش چاپ و منتشر نمی شدند؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، اقتصادش رونق نگرفته بود و بیکاریش کمتر از اکنون نبود؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، هنوز هم تحقیر ها و توهین های شما را تحمل می کرد؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، وقتش را صرف تقاضا برای بدست آوردن حقوق انسانیش از شما نژادپرستان می کرد؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، باز هم با آنان در دنیا مانند تروریست رفتار می شد که با ایرانیان می شود؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، باز هم زلزله زدگانش در زیر برف و سرما یخ می زدند و کک شما نمی گزد؟
آیا اگر آذربایجان جنوبی مستقل بود، باز هم شما می توانستید آنان را تهدید کنید که اجازه نخواهید داد تا مسابقات تراختور در سرزمین خود این ملت برگزار شود؟

 پس، چرا آذربایجان جنوبی نباید مستقل شده و خود را از زیر یوغ استعمار شما نرهاند؟ 
استقلال و آزادی چه بدی دارد که مستعمره و نوکر شما بودن ندارد؟ 
آیا به صرفه آذربایجان جنوبی نیست که استقلالش را بگیرد و یقه اش را از دستان ناپاک شما آزاد سازد تا بتواند برای خود و آینده اش بیاندیشد و عمل کند؟


انصافعلی هدایت

 2013 / 27فوریه 

گوناز تی وی -  شیکاگو - آمریکا



hedayat222@yahoo.com
1- 773 - 943 - 2536








Thursday, February 21, 2013

2- مساله ‌ی ملیت‌ها بحث آزاد برپائی نظام مردمسالار







Published on Jun 30, 2012

درست 48 ساعت بعد از آن که رئیس ایرانیم آن مقاله را دید، از کارم اخراجم کرد. به نظر او، من، تجزیه طلب بودم. این آخرین سودی بود که من از ایرانی بودنم و از ایرانی های خیلی وطن پرست کسب کردم و دیگر به من کاری داده نشد و نمی دهند. همان طور که از سال 1375 تا 1384 در ایران اسلامی، کاری در رسانه ها به من داده نشد و هر کجا کار کردم، حقوقم را پرداخت نکردند و شکایت هایم هم به جایی نرسیدند (اما این باعث نشده که من تجزیه طلب شوم. هنوز هم تجزیه طلب نیستم ولی ...)

چرا اگر ایران تجزیه شود، برای ایران و مناطق تجزیه شده، سودی نخواهد داشت؟ اتفاقا، و من به تازگی به این نتیجه رسیده ام که راه ایران به سوی دموکراسی، حقوق بشر، و ترقی سیاسی و اقتصادی از درون شعله های تجزیه می گذرد. چون، روشنفکران ایرانی همه راه های دیگر را به بن بست کشانده اند و در خفقان ملت های ایرانی، دست حکومت و روشنفکران حکومتی را از پشت بسته اند. آیا در ایران، روشنفکر و جریان روشنفکری وجود دارد؟ خود مبحث دیگری است.
سوال، در مقابل آنگونه استدلال ایرانی هایی که امثال خانم کار می اندیشند، این است: کدام کشورجدیدی که از تجزیه یک کشور دیکتاتوری به وجود آمده، باخته است، سودی نبرده؟ و رو به بهبودی نرفته است؟ مثال بیاورید!

پس چرا آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربستان (خوزستان) و ... تجزیه نشوند؟ ایران چه شاخه گلی را بر سر این مناطق زده است که با جدایی از ایران، آن نعمت ها و مزایا را از دست خواهند داد؟ از کدام مزایای اقتصادی، زبانی، آموزشی، تاریخی، حقوقی، اداری، فرهنگی، سیاسی، برابری حقوقی، برابری اخلاقی، رفاه اجتماعی، بهداشتی، کاری، شغلی، امنیتی، موسیقی، رقص و بقیه هنرها و ... سخن می توانید بگویید که جدایی از ایران باعث از دست دادن آن ها می شود.
با جدایی آن ها از ایران، شما نمی توانید به آن ها زبان خودتان را به اجبار آموزش داده و آن ها را از فرهنگ، تاریخ و تمدن خودشان بریده و به آن ها بقوبولانید که حقی در این سرزمین ندارند و اگر نمی خواهند با شما بمانند باید از آن جا بروند.

کشورهای مستقل همسایه در اطراف ایران، چه ضرری از استقلالشان برده اند که این سرزمین ها ببرند؟ کدام یک از آن کشورها از ایران و به خصوص از مناطق حاشیه ای ایران (مستعمره ها) عقب مانده ترند؟

مگر نه این که ایران، دیکتاتوری و روشنفکران دیکتاتورش با نفت خوزستان زنده اند و نفس می کشند؟ اگر خوزستان از ایران جدا شود و کشور عربستان را تشکیل بدهد، ایران ضرر می کند یا عرب های خوزستان؟

مگر نه این که میلیارها دلار پول نفت مردم خوزستان به جیب تهران و اصفهان، کرمان، مشهد ... می ریزد و دیکتاتوری سیاسی و دیکتاتوری روشنفکری را در ایران شما، آبیاری می کند. و هر روز، قلدری و دیکتاتوری سیاسی، اقتصادی، فکری و نژاد پرستی شما شکوفا تر و دیوانه تر می شود؟

اگر عاقل باشیم، عرب ها و خوزستانی ها را به تجزیه ترغیب می کنیم تا حقوق انسانی خودمان را بدست بیاوریم. آزادی هایمان را بدست بیاوریم. دموکراسی و حقوق بشر را بدست بیاوریم. از منجلاب و عقب ماندگی که به نام ایرانی و آریایی به ما تحمیل می شود، رهایی یابیم. انسانیتمان را باز یابیم. انسانیتی که ما از آن دفاع می کنیم، عین وحشیگری است اما خودمان را به نادانی و پردانی زده ایم./انصافعلی هدایت


مساله ‌ی ملیت‌ها- بحث آزاد برپائی نظام مردمسالار







Published on Jun 30, 2012
درست 48 ساعت بعد از آن که رئیس ایرانیم آن مقاله را دید، از کارم اخراجم کرد. به نظر او، من، تجزیه طلب بودم. این آخرین سودی بود که من از ایرانی بودنم و از ایرانی های خیلی وطن پرست کسب کردم و دیگر به من کاری داده نشد و نمی دهند. همان طور که از سال 1375 تا 1384 در ایران اسلامی، کاری در رسانه ها به من داده نشد و هر کجا کار کردم، حقوقم را پرداخت نکردند و شکایت هایم هم به جایی نرسیدند (اما این باعث نشده که من تجزیه طلب شوم. هنوز هم تجزیه طلب نیستم ولی ...)

چرا اگر ایران تجزیه شود، برای ایران و مناطق تجزیه شده، سودی نخواهد داشت؟ اتفاقا، و من به تازگی به این نتیجه رسیده ام که راه ایران به سوی دموکراسی، حقوق بشر، و ترقی سیاسی و اقتصادی از درون شعله های تجزیه می گذرد. چون، روشنفکران ایرانی همه راه های دیگر را به بن بست کشانده اند و در خفقان ملت های ایرانی، دست حکومت و روشنفکران حکومتی را از پشت بسته اند. آیا در ایران، روشنفکر و جریان روشنفکری وجود دارد؟ خود مبحث دیگری است.
سوال، در مقابل آنگونه استدلال ایرانی هایی که امثال خانم کار می اندیشند، این است: کدام کشورجدیدی که از تجزیه یک کشور دیکتاتوری به وجود آمده، باخته است، سودی نبرده؟ و رو به بهبودی نرفته است؟ مثال بیاورید!

پس چرا آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربستان (خوزستان) و ... تجزیه نشوند؟ ایران چه شاخه گلی را بر سر این مناطق زده است که با جدایی از ایران، آن نعمت ها و مزایا را از دست خواهند داد؟ از کدام مزایای اقتصادی، زبانی، آموزشی، تاریخی، حقوقی، اداری، فرهنگی، سیاسی، برابری حقوقی، برابری اخلاقی، رفاه اجتماعی، بهداشتی، کاری، شغلی، امنیتی، موسیقی، رقص و بقیه هنرها و ... سخن می توانید بگویید که جدایی از ایران باعث از دست دادن آن ها می شود.
با جدایی آن ها از ایران، شما نمی توانید به آن ها زبان خودتان را به اجبار آموزش داده و آن ها را از فرهنگ، تاریخ و تمدن خودشان بریده و به آن ها بقوبولانید که حقی در این سرزمین ندارند و اگر نمی خواهند با شما بمانند باید از آن جا بروند.

کشورهای مستقل همسایه در اطراف ایران، چه ضرری از استقلالشان برده اند که این سرزمین ها ببرند؟ کدام یک از آن کشورها از ایران و به خصوص از مناطق حاشیه ای ایران (مستعمره ها) عقب مانده ترند؟

مگر نه این که ایران، دیکتاتوری و روشنفکران دیکتاتورش با نفت خوزستان زنده اند و نفس می کشند؟ اگر خوزستان از ایران جدا شود و کشور عربستان را تشکیل بدهد، ایران ضرر می کند یا عرب های خوزستان؟

مگر نه این که میلیارها دلار پول نفت مردم خوزستان به جیب تهران و اصفهان، کرمان، مشهد ... می ریزد و دیکتاتوری سیاسی و دیکتاتوری روشنفکری را در ایران شما، آبیاری می کند. و هر روز، قلدری و دیکتاتوری سیاسی، اقتصادی، فکری و نژاد پرستی شما شکوفا تر و دیوانه تر می شود؟

اگر عاقل باشیم، عرب ها و خوزستانی ها را به تجزیه ترغیب می کنیم تا حقوق انسانی خودمان را بدست بیاوریم. آزادی هایمان را بدست بیاوریم. دموکراسی و حقوق بشر را بدست بیاوریم. از منجلاب و عقب ماندگی که به نام ایرانی و آریایی به ما تحمیل می شود، رهایی یابیم. انسانیتمان را باز یابیم. انسانیتی که ما از آن دفاع می کنیم، عین وحشیگری است اما خودمان را به نادانی و پردانی زده ایم./انصافعلی هدایت

آيا انديشه فدراليسم و تجزيه طلبي قابل احترام است؟






Published on Apr 21, 2012


در اين کنفرانس آقايان سعيد صالحي نيا(فعال کمونيست کارگري) و محسن ابراهيمي(رهبريت حزب کمونيست کارگري)و شريف بهروز نماينده حزب دمکرات کردستان در واشينگتن و يونس شاملي بنيان گذار انجمن قلم آذربايجان جنوبي و تئوريسن فدراليسم و انصافعلي هدايت روزنامه نگار مقيم کانادا به بررسي ستمهاي مليتي و مساله فدراليسم و جدائي طلبي از زواياي مختلف پرداختند.


مناظره جمشید شارمهد از انجمن پادشاهی ایران و اغوز تورک


آيا تجزيه طلب بودن جرم است يا حق؟





"تجزیه ایران" موضوع سخن انصافعلی هدایت و عزیزان










"تجزیه ایران" موضوع سخن انصافعلی هدایت و عزیزان

هدایت: حرکت آذربایجان می تواند به انقلاب منجر شود







هدایت: حرکت آذربایجان می تواند به انقلاب منجر شود

سود و زیان- تجزیه ایران - انصافعلی هدایت -2






Avatar کسروی | 2 ساعت 37 دقیقه قبل | (http://www.youtube.com) | لینک کوتاه | 2 نظر  |  دفن | تگها: انصافعلی هدایت
انصافعلی هدایت: به خاطر منافع نفت و اقتصاد مخالف جدایی‌ آذربایجان از ایران هستم
انصافعلی هدایت در این سخنرانی از ضمیر خود خبر میدهد که به ایران عشق می‌‌ورزد و اکنون به خاطر فقر و غربت مجبور به پذیرش ظاهری حرفهای گوناز میباشد








https://www.qirmiz.com/politics/%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D8%B9-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%E2%80%8C-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85-/

سود و زیان- تجزیه ایران - انصافعلی هدایت -1






Avatar کسروی | 2 ساعت 37 دقیقه قبل | (http://www.youtube.com) | لینک کوتاه | 2 نظر  |  دفن | تگها: انصافعلی هدایت
انصافعلی هدایت: به خاطر منافع نفت و اقتصاد مخالف جدایی‌ آذربایجان از ایران هستم
انصافعلی هدایت در این سخنرانی از ضمیر خود خبر میدهد که به ایران عشق می‌‌ورزد و اکنون به خاطر فقر و غربت مجبور به پذیرش ظاهری حرفهای گوناز میباشد









https://www.qirmiz.com/politics/%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D8%B9-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%E2%80%8C-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85-/

آیا ما آذربایجانیان را هموطن می دانید؟



سال های سال است که پان فارس ها و ایرانگرایان، ما آذربایجانیان تورک زبان را "هموطن" می نامند و به هنگام خطر نابودی ایران و اشغال آن توسط خارجی ها، می گویند که ما آذربایجانیان "سر ایران" هستیم اما از هموطنی با فارس زبانان نژادپرست تنها چیزی که نصیب ما آذربایجانی ها نشده، احساس سهیم بودن در این خاک و احساس هموطن بودن با آنان در ایران است.
پان فارس ها زبان خود را به همه ملت های ساکن ایران کنونی و بخصوص به ملت تورک آذربایجان جنوبی تحمیل کردنده اند. فارس ها، نه تنها به یادگیری زبان ما تورک ها اقدام نکرده اند، بلکه آموزش، خواندن و نوشتن زبان تورکی  ما را به خود ما هم روا ندانسته و ما را از آشنایی با زبان، فرهنگ و تمدن خودمان محروم کرده اند.

در همین 80 سال گذشته، فارس ها و مرکزگرایان، نه تنها به زبان تورکی به عنوان یک زبان "وطنی" فکر نکرده اند، بلکه آن را یک رقیب قدرتمند و یک خطر برای فرهنگ و زبان خودشان دیده اند و بشمار آورده اند و به هر شکلی که توانسته اند برای نابودی زبان تورکی ما کوشیده اند.
  
فارس گرایان ایران وطن، هیچ وقت نخواستند و نمی خواهند تا برابری حقوقی و زبانی ملت ها با خودشان را حس نمایند یا ما ملت های ساکن در ایران کنونی این برابری و تساوی را با همه وجودمان حس کنیم، بلکه زبان ما را به عنوان خطر برای تداوم حیات خودشان شناسایی کرده و بر از بین بردن ما کمر همت بسته اند.

 از زمان کودتای رضاخان قلدر تا کنون، مردم تورک آذربایجانی جنوبی، عرب های عربستان، کردها، ترکمن ها، بلوچ ها و ... بارها و بارها قیام و انقلاب کرده اند تا حقوقی برابر با فارس ها را در ایران به کف بیاوریم اما تاریخ سازان دورغ پرداز آن ها، ملت ها و رهبران ما (مردم تورک آذربایجانی جنوبی، عرب های عربستان، کردها، ترکمن ها، بلوچ ها و ... ) را نه تنها کشتار کره اند بلکه، خائن نامیده اند و عرصه زندگی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی، جغرافیایی را هر چه بیشتر بر ما تنگ تر گرفته اند.

ما ملت ها، هزاران بار به شاه و فقیه، نامه نوشته و با مقام های ریز و درشت ایران ملاقات کرده ایم و از آنان خواسته ایم تا اگر ما را ایرانی می دانند، به حقوق برابر ما به عنوان یک ملت در کنار فارس ها اعتراف کرده و شرایط آموزشمان به زبان خودمان را فراهم نمایند اما آن ها هیچ وقت به زیر بار این خواسته نرفته اند. 

چرا که می دانند، "زبان" سمبل بودن و هستی یک ملت است و ملت آذربایجان تنها به حق آموزش به زبان خود قانع نخواهد شد و بر درخواست های خود برای احقاق دیگر حقوق ممنوع شده و دریغ شده اش ادامه خواهد داد. آن ها چون با حقوق انسانی ما مخالفند، نمی خواهند به آن یکی هم تن دهند.

این در حالی است که اگر استعمارگران دیگر ولی قدرتمندتر از ایران، سال ها و قرن های قبل به سرکوب زبانی، فرهنگی و تمدنی دیگر ملت ها اقدام می کردند و مثلا سرخ پوست ها، هندی ها و ... را از داشته های خود محرم می کردند، سال هاست که برای جبران ستم های خود اقدام کرده اند ودر این راه پیش می روند. 

سرخ پوستان آمریکای شمالی، بخش مهمی از حقوق انسانی و اولیه خود را باز پس گرفته اند. سفید پوستان نه تنها بر ظایع شدن حقوق آنان بیش از گذشته اعتراف می کنند بلکه علاوه بر جبران آن ظلم ها، برای باز پرداخت خسارت به آنان هم زبان می گشایند اما در ایران، روند مدرنیت، مدنیت، حقوق بشر و احترام به حقوق فردی و جمعی انسان ها، عقب گرد کرده و هر روز بد و بدتر می شود.

مردم تورک آذربایجانی جنوبی، عرب های عربستان، کردها، ترکمن ها، بلوچ ها و ... برای هزاران سال آداب، رسوم، فرهنگ، زبان، تمدن و تاریخ خود را در سرزمین پدری و مادری خودشان حفظ کرده بودند اما در کمتر از یک قرن گذشته، فارس زبانان همه داشته های آن ملت ها را از بین بردند. 

قرنی که دنیا به جبران ظلم ها و ستم هایی که بر ملت های دیگر و تحت ستم روا داشته بود، پرداخت و حقوق انسانی همه را به طور برابر و مساوی پذیرفت اما ایران از همین نطقه، به دوران تاریک و گذشته سیاه فرو رفت و در سایه جغد شوم "زبان و نژاد فارس" حقوق همه دیگر ملت ها را به غارت برد و همه را به برگی جمعی کشاند.

   از آن سری از تلاش های ملت ها و به عنوان آخرین آن ها، 596 تن از دانشجویان تورک آذربایجان جنوبی که از فریاد بر سر دولت و حاکمان جمهوری اسلامی خسته شده اند، نامه ای سرگشاده خطاب به مدیران و سردبیران مطبوعات فارسی زبان در ایران نوشتند و فریاد زدند: حال که دولت کاری برای زبان تورکی ما نمی کند، لااقل شما - هر روز- صفحه ای را به زبان تورکی منتشر کنید.

امید که فریاد این دانشجویان توسط صاحبان مطبوعات سراسری در ایران شنیده شود و این مطبوعات در راستای اعاده حقوق زبانی و جمعی ملت تورک آذربایجان جنوبی، بر دولت و حاکمیت در ایران پیشی گیرند. همان طور که مشبوعات در ایران و در طول تاریخ معاصر پیشرو بوده اند. این فریاد، در "روز  جهانی زبان مادری" از حلقوم این دانشجویان بیرون آمد. این دانشجویان با نام مستعار ننوشته اند بلکه فریادشان را با نام واقعی خودشان نوشته اند که در زیر متن نامه آنان دیده می شود.


هفتاد و هفت (77) تن از امضا کنندگان این نامه دانشجویان فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد بوده، بقیه ( 519 ) تن دانشجوی کارشناسی یا لیسانس هستند. 

این فریاد دسته جمعی و راهپیمایی مکتوب دانشجویان تورک، اولین این فریادها نیست و آخرین این نوع حرکت ها هم نخواهد بود. برای بیان همین یک خواسته ساده و انسانی، هزاران آذربایجانی طعم زشت و تلخ دستگیری ها، بازجویی ها، شکنجه ها، محاکمه ها و زندان شدن ها را چشیده اند و تعدادی، با روش های مختلف پلیسی، امنیتی و جنایی در شهرها، راه ها، روستاها، کوه ها و دره های این سرزمین قتل و غارت به قتل رسیده اند.

این جنایت ها و خودداری از احترام به خواست ها و حقوق اولیه انسانی آذربایجانیان در حالی ادامه دارد که 14 سال از تصویب جهانی "حقوق زبانی" در سازمان ملل متحد می گذرد، دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی همچون پهلوی ها، تن به آن خواست داخلی و بین المللی نداده و همانند اپوزسیون و مخالفان خارج نشینش، بر تداوم این تبعیض آموزشی و کشتار فرهنگی اصرار می ورزد.



مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟

  مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟  (Cod of Conduct) ی ا مرامنامه؛ بیر فردین (بیرئیین) پارتینین، تشکیلاتین، اورگوتون،...