Friday, April 30, 2021

تورک‌ها و کردها، برای تقویت دشمن مشترکتان، در انتخابات شرکت بکنید

 

سلام عزیز دوستلار / سلام دوستان عزیز 

دوستانی از تورک ها و کردها، با صدور بیانیه هایی در شبکه های مجازی، مردم را برای شرکت در انتخابات (هر انتخاباتی در چهل سال گذشته و زیر عناوین مختلف) تشویق می کنند. هر دو طرف تصور می کنند که انتخاب نامزدهای تورک یا کرد( در هر نوع از انتخابات)، منافع تورک‌ها یا کردها را در آزربایجان غربی یا در کردستان تامین خواهد کرد.

من با این دوستان بسیار و بشدت مخالف هستم.        سوال: هدف از تشویق مردم به شرکت در انتخابات چیست؟

 آیا افرادی که انتخاب می کنید، توانایی ایستادگی در مقابل سیاست های جمعیتی و ضد تورک و ضد کرد نظام را دارند؟ 

کدام سابقه آن افراد و کل کاندیداها، دال بر این است که می توانند در مقابل رهبری و نهادها و سازمان های وابسته به رهبر، وزارت اطلاعات، سپاه، مراکز قدرت پنهان، دولت در تاریکی و ... مقاومت بکنند؟ 

آیا از سه-چهار دوره ای که مردم را به رای دادن تشویق کرده اید و آمار و ارقام رای دهندگان را بالا برده اید، و به سیاست های ضد تورک و ضد کرد رژیم مشروعیت داده اید، کدام نتیجه را گرفته اید؟ 

تا کنون، کدام سیاست های رژیم در باره تورک ها و کردها، در باره آزربایجان و بخصوص آزربایجان غربی به اجرا در نیامده است؟

 آیا با رای دادن و با تشویق مردم به رای دادن، در میدان و در جبهه رژیم، پانفارسیسم بازی نمی کنیم؟

 آیا عمل ما، به نام آزربایجان و تورک و به نام کرد و کردستان ولی بکام رژیم تمام نمی شود و نتیجه نمی دهد؟

 آیا کردها هم به بهانه ترس از تورک ها همین بساط را در آزربایجان پهن نکرده اند؟ 

آیا هر دو طرف تورک و کرد، آگاهانه (بعضی ها) و ناآگاهانه (اغلب افراد) در دام‌ تبلیغاتی دشمن مشترک هر دو ملت، یعنی پانفارسیسم نیفتاده ایم و برای تقویت حاکمیت پانفارس ها تلاش نمی کنیم؟ 

آیا هر فردی را که انتخاب بکنیم، می توانند خواست، حقوق و اراده ملی ملل تورک و کرد را به دولت و پانفارسیسم نشان بدهند؟ یا به نام دو ملت تورک و کرد، علیه تورک و کرد مصوبه تهیه خواهند کرد؟ یا سکوت پیشه خواهند کرد؟ یا مصوبه ها و دستورالعمل های فارسیستان را مو به مو اجرا خواهند کرد؟ 

آیا آن نامزدهای تورک‌و کرد، کاندید شده اند که از حقوق ملت تورک یا کرد در مقابل سیستم قدرتمند و خونریز پانفارسیسم دفاع و حمایت بکنند؟

آیا آن کاندیداها، چون دیده اند، هر کسی که انتخاب می شود، دستی در اختلاس و دزدی دارد و بعد از انتخابات، ملت و شعارها فراموش می شوند، به میدان آمده اند و ما را فریب می دهند. چرا ما برای چندمین بار، فریب آن شیادهای بی بخار را بخوریم و بردبان و پله ای برای اختلاس و دزدی و خیانت های آن ها به دو ملت تورک و کرد بشویم؟

 فرض بفرمایید که همه ملت تورک، در سراسر ایران، همه نمایندگان شورهای شهری و روستایی، نمایندگان مجلس، خبرگان رهبری و حتی رئیس جمهور و ... را از میان کاندیداهای تورک انتخاب کردیم و مجلس یا شوراها، همگی بالجمله با تورک‌ها پر شدند. آیا آن‌ها  می توانند و این‌جسارت و شجاعت را دارند که بر خلاف خواست و اراده رهبر، نهادها و موسسات وابسته به رهبر، سپاه، اطلاعات و در نهایت؛ بر علیه دولت در تاریکی و همه کاره و سیاستگذاری که از همه اطاعت می خواهد، کاری به نفع تورک ها و کردها بکنند؟ 

آیا پانفارسیسم که در تک تک سلول های این سیستم های پیچیده، تنیده شده است، اجازه می دهد که آن ها، قدمی در راستای منافع ملی تورک ها انجام بدهند؟ 

آیا پانفارسیسم و دولت در تاریکی پانفارس اجازه می دهد که ذره ای در تقدس پانفارسیسم و ذره ای در قدرت پانفارس ها خلل و کم و کاستی ایجاد بشود؟

 من مطمئن هستم که این سیستم، بر اساس پانفارسیسم بنا شده و پانفارسیسم اجازه نمی دهد که کرد و تورک به حقوق ملی خودشان برسند.

 من مطمئن هستم که جنگ بین کردها و تورک ها در آزربایجان غربی، کردستان، در   شمال و در گیلان و مازندران و ... جنگ واقعی در میان تورک و کرد یا تورک و شمالی ها نیست. بلکه جنگ و ترسی است که دشمن مشترک همه این ملل؛ یعنی پانفارسیسم و دولت در تاریکی، بطور مستقیم و با دست عوامل نفوذی خود ساز و ایجاد می کند تا در لحظه مناسبی همچون انتخابات، یا در فردای استقلالیت، از آن دشمنی هایی که کاشته است، برای تضعیف تورک و کرد استفاده کرده و پانفارسیسم، با هزینه کمتری در صدر نشیند و فرمان راند.

آیا واقعا شرکت تورک ها و  کردها در انتخابات، منافع ملی و حقوقی تورک ها و کردها را تامین می کند؟ یا کردها؟ را یا فارسیستان و فارس ها و دولت در سایه را؟ 

ما می خواهیم ملت تورک و کرد را به کدامین جبهه ببریم تا برای کدام اهداف و منافع بجنگند و هزینه بکنند؟ 

می خواهیم این دو ملت، برای چه هدفی با هم و در میدانی که دشمن‌ مشترکشان‌ می خواهد با هم  بجنگند؟ 

چرا به دلیل ترسی که دشمن مشترک هر دو ملت در دل ما انداخته است، به عامل دشمن بدل می شویم؟

 چرا از ترسی که دشمن‌ ایجاد کرده و به پیش می برد، برای داغ کردن تنور انتخابات استفاده می کنیم؟ 

چرا با رای خود و با تشویق مردم به رای دا ن، به رژیم و سیاست های ضد تورک و ضد کردش مشروعیت می دهیم؟ 

چرا از سیاست های پانفارس ها که در 42 سال گذشته اجرا کرده و به ما تحمیل کرده اند، درس سیاسی نمی آموزیم؟ 

چرا نمی خواهیم یکبار هم که شده، تورک ها با کردها و کردها با تورک ها همصدا شده و انتخابات را در شهرها و روستاهایمان تحریم نمی کنیم تا رژیم، پانفارس ها و دولت در تاریکی، صدای مخالفت ما با سیاست هایشان در یک قرن گذشته را و آنهم با رای ندادنمان، بشنود؟

 چرا از ابزار کم هزینه تر تحریم انتخابات که صدای بسیار بلندتری از رای دادن دارد، استفاده نمی کنیم؟

 می دانیم که رژیم، پانفارس‌ها و دولت در تاریکی پانفارسبسم، آرای مردمان تورک و کرد در صندوق ها را مصادره بمطلوب می کند. 

اما اگر تحریم بکنیم، تحریم ما فقط یک معنی دارد و آن این که ما تورک ها و کردهای همسایه، از سیاست های اجرا شده در شوراها و مجالس قبلی و دولت های ضد تورک و ضد کرد ناراضی هستیم. 

با عدم شرکت در انتخابات و تحریم آن، نشان می دهیم که همگی ما دو ملت تورک و کرد، در هر کجا هستیم، با رژیم، با پانفارس ها و با دولت در تاریکی همراه نیستیم. به آن ها مشروعیت نمی دهیم. از آن ها و اعمال و سیاستهایشان بر علیه ملل خودمان مشروعیت زدایی می کنیم.

 مابا تحریم انتخابات، به عوامل رژیم و پانفارسیسم و دولت در تاریکی بدل نمی شویم. 

بر عکس شرکت در انتخابات که دشمن مشترک ما از آرای ما بر علیه ملل ما سوء استفاده می کند و کرده است، تحریم هیچ ضرری برای افراد، برای ملل و منطقه ندارد. 

تحریم، دشمنی و خصومت تورک و کرد را کاهش می دهد. از تشنج ها میان‌کردها و تورک‌ها می کاهد. ملل تورک و کرد را متوجه دشمن مشترکی به نام‌ پانفارسیسم می کند. 

تحریم، توطئه های دشمن مشترک بر علیه صلح میان دو ملت تورک و کرد را خنثی می کند.

تحریم، به گفتگو در میان تورک و کرد می انجامد. تحریم، به عمل و اقدام مشترکدو ملت همسایه می انجامد. 

با تحریم، ما، در میدان دشمن مشترک و برای منافع دشمن مشترک، بازی نمی کنیم.

با تحریم، بازی ها و سیاست های دشمن مشترک تورک و کرد را خنثی می کنیم.

تورک ها و کردها!!! 

بیایید برای تامین منافع دشمن مشترکمان، در انتخابات شرکت نکنیم. 

تحریم هر نوع انتخابات در آزربایجان و کردستان، عملی مشترک و ملی، در راستای نقش برآب کردن نقشه های دشمن مشترک دو ملت تورک و کرد است.

اما رای دادن و شرکت در انتخابات، فعالیت بر علیه منافع ملی دو ملت تورک و کرد است. 

بیایید در خدمت منافع ملی تورک و کرد باشیم و پانفارسیسم را تحریم بکنیم.


انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

سیم (30) آپریل 2021

hedayat222@yahoo.com 


Wednesday, April 28, 2021

آزربایجاندان فارس سیمگه.له‌ره حمله ادرکن ...

 

بیر دوستوم سوروشدو:

آزربایجاندا فارس شخصله‌رین هئیکه‌للرینه، تابلولارداکی آدلارینا، حمله اولمالی دیر؟

مندن جاواب:

بلی. فارس آداملارینین آدی؟ عکسی، هیکلی آزربایجاندان یئغیشمالی دیر.

هر نه ایش گورسن، گور آمما دیققتلی اول. توتولما!

ائوزونه و عاییله‌نه ضرر وئرمه.

اگر فیکیر ادیرسن توتولاجاقسان، هئچ بیر ایش گیرمه. توتولماق فیکیری، سنی توتدورار.

اگر ایسته‌دین  بیر ایش گوره‌سن، ائوزونه ماسک وور. 

باشیوا پاپاخ قوی. 

اللرین و قوللارین آچیق اولماسین.

 بیر پالتار گئی که اونو یولداشلارین، سنین اینینده گورمه‌میش‌ اولسونلار.

یولداشلاردان داها چوخ چکین. چوخ واخت یولداشلار آدامی توتدورارلار.

هئش کیمه قهرمانلیق ناغیلی دئمه.

هئش کیمدن قدردانلیق اینتیظارین اولماسین.

دوغرو قهرمانلار، گیزلی قالانلار دیرلار.

قهرمانلار نوقابلا دولانارلار. زورو، سوپرمن و ...

"زورو" و گروهبان "گارسیا" فیلیمی جالیب دیر. چوخ شئی‌لر اورگه‌دیر.

قهرمانلار ائوز ایشله‌ریندن دانیشمازلار.

حتی ائوزله‌رین آحماق گوسته‌ررلر کی هئش کیم اونلارا شک اتمه‌سین.

مثلن گئجه یاریسی، قارانلیقدا، باشدان آیاقا قارا پالتارلا، بیر شوشه رنگی بیر تابووا یادا هیکله آتیب، قارانلیقدا اتمک، لازیم دیر.

فیلیم چکمه.

باشقا آداملار، فیلیم چکیب، یایاجاقلار.

تئفونوندا، سوسیال شبکه‌لرده و ... بیری ایله یازیلاشمیسان‌سا، اونلاری‌ سیل.

حرکته گئچرکن یا بیر ایش گوررکن، یانینجا تئلفون آپارما کی یئره دوشسه، سنی تاپماسینلار. سنی تانیماقا عایید هئش بیر علامت، یا بیر شئی اوستونده اولمامالی دیر کی یئره دوشور‌ ایسه، سنی تاپماسینلار و تانیماسینلار.


یاشااااا





Monday, April 26, 2021

شستشوی مغزی از طریق تقدیس زبان فارسی


عده ای زبان فا سی را به امری مقدس بدل کرده و هر نوع نقد و انتقاد، مخالفت با آن را دشمنی با ایران، مرزهای پر گهر، ایرانیان، عامل دشمن و ... نشان داده و یا زبان فارسی را بهترین زبان، کاملترین زبان، زبان علمی، زبان شعر و ادب، زبان دوم دنیای اسلام و ... می دانند و چنین القاء و شستشوی مغزی کرده اند که گویا دیگر زبان ها توانایی رقابت با ربان فارسی را ندارند.

این فکر غلط و دروغ، آن قدر و هر روز هزاران بار و از دهان صدها هزار نفر تکرار شده که همه بوسیله این دروغ شستشوی مغزی شده و به آن ایمان آورده‌ایم. در عین‌حالی که آن شستشوی عمیق مغزی، توان انتقاد و مخالفت با زبان فارسی را از دست ما گرفته است و ما به موجودات بی اراده در مقابل آن بدل شده ایم.

آن‌ها در پی همین‌شستشوی مغزی گسترده است که زبان فارسی را هم به امر مقدسی تبدیل کرده اند و مانند هر امر مقدسی نتیجه شستشوی مغزی هواداران، زوار ارادتمندان زبان فارسی است. 

در حالی که اگر زبان های رقیبی مانند تورکی و عربی، از زندانی به نام  زندان زبان فارسی آزاد بشوند و آزادی و امکانات برابر با زبان فارسی را داشته باشند، تمامی کاخ قدسی زبان فارسی فرو خواهد ریخت. همان طور که زبان فارسی رایج در ایران هیچ‌توان رقابت با زبان تورکی در تورکیه و آزربایجان و دیگر کشورهای تورکی و همچنین زبان‌عربی در کشورهای عرب را ندارد.

همین ترس از فرو ریزی دروغ بزرگ و تقدس زبان فارسی است که باعث تلاش گسترده‌تر پانفارس ها در حفظ قداست زبان فارسی و محافظت از قداست آن، با توسل به تصویب قوانین مختلف و اختصاص بودجه های کلان به زبان فارسی و اختراع نهادهای مختلف ب ای محافظت از زبان فارسی  شده و می شود.

همان طور که اگر در جامعه ای به عقل اجازه رشد ندهند، خرافات اسب خودش را می تازاند، در جایی که اسب زبان های غیر فارسی را به میخ بسته اند، الاغ چلاق زبان فارسی در مسابقه با زبان های مادری در صدر جدول خواهد تاخت.

 اگر روزی اسب زندانی و سرکش زبان های غیر فارسی از زندان زبان فارسی آزاد بشوند، ناتوانی همه جانبه و بخصوص علمی زبان فارسی بر همه ردوشن خواهد شد و معلوم‌خواهد گشت که چقدر قربانی روش های شستشوی مغزی در قربانگاه زبان فارسی شده بوده ایم.

در همین راستاست که باید پرسید: 

امر قدسی یا مقدس چیست؟

امر مقدس چگونه ساخته می شود؟

امر مقدسی چرا ساخته می شود؟

امر قدسی توسط چه کسانی یا کدام نهادها ساخته می شوند؟

چه زمانی به ساختن امر قدسی احتیاج احساس می کنند؟ 

هدف از ساختن امر قدسی چیست؟

آیا امور قدسی تنها با مفاهیم دینی-مذهبی در ارتباط هستند؟ 

به عقیده من: امر مقدس یا قدسی، نوعی تفکر متعصب، بدون دلیل عقلی و حتی برهان دینی، جاهلانه و کور کورانه است که بر گرد یک چیز، فرد، مکان یا عقیده‌ای بافته می شود. 

از مشخصات قدسی شدن هر امری، آن است که هر گونه نقد و کلنجار رفتن و مخالفت با آن امر قدسی و از طرف هر کسی که به آن اعتقاد داشته باشد یا نداشته باشد، به عنوان گناه نابخشودنی فرض شده و نقاد، کلنجار رونده و مخالف آن امر مقدس، دشمن آن امر مقدس و توهین کننده و یا تحقیر کننده آن امر مقدس و هواداران آن امر مقدس فرض شده و باید توسط سازندگان‌ و متولیان آن امر قدسی و به میزانی که آن ها صلاح می دانند و تشخیص می دهند، مجازات بشود. 

هیچ مبنایی در قدسی بودن آن امر، چرایی عدم‌ نقد و عدم مخالفت با آن و مرجع تشخیص قدسیت آن و میزان مجازات مخالفان و نقادانه وجود ندارد و وابسته به سلیقه متولیان امر قدسی که از قداست آن منتفع می شوند، است. 

فکر نکنیم که فرصت طلبانی که می خواهند، هزینه‌های زندگی روز مزه‌یشان را دیگر مردمانی که سخت و طاقت فرسا کار و کوشش می کنند، بدهند، تنها به نام دین امر مقدس می سازند. بلکه هر گروهی می تواند امر مورد نظرش را مقدس جلوه داده و با مخالفان آن بجنگند.

برای مثال، آیا زبان فارسی امری قدسی نشده است؟ 

آیا می توان با قداست زبان فارسی مخالفت کرد؟ 

چرا زبان فارسی امر قدسی شده است؟ 

چه کسانی و یا کدام نهادها از قداست زبان فارسی فایده می برند؟

 اگر زبان فارسی قدسی نشده است، چرا مخالفان و منتقدان آن مجازات می شوند؟ 

چرا مانند هر امر مقدسی، رقبای زبان فارسی (زبان های غیر فارسی در ایران) دشمن خونی و جانی زبان فارسی تلقی می شوند؟

چرا با زبان های غیر فارسی حذف گرایانه و دشمنانه برخورد می شود؟

 چرا امنیت ایران و فارس زبانان به رسمی و اداری و آموزشی نبودن دیگر زبان ها وابسته شده است؟

چرا امنیت ایران، سیاست در ایران، سیاستمداران، نهادهای سساسی و امنیتی، سازمان های حکومتی و نیمه حکومتی با تصویب قوانین از قداست زبان فارسی محافظت می کنند؟

 چه کسیانی یا نهادهایی قداست زبان فارسی را به همه افراد و ملل تحمیل می کنند؟ 

زبان فارسی کدام مزیت را بر زبان های دیگر دارد که امر قدسی شده است؟

 اگر فارسی امر قدسی نیست، چرا مخالفان و منتقدان و رقبای زبانی زبان فارسی مجازات می شوند؟ 

چرا همه سیستم‌های اداری، سیاسی، حقوقی، امنیتی و نظامی در حفاظت از قداست زبان فارسی می کوشند؟ 

زبان فارسی چیست؟ 

محدودیت های زبان فارسی کدامند؟ 

چرا متولیان امر زبان فارسی، از آن محدودیت ها آن زبان سخن نمی گویند؟

 رابطه زبان فارسی با امور تقدیس شده دینی یا مذهبی فارس ها چیست؟ 

آیا زبان فارسی، زبانی قدرتمند است یا زبان ضعیفی است؟

آیا زبان فارسی الفبایی از خودش دارد؟

آیا شاهنامه فردوسی با الفبای فارسی نوشته شده است یا با الفبای عربی؟

در آن مقطع تاریخی که شاهنامه فردوسی نوشته می شد، الفبای عربی و بالطبع الفبای فارسی در کدام مرحله از رشد خودش بود؟

شاهنامه فردوسی با کدام الفبا، با کدام قلم، به روی چه چیزی نوشته شده است؟

الفبایی که در متن شاهنامه فردوسی دیده می شود، در چه مقطع تاریخی تکوین یافته است و به آن بلوغ رسیده است؟

آیا تمامی کلماتی که در شاهنامه بکار رفته است، در آن مقطع تاریخی در جامعه رایج بوده است یا زبان عربی رایج بود و نمی توانسته به آن شکل گرفته باشد؟

آیا زبان فارسی توانایی خلق یا ترجمه قرآن و کتب دینی،  آثار علمی، فلسفی، ریاضی و منطق و حقوق، دینی و اخلاقی یا عرفان و تصوف را داشته و دارد؟

چطور و چگونه توانسته اند، نه تنها اغلب افراد و تحصیل کردگان در ایران، بلکه در کشورهای اطرافی مانند تورکیه و افغانستان، پاکستان، هندوستان و ... را هم مغز شویی  کرده و به قدرت و قداست زبان فارسی قانع بکنند؟

آیا زبان فارسی، زبانی خلاق است و ذهن یادگیرنده را خلاق می کند یا زبانی جامد و مرده است که ذهن یادگیرنده را جامد کرده و می میراند؟

چطور می توانیم خودمان را از زیر حجم سنگین تبلیغات مغزشویانه پانفارس ها و زبان فارسی برهانیم؟

برای بررسی شستشوی مغزی ایرانیان از طریق تقدس بخشی به زبان فارسی، چند مهمان در برنامه این هفته دیالوگ حضور خواهند داشت.


انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

بیست و ششم (26) آپریل 2021

hedayat222@yahoo.com



 



Thursday, April 22, 2021

تزریق اخبار دروغ، قطره‌ای و سانسور روش های شستشوی گسترده مغزی هستند

 



به تفاوت این اخبار با هم در رسانه های فارسی زبان دقت بفرمایید:

دزدیدن روح الله زم مسئول وبسایت آمد نیوز و دزدیدن حبیب اسیود؛ رهبر یکی از احزاب عرب الاحواز

پوشش خبری اعتراضات شدید و گستره تورک ها به توهین روزنامه ایران به تورک ها در ماجرای تصویر و تشبیه تورک ها به سوسک

پوشش خبری توهین برنامه تلویزیونی فیتیله به تورک ها و فرو کردن فرچه توالت به دهان تورک ها

بی توجهی رسان های داخلی و خارجی به شعارهای هارای هارای من تورکم در خیابان‌ها و ورزشگاه ها

مقایسه خبر دستگیری یک فعال اطلاح طلب یا حتی دختری که در میدان اتقلاب رو سری خودش را برمی‌دارد با خبر دستگیری دهها فعال مدنی تورک، یا عرب، یا بلوچ و خبر محکومیت ده‌ها ساله آن‌ها

مقایسه انتشار خبر یک فعال ادبی فارس با دها دختزر و زن و مرد شاعر و نویسنده تورک یا عرب یا بلوچ

بی توجهی مطلق به قتل عام همه مردان تعدادی از روستاهای بلوچستان

بی توجهی مطلق به بیکاری در بلوچستان و الاحواز

بی توجهی مطلق به قتل عام جنگل ها و درختان آزربایجان

بی توجهی مطلق به تخریب محیط زیست آزربایجان و خشک کردن عمدی دریاچه اورومیه و بی توجهی مطلق به دستگیری های کسترده فعالان محیط زیست آزربایجان و طرفداران نجات دریاچه اورمیه

مخالفت با فدرالیسم در ایران در همه رسانه‌های ایرانی و غیر ایرانی که توسط ایرانی‌ها اداره می‌شوند

انکار هویت و زبان تورک ها و عرب‌ها در رسانه‌های ایرانیان

بی توجهی مطلق به خواست های متنوع انسانی، حقوقی و ملی ملل غیر فارس در رسانه‌های ایرانیان

نادیده گرفتن ملل غیر فارس و تعریف ایران به عنوان ملتی با زبان فارسی و هویت فارسی

علاوه بر مباحثی که در هفته های قبل، در باره راه های شستشوی مغزی در جامعه و بخصوص در ایران مطرح کردیم، یکی از روش های شست شوی مغزی، تزریق هدفمند اخبار به جامعه است.

در مدرسه و دانشگاه، در حوزه ها و مدارس دینی، در کتاب های درسی مدرسه ای و دانشگاهی، هدف شستشوی مغزی، دانش آموزان، دانشجویان، طلبه ها، و حتی خود معلمان، اساتید دانشگاه و حوزه ها هستند که قربانی شستشوی مغزی می شوند.

سیستم و مراکزی، بطور دائم در حال طراحی روش های شستشوی مغزی هستند. آن ها نمی خواهند افراد را بعد از ترک تحصیل یا فارغ التحصیل شدن، رها بکنند تا تمامی زحماتی که در سال های آموزش برای شستشوی مغزی آن ها کشیده اند، بهدر بروند.

آن‌ها نمی خواهند بزرگسالانی که از مدرسه و دانشگاه و حوزه فارغ شده و با دغدغه‌های روزمره زندگی درگیر شده اند، از دایره شستشوی مغزی خارج شده و به آگاهی هایی برسند که مسئولان شستشوی مغزی، آن آگاهی ها را مانعی بر سر اهداف خود می دانند. 

برای همین است که طراحان شستشوی مغزی از طریق برنامه های متنوع رادیو، تلویزیون، تاتر و سینما، ستون های مختلف روزنامه ها و مجلات و اخیرا هم در شبکه های اجتماعی و عرضه اینترنت، به شستشوی مغزی عموم ادامه می دهند.

اگر آن ها نمی خواستند که مردمان و ملل را شستشوی مغزی بدهند و مردم اجازه داشته باشند تا با هر نوع فکر و افراد ارتباط داشته و آگاهی هایی را بدست بیاورند، قوانین سفت و سخت ارتداد، اعدام، محارب با خدا، اخلال در امنیت ملی و امنیت عمومی و ... را تصویب کرده و با توسل به چنان بهانه هایی، راه‌های رشد افکار و تغییر افکار را نمی بستند.

آن ها چه کسانی هستند که دائم در حال برنامه ریزی برای شستشوی مغزی هستند؟

شستشوی مغزی، دارای یک متولی و مسئول خاصی نیست. بلکه، هر سازمانی و تشکیلاتی، بخشی خاصی، با عنوان‌های پر طمطراق، برای شستشوی مغزی دارد. وزارت ارشاد دارای چندین بخش برای انواع فعالیت های روزنامه نگاری، رسانه ای، چاپ و نشر کتاب، فیلم و ... است

رادیو و تلوزیون هم بخش های سانسور خودش را دارد. هر وزارتخانه و سازمانی همین بخش را دارد. دانشگاه ها و نشریات دانشگاهی و دانشجویی و دانش آموزی هم همین طور هستند.

وزارت آموزش و پرورش هم در استخدام معلمان، هم در تهیه کتاب ها، هم در متونی که می خواهد به دانش آموزان تحمیل و تلقین بکند، هم در سانسور آن چه که نمی خواهد دانش آموزان با آن‌ها آشنا بشوند و هم در مخالفت با آن چه دانش آموزان در خانواده هایشان یاد گرفته اند، در تلقین تاریخ مورد نظر، در تحریف تاریخ، در تحقیر بخش هایی از تاریخی که بخش هایی از فرزندان جامعه به آن تاریخ و زبان و فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم و ... تعلق ندارند، همین سیستم شستشوی مغزی را بکار می برد و حتی کار آموزش و پرورش در یکسان سازی کارخانه ای محصولات دانش آموزی و خود دانش آموزان خود به آنجا رسیده است که می خواهد افراد دارای لهجه غیر فارسی را از سیستم آموزشی حذف بکند تا دانش آموزان در بین انکار تفاوت های ملی در متونی درسی و حضور معلمانی که با لهجه غلیظ تورکی، عربی، کردی، لوری، قشقایی، تورکمنی، بلوچی و ... در شک و تردید نمانند.

شستشوگران مغزی در هر سازمانی، در زیر لفافه بخش تحقیقات، اتاق های فکر، مراکز تصمیم‌گیری، کمیسیون های مختلف، و ... جمع شده و برای شستشوی مغزی کار و فعالیت می کنند.

هدف و حواست آن ها برایشان کاملا مشخص است. آن ها برای عملی کردن خطوط ترسیمی خودشان، راه های مختلفی را با توجه به هدف و گروه های هدف خود برمی گزینند که در برنامه های گذشته به بخشی از آن ها پرداختیم و در آینده، بخش های دیگری را هم مطرح خواهیم کرد.

شستشوگران مغزی بخش رسانه‌ها و اخبار و اطلاعات، پر کارترین بخش و خلاق ترین بخش هستند. آن ها فعالان عرصه های رسانه ها را به چند بخش تقسیم می کنند و برای هر بخشی و با توجه به روحیه آن ها، برایشان برنامه می ریزند.

آن ها سرمایه های لازم، برای ساخت فیلم ها و سریال ها را تامین و خطوط مورد نظرشان در باره فیلم و سریال را اعلام می کنند و به تهیه کنندگان و کارگردانان مشاورهایی را می دهند.

برای تولید کتاب های در ظاهر تحقیقی اما تحریف و جعل موضوعات، محققانی را پیدا کرده و آن ها را مامور تولید کتاب و افکار مورد نظر خودشان می کنند.

در رسانه های عمومی هم، عده ای را برای نشر دروغ ها و تبلیغات زهرآگین دولتی-سازمانی، بخشی و ...پیدا می کنند. این افراد،  آگهی-خبر های زیادی را در قالب آگهی، مصاحبه، عکس، گزارش و ... تهیه و برای شستشوی مغزی، رسانه ها را تغذیه می کنند. این ها می دانند که چه دروغ هایی را به بهای انتشار آگهی-خبر به جامعه تزریق می کنند.

اتاق های خبر، افرادی را دارند که برای مشغول کردن جامعه یا انحراف جامعه از موضوعی، یا تغییر جریان و حادثه ای و ... با افراد خاصی در رسانه های مختلف تماس می گیرند و به آن ها "اطلاعات محرمانه ودست اول" می دهند. شرط آن ها این است که در ظاهر، نباید کسی از نام و موقعیت منبع خبر مطلع بشود.

این بخش از رسانه ها و تولیدکنندگان این نوع مطالب، افراد و موضوعاتی جنجالی و غالبا سیاسی هستند و افشاگری می کنند. این افشاگری ها با اهداف مشخصی انجام‌ می گیرد اما تولیدکنندگان رسانه ای از آن اهداف بی اطلاع هستند. مگر آن که خودشان دستی در کاسه داشته باشند و معمولا هم دستی به آتش دارند و تامین هم‌ می شوند.

در بسیاری از اوقات، شستشوگران مغزی، خبرها و اطلاعات دروغ و ساختگی به رسانه ها می دهند. این دروغ‌ها در رسانه ها پخش می شود و هزاران کارشناس، تحلیلگر، مفسر، استاد دانشگاه و صاحب نظر در باره آن، ساعت ها بحث می کنند و یا مطالب فراوانی در باره آن موضوع می نویسند و منتشر می کنند.

می دانیم که هر چه و هر موضوع و مسئله ای که در رسانه ها بیشتر مطرح بشود، برای دستیابی و به منظور و هدف های خاصی مطرح می شود.

آن ها می خواهند مثلا و در ظاهر افکار عمومی بسازند اما در پس پرده، یا یک مسئله بسیار مهمی پنهان می شود، یا می خواهند توجه و التفات افکار عمومی را از موضوع و مسئله خاصی منحرف بکنند. یا می خواهند هزینه های مسائلی را کاهش بدهند.

در هر صورت، برای دستیابی به اهداف بزرگتر، هزینه هایی یا قربانی هم‌ می دهند.

برای این منظور، افرادی را به عنوان قربانی انتخاب می کنند و در حول و حوش او، خبر و اطلاعات پخش می کنند یا او را منبع اخبار بظاهر موثق قرار می دهند. توجه جامعه به آن فرد و آن اطلاعات و اخباری که او می دهد، جلب می شود و زمانی که تمرکز فکر همه به فرد یا مسئولی جلب شده است، بسیاری از موضوع ها مورد توجه قرار نمی گیرند، دیده یا شنیده نمی شوند و بدین سان، ارزش واقعی آن ها در سایه مانده و در میان جار و جنجال های مصنوعی هزاران تحلیلگر، مفسر و کارشناس و صاحب نظر گم ‌و گور می شوند.

اغلب این اخبار هم ناقص و قطره ای هستند. هیجان ایجاد می کنند و هیجان کاذب، قوه تعقل را فلج می کند تا متوجه اصل قضایا نشوند.

به چند مثال مسئله را روشن می کنم:

 الف- چرا هواپیمای اوکراینی زده شد؟ در چه مقطعی آن را ساقط کردند؟ چرا آن همه هزینه را متحمل شدند؟ چه چیزی را پنهان می کردند؟ 

ب- چرا رسانه های اپوزیسیون و خارج کشور هم به مسئله اعدام ها و قتل عام ها در بلوچستان و الاحواز نپرداختند؟ مگر این گونه خبرها از سقوط هواپیمای اوکراینی کم اهمیت تر هستند؟ چه کسانی تصمیم‌ می گیرند که جان فلان بخش جامعه پر ارزش یا فلان بخش جامعه بی ارزش است؟ چرا اتاق‌های فکر برای شستشوی مغزی نمی خواستند، اخبار اعدام‌ بلوچ ها و قتل عام عرب ها در خیابان ها و جاده های الاحواز شنیده شوند؟ شستشوگران‌فکری چگونه توانستند این همه رسانه، خبرنگار، روزنامه‌نگار، تحلیلگر، مفسر، کارشناس و صاحب نظر را کنترل بکنند؟ چه کسان یا سازمان هایی نمی خواستند، وجود جامعه و ملت های بلوچ و عرب انکار شده، موجودیتشان در رسانه ها دیده شود؟ در بلوچستان و الاحواز چه اتفاقی افتاد؟ 

شستشوگران ذهنی با ارائه پر زرق و برق اخبار و اطلاعات، با حذف و انکار اخبار و اطلاعات، با تحریف اخبار و اطلاعات، با سانسور اخبار و اطلاعات، آن هم‌ هر روز، و از طریق رسانه های مختلف و از زبان افراد متعدد، موضوعی را به صدر جدول می آورند و از این طریق شستشوی مغزی می کنند و یا با سانسورو انکار اخبار و اطلاعاتی، بخش های دیگری از جامعه را شستشوی مغزی می کنند‌

متاسفانه، اتاق های فکر و شستشوی مغزی توانسته اند، صدها هزار ساعت از وقت، انرژی و سرمایه همه ملل در ایران و بخصوص اپوزیسیون در خارج را در راستای اهداف خود به خدمت بگیرند و یا اخبار و اطلاعاتی را جویده و به مغز حرفه ای های رسانه ای تزریق بکنند تا این حرفه ای های رسانه ای، آن اخبار دروغ، نصف و نیمه را برای بارها نشخوار کرده و استفراغ بکنند و از نو، آن اخبار و اطلاعات را باز پروری کرده و منتشر بکنند.

اگر چنین نبود، باید در این چهل سال، نه تنها خود این رسانه ای های حرفه ای، بلکه ملل هم به نوعی از آگاهی عمومی رسیده بودند. اگر هنوز و با گذشت چهل سال، تصور می کنیم که ملل در ایران بیدار و آگاه نشده اند، علت را باید در چگونگی بسته بندی اخبار و اطلاعات برای شستشوی مغزی جستجو کرد.

برای بررسی این مسئله، سه مهمان در برنامه این هفته دیالوگ حضور خواهند داشت. 

دکتر محمدحسین یحیایی؛ محقق و نویسنده تورک

جناب جلیل آزادیخواه؛ محقق و نویسنده کرد

جناب محسن ابراهیمی؛ سردبیر سابق انترناسیونال و کمونیسم کارگری و نشریات سیاسی و تئوریک حزب کمونیست کارگری


انصافعلی هدایت

تورونتو- کانا ا

بیست و دوم (22) آپریل 2021

Hedayat222@yahoo.com






 

Monday, April 19, 2021

ایرانیان، ملتی تو سری‌خور اما ظالم

 

من، محکوم می کنم

اخیر یک ویدئو در شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخد که یک جوان ایرانی (لابد ایده آل) حدود بیست ساله، می خواهد با یک ملا ی تنهایی که در خیابان خلوتی و به تنهایی راه می رود، سخن بگوئید. 

ولی چند ثانیه طول نمی کشد که آن جوان، ملا را تنها و بیکس، فقیر، و ... دیده،  بر سر آن ملا داد و فریاد می کشد و تمامی عقده های اجتماعی خودش را بر سر آن ملا خالی می کند و ... سپس یک سیلی محکمی، بر گونه و گوش پیرمرد شصت-هفتاد ساله می زند.

این است اوج شجاعت و انسانیت آدم‌های عقده ای  ایرانی-اسلامی که از دست رژیم استبدادی که با آن ها همان رفتار را می کند، به تنگ آمده است.

واقعا و بسی جای خجالت، شرم، حیا و ... دارد. جا  دارد که انسان، از ایرانی و هموطن بودن با  چنین جانوران دو پای ایرانی شرمنده باشد و بهتر است بمیرد تا ایرانی نباشد.

متاسفانه، بسیاری از افراد برای این ویدئو کامنت های مثبت نوشته اند و از آن جوان حمایت کرده اند. این دسته از ایرانی‌ها با آن جوان در این کار غیر انسانی و ضد انسانی و ضد حقوق بشری شریک هستند. یعنی، اگر دستشان برسد، همان کار را شاید هم‌بدتر، تکرار می کنند و نمی اندیشند که آن ملا در هیچ دادگاهی و با ارائه هیچ مدارکی محکوم نشده است. و این اصل اول حقوق انسانی و جزو اصول حقوق بشر است.

 تعدادی از کامنت و نظر نویسان هم ملا را (همه ملاها را) مسئول وضع موجود دانسته و سزاوار ضرب و ستم دانسته اند. برای آن ها فرقی نمی کند که ملا کاره ای است یا نیست؟ مسئولیتی داشته یا نداشته؟ آن ها فقط می خواهند یکی را بزنند.

 البته که اگر این ملا یا هر ملای دیگری در اداره ای کاره ای می بود و یا چند محافظ داشت، امثال این جوان،  بجای زدن او، تملقش را می کردند و قربان صدقه اش می رفتند. و الا اگر این جوان و امثال او با مسئولان و کسانی که کاره‌ای هستند و با محافظ می گردند، حمله می کردند و آن ها را می زدند، وضع مدیریت کشور فرق کرده بود. 

بعضی از کامنت نویسان هم آن ویدئو را ساختگی دانسته و آن را حیله ای تبلیغاتی برای  جلب مردم برای شرکت در  انتخابات پینه و وصله کرده اند.

 ولی باز، این گروه هم در دلشان، طرفدار بی قانونی و اعمال ضد حقوق بشری هستند. هر کس می خواهد خودش قانون، خودش دادگاه، خودش مدرک، خودش دادستان، خودش قاضی، خودش جلاد باشد.

 آن ها طرفدار انتقام گیری نه از مسئولانی که این ملل و ممالک را به این حال و روز در آورده اند هستند که از بی پناهان و عاجزان و حتی مخالفان حاکمیت انتقام می گیرند. چون آن ها آن ملا یا هر کس دیگری را نمی شناسند. فقط فرصت مناسب، پیر مرد تنها و ... موقعیتی برای مردانگی ایرانی.

به عقیده من (انصافعلی هدایت) مردمان و ملل در ایران، به انواع بیماریهای روانی و بیماری های دگر آزاری، به بیماری های اجتماعی، به نفهمی، به استبداد، به ظلم و ستم به دیگران، به بیماری انتقامگیری از همدیگری که هیچکاره هستند، به خشونت علیه هم، به لذت بردن از اعمال خشونت علیه هم، عاشق شکنجه همدیگر و ... مبتلا شده اند.

 برای همین است که به هر کس که زورشان بچربد،  بدون این‌که طرف را بشناسند و علیه او مدارکی در دست داشته باشند، ظلم و ستم‌ می کنند.

 تنها معیار این گروه از بیماران اجتماعی، آن است که زور چه کسی به چه کسی می چربد. هر کس زور بیشتری دارد، حق با اوست.

فرقی هم نمی کند که طرف را بشناسیم یا نشناسیم. بدانیم که او با رژیم همکاری کرده است یا همکاری نکرده است. زن است یا مرد، پیر است یا جوان، خود مظلوم یا ظالم؟ ضد حاکمیت است یا نیست، زن من است، دختر من است، مادر من است، پدر من است و ... کافی است که من دست بزنم از او بلندتر باشد تا به خودم حق بدهم که دیگری یا دیگران را بزنم.

این، همان‌منطقی است که رژیم، سپاه، اطلاعات، بسیجی ها و نمایندگان مجلس، دولتمداران، مدیران ادارات و سازمان ها، نمایندگان رهبر در هر کجا که هستند، و .... از همین منطق زور استفاده می کنن، سوء استفاده می کنند، دزدی می کنند، اختلاس می کنند، به مال و ناموس مردم دست درازی می کنند، شکنجه می کنند، حقوق مردم را پایمال می کنند، آزادی ها را سلب می کنند، و ... خون می ریزند.

فکر و تصور نکنید که این جوان شکنجه نکر  و خون نریختو اختلاس نکرد و دزدی نکرد و ... اگر توان و اجازه ... داشت و اگر احساس حاشیه امن قضایی داشت، اگر می دانست که مجازات نمی شود، همه آن کارها را می کرد و خون هم می ریخت.

مگر افرادی که در حامی رژیم هستند و قتل و جنایت می کنند، به مردم تیر اندازی نمی کنند، شکنجه نمی کنند، یا در خیابان ها قمه نمی کشند، به زن‌ها و دختران تجاوز نمی کنند، در خانه هایشان به زنان و بچه هایشان خودشان زور نمی گویند و حتی آن ها را شکنجه نمی کنند؟ این جوان و امثال او، دست کمی از عوامل دارای حاشیه امن دارند؟

این ملا چیکاره در این مملکت است که می زنید؟ 

شما که او را زدید، چکاره این مملکت هستید؟ 

کدام قانون و انسانیت به شما اجازه داده که یک پیرمرد بدبخت و فقیر و بیچاره و تنها و ضعیف را بزنید؟ 

رفتار این جوان، کپی رفتار اوباشان جمهوری اسلامی است که مظلوم کشی می کنند. این رفتار آن جوان نشانه ای از لوطی گری و زور و ستم به ضعیف و ضعفا است.

 اگر آن ملا یک بادی گارد داشت یا جوان و جنگنده بود، باز هم این جوان آن جسارت را می کرد که او را بزند؟ 

آیا او به خامنه ای سیلی زد؟

 آیا او آیت الله های شورای نگهبان را زد؟ 

آیا نمایندگان مجلس را زد؟

 آیا وزرا یا رئیس جمهور را زد؟

آیا نمایندگان خامنه ای در دانشگاه ها را زد؟ 

آیا یک روحانی و ملا را زد که کاره ای در این ممالک بوده و هست؟

 چرا ما این قدر طرفدار ظلم و ستم هستیم؟

 چرا یا دولت و حاکمیت به ما ظلم و ستم می کند یا خود ما و هر کس که زورش بیشتر و قدرت بازویش بیشتر است، به هم ظلم و ستم می کنیم؟

 آیا ما مخالفان ایران و مخالفان جمهوری اسلامی مظلوم کش هستیم؟

 آیا ما می خواهیمدافرادی بی قانون باشیم یا برای قانون باشیم و هر کس زورش رسید، دیگری را بر اساس افکار خود  و نه بر اساس ادله قانونی و حقوقی، مجازات بکند؟

این جوان و امثال او جنایتکاران و باید محکوم شده و مجازات بشوند. ما آینده‌ای تا یکار از ملاها با چنین افرادی خواهیم داشت.


انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

نوزدهم (19) آوریل  2021

hedayat222@yahoo.com 

Saturday, April 17, 2021

دروغگویی، دروغ نویسی و تکرار آن‌ها، یکی از شگردهای شستشوی مغزی است

 

دروغگویی و دروغ نویسی، به یکی از اصول اخلاقی، اصول اجتماعی و اصول زندگی پانفارسیسم و بخش مهمی از ایرانیان پانفارس زده بدل شده است. 
ظاهرا، مذاهب پانفارس ها، از هزاران سال قبل، با دروغ گویی مخالفت می کرده است و هنوز هم دروغگویی را کاری مذموم می شمارد.
 ظاهرا هم همه مردمان در ایران، با دروغگویی و دروغ نویسی مخالفند اما در عمل و در زندگی روزانه، شاید و شاید هیچ ملتی به اندازه ایرانیان و بخصوص پانفارسیست ها دروغ نگویند و دروغ ننویسند و حتی دروغ "مصلحتی" را جایز بلکه واجب بدانند. البته که هر چیزی را هم می تواند مصلحت دید و دروغ گفت و دروغ نوشت.
اما مهم این است که نهادهای اجتماعی و افراد شاخصی که خودشان را عهده دار هدایت بخشی از جامعه و انسان ها در ایران می دانند، در مقابل دروغ گویی و دروغ نویسی مقاومت نمی کنند یا آن دروغ ها را محکوم نمی کنند. بلکه با سکوت خودشان، از آن همه دروغ گویی ها و دروغ نویسی ها در کتاب ها و تکرار مسلسل وار آن دروغ ها هم حمایت می کنند.
بخش بسیار بزرگی از نویسندگان و مترجمتن ایران زده و پانفارس زده، دروغ می نویسند و آثار قملی و فکری دیگران را سلاخی می کنند اما بخش دیگر نویسندگان که خودشان را سالم می دانند، در مقابل آن دروغ ها و تکرار مداوم آن ها در کتاب ها و ریانه ها و دانشگاه ها و آموزشگاه ها و ...، ساکت می مانند و با سکوتشان، به دروغ های دروغ نویسان و دروغ گویان در هر سطحی رسمیت می دهند. آن ها وظیفه خود نمی دانند که با دروغ گویی ها و دروغ نویسی ها و تکرار مداوم آن همه دروغ و تبدیل آن دروغ ها به حقایق دروغین مخالفت بکنند.
بخش بزرگی از روحانیون و علمای منبری، در مساجد و تکایا دروغ های شاخدار به خدا، رسول خدا و امام ها نسبت می دهند یا در کتاب ها می نویسند.
مراجع دینی و آیت الله هایی که خودشان را مسئولان دین و اخلاق مردمان می دانند یا از آن دروغ ها در کتاب های دینی و در منبرها بی اطلاعند و یا خودشان را به جهل و جهالت، ندیدن و نشنیدن می زنند. در هر دو حالت، ایت الله ها و مراجع و علما، به دین، مردمان، خدا و رسول و ... و اخلاق جامعه و انسان ها خیانت می کنند.
چون مراجع دینی و آیت الله ها با آن دروغ ها و دروغ نویسی ها مخالفت نمی کنند و آن افراد دروغگو و دروغ نویس را بطور علنی محکوم و رسوا نمی کنند، در نتیجه، بطور آشکار و علنی، در جبهه دروغ گویان و دروغ نویسان صف می گیرند و از راه گسترش درغ گویی و دروغ نویسی ارتزاق می کنند.
مدحان و نوحه خوان هاهم به نام دین، مذهب، خدا، رسول، امام ها و فاطمه و ... به مردم دروغ می فروشند تا پول بیشتری از مردم بگیرند. مراجع که خودشان را نمایندگان امام دوازدهم می دانند، در مقابل آن ها سکوت می کنند.
سیاستمداران ایرانی بطور علنی و رسمی و در سخنرانی ها و رسانه های عمومی دروغ می گویند و به قول و قرارهایشان در مقابل ملت عمل نمی کنند و خلف وعده می کنند و ملت هم، در مقابل دروغ های آن ها سکوت می کنند.
احزاب و رهبران آن ها، فعالان سیاسی و فکری هم دروغ می گویند و دروغ می نویسند اما همه اقشار مردمان در مقابل دروغ گویی ها و دروغ نویسی های همدیگر، سکوت حمایت آمیز می کنند.
و بدینسان، دروغ به اصل اصولی اخلاق زیستی ایرانی زده ها بدل می شود. همه در جوی از مخالفت ظاهری با دروغ زندگی می کنند اما دروغ، به اصل اساسی زندگی و معیشت همه و بخصوص اساتید دانشگاهی، نویسندگان، مترجمان، علماء و مراجع تقلید، مداحان و نوحه خوان ها، سیاستمداران، احزاب، و روشنفکران بدل شده است.
شاید و اگر، دروغ، در سخن صرف باقی می ماند و هیچ نتیجه ای در پی نداشت، شاید و تنها با ده ها شاید، می شد آن دروغ ها نادیده گرفت اما سخن در آنجاست که هیچ دروغی بدون نتیجه نمی ماند. 
مثلا، اگر یک دروغ در مورد یک چیزی، یک ملتی، یک فردی، یک حادثه تاریخی و ... و فقط از زبان و قلم یک فرد در آید، و دیگرانی پیدا بشوند که اظهار آن دروغ، منافع علمی، روانی، مالی و جایگاه اجتماعی آن ها را تثبیت بکند، و آن ها هم آن دروغ را تکرار بکنند، تکرار آن دروغ، شک های اولیه را کم رنگ می کند. 
هر چه بیشتر و از طرف افراد بظاهر علمی، متفکر، نویسنده، مترجم، روحانی، ملا و آیت الله، مراجع تقلید، روشنفکران، سیاستمداران، حقوقدانان و ... در نوشته ها، در کلاس های درس، در رادیو و تلویزیون ها، در سخنرانی ها، در سیمنارهای شبه علمی و ... تکرار بشوند، بتدریج و در اذهان عموم، نه تنها دروغ ها،  به راست ها وحقایق بدل می شوند، بلکه راست ها و حقایق هم در تضاد با باورهای دروغین عمومی، دروغ جلوه می کنند. 
این روند و این اتفاق یا سلسله دروغ گویی و دروغ نویسی، همان شستشوی مغزی است که در اثر عدم مخالفت با دروغ گویی و دروغ نویسی و عدم محکومیت آن دروغ ها، بتدریج راست ها و حقایق را هم کنار می زنند و دروغ ها را جایگزین راست و صحیح ها و حقایق می کنند.
در نتیجه،همه جامعه، بوسیله نویسندگان، مترجمان، آیت الله ها، اساتید دانشگاهی، روزنامه، نگاران، احزاب، سیاستمداران، روشنفکران و ... شستشوی مغزی شده اند و می شوند. 
در نتیجه، همه آن هایی که دروغ گفته و دروغ نوشته اند، ابزارهای شستشوی مغزی جامعه شده اند و هستند. 
در نتیجه،همه با هم، چه آن ابزارهای شستشوی مغزی و چه مخاطبان آن ها در هر سطحی از جامعه، در جامعه ای شستشو شده مغزی و فلج شده مغزی، به موانعی در مقابل حقایق تبدیل شده اند. 
در نتیجه، همه آن هاف در جامعه ای و جوی از دروغ زیست می کنند. با این حال، عجیب نیست که از خودشان می پرسند که چرا توسعه نمی یابیم؟
در نتیجه، در جامعه ای که بخشی از جامعه، به ابزار شستشوی مغزی دیگران بدل شده اند و دروغ ها را به جای حقایق به خورد مردم می دهند، و بخشی هم در مقابل شستشوی مغزی خودشان تسلیم شده اند، چگونه ممکن است که توسعه ای اتفاق بیفتد؟

آیا من نویسنده این سطرها، حقایق را می گویم؟ راست می نویسم؟

دروغ چیست؟
چرا دروغ می گویند و می نویسند؟
چرا دیگرانی که نمی خواهند دروغ بگویند،؛ در مقابل دروغ گویی و دروغ نویسی ساکت می مانند؟
آیا ساکت ماندن در مقابل دروغ ها، خود نوعی درغ گویی و زیستن در دروغ نیست؟
چه شده است که شجاعت مخالفت با دروغ در جوامع ایرانی و پانفارس زده شکسته شده است؟
چگونه می توان بین راست و دروغ تفاوت قایل شد.؟
در چه شرایطی دروغ ها، حقایق را به عقب نشینی وادار می کنند؟
آیا جوامع ایرانی، جوامع دروغ زده نیست؟
آیا دروغ گویی و دروغ نویسی بخش اصلی سیستم شستشوی مغزی در ایران نیست؟
چرا این همه گفتار و نوشتار زیبا و شاعرانه و فیلسوفانه در باره قبح و زشتی دروغ در جوامع ایران زده و پانفارس زده، نتیجه منفی داده است؟
آیا می توان ادعا کرد که جامعه ایران به شستشوگران مغزی و شستشو شوندگان مغزی تقسیم شده اند؟
چرا وقتی افرادی از ایران خارج می شوند، کمتر دروغ می گویند یا کمتر شستشوی مغزی می کنند و یا کمتر قربانی شستشوی مغزی می شوند؟
مسئولیت هر فرد روشنفکر در مقابل شستشوی مغزی انسان ها چیست؟
آیا راه توسعه همه جانبه، از مخالفت با شستشوی مغزی بوسیله دروغ، دروغ گویان و دروغ نویسان می گذرد؟

برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، سه مهمان در برنامه این هفته "دیالوگ" شرکت خواهند کرد.
دکتر ضیاء صدرالاشرافی؛ محقق و نویسنده
دکتر محمدحسین یحیایی؛ اقتصاددان و محقق
جناب احمد هاشمی؛ مترجم سابق وزاتخارجه ایران

تهیه کننده و مجری برنامه
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
هفدهم (17) آوریل 2021
hedayat222@yahoo.com


Thursday, April 8, 2021

امداد از اطلاعات برای دستگیری فعالان حقوق ملی


فردی با نام‌امیر هاشمی مقدم که در تورکیه زندگی می کند اما قلمش پانفارسبستی و در ضدیت با تورک ها می چرخد. نمی دانم چرا با این همه دشمنی با تورک ها و مخالفت با حقوق ملی-انسانی-طبیعی و اولیه تورک ها در ایران، در تورکیه زندگی می کند.

آخرین نوشته او در این لینک زیر عنوان "پان تورک اللهی" بر علیه فعالان مدنی-ملی و حقوقی تورک ها است. 

او در این‌ نوشته، سازمان های اطلاعاتی و نظامی و امنیتی فرا می خواند تا فعالان تورک را دستگیر و زندانی بکنند. راستی، چه نامی بر چنین فردی می توان گذاشت که مناسب فکر و حال او باشد؟

آیا او یک فاشیست پانفارس نیست که با حقوق انسانی ملل غیر فارس مخالفت می کنند و خ آهان سرکوب نظامی-امنیتی و قضایی آن هاست؟ 

Tuesday, April 6, 2021

تقلید در هر زمینه‌ای عمیق‌ترین بخش شستشوی مغزی خود خواسته است


گر چه "تقلید" کلمه ای دینی بنظر می رسد و با شنیدن این کلمه به تقلید از یک آیت الله فکر می کنیم اما ممکن است که تقلید در هر زمینه ای از علوم و رشته های علمی در سطح صاحب نظران و کتابخوانان رخ بدهد. بنظر می رسد که عمیق‌ترین بخش شستشوی مغزی و هم خطرناکترین بخش شستشوی مغزی هم در تقلید نهفته است و تبلور می یابد.

تقلید چیست؟

چه اتفاقی در جامعه می افتد که فرد، بظاهر، آزادانه و با اراده خود، تن به تقلید می دهد؟

چه اتفاقی قبل از آغاز تقلید کردن از دیگری، در مغز و روان مقلد رخ می دهد که تن به تقلید می دهد؟

چه اتفاق هایی بعد از تقلید به دیگری، در درون فرد و در رفتار و نگرش های فرد رخ می دهد؟

آیا تقلید حق آزادی ما، حق تفکر ما، حق منطق و استدلال ما، حق تنقید و انتقاد ما را نابود نمی کند؟

آیا تقلید ذهن و قوه تعقل ما را به فسیل بدل نکرده و ما را به فردی به قوه تعقل منجمد تبدیل نمی کند؟

آیا تقلید در زمینه های دینی، حقوقی، سیاسی، علوم اجتماعی، ادبیات، موسیقی و انواع هنرها، تکنولوژی ها، علوم دقیقه مانند ریاضیات، هندسه، جبر، نجوم، شیمی، فیزیک و تئوری ها و فرضیه ها هم رخ می دهد؟

اگر انسان همانند مسائل دینی، در علوم مختلف هم به تقلید بیفتد، جامعه و انسان چه سرنوشتی خواهد داشت؟

آیا اساتید حوزوی، آیت الله ها، استادان دانشگاه ها، احزاب و روشنفکران، حقوقدانان، فعالان سیاسی، جامعه شناسان، پژوهشگران، تاریخ خوانان و تاریخ نویسان هم به تقلید مبتلا نشده اند؟

آیا تقلید، مغز همه اقشار دخیل در تولید علم و دانش را به سنگواره بی خاصیت بدل نکرده است؟

آیا کتاب هایی که در ایران و توسط ایرانی ها نوشته می شوند، تقلید غیر علمی، از آثار و افکار خارجی ها نیست؟

آیا همه بظاهر صاحبان قلم، متخصص، دانشگاهی، آیت الله، تاریخ نویس و تاریخ خوان و ... قربانیان خود خواسته و خود ارادی تسلیم به شستشوی مغزی از طریق  تقلید نیستند؟

  کتاب ها و افرادی که پیشرو در یک رشته یا تئوری یا فرضیه هستند و  اکمل آن زمینه خوانده می شود و آیا دیگرانی که به خودشان اجازه نمی دهند تا آن ها و کتاب ها و افکارشان را با قدرت تمام به انتقاد بکشند، به شستشوی مغزی مبتلا نشده اند؟

برای پاسخ به این نوع از سوال ها، آقایان: دکتر ضیاء صدرالاشرافی 

آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی 

دکتر محمد حسین یحیایی 

مهمانان این هفته دیالوگ خواهند بود.


انصافعلی هدایت

ششم (06) آوریل 2021


 


 

Thursday, April 1, 2021

معنی خیانت ، قاجارها و پانفارسیسم

 


آیا حسینی و کسانی چون او که قاجاریه (بالنتیجه تورک‌ها) را یه خیانت متهم می کنند، آیا معنا و مفهوم خیانت را می فهمند؟ 

دهخدا در معنی خیانت می نویسد: مکر، حیله، ناراستی، دغلی، ضد امانت، نقض عهد، پیمان شکنی، بی‌وفایی، نمک بحرامی، بی دیانتی، بی عصمتی، دزدی و زناکاری. 

حال، کدام یک از این همه معنای خیانت، به قرارداد ترکمنچای و گلستان می خواند؟

در حالی که قاجاریه و تورک ها بیست و پنج سال تمام در مقابل روس ها مقاومت کردند. کشتند و کشته شدند. پیشروی کردند و پس نشستند. 

همان طور که بنیانگذار سلسله قاجار جنگیده و همان سرزمین ها را با کشتن و کشته شدن تسخیر کرده بود. این بار روس ها که ابر قدرت زمانه بودند، بعد از بیست و پنج سال تلاش و پیروزی و شکست، تورک ها را شکست دادند. قتل عام ها کردند و بخش بسیار بزرگی از آزربایجان جنوبی را هم اشغال کردند.

 این همان قاجارها و تورک ها بودند که در حین شکست، در میز مذاکره و با توجه به سیاست و تجربه سیاسی خودشان، بخش اشغال شده آزربایجان جنوبی را از چنگال اشغالگران روسی بازپس گرفتند.

 این خود موفقیتی در تاریخ جنگ‌ها و پیروزی های سیاسی در پشت میز مذاکره است. شاید عم چنین پیروزی در میز مذاکره بسیار نادر باشد که طرف شکست خورده بتواند بخشی از سرزمین های شغال شده اش توسط دشمن را از دهان او بیرون بکشد.

باید پذیرفت که قاجارها و تورک ها چنین توانایی سیاسی را داشتند. 

از طرف دیگر، فارس ها و دیگر مللی که در محدوده مرزهای سیاسی ممالک محروسه می زیستند، در نبرد بیست و پنج ساله بین تورک ها و روس ها یا هیچ نقشی نداشتند و یا در حد هیچ نقش داشتند.

 این قاجارهای تورک بودند که بخشی از سرزمین هایی را که با جنگ بدست آورده و ضمیمه خاک امپراطوری قاجاریه کرده بودند را از دست دادند. 

کجای این خیانت است؟

 آیا کس یا ملتی، خاک سرزمینی با مرزهای معینی را به امانت به تورک‌های قاجار داده بود که قاجارها بدون جنگ و مقاومت، آن را به دشمن تحویل داده و منافع خودشان را حفظ کردند؟

 آیا تورک های قاجار با روسیه؛ ابر قدرت زمان که ناپلئون فرانسه را شکست داده بود، نجنگیدند؟

 آیا اگر تورک‌ها نبودند و اگر بجای تورک ها، فارس ها در مقابل روس‌ها بودند، از ایرانی که قاجارها با مهارت های سیاسی از اشغال روس پس گرفتند، چیزی می توانستند پس بگیرند؟ 

آیا فارس ها می توانستند بیست و پنج سال با یک ابر قدرت بجنگند؟

 آیا فارس ها می توانستند، در اطراف شهر میانه، از پیشروی روس ها جلوگیری بکنند؟ 

آیا اگر فارس ها در آن زمان، در راس حکومت می بودند، روس ها همه ممالک محروسه قاجاریه را تسخیر و اشغال نمی کردند؟ 

با این همه، اگر من در آن زمان می بودم و همین افکار امروز خودم را داشتم، و اگر می دانستم که تورک های ممالک محروسه، روزی و روزگاری به اشغال و سلطه فارس ها در می آمدند، آرزو می کردم، قاجارها در مقابل روس ها شکست می خوردند و همه ممالک محروسه به اشغال روس‌ها در بیاید.

چرا که ملل و ممالکی که از اشغال تورک های قاجار آزاد شده و به اشغال روس ها در آمدند، حداقل، توانستند، هویت تاریخی، زبانی، ملی، جغرافیایی، فکری، دینی، احساساتی، و ... خود را بطور رسمی، علنی، آموزشی، اداری، سیاسی و حقوقی و ... حفظ بکنند. 

گر چه آن ملل در اشغال روس ها، مجبور به یادگیری زبان روسی هم شدند و روسیه با آن ها هم به مانند مستعمره رفتار کرد و آن ها را در بسیاری از جنبه های زندگی، عقب مانده نگه داشت.

 اما مللی که بعد از کودتا بر علیه قاجاریه و تورک‌ها، توسط فارس ها و انگلستان، تحت سلطه و استعمار پانفارسیسم قرار گرفتند و اشغال شدند، در طول کمتر از تاریخ یک صد سال اشغال شدگی، هر چه داشتند را از دست دادند.

 آنچه روس ها از ملل و سرزمین های اشغال کرده، برای آن ملل برسمیت شناختند، پانفارسیسم با آن ها در این منطقه و برای مللی که تحت استعمار پانفارسیسم‌ بودند، مخالفت و دشمنی کرد. 

با مشخصه ها و خصوصیات هویتی این ملل به دشمنی و مخالفت برخواسته است و هستی انسانی، تا یخی، سرزمینی، ملی، زبانی، جغرافیایی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی، آموزشی و ...  آن ملل تحت اشغال پانفارسیسم را نه تنها انکار کرده، بلکه برای نابودی آن ها سرمایه گذاریهای میلیاردی سالانهمی کند و کرده است. 

مرام نامه ئه دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام نامه سی وارمی؟

  مرام نامه ئه دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام نامه سی وارمی؟  (Cod of Conduct) ی ا مرامنامه؛ بیر فردین (بیرئیین) پارتینین، تشکیلاتین، اورگوتون،...