Thursday, June 27, 2013

هر فرد سیگاری ایرانی در هر سال 6 کیلو 200 گرم سیگار دود می کند






هر فرد سیگاری ایرانی در هر سال 6 کیلو 200 گرم سیگار دود می کند

با پول این همه سیگار، در هر سال، چه کارهایی می توان کرد؟


انصافعلی هدایت


ایرانیان در هر سال 62 میلیارد نخ سیگار دود می کنند. این خبر را سایت "فردا نیوز" به نقل از "واحد مرکزی خبر" که به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران وابسته است، اعلام و اضافه کرده است که 12 میلیون نفر از جمعیت ایران، سیگاری هستند اما اعلام نکرده اند که منبع این آمار کجاست؟

اگر این آمار صحت داشته باشد، به این معنی است که هر یک سیگاری ایرانی در هر سال 5166 نخ سیگار دود می کند. در ایران، در هر قوطی سیگار، 20 نخ سیگار جای می گیرد و قیمت هر قوطی بین 250 تومان تا 5000 تومان در نوسان است. اگر متوسط قیمت سیگار در ایران را 1000 تومان محاسبه کنیم، هر فرد سیگاری در ایران، در طول یک سال 258 هزار تومان (258 دلار) به سیگار داده و آتش می زند. در همین حال، هر سیگار استاندارد (بر اساس استانداردهای جهانی) 1.2 گرم وزن دارد. بنا بر این، هر فرد ایرانی سیگاری، در طول یک سال، 6 کیلو 200 گرم سیگار آتش زده و دود می کند. به این ترتیب، سیگاریان ایرانی در هر سال 74.400.000. (74 میلیون و 400 هزار) کیلو گرم سیگار دود می کنند

بنا به اعلام رسمی مرکز آمار ایران و بر اساس سر شماری که در سال 1385 (2006) انجام گرفته بود، جمعیت ایران در سال 1385 (2006) حدود 70.473.000 (70 میلیون و 473 هزار) نفر بوده است. اگر 62 میلیارد نخ سیگار را در میان آن ها؛ خرد سال و کهنسال، تقسیم کنیم، هر ایرانی در عرض یکسال، 880 نخ سیگار مصرف می کند. اگر 74.400.000 (74 میلیون و 400 هزار) کیلو سیگار را در میان همه ایرانیان (سیگاری و غیر سیگاری) تقسیم کنیم، برای هر فرد ایرانی (خرد سال و کهنسال) 1 کیلو و 55 گرم خواهد رسید

از طرف دیگر، ادعا می شود که در ایران 70.473.000 نفری، 30 میلیون تا 35 میلیون آذربایجانی وجود دارد. مشروط بر آن که این آمارهم صحت داشته باشد. ما آمار آذربایجانیان ایران را 30.000.000 در نظر می گیریم. در این صورت، هر آذربایجانی هم مانند هر ایرانی دیگر (خرد سال و کهنسال) در هر سال 880 نخ سیگار دود می کند و به این ترتیب، مردم آذربایجان در هر سال 26.400.000.000 (26 میلیارد و 400 میلیون) سیگار را می سوزانند که 31.680.000 (31 میلیون و 680 هزار) کیلو گرم یا 31 تن و 680 کیلوگرم سیگار خواهد شد که 1.320.000.000.000 تومان (1 تریلیون و 320 میلیارد تومان) یا 1 میلیارد و 320 میلیون دلار سرمایه مالی در هر سال خواهد شد. این مقدار از سرمایه های مالی آذربایجانیان ایرانی در هر سال دود شده و به هوا می رود. اگر از زاویه دیگری به این مسئله بنگریم، این مقدار سرمایه، به نفع حاکمیت فارس، از جیب آذربایجانی ها، به جیب آن ها می رود

با این همه پول و نقدینگی مالی چه کارهایی را می توان انجام داد؟

1.با این مقدار پول، می توان به 4.400.000 (4 ملیون و 400 هزار) نفر در هر سال، نفری 300.000 تومان پول نقد پرداخت کرد. این مبلغ، حقوق یک ماه یک کارگر در ایران است

2.با این مقدار پول و سرمایه، در هر سال می توان 440.000.000 (440 میلیون) جلد کتاب، در زمینه های مختلف، چاپ کرده و به طور رایگان در میان مردم توزیع کرد. مشروط بر آن که قیمت هر جلد کتاب 3000 تومان بماند. قیمت متوسط کتاب در ایران از این هم پایین تر است. به این ترتیب، در هر سال، برای هر فردی از 30 میلیون آذربایجانی 14.6 جلد کتاب رایگان داده خواهد شد

3.با این مقدار سرمایه مالی، می توان در هر سال، 13.200.000 (13 میلیون و 200 هزار) دستگاه چرخ خیاطی تهیه کرده و برای این تعداد کار ایجاد کرد. مشروط بر آن که قیمت هر دستگاه چرخ خیاطی 100.000 تومان باشد

4.با این مقدار سرمایه مالی می توان در هر سال برای 1.320.000 کفاش آذربایجانی به اندازه 1.000.000 (1 میلیون) تومان وسایل و مواد لازم برای تولید و عرضه به بازار فراهم کرده و برای این همه آدم در هر سال، کار ایجاد کرد

5.با این مقدار پول می توان در هر سال 132.000 تراکتور خریداری کرده و در اختیار کشاورزان قرار داد. قیمت هر دستگاه تراکتور در دوران قبل حذف سوبسیدها 7.600.000 (7 میلیون و 600 هزار) تومان بود که بعد از خذف آن ها، قیمت ها به 10.500.000 (10 میلیون و 500 هزار) تومان افزایش یافته است. با این همه تراکتور در هر سال، کشاورزی آذربایجان زیر و رو خواهد شد

6.با این مقدار سرمایه مالی، می توان در هر سال برای 91.667 (91 هزار و 667) نفر اتومبیل "پژو وی 7" خرید. مشروط بر آن که قیمت متوسط انواع مدل های صفر آن 14.400.000 (14 میلیون و 400 هزار) تومان بماند

7.با این مقدار پول در هر سال می توان برای 13.200 خانواده آذربایجانی خانه ای 100.000.000 (100 میلیون) تومانی خریده و به رایگان در اختیار آن ها گذاشت. البته می توان با ساختن این همه خانه در هر سال، ده ها هزار کار در جامعه تولید کرد

8.با این مقدار پول می توان در هر سال به 2.200.000 (2 میلیون و 200 هزار) کودک یتیم و در هر ماه 50.000 تومان کمک مالی داد. به این ترتیب، می توان به تعلیم و تربیت مناسب کودکان از بدو تولد، همت گماشت و مطمئن بود که هیچ کودکی در آذربایجان گرسنه نخواهد خوابید

9.با این حجم از سرمایه، می توان در هر سال به 66.000 جوان مستعد بورس تحصیل در دانشگاه های اروپا و آمریکا که گرانتر هم هستند داد و آن ها را برای تحصیل در این کشورها فرستاد. هزینه تحصیل هر فرد در این کشورها در حدود 20.000 دلار(20 میلیون تومان) در سال است. بعد از صباحی، سیل مهندسان، پزشکان و متخصصان رشته های مختلف به آذربایجان وارد خواهند شد. با بازگشت سالانه 66 هزار متخصص به آذربایجان، اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آذربایجان زیر و رو خواهد شد و آذربایجان آینده، به بوسیله متخصصان رشته ها مختلف اداره خواهد شد

10.با این مقدار از منابع مالی، می توان در هر سال 1.320.000 (1 میلیون 320 هزار) دستگاه کامپیوتر خریداری کرده و در میان آذربایجانی ها به رایگان توزیع کرد. مشروط بر آن که قیمت هر دستگاه کامپیوتر 1.000.000 (1 میلیون) تومان بماند
12.  با این مقدار پول می توان در هر سال 8.25 کارخانه سیمانی در اندازه "کارخانه سیمان آذرآبادگان خوی" براه انداخت که بنا به گفته مدیر عامل همان کارخانه، با 16 میلیارد تومان سرمایه به ثمر رسیده است. در این کارخانه 500 نفر به طور مستقیم
 9.500 نفر به طور غیر مستقیم کار می کنند و نیازهای خانواده هایشان را برطرف می سازد
13.   با این همه پولی که در هر سال در آذربایجان آتش می زنیم، می توان در هر سال 1.72 کارخانه ای در حجم و اندازه
کارخانه ای که به تازگی در تبریز افتتاح شد و "آذهایتکس" نامیده شده، براه انداخت. این کارخانه برای تولید کامیون و اتوبوس راه اندازی شده است. مدیر عامل آذرهایتکس ادعا کرده که این کارخانه با سرمایه ای بالغ بر 75 میلیارد تومان به بهره برداری رسیده است. به این ترتیب، چنین کارخانه ای به گفته همان مدیر عامل، می تواند در هر سال، در حدود 4000 اتوبوس و کامیون تولید کند. در چنین کارخانه ای، برای 300 نفر کار مستقیم ایجاد می شود

مفهوم محاربه و افساد فی الارض در قانون ایران گسترش یافت،








قوه قضائیه ایران، قانون مجازات اسلامی را با اصلاحاتی به تصویب مجلس ایران رساند و آن را به اجرا گذاشت. در قانون مجازات اسلامی جدید  و بنا به درخواست  نهادهای امنیتی و اطلاعاتی ایران، مفهوم "محاربه و افساد فی الارض گسترده" تر از گذشته در نظر گرفته شده است و سازمان های اطلاعاتی و امنیتی ایران می توانند براحتی از این چماق که نسبت به سال ها قبل، بزرگتر هم شده است، برای سرکوب آزادی ها و فعالان سیاسی و مدنی در ایران استفاده کنند.

سخنان بالا را وکیل ده ها فعال سیاسی و مدنی آذربایجانی جنوبی: موسی برزین خلیفه لو در گفتگوی زنده با تلویزیون "گوناز تی وی" اعلام کرد.

این وکیل و فعال آذربایجانی افزود: در گذشته، "محاربه و افساد  فی الارض" به جرم که در قرآن هم آمده بود و شامل  مبارزه مسلحانه با رژیم بود، اطلاق می شد و کلمه "گسترده" را در پی نداشت و مجازات آن ها معلوم بود.

 به گفته وی؛ در قانون جدید مجازات اسلامی نه تنها واژه ناروشن "گسترده" آمده است بلکه قانونگذار با تعریف نکردن دقیق منظور خود از "محاربه و افساد  فی الارض گسترده" ، راه را بر تفسیر دلبخواه و آزادانه ماموران اطلاعاتی، امنیتی و قضات از این ترکیب را باز گذاشته است.

در گذشته، دولت، محاکم، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی نمی توانستند هر عمل و اقدامی را که نمی پسندند، وارد مفهوم "محاربه و افساد  فی الارض" کنند و مثلا اتهام جاسوسی، محاربه و افساد  فی الارض ومجازاتش اعدام نبود و متهم به جاسوسی به سه سال تا ده سال زندان محکوم می شد.

همان طور که مصاحبه با رسانه های خارج از ایران، "تبلیغ علیه نظام" بود و در صورت محکومیت، به سه ماه تا یکسال حبس محکوم می شد و "گسترده" محاسبه نمی شد 

به عقیده این وکیل آذربایجانی که مجبور به ترک وطنش: "آذربایجان جنوبی" شده و اکنون در ترکیه بسر می برد؛ در گذشته، مصاحبه هایی که از طرف افراد با رسانه های خارج از ایران انجام می شد، اگر "تبلیغ علیه نظام" هم نام می گرفت، دیگر "گسترده" نبود. اما الآن و با این قانون جدید مجازات اسلامی، دست نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و دادگاه ها باز است تا برای هر فردی که چند بار با رسانه های خارج از ایران مصاحبه کرده است، مهر "گسترده" زده و آن را "محارب و مفسد فی الارض 
گسترده" نشان دهند و افراد و مخالفان حکومت را اعدام کنند.

به گفته این وکیل، روشن نبودن قانون، دست حاکمیت را در سرکوب افراد و حرکت های انبوه و جمعی هم باز گذاشته و این خطری است که جامعه را تهدید می کند. نه تنها حاکمیت می تواند با استناد به این قانون، افراد را مجازات کند، بلکه می تواند شرکت کنندگان در اعتراض های دسته جمعی را هم به علت "گستردگی" اعتراض مجازات نماید.        








قلیان کشنده تر از سیگار هست؟









بر عکس مردم کشورهای جهان اول و پیشرفته که می رود تا مصرف سیگار را از بین ببرند و توانسته اند مصرف سیگار را بسیار اندک کنند و 90 درصد جوانان: دختر و پسر، از مصرف  سیگار بیزار هستند اما این ماده به عنوان "کلاس" و علامت "بزرگ شدن" و "اندیشه ورزی" و "پولداری" و ژست "هنرمندانه" و عامل "سرگرمی" در جهان سوم در حال رواج است. دنیای مدرن و صنعتی با مصرف سیگار مبارزه می کند. حقوق بشر، حقوق برابر زن و مرد، حقوق کودک و حقوق حیوانات در جهان اول در حال گسترش اند. آزادی مطبوعات، رسانه ها، آزادی اندیشه ، آزادی افکار و آزادی های بیان، برسمیت شناخته شده اند. 

در این جا (غرب) دموکراسی و لیبرالیزم روز به روز قدرت می گیرند. بر عکس اما در جهان سوم، همه این ارزش های مدرن و انسانی، در حال عقب نشینی هستند. بر عکس غرب، مصرف سیگار  به یکی از ارزش های انسانی در کشورهای شرقی تبدیل می شود که غرب در صدد گذشتن از آن و ایجاد جامعه سالمتر است 

دهه ها قبل، قلیان و قهوه خانه،  سرگرمی و مراکز سنتی اجتماعی در آذربایجان بودند که چندان هم رواج نداشتند. تنها بعضی از پیرمردان و جوانان بیکار به سراغ آن می رفتند تا تنهایی و بیکاری خود را بکشند و روز را به شب برسانند.

اما این روزها به مدد قوانین و مقررات جمهوری اسلامی و مواد مخدر، نه تنها پسران جوان بلکه دختران جوان هم به این سرگرمی بد بو و بیماری آفرین تن داده اند و حتی بعضی از زنان و مردان استفاده از قلیان را نوعی دهان کجی به رژیم می دانند و در مخالفت با آن، به همراه خانواده ها یا دوستانشان نه به قهوه خانه های  سنتی که به رستوران های سنتی شده می روند تا خود و نسل آینده را دودی کنند و برگردند.

در دهه های قبل، اگر مردان، سیگاری یا معتاد بودند، آدم می توانست به جامعه و آینده امید داشته باشد اما با معتاد و دودی شدن خانم ها و دختر خانم ها، نمی توان به آینده بهتر جامعه در ایران امید بست. 

دیگر نمی توان امید داشت که نسل های بعدی، در سایه تربیت دلسوزانه  مادرانه، از دود و اعتیاد دور مانده و از تندرستی بهره فراوان ببرند. چرا که هر دو پایه و ستون اصلی خانواده اولیه: زن و مرد، سلامتی خود و خانواده را از دست داده اند.

تصور سنتی بر آن بوده و هست که سیگار مضر تر از قلیان هست. چرا که دود آن از میان آب رد شده و پس از تصفیه شدن در آب، به داخل بدن می رود ولی به  گفته کارشناس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، هر وعده قلیانی که توسط افراد مصرف می شود، به اندازه مصرف و دود 20 نخ سیگار به سلامتی انسان ها ضربه می زند.

این در حالی است که بدانیم، روزانه و در ایران، 22 آدم به خاطر بیماری سرطان معده می میرند و یکی از دلایل این نوع از سرطان، مصرف دود و دخانیات اعلام شده است.


در زیر خبر مربوط به مضرات قلیان را ببینید





حجم دود یک بار مصرف قلیان ۲۰ برابر مصرف یک نخ سیگار!

 مهندس خدیجه محصلي اظهار داشت: هر وعده قلیان برابر با مصرف یک پاکت سیگار است و دود قلیان مجموعه ای از مواد سرطان زای ناشی از سوختن ذغال است كه این مواد عامل اصلی بروز سرطان ریه، بیماریهای قلبی و عروقی و سایر بیماریهای شناخته شده اند و خطر انتقال بیماری های عفونی همچون سل، هپاتیت و برخی بیماریهای ویروسی را به دلیل استفاده مشترک از قطعه دهانی به وجود مي آورد.

وی افزود: احتمال بروز برخي بيماريهاي ويروسي به دليل استفاده مشترك از قطعه دهاني در هنگام مصرف قليان افزايش مي يابد.

کارشناس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت با اشاره به اینکه باور عمومی بر آن است که عبور دود از میان آب درون محفظه ای شیشه ای قلیان موجب تصفیه آن می شود اظهار داشت: این باور اشتباه  محض بوده و بر خلاف باورهای سنتی حجم دود استنشاق شده ناشی از یک وعده مصرف قلیان ۱۰ تا ۲۰ برابر مصرف یک نخ سیگار است.

وی افزود: قلیان نه تنها تمام ۴ هزار ماده سمی و ۷۰ ماده سرطان زا موجود در سیگار را داراست بلکه مونوکسید کربن بیشتری را تولید می کند.

محصلی با بیان اینکه مصرف دخانیات یکی از عمده ترین علل مرگ و میر در کشور به شمار می رود گفت: خطر ابتلا به بیماریهای ناشی از استعمال دخانیات در افراد غیر سیگاری و یا قلیانی که در معرض دود به ویژه در محیط های بسته قرار دارند نیز همچون افراد سیگاری وجود دارد.

هفته جهانی بدون دخانیات ۴ تا ۱۰ خرداد ماه با شعار "تبلیغ، ترویج و حمایت از دخانیات ممنوع"، برگزار می شود





قانون مجازات به نفع دختران عوض شد






با اصلاح و تغییر قانون مجازات اسلامی، مسئولیت دختر بچه های 9 ساله، از 15 تا 18 سالگی آغاز می شود. این سخنی است که حقوقدان آذربایجان جنوبی و مدافع حقوق ده ها فعال سیاسی و مدنی آذربایجان: موسی برزین خلیفه لو در برنامه زنده گوناز تی وی (تلویزیون آذربایجان جنوبی) مدعی شده است.

این وکیل که در باره اصلاحات انجام گرفته در قانون ن مجازات اسلامی جدید در ایران سخن می گفت، اعلام کرد که مسئولیت های دختر بچه ها در قانون مدنی از همان 9 سالگی قمری آغاز می شود که در گذشته هم به همان سبک بوده است. 

سن واقعی دختر خانم ها در قانون مدنی، به سال قمری محاسبه شده است که هنوز  9 ساله شمسی هم نشده است. قانون مدنی شامل ازدواج، طلاق، ارث، و موارد مشابه است.

بنا به اعلام  آقای موسی برزین: در قانون مجازات اسلامی جدید، تغییرات مثبتی بنفع دختران نوجوان ایجاد شده است. این تغییرات لازم و مثبت هستند اما در راستای حقوق نوجوانان دختر، کافی نیستند. چرا که حتی در برخی از کشورهای اسلامی مانند مصر، سن مسئولیت مدنی از 21 سالگی آغاز می شود. 

به گفته وی؛ در قوانین مربوط  به قصاص، دیه و تعزیرات، اگر دختران تا سن 15 سالگی مرتکب جرمی شوند که مجازات آن ها مانند افراد بزرگسال، قصاص به مثل است، این دخترها قصاص نمی شوند 

وی افزود: ولی اگر در بین 15 و 18 سالگی مرتکب عمل و جرمی شوند که مجازات آن ها برای بزرگسالان در نظر گرفته شده است، برای دختران نوجوان و پسرهای تا 18 سالگی، مجازات کم خشن تری در نظر گرفته و مثلا در خانه های اصلاح و تربیت نگه داری خواهند شد. 

بد نیست بدانیم که علی اکبر محزون: مدیرکل آمار، اطلاعات جمعیتی و مهاجرتی سازمان ثبت  احوال ایران اعلام کرده است که در سال گذشته (1390) 7440 ازدواج در سنين كمتر از 15 سالگي در كشور رخ داده كه اين رقم براي سه ماهه نخست سال 1391، 1805 ازدواج است. 

یاد آوری می شود که رسانه های عمومی در ایران از ازواج اجباری ده ها هزار دختر و پسر نوجوان زیر  15 سال در ایران در سال های گذشته خبر می دهند. 

 بنا بنوشته وب سایت عصر ایران "به گفته یک فعال حقوق کودک؛ از سال 1385 تا سال گذشته، 85 هزار و 200  طلاق بین افراد زیر 19 سال کشور صورت گرفته که از این تعداد 4000 واقعه مربوط به کودکان دختر زیر 14 سال است."

فرشید یزدانی در گفت‌ وگو با ایسنا با اشاره به ازدواج کودکان در طول سال های 85 تا 90 ، گفت: 1میلیون و 859 هزار واقعه ازدواج در میان افراد زیر 19 سال طی آن سال ها صورت گرفته است که از این تعداد 1 میلیون و 589 هزار کودک دختر و 270 هزار کودک پسر  بوده‌اند."

 یزدانی ؛ فعال حقوق کودک با بیان این که از میان ازدواج‌های صورت گرفته در آن سال ها، 201 هزار و 200 ازدواج مربوط به کودکان زیر 15 سال بوده است، افزود: 196 هزار  ازدواج از این تعداد مربوط به کودکان دختر زیر 14 سال و پنج هزار و 200 واقعه مربوط به پسران زیر 15 سال ثبت شده است."



دولت جدید فرصتی برای تامین منافع آذربایجان





     
حرکت هویت طلبانه آذربایجان، باید از هر موقعیت سیاسی و اجتماعی در هر کجای ایران استفاده کند تا خود را تثبیت کرده، به مردم رشد و آگاهی بدهد. گاهی این فرصت ها را خود مردم آذربایجان برای خودشان می آفرینند و گاهی دیگر ملت هایی که در ایران ساکن هستند، آن ها را می سازند و بعضی از اوقات هم نیروهای سیاسی درون حاکمیت این فرصت را مهیا می کنند ولی در هر صورت، آذربایجان باید خواست های ملی خودش را فریاد بزند. 

بعد از انتخابات ریاست جمهوری و در پی شوک بعد از آن، احتمال می رود که فضای تنفسی هر چند اندک برای بیان خواست های مردم آذربایجان و دیگر ملت ها گشوده شود.

بر عکس خاتمی و احمدی نژاد که بخشی از حاکمیت با آن دو مخالفت کرده و در راه آنان سنگ اندازی می کردند، روحانی، هم مورد تایید رهبر، سپاه، بسیج، محافظه کاران، رادیکال ها و هم مورد قبول اصلاح طلبان است.

 شاید روحانی همان برنامه  و نقشه ای است که سپاه و خامنه ای طراحی کرده اند تا بر روی آتش برخواسته در گوشه و کنار کشور، آب سرد بریزند و سوپاپ های اطمینان را همچون دوران خاتمی باز کنند تا خطر داخلی و خارجی را از سر ایران و حاکمیت اسلامی به دور  برانند.

با این حال، این انتخابات و روزها، ماه ها و سال های بعد از آن، ممکن است فرصت بسیار مناسبی باشد تا ما خواست ها و حقوق ملت آذربایجان را فریاد بزنیم. باید برای تامین منافع ملت آذربایجان از هر روزنه ای استفاده کنیم و هیچ روزنه ای را به روی خود نبندیم، مگر آن که دولت ببندد.

اگر حضور روحانی کوچکترین روزنه ای را باز می کند، باید بسرعت از آن بهره ببریم. در این راستا می توان اقدام های زیر را انجام داد:

الف - به تشکیل اجزاب و جمعیت های سیاسی اقدام شود و از دولت جدید، مجوز برای فعالیت احزاب آذربایجان محور گرفته شود. این دولت، در ابتدای کارش، خود را مردمی تر نشان خواهد داد و به بسیاری از تقاضا ها جواب مثبت خواهد داد. اگر با یک صد تقاضا برای فعالیت احزاب رو به رو شود، ممکن است به ده تقاضای تاسیس حزب سیاسی مجوز فعالیت بدهد.

ب - باید برای فعالیت صدها "ان. جی او" یا سازمان ها و نهادهای مدنی و اجتماعی مستقل از دولت خیز برداشت. باید این حرکت  با نام هر شهری و در همه شهرهای ریز و درشت آذربایجان و حتی مناطق فارس نشین و مناطقی که آذربایجانی ها درآن جا در اقلیت هم هستند، رخ دهد. 

ج - تمامی کتاب ها و ترجمه هایی که از اول جمهوری اسلامی تا کنون برای دریافت جواز انتشار ارسال شده و رد یا سانسور شده بودند یا تا به حال، برای اخذ مجوز چاپ و نشر ارسال نشده بودند را آماده کرده و برای اخذ مجوز دوباره ارسال دارید.

د - ده ها درخواست برای تاسیس انتشارات به زبان تورکی و چاپخانه ها در شهرهای کوچک و بزرگ به اداره های ارشاد محل سکونت خودتان بدهید. هر کس می تواند در چند شهر و استان به این کار اقدام کند.

ه - هر کس که دارای لیسانس در یک رشته است، درخواست تاسیس خبرگزاری، روزنامه یا مجله ای را به اداره های ارشاد محل سکونت خود و  تهران بدهد و آماده آغاز فعالیت، انتشار کتاب ها، روزنامه ها و مجله های تخصصی در باره مسایل آذربایجان باشد.

ی - بهتر است تا انجمن ها و ان جی اوهایی برای پیگیری خواست های ملت آذربایجان از دولت جدید، در همه شهرها تاسیس شوند و با دولت و نمایندگان آن در شهر خود، استان با در مرکز در تماس بوده و آن ها را تحت فشار قرار دهید تا به وعده های خود عمل کنند.

ن - گر چه "فرهنگستان زبان آذری" همان چیزی نیست که ما می خواهیم اما می توان با تغییر اندکی در ترکیب واژگان، مانند "فرهنگستان زبان و ادب آذربایجان" یا "فرهنگستان زبان و ادب شهر ..." یا "فرهنگستان زبان و ادب استان ..." یا با عناوین دیگر تشکیل داد یا دولت را برای انجام قول هایی که به مردم داده، تحت فشار قرار داد. هر قدمی که دولت عقب نشیند و ملت ما پیش برود، جای پا برای قدم بعدی ایجاد خواهد کرد.

م - ممکن است پیشبرد اهداف و خواست های سیاسی ملت آذربایجان در مناطق مختلف دشوار بوده و با مقاومت هایی رو به رو شود ولی ان جی اوهایی که در زمینه های اقتصادی، مدیریت، حقوق شهروندی، محیط زیست و ... تشکیل شوند، آسوده تر فعالیت کرده و راه را برای فعالیت های گسترده تر در آینده باز خواهند کرد.

و - ان جی او هایی که در باره جلوگیری از مهاجرت آذربایجانی ها از این منطقه یا مهاجرت معکوس از دیگر نقاط به آذربایجان یا در مورد حذب سرمایه از دیگر نقاط به آذربایجان یا در باره ایجاد اشتغال، در باره طراحی  رایگان تولید محصولات با هزینه کم برای ایجاد اشتغال و  تولید و... ایجاد شده باشند، کارها را بهتر پیش خواهند برد.

ژ - در همه شهرها، ده ها "ان جی او" برای دفاع از دریاچه ارومیه و منابع طبیعی خود آن منطقه، شهر و روستاها تشکیل دهید و به دولت در راستای اهداف خود فشار بیاورید.

ز - برای دفاع از فعالان مدنی و سیاسی و زندانیان آذربایجانی وارد فعالیت های جمعی شوید. شاید بهترین راه آن خواهد بود که برای دفاع از حقوق همه زندانیان، ان جی او ها و کانون هایی تشکیل شوند تا در سایه حمایت از حقوق همه زندانیان غیر سیاسی، بتوانند از حقوق زندانیان سیاسی و مدنی آذربایجانی هم راحت تر دفاع کنند.

ط - ان جی او هایی برای بازگرداندن نام های شهرها، روستاها، کوه ها، دره ها، دشت ها، آب ها، غارها، رودها، چشمه ها، و ... به نام های قدیمی و آذربایجانی در هر روستا و شهر تشکیل بدهید. نام ها و اسامی تاریخی آذربایجانی را شناسایی کرده، منتشر کنید.

ظ - جمعیت هایی را برای مطالعه و  تعیین حدود و ثغور تاریخی آذربایجان با همسایه های تاریخی آن، تشکیل داده و مطالعات علمی و تاریخی انجام داده و نتایج آن ها به شکل کتاب و مقاله منتشر کنید تا برای آینده، مطالعات، اسناد و مدارک  تهیه شوند.

ل- ضرورت تشکیل ان جی اوهایی برای مطالعه دسته جمعی داستان، رمان، شعر، برای نوشتن شعر، داستان و رمان و آموزش آن ها بشدت حس می شود.

ص - تشکیل ان جی اوهایی برای مطالعه، آموزش و بحث بر روی مباحث فلسفی مدرن و پسا مدرن و اندیشه های سیاسی قرون جدید لازم بنظر می رسد.

ظ - انجمن هایی برای آموزش علوم مختلف، بخصوص عکاسی، فیلمبرداری مستند و خبرنگاری ضروری است.

ض - تاسیس جمعیت هایی برای برپایی مسابقه های جایزه دار در زمینه های انجام کارهای تحقیقی، ترجمه، مطالعه، آموزش و ... لازم است تا به مردم و جامعه، انگیزه های لازم برای مطالعه و آگاهی در باره  ادبیات، تاریخ، یادگیری زبان تورکی آذربایجان و کاربرد آن  و... بدهد.

ش - مراکزی برای ترویج و آموزش ترجمه از زبان های دیگر به تورکی بسیار مبرم بنظر می رسد.

مردم آذربایجان باید برای هر احتمالی در سیاست های دولت مرکزی ایران آماده باشند. نباید مایوس شوند. باید بدانند که این دولت، متعلق به آنان نیست و با بسیاری از خواست های آنان مخالفت خواهد کرد ولی با این حال، اگر در چند جا جواب منفی گرفتند، می توانند در دیگر نقاط  آذربایجان و ایران همان حقوق و خواست های خودشان را با نامی جدید پیگیری بکنند. اما انتظار معجزه از فارسگرایان مرکزگرا نباشید ولی چون احتمال رد تقاضاها زیاد است، نباید دست روی دست گذاشت و احتمال ها را امتحان نکرد.    


سیاستمدار ایرانی باید واقعیت ناسیونالیسم ملت ها را بپذیرند










در سایه فعالیت های رسانه های استقلال طلب، نویسندگان و فعالان سیاسی وابسته به ملت های تورک، عرب، بلوچ، کرد، ترکمن و ... اکنون و در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری در ایران، سخن گفتن از حقوق "اقلیت ها" به فرهنگی عمومی و سیاسی بدل شده است. 

فرهنگی که مدت ها قبل، سخن گفتن در باره آن، جرم سیاسی بود و بسیاری از جوانان این ملت ها، به خاطر دفاع از حقوق ملت تورک، عرب، بلوچ، ترکمن، کرد و ... زندانی هستند.

گر چه رسانه های فارسی زبانی مانند  رادیو "دویچه‌ وله" آلمان اعلام می کند: موضوع‌ حقوق قومیت‌ها به مهم‌ ترین بحث‌ تبلیغاتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رقیب در مناطق قومی کشور تبدیل شده است.

اما به نظر می رسد که رسانه های وابسته به "اندیشه استعمارگری ایرانی و فارسی"، همانند خود کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران، نمی خواهند اصل موضوع را بشکافند.

آن ها می گویند که "مهدی کروبی و میرحسین موسوی وعده داده بودند که در صورت احراز مقام ریاست جمهوری، امکان تدریس زبان مادری اقوام را فراهم می‌کنند. میرحسین موسوی علاوه بر پوشیدن لباس ترکمن‌ها، تلاش کرد به زبان ترکی آذری نیز سخن بگوید."

دویچه وله در شهامتی ستودنی، این مقاله را نوشته و در بخشی از آن از حقوق اقوام حمایت کرده است. در جایی از همین نوشته، دویچه وله علاوه می کند: "شورای عالی انقلاب فرهنگی که به ریاست احمدی نژاد، حتی مصوبه‌ی تدریس زبان‌های مختلف اقوام را تصویب کرد. اما نه  موسوی و کروبی امکان تحقق وعده خویش را یافتند و نه مصوبه‌ی احمدی نژاد اجرا شد."

اگر همه این گفتار ها و بازی ها را فیلم و سر کاری ندانیم و به صداقت موسوی، کروبی و احمدی نژاد باور داشته باشیم، باز هم آنان و سیستم سیاسی فارس محور، دانسته و ندانسته، دروغ می گویند و نمی خواهند حقوق ملت هایی که لباس شان را به تن کرده و یا به زبان آنان سخن گفته اند را تامین کنند.

دلایل این ادعا از این قرارند:

الف: این مدعیان حقوق ملت های غیر فارس، از حقوق "ملت ها" سخن نمی گویند بلکه از حقوق "اقوام" حرف می زنند. می دانیم و در کتاب های درسی از دوره ابتدایی تا پایان دوره های دانشگاهی خوانده ایم و یاد گرفته ایم که "اقوام، دسته های کوچکی از مردم هستند." به خاطر همین تعداد اندکشان هم از آنان با عنوان "قوم" و "اقلیت" سخن می گویند. همین دو واژه، نمایانگر آن است که این ها دارای حقوق برابر با ملت یا قوم پر تعداد (فارس) نیستند و نمی توانند برابر و یکسان باشند و این ملت برتر، فارس ها هستند.
در بعضی از کشورها "اجتماعاتی" هستند که تعداد آدم های عضو آن جامعه، بسیار اندکتر از دیگر جوامع، در همان کشور هستند اما بر عکس ایران که به ملت ها، مارک "اقلیت" و "قوم" را می چسبانند، در آن کشورها از واژه "ملت" و "حقوق برابر" سخن می رود.

نمونه بارز و موید این ادعا، کشور کانادا است که کوچکترین ایالت و کشور تشکیل دهنده کانادا را برابر و مساوی با بزرگترین سرزمین با انسان های بسیار زیاد می داند.

 کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران، آگاهانه یا ناآگاهانه و تحت تاثیر تبلیغات نژادپرستانه فارسیسم در رسانه ها و نهادهای به ظاهر بی طرف آموزشی، به این باور رسیده اند که این ملت ها "قوم" و "اقلیت" هستند و حق ندارند از حقوق و مزایایی که فارس ها در همه جای ایران از آن بهره می برند، بهره مند شوند و این قوم ها و اقلیت ها حق ندارند از همان مزایا و امکانات به طور یکسان با فارس ها استفاده کنند.
  
در حقیقت، سیاستمداران، نامزدان ریاست جمهوری و فعالان سیاسی در ایران و ایرانیان خارج از کشور، خواسته و ناخواسته نژادپرست هستند و به بی عدالتی سیاسی اعتقاد دارند و معتقدند که   اقلیت ها و اقوام، نباید دارای حقوق یکسان و همانند با فارس ها باشند.

تا آن زمانی که روشنفکران، فعالان سیاسی و نامزدان رده های مختلف سیاسی در ایران، به جای "قوم" از واژه "ملت" استفاده نکرده و اعلام نکرده اند که ملت ها در همه ابعاد زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، تربیتی، توسعه، رفاه، بهداشت، محیط زیست و ... برابر بوده و از حقوق و مزایای یکسان و صد در صدی و برابر برخوردار خواهند بود، به تبعیض نژادی معتقدند.

حتی اگر این گرایش یک صدم درصد به نفع فارس ها سنگین باشد، کفه ترازو به نفع نژادپرستی فارسیسم سنگینی خواهد کرد. در نتیجه، نمی توان به این فعالان سیاسی برای رهایی همه جانبه  از یک قرن استعمار ملت های غیر فارس امید بست.

ب: حد اکثر خواست این کاندیداها اجرای "قانون اساسی" و در باره حقوق ملت های غیر فارس ، اجرای "اصول 15 و 19 قانون اساسی" است. در این اصول به انسان ها و جوامع تورک، عرب، ترکمن، بلوچ، کرد و ... تنها اجازه داشتن آموزش در مدارس "در کنار زبان فارسی" داده شده است.

آوردن "در کنار زبان فارسی"  دراین اصول، بر تداوم تبعیض "تاکید" می کند و خواهان تداوم استعمار است. چرا که در این اصول، به حقوق برابر ملت ها با زبان های مختلف پرداخته نمی شود. بلکه اصل و اساس، هم در قانون اساسی و هم در ایران، زبان و فرهنگ فارسی است و در سایه زبان، فرهنگ و ملت فارس، و البته، در مراتب بسیار پایین تر، زبان دیگر ملت ها قرار دارند.

این، به آن معنا است که در نظر نویسندگان قانون اساسی، فارس ها دست بالا و برتر را بر دیگر ملت ها داشته است و باید این برتری فارس ها تداوم داشته باشد.

در نتیجه، زبان، فرهنگ و تمدن دیگر ملت ها در سایه و حمایت زبان، فرهنگ و تمدن فارس ها و تا آنجایی که این زبان و فرهنگ اجازه می دهد، می توانند رشد کنند.

بدین ترتیب، دیگر زبان ها و ملت ها، نه تنها اصیل نیستند و نه تنها دارای حق و حقوق یکسانی با زبان، فرهنگ، تمدن و ملت فارس نیستند، بلکه بمانند طفیلی ای هستند که نیازمند لطف فارس زبانان و حس گدا پروری و انسان دوستانه آنان هستند تا زنده بمانند. وگر نه، محکوم به نابودی به نفع فارس ها هستند.

همین نگرش، اندیشه، جهان بینی و احساس است که همین امروز هم تفکر نژاد پرستی و برتری نژادی فارس ها بر تورک ها، عرب ها، بلوچ ها، کردها، و ...  را تداوم می دهند.

ج: اصول 15 و 19 قانون اساسی، به این ملت ها حق استفاده از زبان "محلی" را در همان منطقه و تنها "در کنار زبان فارسی" و تنها در "مدارس" و تنها در آموزش "ادبیات" آن محل و همچنین  برای استفاده در "مطبوعات" اجازه می دهد.

این زبان ها نمی توانند در ادارات محلی و به عنوان زبان رسمی و اداری در همان منطقه بکار رفته و مورد استفاده کل جامعه و در همه زمینه های زندگی اجتماعی قرار گیرند. اسناد دولتی به این زبان ها نخواهند بود و قوانین هم در این زبان ها نوشته نخواهند شد.

د: قانون اساسی و فارس ها، تنها به  ادبیات محلی و آن هم در جنبه آموزش "زبان" به مانند زبان انگلیسی در ایران و برای استفاده در "مطبوعات" محلی اجازه می دهند. اما به تاریخ، تمدن، فرهنگ، اقتصاد، بهداشت، دین، اخلاق، آداب و رسوم و ... منطقه اجازه رشد داده نخواهد شد. کاندیداهای ریاست جمهوری هم آگاهانه، در این باره سخن نمی گویند.

ه: نامزدهای ریاست جمهوری در ایران نمی خواهند در مورد مدیریت های بومی سخن بگویند که باید به انتخاب مردم منطقه و از میان خودشان و بر اساس نیازها و خواست های مردم منطقه  خواهد بود. منطقی است که خواست های مردم این منطقه می توانند در مقابل خواست های  مرکز و تهران هم قرار بگیرند.

ل: این نامزدها و ملت فارس می دانند که ملت های تورک، عرب، بلوچ، ترکمن، کرد و ... در یک قرن گذشته تحت استعمار فارس ها بوده اند و همه داشته های تمدنی، تاریخی، ادبی، معماری، هنری، انسانی، حقوقی، اقتصادی و ... این ملت ها یا  به نفع فارس ها از بین رفته و یا بسیار تضعیف شده اند.

در این میان، حس ناسیونالیسم در میان این ملت ها، به نفع ناسیونالیسم فارس عقب نشینی کرده است که باید رشد کرده و شکوفا شود. چرا که جز در سایه رشد این احساس انسانی، توسعه سریع در این مناطق به عمد و از طرف فارس ها عقب نگه داشته شده، امکان پذیر نخواهد بود.

 باید و خواهی نه خواهی، حس ناسیونالیسم در این مناطق و به نفع خود ملت های مناطق رشد کند. رشد این احساس و این ناسیونالیسم با منافع کوتاه مدت و میان مدت فارس ها همخوانی ندارد و آنان هر چه قدر هم که در ظاهر آدم های "دمکراتی" باشند، باز هم نمی توانند این دستاورد ملت ها را بپذیرند.

علت این که از دوران رضا شاه تا خامنه ای و تا همین روزها، فارس ها با آموزش و رسمی شدن زبان ملت های تورک، عرب، کرد، ترکمن، بلوچ و ... مخالفت می کنند و نمی خواهند این زبان ها در مدارس و دانشگاه ها آموزش داده شوند، این است که می دانند، "زبان"، سمبل خواست و اراده ملت ها است و با رشد آن، دیگر خواست ها هم از زیر لایه های خاکستری که استعمار فارس بر روی آن خواسته ها ریخته بود، زبانه خواهند کشید و به "ناسیونالیسم ملی" در آن مناطق دامن خواهد زد.

فارس ها و سیاستمداران فارسگرا از رشد همین احساسات و ناسیونالیسم ملی می ترسند و آن را سر آغاز تجزیه ایران می دانند و بر همین اساس هم است که با هر نوع پیشنهاد برای تقسیم قدرت مرکزی در ایران مخالفت می کنند. چرا که فارس ها و فارس محوران، با رشد همه جوانب حقوق ملت های تورک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و ... ساکن ایران مخالفت هستند.





سنگسار از قانون حذف نشده است







سال ها است که نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر برای حذف سنگسار از قانون مجازات اسلامی تلاش می کنند و اخیرا در رسانه ها جشن گرفتند که این مبارزه های اجتماعی به ثمر رسیده و "سنگسار"  زنان و مردان در قانون جدید مجازات اسلامی حذف شده است.

 اما وکیل و مدافع ده ها فعال سیاسی و مدنی آذربایجانی: موسی برزین خلیفه لو که مجبور به ترک وطنش: "آذربایجان جنوبی" شده است در گفتگو با تلویزیون آذربایجان جنوبی ؛ "گوناز تی وی" این خبر را نادرست خواند و گفت: قوه قضائیه تلاش کرده است تا در ظاهر، قانون را نرم نشان دهد اما در اصل، حکم سنگسار، همچنان به قوت خودت باقی است.

این وکیل آذربایجانی افزود: حکم سنگسار از قانون حذف شده است اما قانونگذار مجازاتی برای آن جرم تصویب نکرده است و در یکی از مواد قانون جدید مجازات اسلامی اعلام کرده که اگر حکم جرمی نامعلوم بود، دادگاه ها باید به اصل 167 قانون اساسی برای بدست آوردن حکم قانونی یا شرعی آن جرم مراجعه کنند.

اصل ۱۶۷ قانون اساسی ایران می گوید: "قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوای معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و نمی‌تواند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد."

موسی برزین معتقد است که قانون مجازات اسلامی جدید که دو سال قبل تصویب شده بود، با ارجاع مشکوک این مجازات به اصل 167 قانون اساسی، قضات را به منابع معتبر اسلامی یا فتوای روحانیان ارجاع داده است که دادگاه ها در 34 سال گذشته به رساله "تحریر الوسیله" روح الله موسوی خمینی استناد می کردند و استناد می کنند. 

 مجازات زنان و مردان زناکار در فتوای آیت الله روح الله موسوی خمینی؛ رهبر قبلی جمهوری اسلامی سنگسار است.  

دولت در هر ماه از یارانه های پرداختی به مردم چقدر می دزدد؟








بنا به گفته جعفر قادری؛ نماینده مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی  و سخنگوی کمیسیون تلفیق لایحه بودجه سال ۱۳۹۲ کل کشور، دولت میزان یارانه های پرداختی به مردم را تا نصف مبلغ فعلی، کاهش خواهد داد.

 حال، سوال این است که دولت پول برای پراخت یارانه ها به مردم را از کجا بدست می آورد که در هر ماه برای هر فرد ایرانی، 45 هزار و 500 تومان پرداخت می کند؟
جواب این است:  دولت با زرنگی تمام سوبسیدی را که بیش از 50 سال بر همه کالاها و خدمات اجتماعی پرداخت می شد را قطع 
کرده است و همه آن مبالغ پرداختی به سوبسیدها را باید پس انداز بکند. اما دولت ایران اعلام کرده است که سوبسیدها را حذف کرده و به جای سوبسید، یارانه نقدی به مردم خواهد داد تا گرانی های حاصل از حذف این سوبسیدها را تعدیل و ملایم کند.

دولت ایران اعلام نکرده است که مجموعه سوبسیدی که تا قبل از حذف سوبسیدها در همه زمینه ها به هر ایرانی پرداخت می شد، چه قدر بوده است که دولت می خواهد با پرداخت 45 هزار و 500 تومان، آن همه سوبسیدها را جبران کند.

علاوه بر آن که خود دولت با آزاد کردن قیمت محصولات و خدمات مورد نیاز جامعه، نه تنها آن کالا و خدمات را گران می کند که فشار روانی حاصل از این گرانی ها از طرف دولت، به گرانی های بیشتر در جامعه دامن زده و چند درصد بیشتر نیز بر میزان تورم و گرانی ها می افزاید که دولت بابت این بخش از گرانی هایی که بر جامعه تحمیل می کند، هیچ مبلغی به مردم نمی پردازد.

در این حال، جعفر قادری؛ نماینده مردم شیراز در مجلس و سخنگوی کمیسیون تلفیق لایحه بودجه سال ۱۳۹۲ کل کشور، روز شنبه - 14 اردیبهشت 1392 - اعلام کرده است که میزان یارانه پرداختی به مردم از طرف دولت و در ماه های آینده کاهش خواهد یافت اما این نماینده شیراز نگفته است که کاهش یارانه چند هزار تومان یا چند درصد خواهد بود؟

اما از گفته های این نماینده بر می آید که دولت ایران از محل حذف سوبسیدها، 50 هزار میلیارد تومان در این سال درآمد کسب خواهد کرد اما بنا به گفته های او: قرار نیست تا دولت همه این مبلغ را به مردم باز گردانند.

چرا که به گفته سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه سال 1392 ، "مقرر شد ۱۰ درصد از این درآمد به بخش بهداشت و درمان یعنی تا مبلغ ۵ هزار میلیارد تومان برای کمک به بخش سلامت اختصاص یابد."

پس دولت از محل گران فروشی کالاها و خدمات به مردم که در گذشته پول بخشی آن ها را پرداخت می کرد، 5000 میلیارد تومان به بهداشت و درمان اختصاص خواهد داد که جزو خدمات دولتی و ضروری برای مردم است و دولت باید  هر سال این هزینه ها را در بودجه رسمی خود منظور کند.

به این ترتیب، دولت ایران در هر ماه از حساب هر ایرانی (اگر 76 میلیون نفر محاسبه شود) 5482 تومان برداشت خواهد کرد و برای بهداشت و درمان در نظر خواهد گرفت. امید که نه تنها دارو و درمان گران نشوند، بلکه، همه احاد ایرانی تحت پوشش بیمه تکمیلی و رایگان قرار بگیرند. چرا که در هر ماه هر نفر 5 هزار و 482 تومان قبل از آن که پایشان به بیمارستان ها بکشد، پرداخت می کنند.

اما اگر تعداد ایرانی های مشمول یارانه را 66 شش میلیون نفر در نظر بگیریم، نتیجه معادله ها اندکی تغییر خواهد کرد. چرا که خود دولت اعلام کرده است که مدت هاست به 10 میلیون ایرانی یارانه پرداخت نمی کند. در این صورت، دولت در هر ماه از حساب هر ایرانی 6313 تومان بر می دارد. ولی ما نمی دانیم چرا آنان را بیمه کامل نمی کند؟ 

نماینده شیراز افزود: همچنین مقرر شد، ۵۰ درصد به خانوارها یعنی تا مبلغ ۲۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان اختصاص یابد.
بر این اساس، اگر تعداد جمعیت ایران را 76 میلیون نفر فرض کنیم، دولت ایران می خواهد از محل گرانفروشی دولتی کالا و خدمات به مردم، در هر ماه برای هر ایرانی 24 هزار و 671 تومان بپردازد.

این در حالی است که اگر دولت می خواست درآمدهای حاصل از گرانفروشی دولتی (50 هزار میلیارد تومان) را در بین مردم تقسیم کند، باید به هر نفر از 76 میلیون ایران، در هر ماه 54 هزار و 894 تومان پرداخت می کرد. 

 سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه سال 1392 علاوه کرده است: 30 درصد از این درآمدها یعنی تا مبلغ ۱۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان به بخش صنعت و تولید تخصیص خواهد یافت.

بدین ترتیب، دولت نه از کارگران و طبقات فقیر که از طبقات صاحب ثروت حمایت می کند. بنا بر این، صاحبان کارخانه ها هم از گرانفروشی ناشی از تاثیر حذف سوبسیدها سود خواهند برد و هم از تورم ناشی از اعمال فشار روانی خذف سوبسیدها و هم از دولت پول نقد خواهند گرفت.

در نتیجه، دولت همه کالاها و خدمات را به مردم گران تر خواهد فروخت تا در هر ماه از هر 76 میلیون ایرانی 14 هزار و 802 تومان دزدیده و به صاحبان ثروت و تولید بپردازد تا از آن ها حمایت کند. 

نام این حمایت را هم "حمایت از تولید داخلی" گذاشته اند. اما ملت می داند که کارخانه ها و کارگاه های تولیدی یکی بعد از دیگری متوقف می شوند و یا کارگرانشان را اخراج می کنند.

وقتی صاحب یک کارخانه تولیدی و صاحب ثروت می تواند بدون پرداخت پول به کارگران، در هر ماه از حساب هر ایرانی در حدود 15000 تومان بردارد، چرا باید به فکر تولید باشد و بخشی از پول خود را به کارگران بدهد؟ هر کس جای او بود، کارگران را اخراج می کرد تا فقط پول مفت را از دولت بگیرد یا اعلام ورشکستگی کند.

اگر این 13 هزار و 500 میلیارد تومان را در بین 66 میلیون ایرانی تقسیم کنیم، سهم هر ایرانی در هر ماه 17 هزار و 45 تومان خواهد شد که از جیب فقرا در آورده و به ثروت مندان داده می شود.

 به گفته نماینده شیراز در مجلس: ۲۰ درصد باقیمانده یعنی ۹ هزار میلیارد تومان از درآمدهای دولت از محل حذف یارانه ها، برای کمک به بودجه دولت اختصاص خواهد یافت.

جالب آن است بدانیم که دولت های قبلی در زمان اجرای سوبسیدها برای همه کالاها و خدمات، مجبور بودند، همه بودجه های مورد نیاز خودشان را از منابعی تامین کنند اما با خشکیدن منابع درآمدی این دولت، حاکمیت، با خدف سوبسیدها، گرانی و تورم را به مردم تحمیل کرده و بخشی از بودجه هایش را اما و به طور مستقیم از ملت می دزدد.

با این حال به روی خود نمی آورد که تامین بخشی از بودجه بهداشت و درمان هم از بودجه های دولتی نیست و مردم با خریدن کالاها و خدمات گران دولتی، هزینه های آن ها را می پردازند. اما دولت در کمال پر رویی ادعا می کند که تنها 9000 میلیارد تومان از محل حذف سوبسیدها به بودجه دولت کمک خواهد شد.

به این ترتیب، دولت ایران در هر ماه از حساب هر ایرانی (76 میلیون نفر ایرانی) 9868 تومان برای بودجه های نامعلومش برداشت خواهد کرد. نام این بخش را "بودجه" گذاشته اند تا معلوم نباشد که دولت در کجاها هزینه خواهد کرد. شاید برای سرکوب ملت بکار رود. شاید برای کمک به بشار اسد برای کشتن عرب ها بکار رود. شاید هم تنها برای سرکوب بیشتر مبارزان ملت های تورک، عرب، بلوچ، ترکمن و ... و تضییع حقوق انسانی این ملت ها بکار خواهد رفت.

اگر این 9000 میلیارد تومان را بر 66 میلیون ایرانی تقسیم کنیم، دولت در هر ماه از حساب هر ایرانی 11 هزار و 363 تومان بر می دارد تا با تکیه بر این مبالغ، حقوق انسانی آنان را هر چه بیشتر ضایع سازد.

این نماینده تاکید کرد: طبق مصوبه کمیسیون تلفیق، یارانه پرداختی به هر فرد در هر ماه نباید بیشتر از عملکرد سرانه بهمن 1391 باشد. یعنی ۲۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومانی که قرار است در طول ۱۲ ماهه سال ۹۲ به هر ایرانی و بر طبق قانون هدفمندسازی یارانه‌ها پرداخت شود.

بنا بر این، مجلس تصمیم گرفته است تا به هر نفر ایرانی (اگر تعداد ایرانیان را 76 میلیون نفر بدانیم) در هر ماه 27 هزار و 985 تومان بدهد که در هر ماه 17  هزار و 515 تومان کمتر از 45 هزار و500 تومان ماه های قبلی خواهد بود. اگر متوسط هر خانوار ایرانی را 5 نفر فرض کنیم، دولت ایران، در هر ماه از هر خانواده 5 نفره 87 هزار و 575 تومان خواهد دزدید.  

اگر تعداد ایرانیان یارانه گیر را 66 میلیون نفر بدانیم، سهم هر کدام 28.409 تومان خواهد بود که باز هم نسبت به ماه های قبل که 45.500 تومان دریافت می کردند، 17.091 تومان کمتر خواهند گرفت.

نماینده شیراز گفته است: اگر دولت بخواهد همان یارانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی را به خانوارها پرداخت کند، باید تعداد دهک‌ها را کاهش دهد (تعداد کسانی که طبق محاسبه های دولت درآمدشان در لایه های متفاوتی دسته بندی شده اند) یا این که کلا میزان یارانه نقدی پرداختی به مردم کاهش یابد.

حال می دانیم که سهم هر ایرانی (البته 66 میلیون نفر) از 50 هزار میلیارد تومان در هر ماه  63 هزار و 131 تومان خواهد شد اما می دانیم که دولت ایران 45500 تومان می دهد و بقیه را که 17631 تومان است را می دزدد. حال باید دید که دولت ایران در روزهای آینده  از هر ایرانی در هر ماه چقدر می دزدد؟

اگر تعداد مردم آذربایجان را 30.000.000 یا 35.000.000 میلیون تن بدانیم، می توانیم مجاسبه کنیم که دولت ایران در هر ماه از ملت آذربایجان چه میزان می دزدد.





دولت ایران با دارو و سلامت بیماران بازی می کند






در پی اصرار ایران با ساخت بمب اتم و حمایت از تروریست ها در سطح بین المللی، سازمان ملل متحد و کشورهای غربی ایران را تحریم کرده اند و هر از مدتی، بر فشار تحریم ها می افزایند اما این تحریم ها شامل دارو و مواد غذایی نمی شود ولی رژیم ایران از این فرصت استفاده می کند تا دلارهای بدست آمده را صرف دارو و درمان نکرده و به واردات اتومبیل ها و لوازمی اختصاص دهد که حکومت، مدیران حکومتی و خانواده های آن ها نیاز دارند. 

به گفته ایرج خسرونیا؛ رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران "دولت می خواهد، ارز لازم برای واردات داروهای ضروری را به جای 1200 تومان با 2400 به شرکت ها واردات دارو  و کارخانه های تولید دارو بفروشد." 

به گفته او، همین سیاست دولت باعث شده تا شرکت ها و کارخانه های دارو از ترخیص داروها از گمرک های ایران خودداری کنند. چرا که این شرکت ها و کارخانه ها در پی سودهای مالی کلان خود هستند و هر چه ارز را ارزانتر بخرند، سود بیشتری نصیب آن ها خواهد شد.

او ادعا می کند که بسیاری ازشرکت های دارو سازی نمایندگی های خود در ایران را بسته اند و علت آن را هم "نداشتن سود دارو در ایران  و  پرداخت نشدن به موقع طلبشان" اعلام کرده اند. 

ایرج خسرونیا؛ رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران علاوه می کند: این در حالی است که معاون سابق سازمان غذا و دارو بخشنامه‌ای را مصوب و اعلام کرده که شرکت‌های دارویی خارجی حق تبلیغ داروهایشان در ایران را ندارند و این به معنای آن است که ما یک عقب گرد ۱۰۰ صد ساله به گذشته خواهیم داشت.

به گفته خسرونیا؛ هزینه‌های بسیاری از کنگره‌های علمی و پزشکی را شرکت‌های دارویی تامین می‌کنند و وقتی آن ها نتوانند در ایران داروهایشان را تبلیغ کنند، بسیاری از این کنگره‌های علمی و پزشکی هم برگزار نخواهد شد که برای متخصصان ایرانی ضروری هستند.

رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران افزوده است: یک پزشک باید از داروهای جدید برای درمان بیماران خود مطلع شود و اگر این داروهای جدید تبلیغ نشود، مسلماً دانش پزشکی کشورمان یک عقب گرد ۱۰۰ ساله به گذشته خواهد داشت.

در عین حال که دکتر ایرج  خسرونیا بخشنامه و مصوبه معاونت غذا و دارو برای جلوگیری از تبلیغ شرکت‌های داروی خارجی را نادرست خواند، بیان داشت: این تصمیم بر این مبنا اتخاذ شده که پزشکان از داروهای جدید خارجی اطلاع نیابند تا آن ها را برای بیمارانشان تجویز نکنند. زیرا کشور در حال حاضر دچار مشکل ارز است و نمی‌تواند این داروها را وارد کند. در حالی که این روند صحیح نیست و بهتر است مجلس و دولت هر چه سریعتر ارز دارو را مشخص کنند و یک شبه، تصمیمات عجیب و غریب نگیرند.




در بنیاد شهید 185 میلیارد تومان حیف و میل شد






امیر خجسته؛ نماینده همدان در مجلس شورای اسلامی گفت: : عدم شفافیت در عملکرد رئسای بنیاد شهید و جانبازان، وجود شائبه های مختلف در بخش‌های اقتصادی بنیاد شهید ، کشف اختلاس ۱۵ میلیارد تومانی و حیف و میل بیش از ۱۷۰ میلیارد  تومان از دارایی های بانک دی در صرافی ها باعث این تحقیق شده است.

او در رابطه با وضعیت 170 میلیارد تومان هم گفت:  این رقم از طرف صرافی های خاصی به کشور امارات و شهر دبی انتقال داده شده که در این رابطه تعدادی از افراد دستگیر شده اند و عده ای دیگر به خارج از کشور فرار کرده اند.

بنیاد شهید و امور جانبازان انقلاب اسلامی یکی از سازمان های وابسته به علی خامنه ای است که "تقدیس" می شود و رهبر ایران و مسئولان این سازمان به نهادهای نظارتی اجازه بازرسی و حسابرسی در این نهاد را نمی دهند. اما ظاهرا اش در این بنیاد به قدری شور شده که خامنه ای و مسئولان این تشکیلات اجازه حسابرسی و تحقیق در این سازمان را صادر کرده اند و بعد از 34 سال غارت اموال و پول های مردم به نام "شهدا و جانبازان"، اجازه تحقیق و تفحص از این تشکیلات صادر شده است.

در این رابطه، یکی از نمایندگان مجلس، سوء مدیریت، اهمال کاری در درمان ایثارگران و جانبازان، انتصاب افراد غیر‌صلاحیت دار را از مهمترین محورهای تحقیق و تفحص از بنیاد شهید دانست.

این سخنان در حالی بیان می شود که برای سال ها، خانواده شهدا و جانبازان مورد توجه این تشکیلات نبود و بخش اعظم بودجه آن صرف خانواده های عراقی، لبنانی و فلسطینی می شد و مطبوعات تهران پر از گلایه های جانبازانی بودند که از نبود دارو و درمانشان و گرانی آن ها شکایت می کردند و حتی "گوناز تی وی " هم در رابطه با مسایل درمانی آنان برنامه مستقلی را پخش کرد.

این نماینده  مجلس نهم، سوء مدیریت شدید در بخش درمانی جانبازان را از دیگر نقاط ضعف بنیاد شهید خواند و گفت: شهادت غریبانه برخی از جانبازان و ایثارگران به دلیل اهمال کاری های انجام گرفته از سوی بنیاد شهید از دیگر مواردی است که در تحقیق و تفحص از بنیاد شهید و امور ایثارگران مطرح است.

به نظر می رسد، علت اجازه به مجلس برای سر درآوردن از حساب و کتاب های این تشکیلات عریض و طویل، نزدیکی هر چه بیشتر به جنگ با غرب است و رهبران ایران می خواهند تقصیر تمامی کوتاهی ها و حیف و میل های 185 میلیارد تومانی را از گرده علی خامنه ای برداشته، بر گردن چند کارمند بگذارند و با محکوم کردن آن ها، خامنه ای را مدافع حقوق رزمندگان سابق نشان دهند و به مردم تفهیم کنند که اگر در جنگ احتمالی با غرب شرکت کنند و شهید یا ناقص شوند، هزینه زندگی خانواده آن ها و درمان نقص عضو و جانبازی آنان تامین خواهد شد.

نماینده همدان، فامنین وقهاوند در مجلس شورای اسلامی، افزود: برخلاف تصوراتی که در برخی افراد جامعه در مورد رفاه ایثارگران وجود دارد، بی عدالتی در مورد ایثارگران و خانواده شهدا موج می زند

امیر خجسته ، طراح تحقیق و تفحص از بنیاد شهید و امور ایثارگران، در باره مقاومت های این بنیاد در چهار سال گذشته در مقابل خواست نمایندگان گفت: پس از تشکیل مجلس نهم ، جلساتی با مدیران بنیاد شهید و امور ایثارگران داشتیم و خواستار رسیدگی به مسائل امور ایثارگران شدیم اما متأسفانه هیچ اقدامی در این زمینه انجام نشده است.



در باره استخراج نفت در سرزمین های آذربایجان جنوبی چه موضعی باید گرفت؟







پان فارسیسم، از سرزمین های الاهواز، نفت استخراج کرده است اما به جای آن که بر آبادانی الاهواز همت کند، بر ویرانی و استعمار عمیق تر آن ناحیه تلاش کرده و می کند. 

برای حفاظت از نفت و درآمدهای سرشار آن، مدت ها است که می خواهد با کشتن عرب ها، با زندانی کردن آن ها، با بی کار گذاشتن آنان، با بیسواد کردن آنان، با جذب عرب ها در دیگر نقاط ایران، با استخدام غیر عرب ها در صنعت نفت این سرزمین، بافت جمعیتی عربی عربستان یا خوزستان را تغییر دهد تا عرب ها در آینده نه چندان دور، مدعی مالکیت بر این سرزمین ها و منابع آن نباشند.

این شیوه استعمار ایرانی بوده و است. چرا که استعمار انگلیسی، اگر چه هند را استعمار می کرد اما در آبادانی آن هم می کوشید. برای همین هم هندوستان دارای بزرگترین راه آهن دنیا هست. 

این تنها خوزستان نیست که تحت استعمار پان فارسیسم قرار دارد و استعمار ایرانی آن ها را نابود می کند تا مردم ، فرهنگ و 
تاریخشان را نابود کرده و مالک منطقه شود. بلکه آذربایجان جنوبی، کردستان، لرستان، ترکمنستان، گیلان و ... هم در همین ردیف قرار دارند و سرزمین های مستعمره برای فارس ها هستند.

به نظر می رسد که هر چه منابع زیر زمینی و رو زمینی مناطق استعماری ایران، کمتر شکوفا و کشف شده باشد، عمق و جنایت استعمار ایران و پان فارسیسم در آن مناطق کمتر است. مثلا، کردستان، لرستان، بختیاری، ترکمن صحرا و ... در این ردیف قرار گرفته اند.

گر چه سطح سواد و آموزش به زبان بیگانه:  "فارسی" در آن مناطق بسیار پایین است و انسان های آن نواحی عقب مانده تر از مناطق پان فارسیسم هستند اما توانسته اند هویت تاریخی و همبستگی اجتماعی خود، در مقابل دیگر ملت ها و بخصوص فارس ها را حفظ کنند. برای همین هم زبان بومی، لباس، موسیقی و دینشان را از تاراج نژادپرستان فارس مصون نگه داشته اند.

در مقابل، هر چه میزان آموزش عمومی در زبان بیگانه و استعماری: فارسی بیشتر بوده، در قدرت سیاسی در اداره ایران نقشی هر چند اندک داشته، عمق و شدت شلاق استعمار بر تن آن ملت سخت تر بوده است. 

الاهوازیان در روی چاه های نفت و گاز می خوابند اما در آتش فقر می سوزند. آذربایجانیان جنوبی نیز در فقر مادی و خودبیگانگی غوطه ور شده اند. پان فارسیسم و نژاد پرستی فارس ها، آنان را مجبور کرده تا زبان، تاریخ و تمدن خودشان را فراموش کنند و بر اساس آموزش هایی که در مدارس نژادپرستی فارسیسم دریافته اند، تصور کنند که در بهترین کشور زندگی می کنند.

اکنون و در آذربایجان جنوبی، پای عاملی به میان آمده است که مادر قدرت مادی و نظامی فارسیسم و منشاء تجاوزهای شدیدتر استعمار ایرانی است که می تواند در آذربایجان هم به مانند خوزستان تکرار شود و آن "نفت" این طلای سیاه است.

مدت هاست که استعمار ایرانی می خواهد از مناطق آذربایجان جنوبی نفت سیاه را استخراج کند. شرکت های ایرانی و خارجی در این منطقه فعالیت می کنند. میلیون ها دلار سرمایه گذاری می شود و قرار بوده تا در پنج سال آینده در این منطقه، بر روی چاه های نفت، سرمایه گذاری های بیشتری بشود.

امروز اخباری رسیده است که نشان می دهد؛ ایران توانایی پراخت دلار به یک شرکت خارجی در مغان را نداشته است. در نتیجه، آن شرکت، فعالیت در عرصه اکتشاف نفت در سرزمین های آذربایجان جنوبی را ترک کرده است.

سوال این است که آیا ما باید از طرح های اکتشاف نفت در سرزمین های خودمان حمایت کنیم یا باید در مقابل اکتشاف معادن نفتمان بوسیله فارس ها بایستیم و آن ها را برای نسل های بعدی و فرزندان آینده آذربایجان حفظ کنیم؟


خبر زیر در این باره نوشته شده است.  





کنار گذاشتن یک شرکت اروپایی از نفت مغان
با گذشت پنج سال از امضای قرارداد اکتشافی بلوک مغان بین شرکت ملی نفت ایران و شركت "INA " كرواسي، این شرکت اروپایی از ادامه فعالیت اکتشافی در این بلوک اکتشافی کنار گذاشته شده است.

قرارداد اجرای عملیات اکتشاف و توسعه نفت و گاز بلوک مغان 2 به ارزش بیش از 141 میلیون دلار میان شرکت ملی نفت ایران و یک شرکت اروپایی (20 فروردین 1387) در تهران امضا شده بود.

پیمانکار خارجی در این بلوک اکتشافی متعهد شده بود اطلاعات لرزه نگاری دو بعدی قبلی به وسعت 600 کیلومتر مربع را مطالعه و 100 کیلومتر مربع داده های لرزه نگاری دو بعدی جدید و 200 کیلومتر مربع داده‌های لرزه نگاری سه بعدی برداشت کند.

این پیمانکار همچنین متعهد شده بود یک حلقه چاه اکتشافی را حفر کند و در صورت وجود شواهد مثبت از وجود هیدروکربور در بلوک مغان 2، عملیات لرزه نگاری دو بعدی به میزان 500 کیلومتر مربع انجام دهد، همچنین حفر دو حلقه چاه اکتشافی دیگر نیز پیش بینی شده است.

هزینه عملیات اکتشاف و مطالعات تکمیلی اعم از مطالعات ژئوفیزیک و حفاری چاه های اکتشافی حدود 142 میلیون دلار و مدت زمان اجرا این پروژه چهار سال بوده که در صورت نیاز یک سال نیز تمدید است.

هرمز قلاوند مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت در گفتگو با مهر با تائید خروج این شرکت اروپایی از طرح بلوک اکتشافی مغان، گفت: هم اکنون تمامی مراحل مطالعاتی بلوک مغان شامل زمین شناسی و ژئوفیزیک آن به پایان رسیده است.

این عضو هیات مدیره شرکت ملی نفت با اعلام اینکه هم اکنون مراحل تفسیر داده‌های لرزه نگاری در این بلوک اکتشافی در حال انجام است، تصریح کرد: نتایج اولیه مطالعات اکتشافی از شناسایی دو سنگ مخزن با منشار جدید نفت خام حکایت دارد.

این مقام مسئول کشف ذخایر تجاری و اقتصادی نفت خام در بلوک مغان را محتمل ارزیابی کرد و افزود: بر این اساس مطالعات و پردازش اطلاعات اکتشافی در این بلوک در دستور کار شرکت ملی نفت قرار دارد.

وی در خصوص دلایل کنار گذاشتن شركت "INA " كرواسي از ادامه فعالیت اکتشافی در بلوک مغان، توضیح داد: برخی از محدودیت‌های ارزی منجر به قطع همکاری با این شرکت خارجی شد.

به گزارش مهر، سابقه مطالعات نفت در منطقه مغان به 35 سال پیش باز می‌گردد و در حال حاضر آثاری از مطالعات و حفرچاه اولیه در منطقه خروسلو مغان حد فاصل شهرستان‌های گرمی و بیله سوار انجام یافته است.

بلوک مغان 2 با وسعت سه هزار و 230 کیلومتر در استان اردبیل قرار دارد که با توجه به شرایط خاص مخزنی میدان های کشف شده در حوضه رسوبی مغان، فعالیت های اکتشافی و توصیفی به منظور دستیابی به دانش فنی برای بهره برداری اقتصادی در این منطقه توصیه شده است.

در همین حال حجت‌الاسلام حبیب برومند نماینده مردم پارس‌آباد و بیله‌سوار در مجلس سال گذشته با اشاره به دستور رئیس جمهور برای تامین اعتبارات اکتشاف نفت در مغان، اعلام کرده بود: به زودی مطالعات اکتشاف استخراج نفت مغان به پایان رسیده و مشخص می‌شود ذخیره نفتی این منطقه چه قدر است.

وی با یادآوری اینکه برای این موضوع از طریق وزارت نفت مجوزهای لازم صادر شده تا در صورت تأیید ذخایر ارزشمند نفت استخراج صورت بگیرد، تصریح کرده بود: رئیس جمهور در این زمینه دستور ویژه‌ای را صادر کردند تا بعد از سال‌ها حرف و حدیث در مورد استخراج و اکتشاف نفت مغان این مسئله به واقعیت تبدیل شود.





خسارت های سنگین در مشگین‌شهر، اهر، سلماس و مرند







صدا و سیمای ایران، تمام توان تبلیغاتی خودش را بر روی باران در آمریکا و کانادا زوم کرده، دولت ایران برای کمک به سیل زدگان کانادا اعلام آمادگی کرده است، سیل زدگان استان های آذربایجان در ایران، در گل و لای سیل مانده اند و مسئولان کار چندانی برایشان نمی کنند.

 بارش شدید باران به همراه تگرگ، موجب جاری شدن سیل در همه نقاط استان اردبیل شده و خسارت های شدیدی را به تأسیسات عمومی، واحدهای مسکونی، واحدهای تجاری و  زیرساخت‌های شهری زده است ولی خسارت سیل در شهرهای مشکین شهر، اصلاندوز، گرمی، پارس‌آباد و اردبیل بسیار بیشتر از سایر مناطق است.

در اثر این باران و سیل در بخش مرکزی مشگین‌شهر، چند روستا از 30  تا 80 درصد خسارت دیده و چهار نفر زخمی شده اند.  صدها راس دام تلف گشته و به تاسیسات متعدد روستایی خسارت سنگینی وارد شده است. همچنین تعدادی از خانه های روستایی، اسطبل احشام، جاده‌های بین مزارع، باغات میوه، مزارع گندم، جو و بوستان‌های روستایی از بین رفته و راه های ارتباطی 10 روستا مسدود شده است.

سید حمید عباداللهی؛ فرماندار مشکین شهر در این باره گفت: بارش‌های دو روز گذشته علاوه بر آبگرفتگی معابر، طغیان رودخانه‌ها، تخریب واحدهای مسکونی روستایی و استبل دام‌ها را بهمراه داشته و به باغات و کشتزارها نیز خسارت عمده‌ای وارد کرده است. به طوری که میزان دقیق این خسارت هنوز برآورد نشده است.

در مشگین‌شهر 41 ، در پارس‌آباد 39 ، در گرمی 36  و در شهر اردبیل 26 میلی‌متر باران باریده و دمای هوا نیز از 8 تا 14 درجه سانتی گراد کاهش یافته است.

فرماندار شهر نیر هم از اختصاص 150 میلیون تومان برای ساماندهی رودخانه آغلاقان خبر داد . با این پول نمی توان امکانات لازم برای ساختن ساختمان 100 متری در دو طبقه را تهیه کرد. فرماندار نیر چگونه خواهد توانست این رودخانه را ساماندهی کند؟ جزو عجایب مدیریتی ایرانگرایان خواهد بود.

خسارت باران های سیل آسا و تگرگ تنها به استان اردبیل محدود نشد بلکه به ده ها روستا در استان آذربایجان شرقی هم خسارت زد. در این میان،  فرمانداراهر اعلام کرد: در اثر بارش باران‌های سیل‌ آسا، به باغات و زمین‌های زراعی در بیش از 18روستا، با بیش از 400 هکتار  مساحت، خسارت های سنگینی  وارد شده است. به گفته وی؛ میزان خسارات بیش از 150 میلیارد ریال است.

رضا صدیقی شدت باران را این گونه توصیف کرد: در اثر شدت باران، تنه درختان از زمین کنده شده است.  در درختانی که حاصل دسترنج کشاورزان بود، نه تنها میوه‌ای نمی‌ماند، بلکه درختان هم از بین می‌روند که باید در این زمینه علاوه بر پرداخت بیمه محصولات، تسهیلات ویژه‌ای نیز  از سوی دولت در نظر گرفته شود تا جبران ضرر کشاورزان شود.

خبرگزاری فارس اعلام کرده است: به علت بارش شدید باران و جاری شدن سیل و نبود جاده دسترسی مناسب، مسئولان شهرستان اهر برای رسیدن به باغات و عبور از رودخانه، پرآب مجبور به استفاده از تراکتور شدند ولی اعلام نکرده است که چرا از هلیکوپتر استفاده نکرده اند.

در این حال، دبیر شورای مدیریت بحران شهر سلماس هم گفت: 15 میلیارد ریال خسارت به اراضی کشاورزی سلماس بر اثر تگرگ و باران وارد شده است.
   
عارف خدرلو افزوده است: براثر بارش تگرگ و جاری شدن سیل در سلماس، 1000 هکتار از اراضی این شهرستان  خسارت دیده است.

او میزان خسارت  براثر جاری شدن سیل و بارش تگرگ  را 15 میلیارد ریال اعلام کرد و افزود: روستاهای جمال‌آباد، سراب، سیلاب، لشگران، کانیا، شکریازی، چوژان‌ لو، حبشی، صدقیان، وردان و مافی‌کندی خسارت دیده اند.
از شهر مرند هم خبر می رسد که در اثر بارش باران همراه با تگرگ، بیش از 2 هزار و 500 هکتار از باغات شهرستان مرند خسارات دیده اند.
  
مدیر جهاد کشاورزی شهرستان مرند گفت: به باغ های مرند از 40 تا 50 درصد خسارات وارد شده است. این در حالی است که به گفته وی درآمد کشاورزان از تولید محصولات باغی تأمین می‌شود. او نگفت که کشاورزان در تامین نیازهای زندگیشان در یکسال آینده با مشکل عمده رو برو خواهند شد.

طبق اعلام اداره هواشناسی شهرستان مرند، در دو روز گذشته بیش از 35 میلی‌متر باران باریده است.

حسن روحانی در باره سیاست خارجی ایران چگونه می اندیشد









طبق قانون اساسی ایران و سنت 34 ساله، با وجود آن که رئیس جمهور، وزیر خارجه را انتخاب می کند اما سیاست خارجی این کشور در دستان پر قدرت رهبر قرار دارد و او کسی نیست که از این قدرت صرف نظر کرده و آن را در اختیاز رئیس جمهور قرار دهد.

با این همه، بد نخواهد بود که از زاویه دید رئیس جمهور تازه منتخب خامنه ای هم به مسایل بین المللی و راه حل های احتمالی آن ها دقیق شویم. این در حالی است که روحانی در جرگه اصلاح طلبان حکومتی بوده و جزو نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی است. 
گر چه آن ها در نزاعی مستمر بر سر کسب قدرت بوده اند اما اراده ای برای مخالفت با خواست خامنه ای در آن ها دیده نمی شود. همان طور که هاشمی رفسنجانی حتی نخواست به رد صلاحیت خودش از طرف شورای نگهبان اعتراض کند.

روحانی در مورد اختیارات رئیس جمهور و قدرت رهبر در سیاست خارجی در ایران و با بی اعتمادی به آینده، به روزنامه الشرق الوسط گفته است: در تصمیم گیری های کلان سیاست خارجی، جلب نظر رهبر شرط است. من تلاش خواهم کرد تا با جلب رضایت و اعتماد ایشان در سیاست های خارجی موفقیت هایی را داشته باشم.


روحاني در مورد  فعالیت های اتمی ایران، مو به مو، بمانند علی خامنه ای می اندیشد. روحانی گفته است: ايران برنامه هسته اي قدرتمندي دارد و تحت قوانين بين المللي و به صورت قانوني به فعاليت هاي هسته ای خود ادامه مي دهد. با این حال، سعي خواهم کرد تا اعتماد بين المللي را جلب نمايم. از طرفی، سلاح هسته اي هيچ گونه نقشي در دکترين امنيت ملي ايران ندارد. از طرف دیگر، ايران هيچ چيزي براي پنهان کردن ندارد. با اين حال در مورد ميزان غني سازي اورانيوم، مي توانيم با ساير کشورها مذاکره نماييم. باید، دولت آمريکا و متحدانش از تلاش در جهت ارايه چهره اي وارونه از ايران، دست بردارند. آنان مي بايستي از تهديد نشان دادن برنامه هسته اي ايران خودداري نمايند.

رئیس جمهور تازه منتخب خامنه ای خواهان بر سر کار ماندن بشار اسد در سوریه است و در این در مورد گفته است: تراژدي انساني در سوريه در شرايط وخيمي قرار گرفته است.  بحران سوريه با مداخله برخي کشورهاي منطقه اي و بين المللي شدت گرفته است. از ديدگاه من ايران مي تواند ميانجي اي مناسب براي رفع بحران سوريه و رسيدن آن کشور به حکومتي کارآمد و مردم سالار باشد. سال ۲۰۱۴ سالي مهم براي سوريه است. چرا که مدت قانوني رياست جمهوري اسد به پايان مي رسد. سوري ها با برگزاري انتخاباتي عادلانه و آزادانه و به دور از دخالت قدرت هاي خارجي مي توانند دولت جديد خود را تشکيل داده و امنيت کشورشان را تضمين نمايند.

موضعگیری روحاني در مسئله فلسطين با خامنه ای فرق ندارد و گفته است: ما همچنان به حمايت از ملت فلسطين ادامه خواهيم داد. از ديد من تنها راه حل رفع مسئله فلسطين برسميت شناختن حقوق ملت فلسطين است. 


جگر خواری و دختر فروشی سوری ها








جنایت علیه بشریت نه تنها در نبرد میان ارتش و جنگجویان سوری بلکه در کمپ های پناهندگان سوریه در حال رشد است. بنا بر تصاویری که تلویزیون های غربی از پناهندگان سوریه نشان داده اند، خانواده های سوری پناهنده به دیگر کشورهای عربی، برای تامین نان و نیازهای خانواده یشان، مجبور شده اند تا دختران کم سن و سال خودشان را بفروشند.

پناهندگان سوری: مردان، زنان، دختران و پسران، مسلمان هستند که به دنبال امنیت و تامین جانی خود و اعضای خانواده یشان، سوریه را ترک کرده و تعدادی از آنان در کشور عرب و مسلمان اردن، پناه گرفته اند.

همان طور که در اغلب کشورها رایج است، دولت اردن هم به این پناهندگان اجازه نداده تا کار کرده و هزینه های خانواده هایشان را از راه کار تامین کنند. برای همین، خانواده ها، بخصوص مادران تنها، مجبور شده اند تا دختران کم سن و سال خودشان را در قبال دریافت پول اندکی به شوهری بفروشند.

عمده مشتری این دخترکان باکره و کوچک، مردان عرب و مسلمانی هستند که در حاشیه خلیج زندگی می کنند. حداکثر مبلغی که تا کنون برای یک دختر 13 یا 14 ساله و باکره پرداخته شده، بین 3500 تا 5000 دلار در نوسان بوده است.

بعضی از زنان، به دلالی این دخترکان در کمپ ها مشغولند. آنان گر چه محجبه هستند و در مواجهه با خبرنگار زن غربی صورتشان را می پوشانند تا شناخته نشوند اما می گویند: "راه چاره ای برای مادران سوری و پناهنده در کمپ نمانده است. آنان نمی توانند خودفروشی یا دزدی کنند و مجبورند تا دخترانشان را بفروشند"

 خبرنگاری که این موضوع را پیگیری کرده است، عنوان می کند که این ازدواج ها زیاد دوام نمی آورد و حداکثر تا دو هفته ادامه می یابد و این دختران، بعد از آن، به مانند زنان بیوه و مطلقه، به نزد مادر پس فرستاده می شوند و چاره ای جز ادامه تن فروشی دینی ندارند.

ولی آیا راه نجات این خانواده ها و دختران از چنگال بی عدالتی، جنایتی که بشار اسد در حق آنان اعمال کرده و می کند و از مصایب پناهندگی، این است که جامعه بشری به تداوم این نوع جنایت علیه بشریت تماشاگر باشد؟

کجایند آن آیت الله های با غیرت که چنگ به صورت بیندازند و خودکشی کنند از شنیدن تن فروشی دخترکان مسلمان سوری؟
این آیت الله ها چه طور نشسته اند و آرام می خوابند و به آیت الله علی خامنه ای، سپاه و بسیج اجازه می دهند تا بر تداوم جنایت علیه بشریت و انسان ها در سوریه ادامه دهند تا جامعه بشری شاهد تداوم این فجایع علیه انسانیت باشد؟

چاره چیست؟ آیا چاره در آن هست که هر مسلمانی رفته و دختر جوانی را با مقداری پول خریده و مانند برده جنسی با وی رفتار کند؟ و زمانی که عطش سکسش آرام شد، دخترک را به خانواده اش برگرداند؟ یا می توان راه حل انسانی (نه مسلمانی) برای این بحران اندیشید؟

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در باره حمایت از پناهندگان مسئولیت دارد اما شمار و سیل پناهندگان در اندازه هایی است که این سازمان و کشورهای همسایه سوریه نمی توانند در کوتاه مدت از عهده تامین نیازها و اسکان آنان برآیند.

به نظر می رسد که انسان ها و مسلمانانی که هنوز انسانیت در درون آنان و به جای سکس، زنده است، آستین بالا زده و اندکی پول به کمیساریای عالی سازمان ملل متحد یاری کنند و از آن تشکیلات بخواهند که در اسکان و تامین نیازهای انسانی این زنان و کودکان سریعتر اقدام کنند.

راه دیگر آن است که مردم کشورهای مسلمان، خود دست بکار شده و تشکیلات جدیدی برای حمایت از پناهندگان مسلمان، در گوشه و کنار جهان خلق کنند و زندگی و نیازهای آنان را تامین کنند.

درد دختر فروشی پناهندگان سوری کمتر از جگر خواری یک سوری نیست که مخالفی را زخمی کرده و با آن که مخالف زخمیش هنوز زنده است، دست در شکم وی کرده و جگر او را بیرون کشیده و می خورد. این اتفاق، داستان خیالی نیست. زندگی و واقعیت مسلمانان در سوریه است. سوری های مسلمان، به نام دین و مسلمانی، همدیگر را می خورند و دخترانشان را می فروشند. مسلمانان، انسانیت کجاست و به نام دین، به کجا می روید؟


پایان راه خامنه ای ها و سپاه رسیده است








در حکومت های استبدادی حدود یک قرن اخیر، چه در دوران  پهلوی ها و چه در دوران ولایت فقیه ها در ایران، فساد اداری، مالی و سیاسی از یک طرف و فساد اخلاقی از طرف دیگر برای رهبران سیاسی و اداری هر دو رژیم آزاد و مباح  بوده و است و هیچ فرد و تشکیلاتی حق نداشته و ندارد که فساد و بی اخلاقی های حاکمان را به زیر سوال برده و در باره صلاحیت رهبران ارشد و مدیران زیر فرمان  او، علامت سوال بگذارد. 

گر چه در طول تاریخ معاصر در ایران، انتخابات صوری بوده و هستند اما گاهی به بعضی از مهره های خود حکومت، اجازه و فرصت می داد تا برای رسیدن به حکومت یا تحکیم موقعیت خود و اطرافیانش در حاکمیت، به افشای فسادهای رقیب اقدام کنند.

این روش هنوز پا نگرفته، محکوم بشگست است. چرا که دیگر این رفتار به صلاح حاکمیت نیست و نمایندگان  رهبر ایران در تشکیلات ها و نهادهای مختلف می خواهند تا آن جا که ممکن است، پرده بر روی فسادها بکشند تا مردم عادی در کوچه ها و خیابان ها را در بی خبری نگه دارند تا لااقل، مردم عادی به رهبر و مدیران زیر فرمان وی اعتماد کنند.

اکنون که تنور انتخابات شوراها و ریاست جمهوری داغ می شود، انتظار می رود که جناح های مختلف حاکمیت؛ یاران علی خامنه ای، تیم محمود احمدی نژاد، باند و اطرافیان هاشمی رفسنجانی، از این فرصت بدست آمده استفاده خواهند کرد تا  خود را خادم ملت نشان داده و با افشای رقیب، او را در چشم مردم خوار کنند و از صحنه رقابت ها بیرون برانند.

 از طرف دیگر، با بکار گیری همین روش، در مردم هیجان کاذب ایجاد کرده و آن ها را به پای صندوق های رای ببرند تا نشان دهند که سیاست های آن ها و بخصوص علی خامنه ای مورد حمایت چند میلیون ایرانی است.

تجربه افشاگری محدود دوره قبل ریاست جمهوری در ایران، به نفع احمدی نژاد ثمر داد. این روش، به عنوان روشی موثر، می تواند به استراتژی افشاگرانه همه جناح های حکومتی تبدیل شود.

اما علی خامنه ای و وفاداران به وی می دانند که در صورت افشاگری های گسترده و انتقام گیرانه، شاید نتوان دهان همه را بست و شاید سخنانی به زبان آیند که اعتماد عمومی مردم عادی که ممکن است بخواهند تحت امر و فرمان خامنه ای خود را قربانی اراده او کنند، شکسته شود و دیگر کسی برای اوامر خامنه ای تره خرد نکند. همان اتفاقی که در سطح مدیران ارشد خامنه ای رخ داده است.

از یک طرف، احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی از این فرصت استفاده خواهند کرد تا قداست تنیده شده به دور "ولایت فقیه" را از بین ببرند. چرا که تیم احمدی نژاد، به ولایت فقیه اعتقاد درونی و ایمانی ندارند و در پی امام زمان می گردند و ولایتی غیر از ولایت امام زمان را برسمیت نمی شناسند.

از طرف دیگر، هاشمی رفسنجانی، با از بین بردن و بی اعتبار کردن "ولایت فقیه" با علی خامنه ای تسویه حساب خواهد کرد. او، خامنه ای را به همان ذلتی  خواهد نشاند که خامنه ای، هاشمی را در پای احمدی نژاد نشاند تا بدین وسیله، از او انتقام بگیرد و  بتواند، قدرت خود را در مقابل خامنه ای تحکیم کرده و جایگاه خود برای رهبری در دوران پس از خامنه ای را تحکیم بخشد.
احمدی نژاد و کسانی که شیوه افشاگرانه "بسیار جزئی و خرد" وی را الگو گرفته اند، از این روش بیش از گذشته در تاریخ عمر جمهوری اسلامی استفاده خواهند کرد. احمدی نژاد با همین روش توانست، رقیبان سر سخت و سمجی مانند لاریجانی ها را تا قبل از آغاز رقابت ها رسوا کرده و از صحنه سیاسی و رقابت های انتخاباتی بیرون براند و دایره رقیبان تیمش را اندکی تنگ تر کند.
این در حالی است که همه بازیگران سیاست در ایران، در افشاگری های جزئی گذشته، توان و شدت عکس العمل خامنه ای را هم سنجیده اند و می دانند که تا کجا می توان پیش رفت و افشاگری کرد.

به همین منظور است که حجت‌الاسلام محمد جعفر منتظری؛ رئیس دیوان عدالت اداری، گفته است: افشاگری و عدم رعایت اخلاق انتخاباتی، خلاف قانون بوده و جرم است.

به گفته این فرد که منصوب غیر مستقیم علی خامنه ای است، اگر اتهامی به کسی منتسب بوده اما به اثبات نرسیده باشد، افشاگری آن، خلاف قانون است.

او تاکید کرده:  حتی اگر خلاف فرد به اثبات هم رسیده باشد، باز هم  خود افشای جرم، تخلف و جرم محسوب می‌شود.
اما به نظر می رسد که در این دور از رقابت های انتخاباتی، افشاگری های درون سیستمی و انتقام گیرانه، عمق بیشتری خواهند گرفت و میراث خواران حکومت به افشای هم خواهند پرداخت.

در این میدان، بیش از همه، علی خامنه ای و طرفداران سرسخت وی، پسرش؛ مجتبی خامنه ای و سپاه پاسداران ضربه خواهند خورد و همه جناح هایی که از خامنه ای، مجتبی و سپاه پاسداران ناراضی هستند، از آن ها انتقام خواهند کشید.

ای بسا با پایان این انتخابات ریاست جمهوری در ایران، موقعیت خامنه ای، فرزندانش و سپاه پاسداران همانی نخواهد بود که اکنون در آن جایگاه قرار دارند و بازنده اصلی این دوره از انتخابات در ایران سه ضلع همین مثلث شوم قدرت مطلقه خواهند بود.






پان فارسیسم - پان تورکیسیم : دو قضاوت







روزی نیست که فرزندان آذربایجان جنوبی به اتهام "پان تورکیسم" در حاکمیت پان فارسیسم، محاکمه و به مجازات محکوم نشوند. چند روز قبل بود که تعدادی از فرزندان این ملت و هر کدام به 9 سال زندان محکوم شدند.

بحث بر سر خوبی و بدی "پان فارسیسم" یا "پان تورکیسم" نیست که اگر "پان" بد است، تورک و فارس نباید بشناسد و بد است و اگر خوب است، نمی تواند برای فارس ها خوب و برای تورک ها بد باشد.

اما در ویران خانه ای به نام "ایران" همه واحدهای اندازه گیری و قیاس ها، دو گانه اند. آن چه در راستای منافع استعماری فارس ها است، خوب و مورد قبول است ولی آن چه به نفع آن ها نیست و ممکن است به ضرر آن ها هم نباشد، مهر زشت و بد و ضد انسانی "پان" می خورد.

نمونه این نوع ذهنیت و قضاوت که در زیر سقف ایران، به سود یک قوم و به ضرر اقوام دیگر انجام می گیرد، همین گونه فعالیت های "پان فارسیسم" است. نه تنها مردم کوچه و بازار، نویسندگان، روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و اجتماعی، ادبی یا باستان گرا می توانند در هر جایی به دور هم جمع شده و در راستای فرهنگ، تمدن، هنر، سیاست، حتی کشور گشایی در قرن بیست و یکم سخن بگویند، آزاد هستند و تشویق هم می شوند.

مثلا خرازی، رئیس حزب الله ایران که کاندید ریاست جمهوری هم است، در سخنرانی های خود از بازگشت ایران به دوران کوروش سخن می گوید. معتقد است که اگر رئیس جمهور شود، جمهوری آذربایجان،  جمهوری ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و چند کشور دیگر را به آغوش ایران باز خواهد گرداند و ایران کنونی را به امپراتوری تاریخی گره خواهد زد.

این نوع سخنان و فعالیت های پان فارسیسم، گر چه با معیارهای سیاست بین الملل قابت مجازات است، اما در میان پان فارس ها، بد و گناه و قابل مجازات نیست. چرا که در خدمت "پان فارسیسم" است. 

در مقابل اما اگر یک تورک در گوشه ای از خاک و وطن خود: آذربایجان جنوبی، مقاله ای بنویسد یا از حقوق انسانی خود و جامعه اش دم زند، یا اگر بپرسد که چرا در ایران شما، تورک ها حتی یک مدرسه ندارند و چرا شما تلاش می کنید آنان را در بیسوادی مطلق نگه دارید یا چرا دریاچه اورومیه ما را می خشکانید اما به کویر خودتان آب عربستان و الاهواز را می آورید، به "پان تورکیسم" متهم شده و بشدت مجازات می شود.

در صورتی که ما تورک ها در ایران، حق آموزش و داشتن یک کلاس درس در زبان تورکی خودمان نداریم و باید در زبان و فرهنگ خودمان بیسواد بمانیم و نتوانیم برای کسب موقعیت های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با فارس ها رقابت کنیم و در نتیجه، بازنده خواهیم بود، ایران و پان فارسیسم، "سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی زبان" را تاسیس می کند.


این است نتیجه آن چه ما آذربایجانی ها از آن با نام نژادپرستی و پان فارسیسم یاد می کنیم. خبر زیر را بخوانید تا ذهنیت پان فارس ها بیشتر آشنا شوید
   



با حضور وزرای فرهنگ ایران و تاجیکستان
سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی‌زبان آغاز به کار کرد
با حضور وزرای فرهنگ ایران و تاجیکستان، سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی‌زبان کار خود را آغاز کرد.
پارسینه-گروه فرهنگی: براساس این گزارش، سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران و میرزا شاهرخ اسراری وزیر فرهنگ تاجیکستان، ضمن امضای تفاهم‌نامه‌ای آغاز به کار این سازمان فرهنگی هنری را اعلام کردند.

حسینی ضمن اشاره به روابط دوستان میان دو کشور ایران و تاجیکستان ، اظهار داشت: با کشورهای فارسی‌زبان رابطه صمیمی و نزدیکی داریم ، طبیعی است مشترکات فراوانی هم بین دو کشور وجود داشته باشد، این مشترکات هم میان مسئولان و هم میان مردم است چرا که مردم دو کشور نویسندگان و شاعران علاقه بسیار به یکدیگر دارند و از جهت در شمار کشورهایی هستیم که تفاهمات فراوانی داریم.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران تصریح کرد: بحثی که امروز مطرح می‌شود درباره سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی‌زبان است ، این سازمان میان کشورهای تاجیکستان، افغانستان و جمهوری اسلامی ایران فعال خواهد بود چرا که هر سه کشور فارسی زبان علایق مشترک فراوانی دارند. از این رو از امروز حجت اله ایوبی مسئولیت این سازمان را برعهده خواهد داشت. سازمان فرهنگی هنری کشورهای فارسی زبان آغاز به کار می‌کند چرا که این سازمان در دولت تصویب شد.

حسینی ضمن اشاره به اینکه سه کشور دوست، برادر و همسایه کارهای این سازمان را دنبال خواهند کرد و در آینده آثار و برکات فراوان خواهند داشت به سال 2015 اشاره و تصریح کرد: پیشنهاد دادیم سال 2015 که مصادف با هفتصدمین سالگرد میرسیدعلی همدانی است او شخصیتی است که پیوندی میان ایران، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان و کشمیر بوجود آورده پیشنهاد دادیم تا در یونسکو به نام این شخصیت ثبت شود.

در ادامه این مراسم، وزیر فرهنگ تاجیکستان در جملاتی ابراز داشت: خوشحالم به نمایشگاه کتاب تهران آمدم، این نمایشگاه از بزرگترین نمایشگاه‌های جهان است، مردم ما علاقه بسیار به کتاب دارند و کتابهای بسیاری می‌خوانند، روزهای فرهنگی ایران در تاجیکستان برگزار شده و امیدواریم روزهای فرهنگی تاجیکستان هم در ایران برگزار شود.

به گفته وی خجند با تبریز و طولاب با همدان خواهر خواندگی دارند و در این راستا برنامه‌هایی برگزار خواهند شد.

شاهرخ اسراری افزود: اطمینان دارم که با این سازمان و آغاز به کار آن، به روابط فرهنگی میان کشورهای فارسی زبان اضافه خواهد شد؛ ایجاد اتحادیه فرهنگی بین کشورهای فارسی‌زبان را در فضای فرهنگی منطقه سازنده می‌دانم و امیدوارم اتحاد فرهنگی کشورهای فارسی زبان، نزدیکی ما را بیشتر و گسترده کند، ما ظرفیتهای بزرگی داریم، امیدوارم این اتحادیه به رونق فرهنگی کشورها اضافه کند.

در پایان این امضای تفاهم، وزرای دو کشور از نمایشگاه کتاب بازدید کردند.









مجلس قانونگذاری ایران می خواهد بعد از دوازده سال سکوت در تعریف جرم سیاسی و عدم تصویب قانون جرایم سیاسی، دوباره در این راستا حرکت کند.

مجلس دوران اصلاحات تلاش کرد تا در سال 1380 جرم سیاسی را تعریف کرده  و قانون جرایم سیاسی را تصویب کند. این تلاش مجلس، با هیجده بهانه شورای نگهبان مواجه و اجرایی نشد. در آن زمان، این لایحه برای بررسی و تصمیم گیری به شورای مصلحت نظام ارجاع داده شد.

دوازده سال از این ارجاع می گذرد و شورای مصلحت نظام، مانند اغلب لوایح که به این شورا رفته، این لایحه را هم در سکوت و خاموشی رها کرده است تا گذر زمان، چاره ساز درد جرایم سیاسی باشد.

این کوتاهی مراجع قانونگذار در ایران در حالی جریان دارد که صدها فعال سیاسی و مدنی، بدون برخورداری از حقوق سیاسی و مزایای احتمالی فعالیت های سیاسی در راستای منافع جمعی بخشی از مردم، در زندان های ایران شکنجه، زندانی، اعدام یا پیر می شوند.

در روزهای اخیر، "مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی" خیزی دوباره ، برای تعریف  جرم سیاسی و تهیه قانون جرایم سیاسی برداشته است.

"معیارهای شناخت جرم سیاسی" را معاونت پژوهش های سیاسی-حقوقی این مرکز سفارش داده و منتشر کرده است. این مطالعه، تعریف جرم سیاسی را "یکی اصول مهم قانون اساسی" می داند که تا کنون "معطل" مانده است.

در این نوشته، برای کمک به نمایندگان برای تشخیص جرم های سیاسی، چهار معیار در نظر گرفته شده است. معیار اول "شخصی یا ذهنی" است که جرم "با انگیزه خاص سیاسی" رخ می دهد.  در "معیار مادی یا عینی" جرم، "نتایج زیانبار جرم" مد نظر است که در آن "ساختارهای حکومت، نظم عمومی، کلیت نظام سیاسی و یا ارکان آن" هدف مجرم سیاسی است.

در ضابطه "ذهنی-عینی، هر کس با انگیزه سیاسی به ساختارهای حکومت، مصلحت سیاسی کشور و آزادی های مردم لطمه وارد سازد" مجرم سیاسی خواهد بود. اما بر اساس معیار آخر: "حمایت افکار عمومی"، هر گاه جرمی مورد حمایت قشری از توده مردم جامعه بود و احساسات عمومی را جریحه دار نکرد" جرم سیاسی است.

نویسنده این پیشنهاد که در مطالعه خود، تنها به مطالب دو کتاب که در جمهوری اسلامی منتشر شده، مراجعه کرده است، در معیارهای سه گانه اخیر، همه آزادی های سیاسی را از مردم و روشنفکران گرفته است و به آنان حق نمی دهد تا در باره ساختارهای سیاسی حکومت، نظم عمومی، کلیت نظام سیاسی و ارکان آن و همچنین ساختارهای حکومت و مصلحت سیاسی کشور را نقد کرده یا بر ضد آن ها اقدامی هر چند صلح آمیز انجام دهند.

مرکز پژوهش های مجلس، جرم سیاسی را "واقعیتی خارجی" نمی داند بلکه آن ها را "واقعیت های اعتباری" می نامد. با این حال، جرایم سیاسی را به "درون سیستمی" و " برون سیستمی" تقسیم می کند.

جرایم برون سیستمی یا "خارجی" را تلاش برای "واژگونی نظام سیاسی یا ضربه زدن با ارکان اصلی سیستم سیاسی حاکم" می داند و به اصل 177 قانون اساسی ایران استناد می کند که نظام سیاسی و ارکان آن، بر "ولایت مطلقه فقیه، اسلامیت و جمهوریت" استوار شده و این ارکان را "غیر قابل تغییر" می داند.

این پیشنهاد تا آنجا پیش می رود که می گوید: نمایندگان مجلس به همراه شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، شورای خبرگان رهبری، حکم حکومتی و رفراندوم هم نمی توانند این ساختارها و ارکان را تغییر دهند.

در حالی که همه این ارکان و ساختارها با اراده مردم و نمایندگان آن ها بوجود آمده اند و به اراده مردم هم قابل تغییر هستند و هیچ موضوع سیاسی و حکومتی، ابدی نیست.

این نوشته، جرایم سیاسی را به "جرایم سیاسی درون سیستمی" محدود می سازد و در تعریف آن می گوید: هر گاه رفتاری با انگیزه نقد حاکمیت یا کسب یا حفظ قدرت واقع شود، بدون آن که مرتکب قصد ضربه زدن به اصول و چهار چوب های بنیادین نظام را داشته باشد، جرم، سیاسی محسوب می شود. در ادامه و باز هم، چهار چوب های نظام را " ولایت مطاقه فقیه، اسلامیت و جمهوریت" می نامد.

این نوشته، در ماده دوم، جرایم سیاسی را به "توهین، افترا و نشر اکاذیب" بر علیه مقام های ارشد رده های مختلف حکومتی محدود می سازد. اما توهین به رئسای کشورهای خارجی و نمایندگان آن ها در را هم در این ماده می گنجاند. سپس از جرایم ذکر شده در قوانی دیگر سخن به میان می آورد. در نهایت، جرایم مرتبط با حدود، قصاص، دیه، جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی، جرایم خشونت بار، آدم ربایی و ... را از شمول قانون جرایم سیاسی مستثنا می سازد.

پیشنهاد حجت اسلام جلیل محبی و شهید شاطری پور اصفهانی برای تعریف جرایم سیاسی، در عمل، حیطه فعالیت سیاسی را به "توهین" به جند مقام کاهش می دهد و مسایل "سیاسی" را نادیده می انگارد یا مستثنا می کند.

بدین ترتیب، بهتر آن خواهد بود که پیشنهاد مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی به لایحه تبدیل نشده و برای تصویب به مجلس نرود تا لکه تاریکی بر پیشانی مجلس در تاریخ و آینده نباشد.

   


مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟

  مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟  (Cod of Conduct) ی ا مرامنامه؛ بیر فردین (بیرئیین) پارتینین، تشکیلاتین، اورگوتون،...