ایران رو به زوال می رود، آماده باش برای نیروهای سرزمین های تحت استعمار







رهبران ایران، این کشور را رو به نابودی و زوال می برند. در چنین شرایطی، به تهاجم دشمن خارجی برای ضربه زدن به این مملکت نیازی نیست. گر چه علی خامنه ای و روح الله خمینی برای حفظ حاکمیت و تسلط خود بر ملت های ساکن این سرزمین، به دشمن خارجی نیاز داشتند و دارند تا حواس ملت ناراضی را از مسایل داخلی و حقوق بشری انسان ها به مسایل خارجی و دشمن ساخته خود، منحرف کنند.

شاهد این سخن، سخنان اخیر اکبر هاشمی رفسنجانی؛ رئیس جمهوری سابق ایران و نامزد احتمالی برای ریاست جمهوری آینده است که در جمع دانشجویانی که به دیدارش دعوت شده بودند تا از او برای حضور در مسابقه کاندیداتوری برای ریاست جمهوری رژیم، دعوت کنند. بنا به اخبار منتشره هاشمب رفسنجانی  با "تاکید بر این که دشمنان ما نیاز به جنگ با ما ندارند گفت: متاسفانه اکنون شرایطی بوجود آمده است که ما خود به طرف انحطاط می رویم."

این انحطاط هم از نظر سیاسی در درون ایران و هم در صحنه بین المللی رخ داده و در حال سرعت گیری است. در داخل، نه تنها ملت های تورک، عرب، بلوچ، ترکمن، کرد و ... به این رژیم و شعارهای او دلبسته نیستند، بلکه بسیاری از احاد این ملت ها در تقابل با  رژیم و سیاست های ضد انسانی و نژاد پرستانه و ضد حقوق بشری آن ایستاده اند. مبارزه مسلحانه، برای مبارزه با این رژیم پذیرفته شده است.

هر کس در باره حقوق انسانی ملل ساکن در ایران سخن می گوید یا به خیابان ها می آید، طعم شکنجه و زندان را می چشد و اعدام در انتظارش است. مدتی قبل تعدادی از عرب ها در اهواز اعدام شدند و انتظار می رود که در روزهای آینده هم تعدادی عرب در همان منطقه اعدام شوند.

ده ها آذربایجانی تورک، ده ها کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و حتی ناراضیان فارس در زندان هستند و از ضایع شدن حقوق فردی و جمعی خود و اجتماع در ایران به تنگ آمده اند. در همین روزها، تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی آذربایجانی، به زندان های طولانی مدت محکوم شده اند که در میان زندانیان فارس، احکام زندان 9 سال برای هر فرد سیاسی و فعال مدنی بسیار نادر است.
   
اگر اکنون اقتصاد ایران در بحران قبل از فرو پاشی قرار دارد، به خاطر آن است که نظامیان سپاه پاسداران با تکیه بر تفنگ هایشان، بر گلو گاه های اقتصاد این سرزمین ها چنگ انداخته اند. همان سپاهی که به جان انسان ها هیچ ارج و احترامی قایل نبود و جنگ هشت ساله اش برای صدور انقلاب را  روی سرهای گلوله خورد  جوانان نگه داشت و امروز هم با همان بی تجربگی و لجبازی هایش، سیاست اقتصاد مقاومت براه انداخته است تا هر چه ملل ساکن در ایران اندخته اند را خرج تجربه اندوزی های بی پایانش کند و به هدر بدهد.

در سایه همین سیاست های اقتصادی ناشیانه سپاه و محرمان خامنه ای، اقتصاد  مردم 77 میلیون نفری هر روز بیشتر از روز قبل رو به سقوط می رود. هر لحظه کارخانه ای بسته و سرمایه داری ورشکسته می شود. روزانه انبوهی از کارگران کار خود را از دست می دهند. اعتساب های کارگران بدون انقطاع دوام دارد. قیمت ها افسار گسیخته و غیر قابل کنترل هستند و دولت هم می خواهد مرحله دوم هدفمندی یارانه ها را اجرا کرده و شوک نهایی و مرگ زا  را بر اقتصاد نحیف جامعه ایرانیان وارد سازد. ارز های خارجی و معتبر برای تامین دارو و درمان بیماران اختصاص داده نمی شود و نارضایتی های اقتصادی مردم هر لحظه عمیق تر می شود.

بجای کار و تولید محصولات مورد نیاز ملل ساکن در ایران و ایجاد و گسترش رفاه عمومی بخصوص در میان قشر جوان و تحصیل کرده، تولید و توزیع انواع مواد افیونی گسترده تر می شود. میلیون ها جوان از چرخه تولید و اندیشه خارج شده اند و در گوشه های اعتیاد پیر افتاده اند. میلیون ها زن و دختران جوان در سایه این حکومت، قوانین و سیاست های انسان ستیزانه اش، فحشا را تجربه کرده اند و می کنند. زندان ها از دانشجویان و آزاد اندیشان و طرفداران حقوق بشر و آزادی پر شده است. دزدان هزاران میلیارد تومانی آزادانه به نام خدمت به ملت، مردم را چپاول می کنند.

این تنها سپاه نیست که اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی را در دست گرفته و کار سیاسی و اقتصادی و مدیریت بحران می کند. بلکه فرماندهان ارتش هم وارد همین فاز شده اند و سر لشکر فیروز آبادی هر از گاهی در سیاست های خارجی ایران دخالت کرده و به کشورهای همسایه و دور، اولتیماتم می دهد و آن ها را تهدید می کند. کاری که موقعیت ایران را در صحنه بین المللی بیش از گذشته دشوار می سازد و به آرامی پای ارتش را هم به سیاست باز می کنند تا این نیرو هم اندک محبوبیت خود را از دست داده و به مانند سپاه پاسداران مورد تنفر ملت ها قرار گیرد. گر چه فرماندهان ارشد این نیروی نظامی، سال هاست که با قرار گرفتن در کنار خامنه ای، جایگاه خود و ارتش را متزلزل کرده اند.
  
در صحنه بین المللی، ایران در میان کشورهای قدرتمند سیاسی و اقتصادی، دوست و متحد قابل اعتمادی ندارد که بتواند در روز سخت بر روی پشتیبانی  سیاسی آن ها حساب کند. تنها متحد عربش، سوریه است که رهبران این کشور، مدت ها است که در زیر ضربه های سیاسی و نظامی محالفان سوری در داخل و کشورهای عربی و غربی قرار دارد.

چین و هند خرید نفت از ایران را کاهش داده اند. تحریم های بین المللی هم شدت گرفته است. نفت ایران در انبارها و در عرشه های کشتی ها مانده و مشتری های خریدار نفت، آن ها را نمی خرند.

همین روزها بود که در کویت و کلمبیا چهار تن از ایرانیان و عوامل وزارت اطلاعات ایران به جرم جاسوسی و به اتهام توطئه برای ایجاد انفجار، به زندان های طویل المدت محکوم شدند. کوس تروریست پروری ایران نه تنها در میان ایرانیان شنیده شده و همه به راستی این اتهام ایمان دارند، بلکه کشورهای دیگر هم نمی خواهند اعمال تروریستی ایران را لای پوشانی کنند و در پشت پرده، با بده و بستان ها، فیصله دهند و آن ها را علنی می کنند تا صحنه بین المللی و افکار عمومی جهانی بر علیه ایران را شکل و سامان دهند.

از طرف دیگر، همان طور که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است: "این که  می گویند ما به سمت استقلال می رویم، دروغ می گویند."

ایران از روزی که "جهاد سازندگی" را تاسیس کرد، مدعی بوده و است که در تولیدات باغی، زراعی، دامی، علوفه، و ... به خودکفایی و استقلال رسیده است اما  برای چند دهمین بار و همین چند روز قبل هم اعلام کردند که صدها هزار تن گندم از آلمان خریداری شده است.

مشاهده می کنیم که ایران هنوز هم نمی تواند بدون نفت زنده بماند. نفت و دیگر زمینه های اقتصاد ایران به کشورهای خارجی و بخصوص به غرب وابسته است. می توان ادعا کرد که با روند داخلی و خارجی و موقعیت سیاسی ایران در صحنه بین المللی، استقلال سیاسی ایران از بین رفته است و با اندک تلنگوری در صحنه بین المللی، ایران از درون و بیرون فرو خواهد ریخت.
در این میان، سوال اساسی این است که نیروهای سیاسی و مدنی ملت های گرفتار در چنگال سیاست های استعماری ایران، چگونه می توانند خودشان را سازمان دهی کرده و برای فروپاشی ایران و تاسیس کشورهای خود آماده باشند؟


Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر