Thursday, May 30, 2019

مخالفان فدرالیسم، برای اداره ایران آینده کدام راهکارها را دارند؟

در هفته گذشته، چهار تن از متفکران ملل تورک، عرب، بلوچ و فارس در طرفداری از "فدرالیسم" به عنوان سیستم اداره ایران آینده، در پانل "دیالوگ" سخن گفتند.
در طول این هفته، به سراغ مخالفان فدرالیسم در ایران آینده رفتم. با تعدادی از مخالفان فدرالیسم در ایران آینده که امضایشان در پای بیانیه "نه به فدرالیسم، نه به گسست ملی" دیده می شد، تماس گرفته و آن ها را به دیالوگ و گفتگو در باره علل مخالفتشان با فدرالیسم دعوت کردم. تعدادی از آن ها خبر نداشتند که چنان نامه ای نوشته و منتشر شده و امضای آنان در زیر آن گذاشته شده است. 
احتمالا، این افراد و تعداد بسیار دیگری که مطمئن نیستم، با نوعی از "شارلاتانیسم سیاسی" روبرو هستند.
اما بخشی از مخالفان فدرالیسم در ایران آینده، در این برنامه حضور خواهند داشت و دیدگاه های سیاسی و اداری سرزمین های خودشان در آینده را ترسیم خواهند کرد.
در یکصد سال گذشته، ایران بشکل متمرکز و از تهران اداره می شده است. جز ملت فارس، ملل دیگری همچون ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... هیچ حق و سهمی در اداره ایران و حتی در اداره مناطق و سرزمین های تاریخی ملل خودشان نداشتند.
 اگر قرار نیست، ایران آینده، بشکل متمرکز صد سال گذشته اداره بشود، و تعدادی زیادی از ایرانیان هم با سیستم اداره فدرالی ایران آینده مخالفت می کنند، راه حل های پیش روی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... در اداره سرزمین ها و ملل‌شان چیست؟
چرا آنان مخالف فدرالیسم هستند؟
ایرادهای فدرالیسم در ایران چه خواهد بود؟
فدرالیسم در ایران آینده، منافع کدام ملت، گروه ها و طبقات را تامین می کند و به ضرر کدام طبقات یا ملل خواهد بود؟
بجای فدارلیسم، طرفدار چه نوع سیستم و یا حکومتی برای همه ملل ساکن ایران فعلی از جمله ملت فارس هستید؟
آیا فدرالیسم، در ایران، قابل اجرا است؟ یا طرح آن یک شعار رای جمع کن تبلیغاتی و انتخاباتی است؟
چرا بعضی ها و بخصوص مخالفان فدرالیسم که پانفارس و پان-ایرانیست هستند، فکر و تصور می کنند، مللی که در ایران‌ هستند، به این نتیجه رسیده اند (و شما هم‌ متوجه شده اید که) ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... دیگر تمایل به ماندن با ایران‌ قعلی با سیستم اداره متمرکز از طرف یک ملت و یک سیاست را ندارند و در صورتی که ایران به شکل فدرالی اداره شود، مرزهای ایران فرو ریخته و چند کشور مستقل تشکیل خواهد شد؟
آیا فدرالیسم، به توزیع قدرت و ثروت در میان ملل حاشیه نمی انجامد؟
آیا مخالف آن هستید که ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... در ایران، به حداقلی از حقوق انسانی و ملی خودشان که در یکصد سال اخیر از آن ها دریغ شده است، همانند ملت فارس برسند؟
آیا شما مخالف حقوق زبانی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی ملل غیر فارسی همچون ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... هستید؟
چه راه حل هایی دارید تا سنترالیسم و مرکزگرایی و حکومت مرکزی به تداوم تضییع حقوق ملل غیر فارس در ایران، نیانجامد؟
نظر شما در باره پلورالیسم سیاسی، زبانی، اداری، فرهنگی، آموزشی و ... چیست؟
آیا فدرالیسم به پلورالیسم سیاسی، زبانی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی می انجامد؟
چرا خاتمی فدرالیسم را مطرح کرد؟
چرا فدرالیسم در این زمانه و در این شرایطی که ایران تحت فشارهای سیاسی، اقتصادی هم در داخل و هم در صحنه بین الملل است، مطرح شده است؟
آیا مخالفان فدرالیسم، هنوز صدا و خواست ملل برای سهیم شدن در قدرت را نشنیده اند؟
برای پاسخ به این قبیل از سوال ها و ایجاد سوال های بیشتر در اذهان شما، مهمانانی از ملل عرب، تورک، فارس، بلوچ و ... به برنامه دعوت شده اند.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سیم (30) می ماه 2019
hedayat222@yahoo.com


دیالوگ: پان ایرانیست ها خواهان چه نوع از فدرالیسم هستند؟

در روزهای اخیر، رئیس جمهور اسبق ایران؛ سیدمحمد خاتمی، "بهترین شیوه حکومت مردمی را *حکومت به روش فدرالی* عنوان کرد اما افزود که "از نظر قانون اساسی ایران نمی‌تواند فدراتیو باشد."
در همین حال، تعداد بسیار زیادی از پان فارس های . پان ایرانیست ها، در نوشته های خودشان، نه تنها به محمد خاتمی، که به فکر و اندیشه فدرالیسم حمله کرده و آن را اولین قدم برای تحزیه ایران دانسته اند و محکوم کرده اند.
حال باید پرسید:
فدرالیسم چیست؟
بین ایران و فدرالیسم چه رابطه ای وجود دارد؟
چرا عده ای با فدرالیسم مخالفت می کنند؟
آیا خاتمی، اصلاح طلبان و رژیم، واقعا خواهان فدرالیسم هستند؟
چرا محمد خاتمی در این برهه از تاریخ ایران که رژیم به سمت جنگ و سرنگونی می رود، فدرالیسم را مطرح کرده است؟
رژیم و پانفارسیست ها، طرفدار چه نوعی از فدرالیسم در ایران هستند؟
آیا فدرالیسم مورد نظر پانفارسیست هایی که در پشت پان ایرانیسم پنهان شده اند، پاسخگوی خواست ها و حقوق کامل و صددرصد مساوی بین فارس ها و تورکان، و بین فارس ها و دیگر ملل همچون تورکمانان، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها، لورها، کردها و ... خواهد بود؟
در چه شرایطی، فدرالیسم می تواند درمان درد مللی باشد که یک صد سال، از حقوق اولیه و انسانی فردی و جمعی (ملی) محروم بوده اند؟
کدام فدرالیسم به مشکلات و دشمنی های موجود در میان ملل در جغرافیای ایران پایان خواهد داد: فدرالیسم حداقلی (خودمختاری مرکزگرا با حقوق بسیار محدود) یا فدرالیسم حداکثری که شامل برسمیت شناختن "اراده اعمال حق تعیین سرنوشت تا حد جدایی از ایران" هم خواهد شد؟
را پانفارس ها از حق تعیین سرنوشت در میان ملل ساکن در ایران می هراستند و آن را مقدمه ای برای تجزیه ایران می دانند؟
آیا پانفارسیست ها به این حد از آگاهی رسیده اند که در یک صد سال اخیر، همه حقوق ملی ملل غیر فارس ساکن در ایران را چنان ضایع کرده اند که ملل غیر فارس، در صورت برخورداری از "حق تعیین سرنوشت"، از فرصت بدست آمده، برای جدایی از ایران و کسب دوباره استقلالشان استفاده خواهند شد؟
برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، و ایجاد سوال در اذهان شما مخاطبان، از چهار متفکر از چهار ملت در ایران به این برنامه دعوت کرده ام.
دکتر ضیاء صدرالاشرافی؛ متفکر تورک و از اعضای کنگره ملیت های ایران فدال
دکتر رضا حسین بر؛ متفکر بلوچ و از اعضای کنگره ملیت های ایران فدرال
جناب یوسف عزیز بنی طرف؛ متفکر و نویسنده عرب و طرفدار اندیشه فدرالیسم
جناب ناصر کرمی؛ متفکر پانفارس و پان ایرانیست فارس
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
25 می مه 2019
hedayat222@yahoo.com

Friday, May 24, 2019

پان ایرانیست ها خواهان چه نوع از فدرالیسم هستند؟

در روزهای اخیر، رئیس جمهور اسبق ایران؛ سیدمحمد خاتمی، "بهترین شیوه حکومت مردمی را *حکومت به روش فدرالی* عنوان کرد اما افزود که "از نظر قانون اساسی ایران نمی‌تواند فدراتیو باشد."
در همین حال، تعداد بسیار زیادی از پان فارس های . پان ایرانیست ها، در نوشته های خودشان، نه تنها به محمد خاتمی، که به فکر و اندیشه فدرالیسم حمله کرده و آن را اولین قدم برای تحزیه ایران دانسته اند و محکوم کرده اند.
حال باید پرسید:
فدرالیسم چیست؟
بین ایران و فدرالیسم چه رابطه ای وجود دارد؟
چرا عده ای با فدرالیسم مخالفت می کنند؟
آیا خاتمی، اصلاح طلبان و رژیم، واقعا خواهان فدرالیسم هستند؟
چرا محمد خاتمی در این برهه از تاریخ ایران که رژیم به سمت جنگ و سرنگونی می رود، فدرالیسم را مطرح کرده است؟
رژیم و پانفارسیست ها، طرفدار چه نوعی از فدرالیسم در ایران هستند؟
آیا فدرالیسم مورد نظر پانفارسیست هایی که در پشت پان ایرانیسم پنهان شده اند، پاسخگوی خواست ها و حقوق کامل و صددرصد مساوی بین فارس ها و تورکان، و بین فارس ها و دیگر ملل همچون تورکمانان، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها، لورها، کردها و ... خواهد بود؟
در چه شرایطی، فدرالیسم می تواند درمان درد مللی باشد که یک صد سال، از حقوق اولیه و انسانی فردی و جمعی (ملی) محروم بوده اند؟
کدام فدرالیسم به مشکلات و دشمنی های موجود در میان ملل در جغرافیای ایران پایان خواهد داد: فدرالیسم حداقلی (خودمختاری مرکزگرا با حقوق بسیار محدود) یا فدرالیسم حداکثری که شامل برسمیت شناختن "اراده اعمال حق تعیین سرنوشت تا حد جدایی از ایران" هم خواهد شد؟
چرا پانفارس ها از حق تعیین سرنوشت در میان ملل ساکن در ایران می هراستند و آن را مقدمه ای برای تجزیه ایران می دانند؟
آیا پانفارسیست ها به این حد از آگاهی رسیده اند که در یک صد سال اخیر، همه حقوق ملی ملل غیر فارس ساکن در ایران را چنان ضایع کرده اند که ملل غیر فارس، در صورت برخورداری از "حق تعیین سرنوشت"، از فرصت بدست آمده، برای جدایی از ایران و کسب دوباره استقلالشان استفاده خواهند شد؟
برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، و ایجاد سوال در اذهان شما مخاطبان، از چهار متفکر از چهار ملت در ایران به این برنامه دعوت کرده ام.
دکتر ضیاء صدرالاشرافی؛ متفکر تورک و از اعضای کنگره ملیت های ایران فدال
دکتر رضا حسین بر؛ متفکر بلوچ و از اعضای کنگره ملیت های ایران فدرال
جناب یوسف عزیز بنی طرف؛ متفکر و نویسنده عرب و طرفدار اندیشه فدرالیسم
جناب ناصر کرمی؛ متفکر پانفارس و پان ایرانیست فارس
با احترام مجدد
انصافعلی هدایت

دیالوگ :آیا فعالیت مدنی در ایران، بزرگترین دروغ نیست؟


موضوع برنامه هفته صد وهشتم دیالوگ
آیا فعالیت مدنی در ایران، بزرگترین دروغ نیست؟
مجری و مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
تهیه کننده: جواد اسماعیل بیلی
میهمانان برنامه:
رضا پرچی زاده
زمان فیلی
محسن رسولی
برنامه دیالوگ، در هرهفته، در روز شنبه، از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، بطور زنده از تلویزیون "گوناز تی وی" پخش می شود

آیا در مملکتی که دولت و نیروهای وابسته به حاکمیت یا طرفداران آن، از نیروهای سرکوبگر داخلی و خارجی، پلیس، بسیج، پاسدار، نیروهای اطلاعاتی، دستگیری های غیر قانونی، شکنجه های جسمی و روانی غیر قانونی، برای اخذ اعتراف علیه خود ودیگران، محاکمه با اتهام هایی که سندیت قانونی ندارند، محاکمه در دادگاه ها و با حضور قضات فرمایشی، محاکمات بدون دلیل و سند، صدور احکام ضد قوانین موجود، استفاده از حبس های طولانی مدت و حبس های معلق، و ... استفاده از اعدام، می توان از طریق فعالیت های مدنی، به خواست های مدنی، حقوقی و اجتماعی خود و جوامع دست یافت؟
اگر در چنان فضایی، فعالیت های مدنی نتیجه می داد و جوامع مدنی می شدند، باید تا کنون، ایران به یک کشور با نهادهای و تشکیلات مدنی بدل شده بود و نهادهای مدنی هم دولت و حاکمیت را مجبور به اطاعت یا پیروی از فعالان مدنی و افکار عمومی می کرد ولی آن چه در جامعه ایران دیده می شود، نهادینه نشدن و بی نتیجه ماندن فعالیت های مدنی است.
فعالیت های مدنی در ایران، ابدا، از طرف حاکمیت تحمل نمی شود ولی از طرف دیگر، جوامع و افراد را به فعالیت های مدنی و دوری از رادیکالیزم تشویق می کنند. چرا؟ هدفشان از این بازی چیست؟
حاکمیت در ایران، هزینه های فعالیت های مدنی را بشدت افزایش داده است. در عین حالی که حاکمیت، در مقابل فعالیت های مدنی، هیچ امتیاز و حقوقی را از دست نمی دهد.
در نتیجه، فعالیت های مدنی، به صیدگاهی برای شکار فعالان مدنی بدل شده است.
برای همین هم در ایران، فعالیت های مدنی، به نهاد و ساختار اجتماعی و حقوقی بدل نشده است.
همچنین می توان ادعا کرد که رژیم و حاکمیت، از نام "فعالیت های مدنی" یا از عنوان "سازمان های غیر دولتی (ان.جی.او)ها" به نفع مشروعیت خودش، سوء استفاده کرده و افکار عمومی در داخل و افکار عمومی بین المللی را فریب می دهد.
آیا همه مردم، دانشگاهیان، نویسندگان، روشنفکران، فعالان مدنی و ... من و شما، خودمان را گول نمی زنیم که داریم فعالیت مدنی منتج به نتیجه انجام می دهیم؟
فعالیت های مدنی، چه نتایج مثبتی برای مردمان و ملل و جوامع در ایران داشته است؟
کدام حقوق اجتماعی و ملی ملل در پی چهل سال فعالیت های مدنی و تملق و تعریف از حاکمیت محقق شده است؟
در نتیجه این نوع از فعالیت های مدنی، کدام قانون تغییر یافته و یا کدام برنامه و خواست مردمی به قانون بدل شده است؟
آیا فعالان و نهادهای مدنی توانسته اند، قانون احزاب و مطبوعات را به نفع ملل غیر فارس و جوامع نه چندان نزدیک به حاکمیت، مهیا بکنند؟
با وجود این همه فعالیت های صلح دوستانه و مدنی در میان ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ؛ لور، کرد، و ... چرا نژادپرستی و بازگشت با تاریخ گنگ پانفارسیست ساخته، شدت پرفته و علنی تر شده است؟
در مقابل، با زبان، تاریخ، هنر، ادبیات و موسیقی ملل مخالفت های دولتی و غیر دولتی شدت گرفته است؟
چرا با وجود همه فعالیت های مدنی در میان ملل ساکن در جغرافیای ایران، هنوز از آنان با عنوان "قوم و اقلیت" یاد می شود؟
چرا نمایندگان لایحه ای را تقدیم مجلس کرده و به تصویب نرسانده اند تا دولت، مجبور به آموزشی اجباری همه زبان ها به موازات زبان فارسی شده باشد؟
چرا نمایندگان مجلس صدای جوامع، ملل و نهادهای مدنی را نشنیده اند؟
آیا کمپین ها واعتراض های آنلاین، مجازی، اعتراضات صلح آمیز و بدون خشونت، فعالیت های مدنی، در تغییر سیاست های حاکمیت، نقش اندکی بازی کرده اند؟
آیا ادامه فعالیت های مدنی در ایران، مثمر ثمر خواهد شد و آیا باید به آن فعالیت های مدنی ادامه داد؟
در کدام جوامع، فعالیت های مدنی نتیجه می دهند؟
چرا فعالیت های مدنی در ایران بدون نتیجه می مانند؟
اگر فعالیت های مدنی، سیاست، قانون و کاربرد زور قانونی در ایران را تغییر نمی دهند، آیا زمان آن نرسیده است که حرکت های اجتماعی رادیکالتر شده و حاکمیت را تحت فشار برای پذیرش خواست ها و حقوق اجتماعی ملل و مردمان قرار بدهند؟
برای پاسخ به این قبیل از سوال ها،آقایان:
1. رضا پرچی زاده؛ تئورسین و متفکر فارس
2. زمان فیلی؛ روزنامه نگار و متفکر کرد
3. محسن رسولی؛ فعال مدنی و متفکر قشقایی الاصل
دعوت کرده ام تا مهمان این هفته برنامه "دیالوگ" باشند.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
هفدهم (17) می ماه 2019
hedayat222@yahoo.com

Friday, May 17, 2019

فعالیت مدنی: بزرگترین دروغ در ایران

مقدمه ای برای بحث در برنامه "دیالوگ" روز شنبه؛ هیجدهم (18) می ماه 2019 که بطور زنده از "گوناز تی وی" و از ساعت 21:30 به بعد، بوقت تبریز پخش خواهد شد. آیا در مملکتی که دولت و نیروهای وابسته به حاکمیت یا طرفداران آن، از نیروهای سرکوبگر داخلی و خارجی، پلیس، بسیج، پاسدار، نیروهای اطلاعاتی، دستگیری های غیر قانونی، شکنجه های جسمی و روانی غیر قانونی، برای اخذ اعتراف علیه خود ودیگران، محاکمه با اتهام هایی که سندیت قانونی ندارند، محاکمه در دادگاه ها و با حضور قضات فرمایشی، محاکمات بدون دلیل و سند، صدور احکام ضد قوانین موجود، استفاده از حبس های طولانی مدت و حبس های معلق، و ... استفاده از اعدام، می توان از طریق فعالیت های مدنی، به خواست های مدنی، حقوقی و اجتماعی خود و جوامع دست یافت؟
اگر در چنان فضایی، فعالیت های مدنی نتیجه می داد و جوامع مدنی می شدند، باید تا کنون، ایران به یک کشور با نهادهای و تشکیلات مدنی بدل شده بود و نهادهای مدنی هم دولت و حاکمیت را مجبور به اطاعت یا پیروی از فعالان مدنی و افکار عمومی می کرد ولی آن چه در جامعه ایران دیده می شود، نهادینه نشدن و بی نتیجه ماندن فعالیت های مدنی است.
فعالیت های مدنی در ایران، ابدا، از طرف حاکمیت تحمل نمی شود ولی از طرف دیگر، جوامع و افراد را به فعالیت های مدنی و دوری از رادیکالیزم تشویق می کنند. چرا؟ هدفشان از این بازی چیست؟
حاکمیت در ایران، هزینه های فعالیت های مدنی را بشدت افزایش داده است. در عین حالی که حاکمیت، در مقابل فعالیت های مدنی، هیچ امتیاز و حقوقی را از دست نمی دهد.
در نتیجه، فعالیت های مدنی، به صیدگاهی برای شکار فعالان مدنی بدل شده است.
برای همین هم در ایران، فعالیت های مدنی، به نهاد و ساختار اجتماعی و حقوقی بدل نشده است.
همچنین می توان ادعا کرد که رژیم و حاکمیت، از نام "فعالیت های مدنی" یا از عنوان "سازمان های غیر دولتی (ان.جی.او)ها" به نفع مشروعیت خودش، سوء استفاده کرده و افکار عمومی در داخل و افکار عمومی بین المللی را فریب می دهد.
آیا همه مردم، دانشگاهیان، نویسندگان، روشنفکران، فعالان مدنی و ... من و شما، خودمان را گول نمی زنیم که داریم فعالیت مدنی منتج به نتیجه انجام می دهیم؟
فعالیت های مدنی، چه نتایج مثبتی برای مردمان و ملل و جوامع در ایران داشته است؟
کدام حقوق اجتماعی و ملی ملل در پی چهل سال فعالیت های مدنی و تملق و تعریف از حاکمیت محقق شده است؟
در نتیجه این نوع از فعالیت های مدنی، کدام قانون تغییر یافته و یا کدام برنامه و خواست مردمی به قانون بدل شده است؟
آیا فعالان و نهادهای مدنی توانسته اند، قانون احزاب و مطبوعات را به نفع ملل غیر فارس و جوامع نه چندان نزدیک به حاکمیت، مهیا بکنند؟
با وجود این همه فعالیت های صلح دوستانه و مدنی در میان ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ؛ لور، کرد، و ... چرا نژادپرستی و بازگشت با تاریخ گنگ پانفارسیست ساخته، شدت پرفته و علنی تر شده است؟
در مقابل، با زبان، تاریخ، هنر، ادبیات و موسیقی ملل مخالفت های دولتی و غیر دولتی شدت گرفته است؟
چرا با وجود همه فعالیت های مدنی در میان ملل ساکن در جغرافیای ایران، هنوز از آنان با عنوان "قوم و اقلیت" یاد می شود؟
چرا نمایندگان لایحه ای را تقدیم مجلس کرده و به تصویب نرسانده اند تا دولت، مجبور به آموزشی اجباری همه زبان ها به موازات زبان فارسی شده باشد؟
چرا نمایندگان مجلس صدای جوامع، ملل و نهادهای مدنی را نشنیده اند؟
آیا کمپین ها واعتراض های آنلاین، مجازی، اعتراضات صلح آمیز و بدون خشونت، فعالیت های مدنی، در تغییر سیاست های حاکمیت، نقش اندکی بازی کرده اند؟
آیا ادامه فعالیت های مدنی در ایران، مثمر ثمر خواهد شد و آیا باید به آن فعالیت های مدنی ادامه داد؟
در کدام جوامع، فعالیت های مدنی نتیجه می دهند؟
چرا فعالیت های مدنی در ایران بدون نتیجه می مانند؟
اگر فعالیت های مدنی، سیاست، قانون و کاربرد زور قانونی در ایران را تغییر نمی دهند، آیا زمان آن نرسیده است که حرکت های اجتماعی رادیکالتر شده و حاکمیت را تحت فشار برای پذیرش خواست ها و حقوق اجتماعی ملل و مردمان قرار بدهند؟
برای پاسخ به این قبیل از سوال ها،آقایان:
1. رضا پرچی زاده؛ تئورسین و متفکر فارس
2. زمان فیلی؛ روزنامه نگار و متفکر کرد
3. محسن رسولی؛ فعال مدنی و متفکر قشقایی الاصل
دعوت کرده ام تا مهمان این هفته برنامه "دیالوگ" باشند.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
هفدهم (17) می ماه 2019
hedayat222@yahoo.com

آقایان نوری اعلا و شهرام همایون پاسخ بدهید

آقایان نوری اعلا و شهرام همایون، آیا آمادگی برای تغییر دیدگاه های سنتی و خروج از بن بست های فکری موجودتان را دارید؟
اخیرا در برنامه "آخرین لحظه با شهرام همایون" و در گفتگو با آقایان نوری اعلا، حسین بر و بختیاری در تاریخ 05.16.2019 نکته های جالبی مطرح شد. (https://youtu.be/CBNJBMUIXws)
روحیه حاکم بر برنامه، نگاه بالا دستی آقای نوری اعلا و طلبکارانه سخن گفتن وی، بوضوح دیده می شد.
من (انصافعلی هدایت؛ نویسنده و متفکر استقلال طلب) خیلی مایلم، جناب شهرام همایون، نکته نظرات من را در برنامه خودشان مطرح بفرمایند و از جناب نوری اعلا و همفکرانشان، پاسخ یا نظراتشان را جویا بشوند.
اگر جناب همایون یا نوری اعلا نمی توانند در آن رسانه، این موضوعات را مطرح بفرمایند، من، می توانم این فرصت را در برنامه "دیالوگ" در "گوناز تی وی" در اختیار آن ها بگذارم تا به کندوکاو این سوال ها و پاسخ هایشان بپردازیم.
اولین نکته این که، برای گذار از یک مقطع تاریخی باید، شرایط تاریخی وقوع جریان های مورد نظر را هم خلق کرد.
با شرایط حاکم یا شرایط حاکم در گذشته، نمی توان تغییر ایجاد کرد یا آینده ای از نوع و جنس دیگر ساخت.
چرا که برای ایجاد تغییر، هم باید مفاهیم، هم دیدگاه ها، راه ها، روش ها، سیاست ها، برخوردها و ... و جهان بینی را تغییر داد تا در نتیجه این همه تغییر، تغییر نهایی و مورد انتظار هم رخ بدهد.
اگر همه شرایط، محیط سیاسی، فکری، مفهومی، روابط اجتماعی، آموزشی و ... مثل گذشته بمانند و ما اراده تغییر برای آینده ای جدید و متفاوت از گذشته داشته باشیم، در بن بستی که گذشتگان برای ما ساخته اند و ما از آن گذشته برای خودمان حصار و قلعه ای تسخیر ناشدنی و امن ساخته ایم، زندانی خواهیم بود و هیچ تغییری و بخصوص تغییر منورد نظر رخ نخواهد داد. چرا که در معادله تغییر ها، هیچ فاکتوری را تغییر نداده و هیچ فاکتور جدیدی را بر فاکتورهای حاکم بر گذشته علاوه یا اط آن ها کسر (حذف) نکرده ایم.
باید در برنامه جناب همایون، پرسیده می شد که چرا شما از این که تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لور، کرد، گیلک و مازنی و ... "ملت" نامیده بشوند و از حقوق یک ملت برخوردار بشوند، نگران هستید؟
آیا شما با حقوق ملی ملل مشکل دارید یا با خود آن ملل؟
برای شما چه فرقی می کند که تورکان، تورکمنان، بلوچان، عرب ها، لورها، کردها، گیلک ها، مازنی ها و ... "ملت" باشند یا "قوم"؟
این که یک اجتماعی را "قوم" بنامید یا "ملت"، برای شما، چه معانی و بارهای حقوقی و سیاسی ایجاد می کند که نگرانتان کرده است؟
چرا اصرار دارید که ملل فارس، تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... ، دارای حق تعیین سرنوشت تا استقلال از ایران را نداشته باشند؟
آیا این نوع نگاه شما به مسئله، بیانگر نوع نگرش استعمارگرانه شما در راستای تداوم استعمار نیست؟
چرا که می دانیم؛ همه منافع تمامی ملل ساکن در ایران کنونی، در یکصد سال اخیر، صرف چاق و چله کردن پانفارسیسم در زیر لوای "ایرانیت" شده است.
باید پرسید که تداوم ایران کنونی، چه منافعی برای ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... خواهد داشت؟ و چه منافعی برای ملت فارس خواهد داشت؟
آیا شما نگران آن نیستید که پانفارسیسم و ملت فارس، منافع ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... که یکصد سال غارت می کرد را از دست خواهد داد؟
کدام راه حل ها و چاره های سیاسی، حقوقی، اقتصادی و فرهنگی را در آستین دارید که مردمان یا ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... چنان از ایران کنونی منتفع بشوند که نخواهند از ایران کنونی گذشته به استقلال بروند؟
چرا با استقلال خواهی و حق تعیین ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... مخالفت می کننند ولی با غصب یک صد ساله حقوق ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... توسط پانفارسیسم مخالفت نمی کنند؟
برای این که ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... حقوقی صد در صد مساوی با پانفارسیسم، در همه زمینه ها، داشته باشند، چه راه حلی دارید؟
چرا زبان فارسی، به عنوان زبان ملی و زبان مقدس ایران جلوه داده و به همه ملل غیر فارس هم تحمیل شده است؟
چرا زبان فارسی، به عنوان یک فاکتور غیر قابل تغییر در روابط میان ملل در ایران بدیل شده است ولی زبان های ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... به اندازه زبان فارسی مقدس، ملی، همراه با آموزش های اجباری و استخدامی نیستند؟
چرا تاریخ پانفارسیسم (راست یا دروغ) آگرآندیسمان (بزرگنمایی) می شود ولی خبری از تاریخ ملل تورک، تورکمن، بلوچ، عرب، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... نیست؟
چگونه و بر اساس کدام بنیادهای فکری جدید، می خواهید این دیوارهای بلندی که خود امثال جناب نوری اعلا ساخته اند را ویران کرده و ایرانی نوین با حقوق صد در صد برابر و مساوی بسازید؟
آیا امثال جناب نوری اعلا می خواهند به همه این روابط حاکم زیر دست و بالا دستی، قومی، پانفارسیسمی و تعاریف ضد حقوق بشری رایج در علوم اجتماعی ایران ادامه بدهند و یا می خواهند تمامی تعاریف علوم اجتماعی، سیاسی جاری و حقوقی جاری و حاکم در ایران را بر اساس خواست . اراده جدید ملل باز تعریف بکنند؟
آیا نباید تعاریف، بر اساس آخرین خواست های ملل و تغییر زمان و شرایط و همگام با پیشرفت های سیاسی، اقتصادی، کامیونیکیشنز، تکنوولوژی، و ... اراده ملل تغییر بکنند تا به نیازها، خواست های ملل و مردمان پاسخگو باشند؟
آیا با افکار و رسوم، سنت ها، تعاریف و علوم صدها سال گذشته که با شرایط و زمان سازگار نبوده و مانند ترمز، در مقابل پیشرفت حقوقی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زبانی، آموزشی، تکنولوژیک، کامیونیکیشنز و ... ملل در ایران کنونی ایستاده اند، می توان ایران آینده از نوعی متفاوت با گذشته ساخت؟
آیا عدم اراده برای بازنگری در تعاریف سنتی مفاهیم و اندیشه هایی که مورد نظر پانفارسیسم بوده است و دیگر ملل، در مفاهیم آن تعاریف، حذف شده بوده اند، باعث ایستایی و سکون در فکر و حرکت جامعه نخواهند بود و همانند سدی در مقابل تحرک در زوایای متفاوت اجتماعات در ایران عمل نخواهند کرد؟
به نظر من، پاسخ به این سوال ها و اراده برای تغییر در مفاهیمی که در زبان فارسی رایج است و تنها منافع پانفارسیسم را نگهبانی می کنند، یک ضرورت تاریخی و لازم برای پیشرفت جوامع ملی در ایران کنونی است.
اگر امثال جناب نوری اعلا اراده نکنند تا در باورها و دیدگاه های سیاسی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی خودشان بازنگری بکنند و تعصب های تاریخی مختلف در همه زمینه ها را نشکنند، راهی جز استقلال از ایران و حرکت در مسیر خرج از بن بست فکری و سیاسی و مفهومی پانفارسیسم حاکم بر ایران، در جلو پای جوامع ملی نخواهد ماند.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
هفدهم (17) می ماه 2019
hedayat222@yahoo.com

Thursday, May 9, 2019

آیا رهبر یا سیستم رهبری ضرورت دارد یا هر شخص یک رهبر است؟

مقدمه ای برای بحث در باره "آیا رهبر یا سیستم رهبری ضرورت دارد یا هر شخص یک رهبر است؟" که روز شنبه 11 ماه می 2019 بطور زنده، در برنامه "دیالوگ" مطرح شده و از "گوناز تی وی" پخش خواهد شد.
یک صد سال، در ایران، تبلیغ کرده و به همه اقشار، طبقات و ملل باورانده اند که جوامع، حرکت های اجتماعی، اقشار و طبقات اجتماعی در فعالیت های اعتراضی، فعالیت های سیاسی، و ... نیازمند رهبری و تحزب نیستند. چرا که هر شخصی، خودش، یک رهبر است.
یعنی، در سایه این سیاست، رهبران ایران، چه در زمان پهلوی ها و چه در زمان جمهوری ملایان پانفارس، احزاب و رهبران حزبی و رهبران سیاسی آینده را خود تربیت کرده اند و تربیت خواهند کرد. ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد و ... حق نخواهند داشت که احزاب مستقل ملی و رهبران ملی متعلق به ملت خودشان را تولید و تربیت بکنند.
در نتیجه، همیشه در زیر سایه رهبری پانفارسیسم بسر خواهند برد و به پانفارسیسم خواهند باخت.
آن ها، نه تنها به مردم عادی، بلکه به دانشگاهیان و طبقات به ظاهر روشنفکر، نویسنده، رهبران احزاب پانفارس (سراسری) تلقین کرده و باورانده اند که هر کس، به تنهایی و خودش، یک رهبر است. به تولید و نشر و باز نشر این توهم روانشناسانه، دامن زده اند.
آن دو رژیم توانسته اند، به این وسیله، ضرورت کار حزبی، تشکیلاتی و داشتن رهبر یا سیستم رهبری در میان ملل غیر فارس در ایران و در میان کارگران، معلمان، دانشجویان، ملایان، پزشکان، مهندسان، وکلا و ... را تقبیح کرده و از اتحاد و همبستگی افراد و آن جوامع، برای تامین منافع ملی و جمعی خودشان جلوگیری بکنند.
در نتیجه، مردم و حتی تحصیل کردگان عالی در ایران، مخالف تحزب، رهبر و سیستم رهبری در میان ملل، اقشار، طبقات و گروه های خارج از دستور و منافع حاکمیت و حاکمان هستند.
در نتیجه، همه ملل، اقشار و طبقات اجتماعی غیر دولتی و غیر حاکمیتی، از مدیریت حرکت ها و خواست های اجتماعی و جمعی خودشان، برای رسیدن به اهدافشان، ناتوان مانده اند.
وقتی از مفهوم "رهبر" یا "سیستم رهبری" سخن می گوییم، به مناسبت آشنایی ذهنی افراد، در اذهان اغلب افراد و جوامع ملی، "شاه با قدرت مطلق" و "ولایت مطلقه فقیه" متبلور می شوند.
این دو سابقه و تجربه تاریخی از رهبر و سیستم رهبری، در ایران یک صد سال اخیر، اغلب ما را از تفکر در باره رهبر و سیستم رهبری متنفر و دور می کند.
یعنی ما در اذهان خود، با چند تجربه ناموفق تاریخی-سیاسی از نقش و جایگاه کنترل ناشده رهبر و سیستم رهبری رو برو هستیم که همان تجربه های نا خوشایند، عامل بازدارنده ای در مقوله تفکر به رهبر و سیستم رهبری هستند.
آن تجربه های ناموفق و تلقین های تبلیغاتی آن دو سیستم رهبری مستبد و دیکتاتوری، اجازه نمی دهند تا ما به تفکر در باره تولید رهبر یا سیستم رهبری ملی-بومی بپردازیم. چون از تکرار خطا می هراسیم.
آیا تربیت و پرورش رهبر و سیستم رهبری اجتماعی در میان مردمان و بخصوص در میان ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد و ... یک ضرورت تاریخی-اجتماعی-سیاسی است یا همان طور که حاکمان شاه و ملا تلقین کرده اند، هر کس، بشخصه، در جامعه، یک رهبر است و نیازی به رهبر و سیستم رهبری ملی-بومی نیست؟
چرا جوامع ملی، طبقات و اقشار اجتماعی، از تفکر به تولید رهبران ملی خود فاصله گرفته اند و می هراسند؟
رهبر و یا سیستم های رهبری در چه اشکالی دیده می شوند؟ و کدام نوع رهبر یا سیستم رهبری نباید مجال و فرصت رشد و تسلط داشته باشند؟
بستر تولید رهبر یا سیستم های رهبری در کجا است و رهبران چگونه تربیت و آماده می شوند؟
چرا ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد و ... در ایران یک قرن اخیر، توانایی تولید رهبر یا سیستم رهبری خارج از اراده حاکمیت شاه تاجدار و شاه عمامه دار را نداشته اند؟ یعنی، چرا رهبران، در ایران کنونی، از ملت حاکم (فارس) که برخی آن ها را اشغالگر می نامند، بیرون می آیند و ملل غیر فارس، اقشار و طبقات اجتماعی، از تولید رهبران مورد نظر خود عاجز هستند؟
در نبودن رهبر و سیستم رهبری ملی، نقش و جایگاه رهبر یا سیستم رهبری در میان ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد و ... چگونه پر می شوند؟
چرا شاه و ملا تبلیغ و تلقین کرده اند که برای جوامع ملی و طبقالت اجتماعی رهبر یا سیستم رهبری ضرورت ندارد؟
چرا ما، ملل، طبقات و اقشار اجتماعی، از نظر روانی پذیرفته ایم که رهبر یا سیستم رهبری قبیج و زشت است و ما نباید رهبر یا سیستم رهبری ملی خودمان را تولید بکنیم؟
در نبود رهبر و سیستم رهبری، حقوق و خواست های ملل و جوامع، طبقات و اقشار اجتماعی چگونه تامین و تظمین می شوند؟ یا چگونه به اهداف جمعی سر و سامان می دهیم و دست می یابیم؟
آیا امکان جلوگیری از تسلط رهبران دیکتاتور و فاسد وجود دارد؟
در کجا و در چه شرایطی می توان از توالی و بازتولید رهبر یا سیستم رهبری دیکتاتوری یا فاسد جلوگیری کرد؟
چگونه می توان به مردمان متوهم و قربانیان پروپاگاندای یک صد سال اخیر که از رهبر و رهبری، تجربه شیرین و آرزومندانه ای نداشته اند و ندارند، تفهیم کرد که نمایندگی روستا، شهر، به ثمر رساندن خواست ها و اعتراضات کارگریان و معلمان، دانشجویان و دیگر اقشار و طبقات اجتماعی، نیازمند رهبر یا سیستم رهبری است؟
چگونه باید به افراد توضیح داد که مقام ها و پست های مدیریتی در ادارات و سازمان های دولتی و غیر دولتی، شهرداران، بخشداران، فرمانداران، استانداران، وزراء، ریاست جمهوری، رهبر یا شاه، نمونه هایی از رهبر و سیستم رهبری هستند و جوامع بشری در شرایط و زمان کنونی، نمی توانند از شر وجودی آن ها خالی باشند؟
لذا باید، ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد و ... کارگران، معلمان، کشاورزان، بازاریان، دانشجویان، اساتید دانشگاهی، ملاها، پزشکان، مهندسان، مکانیک ها، نجارها، آهنگران، قالیبافان و ... سندیکاها، اتحادیه ها، احزاب ملی خودشان را تولید و پرورش داده و رهبر یا سیستم رهبری خودشان را تولید بکنند تا بتوانند از دولتی که هر روز به میزان قدرت خود می افزاید و از حقوق ملل، اقشار و طبقات می دزدد، جلوگیری بکنند؟
برای حلاجی و ریشه یابی علل نفرت افراد، اقشار، طبقات اجتماعی و ملل از رهبر و سیستم رهبری، چهار مهمان به برنامه این هفته "دیالوگ" دعوت کرده ام تا هم به بررسی این مسئله اقدام بکنیم و هم سوال های جدیدی را طرح بسازیم.
1.جناب جهانگیر لقائی؛ متفکر فارس
2. جناب جلیل آزادیخواه؛ متفکر کرد
3. جناب فرامرز بختیار، متفکر لر
4. جناب ناصر بولاده ای، متفکران بلوچ
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
نهم (09) ماه می 2019
edayat222@yahoo.com

Thursday, May 2, 2019

آیا در ایران جنبش کارگری وجود دارد؟ چرا کارگران نمی توانند متحد بشوند؟

مقدمه ای برای بحث "دیالوگ" روز شنبه (04 می 2019) در تلویزیون آزربایجان     جنوبی که بطور زنده و از ساعت 21:30 به وقت تبریز پخش خواهد شد
به هرگونه کوشش جمعی برای پیش‌برد منافع مشترک، یا تأمین هدف اصلی، از طریق عمل جمعی خارج از حوزهٔ نهادهای رسمی جنبش اجتماعی گفته می شود. Social movement, there is no single consensus definition of a social movement. They are large, sometimes informal, groupings of individuals or organizations which focus on specific political or social issues.
آیا می توان از جنبش یا جنبش های کارگری در ایران سخن گفت؟
اگر معتقد باشیم که در ایران جنبش یا جنبش های کارگری وجود دارد، حول کدام محورها شکل گرفته اند؟
چرا جنبش های کارگری در ایران، به هم گره خورده و متحد نمی شوند؟
چرا کارگران نمی توانند، نه تنها در سطح کشور، بلکه در سطح یک استان و حتی یک شهر، گرد هم آمده و از منافع مشترک کارگری خودشان دفاع بکنند و مانند حزایری دور و بی خبر از هم مانده اند؟
آیا "واقعا" می توان ادعا کرد که جنبش کارگری در ایران توسط دولت و نیروهای امنیتی، دزدیده یا مصادر شده است؟
عواملی ذهنی، روانی و عینی که باعث دزدیده شدن جنبش کارگری در ایران به نفع حکومت شده است، چیستند؟
آیا نبود سندیکاها و نمایندگان مستقل کارگری از عوامل اصلی دزدیده شدن جنبش هالی کارگری هستند؟
آیا انجمن های اسلامی کار و احزاب سیاسی اصلاح طلب، بخصوص حزب اسلامی کار، در دزدیدن جنبش کارگری نقشی دارند؟
آیا نبود رهبر یا سیستم رهبری در میان مجموعه کارگران یک شهر یا استان و کشور، از دلایل اصلی عدم شکل گیری یا عدم کارآیی جنبش های کارگری در ایران است؟
آیا رژیم و نیروهای امنیتی توانسته اند، نمایندگان کارگری و انجمن های اسلامی کار در کارخانجات را از اهداف اصلی شکل گیری نهادهای غیر دولتی کارگری که تامین منافع همه کارگران است، دور بکنند؟
نقش دولت و وزارت کار، در خنثی کردن جنبش های کارگری چیست؟
کارگران چگونه می توانند، یک جنبش کارگری واقعی در ایران براه بیندازند و به اهداف مشترک و منافع جمعی خود برسند؟
چرا در بین اعتراضات کارگران، معلمان، بازاریان، زرگرها، دانشجویان، کارمندان، اساتید دانشگاهی و دیگر اقشار اجتماعی اتحادی شکل نمی گیرد و نمی توانند از منافع یکدیگر حمایت بکنند؟
چرا نهادهای کارگری در اواخر رژیم دیکتاتوری پهلوی توانستند به جنبش های بسیار قدرتمند متحول بشوند و در سیاست کشور تاثیرهای عمیقی بگذارند ولی در چهل سال گذشته، شکل موثری نداشته اند؟
برای پاسخ به این سوال ها و ایجاد سوال های دیگر، از چند متفکر، برای حضور در این برنامه دعوت کرده ام.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
دوم (2) می 2019
hedayat222@yahoo.com

Wednesday, May 1, 2019

دیالوگ : تروریستی بودن سپاه و پیامدهای اقتصاد آن


موضوع برنامه هفته صد وپنجم دیالوگ
تروریستی بودن سپاه و پیامدهای اقتصادی آن

مجری و مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
تهیه کننده: جواد اسماعیل بیلی
میهمانان برنامه:
جهانگیر لقائی
دکتر محمدحسین یحیایی
دکتر شهسوار کریم زاده
برنامه دیالوگ، هرهفته، در روز شنبه و از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، بطور زنده از تلویزیون آزربایجان جنوبی پخش می شود
درهفته قبل، در باره این که سپاه پاسداران تروریست است، بحث و گفتگو کردیم. همه اعضای پانل، در این که "سپاه پاسداران یک تشکیلات تروریستی-مافیایی است" به توافق رسیدند.
در برنامه این هفته دیالوگ، می خواهیم به این قبیل از سوال ها پاسخ بدهیم که چند درصد از اقتصاد ایران در اختیار سپاه است؟
شرکت های تولیدی، صنعتی، توزیعی، نفتی و غیر نفتی، شرکت های وارداتی و صادراتی، شرکت های خدماتی، شرکت های سرمایه گذاری، بانک ها و موسسات بانکی، شبه بانکی و موسسات مالی و اعتباری سپاه یا وابسته به سپاه، چه وضعیتی خواهند داشت؟
آیا ممکن است، شرکت ها  و موسسات وابسته به سپاه هم تروریستی اعلام شده و برای مقابله با آن ها کمپین بین المللی تشکیل بشود؟
با تروریستی اعلام شدن سپاه و همچنین با تحریم نفت ایران، بر سر اقتصاد ایران چه خواهد آمد؟
تولید، توزیع، خدمات، حمل و نقل، واردات و صادرات ایران چگونه خواهد شد؟
سپاه پاسداران به عنوان یک واحد نظامی تروریستی و سازمان و شرکت های اقتصادی وابسته به آن، برای فرار از پیامدهای تروریستی بودنشان، کدام راه حل ها را در پیش رو دارند؟
اقتصاد ایران و زندگی مردم چه وضعی خواهند گرفت؟
تحریم نفت و تولیدات پتروشیمی ایران به همراه تروریستی اعلام شدن سپاه، بر بودجه و توان دولت ایران چه تاثیری خواهد گذاشت؟
برخی روزنامه نگاران و اصلاح طلبان پان ایرانیست در درون ایران معتقد هستند که نفت و گاز در بودجه سال های گذشته دولت کم رنگ بوده است. در نتیجه، تحریم نفت ایران، در بودجه و توان دولت ایران تاثیر چندانی نخواهد داشت. آیا این نوع تحلیل ها درست هستند؟
تحریم های نفتی ایران و تروریستی اعلام شدن سپاه، چه تاثیرهایی بر توان دولت، برای پاسخ گویی به خواست های مردم خواهد گذاشت؟
آیا در پی تروریستی اعلام شدن سپاه و تحریم نفت و پتروشیمی ایران، اعتراضات مردم‌، عمیق تر خواهد شد؟
احتمال سرنگونی حاکمیت در زیر این فشارهای اقتصادی و پیامدهای آن ها چقدر است؟
آیا حاکمیت سیاسی ایران و سپاه، تن به تسلیم با آمریکا و غرب خواهند داد یا به رویا رویی و جنگ با غرب تن خواهند. 
برای پاسخگویی به این قبیل از سوال ها، از آقایان: 
جناب جهانگیر لقائی؛ متخصص ارشد اقتصاد
دکتر محمدحسین یحیایی؛ دارای دکترای اقتصادی
دکتر شهسوار کریم زاده؛ استاد دانشگاه در انگلستان، دارای دکترا در اقتصاد
دعوت کرده ام تا مهمان برنامه این هفته باشند.

انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا
نوشتار؛ 25 آوریل 2019
پخش زنده برنامه 27 آپریل 2019
hedayat222@yahoo.com

میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام

  میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام بو گون چالیشدیم‌؛ میللی دوشونجه‌نی میللی سرمایا، میللیدسرمایادار ین نه اولدوقونو ...