Thursday, August 27, 2020

بررسی نقاط قوت و ضعف گفتمان‌ پارسی و گفتمان ملل دیگر در ایران

تعدادی بر این باور هستند که در ایران، دو گفتمان یا دو دیدگاه یا دو نوع نگرش اساسی و اصیل در جریان بوده و است. 

یکی از این دو گفتمان، دارای همه امکانات ممکن و قابل تصور در ایران است و از قدرت کافی برای تبلیغ و تلقین خود به افراد برخوردار است. همه توان مالی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و حقوقز نهای های دولتی و غیر دولتی، سازمان ها و موسسات مختلف را در اختیار گرفته است و به یاری سرنیزه قوای مجریه، مقننه، قضائیه و سازمان های تابعه آن ها، همه را مجبور به پذیرش ظاهری این گفتمان کرده است.

در مقابل اما گفتمان ملل تحت ستم مضاعف یا تحت اشغال و ملل محکوم قرار دارد که فاقد هیچ کدام از امکانات گفتمان تحت اداره و تحت خواست و کنترل دولت و نیروهای سرکوبگر دارای هژمونی ، گفتمان حاکم نیست. این گفتمان، نه می تواند و نه می خواهد، خودش را به زور به مردم بقبولاند. بلکه گفتمانی جدید در پاسخ به خواست ها و نیازهای مردمان در یک ضد سال اخیر به پیش می رود و خود را به روز رسانی می کند.

گفتمان اول، گفتمان پانفارسیستی یا گفتمان‌پارسی و گفتمان دوم، گفتمان ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، تورک، کرد و ... است.

 آیا این حقیقت دارد که در ایران چنین گفتمان های متضادی وجود دارند؟

آیا این گفتمان ها در تقابل با هم قرار دارند؟

چرا این‌گفتمان ها نمی توانند مکمل همدیگر باشند؟

پایه های اساسی گفتمان پارسی یا پانفارسیسم چیستند؟

بنیان های گفتمان پانفارسیسم یا پارسی مشروعیت‌شان را کجا گرفته اند؟

 آیا بنیان های گفتمان پارسی، دارای مشروعیت عقلی، حقوقی، اخلاقی، دینی، سیاسی، اجتماعی و ... بوده و مورد اقبال عمومی هستند یا طرد شده اند؟

تاثیرات گفتمان فارسی در داخل و در میان ملل در ایران و در میان مردم منطقه خاورمیانه و آسیا چیست؟

آیا گفتمان پارسی می تواند به حیاط خویش ادامه بدهد و یا محکوم به فنا و شکست است؟ 

آیا گفتمان فارسی در زمینه اخلاق، فلسفه، سیاست، اقتصاد، علم، تکنولوژی، اجتماع، فرهنگ و هنر،  و ... برای مردمان چیزی دارد؟

آیا گفتمان پارسی دارای نقاط قوت در سطح جهانی است؟

آیا گفتمان پارسی دارای ارزش های جدیدی برای بشری است؟

این گفتمان چه دستاوردهایی را به جامعه بشری، ملت فارس و ملل تحت اشغال عرضه می کند؟

آیا گفتمان پارسی تحول زا است یا ایسنا بوده و بطور ارتجاعی عمل می کند؟

گفتمان ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... چه است؟

بنیان‌های اساسی گفتمان‌ملل تحت ستم یا تحت اشغال چیست؟

آیا اصول بنیادین گفتمان‌ملل تحت اشغال دارای مشروعیت هستند؟

آیا این اصول و بنیان های گفتمان ملل غیر فارس مورد اقبال عمومی قرار گرفته اند؟

نقاط قوت گفتمان ملل تحت اشغال چیستند؟

آیا گفتمان ملل تحت اشغال، فاقد نقاط ضعف است؟

گفتمان ملل تحت اشغال در ایران، چه دستاوردهایی را برای ملل غیر فارس در ایران و همچنین ملت فارس و دیگر ملل منطقه خاورمیانه به ارمغان خواهد آورد؟

اگر گفتمان ملل تحت اشغال در ایران، رو نوشتی از گفتمان پارسی باشد، آیا می تواند جریان جدید و جدی را بوجود بیاورد؟ و آیا می نواند تحول زا باشد؟

کدام گفتمان هم در سطح ملل در ایران و هم در سطح منطقه و جهان قابل دفاع بوده و طرحی جدید دارد؟

آیا این دو گفتمان در ایران، به موازات هم حرکت می کنند یا در مسیری هستند که همدیگر را تقطیع خواهند کرد و یا از هم فاصله روز افزونتری خواهند گرفت؟

نتیجه تئوریک و عملی این دو گفتمان در ایران و  منطقه چه به بار خواهند آورد؟

کدام یک از این دو گفتمان، می تواند اکثریت انسان ها را به سمت خوشبختی، صلح، رفاه، آرامش و امنیت، آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر پیش ببرد؟

کدام یک از این دو گفتمان بطور دائم، به نقد خود می پردازد؟ و حق نقد و انتقاد را برسمیت می شناسد؟


برای پاسخ به این نوع سوال هد، سه مهمان از سه ملت در ایران مهمان برنامه این هفته "دیالوگ" خواهند بود.

جناب یوسف عزیزی بنی طرف - عرب

جناب دکتر ماشاالله رزمی - تورک

جناب جلیل آزادی خواه - کرد 

مهمانان برنامه این هفته خواهند بود.

انصافعلی هدایت

تورنتو-کانادا 

بیست و هفتم (27) آگوست 2020 

hedayat222@yahoo.com




Thursday, August 20, 2020

کدام احزاب، گروه ها، جمعیت ها، مذاهب و ایدئولوژی ها پانفارس و پان ایرانیست هستند؟

در ایران صدها حزب، سازمان، گروه، انجمن وجمعیت رسمی و غیر رسمی وجود داشته است و دارد. تعدادی از آن ها، طرفدار دولت یا پوزیسیون و تعدادی هم مخالف دولت موجود یا اپوزیسیون دولت هستند. 

احزاب رسمی و قانونی فعال در ایران، به احزاب طرفدار اصولگرایان، اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و اقلیت ها تقسیم می شوند. در ایران احزابی وجود دارند که غیر رسمی هستند. ممکن است آن ها طرفدار هیچکدام از جریان های رسمی در ایران نباشند ولی حداقل قانون اساسی را پذیرفته باشند اما اغلب احزابی که با قانون اساسی، جمهوری اسلامی و حتی با ایران مخالفند، در خارج از ایران مستقر هستند.

در ایران17-18 احزاب، یازمان، جمعیت و گروه های اصولگرا، 15-16 حزب، گروه، سارمان و جمعیت اصلاح طلب، 4 تشکیلات متعلق به اعتدالگرایان و 2 تشکیلات متعلق به آن چه اقلیت نامیده می شود وجود دارد که همگی هم رسمی هستند. در کنار این ها، 8 حزب، سازمان، جبهه، گروه هم غیر رسمی هستند که فعالیت علنی و گسترده هم دارند.

در این میان، حداقل 227 جمعیت، انجمن یا تشکل به ظاهر غیر سیاسی هم از وزارت کشور مجوز فعالیت گرفته اند.

احزاب خارج از ایران، به جمهوری خواهان و سلطنت طلبان بخش می شوند. این دو دسته، اپوزیستونواقعی نیستند بلکه به تغییرات اندکی در قانون اساسی یا سیستم اداره ایران قانع هستند. هر کدام از جمهوریخواهان  و سلطنت طلبان خارج از کشور هم به چهار دسته تقسیم می شوند.

در کنار همه این ها، اپوزیسیون اصلی را احزاب، جمعیت ها و گروه های متعلق به ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد، گیلک، مازنی و ... تشکیل می دهند. تعدادی از این جمعیت های سیاسی مخالف واقعی حاکمیت و سیستم سیاسی - اداری ایران کنونی مسلح و تعدادی نیز غیر مسلح هستند. لیست کاملی از احزاب و سازمان ها، جمعیت ها  گروه های متعلق به ملل غیر فارس در ایران منتشر نشده است و تعداد آن ها به ده ها مورد می رسد.

باید احزاب خارج از ایران را به چپی یا با گرایش های اسلام سوسیالیستی، سوسیالیستی، کمونیستی و ... تقسیم کرد. آین دسته هم دارای 14 تشکل هستند.

از میان همه احزاب، جمعیت ها، گروه ها، سازمان ها، تنها احزاب و سازمان ها، گروه ها و جمعیت های متعلق به ملل غیر فارس در ایران طرفدار واقعی حقوق بشر، آزادی ها، دموکراسی، و حاکمیت اراده ملل در تعیین سرنوشت خویش هستند. 

احزاب، سازمان ها، گروه ها و جمعیت های متعلق به ملت فارس یا پانفارس ها و پان ایرانیست ها، از حقوق بشر، آزادی ها، دموکراسی و حاکمیت مطلق اراده ملل در تعیین سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بین المللی خود درک و اقبال محدودی دارند که تنها آن ها را به حکومت رسانده و حاکمیت را از دست ملاها گرفته و به دست آن ها بدهد.  آن ها، همواره، کلمات زیبای دموکراسی، آزادی و اراده ملت را در بازی های سیاسی لفظی بکار می برند اما به آن ها هیچ اعتقادی ندارند. 

آن ها به وجود ملل با تفاوت های اساسی در ایران هیچ اعتقادی ندارند که به حقوق فردی، جمعی و ملی آن ملل هم اعتقادی داشته باشند. آن ها به وجود یک ملت در ایران معتقد هستند و آن هم ملتی با تمام ویزگی های ملی، فردی، جمعی، فرهنگی، تاریخی و سرزمینی فارس است.

اما تنها احزاب، سازمان ها، جمعیت های پانفارس و پان ایرانیست نیستند که با حقوق ملی، تاریخی، هویتی، زبانی، اجتماعی ملل غیر فارس مخالف هستند بلکه در ایران ایدئولوژی ها و مذاهب هم پانفارس و پان ایرانیست هستند. مثلا تشکل های با دیدگاه سوسیالیستی، کمونیستی، مارکسیستی، لنینیستی، مائوئیستی، فدل کاستروئیستی و ... وج.د دارند که اغلب هم در حرف و سخن به جهان وطنی، برادری انسان ها، و مخالف مرزهای سیاسی در میان ملل هستند اما همه این ها هم پان ایرانیست وپانفارس هستند. به حقوق مطلق ملل، آزادی ها، دموکراسی، حق تعیین سرنوشت بوسیله خود ملل، و ... اعتقادی ندارند.

این، تنها ایدئولوزی چپی نیست که با حقوق ملل غیر فارس در ایران مخالف است بلکه مذاهبی مانند شیعه گری از قدیم الایام به شعوبیه و در حقیقت به پانفارسیسم و ملت گرایی ایرانی یا همان ملت فارس متهم بوده است و شیعه گرایی، مذهبی ساخته و پرداخته این طیف دینی است.

بهائیت، بابیت، ازلیت هم از جمله مذاهب اختراعی پانفارس-پان ایرانیست ها هستند که افراد متعلق به این ها هم اگر چه ممکن است تورک، تورکمنت، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، گیلک، مازنی، کرد و ... باشند اما پانفارس و پان ایرانیست هستند و با حقوق مللی و کامل ملل غیر فارس مخالفند.

چرا اغلب احزاب پان فارس و پان ایرانیست هستند؟

چرا پانفارس و پان ایرانیست بودن، به معنی انکار مطلق حقوق ملل غیر فارس است؟

آیا می توان ان همه سازمان ها، احزاب، جمعیت ها، گروه ها، ایدئولوزی ها و مذاهب را طرفدار حقوق ملل غیر فارس دید؟

نتیجه انکار حقوق و هستی همه جانبه ملل غیر فارس توسط این همه سازمان ها و احزاب و تشکل هالی سیاسی و غیر سیاسی چیست؟

انکار حقوق کامل و مطلق ملل غیر فارس توسط این همه تشکل های سیاسی و غیر سیاسی، ایران را به کجا خواهد برد؟

آیا می توان این همه احزاب پانفارس و پان ایرانیست را نماینده همه ملل از جمله تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها و ... دانست؟

آیا می توان آینده ملل در ایران را به دست آن ها داد که حقوق ملل را انکار می کنند؟ در حالی که از قدرت دور هستند؟







Saturday, August 15, 2020

مشروطه، آغازی بر پایان حاکمیت هزار ساله تورک ها

مشروطه یک انقلاب نبود. جنبشی اصلاحی بود که به نفع پانفارس ها و پان ایرانیست هایی که از ملل مختلف داخل ممالک محروسه تشکیل شده بودند، مصادره به مطلوب شد. 

نتیجه مصادره مشروطیت توسط پانفارس های پان ایرانیست و در پی شکست تورک ها و قاجارها، به استبداد مطلق 100 ساله پانفارسیسم و پان ایرانیسم انجامید.

پانفارسیسم و پان ایرانیسم، در پی این فرصت تاریخی، به نابودی و استهلاک و استعمارهمه ملل غیر فارس در ایران کنونی همت همه جانبه گذاشت. 

حق ملت-دولت بودن تاریخی همه ملل را از همه آن ها و به زور آتش پر حجم سلاح گرم، اعدام های گسترده، کشتارهای بیشمار، تبعید های دسته جمعس و زندان ها طویل المدت دریغ کرد. 

حقوق انسانی همه آن ملل ساکن در ایران فعلی را انکار کرد. 

چه اتفاقی افتاد که در دوران مشروطه، تورک ها و قاجارها ضعیف شدند؟

چه انفاقی افتاد که تورک ها حاکمیت هزار ساله یشان را به نفع پانفارس های پان ایرانیست از دست دادند؟

چرا اغلب روشنفکران تورک دوران قبل و بعد از مشروطه، پانفارس پان ایرانیست شدند؟

آیا همه تورک های روشنفکر پانفارس دوران مشروطه پان ایرانیست بودند؟

آیا روشنفکر تورک طرفدار قاجارها، وطن پرست و ملی گرای تورک در دوران قبل و بعد از مشروطه وجو نداشت؟

چرا نظریه های تورک هایی که به حقوق ملی تورک و تداوم حاکمیت تورک ها معتقد بودند، مطرح نیست و ما با عقاید سیاسی و ملی تورک های وطن و ملت پرست آشنا نیستیم؟

برای پاسخ به این سوال ها دو مهمان:
دکتر محمدحسین یحیایی
جناب فرامرز خان بختیار
 در "دیالوگ" حضور خواهند داشت.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
پانزدهم (15) آگوست 2020
hedayat222@yahoo.com
001-647 - 554 - 0741

Thursday, August 13, 2020

مشروطه؛ پایانی بر حاکمیت تورک‌ها و آغاز حاکمیت پانفارس و پان ایرانیست ها

مشروطه یک انقلاب نبود. جنبشی اصلاحی در ممالک محروسه قاجار و عثمانی (دو و آخرین امپراطوری ‌های  مسلمان و تورک بود که به نفع پانفارس‌ها و پان‌ایرانیست ها مصادره شد. در پی شکست قاجارها، ارتجاع پانفارس و پان ایرانیست، اصلاحات و دست آوردهای عظیم بیش از نیم قرن قبل را به سلاخ خانه سیاست و حاکمیت خود بردند و سلاخی کردند. اگر چه اغلب پانفارس ها و پان ایرانیست ها از قوم و قبیله فارس بودند اما کم نبودند تورک های  آزربایجانی، کرد، لور، بلوچ، گیلک و عرب که کاسه داغ تر از فارس های فاشیست بودند. امثال تقی زاده‌ها، ارانی‌ها،  کسروی‌ها، آخوندوف‌ها، مراغه‌ای ها چندان هم پر تعداد نبودند اما یک صد سال پروپاگاندای پانفارسیسم، آن ها، افکار، نوشته ها و کتاب هایشان را حمایت کرده، پروراند. تبلیغات گسترده چنان کرد که همه باور کردیم که همه تورک ها پانفارس و پان ایرانیست بوده اند.

آیا هر کدام از ما می توانیم یک مثال از تورک ها بیاوریم که پانفارس پان‌ایرانیست نبوده و ملی، طرفدار تورها و قاجارها بوده اند؟ چرا نمی توانیم؟ آیا واقعا همه تورک های روشنفکر پانفارس بوده اند یا تبلیغات صد ساله پهلوی ها و ملاهای پانفارس پان‌ایرانیست اجازه نداده اند تا روشنفکران وطن پرست و ملی تورک از زیر هزاران تن لجن تبلیغاتی، اتهامی، توهینی، تحقیر مانند گل از زیر لجن ها سر برآورد.  مهمتر از همه، با هزاران تن تبلیغات و اصرار به خود مل تورک‌ها قبولانده اند که هیچ تورکی وطن پرست و ملی و ضد سلطه پانفارسیسم و پان ایرانیسم نبوده است؟

لکن، می دانیم که حاکمیت و قدرت از هر نظر در ید پر قدرت الیت و روشنفکر، سیاستمدار، مدیر و رهبران اجتماعی تورک بوده است. در چنان شرایط اجتماعی ممکن نیست که تعداد الیت و روشنفکران طرفدار قاجار و تورک کمتر از تعداد تورک های پانفارس پان‌ایرانیست باشد.

اما قدر تبلیغاتی، مالی، سیاسی، اطلاعاتی و پولی دولت های غربی و بخصوص انگلستان و آلمان در پشت سر اقلیت پناهنده و تحصیل کرده و به فراماسون پیوسته خوابیده بود.

اگر به چند کتابی که در باره فراماسونری در ایران منتشر شده است، نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که اغلب قریب اکثریت مطلق پانفارس ها و پان ایرانیست ها عضو فراماسونری بوده اند.

جالب است بدانیم که بیش از بیست تن از مدیران و معلمان دارالفنون(اولین دانشگاهی که ناصرالدین شاه ساخت) فراماسون شده بودند. اگر نوشته محققان فراماسونری را بپذیریم که جانشان را فدای این افشاگری‌هایشان کرده اند، می توانیم بفهمیم که چرا ناصرالدین شاه که آن همه به دارالفنون امید بسته بود و پیوسته به آنجا می رفت و با غرور از آن چه انجام داده بود، سخن می گفت، چرا بعد از چند سال از دارالفنون فاصله گرفت.

باز جالب خواهد بود که بدانیم، یکی از محققان در باره فراماسون ها در ایران لیستی از چند هزار نفر را منتشر کرده است. این محقق، برای این که بتواند نتیجه تحقیقاتش را در ایران دوره محمدرضا پهلوی منتشر بکند، یک ادعای بسیار بزرگ کرده است. او گفته است: جز رضاشاه، بقیه فراماسون بودند.

می دانیم که فراماسون ها طرفدار سیاست های انگلستان هستند و سیاست های آن ها را در کشورهای خودشان اجرا کرده و به پیش می برند. می توانند با سیاست هایی بطور علنی مخالفت بکنند اما نباید آن مخالفت ها با منافع بلندمدت انگلستان در آن منطقه و کشور در تضاد باشد.

همچنین جالب است که دولت انگلستان از اواخر زندیه به بعد، با راه اندازی موقوفه ای در هندوستان، ابتدا به آیت الله ها و مراجع شیعه ور کربلا، نجف و ایران و بعدها به الیت، تحصیل کردگان ارشد، مدیران، نمایندگان و وزراء حقوق ماهانه می  داد. چرا؟

آیا همین آیت الله ها و فراماسون ها نبودند که اصلاحاتی که منجر به دستاورد عظیمی چون مشروطه شده بود را با کودتایی به باد دادند و استبداد و ارتجاع را جایگزین اراده مردم، دموکراسی، حقوق و قوانین، آزادی ها و ... کردند؟

اتفاقا، تورک‌هایی که نه ملا بودند و نه فراماسون، در تله آن دو دسته وابسته افتاده و به ملت تورک خیانت کردند. با تئوری پردازی هایشان، با نوشتار و گفتارشان و حتی تعدادی با دست زدن به ترور تورک هایی که در قدرت دستی داشتند، زمینه را برای برافتادن حاکمیت تورک ها و سر برآوردن فارس ها آماده کردند.

چرا تورک ها پانفارس و پان‌ایرانیست شدند؟

آیا همه تورک های روشنفکر و الیت پانفارس پان‌ایرانیست بوده اند؟

چرا ما با نام، نوشته، کتاب های تورک هایی که وطن پرست، ملت پرست بوده و در مقابل رشد و هجوم پانفارس های پان‌ایرانیست ایستاده بودند، آشنا نیستیم؟

آیا عدم آشنایی ما با تورک‌هایی که روحیه، تفکر و عمل تورک محور داشه اند، دیلی بر نبود این دسته از افراد بوده و است؟

چرا محمدعلی شاه قاجار متهم به ضدیت با مشروطه است؟

رابطه محمدعلی شاه قاجار با مشروطه و مشروطه طلبان چگونه بود؟

چرا پانفارس‌های پان‌ایرانیست، بارها می خواستند محمدعلی شاه قاجار تورک مشروطه طلب را ترور بکنند؟

آیا اقدامات محمدعلی شاه قاجار در رابطه با به توپ بستن مجلس مشروطه، با جنگ سیاسی اما پنهان فارس و تورک در رابطه بود؟

اگر روشنفکران و الیت مخالف حاکمیت تورک ها و مشروطیت بودند، چرا بعد لژ این که محمدعلی‌شاه قاجار را به روسیه تبعید کردند، آن‌ها با سه لشگر از سه منطقه با مرکز سیاسی ممالک محروسه قاجار حمله نظامی کردند؟

آیا همه مردمان طرفدار مشروطه بودند و در آن شرکت کرده بودند؟

آیا همه تورک ها مشروطه طلب بوده اند؟

آیا همه روشنفکران و الیت دوران قاجار و پهلوی ها پانفارس پان‌ایرانیست بوده اند؟

 جمشیدخان مجدالسلطنه،  سعید سلماسلی،‌ فیضی معلم، عمر ناجی، سیدمحمد توفیق بیگ همدانی، حاجب بیگ بلوری و ... روشنفکر ضد پانفارس پان‌ایرانیست نبوده اند؟

چرا ما با مخالفان اشلی مشروطیت آشنایی نداریم؟

دلایل مخالفت مخالفان با مشروطه چه بوده است؟

چرا دیدگاه های سیاسی مخالفان بطور کامل حذف شده است؟

برای پاسخ به چنین سوال هایی، برنامه این هفته دیالوگ به روی آنتن خواهد رفت.


با احترام

انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

سیزدهم (13) آگوست 2020

hedayat222@yahoo.com 

آیا می دانیم که 






 

Friday, August 7, 2020

چرا از مشروطه، تحلیلی همه جانبه نداریم؟

 

آیا ما درکی همه جانبه از مشروطه و مشروطیت داریم؟

من، تصور می کنم که اگر ما و همه ایرانیان، از مشروطه و مشروطیت هم درکی داریم، فقط و فقط درکی تاریخی داریم که درکی ناقص است. با آن مهمترین حادثه 150 سال اخیر همین مشروطه بوده است. ملل و مردمان ممالک محروسه هم دارای دارالفنون و دانشگاه بوده اند و هزاران تن از این دانشگاه ها در رشته های مختلف فارغ التحصیل شده و به عنوان متخصص و محقق کار کرده اند اما جالب است که هیچ کس به مشروطه و مشروطیت از منظری غیر از تاریخی ناقص ننگریسه و تحقیق نکرده است.

در حالی که می توانستیم مشروطه را از منظر اقتصادی، حرکت های افقی و عمودی اجتماعی، حقوقی، سازمان ها و نهادهای مدرن، پیدایش صنایع و تکنولوژی ها، روابط بین الملل، لوازم توسعه یابندگی، یا بر اساس تئوری های مارکسیستی، تئوری های انقلابی، تئوری های شهرنشینی شهروندی، تئوری های تمرکز قوا، تئوری های استعماری و مستعمرگی، تئوری های سیاسی و جنگ قدرت در بین ملل داخل ممالک محروسه برای بدست گرفت قدرت و حاکمیت، جنگ هزار ساله در میان فارس ها و تورک ها و عرب ها و ... دید و تحلیل کرد. از آن آموخت. 

مشروطیت، تنها یک واقعه تاریخی صرف نبوده و نیست. به نظر من، مشروطه یک کوشش و پدیده سیاسی، حقوقی و توسعه طلبانه بوده است ولی متخصصان، به تحلیل آن نپرداخته اند. 

چرا مشروطه این همه مهجور مانده است؟

آیا این همه کوتاهی در حق مشروطه به معنی نادیده گرفتن آن و حتی دشمنی با آن نبوده است؟ 

آیا بی توجهی به مشروطه عمدی بوده است؟

چرا ما از مشروطیت شناختی سیاسی نداریم؟

محققان و دانشگاهیان و ... چقدر بر روی جنبه های سیاسی و جنگ قدرت سیاسی قبل از مشروطیت، در دوران مشروطه و بعد از مشروطه تحقیق کرده و نوشته اند؟

آیا جنبش مشروطیت، جنگ قدرت پنهانی در بین بخش هایی از جوامع و ملل ممالک محروسه قاجاریه بوده است؟

آیا می توان ادعا کرد که مشروطیت، بخصوص بعد از تشکیل مجلس شورای ملی، جنگ بین تورک ها و فارس ها برای سلطه بر این ممالک و حاکمیت بوده است؟

آیا مشروطیت، اصلاحاتی از بالا و از راس هرم قدرت به سمت پایین بود یا از پایین و مردم و روشنفکران به بالا بود؟

چه زمینه هایی برای وقوع جنبش مشروطه لازم بودند که تا آن زمان مهیا شده بودند؟

آیا ستارخان و باقرخان، درکی از جنگ قدرت بین تورک و فارس که در پس پرده سیاست جریان داشته، داشته اند؟

آیا جنبش مشروطیت، بر چگونگی نگرش سیاسی 114 سال بعد از خودش تاثیر سیاسی گذاشته است؟

آیا جنبش مشروطیت، سمت و سوی سیاست و تئوری های سیاسی مختص به این ممالک و مناطق را تغییر داده است؟

آیا نیروهای مسلحی که در حمایت از مشروطه اقدام کردند (تبریز، لورستانات و بختیاری) درکی از جنگ قدرت در عرصه سیاست داشتند؟

آیا ستارخان و باقر خان، از جنگ در پس پرده سیاست که در بین تورک و فارس در جریان بوده است، آگاه بوده اند؟

کدام نیروی سیاسی، مشروطیت را نابود کرد؟

آیا همان طور که گفته می شود و به ما در مدارس و دانشگاه ها آموزش داده اند، محمدعلی شاه قاجار مخالف مشروطیت بود و مجلس شورا ملی را به دلیل داشتن روحیه استبدادی و مخالفت با مشروطیت به توپ بست؟

کدام بخش از نیروها و جوامع، برنده مشروطیت و کدام بخش ها بازنده بوده اند؟

آیا محمدعلی شاه قاجار علیه مشروطه کودتا کرد یا این رضاشاه بود که با کودتا مشزوطه، قانون، مجلس، دولتی بر آمده از اراده ملل را از بین برد؟

آیا جنگ سیاسی در بین تورک و فارس، در دوران بعد از کودتای ضد مشروطه رضا میرپنج ادامه یافت و می یابد؟

آیا مشروطه، به هدف های اولیه اش رسیده است؟

آیا جنبش مشروطیت هنوز ادامه دارد؟

برای پاسخ به این نوع از سوال ها، چند مهمان در برنامه این هفته دیالوگ حضور خواهند داشت.

1. جناب محمد رحمانی فر؛ محقق و نویسنده 

2. جناب دکتر محمدحسین یحیایی، محقق و نویسنده

3. جناب جلیل آزادی خواه؛ محقق و نویسنده

انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

هفتم (07) آگوست 2020

hedayat222@yahoo.com


 

میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام

  میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام بو گون چالیشدیم‌؛ میللی دوشونجه‌نی میللی سرمایا، میللیدسرمایادار ین نه اولدوقونو ...