Monday, June 27, 2011

ترجمه: علی دده بیگلو

مقدمات

موسسات و تشكیلات غیردولتی، امضاء كنندگان "بیانیه جهانی حقوق زبانی" حاضر، گردهم آمده از ٦ تا ٩ ژوئن ١٩٩٦ در بارسلونا؛

تورکون دیلی رسمی اولسون

با در نظر گرفتن "اعلامیه جهانی حقوق بشر" مورخ ١٩٤٨، كه در مقدمه اش اعتقاد خود را به "برابری حقوق پایه ای بشر، كرامت و ارزش افراد انسانی و حقوق برابر مرد و زن" بیان مینماید؛ و نیز در ماده دوم خود كه اعلام میكند "همه افراد، بدون در نظر گرفتن "نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، دین، باورهای سیاسی و یا دیگر باورها، منشاء ملی و یا اجتماعی، مالكیت، محل تولد و یا خصوصیات دیگر"، دارای همه حقوق و آزادیها میباشند"؛

با در نظر گرفتن "عهدنامه بین المللی حقوق سیاسی و مدنی" ١٦ دسامبر ١٩٦٦ (ماده ٢٧) ، و "عهدنامه بین المللی حقوق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی" به همان تاریخ، كه در مقدمه های خود بیان مینمایند آحاد نوع بشر نمیتوانند آزاد شمرده شوند مگر آنكه شرایطی فراهم گردد كه آنها را قادر به اعمال و بهره برداری از هر دوی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی خود نماید؛

با در نظر گرفتن "قطعنامه ١٣٥-٤٧"، ١٨ دسامبر ١٩٩٢مجمع عمومی سازمان ملل متحد كه "بیانیه در حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی، ائتنیكی، دینی و زبانی" را تصویب نمود؛

با در نظر گرفتن اعلامیه ها و توافقنامه های (كنوانسیونهای) مجمع اروپا مانند "كنوانسیون اروپائی برای حفظ حقوق بشر و آزادیهای اساسی"، به تاریخ ٤ نوامبر ١٩٥٠ (ماده ١٤)؛ "كنوانسیون شورای وزیران مجمع اروپا" به تاریخ ٢٩ ژوئن ١٩٩٢، كه "مقاوله نامه (چارتر) اروپائی برای زبانهای منطقه ای و یا اقلیتی" را تصویب نمود؛ "اعلامیه در باره اقلیتهای ملی" تهیه شده توسط نشست سران مجمع اروپا در تاریخ ٩ اكتبر ١٩٩٣؛ و "كنوانسیون چهارچوب برای محافظت از اقلیتهای ملی" نوامبر ١٩٩٤؛

با در نظر گرفتن "بیانیه انجمن بین المللی قلم در سانتیاگو د كومپوستلا" و "بیانیه ١٥ دسامبر ١٩٩٣ كمیته حقوق زبانی و ترجمه ای انجمن جهانی قلم، در رابطه با پیشنهادی برای برگزاری كنفرانسی جهانی در موضوع حقوق زبانی"؛

با در نظر گرفتن این امر كه در شهر رسیف برزیل، "اعلامیه ٩ اكتبر ١٩٨٧ دوازدهمین سمینار انجمن بین المللی برای توسعه تفاهم و ارتباط بین فرهنگها"، به سازمان ملل متحد توصیه نمود كه گامهای لازم را برای تصویب و اجرای اعلامیه جهانی حقوق زبانی بردارد؛

با در نظر گرفتن "كنوانسیون ١٦٩ سازمان جهانی كار" مورخه ٢٦ ژوئن ١٩٨٩ در باره مردمان بومی و طائفه ای در كشورهای مستقل؛

با توجه به "اعلامیه جهانی حقوق جمعی خلقها"، بارسلونا، می ١٩٩٠، كه اعلام نمود همه خلقها، در درون چهارچوبهای سیاسی متفاوت از حق افاده و توسعه فرهنگ، زبان و قواعد سازمانیابی خویش و در نهایت از حق پذیرش و دارا بودن نهادهای حكومتی، ارتباطاتی، تحصیلی و سیاسی خود برخوردار میباشند؛

با در نظر گرفتن "بیانیه نهائی پذیرفته شده در همایش عمومی فدراسیون جهانی معلمان زبان مدرن" در شهر پئچ (مجارستان) به تاریخ ١٦ آگوست ١٩٩١، كه به شناخته شدن رسمی حقوق زبانی به عنوان حقوق پایه ای انسانی توصیه نموده بود؛

با در نظر گرفتن "گزارش كمیسیون شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد، ٢٠ آوریل ١٩٩٤ " در ارتباط با طرح "اعلامیه در حقوق خلقهای بومی" كه به حقوق فردی در پرتو حقوق جمعی نظر میكند؛

با در نظر گرفتن طرح "بیانیه كمیسیون حقوق بشر بین آمریكائی در باره مردمان بومی"، مصوب نشست ١٢٧٨ به تاریخ ١٨ سپتامبر ١٩٩٥؛

با در نظر گرفتن اینكه اكثریت زبانهای در خطر نابودی، متعلق به گروههای مردمانی میباشند كه از حق حاكمیت ملی خود برخوردار نیستند و اینكه عوامل اصلی كه از توسعه این زبانها ممانعت كرده و به روند جایگزینی زبانی دیگر به جای آنها شتاب میبخشند، عبارتند از نبود حكومتهای خودگردان آنها و سیاست دولتها، كه ساختارهای سیاسی و اداری و زبان خود بر آنها را تحمیل مینمایند؛

با در نظر گرفتن اینكه حمله نظامی، مستعمره نمودن، اشغال و دیگر نمونه های به انقیاد در آوردن اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، اغلب اوقات شامل تحمیل مستقیم زبانی خارجی بوده و یا حداقل، تصورات موجود در باره ارزش و منزلت زبانها را خدشه دار نموده و موجب ایجاد آنچنان رفتارهای زبانی سلسله ای میگردند كه وفاداری زبانی متكلمین به آنها را از بین میبرند؛

و با در نظر گرفتن اینكه زبانهای برخی از خلقهائی كه حاكمیت ملی خود را بتازگی بدست آورده اند، متعاقبا و در نتیجه سیاستی كه زبان قبلی قدرتهای استعماری و یا امپریالیستی را مقدم میشمارد، در روند جانشینی زبانی در میغلطند؛

با در نظر گرفتن اینكه جهانی شدن میبایست بر اساس تلقی ای از تنوع زبانی و فرهنگی، غالب آمده بر روندهای یكسانسازی و تجرید حذفی زبانها و فرهنگها، بنیاد گذارده شود؛

با در نظر گرفتن این نكته كه به منظور تامین نمودن همزیستی صلح آمیز بین جمعیتهای زبانی، میبایست اصولی عمومی یافت شوند كه تشویق و ارتقاء موقعیت و احترام به همه زبانها و كاربرد اجتماعی آنها در محیطهای عمومی و خصوصی را تضمین نمایند؛

با در نظر گرفتن اینكه عوامل گوناگون با ماهیتهای غیرزبانی (عاملهای تاریخی، سیاسی، سرزمینی، جمعیت شناسی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و اجتماعی-زبانی و عوامل دیگر مربوط به رفتارهای جمعی) مسائلی را ایجاد میكنند كه منجر به نابودی، به حاشیه رانده شدن و یا انحطاط زبانهای بیشمار میگردند، و نیز برای اینكه بتوان راه حل های مناسبی برای هر مورد خاصی اعمال نمود، حقوق زبانی میبایست به طوری همه جانبه بررسی گردند؛

با اعتقاد به اینكه "اعلامیه جهانی حقوق زبانی"، به منظور تصحیح عدم توازنهای زبانی در پرتو تضمین احترام و توسعه كامل همه زبانها، و پایه گذاری اصولی برای صلح و برابری عادلانه زبانی در سراسر جهان به عنوان عاملی كلیدی در حفظ روابط اجتماعی موزون، مورد نیاز میباشد؛

بدینوسیله اعلام میدارند كه:

آغاز

موقعیت هر زبان، در پرتو ملاحظاتی كه در زیر آمده اند، محصول تقارب و اندركنش دامنه وسیعی از عوامل با ماهیتهای سیاسی و قانونی، ایدئولوژیك و تاریخی، جمعیت شناختی و قلمرو-سرزمینی، اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی، زبان شناختی و زبانی-اجتماعی، بین زبانی و ذهنی است.

در حال حاضر، این فاكتورها بدینگونه تعریف میشوند:

1) تمایل دیرینه یكسانسازی اكثریت دولتها به كاهش تنوع و تشویق رفتارهائی كه بر ضد چندگانگی فرهنگی و تكثر زبانی میباشند.
2) سیر به سوی اقتصاد جهانی و بدنبال آن بازار جهانی اطلاعات، ارتباطات و فرهنگ كه باعث مختل گردیدن محیطهای مناسبات مشترك و گونه های تاثیر متقابلی كه انسجام درونی جمعیتهای زبانی را تضمین مینمایند، میشود.
3) مدل رشد اكونومیسیستی پیشنهاد شده توسط گروههای اقتصادی ماوراء ملی، كه خواهان یكی نشان دادن كاهش كنترلهای دولتی با پیشرفت و فردیت گرائی رقابتی بوده و باعث ایجاد نابرابریهای جدی و فزاینده زبانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میگردد.
4) جمعیتهای زبانی در عصر حاضر از سوی عواملی مانند نداشتن حكومتهای ملی (خودگردان) خود، نفوس محدود، و یا جمعیتی كه به لحاظ جغرافیائی قسما و یا كاملا پراكنده شده است، اقتصادی شكننده، زبانی استانداردیزه نشده، و یا مدلی فرهنگی در ضدیت با مدل فرهنگی مسلط، در معرض تهدید قرار دارند. این عوامل، ادامه حیات و گسترش بسیاری از زبانها را عملا غیرممكن میسازد. مگر آنكه اهداف اساسی زیرین ملحوظ شوند:

أ. از دیدگاه سیاسی، هدف طراحی روشی برای سازماندهی تكثر و تنوع زبانی به گونه ای كه به مشاركت موثر جمعیتهای زبانی در این مدل توسعه جدید اجازه دهد.
ب. از دیدگاه فرهنگی، هدف تامین و ایجاد محیط ارتباطات جهانی ای سازگار با مشاركت برابر همه خلقها، جمعیتهای زبانی و افراد در روند توسعه.
ت. از دیدگاه اقتصادی، هدف تشویق پایدار توسعه بر پایه مشاركت همه و بر اساس احترام به تعادل محیط زیست جوامع و در روابط برابر بین همه زبانها و فرهنگها.

بنا به همه دلایل فوق الذكر، این اعلامیه مبداء حركت خود را "جمعیتهای زبانی" و نه "دولتها" قرار میدهد و میبایست به این اعلامیه در متن تقویت موسسات بین المللی قادر به تضمین نمودن توسعه برابر و پایدار همه جامعه بشری نگریست. به همین دلایل، همچنین از اهداف این اعلامیه، تشویق ایجاد چهارچوبی سیاسی برای تنوع زبانی مبتنی بر احترام، همزیستی هماهنگ و منافع متقابل میباشد.

عنوان مقدماتی: مفاهیم

ماده ١

١- این بیانیه "جمعیت زبانی" را بدین گونه تعریف مینماید: هر جامعه انسانی كه به لحاظ تاریخی در "محیط سرزمینی" معینی، فارغ از به رسمیت شناخته شدن و یا نشدن آن، سكنی گزیده و خود را به عنوان یك توده با هویت واحد دانسته و زبان مشتركی را به عنوان وسیله ای طبیعی برای ارتباط و همبندی فرهنگی بین اعضای آن توسعه داده است. تعبیر "زبان خاص یك سرزمین" (زبان نیاخاكی) به زبان جمعیتی كه به شرح فوق در همچو محیطی سكنی گزیده باشد اطلاق میشود.

٢- این اعلامیه مبداء حركت خود را بر این اصل قرار میدهد كه حقوق زبانی در عین حال و یكجا، هم فردی و هم جمعی میباشند. در تعریف دامنه كامل حقوق زبانی، این اعلامیه مرجع خود را مورد یك جمعیت زبانی تاریخی، در محیط سرزمینی خود قبول مینماید. و آنچه از این محیط درك میشود، نه تنها گستره جغرافیائی ای كه جمعیت در آنجا زندگی مینماید، بلكه محیط اجتماعی و عملی ای كه برای توسعه و شكوفائی تمام و كمال یك زبان حیاتی است میباشد. تنها بر این اساس امكان دارد كه حقوق زبانی گروههای ذكر شده در نقطه ٥ ام این اعلامیه و حقوق افرادی كه در خارج سرزمین زبانی خویش میزیند را، برحسب پیوستگی و درجه بندی تعریف نمود.

٣- به منظور كاربرد در این بیانیه، گروههایی كه دارای یكی از موقعیتهای زیر باشند نیز متعلق به یك جمعیت زبانی و ساكن در سرزمین خود شمرده میشوند:

الف- هنگامی كه آنها از بدنه اصلی جمعیت خود توسط مرزهای اداری و یا سیاسی جدا شده باشند.
ب – هنگامی كه در طول تاریخ، در منطقه كوچك جغرافیائی ای محصور شده توسط اعضاء جوامع زبانی دیگر، تثبیت شده باشند.
ج- هنگامی كه در منطقه جغرافیایی ای كه در آن با اعضاء جمعیتهای زبانی دیگری با سوابق تاریخی مشابه، سهیم و شریكند تثبیت شده باشند.

٤- این بیانیه همچنین مردمان عشایری كوچرو در مناطق قشلاق-ییلاق خودشان و همچنین مردمان تثبیت شده در نواحی به لحاظ جغرافیایی پراكنده را به عنوان جمعیتهای زبانی در سرزمینهای تاریخی خود میپذیرد.

٥- این اعلامیه "گروه زبانی" را بدین شكل تعریف مینماید: هر گروه از اشخاص دارای زبان واحد، كه زبانشان در محیط سرزمینی جمعیت زبانی دیگری تثبیت شده اما دارای سابقه تاریخی برابری با اشخاص جمعیت مهمان پذیر نبوده نباشد. نمونه های این چنین گروههائی مهاجرین، پناهندگان، اشخاص دیپورت شده و اعضای دیاسپورا میباشند.

ماده ٢

١- این بیانیه اعلام میدارد كه هرگاه گروهها و جمعیتهای زبانی گوناگون در سرزمین واحدی مشترك باشند، حقوق مندرجه در این اعلامیه میبایست بر اساس احترام متقابل و به گونه ای اعمال شوند كه دمكراسی به حداكثر اندازه ممكنه تضمین گردد.

٢- در جستجو برای وصول به تعادل اجتماعی-زبانی رضایت بخش، به عبارت دیگر به منظور ایجاد هماهنگی مناسب بین حقوق مربوطه چنین جمعیتها و گروههای زبانی و افراد متعلق بدانها، عوامل مختلفی - علاوه بر سوابق تاریخی مربوطه آنها در سرزمینها و مطالبات آنها كه به روشهای دمكراتیك بیان شده اند- میباید در نظر گرفته شوند. اینچنین عواملی شامل ماهیت اجباری مهاجرتها، كه منجر به همزیستی جمعیتها و گروههای مختلف میشود و همچنین درجه آسیب پذیری فرهنگی، اجتماعی-اقتصادی و سیاسی آنها میگردد.

ماده ٣

١- این اعلامیه حقوق زیر را به عنوان حقوق شخصی غیرقابل سلبی كه در هر گونه شرایط، امكان برخورداری از آنها وجود دارد، قبول مینماید:

- حق به رسمیت شناخته شدن شخص به عنوان عضوی از یك جمعیت زبانی؛
- حق شخص برای استفاده از زبان خود در مكانهای خصوصی و عمومی؛
- حق شخص برای استفاده از نام خود؛
- حق شخص برای ایجاد مناسبات و پیوند با دیگر اعضای جمعیت زبانی مبداء خود؛
- حق شخص برای حفظ و گسترش فرهنگ خود؛
- و همه حقوق دیگر مربوط به زبان كه در "عهدنامه بین المللی حقوق سیاسی و مدنی ١٦ دسامبر ١٩٦٦ " و "عهدنامه بین المللی در باره حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی" به همان تاریخ به رسمیت شناخته شده اند.

٢- این بیانیه اعلام میدارد كه حقوق جمعی گروههای زبانی، علاوه بر حقوق فوق الذكر كه تك تك افراد عضو گروههای زبانی از آنها برخوردار میباشند، در تطابق با شرایط تشریح شده در بند ٢.٢ شامل موارد زیر میباشد:

- حق گروههای زبانی برای آموخته شدن زبان و فرهنگشان؛
- حق گروههای زبانی برای دستیابی به خدمات فرهنگی؛
- حق گروههای زبانی برای حضور برابر زبان و فرهنگهایشان در رسانه های ارتباطی؛
- حق گروههای زبانی در دریافت توجه و اعتناء نهادهای حكومتی و در روابط اجتماعی-اقتصادی تهیه شده به زبان خود.

٣- حقوق فوق الذكر اشخاص و گروههای زبانی به هیچ طریقی نمیبایست مانع برقراری مناسبات متقابل بین اینگونه اشخاص و گروههای زبانی، با جمعیت زبانی مهمان پذیر و یا ادغامشان در آن جمعیت گردد. همچنین این حقوق نباید به محدود نمودن حقوق جمعیت مهمان پذیر و یا اعضاء آن در كاربرد زبان خود جمعیت در سراسر فضای سرزمینی آن زبان منجر شود.

ماده ٤

١- این اعلامیه بیان میدارد اشخاصی كه به سرزمین جمعیت زبانی دیگری رفته در آنجا ساكن میشوند حق دارند و موظفند كه نسبت به این جمعیت (مهمان پذیر) رفتاری همگرایانه از خود نشان دهند. آنچه از این بیان استنباط میشود تلاشی اضافی است از سوی اینگونه اشخاص برای انسیت با اعضاء جمعیت مهمان پذیر؛ به طرزی كه در ضمن حفظ خصوصیات فرهنگی اصلی خویش ؛ مراجع، ارزشها و گونه های رفتاری كافی ای را با جامعه ای كه در آن سكنی گزیده اند سهیم شوند. این امر آنها را قادر خواهد ساخت كه به لحاظ اجتماعی و بدون مواجه شدن با مشكلاتی بیش از آنچه اعضای جمعیت مهمان پذیر با آن مواجه اند، كارآ عمل نمایند .

٢- این اعلامیه، از سوی دیگر، بیان میكند كه یكسان سازی –آسیمیلاسیون، تعبیری به مفهوم اخذ فرهنگ جامعه میهمان پذیر به شكلی كه خصوصیات فرهنگی اصلی، با مراجع، ارزشها و گونه های رفتاری جامعه مهمان پذیر جایگزین میگردند، به هیچوجه نباید تحمیلی و یا جبری بوده و تنها میتواند كه محصول انتخابی تماما آزادانه باشد.

ماده ٥

این اعلامیه بر این اساس استوار است كه حقوق تمامی جمعیتهای زبانی مساوی و مستقل از موقعیت این زبانها به عنوان زبان رسمی، محلی و یا اقلیتی بودن میباشد. در این اعلامیه، تعبیراتی مانند محلی و یا اقلیتی بكار برده نشده اند زیرا - هرچند در بعضی موارد مشخص، شناسانی زبانها به عنوان اقلیتی و یا محلی میتواند احقاق برخی از حقوق معین را تسهیل نماید- با اینهمه، این و دیگر تعابیر جرح و تعدیل كننده، غالبا برای اعمال محدودیت بر حقوق جمعیتهای زبانی بكار برده میشوند.

ماده ٦

این اعلامیه اعلام میكند كه نمیتوان تنها بر این مبناء كه یك زبان، زبان رسمی دولت است و یا به طور سنتی برای مقاصد اداری و یا برخی از فعالیتهای فرهنگی مشخص در یك سرزمین بكار رفته است، آنرا "زبان خاص سرزمین" بشمار آورد.

عنوان اول: اصول عمومی

ماده ٧

١- همه زبانها بیان هویتی جمعی و راهی مجزا برای درك و توصیف واقعیت اند و بنابراین میبایست كه از همه شرایط لازم برای گسترش و پیشرفتشان در همه نوع فعالیت و كاركرد برخوردار باشند.

٢- همه زبانها محصول آفرینش جمعی بوده و به عنوان ابزار همبستگی، تعیین هویت، ارتباط و افاده خلاق برای استفاده فردی در درون یك جمعیت، در دسترس همگان قرار دارند.

ماده ٨

١- همه جمعیتهای زبانی از حق سازماندهی و مدیریت منابع خویش، برای تضمین نمودن كاربرد زبانهایشان در همه فعالیتها در درون جامعه برخوردارند.

٢- همه جمعیتهای زبانی محق اند كه بر هرگونه وسائط لازمه ممكن برای تضمین نمودن انتقال و پیوستگی زمانی زبان خود دسترسی داشته باشند.

ماده ٩

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه سیستم زبانی خود را، بدون مداخلات اجباری و یا القائی، تنظیم و استانداردیزه نموده، حفظ، توسعه و ارتقاء دهند.

ماده ١٠

١- همه جمعیتهای زبانی دارای حقوق برابرند.

٢- این اعلامیه تبعیض بر علیه جمعیتهای زبانی را غیرقابل قبول میداند، فارغ از آنكه این تبعیض بر مبنای درجه حاكمیت سیاسی مستقل جمعیت زبانی؛ موقعیت تعریف شده آن جمعیتها از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و یا دیگر لحاظها؛ درجه استانداردیزه شدن، مدرنیزاسیون و یا به روز شدگی زبانهایشان و یا هر معیار دیگری اعمال گردد.

٣- همه گامهای ضرور برای تحقق اصل برابری و به جا آوردن موثر آن میبایست برداشته شوند.

ماده ١١

همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی به و استفاده از همه وسائط ترجمه به دیگر زبانها و یا ترجمه از دیگر زبانها، كه برای تضمین نمودن اعمال و برخورداری از حقوق ذكر شده در این اعلامیه ضروری باشند، برخوردارند.

ماده ١٢

١- هر كس حق دارد كه كلیه فعالیتهای خود را در محیطهای عمومی به زبان خویش به جا آورد؛ به شرط آنكه آن زبان، "زبان خاص سرزمینی" محلی باشد كه وی در آن ساكن است.

٢- هر كس حق دارد كه زبان خود را در محیطهای شخصی و خانوادگی بكار برد.

ماده ١٣

١- هر كس حق دارد كه زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاكی) خود را كه در آن زندگی میكند بیاموزد.

٢- هر كس حق دارد كه چند زبانه شود و بر اساس تضمیناتی كه در این اعلامیه برای كاربرد عمومی زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاكی) تثبیت شده اند، و بدون هیچ گونه پیشداوری، مناسبترین زبانی را كه موجب پیشرفت شخصی و یا تحرك اجتماعی وی میگردد آموخته و بكار برد.

ماده ١٤

تدابیر این اعلامیه نمیتوانند به طرزی تفسیر شوند و یا بكار روند كه به نرمها و یا رویه های عملی ناشی از موقعیت داخلی و یا بین المللی یك زبان - كه برای كاربرد آن زبان در سرزمین خود مناسبتتر میباشند- زیان برسانند.

عنوان دوم: رژیم جامع زبانی

بخش اول: ادارات دولتی و نهادهای رسمی

ماده ١٥

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه زبانهایشان در سرزمین- قلمرو خود به طور رسمی بكار برده شوند.

٢- همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند كه تمام اسناد اداری، مدارك شخصی و دولتی و قیدیات محضرهای عمومی ثبت شده به زبان خاص سرزمینشان (زبان نیاخاكیشان)، معتبر و قابل اجراء شناخته شوند. و هیچ كس و مقامی نمیتواند تظاهر به نادیده گرفتن و بیخبری از این زبان بنماید.

ماده ١٦

همه اعضای یك جمعیت زبانی حق دارند كه با مقامات دولتی به زبان خویش ارتباط برقرار كرده و اعتناء متقابل در زبان خود را از آنها دریافت كنند. این حق همچنین بخشهای مركزی، سرزمینی، محلی و تقسیمات فرامنطقه ای، شامل سرزمینی كه زبان مورد نظر، زبان خاص نیاخاكی آن میباشد، را فرامیگیرد.

ماده ١٧

١-همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند كه به همه اسناد و مدارك رسمی كه به نحوی مربوط به سرزمین نیاخاكی یك زبان میباشد، تهیه شده در زبان خودشان دسترسی داشته و آنها را كسب نمایند، چه این چنین مداركی چاپی، قابل خواندن با ماشین و یا در هر فرم دیگری بوده باشد.

٢- فرمها و اسناد اداری استاندارد، چه در شكل چاپی و چه در شكل قابل خواندن توسط ماشینها و یا به هر فرم دیگر، باید به همه زبانها تهیه شده و در محلهای قابل دسترسی برای عموم و استفاده آنها قرار گیرند. این خدمت باید توسط مقامات دولتی به شكلی انجام پذیرد كه همه سرزمینهایی را كه برای یك زبان، سرزمین خاص زبانی (نیاخاكی) شمرده میشوند تحت پوشش قرار دهد.

ماده ١٨

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه قوانین و دیگر ملاحظات قانونی كه به نحوی به آنها مربوط میشود، به زبان خاص سرزمینیشان (زبان نیاخاكشان) تهیه و منتشر شوند.

٢- مقامات دولتی كه در حوزه حاكمیت خود، دارای بیش از یك زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاكی) تاریخی هستند، میبایست همه قوانین و مقررات دیگر قانونی و حقوقی دارای ماهیت عمومی را، به تك تك این زبانها تهیه و منتشر سازند. فارغ از اینكه متكلمین به هر كدام از این زبانها قادر به فهم زبانهای دیگر باشند و یا نه.

ماده ١٩

١- زبان رسمی همه مجالس نمایندگی، میبایست زبان(های) به طور تاریخی رایج در سرزمینهایی كه نمایندگان، نمایندگی آن را بر عهده دارند باشد.

٢- این حق همچنین شامل زبانهای جمعیتهای زبانی سكنی گزیده در مناطق جغرافی پراكنده كه به آنها در بند ١ پاراگراف چهار اشاره گردید نیز میشود.

ماده ٢٠

١- هركس حق دارد زبانی را كه به طور تاریخی در یك سرزمین به آن تكلم میشود - هم به شكل شفاهی و هم به شكل نوشتاری- در محاكم و دادگاههای قضائی واقع در آن سرزمین بكار برد. محاكم قضائی باید در امورات داخلی خود، زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاكی) را بكار برند و اگر بنا به سیستم حقوقی فعلا موجود در كشور، ضرورتی به ادامه جریان محاكمات در محلی دیگر موجود باشد، میباید به كاربرد زبان اصلی در محل جدید همچنان ادامه داده شود.

٢- هر كس حق دارد كه در تمام موارد، به زبانی كه آنرا درك میكند و قادر به تكلم به آن است محاكمه شود، همچنین حق دارد كه از خدمت مترجمی مجانی بهره مند گردد.

ماده ٢١

همه جمعیتهای زبانی حق ثبت و بایگانی مدارك و اسناد به زبان سرزمینی خود (زبان نیاخاكی) توسط محضرهای عمومی را دارا میباشند.

ماده ٢٢

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه مدارك تائید شده آنها توسط ثبت اسناد، محضرهای عمومی و یا دیگر ماموران صلاحیتدار دولتی، به زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاكی) محل خدمت ماموران دولتی و یا محضرهای عمومی تهیه و تنظیم شوند.

بخش دوم: تحصیل

ماده ٢٣

١- آموزش و تحصیل میبایست در سرزمینی كه در آن عرضه میگردد، به تشویق افاده فرهنگی خود از سوی جمعیت زبانی، كمك نماید.

٢- آموزش و تحصیل میبایست در سرزمینی كه عرضه میشود، به حفظ و توسعه زبانی كه یك جمعیت زبانی به آن سخن میگوید یاری رساند.

٣- آموزش و تحصیل همواره میبایست در خدمت تكثر و تنوع زبانی و فرهنگی و روابط آهنگدار بین جمعیتهای زبانی گوناگون در سراسر جهان باشد.

٤- در بستر اصول پیش گفته، هر كس حق دارد كه هر زبانی را بیاموزد.

ماده ٢٤

همه جمعیتهای زبانی حق دارند در باره گستره حضور زبانشان، به عنوان زبان رابط و به عنوان زبان مورد مطالعه، در تمام سطوح تحصیلی در سرزمین خود (پیش دبستانی، ابتدائی، متوسطه، حرفه ای و فنی، دانشگاهی و آموزش بزرگسالان) تصمیم بگیرند.

ماده ٢٥

همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی و كاربرد همه منابع انسانی و مادی لازم برای تضمین نمودن حضور زبانشان در همه سطوح تحصیلی در نیاخاك خود، از قبیل آموزگاران ورزیده، روشهای آموزشی مناسب، كتب و متون درسی، منابع مالی، تجهیزات و ساختمانها، تكنولوژیهای سنتی و مدرن و در وسعتی كه خواهان آنند برخوردار میباشند.

ماده ٢٦

همه جمعیتهای زبانی محق اند از تحصیلی كه اعضای آن جامعه را قادر به تسلط كامل در كاربرد زبانشان سازد، شامل توانائیهای مختلف مربوط به همه محیطهای روزمره كاربرد زبان، همچنین گسترده ترین تسلط ممكنه به هر زبان دیگری كه خواهان یادگیری آن باشند، برخوردار شوند.

ماده ٢٧

همه جمعیتهای زبانی حق دارند از تحصیلی كه اعضای آن جمعیت را قادر به كسب دانش هر زبانی كه مربوط به سنن فرهنگیشان بوده باشد برخوردار شوند. مانند زبانهای ادبی و یا زبانهای مقدس كه سابقا زبانهای معمول آن جمعیت بوده اند.

ماده ٢٨

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه از تحصیلی كه اعضای آن جمعیت را به دستیابی به آگاهی همه جانبه در باره میراث فرهنگی خود (تاریخ، جغرافیا، ادبیات، و دیگر نمودهای فرهنگیشان) قادر سازد برخوردار شوند. همچنین محق اند كه از گسترده ترین آگاهی ممكنه در باره هر فرهنگ دیگری كه خواهان دانستن آن باشند بهره مند شوند.

ماده ٢٩

١- هر كس محق است كه از تحصیل و آموزش به زبان خاص سرزمین خود كه در آنجا ساكن است (زبان نیاخاكی) برخوردار گردد.

٢- این حق، حق كسب دانش گفتاری و نوشتاری زبانی دیگر را كه شخص ممكن است به عنوان ابزار ارتباط با دیگر جمعیتهای زبانی بكار برد، نفی و سلب نمیكند.

ماده ٣٠

زبان و فرهنگ همه جمعیتهای زبانی میبایست كه موضوع مطالعه و تحقیقات علمی در سطح دانشگاهی قرار گیرند.

بخش سوم: نامهای شخصی

ماده ٣١

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه سیستم نامهای شخصی خویش را در همه محیطها و در همه مناسبتها حفظ نموده و آنها را بكار برند.

ماده ٣٢

١-همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه نامهای محل و مكان به زبان خاص سرزمینی خود را (زبان نیاخاكی)، هم به صورت شفاهی و هم به صورت كتبی، در محیطهای خصوصی، عمومی و رسمی بكار برند.

٢- همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه نامهای بومی محلها و مكانها را تثبیت و حفظ نموده، در آنها اصلاحاتی اعمال نمایند. همچو نامهای امكنه را نمیتوان به طور كیفی موقوف و منسوخ نمود و یا تحریف و جرح و تعدیل كرد. همچنین نمیتوان اینگونه نامها را پس از تغییرات سیاسی و یا هر گونه دگرگونی حادثه دیگر، تغییر داد.

ماده ٣٣

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه جمعیت خود را به همان نامی كه در زبان خودشان بكار میبرند بنامند. هرگونه ترجمه به زبانهای دیگر میبایست از نامگذاریهای تحقیر آمیز و ابهام انگیز اجتناب نماید.

ماده ٣٤

هر كس حق دارد كه نام خود را در همه محیطها به زبان خویش بكار برد. و همچنین حق دارد كه نامش، اگر لزومی به بكاربردن سیستم نوشتاری متفاوت با زبان وی وجود داشته باشد، با لحاظ دقیقترین آوانگاری ممكن ثبت گردد.

بخش چهارم: رسانه های ارتباطی و تكنولوژیهای جدید

ماده ٣٥

همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند كه در باره درجه حضور زبانشان در رسانه های ارتباطی در سرزمین خود (نیاخاك خود)، بدون در نظر گرفتن متد پخش و یا انتقال تولیدات آنها تصمیم بگیرند. چه این رسانه ها محلی و یا سنتی، چه رسانه های دارای شمول گسترده تر و چه رسانه هایی كه از تكنولوژیهای پیشرفته تر استفاده میكنند باشند.

ماده ٣٦

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه به همه منابع مادی و انسانی لازم برای تضمین نمودن درجه مطلوبی از حضور زبان خویش و درجه مطلوبی از افاده فرهنگی خودشان در رسانه های ارتباطی در سرزمین خود؛ و از پرسنل ورزیده، منابع مالی، ساختمانها و تجهیزات، تكنولوژیهای سنتی و مدرن دسترسی داشته باشند.

ماده ٣٧

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه از طریق رسانه های ارتباطی آگاهی كاملی در باره میراث فرهنگی خویش (تاریخ، جغرافیا، ادبیات، و دیگر نمودهای فرهنگشان)، همچنین حداكثر اطلاعات ممكنه در باره هر فرهنگ دیگری كه اعضای آن جمعیت، خواستار دانستن آن باشند را دریافت نمایند.

ماده ٣٨

زبانها و فرهنگهای همه جمعیتهای زبانی در سراسر جهان، میبایست در رسانه های ارتباطی از معامله و برخوردی برابر و غیرتبعیض آمیز بهره مند شوند.

ماده ٣٩

جمعیتهای توصیف شده در ماده ١ ، پاراگراف ٣ و ٤ این اعلامیه و گروههای ذكر شده در پاراگراف ٥ همان ماده، از حق برابر تمثیل زبانشان در رسانه های ارتباطی سرزمینی كه در آن ساكنند و یا به آنجا مهاجرت مینمایند برخوردارند. این حق باید در هماهمنگی با حقوق دیگر گروهها و جمعیتهای زبانی ساكن در آن سرزمین اعمال گردد.

ماده ٤٠

در عرصه تكنولوژی اطلاعاتی، همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه به تجهیزات تطبیق داده شده با سیستم زبانیشان و به ابزارآلات و محصولات تهیه شده در زبان خودشان دسترسی داشته باشند. به نحوی كه بتوانند از همه امكانات و پتانسیلهای ممكنه توسط چنین تكنولوژیهایی برای افاده خود، برای تحصیل، در ارتباطات، انتشارات، ترجمه و پروسسینگ اطلاعاتی و پخش و كلا تبلیغ فرهنگشان حداكثر بهره برداری را بنمایند.

بخش پنجم: فرهنگ

ماده ٤١

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه زبان خویش را در همه فرمهای افاده فرهنگی بكار برده، آنرا حفظ نموده و توسعه دهند.

٢- همه جمعیتهای زبانی میبایست بتوانند حق مذكور را تمام و كمال اعمال نمایند، بی آنكه محیط آن جمعیت به اشغال سلطه گرایانه فرهنگی بیگانه معروض شود.

ماده ٤٢

همه جمعیتهای زبانی از حق رشد و توسعه تمام و كامل در داخل محیط فرهنگی خود برخوردارند.

ماده ٤٣

همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی به آثار آفریده شده به زبان خود برخوردار میباشند.

ماده ٤٤

همه جمعیتهای زبانی محق اند كه به برنامه های بین فرهنگها، از طریق پخش اطلاعات كافی دسترسی داشته باشند. همچنین حق دارند كه از فعالیتهایی مانند آموزش زبانشان به خارجیان، ترجمه، دوبلاژ، پست سنكرونیزاسیون و زیرنویسی حمایت نمایند.

ماده ٤٥

همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند كه زبان خاص سرزمینیشان (زبان نیاخاكیشان) جایگاه ممتازی را در رویدادها و خدمات فرهنگی (كتابخانه ها، كلوبهای ویدئویی، سینماها، تئاترها، موزه ها، آرشیوها، فرهنگ عامه، صنایع فرهنگی و در همه دیگر نمودهای حیات فرهنگی) اشغال نماید.

ماده ٤٦

همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه میراث زبانی و فرهنگی خویش را، شامل نمودهای مادی آن مانند مجموعه های اسناد، آثار هنری و معماری، ابنیه تاریخی و متون نوشته شده به زبان خود را محافظه نمایند.

بخش ششم: محیط اجتماعی-اقتصادی

ماده ٤٧

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه كاربرد زبان خویش در همه فعالیتهای اجتماعی-اقتصادی در سرزمینهای خود را نهادینه نمایند.

٢- همه اعضای جمعیتهای زبانی محق اند كه برای اجرای فعالیتهای حرفه ای خود، به همه وسائط ضروری تهیه شده به زبانشان، مانند اسناد و كارهای مرجع، دستورالعملها، فرمها و تجهیزات كامپیوتری، ابزارآلات و تولیدات دسترسی داشته باشند.

٣- استفاده از زبانهای دیگر در این محیط، تنها در صورتی میتواند مورد احتیاج باشد كه طبیعت فعالیت حرفه ای نیاز به آنرا موجه سازد. به همه حال در هیچ شرایطی زبان تازه واردتر، نمیتواند موقعیت زبان نیاخاكی را تنزل داده و یا جانشین استفاده از آن گردد.

ماده ٤٨

١- در درون سرزمین جمعیت زبانی خویش، هر كس حق دارد كه زبان خود را با اعتبار قانونی كامل در همه معاملات اقتصادی از هر جنس، مانند خرید و فروش كالاها و خدمات، بانكداری، بیمه، قراردادهای شغلی و غیره بكار برد.

٢- هیچ ماده ی از اینگونه مقررات و عقدهای خصوصی، نمیتواند كاربرد زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاكی) را محدود و یا ممنوع سازد.

٣- در داخل سرزمین یك جمعیت زبانی، هر كس محق شمرده میشود كه به همه اسناد لازم برای انجام عملیات فوق الذكر، تهیه شده به زبان خویش دسترسی داشته باشد. اینچنین اسنادی شامل فرمها، چكها، قراردادها، رسیدها، صورت حسابها، سفارشنامه ها، دریافت نامه ها و غیره میشود.

ماده ٤٩

در داخل سرزمین هر جمعیت زبانی، هر شخص حق دارد كه زبان خویش را در انواع سازمانهای اجتماعی-اقتصادی مانند تشكیلات اتحادیه ای و سندیكاهای كارگری، انجمنهای حرفه ای، كارفرمایان، اصناف و بازرگانی بكار برد.

ماده ٥٠

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند كه زبانشان از جایگاهی ممتاز در تبلیغات، آگهیها، تابلوها، علائم و نشانگاههای بیرونی و به عنوان یك كل در چهره كشور برخوردار باشد.

٢- در داخل سرزمین جمعیت زبانی، هر كس حق دارد به اطلاعات تمام و كامل شفاهی و نوشتاری تهیه شده به زبان خود در باره كالاها و خدمات عرضه شده توسط موسسات بازرگانی، از جمله به نحوه استفاده، اتیكتها، لیست های مواد سازنده، تبلیغات و آگهیها، ضمانت نامه ها و غیره دستیابی داشه باشد.

٣- همه علائم و نشانه های عمومی كه تاثیر گذار بر سلامتی اشخاصند، به قید آن كه پستتر از نشانه های مربوط به زبانهای دیگر نباشند، میبایست كه اقلا به زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاكی) تهیه شوند.

ماده ٥١

١- همه كس حق دارد زبان خاص سرزمین خود را در ارتباط با شركتها و موسسات بازرگانی و نهادهای خصوصی بكار برد و به همان زبان پاسخ و یا خدمت دریافت دارد.

٢- هر كس حق دارد به عنوان یك مشتری، مصرف كننده، خریدار و یا استفاده كننده، از موسسات عمومی، اطلاعات شفاهی و نوشتاری تهیه شده به زبان خاص سرزمین خود را (زبان نیاخاكی) دریافت دارند.

ماده ٥٢

هر كس حق دارد تمام فعالیتهای حرفه ای خویش را به زبان خاص سرزمین خود (زبان نیاخاكی) به انجام رساند. مگر آنكه طبیعت شغلش كاربرد زبانهای دیگری را الزامی سازد، مانند معلمین زبانهای خارجی، مترجمین و یا راهنمایان توریستی.

ملاحظات اضافی

نخست

مقامات دولتی میباید تمام گامهای لازم برای تحقق و جاری شدن حقوق مندرجه در این اعلامیه را در محدوده حوزه صلاحیتهای خویش بردارند. به طور مشخصتر، برای تشویق نمودن تحقق حقوق زبانی جمعیتهایی كه آشكارا از جنبه منابع مالی در مضیقه میباشند، میبایست منابع مالی بین المللی تدارك دیده شوند. بنابراین، مقامات دولتی میبایست حمایت لازمه برای استانداردیزه شدن، ترجمه، آموخته شدن و استفاده از زبانهای جمعیتهای گوناگون تحت اداره خود را فراهم نمایند.

دوم

مقامات عمومی میبایست مطلع شدن نهادهای رسمی، سازمانها و اشخاص مرتبط را با حقوق و وظائف مربوطه ناشی از این اعلامیه، تضمین و تامین نمایند.

سوم

مقامات عمومی میبایست در پرتو سیستم قانونگذاری موجود، مجازاتهائی قابل اجراء برای هرگونه اخلال در حقوق زبانی تشریح شده در این بیانیه برپادارند.

ملاحظات نهائی

نخست

این اعلامیه بنیانگذاری "شورای زبانها" در بنیه سازمان ملل متحد را توصیه مینماید. مجمع عمومی سازمان ملل متحد عهده دار برپاساختن چنین شورائی، تعریف وظائف آن و انتساب اعضای شورا؛ و همچنین عهده دار ایجاد نهادی در قوانین بین المللی برای حفاظت از جمعیتهای زبانی در دستیابی و اعمال حقوق خویش كه در این اعلامیه شناخته شده اند خواهد بود.

دوم

این اعلامیه تشكیل "كمیسیون جهانی حقوق زبانی" را، نهادی غیر رسمی و مشاوره ای مركب از نمایندگان سازمانهای غیر دولتی و دیگر تشكیلات فعال در زمینه قوانین زبانی، توصیه و تشویق مینماید.

بارسلون، ژوئن، ١٩٩٦


Thursday, June 23, 2011

چند سوال از آیت الله محسن کدیور


ضمن تشکر از تماس شما، فایل ارسالی باز شد
اما من مرجع تقلید، نماینده امام زمان و اهل وجوهات شرعیه نیستم
اگر موارد فوق را از مقدمه و سوالات خود حذف بفرمائید، پرسشهای اصلاح شده شما در نوبت پاسخ قرار خواهد گرفت
موفق باشید
کدیور


دوست گرامی

این متن برای علمای داخل کشور تهیه و ارسال شده بود و می خواستم نوع جواب ها را با هم مقایسه بکنم ولی با توجه به نقد شما ، مطالب مورد نظر حضرت عالی را اصلاح کردم. امید که پاسخ های صریح شما را دریافت دارم
ارادتمندتان
Ensafali Hedayat

افزون بر خواست جناب کدیور، مطالب و سوال هایی را هم به آن افزودم که در زیر می آید




من؛ انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار ترک ایرانی هستم و شما را مردی از تبار بزرگان مذهب شیعه می دانم


همان طور که مستحضر هستید، اکثریت مردم آذربایجانی و ترک ایران و مردم جمهوری آذربایجان مسلمان و شیعه هستند و سلسله صفویه که یک سلسله ترک و از این تبار بود، مذهب شیعه را در ایران رسمیت داد. ترک ها برای مذهب شیعه و ایران، صدها هزار قربانی داده اند

هملن طور که مستحضر هستید، در تمام قرن هایی که ترک ها بر حکومت مرکزی ایران مسلط بودند، جز در اوایل صفویه، دین، زبان و فرهنگ هیچ ملتی را تحقیر نکردند. از نظر سیاسی نیز، در دوران حکومت ترک ها، ایران در زیر نوعی از حکومت فدرال بود و به شکل ایالتی اداره می شد. مردم هر منطقه، آداب و رسوم و زبان شفاهی و نوشتاری خودشان را داشتند و مجبور به یادگیری اجباری زبان غیر زبان مادریشان نبودند. حکومت های ترک و ترک ها تلاش نکردند که زبان و فرهنگ غیر ترک های ایرانی را به ترکی تبدیل سازند یا دیگر ملت ها را در زبان و فرهنگ خودشان ذوب کنند

اما با انقراض آخرین دولت ترک: قارجاریه و از دوران رضاشاه که فارس ها حکومت مرکزی را در ایران در دست گرفتند، شیوه اداره کشور از ایالتی و ولایتی، به مرکزی تغییر یافت. تساوی حقوقی، زبانی، اداری و مدیریتی ایران و سیاست های رسمی دولتی، از توجه به منافع همه اقوام ایرانی، به نفع قوم فارس چرخید

از همان زمان تا کنون، به نویسندگان و اهل قلم ملت ترک و دیگر ملل غیر فارس ایران، اجازه ندادند تا جامعه و فرزندان خودشان را با توجه به زبان، فرهنگ و تمدن خودشات تربیت و بزرگ کنند. حق آموزش فرزندانشان، در مکتب و مدرسه و دانشگاه ها به زبان مادری خودشان را از آنان دزدیدند

ترک ها، ترکمن ها، گیلانی ها، مازندرانی ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها، و ... را در گفتارها و نوشتارها مضحکه کردند و در تحقیر آنان و فرهنگ و تاریخشان کوشیدند. تلاش کردند تا فرزندان آنان را با فرهنگ و تاریخ خودشان بیگانه کنند. گو این که چنین ملت هایی نه در گذشته ایران وجود داشته اند و نه اکنون وجود دارند

وقتی تعدادی از فرزندان مردم ترک ایران بر سر مزار بزرگانشان، اجتماع می کنند، تهدید و خطر به حساب می آیند. ماموران آنان را می زنند. دستگیرشان می کنند. به زندان می اندازند. شکنجه می کنند. بدون حضور وکیل مدافع، محاکمه می کنند. ولی همه دوست داران ایران؛ از جمله علما دینی و آیات عظام، احزاب و جمعیت های فارس محور و سیاست مداران مرکزگرا، فعالان حقوق بشر ، نویسندگان و روزنامه نگاران و ... سنترالیست، سکوت می کنند. گو این که آن ملت ها، ایرانی، هموطن و شریک در خاک ایران نسیتند. بلکه برده و مستعمره فارس ها هستند و نباید صدای اعتراضشان بر ظلم فارس ها برآید

گو این که علاقه و توجه به فرهنگ، زبان، تاریخ، تمدن، موسیقی، شعر، ادبیات، شخصیت های دینی - ادبی و تاریخی، توجه به اقتصاد و رفاه مردم منطقه ترک ایران یا دیگر مناطق و نقد سیاستی که دولت در آن مناطق به پیش می برد و حتی اعتراض به آن سیاست ها، جرم است و آنان نباید به داشته های فرهنگی، تاریخی و مدنی خودشان توجه کنند. بلکه باید پان فارسیست شده و تنها زبان فارسی را یاد گرفته و از منافع فارس ها دفاع کنند

در حالی که هیچ حکم و حدیثی در اسلام و اصلی در قانون اساسی و ماده ای در قوانین عادی ایران وجود ندارد که پان ترکیسم یا دیگر پان ها در ایران (جز پان فارسیسم) و علاقه به فرهنگ و تمدن ترک جرم باشد اما دولت، اداره های امنیت و قاضی های دادگاه ها، فعالان این ملل را به دلیل علاق به مردم و فرهنگ خودشان متهم می کنند. در سکوت علما دینی، جریان های حقوق بشری و فعالات سیاسی، فعالان این ملت ها را دستگیر، زندانی، شکنجه، محاکمه و مجازات می کنند. در سکوت آن ها، اعدام هم می کنند

با این حال، اکثریت ملت ترک ایران، تمایلی به جدایی از ایران ندارند اما نمی توان انکار کرد که در اثر سماجت دولت پان فارسیست و پان فارسیست ها بر غصب حقوق انسانی و قانونی ترک ها و دیگر ملل ایرانی، علاقه به جدایی از ایران، در میان جوانان این ملت ها رو به رشد است

این جوانان، دین شیعه و مقام های دینی (شیعه که علمایش بر این ظلم ها چشم بسته و سکوت کرده اند)، دولت و مقام های دولتی که به نام اسلام و شیعه حکومت و ظلم می کنند را عوامل این ظلم ها در حق حقوق ملل ایرانی غیر فارس می دانند. برای همین هم راه برون رفت از این ستم ها را در استقلال و جدایی از ایران می دانند. در حالی که اگر علمای دین شیعه (بخصوص) و دولت به خواست آنان توجه کرده و اجازه بدهند تا قانون اساسی در هر منطقه اجرا شود، و هر ملتی به زبان و فرهنگ خودش در مدارس و دانشگاه ها آموزش دیده و تربیت شوند، استقلال و جدایی خواهان ترک، کرد، عرب، بلوچ و ... خلع سلاح می شوند

شما به عنوان یک عالم روحانی، حقوق انسانی ترک ها و اجرا نشدن دو اصل 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی را نادیده گرفته اید و یا علنا از حق آنان در آموزش به زبان ترکی و تربیت در فرهنگ خودشان دفاع نکرده اید یا اگر هم دفاع کرده اید، امثال من از آن آگاه نیستیم. این در حالی است که بسیاری از فرزندان این سرزمین، ترک ها هستند واز شما حمایت کرده اند و شما هم باید متقابلا از حقوق آنان دفاع کنید

این در حالی است که ملل غیر فارس مانند مرکز نشینان، همه خواست ها و آزادی های حقوقی، سیاسی، اجتماعی، دینی، اقتصادی و حقوق بشری و اولیه را همانند فعالان مرکز نشین می طلبند اما چون از حقوق اولیه ای همچون آموزش به زبان مادری در مدارس و دانشگاه ها و استفاده از فرهنگ، تمدن و آیین های تاریخی خودشان محروم هستند، تحت ظلم و ستم مضاعفی قرار گرفته اند. لذا در پی تامین نیازهای ابتدایی هستند که فارس ها نه تنها از آن حقوق بی نصیب نیستند بلکه در ذوب و حل کردن دیگر ملل در درون تمدن و فرهنگ ملت فارس، کوشا هم هستند و از همین جا است که نقطه جدایی و فراق میان فعالان مرکزگرا و فعالان حاشیه، سر برون می زند و نمی توانند با هم متحد شده و دولت مرکزی را به عقب نشینی یا سر نگونی مجبور سازند و همه تلاش ها و کوشش های هر دو طرف برای دست یابی به حقوقی که مطالبه می کنند، در مقابل دولت مرکزی، به هدر می رود و هر دو طرف در مقابل دولت ظالم، شکست را می پذیرند

فعالان ملل غیر فارس، بارها دست به سوی فعالان فارس دراز کرده اند اما فارس ها، از به رسمیت شناختن حقوق آن ملل و احترام به خواست هایشان حقوقی ، قانوی و انسانیشان سر زده و ماندن در زیر حکومت آیت الله ها را بر اتحاد با مللی ایرانی که دیر و زود، حقوقش را خواهد گرفت، ترجیح داده اند و حداقل در زیر سقفی به نام "ایران فدرال" به اجتماع، حاضر نمی شوند


آیا شما به انسان، به ما هو انسان، ارزش و احترام می گذارید؟ و به برابری در همه زمینه های حقوقی، آموزشی، نشر کتاب و نشریات در زبان هر ملتی در ایران، احترام قائل هستید؟ و به دفاع این ملت ها از هویت قومی ، ملی و سرزمینی نژاد و قوم خودشان موافقید؟

در ذیل، چند سوال مطرح می کنم که امید است پاسخ آن ها، به همراه نظرات شما در باره مسایل ذکر شده در بالا را هر چه زودتر دریافت داشته و در وب سایت خودم و دیگر سایت ها منتشر سازم

یک: عقیده شما در مورد تحقیر ملت های ترک، ترکمن، عرب، بلوچ، لر، کرد، و ... دیگر ملت های ایرانی توسط فارس ها و فرهنگ فارسی چیست؟


دو: از نظر شرعی، آیا عدم اجرای اصول مختلف قانون اساسی، از جمله حق ملل ایرانی غیر فارس بر داشتن مدارس و دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی در باره زبان خودشان و حق آموزش تاریخ و مسایل اجتماعی و فرهنگی خودشان، مسئولیتی را بر گرده و گردن همه مسئولانی که در 32 سال گذشته، این حقوق ملت ها را انکار کرده اند، می گذارد؟

سه: کسانی که دستور دستگیری، بازجویی، زندانی، شکنجه، حبس و قتل فعالان ملت ترک و دیگر ملل ایران در عرصه های حقوق فرهنگی، زبانی، تاریخی، آموزش زبان ترکی در مدارس و دانشگاه ها را صادر می کنند ، از نظر دینی و انسانی چه حکمی دارند؟

چهار: نظر شما در باره آمران و عوامل اجرایی که بر ضد خواست فرهنگی و زبانی مردم ترک ایران و دیگر ملل، رفتار می کنند، چیست ؟


پنج: به نظر شما، آیا فشارهایی که به نام دین، قانون، امنیت و حفظ زبان فارسی، به فعالان اجتماعی، ادبی، هنری، حقوق بشری، روزنامه نگاران، نویسندگان و دیگر اقشار مردم ترک وارد می شود، جنبه شرعی و قانونی دارند؟

شش: آیا مذهب و منابع مذهبی با آموزش و ترویج زبان های غیر فارسی، از جمله زبان ترکی درایران، مخالف است؟


هفت: آیا اجتماع مردم ترک ایران بر سر مزار قهرمانان تاریخی و مبارزان راه آزادی مانند بابک خرمدین، ستارخان؛ سردار ملی، باقرخان؛ سالار ملی یا پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ آذربایجان؛ مرحوم پرفسور محمد تقی زهتابی و نویسندگانی مانند صمد بهرنگی و حضور در سر مزار چنین انسان هایی با اصول دین و مبانی دینی مخالف هست؟

هشت: آیا ماموران دولتی می توانند به نام دین، در اماکنی که مردم جهت ادای احترام به بزرگان تاریحی خودشان اجتماع می کنند، با مردم بد رفتاری کرده و آن را بازداشت ، زندانی و محاکمه بکنند؟


نه: اگر ترک هایی، در راه کسب دوباره حقوق قانونی و اولیه مردم ترک ایران، به دست حکومتی که قانون را اجرا نمی کند و حقوق انسانی و اولیه آنان را به رسمیت نمی شناسد، بمیرند، از نظر شما و از منظر دینی، چه حکمی دارند؟

ده: علمای دینی و مردم مسلمان در رابطه با دستگیر و زندانی شدگانی که از حقوق انسانی و زبانی خود دفاع می کنند و تامین زندگی همسران و فرزندان آن زندانیان، چه مسئولیتی دارند؟

یازده: آیا می شود از محل وجوه شرعیه، زندگی خانواده فعالان به قتل رسیده، دستگیر شدگان و زندانیانی که از حقوق فرهنگی، زبانی، تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی و محیط زیستی ملت خودشان دفاع می کنند را تامین کرد؟

دوازده: آیا شما به عنوان یک عالم دینی اجازه می دهید تا وجوه شرعیه مومنان در جهت حمایت از خانواده افرادی که در سوال دهم عنوان شده، جمع آوری شود؟


سیزده: طبق عقیده شما، آیا می توان به کسانی که در راه کسب حقوق غصب شده ملت ترک ایران یا ملل دیگر، احیای فرهنگ و تاریخ و حقوق ذکر شده ملت ها و آموزش فرزندان ملت آذربایجان به ترکی در مدارس و دانشگاه های ایران، کشته شده اند یا مظنون به قتل توسط عوامل حکومت هستند، "شهید" گفت؟

چهارده: آیا شما سرزمین ترک ها، ترکمن ها، عرب ها، کردها، لرها، گیلانی ها و دیگران را مستعمره فارس ها می دانید که ملل آن مناطق حق ندارند زبان و فرهنگ و تاریخ خودشان را حفظ کنند؟

پانزده: نظر شما در باره پان فارسیسم و انکاری که پان فارسیست ها در باره ایرانیان غیر فارس بکار برده اند و می برند، چیست؟

شانزده: چه راه کاری برای جبران عقب نگه داشته شدگی ترک ها، کردها، عرب، ترکمن ها، لرها و ... به نفع پیشرفتگی فارس ها دارید؟

هفده: به عقیده شما چرا طیفی از اصلاح طلبان ، روشنفکران فارس و مرکزگرا و فعالان سیاسی و پان ایرانیست ها می خواهند سیاست تغییر بافت مردمی مناطق غیر فارس را عملی کنند. بخصوص، مردم ترکمن، سیستان و عرب ازسیاست تغییر بافت جمعیتی مناطق خودشان با آوردن و سکنا دادن به فارس ها در این مناطق، اعتراض دارند و آن را یک پدیده عادی نمی دانند؟



با تقدیم احترام وادب

انصافعلی هدایت

روزنامه نگار آزاد و مستقل ترک ایرانی

Tuesday, June 21, 2011

چند سوال از (28) آیت الله های ایران


من؛ انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار ترک ایرانی هستم و شما را مردی از تبار بزرگان مذهب شیعه می دانم


همان طور که مستحضر هستید، اکثریت مردم آذربایجانی و ترک ایران و مردم جمهوری آذربایجان مسلمان و شیعه هستند و سلسله صفویه که یک سلسله ترک و از این تبار بود، مذهب شیعه را در ایران رسمیت داد. ترک ها برای مذهب شیعه و ایران، صدها هزار قربانی داده اند

هملن طور که مستحضر هستید، در تمام قرن هایی که ترک ها بر حکومت مرکزی ایران مسلط بودند، دین، زبان و فرهنگ هیچ ملتی را تحقیر نکردند. از نظر سیاسی نیز، در دوران حکومت ترک ها، ایران در زیر نوعی از حکومت فدرال بود و به شکل ایالتی اداره می شد. مردم هر منطقه، آداب و رسوم و زبان شفاهی و نوشتاری خودشان را داشتند و مجبور به یادگیری اجباری زبان غیر زبان خودشان نبودند. حکومت های ترک و ترک ها تلاش نکردند که زبان و فرهنگ غیر ترک های ایرانی را به ترکی تبدیل سازند یا دیگر ملت ها را در زبان و فرهنگ خودشان ذوب کنند

اما با انقراض آخرین دولت ترک: قارجاریه و از دوران رضاشاه که فارس ها حکومت مرکزی را در ایران در دست گرفتند، شیوه اداره کشور از ایالتی و ولایتی، به مرکزی تغییر یافت. تساوی حقوقی، زبانی، اداری و مدیریتی ایران و سیاست های رسمی دولتی، از توجه به منافع همه اقوام ایرانی، به نفع قوم فارس چرخید

از همان زمان تا کنون، به نویسندگان و اهل قلم ملت ترک و دیگر ملل غیر فارس ایران، اجازه ندادند تا جامعه و فرزندان خودشان را با توجه به زبان، فرهنگ و تمدن خودشات تربیت و بزرگ کنند. حق آموزش فرزندانشان، در مکتب و مدرسه و دانشگاه ها به زبان خودشان را از آنان دزدیدند

ترک ها، ترکمن ها، گیلانی ها، مازندرانی ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها، و ... را در گفتارها و نوشتارها مضحکه کردند و در تحقیر آنان و فرهنگ و تاریخشان کوشیدند. تلاش کردند تا فرزندان آنان را با فرهنگ و تاریخ خودشان بیگانه کنند. گو این که چنین ملت هایی نه در گذشته ایران وجود داشته اند و نه اکنون وجود دارند

وقتی تعدادی از فرزندان مردم ترک ایران بر سر مزار بزرگانشان، اجتماع می کنند، تهدید و خطر به حساب می آیند. ماموران آنان را می زنند. دستگیرشان می کنند. به زندان می اندازند. شکنجه می کنند. بدون حضور وکیل مدافع، محاکمه می کنند. ولی همه دوست داران ایران؛ هز جمله علما دینی و آیات عظام، احزاب و جمعیت های فارس محور و سیاست مداران مرکزگرا، فعالان حقوق بشر ، نویسندگان و روزنامه نگاران و ... سکوت می کنند. گو این که آن ملت ها، ایرانیف هموطن و شریک در خاک ایران با فارس ها نسیتند. بلکه برده و مستعمره فارس ها هستند و نباید صدای اعتراضشان برآید

گو این که علاقه و توجه به فرهنگ، زبان، تاریخ، تمدن، موسیقی، شعر، ادبیات، شخصیت های دینی - ادبی و تاریخی، توجه به اقتصاد و رفاه مردم منطقه ترک ایران و نقد سیاستی که دولت در آن مناطق به پیش می برد و حتی اعتراض به آن سیاست ها، جرم است و آنان نباید به داشته های فرهنگی، تاریخی و مدنی خودشان توجه کنند. بلکه باید پان فارسیست شده و تنها زبان فارسی را یاد گرفته و از منافع فارس ها دفاع کنند

در حالی که هیچ حکم و حدیثی در اسلام و اصلی در قانون اساسی و ماده ای در قوانین عادی ایران وجود ندارد که پان ترکیسم و علاقه به فرهنگ و تمدن ترک جرم است اما دولت، اداره های امنیت و قاضی های دادگاه ها، فعالان این ملت را به دلیل علاق به مردم و فرهنگ خودشان متهم می کنند. در سکوت علما دینی و جریان های حقوق بشری، فعالان این ملت ها را دستگیر، زندانی، شکنجه، محاکمه و مجازات می کنند

با این حال، اکثریت ملت ترک ایران، تمایلی به جدایی از ایران ندارند اما نمی توان انکار کرد که در اثر سماجت دولت پان فارسیست و پان فارسیست ها بر غصب حقوق انسانی و قانونی ترک ها و دیگر ملل ایرانی، علاقه به جدایی از ایران، در میان جوانان این ملت ها رو به رشد است

این جوانان، دین شیعه و مقام های دینی (شیعه که علمایش بر این ظلم ها چشم بسته و سکوت کرده اند)، دولت و مقام های دولتی که به نام اسلام و شیعه حکومت و ظلم می کنند را عوامل این ظلم ها در حق حقوق ملل ایرانی غیر فارس می دانند. برای همین هم راه برون رفت از این ستم ها را در استقلال و جدایی از ایران می دانند. در حالی که اگر علمای دین شیعه (بخصوص) و دولت به خواست آنان توجه کرده و اجازه بدهند تا قانون اساسی در هر منطقه اجرا شود، و هر ملتی به زبان و فرهنگ خودش در مدارس و دانشگاه ها آموزش دیده و تربیت شوند، استقلال و جدایی خواهان ترک، کرد، عرب، بلوچ و ... خلع سلاح می شوند

متاسفانه شما به عنوان یک آیت الله و مجتهد و نایب احتمالی امام دوازدهم در دوران غیبت، حقوق انسانی ترک ها و اجرا نشدن دو اصل 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی را نادیده گرفته اید و یا علنا از حق آنان در آموزش به زبان ترکی و تربیت در فرهنگ خودشان دفاع نکرده اید یا اگر هم دفاع کرده اید، امثال من از آن آگاه نیستیم. این در حالی است که بسیاری از مقلدان شما در این سرزمین، ترک ها هستند و وجوه دینی خودشان را برای شما ارسال می کنند و شما باید از حقوق آنان دفاع کنید. گر چه ما نمی خواهیم شما را به خطر انداخته و زیر فشار این حکومت قرار دهیم اما آیا این مردم حق ندارند تا نظر شما در باره آزادی زبان و فرهنگشان را بدانند؟


آیا شما به انسان، به ما هو انسان، ارزش و احترام می گذارید؟ و به برابری در همه زمینه های حقوقی، آموزشی، نشر کتاب و نشریات در زبان هر ملتی در ایران، احترام قائل هستید؟ و به دفاع از هویت قومی ، ملی و سرزمینی نژاد و قوم خودشان موافقید؟

در ذیل، چند سوال مطرح می کنم که امید است پاسخ آن ها، به همراه نظرات شما در باره مسایل ذکر شده در بالا را هر چه زودتر دریافت داشته و در وب سایت خودم و دیگر سایت ها منتشر سازم

یک: فتوای شما در مورد تحقیر ملت های ترک، ترکمن، عرب، بلوچ، لر، کرد، و ... دیگر ملت های ایرانی توسط فارس ها چیست؟


دو: از نظر شرعی، آیا عدم اجرای اصول مختلف قانون اساسی، از جمله حق ملل ایرانی غیر فارس بر داشتن مدارس و دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی در باره زبان خودشان و حق آموزش تاریخ و مسایل اجتماعی و فرهنگی خودشان، مسئولیتی را بر گرده و گردن همه مسئولانی که در 32 سال گذشته، این حقوق ملت ها را انکار کرده اند، می گذارد؟

سه: کسانی که دستور دستگیری، بازجویی، زندانی، شکنجه، حبس و قتل فعالان ملت ترک ایران در عرصه های حقوق فرهنگی، زبانی، تاریخی، آموزش زبان ترکی در مدارس و دانشگاه ها را صادر می کنند ، از نظر دینی چه حکمی دارند؟

چهار: فتوای شما در باره آمران و عوامل اجرایی که بر ضد خواست فرهنگی و زبانی مردم ترک ایران، رفتار می کنند، چیست ؟


پنج: به نظر شما، آیا فشارهایی که به نام دین، قانون، امنیت و حفظ زبان فارسی، به فعالان اجتماعی، ادبی، هنری، حقوق بشری، روزنامه نگاران، نویسندگان و دیگر اقشار مردم ترک وارد می شود، جنبه شرعی و قانونی دارند؟

شش: آیا مذهب و منابع مذهبی با آموزش و ترویج زبان های غیر فارسی، از جمله زبان ترکی درایران، مخالف است؟


هفت: آیا اجتماع مردم ترک ایران بر سر مزار قهرمانان تاریخی و مبارزان راه آزادی مانند بابک خرمدین، ستارخان؛ سردار ملی، باقرخان؛ سالار ملی یا پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ آذربایجان؛ مرحوم پرفسور محمد تقی زهتابی، نویسندگانی مانند صمد بهرنگی و حضور در سر مزار چنین انسان هایی با اصول دین و مبانی دینی مخالف هست؟

هشت: آیا ماموران دولتی می توانند به نام دین، در اماکنی که مردم جهت ادای احترام به بزرگان تاریحی خودشان اجتماع می کنند، با مردم بد رفتاری کرده و آن را بازداشت ، زندانی و محاکمه بکنند؟


نه: اگر ترک هایی، در راه برقراری حقوق قانونی و اولیه مردم ترک ایران، به دست حکومتی که قانون را اجرا نمی کند و حقوق انسانی آنان را به رسمیت نمی شناسد، بمیرند، از نظر دینی چه حکمی دارند؟

ده: علمای دینی و مردم مسلمان در رابطه با دستگیر شدگانی که از حقوق انسانی و زبانی خود و دیگران دفاع می کنند و تامین زندگی همسران و فرزندان آنان، چه مسئولیتی دارند؟

یازده: آیا می شود از محل وجوه شرعیه، زندگی خانواده فعالان به قتل رسیده، دستگیر شدگان و زندانیانی که از حقوق فرهنگی، زبانی، تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی و محیط زیستی ملت خودشان دفاع می کنند را تامین کرد؟

دوازده: آیا می توان به نام و اجازه شما، وجوه شرعیه مومنان و مقلدان شما را در جهت حمایت از خانواده افرادی که در سوال دهم عنوان شده، جمع آوری کرد؟


سیزده: طبق فتوای شما، آیا می توان به کسانی که در راه کسب حقوق غصب شده ملت ترک ایران، احیای فرهنگ و تاریخ و حقوق ذکر شده ملت ها و آموزش فرزندان ملت آذربایجان به ترکی در مدارس و دانشگاه های ایران، کشته شده اند یا مظنون به قتل توسط عوامل حکومت هستند، "شهید" گفت؟

چهارده: آیا شما سرزمین ترک ها، ترکمن ها، عرب ها، کردها، لرها، گیلانی ها و دیگران را مستعمره فارس ها می دانید که حق ندارند زبان و فرهنگ و تاریخ خودشان را حفظ کنند؟



با تقدیم احترام وادب

انصافعلی هدایت

روزنامه نگار آزاد و مستقل ترک ایرانی

مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟

  مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟  (Cod of Conduct) ی ا مرامنامه؛ بیر فردین (بیرئیین) پارتینین، تشکیلاتین، اورگوتون،...