Wednesday, December 30, 2015

رابطه میان تعداد متفکران و میزان پیشرفت در غرب در قرون مختلف



در میان تعداد متفکران هر عصر و قرنی با میزان پیشرفت و توصعه اقتصادی، رفاهی، ،موزشی، علمی، اجتماعی همان عصر و قرن رابطه مستقیم و مثت وجود دارد.
یعنی هر چه قدر در یک قرن خاص، تعداد متفکران و فیلسوفان بیشتر بوده است، ترقی و توسعه در آن عصر و قرن هم رشد و سرعت بیشتری داشته است.
از طرف دیگر، در هر عصری و قرنی اگر تعداد متفکران و فیلسوفان کم بوده است، اثر توسعه و پیشرفت هم کمتر بوده است.
 به طوری که در لیست ویکی پدیا ملاحظه می فرمایید، در قرون اول تا چهارم میلادی تعداد متفکران بسیار اندک است. نتیجتن، در تاریخ هم توسعه و رفاه اندکی در آن جوامع و در اپپن قرون و اعصار دیده می شود و آزادی های اندکی هم وجود داشته است
در بین 400 میلادی تا 1700 میلادی تعداد متفکران در غرب مسیحی، از انگشتان یک دست هم کمتر دیده می شود. برای همین هم هست که ممالک و ملل غربی در قرون تاریک و غیر علمی و در ظلمت و تاریکی و ظلم و ستم زندگی می کرده ند.
در حالی که از قرن  تا قرن 19 و 20 بر تعداد متفکران بسیار افزوده شده است و برای همین هم میزان توسعه و پیشرفت در جوامع مسیحی غربی بسیار پرسرعت و 
آزادی ها هم بسیار بیشتر از قرون قبلی است.

در همان قرون وسطی در شرق و بخصوص در شرق اسلامی تعداد مدارس فلسفه بسیار زیاد بود و حتی در بعضی از شهرهای ریز و کوچک آذربایجان جنوبی که اکنون هم کم جمهیت هستند، مدارس فلسفه دایر بوده و اندیشمندان تورک آذربایجحان عقاید و نظریات خودشان را در آن ها می نوشتند و مطرح می کردند. طبیعتن نظریان آنان در در جوامع آن روز آزربایجان هم مطرح و بحث می شده است.




ویکی پدیا

فیلسوفان یونان باستان[ویرایش]

فیلسوفان رومی[ویرایش]

۱۰۰ – ۰ پیش از میلاد[ویرایش]

۰ – ۱۰۰ میلادی[ویرایش]

۱۰۰ – ۲۰۰ میلادی[ویرایش]

۲۰۰ – ۴۰۰ میلادی[ویرایش]

فیلسوفان غربی سده‌های میانه[ویرایش]

فیلسوفان سده ۱۷ میلادی[ویرایش]

جستار اصلی: ۱۶۰۰-۱۷۰۰

فیلسوفان سده ۱۸ میلادی[ویرایش]

جستار اصلی: ۱۷۰۰-۱۸۰۰

فیلسوفان سده ۱۹ میلادی[ویرایش]

جستار اصلی: ۱۸۰۰-۱۹۰۰

فیلسوفان سده بیستم[ویرایش]

جستار اصلی: ۲۰۰۰-۱۹۰۰

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86_%D8%BA%D8%B1%D8%A8%DB%8C

Tuesday, December 29, 2015

کاست سوالگران و پاسخ نگویان






باید به انبوه سوال های روشنفکران و مردم عادی تورک از سیاهفکر فارس جواب داده شود ولی تجربه من، می گوید که فارس ها و ایرانچی ها خودشان را کر و کور خواهند کرد تا این گونه سوال ها را ندیده و پاسخ ندهند.
 بدین گونه تلاش خواهند کرد تا صورت مسئله را پاک کنند. غافل از آن که، هر سوالی که جواب نگیرد، با ده ها سوال دیگر، تقویت و تشدید خواهند شد و به اندازه ای از رشد و تنوع و تکثر و تزاید خواهند رسید که بین سوال کنندگان و پاسخ نگویان فرضی، فاصله ای نه بر حسب تعداد سوال ها که بر حسب میزان و عمق بی توجهی به سوالگران و سوال ها، ایجاد خواهد شد.
این بی توجهی به سوال و سوالگر، به همه و بخصوص به سوالگر نشان خواهد داد که پاسخ دهندگان مفروض، سوال گنندگان را لایق همنشینی، هموطنی، همفکری، همشهری، همریشه ای، همنژادی، همخاکی، و ... نمی دانند. 
چرا؟ 
در پاسخ، علل و ریشه ها را باید در نژادپرستی و تعلق به طبقه و نژاد برتر آنان که پاسخ نمی دهند، جستجو کرد. 
پاسخ نگویان، خودشان را در کاست و طبقه ای می بینند که نمی توانند با نجس های سوالگر همکلام شوند. 
نجس هم تو (!)  سوال کننده هستی، لابد!


مقایسه حقوق بشر و وضعیت اضطراری در اروپا و تورکیه

پیمان عارف در فیس بوکش با شادی فراوان از کشف یک خبر رسانه های تورکیه، نوشته است
:
كمال كيليچ داراوغلو امروز در سخنانى بى سابقه در نشست فراكسيون نمايندگان حزب جمهوريخواه خلق در مجلس ، 
رجب طيب اردوغان رئيس جمهور تركيه را ديكتاتور فساد و "آك ساراى" -كاخ رياست جمهورى تركيه- را 
"كاخ فساد" خواند!

و من: انصافعلی هدایت در پاسخ نوشته ام
:
طوری می نویسید و حرف می زنید که انگار در اروپا و آمریکا این قدر از آزادی وجود دارد. طبیعی است که در زمان صلح و آرامش و امنیت، همه کشورها حرف های قشنگ می زنندو از هم نقد می کنند.
 ولی شما توجه بفرمایید به فرانسه؛ مهد آزادی و دموکراسی در دنیا که تنها با یکی دو انفجار و کشتار 129 نفر، در حقیقت حکومت نظامی اعلام کرده است.
با فقط یکی دو عملیات تروریستی، مقام های سیاسی و حقوقی آن خواستار تغییر قانون اساسی شده اند تا بتوانند آزادی های اجتماعی و سیاسی و حتی حقوق شهروندی افراد را محدود سازند. 
به کشورهای پیشرفته ((اتحادیه اروپا)) توجه کنید که آن همه از حقوق بشر سخن می گفتند اما تنها با هجوم دسته محدودی از آوارگان و پناهندگان به اروپا، مرزهای ((اروپای متحد)) از هم پاشید. وحدت سیاسی و جغرافیایی اتحادیه اروپا به گذشته های دور و وجود ده ها کشور اروپایی با مرزهای دیواری و سیمخاردار برگشت. 
نیروهای نظامی و مسلح تک تک کشورهای اتحادیه حقوق بشر اروپایی از خوابگاه هایشان به لب مرزها آمدند. حتی رو در روی هم قرار گرفتند و عملن، اتحادیه اروپا پاشید.
با سرازیر شدن تعداد اندکی پناهنده (در مقایسه با تورکیه) به اتحادیه اروپا،سیم های خاردار از نو در مرزهای بتونی روییدند. قانون پاسپورت از نو در میان اروپای مسیحی برقرار شد. 
سیاست ها و شعارهای پیشرفته و اتهام های حقوق بشری اتحادیه اروپا که از بحران دور بود، با نزدیک شدن به بحران، از برنامه ها و سیاست های اتحادیه اروپا رخت بر بست. 
حال، اوضاع و احوال مجموعه کشورهای اتحادیه اروپایی را با تورکیه مقایسه بفرمایید که کردهای تروریست هر هفته چندین انفجار خونین و تروریستی ایجاد می کنند و هر هفته ده ها انسان بی گناه را به قتل می رسانند. 
در کنار این مجموعه ترورها، میلیون ها پناهنده سال های سال است که در تورکیه ساکن هستند و هر روز، ده ها هزار آوراده جدید بر تعداد پناهندگان مقیم تورکیه افزوده می شود. 
در حالی که اروپا از مرزهای مناطق بحران بسیار فاصله دارد، تورکیه هم مرز با مناطق بحران زا است و بالطبع تحت تاثیر بحران های همجوار قرار می گیرد. ولی با وجود همه این موارد و بسیاری از موارد دیگر، آزادی و دموکراسی در تورکیه را می توان با اروپا و آمریکا مقایسه کرد.
آیا در چنین شرایطی که تورکیه دارد و در همین حال و اوضاع که اتحادیه اروپا افتاده است، احزاب و جمعیت های بسیار دموکرالت اروپایی در تک تک کشورهای اروپایی می توانند، انتقادهایی در این سطح در دولت مردان خودشان بکنند و متهم نشوند؟ 

Saturday, December 26, 2015

برنامه ای برای انتخابات




من نظرم را در باره فعالیت های انتخاباتی فعالان ملی از گونآذ تی وی اعلام کرده ام.

همه می دانیم که جمهوری اسلامی فارسیستان، به فعالان ملی آذربایجان اجازه نخواد داد که "صلاحیت" این آقایان و خانوم های تورک آذربایجانی از طرف شورای نگهبان، تایید شود ولی چه تایید شوند یا نه، ملت تورک و فرزندان مام میهن، باید از این فرصت بدست آمده نهایت استفاده را کرده و به مباحث:
1- هویتی،
2- آموزش زبان تورکی،
3- رسمی شدن زبان تورکی به عنوان زبان دوم آموزشی، اداری و استخدامی و حقوقی در تمامی سطوح،
4- جبران عقب ماندگی های تحمیلی به مناطق تورک نشین،
5- نجات دریاچه اورومیه،
6- تاسیس رادیوها، تلویزیون ها و رسانه های مکتوب مستقل برای تورکان، نه تنها در شهرها و مناطقی که تورکان در اکثریت هستند بلکه برای تورکان در همه شهرها و ایالت هایی که تورکان در اقلیت هم دیده می شوند،
7- راه اندازی بحث های مربوط به توسعه انسانی، سیاسی، آموزشی، حرفه ای تورکان
8- تاسیس تشکیلات و احزاب بدون نیاز به اجازه دولت یا سلب هر نوع اختیار یا اجازه دولت در دخالت و یا نظارت به تاسیس هر نوع احزاب و تشکیلات،
9- تغییر قانون اساسی و تدوین مجدد آن بر اساس حقوق بشر و خواست های ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... هم همچنین اقلیت فارس،
10- یکی از مباحثی که باید به بحث گذاشته شود، معنی و مفهوم رفراندم یا اراده هر کدام از این مللی که فعلن در واحد سیاسی با نام عیران=ایران زندگی می کنند، است. این اراده باید به این شکل تجلی یابد که با اراده و خواست هر ملتی براسه، رفراندم تعیین حق سرنوشت برای آن ملت برسمیت شناخته و عملی شود تا هر ملتی با توجه به منافع خود تصمیم بگیرد که می خواهد در قالب عیران فعلی بماند یا می خواهد از آن جدا شده و کشوری مستقل شود.
11- ولایت فقیه، رهبری یا شورای رهبری، شورای نگهبان و به طبع آن ها اختیارات شورای رهبری و شورای نکهبان، باید از قانون اساسی حذف شوند.
12– باید به برتری زبانی، نژادی، دینی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی فارس زبانان در قانون اساسی باید پایان داد
13- باید برای جبران عقب نگه داشته شدگی عمدی ملل غیر فارس در همه زمینه ها و عرصه های سیاسی، اجتماعی، علمی، آموزشی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، تگنولوژیکی، حقوقی، استخدامی، و ... در عیران، فرصت و امکانات بیشتری به ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... داده شود. یعنی باید تبعیض مثبت به نفع مللی که یک قرن توسط فارس ها استثمار شده اند ((حقوق جبرانی)) برای جبران ظلم های یک قرنی قوم فارس به ملل غیر فاری در عیران به آن ملل داده شود
14- حق داشتن سلاح و نیروی نظامی مستقل به ایالت هایی که از ایران جدا نشده اند یا نمی خواهند جدا شوند، داده شود تا از منافع خود در مقابل عهد شکنی های تاریخی قوم فارس، محافظت کنند،
15- سپاه پاسداران و اطلاعات باید تجزیه شده و به نیروهایی در اختیار ملت و تحت نظارت ملل قرار گیرند،
16- صدور انقلاب و تروریست متوقف شود،
17- به حاکمیت دیگر ملل و اراده آنان احترام گذاشته شود،
18- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از فیلم سازان ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت مادی شود،
19- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از نویسندگان تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
20- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از شاعران تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
21- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از محققان تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
22- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از روزنامه نگاران مستقل ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
23- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از مخترعان تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
24- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از تولید کنندگان تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
25- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از تجار تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
26- مراکزی تاسیس شوند که در آن ها از سرمایه گذاران بومی یا بین المللی در مناطق تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... حمایت شود،
27- قوانین طوری تغییر یابند که هر محقق بتواند به اسناد و مدارک مورد نیاز خود برای انجام تحقیق در اسناد محرمانه دسترسی داشته باشد،
28- باید تشکیلات مستقلی تاسیس شوند تا در باره جنایت ها و جنایتکارانی که در حق افراد و ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... ظلم روا داشته اند، تحقیق کنند،
29 - باید تشکیلات عدلیه و قضائیه مستقلی تاسیس شوند تا به جنایت ها و جنایتکارانی که در حق افراد و ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... ظلم روا داشته اند، رسیدگی  کنند،
30 – فرماندهی پلیس و نیروهای امنیتی در همه ایالت ها تحت فرمان رئسایی باشد که بطور مستقیم از طرف ملت و با اکثریت آرای ملت انتخاب می شوند،
31- نام کشور، زبان رسمی، پرچم آن، دین وکتاب مقدس آن، از قانون اساسی و قوانین عادی حذف شوند و تعیین مصادیق آن ها به عهده ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... گذاشته شود،
32- توهین و تحقیر به ملل و ادیان به هر شکل باید غیر قانونی شده و با هر نوع از این رفتارها، چه در گفتار و چه در نوشتار، برخورد قضایی شود، اما راه نقادی بدور از توهین و تحقیر باز گذاشته شود،



انصافعلی هدایت
تورنتو
26 دسامبر

2015 
من نظرم را در باره فعالیت های انتخاباتی فعالان ملی از گونآذ تی وی اعلام کرده ام. همه می دانیم که جمهوری اسلامی فارسیستان به فعالان ملی آجازه نخواد داد که "صلاحیت" این آقایان و خانوم های تورک آذربایجانی از طرف سورای نگهبان تایید شود ولی چه تایید شوند یا نه، ملت تورک و فرزندان مام میهن باید از این فرصت استفاده کرده و مباحث هویت، آموزش زبان تورکی، رسمی شدن این زبان به عنوان زبان دوم آموزشی، اداری و استخدامی و حقوقی در تمامی سطوح، جبران عقب ماندگی های تحمیلی به مناطق تورک نشین، نجات دریاچه اورومیه، تاسیس رادیوها، تلویزیون ها و رسانه های مکتوب مستقل برای تورکان، نه تنها در شهرها و مناطقی که تورکان در اکثریت هستند بلکه برای تورکانی در همه شهرها و ایالت هایی که تورکان در اقلیت هم دیده می شوند. بحث های توسعه انسانی، سیاسی، آموزشی، حرفه ای، تشکیلاتی و حزبی، تغییر قانون اساسی و تدوین مجدد آن بر اساس حقوق بشر و خواست های ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، لر، بندری، گیلانی، مازندرانی، و ... اقلیت فارس نوشته شود. یکی از مباحثی که باید به رای عمومی گذاشته شود، اراده هر کدام از این مللی که فعلن در واحد سیاسی با نام عیران=ایران زندگی می کنند است. این اراده باید به این شکل تجلی یابد که با اراده و خواست هر ملتی، رفراندم تعیین حق سرنوشت برای آن ملت برسمیت شناخته و عملی شود تا هر ملتی با توجه به منافع خود تصمیم بگیرد که می خواهد در قالب عیران فعلی بماند یا می خواهد از آن جدا شده و کشوری مستقل شود. ولایت فقیه، رهبری یا شورای رهبری، شورای نگهبان و به طبع آن ها اختیارات شورای رهبری باید از قانون اساسی حذف شوند. برتری زبانی، نژادی، دینی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی فارس زبانان باید از بین رفته و حقوق بیشتری (حقوق جبرانی) برای جبران ظلم های یک قرنی قوم فارس به ملل غیر فاری در عیران به آن ملل داده شود.

Tuesday, December 8, 2015

اگر فارس ها در مقابل استعمارگر خوانده شدنشان "مرگ بر تورک" بگویند، چه خواهید کرد؟





دوست من! 
من و تو نه تنها تاریخ دور ملل خودمان را نمی دانیم بلکه همین تاریخ 38 سال اخیر را هم نمی دانیم. 
این فارس ها در 38 سال گذشته در همه جا فریاد می زنند، "مرگ بر ضد ولایت فقیه". 
منظور فارس ها از این شعار چه کسانی هستند؟ 
هااااا. منظور فارس ها، تورکان آذربایجان هستند. هدف این شعار تنها ملت آإربایجان است.
چرا متوجه نشدید و نشدیم؟ 
برای این که بازی خوردیم. فریبمان دادند. 
حالا، سوال را به این شکل بپرسیم که چه کسانی ضد ولایت فقیه هستند؟ 
برای پاسخ، باید به اول انقلاب 1357 برگردید، و به مراحل تصویب قانون اساسی توجه فرمایید. 
خواهید دید که در آن زمان، تنها نیرویی ک با تصویب قانون اساسی مخالت کرد، آذربایجان بود.
تنها ملت، گروه، حزب و جمعیتی که با اصل 110 قانون اساسی مخالفت کرد، و آن را دیکتاتوری نامید و به خیابان ها آمدند و برای ده ها روز فریاد زدند: "عمامه دن تاج اولماز، خمینی دن شاه اولماز" 
(عامه تاج نمی شه، خمینی شاه نمی شه)
یا فریاد زدند: 
"قانون اساسی ده اولان اصل 110 ضد بشردی / اصلاح اگر اولماسا باطل دی ، هدر دی" 
(اصل 110 قانون اساسی ضد بشر است/ اگر اصلاح نشود، باظی و هدر است)
این تنها تورکان آذربایجان بودند که مخالفت خود با دیکتاتوری فارس در قالب و فرم و لباس ملایان را اعلام کردند. 
هنوز هم که هنوز است، هدف این شعار، ما ملت آذربایجان هستیم. 
قدم بعدی ما، آگاهانیدن ملت خودمان برای رهایی از استعمار سرزمینی، فرهنگی و اقتصادی است. رهایی و آزادی از استعمارگر فارس!

آیا مردم آذربایجان هم مانند روشنفکرانش می اندیشند؟





آیا مردم آذربایجان هم مانند روشنفکرانش می اندیشند؟
جناب عسگری در فیس بوک پرسیده است:
آقای هدایت آیا مردم تبریز و اردبیل و زنجان و ... با این مطلب شما موافق هستند ؟
آیا موافق هستند مردم فارس زبان ضد بشری هستند ؟!

جناب عسگری، می دانید که در حکومت های استبدادی و حتی در جوامع دموکراتیک، صدای مردم کوچه و بازار شنیده نمی شود.
در جوامع دموکراتیک، احزاب و نهادهای غیر دولتی: کامیونی تی ها و اتحادیه ها، گروهای مردمی و خواست های آنان را نمایندگی می کنند.
در جوامع استعمارزده ای ماننده آذربایجان، نه احزاب وجود دارند و نه نهادهای یا کامیونی تی های اجتماعی و نه اتحادیه ها تا خواست و صدای ملت را نمایندگی کنند.
در این صورت، صدای این ملل استعمار زده را چه کسانی نمایندگی خواهند کرد؟
طبیعی است، در جوامع دموکراتیک، الیت ها یا نخبگان جامعه در راه پیشرفت انسانی یا اقتصادی و یا ... حرکت می کنند و بنام همه بخش های جامعه خود و گاهی بنام جامعه بشری (بدون مرز) سخن می گویند.

مثلن همه زنان در غرب فمنیست نیستند بلکه تعدادی از خانم ها، این بخش از جامعه (همه زنان و دختران) را مدافعه می کنند و از طرف همه زنان و دختران فریاد می زنند.
یا همه مردان جوامع دموکراتیک همجنسباز نیستند اما چند مرد، همجنسبازان را نمایندگی می کنند.
همان طور که همه مردان یا زنان آن جوامع هم معلول نیستند اما چند مرد و زن سالم یا معلول اما آگاه به دردها و مسایل معلولان، دردها و منافع این گروه اجتماعی را فریاد می زنند.
در جوامع استعمار زده ای مانند آذربایجان هم، این الیت و روشنفکر آذربایجانی است که صدای همه اقشار و طبقات جامعه اش است و البته که الیت های آذربایجانی و تورک هم درد و راه چاره دردهای همه مردم و گروها و طبقات مردم آذربایجان را فریاد می زنند
و صد البته که هزینه این پیشرو بودن و دفاع از وطن و ملتشان را هم با جان، مال و ویرانی آینده خود می دهند.
الیت و روشنفکر آذربایجانی مانند سیاهفکران فارس در پی تامین منافع شخصی خود و تامین منافع زندگی فردی و خانوادگی خود نیستند.
روشنفکر و الیت آذربایجان، چه بسا کار و تحصیلش را هم از دست می دهد. زندگیش فلج می شود. چرا؟ چون صدای ملت در زنجیر و استعمار زده اش است و صد البته که استعمار فارس آنان را مجازات می کند.
 اما آیا مردم تبریز و دیگر شهرها هم مانند الیت و روشنفکر آذربایجانی می اندیشند؟ یا من و دیگر روشنفکران آذربایجان چند تن بیشتر نیستیم؟
سوال اساسی همین است.
دقت بفرمایید که با وجود نبود تشکیلات و نهادهای مدنی و رسانه های آذربایجانی در آذربایجان، فقط در عرض 3-4 روز، میلیون ها مرد، زن، پیر و جوان آذربایجانی در تمامی شهرهای آذربایجان؛ نه تنها در تبریز، اورومیه، اردبیل، زنجان، و دیگر شهرهای تابع این پایتخت های ایلات بلکه در تهران، در قم، در کرج، در اصفهان و ... به خیابان ها آمدند. به مدت 10 روز، اعتراض های خیابانی به توهین تلویزیون فارس به ملت تورک آذربایجان دوام یافت.
آیا در اعتراض به این آن توهین شنیع، روشنفکر آذربایجان، تنها مانده بود؟
آیا حکومت و استعمار فارس که همه دستگاه های تبلیغاتی را در اختیار دارد و زور و اجبار برای راهپیمایی را هم دارد و استفاده می کند، می توانند در یک هفته، این همه شهروند را به خیابان ها بیاورد؟
آیا روز قدس یک هزارم این شکوه و عظمت را دارد؟
 آیا حضور میلیون ها مرد و زن در خیابان ها نشان آن نیست که مردم آذربایجان (نه همه بلکه اکثریت آذربایجان) مانند من و دیگر روشنفکران می اندیشند؟
 صحیح تر آن خواهد بود که بگویم، من و دیگر دوستان روشنفکرم، بلندگوی و صدای ملت آذربایجان هستیم و ما مانند مردم آذربایجان فکر کرده و رفتار می کنیم

بله، آذربایجان، ایران و فارس را استعمارگر می داند و برای رهایی و استقلال و بدست گرفتن قدرت در سرزمین های خود، فریاد می زند. ما همه با هم برای آزادی آذربایجان و استقلالش فریاد می زنیم و در پی آنیم که قدرت و حاکمیت آذربایجان را به دست بگیریم!






ایستیقلال ایراده‌سین، هیئش بیر شخص، گوج و دولت سوال ایشارتی آلتینا آپارابیلمز

  ایستیقلال ایراده‌سین، هیئش بیر شخص، گوج و دولت سوال ایشارتی آلتینا آپارابیلمز. اگر بیر شخص، گوج یا دولت، بیر میللتین ایستقلالینا شرط قویو...