Friday, January 31, 2020

مقایسه ضرورت و آزادی افشاگری در ایران و جهان

برای این که افراد و مدیران، از قدرتی که قانون به آن ها داده، سوء استفاده نکرده و از آن قدرت برای تامین منافع شخصی، نزدیکان، همفکران و هم‌جزبی های خود استفاده نکنند، نمایندگان مجلس و مطبوعات حق افشاگری مخالفان، رقیبان، مدیران و کارمندان را دارا هستند.

افشاء‌گری و جلوگیری از سوء استفاده افراد و مدیران در هر کاری و در هر سطحی، چه دولتی و چه بخش خصوصی، یکی از ضرورت های دموکراسی و آزادی بیان است. در جایی که افشاگری دیده نمی شود و تضمین و مصونیتی برای آزادی افشاگر وجود ندارد، نمی توان از وجود دموکراسی و آزادی سخن گفت.

بدون حق افشاگری برای افراد در جامعه، دموکراسی، آزادی، قانون و برابری افراد و فرصت ها بی معنا خواهد بود و "تبعیض"، در رگ و پی جامعه جریان خواهد داشت.

در نتیجه، افشاگری، از اصول غیر قابل ترک  و عنصر اصلی نمایندگی و روشنفکری و کار مطبوعاتی و رسانه ای است. یعنی نمی توان، هم نماینده، مطبوعاتی-رسانه ای و همچنین روشنفکر بود و افشاگری هم نکرد.

افشاگری، به قدری مهم است که در بعضی از ممالک، افشاگر، بیش از نماینده مجلس اعتبار و اهمیت می یابد و به او حق مصونیت قضائی تعلق می گیرد.

در بعضی از کشورها، به افشاگر، "سوت‌زن" گفته می شود و طبق قانون، هویت، محل زندگی، شغل و جایگاه او جزو سری‌ترین و امنیتی‌ترین مسایل مملکت تلقی می شود.

یکی از نمونه های جاری و ساری افشاگری و سوت‌زنی، افشاگری احتمال سوء استفاده رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از قدرت خود به عنوان رئیس جمهور بر علیه یک شهروند، آن‌هم در کشوری دیگر است که بعد از ماه ها بحث و گفتگو در دو مجلس آمریکا، به پایان خود نزدیک می شود.

حال سوال این است:

افشاگری چیست؟

جایگاه افشاگری در کشورهای دیگر و دموکراتیک در کجاست؟

افشاگر کیست؟

چه مطالبی را می توان افشاء کرد؟

آیا باید، تنها مدیران و کارکنان بخش دولتی، تحت نظارت مردم و افشاگران باشند یا بخش خصوصی هم تحت نظارت افشاگران خواهد بود؟

وضعیت افشاگران در ایران چگونه است؟

آیا قوانین در ایران از افشاگران حمایت می کند و طبق قانون، افشاگران مصونیت قضایی دارند؟

چرا علی خامنه‌ای بطور علنی، خواستار متوقف شدن افشاگری در مطبوعات و رسانه ها شد؟

در صورتی که علی خامنه ای‌ افشاگران را تهدید بکند، آیا می توان برای افشاگران مصونیت متصور شد؟

بالاترین ارگان افشاء کننده و نظارتگر بر مدیران و بخش خصوصی، مجلس و نمایندگان آن است. آیا مجلس و نمایندگان در ایران افشاگرانه عمل کرده‌اند؟

در حالی که همه متوجه شده اند که ایران (چه در بخش های دولتی، چه در بخش های نیمه دولتی و چه در بخش خصوصی و تعاونی ها) از فساد و سوء استفاده از قدرت و نیاز مردم به کالاها و خدمات اشباء شده است، در چنین حالتی، باید هر روز ده ها افشاگری صورت بگیرد ولی چرا نمایندگان در مجلس افشاگری نمی کنند؟

این در حالی است که به گفته برخی، شورای نگهبان قانون اساسی، با استناد به گزارش چهار منبع اطلاعاتی برا تایید یا رد صلاحیت کاندیداها، صلاحیت بیش از 170 تن از نمایندگان مجلس فعلی و نمایندگان دوره های قبلی مجلس را به "فساد مالی" متهم کرده و صلاحیت نمایندگی آن ها را رد نموده است.

اگر منابع امنیتی ایران، افراد، مدیران، مسئولان فاسد و سوء استفاده کننده دولتی، نیمه دولتی، مجلس، قوه قضائیه و ... را می شناسند، چرا آن ها را افشاء نمی کنند؟

چرا اطلاعات مربوط به فساد مالی و اخلاقی افراد و مدیران دولتی، نیمه دولتی و بخش خصوصی و تعاونی ها به مطبوعات داده نمی شود تا افشاء بشوند؟

کدام ارگان یا نهاد و یا قدرتی می تواند از افشاگری، آن‌هم در هر سطحی جلوگیر بکند؟

اگر شورای نگهبان، اسناد فساد مالی و اخلاقی افراد و مدیران را در دست دارد، چرا آن ها را برای محاکمه به افکار عمومی و دادگاه ها معرفی نمی کند؟

در عین حال، گفته می شود که شورای نگهبان قانون اساسی، برای تایید صلاحیت افراد برای شزکت در رقابت ها برای نمایندگی در مجلس، از آن ها رشوه‌هایی معادل چهار میلیارد تومان درخواست کرده است.
اگر این ادعا صحت دارد، چرا اعضای این شورا هنوز، چنان جایگاه مهمی را اشغال کرده اند؟

چرا اسنادی که بر علیه اعضای شورا نگهبان یا کارکنان آن وجود دارد، افشاء نمی شوند؟

آیا شورایی که خود تحت شبهه سوء استفاده مالی و اخلاقی قرار دارد، می تواند و حق دارد که در باره دیگران تصمیم بگیرد؟ و آیا تصمیم آن ارزشی دارد؟

اگر شورای نگهبان به سوء استفاده از جایگاه و قدرت خود آلوده است و رشوه می گیرد، آیا می توان به کاندیداهای آن امید بست که در آینده و در مجلس، افشاگری بکنند؟

در چهل سال گذشته، کمتر موردی بوده است که توسط نمایندگان مجلس افشاء شده باشد، آیا اگر کاندیداها رشوه داده و پرونده داشته باشند، می توانند در مجلس افشاگری بکنند؟

آیا قوانین مصوبات مجلسی که حداقل یک سوم نمایندگان آن، متهم به سوء استفاده مالی -اخلاقی در چهار سال اخیر هستند، می تواند دارای ارزش قانونی بوده و برای رفع مشکلات جامعه، مفید فایده ای باشد؟
آیا خود این نوع نمایندگی و مجلس دارای جایگاه و ارزش قانونی خواهد بود؟

اگر بدانیم که اکثریت نمایندگان مجالس ایران در چهل سال گذشته، سوء استفاده های  مالی و اخلاقی و سوء استفاده از موقعیت اداری و قانونی رئیس جمهور، وزراء، مدیران، مسئولان بخش های دولتی، نیمه دولتی، خصوصی و تعاونی را دیده و با دریافت "حق السکوت" (همان فساد مالی) از افشاگری خودداری کرده اند و منافع مالی خود یا کسان دیگری را بر منافع مردم مقدم دانسته اند، آیا می توان در انتخابات آینده به کاندیداهای جدید رای داد؟

آیا با شرکت در انتخابات آینده، به گسترش فساد بیشتر در ادارات و سازمان ها دولتی، نیمه دولتی و بخش خصوصی و تعاونی رای نمی دهیم؟

برای پاسخ به اینگونه سوال ها، آقایان:
دکتر محمدحسین یحیایی؛ نویسنده و محقق تورک آزربایجانی
جناب طاهر ابو نضال الاحوازی؛ سردبير هسته مركزي جبهه ديمكراتيك مردمي خلق عرب الاحواز
جناب یاشار اوستاجلو؛ متفکر و از روشنفکران تورک قزیلباش
مهمان این هفته دیالوگ خواهند بود.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سی و یکم (31) ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com

Wednesday, January 29, 2020

ای پانفارس ها و پان ایرانیست ها، چند دلیل برای نژادپرست بودن تورک ها بیاورید


جناب کرمی گرامی
شما در این نوسته، (در زیر خواهد آمد) به نقد من یا افکار من نپرداخته اید بلکه ادعاهای وهمی و ذهنی خودتان را دوباره تکرار کرده اید. 
من و میلیون ها تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کرد، لور و ... که شعار "یاشاسین آزربایجان!" یا "، "تبریز، باکی، آنکارا --- بیز هارا، فارسلار هارا"، یا "آزربایجان جنوبی ایران نیست" یا "انتخاب با شما: یوگسلاوی یا چک" یا "مرگ بر فارس!" و ... سر می دهند، از انگ‌ و مهر "تجزیه طلب"، شما شرم کرده و به گوشه انزوا نمی رویم. آنچه شما "تجزیه طلب" می نامید، ما "استقلال" می خوانیم و مایه افتخار من و ما است.
تنها همین دو کلمه "تجزیه" و "استقلال"، فرق دیدگاه و جهان بینی شما و ما و نوع قضاوت استعمارگرانه شما و آزادیخواهانه ما را نشان می دهند. 
ما افتخار می کنیم که بدون خجالت، از استقلال وطن و ملت خود سخن بگوئیم و می گوییم. 
استقلال، حق انسانی، ملی، سیاسی، حقوقی و تاریخی ما تورک ها، غرب ها، بلوچ ها، تورکمن ها، قشقایی ها، لورها، کردها و ... است. 
مخالفت با استقلال این ملل و سرزمین‌ها، هیچ دلیلی جز تداوم بهره‌برداری استعمارگرانه از طرف قوم حاکم و نژادپرست پانفارس نیست.
همه شماها پانفارس‌ها و پان‌ایرانیست‌ها، در سخن و شعار، با نژادپرستی مخالفت می کنید. در عمل، رفتار نژادپرستانه و فاشیستی را اعمال می کنید. سخن شما اصیل و واقعی نیست. چون درونی نشده تا به باور و عمل در خارج از ذهن شما بدل شود. تا زمانی که مخالفت با نژادپرستی، در عالم خارج از ذهن شما به عمل ترجمه نشود، سخنی سیاسی-ایرانی، دروغی ایرانی، و توز و کلکی بیش نیست.
در مقابل، ما تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها و ... در صد سال گذشته و هر دقیقه و ساعت و روز همان صد سال را و بطور عملی، صلح دوستانه، همسایه‌وار، با نژادپرستی شما فارس ها مخالفت کرده و شما را به دوستی، برادری، همسایگی، احترام به خواست و حقوق ما و عدم اعمال سیاست های نژادپرستانه فرا خوانده ایم.
شما فارس ها، همه ملل غیر فارس را بطور علنی و در کتاب ها، رسانه ها،  آثار مزخرف هنری پانفارسیست و همچنین در همه سیستم های آموزشی و در همه سطوح آن، در سیستم قانونگذاری و سیستم های ادارای و ... تحقیر کرده و مورد توهین های وقیحانه خود قرار داده اید و ما تحمل کرده ایم. شما پانفارس ها، تحمل این ملل را دال بر "خریت" این ملل گذاشته و بر نژادپرستی فاشیستی و هیتلروار پانفارسیستی خودتان ادامه داده‌اید. 
هیچ وقت بر اساس اراده، خواست و حقوق این ملل غیر فارس، در صدد اصلاح افکار و سیستم اداری، حقوقی، سیاسی، اجتماعی، آموزشی و ... حاکم بر ایران نیفتادید.
بجای تغییر روش های غلط خودتان در همه زمینه‌ها و سطوح، پر روتر و جری‌تر شده و بیش از قبل، بر طبل نژادپرستی پانفارسیستی زده اید.
در دنیا چند کشور نژادپرست افراطی و "انکارگرا" وجود دارند که انسان ها را به خودی و غیر خودی و غیر خودی ها را به دشمن، تقسیم کرده اند. 
متاسفانه  همه این ملل و کشورها هم جزو عقب مانده‌ترین ها و غیر دموکراتیک‌ترین‌ها هستند که ایران و پانفارسیسم هم در میان آن هاست.
تورکییه و یا هر کشور و ملتی، به بحث من و شما در باره خودمان مربوط نیست. هر چه در دیگر کشورها می گذرد، نه من را ناحق می کند و نه شما را محق می گرداند. جز این که می خواهید، بر خلاف های فکری، اخلاقی، حقوقی و جهان بینی غیر انسانی و حتی ضد انسانی خودتان سرپوش بگذارید.
بحث نژادپرستی پانفارسیسم و تلاش ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ و ... برای استقلال از پانفارس ها، به موضوع و شرایط دیگر کشورها و ملل دخیل نیست. 
نوع سیاست و مدیریت سیاسی در دیگر کشورها، نمی تواند سیاست‌های نژادپرستانه و فاشیستی پانفارسیسم در ایران را توجیه، منطقی، عقلانی و قابل قبول بکند. 
اگر همه دنیا هم نژادپرستانه و فاشیستی عمل بکنند، دلیلی نمی شود که در ایران هم پانفارسیسم حاکم، توجیهی برای فاشیستی بودن داشته باشد. همان طور که دلیل نمی شود که ما تورک ها و ... در مقابل فارشیسم تسلیم بشویم و آن را  قبول بکنیم.
آن سیاست هایی که ممکن است منافع ملی شما را تامین بکند، منافع ملی ما را نابود می کند. ما نباید بخاطر منافع ملی شما، بیش از این، خودمان را قربانی بکنیم.
ما تورک هایی که گرفتار استعمار و اشغال پانفارسیسم شده ایم، دیگر، نمی خواهیم تحت استعمار و حاکمیت نژادپرستان‌ پانفارس باشیم و استقلال میهن و ملت خودمان از سلطه استعماری پانفارس را می خواهیم.
دلایل شما پانفارس های فاشیست برای مخالفت با استقلال تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، لورها، بلوچ ها، کردها، و ... از شما پانفارس های فارشیست (فاشیست فارس) چیست؟‌
گرچه دلایل شما برای مخالفت با استقلال این ملل هر چه باشند، مورد توجه و قبول ما نیستند. چون منافع ما را مد نظر قرار نمی دهند.
در عین حال و بدای این که خوانندگان هم متوجه دلایل شما باشند، لطفا چند دلیل سیاسی ولی منطقی، نشان بیاورید که چرا نباید ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، ... از شما پانفارس ها جدا شده و کشور مستقلی نداشته باشیم.
اما در مورد نوشته جناب یونس شاملی، گفته اید که با نظرهای ایشان موافق هستید و من و همفکرانم را متهم به نژادپرستی کرده اید.
لطفا و باز هم، چند روش و اقدام عملی سیاسی، آموزشی، حقوقی، اداری، نظامی، انتظامی، امنیتی، تبلیغاتی، رسانه ای، هنری، و ... از اعمال نژادپرستانه و فاشیستی ما ملل غیر فارس، در یک صد سال اخیر را مثال بزنید و نشان‌بدهید که از طرف تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، لورها، بلوچ ها، کردها، و ... بر علیه فارس ها اعمال شده و حقوق سیاسی، آموزشی، اداری، رسانه ای، زبانی، و ... فارس ها و زبانشان را نقض کرده ایم؟ 
مطمئنا نمی توانید چند نمونه و مثال پیدا بکنید. چون ما در قدرت نبوده و  نیستیم که این سیاست ها را اعمال کرده باشیم تا به نژادپرستی یا "پان" و اعمال سیست های نژادپرستانه متهم بشویم. 
اما شما فارس ها، در یکصد سال گذشته، جنایات بیشماری از قتل عام جسمانی و فیزیکی تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، لورها، بلوچ ها، کردها، و ... گرفته تا قتل عام حقوقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، زبانی، توسعه ای، رسانه ای، تبلیغاتی، و ... اعمال کرده اید.
در ضمن و برای این‌ که این نوشته، بیش از این طویل نشود، به عنوان یک نژادپرست پانفارس شناخته شده، لطفا، به سوال هایی که از جناب یونس شاملی هم‌ پرسیده ام، پاسخ بدهید.
اما دقت بفرمائید که پاسخ هایتان مطابق با یک طول و عرض و ارتفاع و سیستم استاندارد باشد. همچنین، وضعیت  دیگر ملل و کشورها را وارد بحث خودتان با ما نکنید که شما را تبرئه نمی کند.
در مورد قبله‌‌گاه سیاسی من هم قضادت کردهاید. البته که هر فردی حق دارد گرایش هایی نسبت به افراد   اشخاص در هر کجتی جهان داشته باشد و شما نمی توانید به خاطر آن گرایش، او را سرزنش بکنید.
مثلا رضا کودتاچی شما، سمپات هیتلر بود. اکثریت پانفارس ها سمپات هیتلر بوده و هستند. برای شاهد بر این مدعا، به سبیل های ایرانیان دوره هیتلر و رضا شاه و محمدرضاشاه توجه ببرمایید. تاسیس احزاب پانفارسیستی و نژادپرستانه آریایی هم در آن دوره رخ داده است.
من را متهم گرده اید که "تورکییه و اردوغان" قبله‌گاه سیاسی من هستند. 
نمی دانم، به این نتیجه، از کجا دست یافته‌اید؟ این اطلاعات را در خواب یافته‌اید؟ یا دلایلی و اسنادی هم برایش دارید؟
اولا، همان طور که می خواهم از فارسیستان و پانفارسیسم جدا شده و در آرامش و صلح با دنیا و همسایگانم، زیست سیاسی، اقتصادی، حقوقی، ملی و ... داشته باشم،  نمی خواهم با ایران و "پانفارسیست ها" همسایه هم باشم ولی مجبورم که ایران را در همسایگیم تحمل بکنم. 
در مقابل، بسیار علاقه مندم که با تورک ها، در هر کجای این جهان هستند، در همه زمینه ها رابطه داشته باشم. مایلم با کشورهای همسایه تورک و ... بر اساس حقوق برابر، اتحادیه یا کنفدرال تشکیل بدهیم و به قدرت بزرگی در منطقه و جهان بذل شویم.
طبیعتا، اتحاد ما تورک ها، با ملل و کشورهای تورک جمهوری آزربایجان و جمهوری تورکییه و کردها و ... آرزوی قلبی من و میلیون انسان تورک دیگر است که روزی، (چه من و تو زنده باشیم و چه مرده باشیم) اتفاق خواهد افتاد و این افتخار آفرین است و اگر این نگرش، پان تورکیسم باشد، افتخار می کنم که پان تورکیست باشم و در مقابل پانفارسیسم بایستم. 
اما در مورد "پرزیدنت رجب طیب اردغان"، شما در میان پانفارس های حال و گذشته‌یتان، یک نفر را پیدا کرده و نشان بدهید که به اندازه یک صدم پرزیدنت مورد علاقه مردم تورکییه و من، به ایرانی ها خدمت کرده باشد.
خدماتی که این مرد شریف برای تورک ها در کشورش کرده، در کجای ایران رخ داده است؟
در همین زمانی که تورکییه بدون نفت و گاز، به این رفاه، امنیت، آزادی، توسعه اقتصادی، توسعه علمی، آموزشی، حقوقی، تساوی حقوقی بین تورک و کرد، آزادی احزاب و جمعیت ها، انتخابات آزاد با نظارت رسانه های داخلی و بین المللی و با حضور نمایندگان اروپا، آزادی صدها رسانه مخالف، گسترش حمل و نقل و سیستم ارتباطات زمینی، هوایی، دریایی، رشد بهداشتی-بیمارستانی، ایجاد اشتغال و درآمد، نوسازی و ایمن سازی شهری، و ... ، توسعه حقوق زن، حقوق کودک، حقوق مهاجران، حقوق حیوانات، احترام به توریست و مسافر خارجی در همه سطوح، عدم مخالفت با نژادهای غیر تورک و رنگین، و ... در این دوره اتفاق افتاده است. گر چه نواقشی هست اما آیا قابل قیاس با ایرا استعمارگر است؟
شما چه حقی دارید که پرزیدنت محبوب و انتخابی تورکییه را متهم به صفاتی بکنید که پانفارس ها و ایرانی‌ها لایق آن صفات هستند و به آن صفات عادت کرده.اند؟
شما چه حقی دارید که رهبر برگزیده مردمان دیگر ملل و کشورها را بر اساس افکار و منافع فکری و قومی خودتان قضاوت بکنید؟
چرا آن قدر الینه و از خود بیگانه شده اید که به جای نقد خودتان، کشورتان، خواست ها و حقوق ملل در ایران، حقوق و سیاست های جاری، اقتصاد از هم‌ پاشیده، مرگ و میر جاده ای، خودکشی های روز افزون، اعتیاد، قاچاق، دخالت نیروهای نظامی در سیاست، حقوق، اقتصاد، سلب آزادی ها و ... در کشور ویرانه ایران بپردازید و برای حل میلیون ها معضل مردمان در ایران بیندیشید، وقت و انرژی خودتان را سرف اتهام زدن به پرزیدنت تورکییه و آزربایجان می کنید؟
در ضمن، الآن که این سطر ها را می نویسم، کاملا بیکار هستم و برای شکار کار، در خیلی از کشورها، فرم های تقاضای کار پرکرده ام. افتخار من خواهد بود که رسانه‌های عربی یا تورک یا فارس غیر ایرانی من را استخدام بکنند. 
می دانم که سازمان های امنیتی تورکییه و دیگر کشورها، من را استخدام‌ نمی کنند ولی اگر استخدام می کردند، با کمال افتخار در خدمت به آن ها می شتافتم. 
این که من در خدمت یکی از سرویس های اطلاعاتی و امنیتی تورک باسم، برای من یک آرزو و در عین حال، افتخار بزرگی است.
برای من، مایه سرافکندگی و شرم است که متهم (حتی خیالی) به همکاری با پانفارسیسم، رسانه های ایرانی و سرویس های امنیتی ایرانی باشم.
همان طور که من شما را به عامل دولت ایران یا کشور دیگر متهم‌ نمی کنم، شما هم باید متقابلا همین رفتار را نشان بدهید. 
گرچه عامل تورکییه بودن، برای من افتخار خواهد بود.
من، برای دستیابی به اهداف سیاسی و استقلال ملل تورک در ایران، با همه ملل و کشورها همکاری می کنم. 
شاید ندانید که یک فرد یا گروه سیاسی که برای استقلال کشور و ملتش می اندیشد، دشمن ندارد، منافع ملی دارد. شما، دقیقا از زبان دولت ایران سخن می گویید. مطیع تبلیِات آن ها شده اید و عین دولت ایران، دیگران را متهم می کنید.
مگر دولت ایران با کشورهای دیگر همکاری و بده و بستان ندارد که شما ما را متهم می کنید که با دیگر کشورها و از جمله با جمهوری تورکییه و جمهوری آزربایجان همکاری می کنیم. آیا سیاست، همین همکاری و بده و بستان سیاسی نیست؟
حتما سیاست را نمی شناسید. سیاست یعنی هنر یا علم ایجاد رابطه با کشورها و گروه های دیگر برای تامین حداکثر منافع ملی ملت خود.
نوشته، خیلی طولانی شد.
امیدوارم، به سوال هایی که از جناب شاملی پرسیده ام، شما هم‌ پاسخ بدهید. 
در زیر لینک هر دو مقاله قبلی را خواهم گذاشت که دردسر پیدا نکردن مطالب را نداشته باشید.
انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
بیست و نهم(29) ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com



نوشته جناب ناصر کرمی:
جناب هدایت گرامی، درود بر شما. سپاسگزارم از فرستادن مطلب. با دیدگاه آقای یونس شاملی آشنا هستم. با ایشان در سایت ایران گلوبال بصورت نوشتاری تبادل دیدگاه داشته ایم. نظرات ایشان رادیکال مانند دیدگاه امروز شما بود. جای خشنودی است که دیدگاه امروز ایشان واقع بینانه و خردگرایی است.
دیدگاه قوم گرایی پسا مدرن، فاشیستی، و نژاد پرستی فئودالیته عشیره گری مداربسته است.
برداشت شما از اقوام ایرانی بویژه در غرب، جنوب غربی و جنوب کشور کاملآ اشتباه میباشد. جدا کردن بخشی از ایراندوستان ازجمله: ناحیه: گیلان، مازندران، بختیاری، لُر از سایر ایرانی تباران تخیلی است، شما بنا درستی برای مردم آذربایجان لشکری از اقوام در بالا مذکور ایرانی را در جبههء قوم گرایان تجزیه طلب میگذارید . این فقط فریب دادن مردم آدربایجان است.
شما و امثال شما نمی توایند دوست واقعی برای مردم کُرد در ایران باشید، چرا که قبله گاه شما آنکارا و اردوغان و حکومتهای ترکیه است. مردم کُرد فقط یک دیوار گوشتی بین تجزیه طلبان تُرک تبار و حکومتهای فاشیستی ترکیه است.
شما و امثال شما دوست واقعی اقلیّت عرب تبار در استان خوزستان نبوده و نیستید، جنبش ضد تُرک در جوامع عربی که فروپاشی عثمانیان را در بر داشت، بیانگر یک واقعیّت تاریخی است که بین اعراب و تُرک تباران هیچگاه ائتلافی و اتحادی صورت نخواهد گرفت. 
بطور کلی من با نظرات آقای یونس شاملی موافق هستم. که عملگرد تُرک تباران تجزیه طلب یک جریان پوپولیستی عوامفریبانه و فاشیستی است، که زیان این دیدگاه خشنونت آمیز را مردم تُرک آذربایجان در عرصه های مختلف تجربه خواهد کرد.



Tuesday, January 28, 2020

راه حل شما برای پایان دادن به نژادپرستی پانفارسیسم در ایران چیست؟

سلام دوست عزیز و ارجمندم، جناب یونس شاملی

نوشته شما را خواندم. 
مللی که تحت سیستم نژادپرستی هستند و شعار "عکس العملی "مرگ بر فارس" سر می دهند را غیر انسانی، نژادپرستانه و فاشیستی دانسته و شعار آنان را با رفتار هیتلر مقایسه می فرمائید.
نمی دانم، چطور این افرادی که قربانیان تبعیض و نژادپرستی هستند و می خواهند اعتراضاتسان را نمایش بدهند را چنین می بینید و چنان قضاوتی در باره رفتار آنان می کنید؟
در این صورت و با همین فرض، قضاوت شما در باره رفتارهای نژادپرستان پانفارس چگونه است؟ و چقدر سخت، خشن، معترضانه، انقلابی و ویرانگر خواهد بود؟  
بیایید به واقعیت های تاریخی و اجتماعی موجود در ایران و جهان بنگریم. 
بسیاری از اندیشمندان جهان، "انسان" را موجودی جنگنده و خشونت طلب و جوامع انسانی را در حالت طبیعی، در جنگ با هم می دانند.
دوم این که شما هم به تاریخ 97 ساله نوعی از جنگ و خونریزی پانفارسیسم (نژادپرستان فارس) اشاره کرده اید و فرموده اید که در صورت رخ دادن جنگی در جغرافیای ایران کنونی، تورک ها و دیگر ملل بیشتر از فارس ها کشته خواهند شد. چرا که ابزار دین و سلاح (پول، نفرات و ابزارهای کشتار) در دستان پانفارسیسم متمرکز شده است.
همچنین، شعار "مرگ بر فارس" را معادل نژادپرستی هیتلر دانسته اید و خواهان آن هستید که از این نوع شعارهای تند و عکس العملی که من توصیف کرده ام، خودداری بشود. 
در حقیقت، برای مقابله با کسانی که شعار "مرگ برفارس" می دهند، خواهان رفتار و اقدامی مشابه رفتار و اقدامی که در مقابله با هیتلر شد، هستید.
 در حقیقت، شما با هر نوع خشونت و جنگ و خونریزی و اعمال زور برای تحقق حقوق انسان هایی که یک قرن از حقوق اولیه انسانی محروم بوده اند، مخالف هستید.
می دانیم‌ که در کمتر جوامعی، بدون خشونت و خونریزی و شکنجه و زندان و اعدام، انسان‌ها توانسته اند به حقوق انسانی و اولیه یشان دست یابند و نژادپرستان و ناقضان حقوق بشر را به پذیرش حقوق انسانی خودشان تسلیم بکنند.
نژادپرستان، نه تنها از همین شعار "مرگ بر ..." بر علیه قربانیان استفاده می کنند، بلکه شعارهای مرگ بر تورک و ... را بطور عملی در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، اخلاقی، اقتصادی، آموزشی، رفاهی و ... هم اعمال می کنند.
چرا که پانفارسیسم نژادپرست، ابزارهای قتل عام های خونین و آرام و بدون خونریزی فرهنگی، هنری، ورزشی و ... را دارد.
لکن در ایران تحت فرمان و سلطه نژادپرستان پانفارس، مللی که بخشی از فرزندانش جان به لب رسیده یشان شعار مرگ بر فارس را سر می دهند، حتی حق و توان دادن این شعار را هم ندارند. 
چون نه تنها فارشیسم حاکم بر ایران این اجازه را به این ملل نمی دهد، بلکه افرادی مانند حضرتعالی هم دست و بال ملل تحت ظلم و ستم را می بندید تا نتوانند، برای تحقق حقوقشان و کسب آزادی هایشان، دست به هر نوع خشونتی از جمله خشونت زبانی و شعاری بزنند.
شما راه رهایی از ظلم و ستمی که فارس های نژادپرست، نژادپرستانه، بر ملل غیر فارس روا می دارند را در چه می دانید؟
آیا شما به مردمان تحت ظلم و ستم‌ نژادپرستان فارس اجازه عکس العمل و حتی جنگیدن برای بدست آوردن حقوقشان را می دهید؟ آیا بدین ترتیب، تداوم ظلم و ستم نژادپرستانه را اخلاقی و مورد پذیرش قرار نمی دهید؟
شاید در جوامعی، انسان هایی باشند که خودشان را از نفوذ اندیشه های نژادپرستانه و اعمال سیاست های فارشیستی و هیتلری علیه مللی که آن ها را "اقلیت" می نامند، نه "ملت" آزاد کرده باشند. این گروه از انسان ها و جوامع به بخشی از سعادتی که اوتوپیای تاریخی انسان ها بوده است، رسیده اند.
سخن از جوامعی می رود که نژادپرستی در آن ها یکه تاز است و لگام اسب سرکش قدرت نژادپرستی را در دست دارند.
در مقابل آن همه سلاح، ارتش، نیروهای مسلح، بودجه و پول و دم و دستگاه تبلیغاتی، وزارتخانه های پروپاگاندایی که تحت نام آموزش و پرورش، آموزش عالی، صنایع و معادن، ارشاد و ... رادیو و تلویزیون  و ... زمینه های قتل عام های گوناگون جسمی، روحی و روانی، اجتماعی، قتل عام اعتماد بنفس فردی و عمومی در جوامع غیر فارس، قتل عام اقتصادی و توسعه ای و عقب مانده نگهداشتن همه جانبه ملل ضدنژادپرستی، عقب مانده نگهداشتن زبانی، حقوقی، و ... این ملل غیر فارس و قربانیان نژادپرستی فارسیزم چه باید بکنند؟
آیا شما راه حل تسلیم به هیتلر و آماده شدن برای سوختن در اردوگاه های آشوویتس را به ملل معترض به نژادپرستی پیشنهاد می دهید؟
آیا پیشنهاد می کنید که قربانیان برای عدم رواج خشونت متقابل، در برابر خشونت حاکم و جاری، از صلح سخن بگویند و فعالیت های مدنی که غیر قانونی و ضد نژادپرستی است بکنند؟
صلح و فعالیت های مدنی در جوامعی مثمر ثمر است که حاکمیت و ایدئولوژی حاکم، دستکم به حداقلی از حقوق انسان ها و دموکراسی در میان‌ملل سر تعظیم فرود آورند. 
در جایی که جواب هر نوع فعالیت مدنی، گلوله، مرگ، زندان و تبعید است، فعالیت مدنی تنها چیزی است که می تواند، نژادپرستان را جری تر بکند.
اگر به آمار توصیفی شما از جامعه نژادپرستان دقت بکنیم، خواهیم دید که در اشتباه هستید.
مگر زنانی که پنجاه درصد جامعه نژادپرستان پانفارسیست را تشکیل می دهند، نژادپرست نیستند؟  کدام آمار و رقم ها نشان داده است که زنان کمتر از مردان پانفارس، نژادپرست هستند؟
مگر پیران آن جامعه، سنگ های زیر بنایی لازم برای رشد و ترویج افکار فاشیستی و نژادپرستانه را نگذاشته اند و جوانان نژادپرست امروزی را تحت آموزش رسمی و غیر رسمی قرار نداده و جامعه را به خودی و غیرخودی های نژادپرستان پانفارس بدل نکرده اند؟
 آیا آن پیران، از افکار نژادپرستانه یشان پشیمان شده و علیه آن اقدامی کرده اند یا مانند فلان استاد دانشگاه زبان فارسی در عالیترین سطح علمی و عمومی و در منظر انسان های تحصیل کرده، به زبان و هویت انسان ها و زبان‌ها و جوامع "اقلیت" غیر فارس می "شاشد" و همه کسانی که در ظاهر علمی می اندیشند، یا می خندند و او را در شاشیدن‌ نژادپرستانه اش جری تر می کنند و یا سکوت کرده اند و بر سخن نژادپرستانه او مهر تایید گذاشته اند.
در آن جلسه و یا بعد از آن جلسه ای که آن استاد نژادپرستی که می تواند در ملا عام باشد و حیا نکند، چند نوشته و سخنرانی از طرف جامعه زنان و مردان پیر اما فارس دیده و شنیده شده است؟
مگر همان زنان و مردان و پیرسالان، کودکان را به مسلسل در بسیج و نژادپرستی افراطی در مهدکودک، مدرسه و دانشگاه مسلح نمی کنند تا فردا، همان سلاح ها را بر روی معترضان بر تسلط نژادپرستانه بگشایند؟
آیا زنان جامعه نژادپرست، در مقابل رفتار و اعمال و افکار و نوع تربیت نژادپرستانه مردان میانسال که به زعم شما آنها گروه نژادپرست هستند، ایستاده اند و اجازه نمی دهند تا نوباوه‌گانشان مسلح به سلاح گرم برای کشتن و به سلاح ایدئولوژیک نژادپرستی مسلح نباشند؟
شما برای رهایی از زیر یوغ نژادپرستان، کدام راه حل را جلوی کسانی که جان به لب شده و بعد از یک قرن فعالیت مدنی، شعار عکس العملی "مرگ بر فارس" می دهند، می گذارید؟
چگونه می خواهید نژادپرستان پانفارس را به قبول خواسته های حقوق بشری، ملی و آزادی‌های ملل ضد نژادپرستی، بقبولانید؟
با احترام‌مجدد
انصافعلی هدایت
تورنتو- کانادا
 بیست و هشتم (28) ژانویه 2020
hedayat222@yahoo

Sunday, January 26, 2020

آیا آزربایجان جنوبی تحت اشغال و تبعیض پانفارسیسم و پان‌ایرانیسم نیست؟


عزیز جان، ما تورک هستیم. وطنمان؛ آزربایجان جنوبی است که توسط پانفارسیسم اشغال شده است.
افتخار می کنیم که برادران ما در تورکییه و آزربایجان شمالی و چند کشور دیگر، کشور مستقل و آزاد خودشان را دارند ولی تورکییه و آزربایجان شمالی بخشی از وطن ماست. اما کشور و وطن ما آزربایجان جنوبی است. پانفارس ها و پان ایرانیست ها نمی توانند این رابطه و داستان و حکایت (رابطه ما با وطنمان، رابطه ما با کشورمان؛ آزربایجان‌جنوبی، رابطه ما با وطن‌مان در جمهوری آزربایجان و جمهوری تورکییه) را تغییر بدهند. 
شما اول از همه باید بپذیرید که در ایران ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد، و فارس و ... زندگی می کنند که از حقوق "ملی" صد در صد برابر با فارس ها برخوردار نیستند و فارس ها نمی خواهند تبعیض هایی را که در یکصد سال گذشته اعمال کرده اند را متوقف بکنند و پانفارسیسم نمی خواهد بپذیرد که حقوق ملی برابر  با حقوق ملی بقیه ملل داشته باشند. از این جاست که "پانفارسیسم" از پشت پرده نمایش "ایرانیت" بیرون می آید. در حالی که ما تورکانی و ملل دیگر به "پان تورکیسم"  متهم می شویم. 
در حالی که ما خواهان نابودی فارس ها و زبان و تمدن و ... نبوده ایم اما تمامی سیاست ها و ارادوت و سیستم اجرایی پانفارسیسم، در حال نابودی ما تورکان در ایران و دشمنی با تورکان خارج از ایران است.
پانفارسیسم داستان را معکوس جلوه می دهد. 
در چنین شرایطی، چه راه حلی برای ملت تورک در ایران متصور است؟
یک‌لیست کوتاه و مشت نمونه ای از خروارها از حقوق ملی‌ای که فارس ها دارند و ملل تورک و دیگر ملل ندارند را برایتان مثال‌وار می نویسم:
1. 
زبان تورک ها در ایران قدغن و غیر قانونی است. تدریس نمی شود. زبان رسمی نیست. زبان اداری نیست. اجازه نمی دهند تا مباحث علمی و فنی با این زبان آموزش داده بشود. زبان استخدامی نیست.
2.
 بخش هایی از خاک کشور و وطن ما تورکان را جدا کرده و در محدوده داخلی سرزمین دیگر ملت ها قرار داده اند تا ما، به جای دشمنی با دشمن اصلی ( پانفارسیسم) با همسایه های تاریخی خودمان درگیر و دشمن بکنند. تا ما ملل همسایه، نتوانیم با هم متحد شده و دشمن مشترک را نابود بکنیم.
3.
 ما به عنوان ملتی با جمعیت اکثریت نسبی در ایران، موسسه های مالی، پولی و بانکی مختص به خودمان را نداریم.
4.
 ما تورک ها، هیچ رسانه ملی و سراسری خودمان، به زبان تورکی را نداریم. در حالی که فارس ها هزاران رسانه های مطبوعاتی، رادیوئی، تلویزیونی، وبسایت و ... دارند.
5.
 ما تورکان حق نداریم، سازمان ها و احزاب سیاسی خودمان را داشته باشیم اما پانفارسیسم ده ها حزب و سازمان افراطی خودش را دارد و مدعی هم هستند که ملل تورک و تورکمن، و قشقایی و عرب و ... را نمایندگی می کنند. خجالت هم نمی کشند.
6.
 پانفارسیسم، سیستم های امنیتی، نظامی و انتظامی برای حفظ خود و نابودی ما تورکانی را دارد و هر روز هم بیشتر از قبل آن ها را برای سرکوب ما تقویت می کند ولی ما تورک ها، هیچ نیروی نظامی، انتظامی و امنیتی برای دفاع از موجودیت خودمان در مقابل دشمن‌مان را  نداریم.
7.
 تمامی منابع اقتصادی ما تحت کنترل پانفارسیسم است و ما به اندازه یک هزارم پانفارسیسم، حق استفاده از منابع زیر زمینی، انسانی و فکری خودمان را نداریم.
9.
 پانفارسیسم ما تورک ها و سرز مین های ما را مستعمره خود کرده است و ما حق نداریم برای رهایی از استعمارپانفارسیسم در زیر نقاب و ماسک پان ایرانیسم گام برداریم.
9.
 دانشگاه ها و مدارس و اذهان ما تورک ها، جولانگاه ماموران پانفارسیسم برای الیناسیون و از خودبیگانگی و فارس سازی ما تورک ها هستند و ما حق نداریم از امکانات موجود در وطن و کشور خودمان، برای ترویج حقوق و هویت تورکی-تاریخی خود استفاده بکنیم.
10.
 مالیاتی که از ملل تورک در ایران گرفته می شود، صرف آبادانی و توسعه فارسیستان می شود. فارسیستان، با مالیات های ما، بر سرکوب خواست های انسانی، ملی و حقوق بشری ما تورک ها و حتی بر عقب مانده نگهداشتن ما، برنامه ریزی کرده و  آن برنامه هایش را اجرا می کند. 
چرا مالیات تورک ها در وطن و کشور خود تورک ها  صرف نمی شود؟
چرا مالیات تورک ها صرف توسعه و آبادانی کشور و وطن خود تورک ها نمی سود؟
11.
 چرا پانفارسیسم و پان ایرانیسم، زبان تورکی را تهدیدی برای زبان فارسی می دانند؟ در حالی که این زبان فارسی پانفارسیسم است که تهدید و خطر جدی  و عملی و حی و حاضر برای زبان ملل  تورک، تورکمن، قشقایی و ... در ایران است.
12.
 ما تورک ها، پرچم و سرود ملی خودمان را نداریم. چرا در زیر پرچم و سرود ملی پانفارسیسم و پان ایرانیسم زندگی بکنیم؟ 
13.
چرا در دیدگاه هر فرد بیسواد و باسواد و متخصص فارس، ما تورکان مهاجر حساب می شویم و کسانی که در وطن ما ساکن نیستند و فارس هم هستند و بر کشور و وطن تورک ها هیچ حق و حقوقی ندارند، خواهان فرار ما از سرزمین ها و وطن  تاریخی‌مان هستند؟ این‌بی پروایی، جسارت، بی اخلاقی گستاخانه را از کجا آورده اند؟
 پانفارسیسم و پان ایرانیسم چه حقی دارند که از ما بخواهد تا وطن مان را ترک بکنیم؟ آیا این خواست احماقانه آن ها، به معنی "اخراج" ما تورک ها از وطن خودمان نیست؟
مگر آن ها مالک وطن ما هستند که بخواهند ما را اخراج بکنند؟ 
در حالی که، هنوز پای آن ها به وطن ما باز نشده است که این چنین بی حیا سخن می گویند و خواهان اخراج ما از کشور و وطن تاریخی ما هستند. وای به روزی که جای پایی در کشور و خاک ما تورک ها بیابند.
15.
 پانفارسیسم و پان ایرانیسم خودش را برتر و بالاتر از ما تورک ها می بیند و بر خود حق می دهد تا حقوق ملی ما را نقض بکند. این برتری بینی پانفارسیسم و پان ایرانیسم از کجا ریشه می گیرد؟
چرا نمی فهمند که بکر  عملی غیر انسانی و محکوم است؟
16.
  در هیچ زمینه ای ، تساوی و برابری ۱۰۰ درصد، در بین ملل تورک و فارس وجود ندارد که تصور بکنیم، اگر ظلمی در ایران وجود داشته و دارد، برای تورک ها و فارس ها یکسان و برابر اعمال می شود.
17. 
این شانزده بند را نوشتم تا مثال هایی برای شما باشد تا بتوانید بر شمار این شکاف ها، بی عدالتی ها، تبعیض ها، نقض حقوق انسانی و ملی ملل تورک بیندیشید و بیفزایید.
با احترام و محبت
انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
بیست و ششم (۲۶) ژانویه ۲۰۲۰
hedayat222@yahoo.com


Saturday, January 25, 2020

آیا شعار "مرگ بر فارس"، یک فکر فاشیستی است؟

دوستی در فیس بوک نوشته بود:
هر جائی دیدید: وقتی که کسی می گوید تکبیر و هزاران نفر آنرا تکرار می کنند و هر جائی که دیدید که یکی می گوید جاوید شاه همه آنرا تکرار می کنند، باید بدانید که در آنچا دارد فاشیسم رشد می کند و مردم هنوز درکی از دمکراسی ندارند، متاسفانه نا آگاهی مردم، عدم درک دقیق مردم از دمکراسی زمینه ساز رشد پوپولیسم و متعاقب آن رشد فاشبسم می شود.
و من: انصافعلی هدایت، آن را در فیس بوکم منتشر کردم. دوست دیگری به نقد خصمانه آن پرداخته است. ... باید از بخش خصمانه آن عبور کرده و به خود نقد بپردازم:
همین دوست نوشته است:

Fateh Salehi Rez
جناب هدایت ایا فکر میکنید ان پا برهنه ایکه فریاد جاوید شاه سر داده فاشیسم هست پس شما که دم از دموگراسی میزنید ایا من پا برهنه و محاجر که سالها شگنجه و در بدر این گشو و ان گشور هستم در ابراز عقیده خودم که مخالف بینش سیاسیتان هست فاشیسمم وای به بینش و عقاید شما که ادعای با سوادان سیاسی را دارید برایتان متاسفم
در پاسخ به او باید بگویم که:
دوست من، به جمله بالا و دوباره، التفات بفرمایید.
در جمله می گوید: "باید بدانید که در آنچا دارد فاشیسم رشد می کند و مردم هنوز درکی از دمکراسی ندارند."
حالا من چه می گویم؟
می گویم: فاشیست ها نمی دانند و نمی خواهند تا بدانند و اعتراف بکنند که فاشیست هستند. 90 درصد افراد فاشیست، نمی دانند که فاشیست هستند ولی فاشیست هستند.
ایرانی ها در ویکی پدیا، چنین تعریفی از فاشیسم را نوشته اند:
فاشیسم (Fascism)، روشی است که برای تمرکز قدرت در حکومت استفاده می‌شود. یک نظامِ حکومتی خودکامهٔ ملی‌گرای افراطیست که بر سه‌ پایه حزب سیاسی واحد، نژادپرستی افراطی و دولت مقتدر و متمرکز، استوار است.
تعریف من (انصافعلی هدایت) از فاشیسم و فاشیست چیست؟
هر ملتی حق دارد و این حق، حق طبیعی اوست که "ناسیونالیست" بوده و در پی تحقق حداکثرمنافع ملی ملت و مردمان خودش باشد.
ولی مشروط به آن که، حق طبیعی ناسیونالیستی و ملی او، برای تامین حداکثر منافع ملی خودش، نباید، آن حق طبیعی او، در راستای نابودی و از بین بردن منافع ملی یا خود ملت یا ملل دیگر باشد.
نباید ملتی، خودش را برتر از دیگر ملل ببیند و تعریف بکند.
نباید در حذف و نابودی ملل دیگر یا ملل رقیب بکوشد.
نباید همه چیز را به نفع ملت خود و به ضرر ملت یا ملل دیگر تحریف بکند.
نباید بر تاریخی که برای خودش ساخته است، افتخار کرده و تاریخ و گذشته دیگران را تحقیر بکند و بر اساس دلخواه و آرزوی خود، تاریخ دیگر ملل را تحریف و واژگون یا انکار بکند.
نباید هویت ملی، تاریخی، زبانی، فرهنگی، ادبی، جغرافیایی، دینی، نژادی، هنری، معماری و ... دیگر ملل را به نام خود ضبط و ثبت بکند و هستی، هویت ملی، تاریخی، زبانی، فرهنگی، ادبی، جغرافیایی، دینی، نژادی، هنری و معماری و ... دیگر ملل را انکار و تحریف یا هیچ و پوچ تصویر بکند.
اگر ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور و ... در ایران کنونی، "اولترا ناسیونالیست" یا ناسیونالیست افراطی هم باشند، باز هم نمی توان آن ها را به فاشیسم و فاشیست بودن متهم کرد.
چرا که اگر آن ملل شعارهایی (که من، آن شعارها را تایید نمی کنم ولی هر از گاهی شنیده می شود) "مرگ بر فارس" می گویند را هم سر بدهند، باز هم آن ملل و آن افراد، خصوصیات فاشیستی و فاشیست و فاشیسم را ندارند.
چرا که فاشیسم و سیستم فاشیستی، یک دولت با سازمان ها و ارکان ها و سیستم سازمان یافته-مستقر- اداری-سیاسی-حقوقی-تبلیغاتی- مسلح دارای منابع مالی است.
یعنی، ملت یا مللی که نه دارای یک دولت و سیستم هستند،
نه دارای سیستم سازمان یافته و مستقر هستند،
نه دارای سیستم اداری هستند،
نه دارای سیستم سیاسی هستند،
نه دارای دولت مستقل هستند،
نه درای سیستم حقوقی و نوعی از پارلمان هستند،
نه دارای دادگستری و قوه قضائیه هستند،
نه دارای رسانه ها، هزاران مطبوعات، رادیو ها، تلویزیون ها، وبسایت ها، و ... هستند،
نه دارای ماشین پروپاگاندا هستند،
نه سازمان ها و نهادهای اجرایی قدرتمند هستند،
نه پول و بودجه لازم برای اداره سازمان ها و نهادهایشان را دارند،
نه توان اخذ مالیات از مردم، شهروندان، تولید گنندگان، توزیع گنندگان و رارئه دهندگان خدمات و ... را دارند،
نه توان اعمال قدرت از طریق اعمال قانون، قوه قضائیه، نیروهای امنیتی و نطامی و انتظامی و .. را دارند،
نه حق تبلیغ آزادانه اندیشه های سیاسی خودشان را دارند،
نه حق داشتن مدرسه از مهد کودک تا سطوح عالی را دارند،
نه حق تدریس زبان خودشان را دارند،
نه حق نوشتن و خواندن زبانشان را دارند،
نه حق رسمی و اداری-آموزشی و استخدامی شدن زبانشان را دارند،
نه حق نقد دیدگاه رسمی حکومتی از دینشان را دارند،
نه حق اعلام هویت ملی-تاریخی خودشان را دارند،
نه حق دارند که بر خلاف هویتی که فاشیسم برایشان ساخته و پروپاگاندا راه انداخته سخن بگویند و بنویسند،
نه حق دارند که در باره نژادپرستان، نژاد خودشان و نژاد حاکمان فاشیست، سخنی گفته یا بنویسند،
نه حق ندارند در باره تاریخ رسمی و آموزشی انکار گرانه حاکم بر خود و دیگر ملل، تحقیقات و افکارشان را بگویند،
نه حق ندارند تا تحریفات فاشیستی تاریخ سیستم فاشیستی حاکم و تحریفاتی که سیستم فاشیستی در باره تاریخ این ملت یا ملل ایجاد کرده را برملا و افشاء بکنند،
نه حق ندارند تا کتاب های داستانی، علمی، تاریخی، تحقیقی در مسیری غیر از خواسته فاشیسم را منتشر بکنند،
نه حق دارند نشر کتاب و نوشته به زبان مادریشان را تهیه و منتشر بکنند تا موجب دستگیری و زندان و توقیف محل نشر و مطبعه آنان نشود،
نه حق دارند که در مقابل هزاران دستگاه تبیلغاتی و پروپاگاندایی (تبلیغات کاذب) وسیله اطلاع رسانی ندارند،
نه حق دارند یک حزب رسمی داشته باشند،
حق ندارند یک موسسه مالی، پولی و بانکی داشته باشند،
حق ندارند شیوه و نوع زیست و کار و تولید و توزیع خودشان را طراحی و اجرا بکنند،
اما ودر مقابل، فاشیست باسواد و بیسواد پانفارس پان ایرانیست، بیش از بیست (20) وزارتخانه امنیتی، پلیسی، بگیر و ببند، قتل و سلاخی، سانسور و حذف افراد و افکار و ملل، ارتش و نیروهای مسلح، آموزش و پرورش، وزارت سانسور و تحریف: ارشاد، زندان و تعزیرات، بسیج و ملت خودجوش حزب اللهی و حزب الشاهی، آموزش عالی، آموزشی و تربیتی، ورزشی، تفریحی، و ... دارند.
ملل و افرادی که ممکن است شعار "مرگ بر فارس" بدهند، جز جانشان، چه چیزی در دست و توانشان دارند که بتوان از آن ها به فاشیسم تعبیر کرد.
اگر فاشیسم و سیستم فاشیستی یک هزار (1000 دم و دستگاه سازمان یافته و با بودجه و توان و امکان حبس و اعدام) دارد، این شعار دهندگان و ملت یا ملل معترض به حاکمیت سیستم فاسیستی، چند دم و دستگاه با توان مالی و نظامی اعمال عقایدشان را دارا هستند؟
این مللی که جان به لب رسیده اند و در 100 سال گذشته، فاشیسم صدای دادخواهی و خواست های حقوقی آن ها را نشینیده است، چه کار می توانند بکنند و چه کار باید بکنند تا به حقوق انسانی و ملی خودشان دست بیابند؟
فاشیسم حاکم بر ایران، برای ملل غیر فارس زبان و تحت سلطه مطلق فاشیسم، کدام گزینه های و امکانات انتخابی را روی میز گذاشته است؟
طبیعی است که ملل تحت سلطه فاشیستی در ایران، باید حق داشته باشند تا خواهان نابودی فاشیسم و فاشیست ها باشند. حتی اگر آن فاشیست، بیسواد و ناآگاه باشد.
در حقوق و قوانین همه ملل آمده است که "ناآگاهی و بیسوادی نمی تواند مسئولیت را از عهده شما بردارد و شما در مقابل کار و اعمال خودتان مسئول هستید و باید جوابگو باشید!"
آیا نباید فاشیست ها پاسخگوی رفتار و افکار خودشان باشند؟
شاید مایل باشید که ملل معترض به سلطه فاشیسم در ایران، مسئولیت اعمال و افکار فاشیستی باسوادها و بیسوادها را بپردازند؟
در توضیح این واضحات باید بگویم که:
این خواسته (مرگ بر فارس) ملل تحت استیلای فاشیسم، احساسی و عکس العملی یا رفلکستیو است. یعنی اگر "مرگ بر فارس" می گویند، به خاطر عکس العملی است که در یکصد سال گذشته، خواست ها و صدایشان در سیستم فاشیستی شنیده نشده است. سیستم فاشیستی اجاره نداده است تا آن ها همانی باشند که خودشان از خودشان تعریفی خاص ارائه می کنند. فاشیسم در خذف و نابودی فردی و جمعی و فرهنگی و تاریخی و زبانی و تمدنی و ... آن ها کوشیده است.
وقتی ایرانی ها در چهل سال گذشته (با آن که دارای همه نهادها، سیستم ها و سازمان ها و منابع مالی و نظامی لازم هم بوده اند) "مرگ بر آمریکا"، "مرگ بر اسرائیل"، " مرگ بر شوروی"، "مرگ بر روسیه"، "مرگ بر عرب ها"، "مرک بر تورک ها"، "مرگ بر انگلیس"، "مرگ بر فرانسه"، "مرگ بر آلمان"، مرگ بر این و مرگ بر آن و مرگ بر همه .... گفته اند، چه می خواسته اند؟ چقدر فاشیست بوده اند و چقدر فاشیستی نبوده اند؟
چقدر استعلایی و استیلایی فکر و عمل می کرده اند؟
هلال شیعی در راستا افکار فاشیستی نبوده است؟
ترویج تروریسم و تاسیس سازمان های تروریستی، فکر و عملی فاشیستی نبوده است؟
تلاش برای دستیابی به بمب اتم، فکر و عملی فاشیستی برای تسلیم کردن ملل ضعیف، در مقابل توان فارشیسم ایرانی نبوده است؟
آیا اگرفاشیست های ایرانی، قدرت لازم برای به زبان آوردن این شعارها و تجمیع مردمان را نداشتند، می توانستند این شعارها را سر بدهند؟ می توانستند آن سازمان های تروریستی را تاسیس و اداره بکنند؟
آیا اگر ایران یکصد موشک اتمی داشت، همه شعارهای "مرگ بر ..." فلان و فهان را عملی نمی کرد؟
آیا اگر فارشیسم ایرانی قدرت بیشتر و توان اتمی برتری در منطقه و جهان هم می داشت، سرزمین های ملل مستقل مورد ادعای ایران که گویاف زمانی و در تاریخ، در حوزه امپراتوری زبانی-ادبی و تاریخی-سیاسی ایران بوده اند را اشغال نمی کرد؟
در چنین شرایط تاریخی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، تبلیغاتی، آموزشی، عقب ماندگی تحمیلی، اعتراض های ناشنیده، و ... آیا تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها، لورها، و ... اگر شعار "مرگ بر فارس" هم سر بدهند، فاشیست می شوند؟
آیا این نوع شعارها، عکس العملی در مقابل تلاش رسمی، علنی، واقعی، قانونی، سیاسی، آموزشی، تبلیغی، اداری و ... پانفارسیسم نیست و صدای اعتراض های آنان را نمی رساند؟
آیا اگر این شعار دهندگان، خواهان آزادی و استقلال این ملل از یوع فاشیسم پانفارسیسم باشند، این ملل متهم به فاشیسم می شوند؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و پنجم (25) زانویه 2020
hedayat222@yahoo.com

تحریف نام مادر من و عواقب رسمی آن


نام مادر من در تورکی "گولتاژ" Gültaj است که به فارسی "گلتاج" Goltaj نوشته شده بود.
وقتی در این اواخر، شناسنامه ها را عوض می کردند و کارت ملی صادر می کرده اند، نام مادرم را تغییر داده و "کلتاج" Koltaj نوشته اند.
سپس، در پاسپورت هم، نام مادرم را به انگلیسی KoltaJ ترجمه کرده اند.
حالا،ما مانده ایم و انبوهی از مشکلات تغییر و تحریف غیر قانونی نام مادر من، از تورکی به فارسی و به انگلیسی.
یعنی بر اساس اسناد موجود و تحریف نام ها در جمهوری ایران، مادر من، دیگر مادر من نیست. چرا که در اسناد قبلی تر، نام مادر من به فارسی و انگلیسی، همانی نیست که جمهوری اسلامی مستند کرده است.
من در باره گام ها و مراحل تحریف تاریخ و هویت "افرد" و سپس "ملل غیر فارس" در ایران، در سال 2013 چندین برنامه تحقیقی به زبان تورکی در گوناز تی وی تهیه و اجرا کرده ام.
فکر می کنم که برای علاقه مندان به ادامه تحقیقات در این باره، کمک اولیه ای برای آغاز و ادامه تحقیق خواهد کرد.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و پنجم (25) ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com

Tuesday, January 21, 2020

بررسی ضرورت تاریخی تاسیس مجلس و دولت در تبعید

برای گذر از جمهوری ملایان پانفارس ایران و تامین منافع ملل ساکن در ایران، باید و ضرورت دارد که سیستمی جایگزین برای سیستم سیاسی فارشیستی (پانفارسیسم  فاشیستی) تعریف و تاسیس شود تا بتواند منافع ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کورد و ... را در مقابل اقلیت فارس حاکم، تامین و تظمین کند. تا بتواند با دول خارجی ارتباط برقرار کرده و از منافع ملی این ملل مدافعه نماید.
  من؛ انصافعلی هدایت؛ از سال 2007 می کوشم تا به فعالان سیاستمدار در اپوزیسیون حالی بکنم که بدون وجود یک سیستم متشکل از نمایندگان همه ملل و اقوام، همه احزاب و جمعیت های خارج از ایران، نمی توان رژیم فارشیستی حاکم را سرنگون کرده و منافع ملی همه ملل در ایران را تامین و تظمین کرد.
حد اقل، دو راه برای تاسیس مجلس و دولت در تبعید وجود دارد:
اول: از هر حزب و جریان سیاسی یا حقوق بشری، یک یا دو نفر از طریق انتخابات داخلی برگزیده شده و به عنوان نماینده در مجلس در تبعید حضور پیدا بکند.
چرا که ملل ساکن در ایران از هر جهت و حیث، متفاوت و رنگارنگ هستند و نباید یکی از آن ها را حذف کرد.
ثانیا: در هر شهری در خارج از ایران، در بین ایرانیان علاقه مند به حضور و شرکت در سرنگونی رژیم، انتخاباتی برگزار کرده و یک تن را به عنوان نماینده ایرانیان آن شهر برای حضور در مجلس معرفی بکنند.
طبیعی است که در هرکدام از این دو حالت، این مجلس، نمایندگان همه ملل ساکن در ایران نخواهد بود. بلکه نماینده بخشی از مردمانی که در خارج از ایران ساکن هستند و خواهان سرنگونی رژیم هستند، خواهند بود.
آیا می تواند چنین فکری را اجرایی و عملی کرد؟
چرا ایرانیان خواهان گذر از جمهوری اسلامی و سرنگونی رژیم، نمی خواهند پارلمان و دولت در تبعید تاسیس بکنند؟ آیا چنین دولتی می تواند جایگزین مناسبی برای دولت ملایان پانفارس باشد؟ یا نمی توانند تاسیس بکنند؟
موانع سر راه تاسیس مجلس و دولت در تبعید چیستند؟
آیا مجلس و دولت در تبعید می تواند از منافع، خواست ها، حقوق دموکراتیک و ملی همه ملل در ایران مدافعه نماید؟
آیا این مجلس می تواند تعاریفی ساده و قابل قبول از مفاهیم مورد اختلاف در سیاست، حقوق و قوانین، آزادی ها و احزاب، مفاهیم ملی و ملل، منافع و حقوق ملل ساکن در ایران و نوع رژیم و سیستم سیاسی حاکم در آینده، ارائه بکند؟
آیا چنین پارلمان و دولتی می تواند هزینه های گذر از رژیم فارشیستی و دینی حاکم را به حداقل های ممکن کاهش بدهد؟
آیا با تاسیس چنین مجلس و دولتی، می توان حمایت بعضی از دول مخالف رژیم حاکم را جلب کرده و سقوط رژیم را تسریع کرد؟
برای بحث در باره همین موضوع و پاسخ به چنین سوال هایی، چند فعال سیاسی و متفکر از ملل ایران در برنامه این هفته دیالوگ شرکت خواهند کرد.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و یکم (21) ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com

Friday, January 17, 2020

بررسی روش های مبارزاتی و شعارهای این مرحله از اعتراضات


مبارزه ملل و مردمان ایران در چه مرحله ای است؟

آیا مردمان ایران (تورک، تورکمن، قشقایی، فارس، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... آمادگی روانی، اجتماعی و فکری برای سرنگونی و عبور از رژیم را دارند؟

آیا مردم، از تعصب های مذهبی برای حفظ رژیم و تسلط ملاها بر مردمان خارج شده اند؟

خواست های اساسی ملل غیر فارس در این اعتراض ها چیست؟

خواست های مردم فارس در این اعتراض ها چیست؟

آیا شعارهای "استعفاء استعفاء" رهبر و فرماندهان سپاه، می تواند دوای درد ملل ساکن در ایران باشد؟

آیا شعار "رفراندوم رفراندوم" همان طور که بخشی از معترضان در دانشگا فریاد زدند، "حیله ای برای فریب مردم" است؟

آیا ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... می توانند برای سرنگون کردن رژیم با فارس ها هم متحد شده و شعارهای مشترکی هم داشته باشند؟

آیا داشتن شعار مشترک در بین ملت فارس و دیگر مللی که اکثریت را در ایران دارند، به معنی آن است که باید ملل غیر فارس، شعارها و خواست های خودشان را برای دوران پس از رژیم دینی فراموش بکنند؟

چرا بعضی ها فکر و تصور می کنند که با رفتن رژیم ملاها از ایران، پهلوی ها یا مجاهدین به جای آن ها مستقر خواهند شد و وضع ایران آینده، بهتر از دوران پهلوی ها و ملاها نخواهد شد؟

آیا ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... نمی توانند و یا نخواهند توانست، به سرنوشت و خواست های ملی خودشان در پی سرنگونی رژیم،  جامه عمل بپوشانند؟

آیا یک ملتی، اعم از ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... فارس می تواند بدون حمایت سایر ملل، رژیم را سرنگون بکند؟

برای این که رژیم سرنگون بشود، چه راه حل هایی در پیش رو داریم؟

چرا همه ملل تورک، تورکمن، قشقایی، فارس، عرب، بلوچ، لور، کرد و ... حتی فارس ها، بطور کامل و برای سرنگونی رژیم به میدان نمی آیند؟ 
چه چیزها و سیاست هایی، مردمان را از مشارکت در سرنگونی رژیم باز می دارند؟

 نقش جنگ روانی گردان های سایبری سپاه و بسیج، برای منصرف کردن بخشی از ملل، از حضور در راهپیمایی های اعتراضی چقدر است؟

چرا بازاریان، اصناف، معلمان، کارگران، کارکنان پالایشگاه ها و پتروشیمی ها و نیروگاه ها و استادان دانشگاه ها و ...  در اعتصابات و اعتراضات مردم حضور  پر رنگی ندارند؟
چرا روحانیان و آیت الله ها در مورد حوادث و رویدادهای اجتماعی یا در کنار رژیم هستند و یا ساکتند و با سکوتشان از رژیم و جنایت هایش حمایت می کنند؟

چگونه می توان ملل غیر فارس را قانع کرد که می توانند در دوران بعد از سرنگونی رژیم، خواست ها و اراده خودشان را به کرسی بنشانند؟

آیا جنگ مرزی در میان ملل همسایه در ایران کنونی، مدیریت جنگ روانی حاکمیت برای انداختن اختلاف در میان ملل همسایه نیست تا آن ملل نتوانند را در مقابل رژیم  و دشمن مشترک یا هم متحد بشوند؟

آیا این امکان وجود دارد که ملل غیر فارس و حتی فارس ها، بعد از سرنگونی رژیم، به نقطه قبل از سال 1357 برگردند و دوباره، سیستم ولایت فقیه را در سیستم شاهی جستجو بکنند؟

آیا در پی سرنگونی رژیم، اذهان و اندیشه های ایرانیان، مثل گذشته باقی خواهد ماند یا بخاطر تجربه دو رژیم دیکتاتوری شاهی و دینی، از هر دوی این نوع حکومت ها دوری خواهند کرد و راه سومی را انتخاب خواهند کرد؟

برای پاسخ گویی به چنین سوال هایی، چهار مهمان، از چهار گوشه این کره خاکی، در دیالوگ حضور خواهند داشت:
آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی؛ از روحانیان خلع لباس شده و منتقد رژیم
جناب صلاح ابوشریف الاحوازی؛ دبیر کل سازمان های خواهان حق تعیین سرنوشت ملل غیر فارس در ایران
جناب جلیل آزادیخواه؛ نویسنده و محقق کرد
جناب عبدالله بلوچ؛ عضو هیات اجرایی جنبش ملی بلوچستان

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
هفدهم (17 ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com

روحانی ها و مشروطیت و نتایج این دو

مشروطه، نتیجه یک دوره اصلاحات قبلی بود که متاسفانه، ملاها با تئوری مشروطه مشروعه" جلوی ثمره دهی آن را سد کردند و همان‌افکار ملاها در سال ۱۳۵۷ به حاکمیت استبدادی منجر شد.
البته پانفارسیسم هم که بعد از مغلوبیت به اسلام، سر برنیاورده بود، در دوره اصلاحات از بالای قاجار، خودی نشان داد و با مشروطیت، به صدر رهبری سیاسی رسید و با کودتای رضاخان و سید ضیاء بر صندلی ریاست تکیه زد. 
روحانیت و پانفارسیسم، دو لبه یک قیچی برای زدن سر اصلاحات، دموکراسی، آزادی و حقوق شهروندی در ایران معاصر بودند و هستند. 
نقش و جایگاه یک فرد را انکار نمی کنیم اما نتیجه جایگاه فردی و اجتماعی و سیاسی یک فرد و جمع پیروان او مهمتر است. 
من در این نوشته کوتاه، به نتیجه اعمال کلیت روحانیت و نه استثناها پرداخته ام.
در ضمن، شیخ فضل الله یکی از عقب مانده ترین عناصر قرن معاصر بوده است.
انصافعلی هدایت 
تورنتو - کانادا
هفدهم (17) ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com 

ملاها مسئولیت های مهم تاریخی دارند


روحانیان همان قشر و کسانی هستند که سیاست را نمی فهمند. 

روحانیان منافع ملی را نمی فهمند. 

تنها درد ملا ها، پر کردن جیب شان است. 
ملاها همان کسانی هستند که جنگ با روسیه را به دولت قاجار و ملت تورک تحمیل کردند و نه تنها باعث کشته شدن صدها هزار از تورکان شدند، بلکه این ملاها بودند که با ندانم کاری هایشان، آزربایجان و سرزمین های متعلق به تورکان را به روس ها کردند. 
سفارت آمریکا با راهنمایی ملاها اشغال شد و ملاها گروگانگیری سفرا و کارمندان سفارت آمریکا را انقلابی بزرگتر از انقلاب ۱۳۵۷ نامیدند. 
ملاها بودند که در امور داخلی دیگر کشورها دخالت می کردند. 
عامل صدور انقلاب به دیگر کشورها و ایجاد جنگ و ترور در کشورهای ملل مسلمان هم ملاها بودند.
عامل اصلی و آغازگر جنگ ایران علیه عراق و تداوم جنگ را مدت هشت سال و کشته شدن صدها هزار و زخمی و معلول شدن صدها هزار جوان دیگر، به بهانه صدور انقلاب، همین ملاها بودند. 
عامل اعدام های گسترده در ایران و قتل عام هزار جوان، ملاها بودند. 
ملاها بودند که همه کشورهای اطراف را تهدید می کردند. در حالی که هیچ کشوری آن ها را تهدید نمی کرد.
ملاها خطر اصلی صلح در منطقه و جهان بودند. در حالی که رهبران ملل و کسور های منطقه و جهان پیشنهاد برقراری صلح می دادند، ملاها بر جنگ پافشاری می کردند. 
ملاها بودند که دنیا به بستن تنگه هرمز تهدید می کردند و می کنند. 
همین ملاها بودند که به ده ها سفارتخانه (بخشی از سرزمین مادر ملل در خاک دیگر کشورها) ملل دیگر در ایران حمله کرده اند و در حقیقت به خاک و امنیت دیگر کشورها ضربه ضربه زده اند. اگر خودداری دیگر کشورها و ملل نبود، تا کنون با ده ها کسور و ملل جنگ درگرفته بود. همان کاری که ایرانیان با سفرای چنگیزخان کرده و باعث آغاز جنگی ویرانگر و طولانی در جهان شدند.
ملاها بودند که ترور و تروریسم مذهبی و دولتی را آغاز کرده و ترویج دادند. 
ملاها بودند که فقر، فساد، فحشاء، اختلاس، رشوه خواری، بیکاری، دزدی، خرافات، قتل ناموسی و کشتار قانونی، غارت، اعدام، جنایت، نقض حقوق بشر، نقض حقوق زن، نقض حقوق انسانی و ملی و جمعی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، ... را به مذهب و دین رسمی این منطقه و کشوری به نام‌ ایران بدل کرده اند. 
ملاها دین را به سیاست و سیاست به دروغگویی و کشتار انسان ها بدل کردند. 
و  ملاها .... مسئولیت های مهم تاریخی را بر پشتشان دارند که باید پاسخ بگویند 
اما مهمترین خیری که ملاها بعد از هزاران سال داشتند، نابودی دین و نهادهای دینی و تلقین اهمیت سکولاریسم و حتی بی دینی در این منطقه است. 
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
17 ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com

Sunday, January 12, 2020

اگر ایران‌عمدا طیاره اوکراینی را ساقط نکرده است ...



https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=10157569465875950&id=724490949


اگر سیستم دفاعی ایران توان شناسایی اشیاء‌ پرنده در اندازه های مختلف با سرعت های متفاوت را دارد
 پس چرا هواپیمای مسافربری را زده اید؟

آیا خودتان عمدا طیاره اوکراین را نزده اید که اگر آمریکا به ایران موشک شلیک کرد، ادعا بکنید که آمریکا به پرواز مسافربری حمله کرده است؟ و کشورهای شرقی، روسیه و اوکراین را در مقابل آمریکا و غرب قرار بدهید؟

سیاست، قومار دیر: اویون قورانلار و اودوزانلار

بیر گوجلو دوشمن ایله موقابیله اوچون ایکی یول وار:
۱. دوشمن ضعیف‌لر و سن آزاد اولارسان.  شوروی بیرلیگیندن آیرئلان ائولکه‌لر کی می
۲. دوشمنین ایچینده‌کی ایکیلیکدن فایدالانار، اونو ضعیف اده‌ر، دوشمنین دوشمنله‌ریله ال لیر اولوب،  دوشمنی دیزه گتیررسن
جنابئزئن ایقتیصادی تحلیلیز، نه‌یه دایانئر؟
ایرانین لیر اوزون زامانلئق، نفتی و گازی وار. 
بلکه ایران شوروی بیرلیگی کی می ایقتیصادی دوروما دوشمه‌دی‌ بلکه اینگیلیس دورومونا دوشدو و ایقتیصادینا سیزین ایستعمارئزلا یول آچئب  داوام وئردی. 
سیزین ایقتیصادی دوشونجه‌نیزله‌ گئتسک، بلکه ایران و فارسلاردا،  اینگیلیس کیمی 700 -800 ایل ایستعمارلارئنا داوام وئردیلر. 
بو شراییطده، سیز فارسلارئن و ایرانین یئخئلماسی اوچون و موستعمیره میللت‌لرین آزادلئق و ایستیقلالی اوچون، اونلاردان ایسیرسیز تا 700-800 ایل صبر آتشین.لرمی؟
700-800 یوز ایله‌دک، آزربایجان ایستیقلالی و دیلیندن، معدنله‌ریندن و ... نه قالار؟
بیزیم دئولت قورموش آتالارئمئز، تاریخ بویو، صبر ایله دئولت قورمامئش لار. بلکه هر زامان، دوشمن دئولتی ضعیف‌لئییب،  اونو ایچه‌ریدن نئچه پارچایا بولوب‌لر.
لیر باشقا طرفدن‌ ایسه، دوشمه‌نین دوشمن‌له‌رینه کومک ادیب، آئوزو ایله بیرلیکده حه‌ره‌که‌ته و دوشمنی یئخماغا قالخئب و سونوندا دئولت قوروبلار.
میثال اوچون: فارسلار موللالاردان ناایراضی دیرلر. لیر عیدده.سی آزادلیق و لیر باشقاسی، دئموقراسی، لیر دسته‌سی‌سه بشر حقوقی، لیر بئولومو ایسه، سئکولاریسم، لیر قوروپو ایسه دین‌سیزلیک و ‌... ایستیر و مرکه‌زی قودره‌تین قارشئسئندا دورورلار.
عاینی زاماندا تورک‌لر، تورکمن‌لر، قشقایی‌لر، لورلار، عرب‌لر، کوردلر، بلوچ‌لار، و ... بیزیم بئولونموش دوشمه‌نیمیز‌ایله دوشمن‌دیرلر.
ایندی، بیر وار، بیزیم دوشمن کی ایچه‌ریسینده، ایچ بولونمه‌ده و ایچ ساواشدا، بیز و دوشمه‌نیمیزین دوشمن‌له‌ری، ال ال اوسته‌ قویوب، اوتوروب باخاق. بیرده وار کی دوشمه‌نین ایج ایختیلافلارین ده‌رین‌له‌دیب، دوشنبه.نیمیزین موشته‌رک دوشمن‌له‌ری‌ ایله چییین به‌چییین، موشته‌رک دوشمه‌نی یئخماق اوچون، ال بیر و قول بیر اولاق.
سیزین بویوردوغونوز ایستیراتئژی، دوشنبه.نین ائورتدیگی ایستیراتئژی دیر. 
دوشمن، بیزله‌ره ایلقا ادیر کی تاریخی فورصت‌لردن ایستیفاده ادیب، منی یئخما‌. صبر ات. من یئخئلاقاجاغام. او زامان سیز، ایستیقلال یا حوقوق آلارسیز.
بو ایستیراتئژی، عمل‌سیزلیگه، تنبللیگه، چالئشمامازلئغا، دوزومه، تاریخده ال وئرن فورست‌لردن فایدالانماماغا، نئهیلیسمه و پوچلوغا، آزربایجان و تورک میللت‌له‌رینه اینانماماغا ایته‌لیر.
منیم تئوریم ایسه، عمله، جهده، آزربایجان و تورک میللت‌له‌رینه اینانماغا، نئهیلیسم و پوشلوقدان اوزاقلاشماغا، فورصت‌لردن فایدالانماغا، دوشمنین ضعفیندن منافع الده ائتمه‌گه، دعوت ادیر. هم دوشمه‌نین دوشمن‌له‌ریله بیرله‌شیب، هم دوشمه‌نین ایچ گوجون، بولوم بولوم، بولورکن، یئخئلماسئنا سبب اولور و زور وئریرسن.
سن لیر میللت اولاراق، دوشمه‌نین ضعیفلیگیندن فایدالانمازسان ایسه، دوشمن، ائوز ضعیفلیگیندن خبردار اولوب، زامان ایچینده، اونلاردان درس آلاراق، ضعفین قودره‌ته چئویرر.
بیز کورد دئییلیز. گوردون گئچن مین ایلده دئوله‌تی اولمئییب، بیر گوجو یوخ، سایی، سیاسی، نظامی،  ایقتیصادی گوجو بیز قه‌در دئییل. بولگه ده هئش لیر کورد دئوله‌تی یوخ دور. 
بیزیم، ایستیراتئژیک دوروموموز، کوردلرله موقاییسه اولماز. فیلله تولکونو موقاییسه ادیب، تولکو سه‌وییه‌سینه ایندیرمییه‌لیم ائوزوموزو.
بیر وار، اویونو، لیر میللت قورا و آماجلاری اوچون، هر میلله‌تین گوجوندن فایدالانا.
لیر وار، لیر میللت اویون قورماقدان قورا. اویون قورمایا. هئش بیر اویوندا دا ابشتیراک ائتمه‌یه‌. بو میللت اوتوروب، دوشمه‌نین اولومون گوزلور. ایندی یا دوشمن تئز اوله‌ر، یادا ائو میللت.
بیرده وار کی بیر میللت اویون قورماز. قورخار. بوجاغا سئخئلار، گئچمیش شیکست‌لردن آیاغا قالخماق اوچون درس آلماز. بلکه درس آلار کی قورخودا، صبر ادیب، تسلیم اولسون.
بو میللت اویون قورماز. ظفر و باشاری الده اتمز. بلکه اویون قوران میللت‌لر و دئولت‌له‌رین، اویونونا گلر.
نییه؟
چون اویون قورولمادان، سییاست یورودولمز.
یا بیر میللت اویون قورماغا جسارت ادر. یا بیر باشقا میللتین اویونوندا اوینار. 
روانی و روحو تسلیم اولان میللت، اویون قورانماز. تسلیملیک رولوندا، باشقالارئن قورقوسوندا، اویونلاردا اوینادئلار.
اویون و قورقو قوران میللت، فورصت‌لردن، فایدالانار، او بیری میللت‌لرین ضعف و قودرت‌له‌ریندن فایدالانار و ائوز اویون و قورقوسوندا، باشقالاری اوینادار.
سییاست، قومارادا بنزر. قوماردا اوتورانلار، اودوزارلار. قومارخانانی قوران آدام، داییما آپاران اولار. هر قومار میزینده، بیر نئچه نفر اودوزار. بیر ایکیسی اودار. هم اودانلار همده اودوزانلار، قومارخانانی قورانئن سهمین وئریب، گئدرلر. آمما قوماری قورانلار، قاللرقی و داییما آپاران دیرلار.

بیز تورک میللتی سییاسه‌تین قومار ماساسئندان قورخمامالییق. بلکه، قومار و قوماربازلیق وار ایسه، قومار اویونون یورمالییق. هامی بیزیم اوچون، قومار اوینامالی. هره، آزدان، چوخدان، پای آپارسئن تا بیز داها چوخ پای آپارالئم.
دوشمه‌نیمیزده پای آپارار دییه، اویون قورمازساق، دوشمن اویون قورار و داییما ان چوخ پایی و حققی دوشمه‌نیمیز آپارار.
من چتلئشدئم، ایستیراتئژی‌له‌ری بیر نئچه سیناریو و میثاللا و ساده دیلله، اورتایا قویام.
ده‌ده بابالارئمئزین دئولت قورما تجروبه‌له‌رینه دیققت اتمه‌لیییک. یوخسا، سییاست قورماریندا، داییما اودوزان اولارئق.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
دوازدهم (12) ژانویه 2020
hedayat222@yahoo.com

گونئی آزربایجاندان باخیش پروقرامینین 98 - ب

 گونئی آزربایجاندان باخیش پروقرامینین 98 - ب گونئی آزربایجاندان باخیش پروقرامینین 98 - ب - سی نین قونوسو خبر دئییل بلکه دوشونجه اورتمک و توپ...