Wednesday, March 8, 2017

نقش فارث در ساختن تمدن و مدنیت بشری



انصافعلی هدایت
هشتم مارچ 2017
تورکییه

قوم فارث، در تاریخ تمدن و فرهنگ بشری، چه چیزی به میراث های بشری افزوده است؟

کدام ملت در ایران کنونی، استقلال تاریخی-فرهنگی نداشته و بر میراث دیگر ملل نشسته است و ادعای مالکیت دارد؟

کدام ملت، تاریخ را جعل کرده و مصادره به مطلوب می کند و بر دزدی هایش،  ادعای تملک می کند؟

برای بررسی این موضوع، نگاهی به نوع و طرز لباس و پوشش زنان و مردان هر قوم و ملتی می اندازیم.

لباس و پوشش هر ملت و قومی، مقیاسی برای نشان دادن تلاش تاریخی آن ملت در زمینه های فرهنگی، صنعت رایج زمان، هنر و ظرافت فکری و وسواس هنری، شیوه تولید و مصرف اجتماعی، زندگی و سطح زندگی اجتماعی، رفاه و سطح رفاه اجتماعی، استقلال از دیگر ملل همسایه و مهاجمان دور و نزدیک، نوع جهان بینی و نگاه به زندگی فردی و جمعی و رفاه و ثروت و فقر، نگرش سیاسی و سیاست مداری و جهانگیری و اداره جهان، استفاده از خلاقیت های فکری و ذهنی و صنایع و نو آوری های بشری، گستره جغرافیایی یا امپراطوری صاحبان آن نوع پوشش و لباس، سطح مدنیت و  شهرسازی و شهرنشینی و فرهنگ و اقتصاد شهرنشینی و ... تجربه های خوب و بد آن ملت را نشان می دهد.

به تصویری که همراه این نوشتار است، دقت بفرمایید. اغلب ملل ساکن در محدوده مرزهای ایران کنونی، لباس منحصر بخود را داشته است.

بعضی از ملل پوشش های تاریخی خودش را هنوز هم حمل می کند و جدایی و استقلالش از دیگر ملل را با طرز پوشش زنانه و مردانه اش، فریاد می زند: "من از تو نیستم. تو از من نیستی. ما با هم فرق داریم. تو می خواهی تحت نام ایران من را استعمار بکنی."

ولی بعضی از ملل، لباس و پوشش تاریخیشان را از دست داده اند.
چرا فارث تلاش کرد تا پوشش زنان و مردان را در همه نقاط ایران و بخصوص در میان تورکان، یکسان و همشکل بکند؟ چون، می خواست تا هویت هایی را که لباس های ملل فریاد می زدند را لال کند و چشمان و ادراک ظاهری انسان ها را برای دیدن و درک کردن،کور سازد تا همه را همرنگ خود کند تا بتواند تاریخ دیگران را تصاحب کرده و ادعای مالکیت بکند.

راستی، فارث ها چه نوع لباس و پوششی برای زنان و مردان قوم خودش داشته است؟

علایم پوششی متمایز کننده طبقات اجتماعی فارث ها از همدیگر، چه نوع و طرز پوششی بوده است و طبقات اجتماعیون چه طرز پوششی داشته اند؟

لباس و پوشش هایی که نشانگر هویت تاریخی، تولیدی، هنری، صنعتی یا تکنولوژیکی زمانه خود، نوع مدنیت شهر یا روستایی،  استقلال و قدرت فکری، ساکن یا مهاجر و کولی بودنشان چه نوع بوده است؟ اصلا، داشته است؟

پیغمبرشان زرتشت تورک است.
دینشان اسلام عربی است.
 رسولشان محمد عربستانی است.
حکومت های تاریخی در سرزمین های ادعایی شان، یونانی و عرب و تورک بوده اند.
سرزمینشان های ادعایی شان، بنا بر تاریخ مورد تصدیق خودشان، هزاران سال در اشغال ملل دیگر بوده و خودشان بسان مستعمره بوده اند.
 بیش از 70 درصد زبان فارثی، عربی است و از 30 درصد باقی مانده هم، درصد بالایی را کلماتی از زبان های دیگری مانند تورکی، فرانسوی، انگلیسی، روسی و ... تشکیل می دهند
آیا چنین زبانی به فقر در نداشتن کلمات برای گفتگوی روز مره هم مبتلا نبوده است؟
 فارث و زبان فارثی، کلمات ضروری برای زندگی و بیان آن چه برای زیستن به عنوان انسان ضروری بوده، فاقد نیست؟

فارث ها برای رفع نیازهای روزمره و نیازهای ساده زندگی کلمات لازم را نداشته اند و مجبور شده اند از زبان های دیگر قرض بگیرند و دزدی بکنند.
در  زبان و فرهنگ فارثی، چیزی به نام فلسفه و منطق دیده نمی شود.
ریاضی و هندسه هیچ قرابتی با فرهنگ و ذهنیت فارث نداشته و ندارند.
شیمی، همان "کیمییای" عربی است و دست آورد فرهنگ و تمدن و مدنیت عرب هاست.
فیزیک هیچ رابطه ای با فارث نداشته و فارث به عنوان یک قوم و اجتماع بشری، کمترین نوآوری در فیزیک ارائه کرده است.
  مهندسی و معماری ادعایی فارث ها یا هلنی (یونانی)، یا اسلامی و یا تورکی هستند.
فارث ها می توانند کمتر اثری که نشانگر معماری و مهندسی خلاق فارث باشد، را نشان دهند. آثاری که در حد "عدم" است.
فارث به عنوان یک قوم و مجموعه انسانی، هنر جنگ و استراتژی برای جنگ و دفاع نداشته اند.
قلاع و خندق های دفاعی اطراف محل اسکان او هم متعلق به مللی غیر از فارث است و معماری تدافعید هم نداشته اند و برای همین هم، در همیشه تاریخ، مغلوب ملل دیگر بوده اند.
حتی نیرویی متشکل از 300 نفر، لشکر چند ده هزار نفری آنان را در هم کوبیده است. چرا که با سپاهیگری و جنگ در راه ملت و جامعه خود و فداکاری در راه منافع ملی خود، بیگانه بوده و شعور اجتماعی نداشته اند. درکی از منافع ملی دراز مدت نداشته و هنوز هم ندارد. تنها تکیه گاه فارث، انبوه کشته هایی است که در راه فرماندهی که نمی داند برای چه می جنگد، بمیرند، است.
در زمینه موسیقی مستقل هم، فارث ها چیزی قابلی برای ارائه به تمدن بشری نداشته و ندارند.
رقص فارث، از رقص های برگرفته از  رقص عربی است که نتوانسته اند، ظرافت و لطافت رقص عربی را هم حفظ کنند و رقص مستقلی، به نام رقص فارث موجود نیست.
نام غذاها و ظروف غذاخوری فارث، تورکی و عربی است. فارث ها در مطبخ های عربی و تورکی (شاید بعنوان خدمتکار) و با آلت های عربی و تورکی، غذایشان را می خوردند و می خورند. برای همین هم، نام این بخش از تمدن فارث ها هم به هنر و صنعت و داشته های  تورکان و اعراب تعلق دارد: فرهنگ خدمتکاری
تنها داشته ی فارث که مایه و پایه مباهاتشان در تاریخ بشری است، شعر است.
پایه ها و اساس شعر فارسی هم بر گرفته از عروض و صنایع بدیعی و ادبی و صرف و نحو عربی است.
شعر فارسی، چیزی چیز چیدن کلمات تکراری، در قالب های پیش ساخته و مخصوص اشعار عربی نیست
فارث، با همه ادعاهایش، برای خودش تاریخ دینی، سیاسی، جغرافیایی ندارد و ننوشته است.
فارث نیز برای نوشتن، نیازمند الفبا بوده است.
 این قوم بی خبر از تمدن بشری، نه تنها در گذشته برای نوشتن و ایجاد فرهنگ نوشتاری برای خودش و متناسب زبان و اصوات خودش الفبایی نداشته است، در عصر انفجار اطلاعات، تکنولوژی ارتباطات، رادیو، تلویزیون، تکنولوژی فضایی، ماهواره و اینترنت هم الفبایی مخصوص زبان فارثی ندارد و هنوز هم الفبایی اختراع نکرده است و هنوز هم بر سر سفره ای می نشیند که عرب ها ترتیب داده اند
یعنی فارث و فرهنگ و ذهنیت و نگرش و جهان بینی فارث نمی توانسته است و نمی تواند بنویسد.
برای همین هم نیازی به اختراع الفبا نداشته است و ندارد اما ادعایش در اتمسفر زمین و زمان جا نمی گیرد.
الفبایی که فارث، امروزه با آن تاریخ و تمدن دیگران را جعل و کپی کاری می کند و ادعای مالکیت بر دزدی هایش از دیگر ملل (نه تجمع انسانی ) گوش جهان را کر کرده است، الفبای متعلق به عرب ها است.
همان عرب هایی که فارثی که داشته هایش را به داشته های همان اعراب مدیون است اما زبان تشکر و قدردانی از اعراب و از تورکان را ندارد. تنها زبانی که فارث دارد، زبان تحقیر دیگران است تا حقارا تاریخی خودش را پنهان سازد و برتری اعراب و تورکان را نبیند.
 فارث، پس از 1400 سال، فعالیت، گفتن و نوشتن علیه اعراب و تورکان، هنوز نتوانسته، خطی برای نوشتن زبان فارثی ابداغ و اختراع کند تا استقلال فکری خودشان از عرب ها را نشان دهد.
نمی توان انکار کرد که چند کتاب، آن هم به زبان فارسی از گذشته های نه چندان دور  مانده است که همه آن ها ثمره دوره بعد از اسلام است که به یاری حکمرانان عرب و تورک نوشته شده و نگه داری شده است
باز هم نباید هم انکار کرد که اگر کتابی بفارسی نوشته شده بوده است و از گذشته مانده است، به همت عرب ها و تورکان نوشته شده اند و نگه داری شده اند.
 همه آن کتاب ها در زمان تسلط و استعمار عرب و تورکان بر فارث ها نوشته و تدوین شده اند که تعداد آن کتاب های فارسی هم چندان زیاد و قابل شمارش (آن هم در کنار کتاب های دیگر زبان ها ) نیست.
اگر فارث ها چند کتاب قدیمی دارند، ترجمه و دزدی از هندی ها است و خود فارث، هیچ محصول فکری، فرهنگی، و .. . نیافریده است و نساخته است و خلق و ایجاد و ابتکار نکرده است و فکری و تجربه ای را توسعه نداده است.
آیا این شیوه جهان بینی و نگرش جمعی، به آن معنا نیست که بنیان نگرش و نگاه فارث ها، ضد تمدن و مدنیت بشری و ضد فرهنگی و ضد فکر بوده و است؟
حال سوال این است که این قوم جاعل فارث، به عنوان یکی از شاخه های انسانی و در تاریخ انسانیت و تمدن بشری، چه چیزی قابل عرضه ای به موزه تاریخ بشری و در تاریخ  بشری افزوده است؟
به نظر می رسد که تنها توانایی فکری فارث ها دزدی، کپی کاری و جعل داشته های دیگران و ادعای مالکیت بر داشته های دیگران بوده است.
چرا فرهنگ فارث جعل می کرده و هنوز هم جعل می کند؟
چون فارث مجبور بوده تا برای پنهان کردن نداشته های خود و ادعا برای خدمت به بشریت و مدنیت، کاری که می توانسته را بکند ولی حالا

که قدمی برای بشریت پیش نگذاشته است، جعل تاریخ دیگران، برای فارث ضروری شده است تا آن تحقارت سنگین تاریخی خودش را در پس جعل و ادعاهای کذب پنهان کند. برای همین است که فارث، با بی حیایی تمام بر دزدی هایش از دیگران، ادعای مالکیت می کند و هنوز هم حق مالکیت را برسی نمی شناسد





Sunday, March 5, 2017

از بردگی عادات تا آزادی و آزاد زیستن من و تو





قبل از همه چیز، من به نوع نگرش و نگاه شما به مسایل, نیاز دارم تا اندیشه های شما را بشناسم. چرا که من، به گوشت و پوست و مدرک تحصیلی، نژاد، رنگ، دین و ... آدم ها، اهمیت چندانی نمی دهم.
مهم، آن چیزی است که در افکار انسان هاست. همان اندیشه هایی که حتی در برخی از مواقع، از نزدیکترین افراد به خودمان هم پنهان می کنیم.

یعنی "انسانیت" ما، زندانی قفس های(نگرانی ها، ترس ها، امیدها، منافع، مضرات، طمع ها،  آداب، رسوم،  دین، عرف، قوانین، قصاوت دیگران، تعصب هاو ... ) درون ماست. آن چه می تواند آن را از زندان و شر من زندانبان آزاد کند، سخن گفتن، نوشتن و رفتار ماست ولی در اغلب موارد، سخنان، نوشته های سانسور شده و رفتارهای محتاطانه و منفعت طلبانه ما هم نمی توانند انسانیت ما را از زندانی که خودمان و مصلحت اندیشی ها و تحدیدات و ترس های اجتماعی به ما تحمیل کرده اند، آزاد سازند و ما به تدریج، انسانیت خودمان را قربانی روزمره و زندگی در مثلا رفاه و کمی از بهره مندی اقتصادی، می کنیم.
مگر این که اراده کرده و خود  خودمان آن را با بیان و قلم خودمان رها کنیم. تسلیم سانسور و خود سانسوری ها و محدودیت های تحمیلی از طرف اجتماعمان نشویم.
انسانیتمان، تنها در این شرایط است که رشد می کند و جامعه انسانی به پیش می رود. در تاریخ بشر، تنها چنان انسان های تا حدودی به آزادی و آزادگی دست یافته توانسته اند به پیشرفت بشر در هر کدام از جوانب حیات بشری کمک کنند.

اگر جسارت "خود بودن" و "خود زندگی کردن" را داشته باشیم و خود را قربانی منافع کوتاه مدت خود نکنیم، خود را همان طور که در خلوت درونی خودمان هستیم، نشان و نمایش خواهیم داد.
در این صورت هم انسان ها ما را همان طور که واقعا و در درون خودمان هستیم و بدون نیاز به ماسک های مورد قبول اجتماعی، زندگی می کنیم، خواهند شناخت و تصمیم خواهند گرفت که آیا دوست، شریک و همسر ما، همراه و همسفر ما باشند یا نه؟

در این صورت است که ما هم اسیر زنجیرهای دینی، اجتماعی، عرفی، قراردادی و قانونی و حتی تاریخی نخواهیم شد. آزادی انسان در این صورت، تامین خواهد شد و تا زمانی که انسان به این مرحله از امنیت فکری و اجتماعی نرسیده است، سخن گفتن از آزادی و آزادگی حرف و حدیث خالی، بیش نیست که برای فریب دیگر انسان هایی که آن ها هم به نوبه خود دیگران را فریب می  هند و این سلسله تداوم می یابد، گفته می شود.

من تصور و فکر می کنم، باید برای آزادی در مفهوم حقیقی آن تلاش کنیم. این تلاش می تواند از خود هر فرد برای خود زیستن وی، آغاز شود و به کل جامعه سرایت کند و دولت و تشکیلات دولتی را هم به خواست و اراده انسان برای "آزاد بودن انسان" و "آزاد زیستن انسان" مجبور کند. چون دولت ها، تافته جدا بافته ای از افراد جامعه نیستند. اگر چه رفتار و تصمیمات دولت ها  حیطه نفوذ بسیار گستر ه ای دارند. لذا باید من و تو تلاش کنیم تا در این شرایط بدون آزادی، تا حد ممکن و حداقل برای خودمان، زندگی در آزادی و آزادی در زندگی را تجربه و زیست نماییم.

من برای شخص شما و دوستانم که این سطور را می خوانید، این قدر ارج و قیمت قایلم که افکارم را لخت و مادر زاد، تقدیمتان می کنم. خودم را اسیر قیود و منافع فردی و یا اجتماعی نمی کنم تا بتوانید در باره منی که جز اندیشه ها و رفتارهایم نیستم و پس از مرگم هم به نیستی ابدی خواهم پیوست، قضاوت کنید و من را همان طور بشناسید که هستم و تلاش می کنم تا خودم را نشان دهم.

گر چه  واقعیت آن است که ما انسان ها، در طول زندگی چند ساله خودمان، به خیلی از چیزها، رفتارها و افکار ضد آزاد زیستن، بطور غیر قابل تصوری عادت کرده ایم و آن رفتارها و اندیشه ها را قبول و عین وجود خودمان تصور کرده ایم و به آن ها تعصب داریم.
چرا که ما انسان ها، محصول تاریخ و تغییر و تحول تاریخ و عادت های فردی و اجتماعی خودمان و جامعه هستیم و به دشواری می توانیم پیله هایی را که دیگران: خانواده، دوستان، همسالان، آموزش های رسمی و غیر رسمی، کتاب ها و روزنامه ها و رسانه های رنگارنگ، گروه های مرجع رسمی و دانشگاه ها و رهبران فکری و اداری و اجتماعی ایجاد کرده اند و حتی ما را به زور سرنیزه قانون و ترس از تنبیه، به آن ها عادت داده اند، رها شویم.
شاید تا چنان آزاد زیستنی، نتوانید مرا و انسان  را بطور کامل و لازم و شایسته انسانیش بشناسید ولی تا حدودی هم که شده، شما من را با افکار و اندیشه ها و رفتارم بهتر  خواهید شناخت.

من هم بنده و برده مقید به انواع قیود و شروط عادت و تعصب به عادات هستم ولی باز هم تلاش می کنم تا آن جایی که می توانم، انفجار نور و افکارم در تاریکی های درونی و بیرونی را در افق های دور دست انجام دهم تا عادات و رفتارهای ضد آزاد زیستنم و ضد انسان زیستنم را روشن کند تا صریح و روشن باشم تا هم خودم از آزاد زیستن خودم لذت ببرم و هم شناخت من برای هر کسی که بخواهد، سهل و آسان شود.

برای همین هم، تصور می کنم که شناختن من که فرزند زمان و مکان و شرایط این دو هستم و هر لحظه هم در تلاش تغییر خودم از گذشته ام هستم، از همه انسان های روی زمین، ساده تر و راحت تر خواهد بود.
چرا؟
چون تلاش می کنم، بخاطر منافعم، آزاد زیستن خودم را نابود نکنم. برای همین هم خودم را مخفی نمی کنم و دنبال منافع خاصی هم که دیگران هستند، نیستم.

نه پول و پله ای برای از دست دادن دارم که نگرانش باشم و نه دست طمعی برای گرفتن پول و پله دیگران دراز کرده ام. با این حال اعتراف می کنم که من هم برده ام. برده افکار خویشم. من، افکارم را تغذیه می کنم و افکارم برای هر چه آزادتر زیستن  من و عمیق تر شدن آزادی واقعیم، کار می کنند. تا زمانی که من و افکارم، زنده ایم، برای زنده ماندن هم، کار و تلاش خواهیم کرد تا بین من به عنوان انسانی که می تواند و باید آزاد زندگی کند و گیاهان که بنا به دانش امروزین ما نمی توانند آزادگی را مانند ما تجربه کنند, فرق باشد.

نظر شما چیست؟

اگر مطمئن بودم که واقعا آزاد و برای آزاد شدن خودتان تلاش می کنید، و حداقل، درصد اندکی هم که شده، اراده کرده اید تا من را بشناسید و تلاش بکنید تا با شناخت من، تصمیم نهایی مثبت یا منفی خودتان را بگیرید، می توانستیم در باره همه چیز زندگی انسان در روی کره زمین، با هم افکار و اندیشه هایمان را مبادله کنیم اما مطمئن نیستم که شما چه قصدی دارید و در زیر کدام نقابی حرکت می کنید؟

در ضمن، من از کسانی که افکار انسان های خوبی که تسلیم اندیشه های غلط پدر، مادر، دوست، همکار، شریک، همسر، رئیس، معلم و استادان و ... و خودشان را به دیگران وقف کرده اند و با افتخار هم تصدیق می کنند و نشان می دهند که خیلی "توافق" فکری و "اخلاقی" دارند، ابدا خوشم نمی آید و بیزار هستم.
آن ها را برده های منافع خودشان می دانم که داوطلبانه می خواهند آزادی های واقعی انسانی خودشان را به مذبح و قربانگاه تاریخی و مقدس آزادی های بشری ببرند.

از آدم ها و بخصوص زنان جسور پر از اندیشه و جسارت اندیشیدن و جسارت بیان اندیشه هایشان خوشم می آید که تلاش می کنند تا "خود آزادانه یشان" را فریاد بزنند. آن زنان و مردانی که با فریاد بلند و حتی با عصبیت و ناراحتی،  خودشان را فریاد می زنند، از این دسته عصیانگران، خوشم می آید و آنان را می ستایم.
چون خود من، شخصیتی عصیانگر و شورشی هستم و همه عقاید دیگران (هر مقامی و رتبه ای داشته باشند) را حلاجی و جراحی و نقد ظالمانه می کنم.
یعنی در نقد  اندیشه های افراد، بسیار جسور و بی رحم هستم و اگر دوستان اندکی هم دارم، از همین قماش هستند. برای همین هم دوست چندانی ندارم تا به آنان ضرر برسانم.



انصافعلی هدایت
ترکیه
 05.03.2017

Saturday, March 4, 2017

Seni yaşamak istiyorum su gibi



Salam ...


Ordamısın? 
Hala bekliyormusun, gelmeyebileni? 
Bende şurda aynı kadari paylaşiyoruz yanlızlıkla? 
Ben "Ya Allah" dedim. 
Sen daha bekleme acı intizarı! 
Geri dön! Şu yana!  
Getmək istemem, senden. 
Gedirsem, dönüş yolu kapalı olabilir. 
İntizarda şehzade beklemekten ise, hayal atından inelim ve yaşayalım topraklar üzerine, bir çift kumruyu, şeherın göbeyinde. 
Hay haaaay! 
Bir vakit ayır, kendi heyatına. 
Kendine yaşa tek kalmış kümrum. 
Etrafındakı insanlar koy keçsin, ... getsin. 
Sen onlarla yürümeyi boşla. 
Kendi atlımlarınla yürüyüceksinmi? 
Bekleme! Senin şehzaden, ben olabilirim. 
Benim melikem olmakmı sana yakışmiyor?
Hayatı yaşamak yerine beklemekte geçirmekmi? 
Su kibi akiyor heyat. Şu bardak bir gün hasratta kırılır. İçsende, içmesende. 
Ben seni, ... seni susuzluk sehrada bir avuc su kibi ariyorum. 
Yaşadıkım su olurmusun? Yoksa ben sensizlikte yolumu deyişim; ölümemi, ayrılıkamı ay benim ruhumun camı?  
Gel senle dünyaya göz açalım, yeniden, beraber!
Gel! Bekleme artıq! Benim, senin beklediyin. Bakmiyorsun bele kendi alın yazına.  
Nokta koy ve yaşamağı dene şü andan. Beni yaşa, bende sanı doya doya yaşayım. Seni piyalemde içib, sermet olmak istiyorum hayatı. 


Ensafali Hedayat
Türkiye, ES
04 March 2017
11:25

مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟

  مرام‌نامه ئه‌دیر؟ انصافعلی هدایت-ین مرام‌نامه‌سی وارمی؟  (Cod of Conduct) ی ا مرامنامه؛ بیر فردین (بیرئیین) پارتینین، تشکیلاتین، اورگوتون،...