Thursday, November 26, 2020

آیا وضعیت فارشیسم فارسی - ایرانی وجود دارد؟


آیا می توان اصطلاح فاشیسم را در باره ایران بکار برد؟ اخیرا در داخل ایران و از طریق استادان دانشگاه های متعدد هم شنیده می شود که می گویند، صدای پوتین های فاشیسم در ایران شنیده می شود. تعداد زیادی از اپوزسیسون ملل غیر فارس هم سیستم حکومتی و مافکران فارس در ایران را فاشیستی می خوانند.

از طرف دیگر، می دانیم که حقوق ملی، جمعی و فردی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، گیلک، مازنی، کرد و ... در ایران سرکوب شده است و می شود. آن ها به عنوان ملت هایی چند میلیون نفری، از حقوق ملی و آگاهانه، با پشتیبانی دولت و روشنفکران فارس و الیناسیون یا از خود بیگانه شده ها و پانفارس های پان ایرانیست ها، محکوم به مجازات های اعلام نشده و غیر قانونی می شوند.

هر کس در باره این حقوق انسانی، اولیه و طبیعی میلیون ها انسان سخن بگوید، به پان تورکیسم، پان عربیسم، و ... متهم می شود و سیستم تبلیغاتی گسترده پانفارس-پان ایرانیست ایرانی در داخل و خارج چنان نشان می دهند که گویا سخن گفتن از حقوق ملی انسان ها و عاشق شدن به سرزمین، وطن و ملت خود، یک جرم غیر قابل گذشت است و باید به شدت با آن فرد یا افراد برخورد بشود.

کار بجایی کشیده است که دولت، رسانه ها و روشنفکران و پانفارس های پان ایرانیست، این فعالین ملل غیر فارس را به علت تلاش برای حقوق انسانی خود، نه تنها به پان بلکه به فاشیسم متهم می کنند.

بسیاری از افراد ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، و ... و فارس هم در محیطی زاده شده و در طول عمرشان، هر ثانیه، دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال و بدون تعطیلی آموزش دیده و تربیت می شوند که وضعیت موجود را عادی می دانند و خالاف آن را غیر قابل تصور می شمارند که نباید بر علیه آن شورید و اعتراض کرد. هر کس هم اعتراض بکند، لابد، پان است و چون پان است، حیچ حقی ندارد.

در این میان، کسانی هم هستند که بنا به دلایل و شرایطی، توانسته اند خودشان را تا حدودی از زیر آموزش ها و سیستم تربیتی مستقیم و غیر مستقیم پانفارس-پان ایرانیسم در ایران رها بکنند. اغلب این افراد، بنا به شرایط و جو امنیتی حاکم در ایران، خواهان حقوق صددرصد مساوی با فارس ها برای ملل خودشان (تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ و ...) نیستند بلکه تنها بر داشتن یک مشت از صدها تن حقوق انسانی و ملی خودشان اکتفا کرده اند که در قانون اساسی ایران و در قوانین عادی آمده است ولی باز هم بشدت مجازات می شوند. آیا ایران دارای یک سیستم سیاسی، اداری، حقوقی، آموزشی، نظامی-امنیتی، مالی-مالیاتی، و ... فاشیستی است و انسان ها را فاشیستی تربیت می کند؟

فاشیسم چیست؟

فاشیسم تئوریک چیست؟

فاشیسم عملی چیست؟

فاشیسم کدام حق و حقوق را از افراد و جمعیت ها و ملل دریغ می کند؟

آیا فاشیسم یک سیستم دولتی با تمامی مشخصات، نهادها و سازمان های یک دولت است؟

آیا در ایران فاشیسم وجود دارد؟

اگر وجود دارد، چه نوع فاشیسمی وجود دارد؟ 

در کدام بخش ها شدیدتر عمل می کند؟

آیا رژیم های یک صد سال اخیر ایران را می توان فاشیستی خواند؟

آیا فقط دولت و سیستم در ایران فاشیستی هستند یا افراد، روزنامه نگاران، نویسندگان، ناشران، اساتید دانشگاهی، ملاها، محققان، احزاب، وکلا، معلمان مدارس و مهد کودک ها و ... هم فاسیستی فکر کرده و فاشیستی عمل می کنند؟

برای پاسخ به این سوال ها، چند متفکر مهمان این هفته "دیالوگ" خواهند بود.

انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

بیست و ششم (26) نوامبر 2020

hedayat222@yahoo.com

 

Friday, November 20, 2020

حق تعیین‌ سرنوشت ملل؛ استاندارد دوگانه ایران

در برنامه دیالوگ این هفته (21 اکتبر) در باره موضوع

حق تعیین‌ سرنوشت ملل؛ استاندارد دوگانه ایران  بحث و گفتگو خواهیم کرد.

اخیرا و بعد از پیروزی های رزمندگان تورک آزربایجان بر اشغالگران ارمنی، اشغالگران پانفارس در مطبوعات، رسانه ها و خبرگزاری های خودشان (طرفداران حاکمیت و مخالفان حاکمیت) مقاله ها، مصاحبه ها و تحلیل هایی را نوشته و منتشر می کنند که در آن ها بر "حق تعیین سرنوشت" چند هزار ارمنی در قره باغ، حق حاکمیت آن ها و حق طبیعی چند هزار ارمنی برای پیوستن به ارمنستان و یا تشکیل یک کشور مستقل ارمنی در قره‌باغ از طریق رفراندوم و مراجعه با آرای ارمنی ها تاکید می کنند.

1. بنظر می رسد که ایران و نویسندگان پانفارس دارای استانداردهای سیاسی متضاد و دوگانه هستند.

2. اگر تاسیس و تشکیل حکومتی جمعی و مردمی در راستای منافع پانفارسیسم باشد، در نگرش سیاسی پانفارسیسم آن تعداد حق تجزیه طلبی و تشکیل حکومت خودشان، اعم از مستقل یا وابسته را دارند. برعکس، اگر ده‌ها میلیون انسان تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، گیلک، مازنی و ... در پی  تاسیس حاکمیت ملی خودشان باشند اما تاسیس   و تشکیل کشور مستقل آن ملل در راستای منافع پانفارسیسم نباشد، نه تنها با حق تعیین سرنوشت آن ملل مخالفت می کنند بلکه با همه حقوق انسانی، طبیعی، ملی و جمعی ملل غیر فارس هم مخالفت می کنند.

3.  ارمنستان با استفاده از قدرت نظامی خود، تلاش کرده بود تا در قره باغ اشغالی، کشوری برای چند هزار ارمنی تاسیس بکند و ایران و پانفارسیسم با بی تفاوتی یا طرفداری علنی، از تاسیس آن کشور حمایت کردند.

آیا کشورهای دیگر حق دارند برای استقلال و یا حق تعیین سرنوشت ملل دیگر از قدرت نظامی خودشان استفاده بکنند؟

4. ایرانی ها در حمایت از حق تعیین سرنوشت چند هزار ارمنی در قره باغ، به قوانین بین المللی در باره حق تعیین سرنوشت استناد می کنند. 

5. در این صورت، چرا حق تعیین سرنوشت را برای ملل تحت اشغال ایران قبول ندارند 

6. با توجه به اشغال قره باغ و اجبار به پناهندگی حدود یک میلیون تورک مسلمان از سرزمین های مادری و تاریخیشانو برسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ارمنی ها در قره باغ، آیا  دولت های تورکیه، آزربایجان، ترکمنستان شمالی، عرب های اطراف خلیج و حتی پاکستان حق دارند تا از حقوق تورک ها، تورکمن ها، عرب ها و بلوچ های تحت اشغال ایران، به عملیات نظامی دست زده و این سرزمین ها و ملل تحت اشغال ایران و پانفارسیسم را آزاد بکنند؟

7. آیا ایران با به رسمیت شناختن اشغال قره باغ در زیر عنوان "حق تعیین سرنوشت"، حق دخالت نظامی کشورهای خارجی در امور داخلی دیگر ملل یا اقلیت‌ها را نمی پذیرد و  بر ضد قوانین بین المللی رفتار نمی کند؟

8. چرا ایران برای تحقق حق تعیین سرنوشت ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، گیلک، مازنی و ... نه تنها به رفراندم نمی رود بلکه با حقوق انسانی، طبیعی، ملی و جمعی ملل غیر فارس را نمی پذیرد؟

9. چرا پانفارسیسم حقوق ملی ملل غیر فارس در ایران را برسمیت نمی شناسد؟

10. چرا ارمنی های ایرانی با جمعیتی کمتر از 130.000 نفر دارای حقوق زبانی، آموزشی، تاریخی، هنری ویژه ای هستند ولی ملل غیر فارس و غیر ارمنی فاقد آن حقوق هستند؟

برای پاسخ به این قبیل سوال ها و بررسی استانداردهای ضد و نقیض یا دوگانه پانفارسیسم در باره حق تعیین سرنوشت ملل و اقوام، دو مهمان در برنامه خواهیم داشت.

جناب دکتر محمدحسن حسین بر؛ حقوقدان بلوچ

جناب احمد هاشمی متخصص روابط سیاسی بین الملل و کارشناس سابق وزارتخارجه ایران


انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

بیستم (20) اکتبر 2020

hedayat222@yahoo.com






Friday, November 13, 2020

بررسی گوشه های تاریک و روشن پیروزی آزربایجان و آتشکس در قره باغ


نه تنها رهبران سياسي و نظامي كه مرىم عادی کوچه و بازار هم می دانستند و مطئمن بودند که آزربایجان نمی تواند در مقابل روسیه که در ارمنستان حضور نظامی دارد، بایستد و جنگی را بدون دخالت روسیه و با پیروزی کامل به پایان برساند.

در جنوب آزربایجان هم، تصور آزاد سازی آزربایجان از چنگال اشغالگران ارمنی عمومیت نداشت.

از طرف دیگر، همان طور که جنوب آزربایجان در یکصد سال گذشته عامدا توسط پانفارسیسم عقب مانده نگه داشته شده است، در شمال هم، رژیم های مختلف اما قدر قدرت روسیه، آزربایجان را از هر نظر عقب نگه داشته بودند و دایما از همکیشان ارمنی خودشان، در مقابل تورک ها و آزربایجانی ها حمایت می کردند.

مثلا؛ در دورانی که استالین گرجی بر اتحاد جماهیر شوروی تسلط داشت، نه تنها با کلمه "تورک" بلکه با ملل تورک در آن اتحادیه هم مخالفت می کرد. او بود که برای گسستن تورک ها از هم و جدا کردن تورکیه از دیگر ملل تورک، کلماتی مانند آزری را باب روز کرد تا از احتمال اتحاد تورک های همزبان و هم نژاد جلوگیری کرده باشد.

همچنین استالین بود که سرزمین های تاریخی تورک ها را در میان همسایه هایشان تقسیم کرد و سرزمین های تورک ها را کوچک و کوچکتر کرد تا آن ملل تورک را هم ازنظر قدرت جغرافیایی، توان جمعیتی، سرمایه های فکری و مالی، منابع طبیعی و ... فقیر و ضعیف بکند. 

از همه مهمتر این که، بین تورک ها با همسایه هایشان، بر سر سرزمین های تاریخیشان، در همیشه تاریخ، یک احتمال جنگ وجود داشته باشد تا تورک ها آرامش نداشته باشند. ترقی نکنند و دایما در جنگ با همسایه ها بوده و تضعیف بشوند.

مثلا؛ روس های تزاری "در 10 فوریه 1828" و بر اساس قرارداد تورکمنچای، آزربایجان را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کردند. در در 1940 هم هفت هزار (7000) کیلومتر مربع از سرزمین های آزربایجان شمالی را به "داغستان" دادند. نه هزار (9000) کیلومتر مربع هم به ارمنستان هدیه شد. سپس سرزمین های وسیع "بورچالی"، "قارایازی"، و "زنگه زور" هم به ارمنستان و گرجستان بخشیده شده است. از 1992 به بعد هم، قره باغ و هفت ایالت دیگر هم توسط ارامنه و با حمایت روسیه اشغال شده بود.

همین سناریو و تجزیه ازربایجان، در ایران هم به همان شکل و بلکه گسترده تر اتفاق افتاده است اما چون جنوب آزربایجان، رسانه ها، احزاب و جمعیت های ملی و مستقل خودش را ندارد، از تجزیه وطنشان توسط پانفارسیسم و توزیع آن سرزمین ها در میان همسایه های آزربایجان یا بی خبر هستند و یا کمتر افرادی خبردار بوده و به عمق فاجعه تحمیلی آگاهی داشته است.

همان طور که در روسیه، آسیمیلاسیون روس، منافع روس ها را در ذهن و فکر اغلب تورک ها بر منافع خودشان ارجح کرده بود، در ایران هم از خودبیگانگی تورک ها توسط سیاست های مختلف پانفارسیسم، به برتری منافع ایران، بر منافع تورک ها در اذهان تورک ها انجامیده است. لذا تورک ها به نوعی از فلج ذهنی-سیاسی مبتلا گردانده شده بوده اند تا نتوانند منافع ملی تورک ها را ادراک بکنند.

وقتی آزربایجان از اتحاد جماهیر شوروی مستقل شد، نه قدرت و توان نظامی داشت و نه قدرت اقتصادی و نه سازماندهی شده و آماده جنگ بود. برای همین، ارمنی ها با حمایت روسیه و ایران، بخش های مهمی از سرزمین های تورک های آزربایجان را اشغال کردند.

آزربایجان در آن مقطع توان جنگیدن و پیروز شدن در نبردی نابرابر را نداشت. باید منابع مالی پیدا می کرد. اقتصادش را سر و سامان می داد. باید ده ها هزار جوان را در نیروهای مسلح استخدام کرده و به آن ها در همه زمینه های مورد نیاز یک جنگ تمام عیار و مدرن آموزش می داد. باید زمینه های سیاسی و حقوقی و دیپلماتیک چنان پیروزی را می ریخت. 

چون پیروزی، تنها در جبهه و با کشتن و کشته شدن بدست نمی آید بلکه باید شرایط بین الملل و ذهنیت جوامع هم آماده پذیرش حق و حقوق شما به عنوان قربانی تجاوز می گشت.

این آمادگی همه جانبه و تهیه سلاح و نیروی انسانی صد هزار نفری، در عرض بیست و هشت سال انجام می شد اما افرادی که هیچ خبری از سختی های اقتصادی، مالی، سیاسی، حقوقی و تهیه مقدمات یک پیروزی سریع را نداشتند، دایما دولت را به نقد می کشیدند. دولت را به دیکتاتوری متهم می کردند اما نمی دانستند که برای آزادی سرزمین های تحت اشغال، باید چه فداکاری ها کرد و چه زمینه هایی را آماده است.

وقتی آزربایجان توان و قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، حمل و نقل و ... دیگر زمینه ها را کسب کرد، منتظر یک اشتباه تاریخی از ارمنستان بود که با حمله ارمنستان به آزربایجان اتفاق افتاد.

نیروهای جوان و آموزش دیده و آماده کشتن و کشته شدن آزربایجان، در تمامی جبهه ها بر علیه ارمنستان به حرکت در آمدند. در کمتر از چهل و چهار (44) روز سرزمین های بسیار گسترده اشغالی را از چنگال ارمنی های متجاوز آزاد کردند.

آزادی شوشا، اعتماد بنفس ارمنی های متجاوز را شکست و آن ها پا به فرار گذاشتند. بطوری که نیروهای آزربایجان در تمامی جبهه ها در کمتر از بیست و چهار (24) ساعت، هفتاد و دو (72) روستا را آزاد کرده و تا آستانه آزاد سازی "خانکندی" که ارمنی آن جا را به عنوان پایتخت قره باغ اشغالی انتخاب کرده بودند، رسیدند. در پی این هجوم، ده ها هزار از نیروهای ناامید ارمنی در محاصره تورک ها ماندند.

انتظار نمی رفت که روس ها تا این جا هم به رزمندگان و دلاورمردان جان برکف آزربایجان اجازه حرکت بدهد. در همین زمان بود که روسیه با یک طرح صلح و برای سومین بار وارد میدان شده و طرف های جنگ را به "آتشکس" فرا خواند.

از این مطقع به بعد، افراد غیر متخصص در امور سیاسی، روابط بین الملل، نقش قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای در جنگ و صلح، بی خبران از عدم توازان قوا، به جای خوشحالی از این همه پیروزی های پی در پی آزربایجان در منطقه، به دلسرد کردن مردم از پیروزی ها پرداختند. 

همان طور که باید جنگ را به متخصصان جنگ و حقوق را به متخصصان حقوق داد، باید سیاست واقعی و عملی یا در سایه را هم به سیاستمداران در سایه داد که برای دیدن و تحلیل واقعی مسایل، به همه اطلاعات، در همه جوانب دسترسی دارند. نمی توان بدون داشتن همه اطلاعات، از همه جوانب وضعیت خودی، وضعیت دشمن و قوای فرامنطقه ای، به تحلیل درست مسایل سیاسی و نظامی پرداخت.

آن چه در آزربایجان و در منطقه قره باغ در جریان است، تئوری های سیاست و سیاست پرداری نیستند بلکه واقعیات جاری سیاسی و سلاح ها و نیروهای نا متوازن هستند که نقش تعیین کننده در سیاست های عملی دارند.

باید از تمامی رهبران سیاسی و نظامی آزربایجان، تورکیه و تک تک سربازان و رزمندگانی که در بدست آوردن این پیروزی ها نقش داشتند، از ته دل تشکر و قدردانی کرد که چنین افتخاری را برای همه تورک ها آفریده اند.

آزادی هر یک متر مربع از خاک وطنمان از اشغال، سزاوار ده ها روز جشن و شادی و غرور است.

ما تورک های آزربایجان، شاید برای اولین بار، از تاجگذاری آغامحمدخان قاجار تا کنون، به چنین پیروزی سریع و کم هزینه دست یافته ایم. در این مدت 224 ساله، دایما بخشی از نیروهای انسانی و سرزمین های خودمان را از دست داده ایم. باید بسیار خوشحال و قدر دان باشیم که بعد از این همه سال های پر از شکست، به چنین پیروزی های عظیمی دست یافته ایم. روحیه شکست خوده تاریخی ما، جای خودش را به روحیه جنگیدن و بدست آوردن پیروزی در سایه جنگیدن داده است.

برای درک اهمیت این پیروزی های شگرف و تاریخی جنگآوران تورک در قره باغ و اطراف آن، باید به سوال های زیر پاسخ داد:

آزربایجان در چه شرایطی سرزمین هایش را از دست داده بود؟

برای آزادیبخشیدن به سرزمین های اشغالی، باید کدام پیش زمینه های نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، بین المللی و ... آماده می شد؟

این جنگ چگونه طراحی و اجرا شد؟ آیا نتیجه چند ساعت تفکر و برنامه ریزی بود یا باید سال ها برای آن تمرین کرده و آماده می شدیم؟

آیا جنگ آزادی قره باغ به تمامی اهدافش رسیده است؟

آیا نیروهای آزربایجان می توانستند، با نادیده گرفتن روسیه و با ادامه نبردشان، تمامی سرزمین های اشغالی را آزاد بکنند؟

آیا بهتر آن نبود که آزربایجان صلح را نمی پذیرفت و نه تنها وطنمان "زنگه زور" تحت اشغال ارمنی ها در بین نخجوان و آزربایجان را آزاد می کرد، بلکه ارمنستان را خلع سلاح کرده و به همسایه ای بدون سلاح و تهدید بدل می کرد؟

آیا متن آتشکس همان نه (9) ماده است یا باید کمیته های تخصصی به چگونگی اجرایی کردن آن ها اقدام بکنند؟

آیا آزربایجان از ارمنستان غرامت بیست و هسشت (28) سال اشغال، کشتار و قتل عام ها و تحمیل هزینه های این جنگ را خواهد گرفت؟

ماجرای کریدور پنج کیلومتری چیست؟

این جنگ و پیروزی های پی در پی، چه تاثیری بر روحیه، توان، اقتصاد و نقش آزربایجان در منطقه خواهد گذاشت؟

تاثیرات این جنگ و پیروزی ها بر تورک های ایران چیستند؟

نقش روسیه  در این بین چیست؟

آیا احتمال می رود که روسیه از ارمنی های پشتیبانی کرده و شرایط حمله مجدد ارمنی ها و آغاز جنگی دیگر را بر آزربایجان تحمیل بکند؟

آیا روسیه جای پایی برای اشغال دایمی یا حضور دایمی روسیه در دل آزربایجان بدست آورده و ممکن نیست که بتوان روسیه را از آزربایجان خارج کرد؟

چرا نیروهای ارمنی با سلاح هایشان از منطقه تخلیه می شوند؟

نقش تورکیه در این آتشکس چیست؟

آیا تورکیه می تواند از ادامه حضور روس ها در آزربایجان جلوگیری بکند؟

آیا فقط روس ها در مناطق جنگی و اشغالی حضور خواهند داشت یا نیروهای نظامی تورکیه هم همان نقش روسیه را خواهند داشت؟

این آتشکس، به معنی پیروزی های، روسیه است یا به معنی پیروزی های تورک های منطقه است؟

آینده این منطقه و این جنگ آزادیبخش را چگونه می بینید؟

برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، دو مهمان در برنامه این هفته دیالوگ حضور خواهند داشت.

دکتر محمدحسین یحیایی؛ نویسنده، دارای دکترای اقتصاد

جناب احمد هاشمی؛ تحلیلگر مسایل سیاسی سابق وزارتخارجه ایران


انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

سیزدهم (13) اکتبر 2020

hedayat222@yahoo.com

Wednesday, November 11, 2020

آیا در دوره قاجاریه دختران را می فروختند؟



دوستی در فیس بوک پیامی را برای من ارسال کرده و به نقل از ناظم الاسلام کرمانی نوشته است که در دوره قاجار سیصد دختر تورکمن را از والدینشان گرفته و هر دختر را به قیمت سی و هشت کیلوگرم گندم فروخته اند.

و اما جواب من (انصافعلی هدایت) به قرار زیر است

 دوست من

همین الآن در ایران شما و در سایه حاکمیت یکصد ساله پانفارسیسم، نه تنها دختران را می فروشند، بلکه مردمانی در قبرها زندگی می کنند، مردمانی اعضای بدنشان را می فروشند و دولت پانفارس برای ایجاد درآمد ارزی، زنان و دختران ایرانی را به کشورهای دیگر برای بردگی سکس و فاحشگی ارسال می دارد . 

یعنی پانفارسیسم خودفروشی و فاحشگی در ایران را به یک شغل تمام وقت (فاحشگی در خارج) و پاره وقت (صیغه در داخل) بدل کرده است. 

شهرهای مهم ایران از جمله تهران، قم، مشهد و شیراز به مرکز فاحشگی بدل شده است. در حدود سه-چهار هزار فاحشی شیدایی در شهر "دنیزلی" تورکیه به عنوان‌پناهنده اجتماعی زندگی می کنند و پرونده آن ها فاحشگی، برای گرفتن پناهندگی از دیگر کشورهاست.

فروش بچه ها و جنین در شکم مادران هم به یک نرم و رفتار اجتماعی بدل شده است.

انسان ها بخاطر فقر، به دزدی روی آورده اند. بخاطر دزدیدن یک گوشواره، دخترکان کوچک را بقتل می رسانند. زباله گردی برای بدست آوردن یک لقمه نان در قرن بیست و یکم، به یک رفتار عادی بدل شده است. 

خودکشی، فرزند کشی و خانوادگی کشی یا خودکشی دسته جمعی در دوران حاکمیت پانفارسیسم بسیار رایج شده است.

حاکمیت پانفارسیسم با کار کردن طبقات فقیر به عنوان دستفروش و کسب درآمد اندک مردم در کوچه و بازار مخالفت می کند. دستفروشانی را که در تلاش  بدست آوردن لقمه نان و جلوگیری از فاحشگی در خانواده، یا دزدی، یا فروش اعضای بدن و .... هستند را بطو علنی مجازات می کند. بساط و اندک اجناس آن ها را از بین می برند یا آن ها را مصادره می کنند. 

بسیاری از مردمان در نقاط مختلف ایران، در کوچه ها و خیابان ها و بدون سرپناه زندگی می کنند.

اگر برگردیم به آن چه از تاریخ و از ناظم الاسلام‌کرمانی نقل می کنید. شاید دروغ باشد و شاید هم راست باشد. نمی دانم ولی باید بدانیم که همه آن تواریخ را یا در دوره رضا و محمدرضا پهلوی و در ضدیت با تورک ها و قاجارها نوشته اند یا در دوره ملاها که همگی پروپاگاندا هستند و یا  مراکز و افراد پانفارس به اصلاح و تغییر متون نوشته شده اقدام‌کرده و آن ها را به نفع پهلوی ها و پانفارسیسم تحریف کرده اند.

 این کتاب هایی که در صد سال گذشته نوشته شده یا تنقیح و تصحیح شده یا در متون آن ها بازنگری شده و اصلاحاتی اعمال شده است، همه این اعمال در راستای پروپاگاندا بر علیه تورک ها و قاجارها و مشروعیت بخشیدن به پانفارسیسم، کودتای رضا میرپنج، از بین بردن مشروطیت، توجیح دیکتاتوری و برای تقلیل ارج و قیمت دموکراسی و آزادی های اجتماعی و سیاسی دوره قاجار طراحی و اجرا شده است.

اگر به آن‌پروپاگانداها باور داشته باشید، یا شما روشنفکر نیستید و از توانایی نگرش و قرائت انتقادی کتاب های تاریخی پر از پروپاگاندا بی بهره هستید و یا قربانی پروپاگانداهای حکومتی یک صد ساله هستید.

طبیعی است که یک صد سال پروپاگاندا اذهان همه اقشار و سطوح تحصیلی، آموزشی و تحقیقی و همچنین ‌همه سطوح مشاغل و کارکنان دولتی یا وابسته به دولت را بطور کامل تسخیر کرده و به نوع نگرش و نگاه مردم، رسانه ها، آموزش های عمومی و تخصصی سمت و سوی ضد تورک و ضد عرب و پانفارسیسم داده است. 

در همین راستا تمامی کتاب ها و نوشته ها و آثار هنری هم پروپاگاندایی طراحی، نوشته و تصحیح شده اند تا مردم را به زشتی و غیر قابل قبول و افتخار به تورکها و عربها و قاجاریه قانع بکنند. 

شما جزو منتقدان هستید یا جزو قربانیان پروپاگانداهایی یک ضد ساله؟

ممکن است بپرسید که همه این منابع و اطلاعات در کتاب ها آمده اند و نویسندگان هم یا تورک هستند و یا احتمالا از خانواده قاجار هستند و نمی بایستی ضد تورک و قاجار نوشته باشند. 

باید بدانیم‌که رضا شاه بعد از کودتا، اغلب روشنفکران را به اشکال مختلف بقتل رساند و جامعه را از وجود روشنفکر و سنت روشنفکری و نویسندگان و فعالان سیاسی مستقل خالی کرد. جامعه از وجود روشنفکر و متفکر و نویسنده مستقل سترون و نازا شد.

عین همان سیاست در سال های بعد از انقلاب 1357 در ایران بده افتاد. رژیم جدید که نوعی انقلاب و کودتا بود (چون رژیم را تغییر داده بود) ده ها هزار نویسنده، روزنامه نگار، دانشجو، فعال سیاسی، اعضای تحصیل کرده و مدیران طبقه متوسط و طبقه سرمایه دار و ثروتمندان و مدیران را یا اعدام کرد یا به فرار از ایران مجبور کرد و یا به زندان ها افکند و نوعی از حکومت نظامی را استوار ساخت. هیچ کس، فرد و حزبی توان تنفس و سخن گفتن از سیاست را نداشت. اگر کسی جرات می کرد، مجازات می شد. تا جایی که صحبت های عامه در قهوه خانه ها هم‌ممنوع شد و همه از ترس تابلوها و نوشته آیی زا عنوان "بحث سیاسی ممنوع" را نوشته و در محل کار و اجتماع خود نسب کردند تا در امان‌بمانند.

در نتیجه، هر کسی که سوادی و قلمی در دست داشت، درک کرد که اگر می خواهد زنده بماند و درآمدی هم داشته باشد، باید با دیکتاتوری و سیاست های او همراهی بکند. نمی توانست بر سر درست نویسی و مرگ یا فقر شدید ریسک کرده یا قمار بکند. آن ها مجبور بودند تا دولت و ملل مقهور پانفارسیسم در ایران را تحقیر و زشتی ها و بدی ها و نا ممکن ها را به آن ها منتسب بکند.

 چرا این کار را کردند؟

 چون نه حکومتی بود که از قاجاریه دفاع کرده و دروغ ها را آشکار کند و نه کسی جرات می کرد که بر خلاف رضا و محمدرضا و خمینی و خامنه ای بنویسد. 

همان دم و دستگاه های پروپاگاندایی که در دوره رضا و محمدرضا پهلوی قاجارها را تخریب می کردند و تمامی زشتی ها و بدی ها را به قاجارها نسبت می دادند، همان‌ پروپاگاندا و سیاست های تخریبی را در دوره خمینی و خامنه ای به دوره پهلوی ها نسبت دادند. به همان سیاهی و به همان سبک و سیاق.

 آیا کسی در داخل و تا این اواخر می توانست در باره تاریخ واقعی و بدون پروپاگاندای پهلوی چیزی بنویسد و مجازات نشود؟

خودتان را از سیطره پروپاگانداهایی دو سلسله پهلوی و ملت های پانفارس رها کنید تا افکارتان پرواز بگیرد.


انصافعلی هدایت

یازدهم (11) اکتبر 2020

hedayat222@yahoo.com

Friday, November 6, 2020

بررسی خیانت های هنری هنرمندان در ایران


اخیرا، حدود یکصد و بیست هنرمند پانفارس ضد انسان غیر فارس در ایران و یکی دو فیلسوف، بیانیه ای سیاسی و سراسر مغرضانه ای را بر علیه تورک ها و آزربایجان را صادر کرده اند. در این بیانیه آمده است: دهه‌هاست خاورمیانه جولانگاه قدرت‌های غارتگری شده است که با شیوه‌های گوناگون از آن جمله تفرقه ‌افکنی و جنگ افروزی، کشورها را چپاول می‌کنند؛ آن‌ها، همزیستی و صلح، میان ملت‌ها و اقوام را سدی در برابر طمع سیری‌ناپذیر خود می‌دانند. 

اینک، بار دیگر استثمارگران، ملت‌های قفقاز و اقوام گوناگون منطقه را که در گذر سالیان کنار یکدیگر با صلح و آرامش زندگی می‌کردند به جنگ واداشته‌اند. جنگ‌افروزان با نقشه‌ای قدیمی و با تحریک احساسات ملی، قومی و مذهبی، میان ارمنی‌ها، آذری‌ها، کردها و دیگر اقوام، تفرقه‌افکنی می‌کنند و زمینه‌های تجزیهٔ کشورها را برای غارت منابع طبیعی و ثروت‌هایشان فراهم می‌سازند. 

سرمایه‌سالاری این‌بار آتش جنگ را میان کشورهای جمهوری ارمنستان و جمهوری آذربایجان به بهانه قره‌باغ برافروخته و می‌خواهد دامنه‌ی آن را به کشورهای پیرامون و همسایه، به‌ویژه ایران که در درازنای تاریخ، بستر همزیستی و همبستگی اقوام گوناگون بوده است، گسترش دهد. اکنون فجایع این جنگ، روز به روز فراگیر شده و گروه‌های تروریستی به منطقه گسیل شده‌اند تا با جنایت و نسل‌کشی، راه چپاول ملت‌ها هموار شود. 

ما کنشگرانِ گستره‌ی فرهنگ و هنر، از ملت و اقوام گوناگون ایرانی و کشورهای همسایه می‌خواهیم که خود را از آتش جنگ دور کرده و هوشمندانه و با اتحاد، نقشه‌ی جنگ‌افروزان را برهم زنند. از سوی دیگر لازم است دولت‌های داعیه‌دار حقوق بشر و سازمان‌های جهانی، از آن جمله سازمان ملل متحد، تنها به انتشار بیانیه‌های تکراری اکتفا نکنند و برای پایان دادن به این جنگ که بی‌گمان هزاران کودک و زن و مرد، قربانی آن خواهند شد، اقدامی عملی و فوری را در دستور کار خود قرار دهند. 

بر همه‌ی وجدان‌های بیدار است که به حرمت انسان، این جنگ را محکوم کرده و طرفین را به گفت‌وگو و صلح دعوت کنند و اجازه ندهند بار دیگر تمدن‌های با شکوه منطقه، خُرد و نابود شده و مردم این سرزمین‌ها قربانی منافع سرمایه‌داری و جنگ‌طلبان شوند.

آن ها در این بیانیه، نه به حقوق بین الملل، نه به چهار قطعنامه سازمان ملل متحد، نه به اشغال سرزمین های آزربایجانتوسط ارمنستان در 28 سال قبل، نه به حق دفاع مشروع تورک ها و آزربایجان برای آزادیبخشی سرزمین هایشان از اشغال، و ... اشاره نمی کنند. بلکه این بیانیه را صادر کرده اند تا جنگ آزادیبخش وطن تورک ها را محکوم بکنند. بدون این که اشغالگری، اشغالگران ارمنی و حامیان منطقه ای اشغالگران را محکوم بکنند.
در اصل، این جماعت هنرمند نیستند. آن ها مزدوران پولساز حاکمیت های ایرانی بوده و هستند. آن ها هم از آخور حاکمیت ها خورده اند و می خورند و هم از سفره ملل. مگر نه این که روشنفکر و هنرمند، مسئولتی هایی در قابل جامعه و مردمانش دارد؟
این به اصطلاح هنرمندان و اسلافشان چه دغدغه ای برای توسعه فرهنگ و هنر، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر، رفاه عمومی، حقوق کارگران، حقوق ملل غیر فارس، احترام به حقوق انسانی و ملیی ملل و اقوام غیر فارس، دفاع از حقوق اقلیت ها و ... داشته اند و دارند؟
آیا بیش از صد سال فعالیت هنرمندان ایرانی در صحنه های تاتر و موسیقی و سینما، آگاهی و منافع جوامع مختلف در ایران را به پیش برده است؟
آیا هنرمندان ایرانی نهضتی انسانگرایانه و بر مدار حقوق انسانی راه انداخته اند یا به آن حرکت ها پیوسته اند؟ نه؟ چرا؟ اشکال در کجای کار است؟ آیا اشکال در سیستم آموزشی هنرمندان است؟ اشکال در خود هنر است؟ اشکال در سیستم فکری-هنری هنرمند ایرانی است؟ اشکال در جامعه هنرمندان ایرانی است؟ اشکال در فرهنگ و تمدن پرورش دهنده هنرمندان ایرانی است؟ اشکال در شخصیت جمعی و صنفی هنرمندان ایرانی است؟
چرا اغلب هنرمندان ایران، فاسدترین، زنباره ترین، نژادپرست ترین، توهین کننده ترین، تحقیر کننده ترین، بد دهان ترین، ضد حقوق بشری ترین، ضد حقوق انسانی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوج، لور، لیلک، مازنی و ... ترین بخش ها و اقشار و اصناف جوامع و جزو عقب مانده ترین بخش های ضد اجتماعی در ایران هستند؟
آیا هنرمندان ایرانی با معنا و مفهوم آزادگی، انسانیت، حقوق بشر و شهروندی، برابری انسان ها و ملل و اقوام آشنا نیستند؟
چرا هنرمندان ایرانی جزو عقب مانده ترین بخش های جوامع ایرانی هستند؟
چه چیزها، کدام منافع، هنرمندان ایرانی را از قافله تمدن و هنر بشری عقب نگه داشته است؟ چرا آن ها این همه نژادپرست هستند و چرا بر قبح نژادپرستی هایشان واقف نیستند؟
چرا هنرمندان در تمامی جوامع، پیشروان و پیشگامان اصلاحات جوامع و توسعه دهندگان افکار و سطح توقع و خواست حقوقی، سیاسی، اجتماعی و فکری جوامع هستند اما در ایران، هنرمندان ماموران پروپاگاندای ایدئولوژی هاکم هستند و عقب ماندگی ها را توجیه می کنند؟
چرا هنرمندان ایرانی، خودشان را از جامعه و خواست انسان ها و ملل در ایران جدا کرده و برای خود قلعه ای ضد انسانی ساخته اند؟
چرا هنرمند ایرانی برای اسکار فیلم می سازد اما برای مردمش فیلم و آثار هنری تولید نمی کند؟
آیا در ایران، گروهی، صنفی، اقشاری از جوامع هستند که به اندازه هنرمندان سینما، تاتر، انسان ها، جایگاه انسانی مخاطبانشان، ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، گیلک، مازنی و کرد را تحقیر کرده باشند و تحثیر بکنند؟
چرا سطح فرهنگی هنر و هنرمندان در ایران از کمر به پایین است؟
چرا زبان هنر و هنرمندان ایرانی جز برای توهین و تحقیر، بخصوص ملل غیر فارس باز نمی شود؟
آیا هنرمندان ایرانی، هنرمندان انسان ها، ملل و جوامع در ایران هستند یا تولیدکنندگانی ضد هویت انسانی، تاریخی، فرهنگی و زبانی انسان های ساکن در ایران؟
چرا هنرمندان ایرانی، اعدام های اوایل انقلاب را محکوم نکرده اند؟
چرا هنرمندان ایرانی، اعدام های روزانه فعالان سیاسی و مدنی ملل عرب، بلوچ، کرد، و ... در ایران را محکوم نکرده اند و محکوم نمی کنند؟
آیا آن ها از اعدام های روزانه در ایران بی خبر هستند؟
چرا از فعالان مدنی، هویتی، سیاسی، زبانی، تاریخی، هنری، نویسندگان و روزنامه نگاران ملل غیر فارس دفاع نکرده اند؟ آیا آن ها در ایران و با این ملل زیست نمی کنند؟
چرا در باره جاسوسی ها و سانسورهای رسمی و علنی دولت ایران در مطبوعات و رسانه ها سخن نمی گویند؟
چرا دشمنی با زبان ملل غیر فارس از جمله، دشمنی با زبان ها تورکی و عربی در ایران را محکوم نکرده اند؟
چرا هنرمندان ایران، توهین و تحقیر زبان ها و ملل تورک و عرب را مسئولیتی تاریخی برای خودشان می دانند؟
آیا آن ها نمی دانند که ملل تورک و عرب و بقیه ملل خواهان رسمی شدن زبان های مادریشان به موازات زبان فارسی در ایران هستند؟ چرا به این گونه نهضت های انسانی نپیوسته اند؟ چرا بیانیه نداده اند؟
چرا هنرمندان، در سینما و تاتر، رها و نقش های منفی، پست و تحقیر آمیز را به ملل غیر فارس می دهند و همه نقش های پرپرستیز . کلاس بالا، به فارس ها تعلق دارد؟
نقش و جایگاه تبعیض نژادیو افکار نژادپرستانه در سینما، هنر و هنرمندان ایرانی در کجاست؟
چرا نقش های منفی و تحقیر شده و مسخره را به تورک، عرب، بلوچ و تورکمن و قشقایی و ... می دهند؟ مگر هنرمندان فارس، معلولیت هنری یا ذهنی دارند که نمی توانند آن نقش های پست و حقارت آمیز را بازی بکنند؟
چرا اکثریت مطلق آثار هنری هنرمندان ایرانی به زبانی فارسی است؟
آیا هنرمندان ایرانی، زبان های ملل غیر فارس را به عنوان زبان یک ملت در ایران برسمیت نمی شناسند؟
چرا هنرمندان پانفارس با هنرمندانی که آثارشان را در زبان های تورکی، عربی، بلوچی و ... خلق می کنند، دشمنی می کنند؟
آیا هنرمندان ایرانی، تنها هنرمندان قوم فارس هستند و یا هنرمندانی هستند که مزدوری پانفارسیسم را کرده و به نفع پانفارسیسم پروپاگاندا راه می اندازند؟
چرا هنرمندان ایرانی از تروریسم سپاه پاسداران در جهان و منطقه سخن نمی گویند و خواهان پایان تروریسم ایرانی در منطقه و جهان نیستند؟
آیا هنرمندان ایرانی نمی دانند که ایران تولیدکننده و صادر کننده همه گروه های تروریستی در سوریه، عراق، لبنان، فلسطین، کشورهای همسایه و ... است؟
چرا هنرمندان ایرانی، دخالت های ایران در امور داخلی دیگر کشورها را محکوم نمی کنند؟
چرا هنرمندان ایرانی، ادامه جنگ ایران بر علیه عراق و تحمیل جنگ هشت ساله به ملل در ایران و عراق را محکوم نکرده اند؟
چرا هنرمندان ایرانی، از حقوق زنان، کارگران، معلمان، مال باختگان، و ... دفاع نمی کنند؟
چرا هنرمندان ایرانی در باره ریشه های فقر، فحشاء، رشوه، ناکارآمدی سیستم سیاسی در ایران سکوت کرده اند؟
چرا هنرمندان ایرانی در باره اشغال سرزمین های تورک ها در 30 سال گذشته از طرف ارمنی ها بیانیه ای نداده اند؟
چرا در باره عدم اجازه به ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور و ... برای داشتن احزاب مستقل و ملی خودشان بیانیه نداده اند؟
چرا از غارت منابع و ذخایر ملل غیر فارس توسط پانفارسیسم سخن نمی گویند و تبعیض های اقتصادی بر علیه تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب، بلوچ ها و .... را محکوم نمی کنند؟
چرا از نبودن روزنامه و نشریات به زبان مادری ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ، ورد و ... سخن نگفته اند و دولت های شاه و ملا را به خاطر تبعیض زبانی محکوم نکرده اند؟
اگر قوانین ایران، اعتراف به تجاوز را، جرم علیه قربانیان تجاوز اعلام نمی کرد و اگر قوانین ایران از قربانیان تجاوز هنرمندان حمایت می کردند و اگر زنان عرصه هنر، زبان به افشای هنرمندان متجاوز به ناموس مردمان در ایران باز می گشودند، معلوم می شد که شما هنرمندان، از کدام قماش هستید و با نوامیس مردمان چه می کنید؟ چه دغدغه های هنری، مالی و هوسرانی دارید؟
آزربایجان، تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها، لورها، گیلک ها و مازنی ها و ... شما را هنرمند نمی شناسند. شما هنرمندان این جوامع و این ملل نیستید. شما نوکران سیستم های پروپاگاندا در ایران هستید و زمینه را برای حفقان، نابودی آزادی ها، نابودی دموکراسی، نابودی حقوق بشر، محو تساوی حقوقی و شهروندی و سیاسی و اقتصادی در میان ملل در ایران آماده می کنید.
ملل غیر فارس و انسان های آزاد اندیش فارس، از شما متنفر هستند. وقتی شیرها در قفس و زنجیر هستند، شغال های هنری و هنرمند، در میدان ها، قدر خواهند دید اما آن روزی که دهان های قربانیان هنر و هنرمندان در ایران باز و آرشیوها آشکار شوند، ارزش واقعی شخصیتی، انسانی و هنری شما خودش را نشان خواهد داد و معلوم خواهد شد که مردم چقدر شما را می شناخته اند. در زمانی که مردم در تاریکی قرار دارند که شما آن را تورپزدازی کرده اید، شما به عنواتن هنرمند و قهرمان دیده خواهید شد اما اگر پرده ها کنار بروند، چه خواهید کرد؟

برای پاسخ به این گونه سوال ها و بررسی وضعیت فکری، سیاسی و هنری هنرمندان در ایران، سه مهمان از سه ملت، در برنامه این هفته دیالوگ حضور خواهد داشت.

جناب مجید رحیمی؛ نویسنده، شاعر، آهنگساز و بنیانگذار مجموعه آشنا - فارس

جناب مهیم سرخوش؛ نویسنده و مسئول روابط خارجی و عضو شورای مرکزی حزب بلوچستان راجی تِپاکی یا حزب ھمبستگی ملی بلوچستان - بلوچ

جناب احمد هاشمی؛ تحلیلگر مسایل سیاسی و کارشناس سابق وزارتخارجه ایران - تورک

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
ششم (06) اکتبر 2020
hedayat222@yahoo.com

Tuesday, November 3, 2020

خامنه ای برای فریب تورک ها سخن گفت

فریب خامنه ای را نخوریم

باید گفت: آمدی جانت به قربان سربازان آزربایجان ولی دیر و با حیله آمدی

حدود چهل روز از جنگ آزادیبخش سربازان دلیر آزربایجان با اشغالگران ارمنستان می گذرد. در این مدت خامنه ای در سکوت مطلق بود. به فرمان او،  همه رسانه های ایران بر علیه آزربایجان پروپاگاندا براه انداخته بودند.

به فرمان‌مستقیم خامنه ای، تمامی توان سیاسی، اقتصادی، فنی، تکنولوژیکی، نطامی، لوجستیکی، ترابری، دارویی، غذایی، سوخت و الکتریکی و ... ایران در خدمت تقویت ارمنستان در مقابل آزربایجان بود.

خامنه ای می خواست وضعیت اشغال قره باغ و سرزمین های تورک های آزربایجان توسط ارمنستان ادامه یابد تا روحیه شکست خوردگی در میان تورک های ایران ادامه داشته باشد.

تا تورک های ایران به توان خودشان پی نبرند

تا بیداری تورک های در ایران سرعت نگیرد

تا پیوندی همه جانبه شما و جنوب آزربایجان رخ ندهد

تا احساسات ملی و برادری شما و جنوب آزربایجان غلیان نکند

تا احساسات وطن پروری و وطن پرستی در تورک های زیر سلطه پانفارسیسم ظهور نیابد و ... ولی هیچکدام از آرزوهای پانفارسیسم عملی نشد.

با وجود کمک های همه جانبه ایران به ارمنی ها، رزمندگان دلیر تورک ارمنی ها را عقب راندند و سرزمین های اشغالی را آزاد کردند.

در ایم میان، ایران به تورک و ضد تورک کامل بدل شد. ایران صحنه جنگ روانی، ملی، احساسی بین تورک و فارس شد.

تورک ها در حمایت از بخش شمالی وطن خود و در حمایت از آزادی فره باغ از اشغال ارمنستان به خیابان ها آمدند. 

در این حرکت های حمایتی در خیابان های تهران و تبریز و اردبیل و اورمیه و زنجان و قزوین و ... صدها جوان و پیر، زن و مرد توسط نیروهای پانفارس حامی ارمنستان دستگیر و زندانی شدند.

جبهه جنگ تاریخی پانفارس علیه تورک، شفافتر از گذشته عریان و صریح خود را نشان داد.

آنگاه ویدئو های زیادی کمک های ایران به ارمنستان را ثابت کردند و این بار مردمان تورک در سراسر ایران خواستار بسته شدن همه مرزهای هوایی و زمینی ایران به ارمنستان و توقف کامل حمایت همه جانبه پانفارس از ارمنستان شدند.

شکاف در میان تورک و فارس و تجزیه ایران به دو بخش سیاسی، روانی، احساسی و نژادی و زبانی کاملا آشکار شد. پانفارسیسم ایران را تا آستانه جنگ داخلی بده بود. جدایی تورک ها از ایران در عمل، در فکر، در احساسات ملی رخ داده است.

دستگاه دیپلماسی و سیاست ایران به فرمان خامنه ای بکار افتاد. نتیجه تحقیقات مراکز تحقیقات استراتژیک به دست خامنه ای رسید و خطر جنگ داخلی و تجزیه ایران را به او گوشزد کردند.

به دستور خامنه ای وزارتخارجه ایران یک تورک را به باکو اعزام کرد تا با چند جمله تورکی، تورک های ایران را خام و تسلیم بکند. ولی مردمان تورک در سراسر ایران مانند گذشته های چهل و دو سال، فریب چند کلمه و جمله تورکی را نخوردند.

اقدام وزارتخارجه ایران، از افزایش شکاف میان تورک و فارس نکاست بلکه بر شدت آن افزود.

چاره رهایی ایران از احتمال جنگ داخلی و تجزیه ایران، در به صحنه آمدن شخص خامنه ای بود. چرا که بزرگترین متحد فارس ها در مقابل عرب ها، بلوچ ها، کردها، لورها، مازنی ها، گیلک ها و ... تورک ها هستند. اگر این اتحاد بین فارس و تورک تحت نفوذ شیعه پانفارس (شعوبیه) شکسته بشود که شکسته شده است، ایران خود بخود تجزیه می شود. فارس ها نمی توانند کش تنبان ایران را ببندند.

خامنه ای می توانست با چند جمله تورکی، به تحقیر و تمسخر تورک ها ادامه بدهد ولی او زیرکترین راه را در پیش گرفت تا تورک ها را بفریبد. گر چه او در اول جمله اش، گفت که این جنگ در بین آزربایجان و ارمنستان برای ایران خطرناک است و باید هر چه زودتر تمام شود ولی ناچارا و مجبورا و برای جلب حمایت تورک های شما و جنوب آزربایجان و برای وصله کردن اتحاد بین تورک و فارس در ایران، اعلام کرد که باید تمامی سرزمین های تحت اشغال ارمنستان آزاد شده و به آزربایجان داده بشود‌

خامنه ای در این گفتار خود صادقانه رفتار نکرد. اگر راست می گفت، باید به صراحت اعلام می کرد که ایران برای آزادی فره باغ از اشغال ارمنی ها، نه تنها در جبهه آزربایجان است بلکه مانند تورکییه، از دادن هیچ نوع کمک و حمایت از آزربایجان دریغ و کوتاهی نخواهد کرد.

می توانست بگویند که در شورت درخواست آزربایجان، تمامی توان نظامی ایران در خدمت آزربایجان خواهد بود.

نگفت. چرا؟ چون برای فریب افکار عمومی تورک های جنوب آزربایجان و همه تورک های ساکن در وجب به وجب ایران سخن گفت.

فریب تاکتیک حیله خامنه ای را نخوریم.


انصافعلی هدایت

  تورنتو - کانادا

سوم (03) نوامبر 2020

hedayat222@yahoo.com

میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام

  میلی دوشونجه، میلی سرمایه، میللی سرمایادار، میللی یاشام بو گون چالیشدیم‌؛ میللی دوشونجه‌نی میللی سرمایا، میللیدسرمایادار ین نه اولدوقونو ...