Thursday, November 25, 2021

ایرانی‌ها، کدام ملت هستند؟

 











ایرانی‌ها، کدام ملت هستند؟

اگر شما تورک‌ها، تورکمن‌ها، قشقایی‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ... را ملت نمی دانید، پس ...

پس ملت چیست و کدامین مشخصه های تعریفی علمی را دارد؟

آیا مقصود شما از ایران همان مفهوم پانفارس‌ها است؟
فعلا که منظور پانفارس ها از ایران، فقط فارس‌ها هستند.
چرا مه فارس‌ها، خودشان را در خارج از ایران، ایرانی معرفی نمی کنند، بلکه پرشین معرفی می کنند.

یعنی ایران برای فارس ها، مساوی فارس یا فارس‌ها است.

در این صورت، بقیه که فارس نیستند، چه هستند؟
بقیه ای که فارس‌ها را قبول ندارند، چه هستند؟

بقیه ای که می خواهند کشورهای مستقل خودشان را داشته باشند، چه هستند؟
چرا نمی توان آن ها را ملت نامید؟
چه اشکالی برای شما دارد که نمی توانید آن ها را ملت بنامید؟

آیا اگر آن ها را ملت بنامید، باید حقوقی برابر و مساوی فارس ها داشته باشند و شما از این وضع نگران هستید؟
نگران هستید که منافع شما از بین برود؟
نگران هستید که زبان فارسی نابود بشود؟
آیا این تفکری استعماری نیست؟

چرا می توان در کانادا، هر استانی را ملت نامید ولی در ایران نه؟
چرا در آمریکا، «ایالات متحده آمریکا» یعنی دولت های متحد شده آمریکا، می توانند ملت-دولت باشند ولی ملل غیر فارس در ایران نمی توانند ملت - دولت باشند؟


خاصیت روابط بین الملل

 

خاصیت روابط بین الملل





دوست من، در مبارزه برای استقلال یک ملت و کشور، باید حمایت کشورهای بزرگ را در عرصه بین المللی جاب و جذب بکنید والا هیچ کاری نمی توانید بکنید.
در مباحث سیاسی، باید منصف بود و اعتراف که کردها از ما موفق‌تر بوده‌اند و توانسته اند فعالیت سیاسی خود را تداوم ببخشند و از نسلی به نسل دیگر منتقل بکنند و دارای تجربه بسیار مفیدی هم هستند. همچنین دارای خود آگاهی فردی و ملی هم هستند و این خود آگاهی به نفع فارس ها از آن ها گرفته نشده است.
چیزی که در ما تورک‌ها، تجربه مبارزاتی ما، از نسلی به نسل دیگر منتقل نشده و نوعی از آگاهی و خود آگاهی در ما پدید نیاورده است. ما خیلی راحت‌تر از کردها شیتشوی مغزی شده و آسیمیله شده ایم.
چرا؟
برای این که بعضی از کشورها آنها را برسمیت شناخته و از آن ها حمایت های‌ سیاسی، نظامی، تسلیحاتی، پولی و ... می کنند.
در مقابل، هیچ کشوری، از ما، در هیچ زمینه ای، حمایت علنی و  نمی کند.
طبیعی است که هیچ کشوری، از یک گروه سیاسی-نظامی حمایت خالی و بدون بده و بستان انجام نمی دهد.
این، هم هیچ ربطی به کرد بودن و یا یک گروه سیاسی خاص ندارد. همه کروه‌ها و کشورها، رفتارها و تعهدات متقابل انجام می دهند.
چرا که حتی روابط کشورها هم با همدیگر از همین قانون «بده و بستان سیاسی و ...» پیروی می کند.
منتهی، چون، همه ما از طرف پهلوی‌ها و جمهوری ایران چنان شستشوی مغزی شده ‌ای‌ که بر اساس آنچه ان ها در ذهن ما کاشته اند، همه چیزها را از آن زاویه دیده و تفسیر می کنیم.
چرا یک نوع رفتار سیاسی که  بر اساس بده و بستان سیاسی است را تنها برای یک گروه خاص قبیح می دانیم؟ اما همان عمل را برای دیگر گروه‌ها و کشور ها قبیح نمی دانیم؟ پاسخ در شستشوی مغزی ما است. متخصصان شستشوی مغزی، تفکر ما را بر اساس نیاز و خواست و منافع خودشان سبستم مهندسی کرده اند.
در نتیجه ما مسایل را همچون کارشناسان جمهوری ایران و پهلویسم می فهمیم و بر اساس فهم مهندسی شده خود هم رفتار می کنیم.
از طرف دیگر، چنین تحلیل‌هایی، در پی آن است تا ضعف خودمان را در ارتباط با جهان و بده و بستان های بین المللی  بپوشانیم.
اگر، روزی، ما تورک ها هم وارد فاز مبارزه نظامی بشویم، ما هم با دیگر کشورها بده و بستان خواهیم داشت و این اصلا و ابدا، نه تنها قبیح نیست، بلکه گام اول روابط سیاسی و جدی گرفته شدن شما به عنوان یک‌ فرد، گروه، یا کشور در عرصه جهانی یا منطقه ای هست.
باید بدانیم که بدون حمایت بین‌ المللی، هیچ گروه‌ سیاسی موفق نشده و نمی شود. هیچ ملتی نمی تواند استقلال سیاسی خود را بدست بیاورد
انصافعلی هدایت

qəhrəmanlıq, ıdeoloji ve liderlik çaği



Qəhrəmanliq, ıdeoloji və liderlik çagi bitibmi?

Qəhrəmanliq çağı, heç bir zaman geçmez. Hər zaman, qəhrəman lazim dir tabir toplumu ve bir milləti hərəkətə gəçirsin.
Amma farsların eşşəyi sudan geçdiyi üçün, onlar deyirlər ki Qəhrəmanlıq və habelə İdeoloji çağı geçib.
Taki bu şozə inanan millətlərin, heç birinin lideri, qəhramanı və ideolojisi olmasın.
Qəhrəmansız, lidersiz ve ideolojisiz bir millet, məhv olmağa məhkumdur.









حیزبین دوغال ایشی لیدرلیک دیر

 

حیزبین دوغال ایشی لیدرلیک دیر

دوستوم، حیزب و پارتی‌لرین میللت (ائل) و وطن (ئورد) اوچون‌ بیر خیاللاری و ایدآللاری اولمالی دیر.
او خیال و ایدآللاری‌ عمله‌ گتیرمک‌ اوچون دورکی، دولتی اله‌ گئچیرمه‌لی‌ دیرلر. یانی رئیس‌ اولمالی دیرلار.
ایله یازمیسیز کی ایله بیل، رییس اولماق ایستی‌ین‌لر بیر گوناه‌ ایشدیرلر.
یوخ دوستوم، ایشین‌ قورالی‌ و قاداسی‌ بو دور.
بیر دوشونجه‌‌نی ایشه قویماق اوچون دور کی فردلر یا پارتی‌ لیدرلری رئیس‌ اولماق‌ ایستیرلر.
رئیس‌ اولماقی پیسله‌مک، ایران‌ رئژیم‌لرینین‌ بئیین‌ یئخاماسیندان‌ دوغولموس‌ بیر فیکیردیر.
هر بیر دوغال توپلومدا، هر کس رئیس اولماق ایستر و رییس اولماق، هر خانیمین و هر آغانین دوغال حاققی دیر حتی اگر ایدآلی بئله اولماسا.










چچ


من به لهجه ام افتخار می کنم!!!

 




من به لهجه ام افتخار می کنم!!!

چرا؟
چون:
1. من دو، سه، چهار زبان بلدم. تو یکی.
2. مغز من قوی تر از بی لهجه هاست. مغز تو ضعیف است.
3. تارهای صوتی من قدرتمند هستند.
4. دانستن هر زبان، به معنی یک فرد اضافه‌تر است. من چند زبان= انسان عاقل را در خودم جمع کرده ام. تو در حد هیچی.
5. من، می توانم با چند ملت ارتباط برقرار بکنم. تو نمی توانی.
6. من، به تنهایی، چندین ملت، فرهنگ و تمدن هستم. تو نیستی.
7. من می توانم از محصولات فرهنگی، هنری و نوشتاری مللی که زبانشان را می‌دانم، استفاده بکنم. تو نمی توانی.
8. من مولتی کالچرالم و به نوعی جهان وطن هستم. تو نیستی.
9. من بخاطر زبان هایی که می دانم، ذاتا، دموکرات هستم. تو نیستی.
10. من بخاطر زبان هایی که می دانم، به زبان ها و فرهنگ‌ها و درنتیجه به انسان ها احترام می گذارم. تو چون زبان نمی دانی، به فرهنگ‌ها، زبان ها و انسان ها هم احترام نمی گذاری.
11. یک زبانگی، دیکتاتوری زبانی است. چون تو دارای لهجه نیستی، به دیکتاتوری زبانی مبتلا هستی.
12. دیکتاتوری زبانی، به دیکتاتوری فکری و رفتاری منتهی می شود و تو دیکتاتوری.
13. هر زبانی، یک‌ طرز تفکر است. شیوه‌های اندیشیدن، خودش روشنفکری است. من روشنفکرم. تو نیستی.
14. هر زبانی یک روشنایی و محدوده بزرگتری از آزادی است. من به وسعت زبان هایی که می دانم، آزادم اما تو در تاریکی و زندان یک زبان مانده ای.
15. تو لهجه من را مسخره می کنی، چون تو پستی خودت را در پشت تحقیر دیگران پنهان می کنی.
16. بجای تحقیر لهجه‌دارها، یک زبان را یاد بگیر. تو حتی نمی توانی تورکی من را با لهجه صحبت بکنی. پس چرا می خندی؟

















Wednesday, November 24, 2021

رمز اسارت تورک ها به فارس ها







 


رمز اسارت تورک ها به فارس ها

شرایط منطقه ای ما تورک‌ها در آزربایجان جنوبی خیلی بهتر از کردها در این منطقه بوده است.
ولی شیعه‌گری و تقلید مذهبی از شیعه‌گری فارس‌ها، ما را، هم از مبارزه و انتقال تجربه‌های مبارزاتی-سیاسی و هم از جهان تورک جدا نگه داشت.
در نهایت هم شیعه‌گری فارس، ما تورک‌ها را به عنوان یک ملت و کشور، به مستعمره شیعیان فارس درآورد.
آیا شیعه گری فارس، همین دیدگاه را نسبت به شیعه‌های عراق، جمهوری آزربایجان، سوریه و لبنان و ... ندارد؟
و آیا آن شیعه‌ها را عمیق استراتژیک و قربانیان خط مقدم جبهه پانفارسیسم دینی نمی بیند؟
فرق کردها با ما در این است که  کردها، زنجیر اسارت مذهبی، زبانی، پوشش، و سیاسی شیعه گری فارسی را به گردن نکشیدند و بشکا یک‌ملت به اسارت فارس‌ها در نیامدند.
ولی ما تورک های آذربایجان جنوبی، ابتدا، اسیر مذهبی فارس ها شدیم. در مرحله بعدی به اسارت فکری، سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی و نظامی فارس‌ها درآمدیم.
گناه را بگردن دیگران نیندازیم. ما خود، آنهم داوطلبانه، اسارت مذهبی، فکری، سیاسی و استعماری فارس‌ها را پذیرفته ایم. رهایی از این اسارت هم بدون شکستن زنجیر اسارت مذهبی ممکن نخواهد شد.
















Tuesday, November 23, 2021

دیگران را متهم نکنیم. این خاصیت روابط بین الملل است

دوست من، در مبارزه برای استقلال یک ملت و کشور، باید حمایت کشورهای بزرگ را در عرصه بین المللی جاب و جذب بکنید والا هیچ کاری نمی توانید بکنید.
در مباحث سیاسی، باید منصف بود و اعتراف که کردها از ما موفق‌تر بوده‌اند و توانسته اند فعالیت سیاسی خود را تداوم ببخشند و از نسلی به نسل دیگر منتقل بکنند و دارای تجربه بسیار مفیدی هم هستند. همچنین دارای خود آگاهی فردی و ملی هم هستند و این خود آگاهی به نفع فارس ها از آن ها گرفته نشده است.
چیزی که در ما تورک‌ها، تجربه مبارزاتی ما، از نسلی به نسل دیگر منتقل نشده و نوعی از آگاهی و خود آگاهی در ما پدید نیاورده است. ما خیلی راحت‌تر از کردها شیتشوی مغزی شده و آسیمیله شده ایم.
چرا؟
برای این که بعضی از کشورها آنها را برسمیت شناخته و از آن ها حمایت های‌ سیاسی، نظامی، تسلیحاتی، پولی و ... می کنند.
در مقابل، هیچ کشوری، از ما، در هیچ زمینه ای، حمایت علنی و  نمی کند.
طبیعی است که هیچ کشوری، از یک گروه سیاسی-نظامی حمایت خالی و بدون بده و بستان انجام نمی دهد.
این، هم هیچ ربطی به کرد بودن و یا یک گروه سیاسی خاص ندارد. همه کروه‌ها و کشورها، رفتارها و تعهدات متقابل انجام می دهند.
چرا که حتی روابط کشورها هم با همدیگر از همین قانون «بده و بستان سیاسی و ...» پیروی می کند.
منتهی، چون، همه ما از طرف پهلوی‌ها و جمهوری ایران چنان شستشوی مغزی شده ‌ای‌ که بر اساس آنچه ان ها در ذهن ما کاشته اند، همه چیزها را از آن زاویه دیده و تفسیر می کنیم.
چرا یک نوع رفتار سیاسی که  بر اساس بده و بستان سیاسی است را تنها برای یک گروه خاص قبیح می دانیم؟ اما همان عمل را برای دیگر گروه‌ها و کشور ها قبیح نمی دانیم؟ پاسخ در شستشوی مغزی ما است. متخصصان شستشوی مغزی، تفکر ما را بر اساس نیاز و خواست و منافع خودشان سبستم مهندسی کرده اند.
در نتیجه ما مسایل را همچون کارشناسان جمهوری ایران و پهلویسم می فهمیم و بر اساس فهم مهندسی شده خود هم رفتار می کنیم.
از طرف دیگر، چنین تحلیل‌هایی، در پی آن است تا ضعف خودمان را در ارتباط با جهان و بده و بستان های بین المللی  بپوشانیم.
اگر، روزی، ما تورک ها هم وارد فاز مبارزه نظامی بشویم، ما هم با دیگر کشورها بده و بستان خواهیم داشت و این اصلا و ابدا، نه تنها قبیح نیست، بلکه گام اول روابط سیاسی و جدی گرفته شدن شما به عنوان یک‌ فرد، گروه، یا کشور در عرصه جهانی یا منطقه ای هست.
باید بدانیم که بدون حمایت بین‌ المللی، هیچ گروه‌ سیاسی موفق نشده و نمی شود. هیچ ملتی نمی تواند استقلال سیاسی خود را بدست بیاورد
انصافعلی هدایت

 

Sunday, November 21, 2021

سطح آی‌کیوی ایرانیان و عقب ماندگی

 




سطح آی‌کیوی ایرانیان و عقب ماندگی

متوسط هوش ایرانی‌ها 84 است.
متوسط هوش مغول ها 101  است.
دیگران را مسخره، تحقیر و مسئول عقب ماندگی ذهنی، فکری و شعوری خود نکنیم.
دیگران را مقصر عقب ماندگی خود نشماریم.
فعالیت‌های اصلاحگرانه اجتماعی، اقتصادی و زیستی و آموزشی، در این منطقه، با ناصرالدین شاه تورک آغاز شد.
آن اصلاحات، با جنبش مشروطه که از بالا به پایین بود، تکامل یافت.
اما آن اصلاحات، با کودتایی علیه رشد اجتماعی، سیاسی، حقوقی، آموزشی و اقتصادی ملل در این منطقه، نابود شدند.
در پی کودتای رضا میرپنج، رشد واپسگرایانه و عقب ماندگی به این ملل تحمیل شد. و شدیه، ان عقب مانده های فکری که هستیم.
نتیجه صد سال عقب ماندگی، خود ما و جامعه ماست. نمی توانیم انکار بکنیم.
در چنین حال و اوضاعی، تحقیر دیگران، نشانه‌ای از عمق عقب ماندگی و حس حقارتی است که در درون خود ما و‌ جوامع ما زیست می کند. ما نه تنها عقب ماندگی فکری را که حقارت درونی و فکری را هم زندگی می کنیم.
تحقیر دیگران، برون ریخت حس حقارت درونی است که خود آن شخص، آن جامعه، آن فرهنگ و آن سیستم سیاسی، آموزشی و حقوقی زیست می کند. و همه آن‌ها را سبستم حاکم، با سیاست‌هایش، به جامعه تحمیل می کند.
باید، برای رهایی از عقب ماندگی فکری، جبران خسارت ها و پیامدهای عقب ماندگی فکری و شعوری صد ساله چاره‌ای بیندیشیم.
رابطه بین توسعه و میانگین هوش در هر اجتماعی، یک فاکتور و عامل بسیار مهمی در توسعه علمی، تکنولوژیکی، سیاسی، حقوقی، فلسفی، فکری، اجتماعی، انسانی، دموکراتیک، و .... آموزشی و دانشگاهی است.
سطح میانگین هوش، با سطح رفاه، امنیت، آزادی، حق زیستن آزاد و ... حق انتخاب دولت، سیستم آموزشی و سطح زبان آموزشی و ... در هر جامعه ای در ارتباط مستقیم است.
خود زبان تحمیلی به جامعه هم در رشد یا عقب ماندگی فکری جامعه نقش بازی می کند.
آیا زبان تحمیلی به جامعه و سیستم آموزشی، پویا است یا جامد است و افکار و ظرف خود را منجمد می کند؟
هر چه، یک جامعه ای، از نظر اقتصادی و سطح رفاه، فقیر تر باشد، به همان میزان عقب مانده تر خواهد بود.
هر چه خفقان در جامعه‌ای عمیق‌تر و بیشتر باشد و  هر چه حق انتخاب نوع زندگی در میان یک‌ ملت محدودتر باشد، به همان میزان عقب مانده تر خواهد بود.
تحقیقات علمی نشان می دهد که ایرانیان جزو عقب مانده‌ترین ملل از نظر فکری بوده و در ناتوانی فکری غوطه‌ور شده‌اند.
می توانیم، نتیجه تحقیقات علمی را انکار کنیم.
حتی می توانیم، بر عقب ماندگی خود، نامی زیبا و شاعرانه بدهیم‌.
حتی، می توانیم به عقب ماندگی خود افتخار بکنیم.
اما دنیا منتظر ما و ملل عقب مانده نخواهد بود.
آیا می توانیم در میان توسعه فکری و عقب ماندگی، انتخاب درستی بکنیم؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
21 نوامبر 2021
hedayat222@yahoo.com



Friday, November 19, 2021

آب و دشمنی فارس‌ها با تورک ها و عرب‌ها



سیاست‌های پانفارس‌ها و پان‌ایرانیست‌ها برای اجبار به کوچ تورک‌های آزربایجان از وطن تاریخیشان، از زمان کودتا بر ضد تورک‌ها و مشروطه، و از هنگام به روی کار آوردن رضا کودتاچی تا امروز تداوم داشته و دارد.
اما در حدود صد سال بعد و در جمهوری اسلامی ایران پانفارس، سیاست مهاجر کردن تورک ها، با خشکاندن دریاچه ارومیه، به اوج خود رسید.
تورک‌هایی که مخالف کوچ از وطنشان بودند، در شهرهایشان، به راهپیمایی مسالمت آمیز، اعتراض بر سیاست های فارس‌ها، در اصرار بر خشکاندن دریاچه ارومیه دست زدند.
فرمان مجازات‌های سنگین تورک‌ها، کشتار، دستگیری، زندان، اخراج از کار، اخراج از دانشگاه، آتش زدن اماکن خصوصی و عمومی در شهرهای تورک توسط پلیس و لباس شخصی ها و غارت اموال مردم توسط عمال دولت و پانفارس‌ها ... صادر شد.
تعداد بیشماری از تورک‌های معترض به سیاست‌های پانفارس‌ها، در این اعتراض‌های مسالمت‌ آمیز کشته شدند. صدها تن زخمی، صدها تن دستگیر و زندانی، صدها تن هم از زندگی عادی و تحصیل محرومانده شدند.
در آزربایجان و هر نقطه ای که تورک ها زندگی می کردند، حکومت نظامیان و بگیر و ببند برقرار شد.
تمامی رسانه های پانفارس، در داخل و بیرون مرزهای ایران جعلی، اعتراض‌های مسالمت‌آمیز تورک‌ها را بایکوت و تورک‌ها محاصره رسانه‌ای کردند تا دنیا از وجود و اعتراض تورک‌ها به سیاست‌های خشکاندن و کویری کردن آزربایجان بی‌خبر بماند.
در حالی که آزربایجان، همیشه تاریخ، دارای منابع آبی لازم بوده و است.
عین داستان بی آبی مصنوعی و برنامه‌ریزی شده برای تورک‌ها، در الاحواز و برای عرب‌ها هم تکرار شد.
همان جنابت‌ها و همان محاصره کردن‌های رسانه‌ای در عربستان هم حکمفرما شد.
اما داستان آب و بی آبی در اصفهان فارس، یزد فارس، کرمان فارس، کاشان فارس، سمنان فارس، قم فارس و ... فارس که هیچ منبع آبی ندارند، بسیار متفاوت از مقوله کشتار در میان تورک‌ها و عرب‌ها بود.
در حالی‌که فارس‌ها، همیشه تاریخ، در بخشی از کویر و صحرای بی آب و علف ساکن بوده اند.
بعضی ها هنوز نمی خواهند بپذیرند که دولت پانفارس، از منافع اصفهانی‌های فارس، یزدی‌های فارس، کرمانی‌های فارس، کاشانی‌های فارس، سمنانی‌های فارس، قمی‌های فارس و ... دفاع و حمایت همه جانبه می کند.
دولت فارس‌ها، در زیر نام ایران، برای آبادانی مناطق فارس نشین و آماده کردن مناطق فارس نشین برای مهاجر پذیری بیشتر از تورک‌ها و‌عرب های مهاجر، از خزر، عمان و خلیج عرب، به آنجا آب پمپاژ کرده است.
در مدت کوتاهی، آب وطن ملت تورک قشقایی‌، لورها، بختیاری‌ها و عرب‌ها را به منطقه کویرستان و فارس نشین منتقل کردند.
برای تصفیه و پمپاژ هر متر مکعب آب به منطقه فارس‌ها، بین چهار تا شش دلار هزینه می کنند.
اگر با کشتی، برای فارس‌ها آب وارد می کردند، ارزانتر تمام می شد.
هزینه آبادانی اصفهان‌ فارس، یزد فارس، کرمان فارس، کاشان فارس، سمنان فارس، قم فارس و ...فارس را به بهای ویرانی سرزمین و زندگی ملت تورک قشقایی، لورها و بختیاری‌ها، عرب‌ها تامین کردند.
آیا این استعمار آشکار و عیان نیست که سرزمین و زندگی چند  ملت تورک قشقایی، لورها، بختیاری‌ها و عرب‌ها را فدای تامین آب فارس‌های کویر نشین بکنند؟
در حالی که اعتراض عرب‌ها و تورک ها را با شدیدترین وجه ممکن پاسخ داده بودند، خود دولت پانفارس، ترتیب اجتماع بظاهر را اعتراضی فارس‌ها در اصفهان را می دهد.
امنیت اجتماع کنندگان فارس را تامین می‌کند.
رادیو و تلویزیون را مامور پخش مستقیم اعتراض اصفهانی‌های فارس می کند.
هیچ‌ فارسی دستگیر نمی شود. هیچ  فارسی زندانی نمی شود. هیچ فارسی کشته نمی شود.
هیچ‌ فارسی از کار و زندگیش نمی افتد.
هیچ فارسی از ادامه تحصیل محروم نمی شود.
در حالی که همه این روند، در آزربایجان و در میان تورک ها و در سرزمین الاحواز، خشن و خونبار و برای این دو ملت، بسیار پر هزینه بود.
نه تنها هیچ‌ خشونتی بر علیه اصفهانی های فارس اعمال نشد، بلکه برای معترضان فارس، غذا گرم هم هدیه دادند تا برای ادامه اعتراض و نرفتن به خانه هایشان، تاب و توان لازم را داشته باشند.
باز هم، تجربه مشروطه، دیگ‌های غذا و سودی که کویری‌های فارس بردند، تکرا شد.
نه، فارس‌ اصفهانی، فارس شیرازی‌، فارس یزدی‌، فارس کاشانی‌، فارس سمنانی‌، فارس قمی و فارس ... هیچ شباهتی به تورک‌ها، قشقایی‌ها، تورکمن‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ... ندارند.
فارس‌ها، در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مهاجر پذیری، تامین نیازهای زیستی همچون آب، تاسیس کارخانه‌های تولیدی با مصرف آب فراوانی که منطقه کویری فارس‌ها، فاقد آن همه آب است، بسیار لارج، چاق، مرفه و دارای امتیاز فارس بودن هستند و ... هیچ تناسبی، در هیچ‌زمینه‌ای با تورک‌ها، تورکمن‌ها، قشقایی‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ... ندارند.
فارس ها، کدام امتیازهای ویژه‌ دیگر را دارند که بقیه ملل تحت استعمار فارس‌ها از آن امتیازها محروم هستند؟
مبنا و اساس اختصاص آن‌ همه امتیاز برای فارس‌ها چیست جز فارس بودن و داشتن حکومتی مبتنی بر پانفارسیسم؟

انصافعلی هدایت

حق آدلی بیر وارلیق یوخدور ایللا کی گوجلو اولوب، حاقی تعریف ادیب، گوجسوزله‌ره قبول اتدیره‌سیز

  حق آدلی بیر وارلیق یوخدور ایللا کی گوجلو اولوب، حاقی تعریف ادیب، گوجسوزله‌ره قبول اتدیره‌سیز بو دانیشیق دا، فیکیریمی گیزلتمه دن، پولیتیک ا...