آغاز پایان فصل یخبندان و استعمار ایرانی








 یکی از مقام های وزارت ارشاد  (سید محمد بهشتی: مدیر عامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی) دوران هشت ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد را زمستانی ترین دوران جمهوری اسلامی ایران خواند ولی نگفت که چه زمانی در ایران زمستان  فرهنگی نبوده است؟ وی اطلاع هم نداد که زمستان مورد نظر وی به کدامین سمت می رود؟ یخبندان یا بهار؟

در همین حال، منابع خبری از داخل ایران خبر می دهند که هیات نظارت بر مطبوعات در ایران، وب سایت "دولت بهار" را متوقف کرده و به روزنا مه های "شهروند"، "ایران"، "هفت صبح" و "مردم سالاری" تذکر داده است.

چندی قبل وب سایت های "معیار نیوز"، "روشنایی"، "بهارنا"، "بهارآنلاین"، "برداشت نیوز"، "امتداد مهر"، "تفکر ایمانی"، "آرمانشهر" و وبلاگ "شفیعی کیا" که  در مجموعه طرفداران همین زمستان و مدافعان آن بودند هم مبتلا به فیلترینگ شدند.

در کنار این سخت گیری ها برای هر روزنه ای از آزادی بیان و آزادی در فارسیستان ایران، به حمایت گسترده از دستگاه پروپاگاندا و تبلیغاتی  در کشورهای خارجی پرداختند و به حدادعادل اجازه دادند تا "فصلنامه مطالعات اسلامی به زبان های اروپایی" را براه بیندازد.

ایران در چند سال گذشته، میلیون ها جلد کتاب فارسی را چاپ کرده و در مدارس کشورهای فارسی زبان همسایه و به رایگان، توزیع کرده است و می کند.

در روزهای اخیر، وب سایت "صراط" نیز فیلتر شده بود. مدیر مسئول این وب سایت، فرزند آیت الله مرتضی مطهری است. او به این فیلترینگ دولت اعتراض کرد اما خواستار رفع فیلترینگ نشد، بلکه از دولت خواست تا آن وب سایت هایی را فیلتر کند که هنوز از دولت ایران مجوز نگرفته اند و تن به زنجیرهای فکری دولت نسپرده اند.

بر اساس گزارش کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران، "ایران در ردیف چهارم  کشورهای سرکوب‌ کننده مطبوعات دنیا" قرار دارد و پس از کشورهای "اریتره"، "کره‌ی شمالی" و "سوریه" جای گرفته است.

کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران در گزارشی اعلام کرد: ۱۰ کشوری که توسط نظام‌های دیکتاتوری اداره می‌شوند، سانسور شدیدی را از طریق تعطیلی دفاتر رسانه‌های جهانی و همچنین سرکوب روزنا‌مه‌ نگاران داخلی اعمال می‌کنند. مقر کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران در نیویورک است.

این در حالی است که گزارش های چنین مجامعی، تحت تاثیرفارس ها و بقلم آن ها و از دید  منافع استعمارگران فارس تهیه و نوشته می شود. در آن ها به مردم دنیا گفته نمی شود که اوضاع آزادی ها در میان اکثریت ملت های تورک، عرب، بلوچ، ترکمن، کرد، لر و ... که در مستعمره های ایران اسیر هستند، بسیار تاسف بارتر از فارسیستان هستند.

مردم دنیا نمی فهمند که ده ها میلیون انسان غیر فارس که در ایران زندگی می کنند، حق داشتن آزادی های ناچیزی که فارس ها دارند را هم ندارند. مردم دنیا نمی فهمند که این ملت ها به دنبال آزادی نیستند، بلکه به دنبال ذره ای از حقوق انسانی خود هستند که آزادی یکی از آن هاست که در میان آن حقوق، گم شده است.

این ملت ها، یک مدرسه، به زبان های خود و در سرزمین هایشان ندارند. دولت با پولی که از آنان می گیرد، برایشان و در زبان خودشان، یک کتاب هم چاپ و منتشر نمی کند. روزنامه ای که بتوان آن را روزنامه ای حرفه ای و قابل عرضه در دکه های مطبوعاتی دانست، در مستعمره های ایران وجود ندارد.

تمامی زبان های غیر فارسی: تورکی، عربی، لری، کردی، بلوچی، ترکمنی، بختیاری، گیلکی، مازنی و ... فارسیزه می شوند. هیچ اداره ای زبان های غیر فارسی را به عنوان زبان ملی آن ملت ها برسمیت نمی پذیرند. هیچ فردی به خاطر زبان مردم آن منطقه، در کارها و اداره های دولتی استخدام نمی شوند. اگر هم مستخدمی به زبان مادری مردم منطقه خود سخن بگوید، از کار و سمتش اخراج می شود.

تاریخ مردمان غیر فارس در ایران و بصورت رسمی و علنی انکار می شود. تاریخ این ملت ها که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهند، در کتاب های درسی جایگاهی ندارند. اگر هم در جایی سخن از تاریخ ملت های غیر فارس رفته است، در تحقیر آن ملت کوشیده شده است.

نام های جغرافیایی: شهرها، روستاها، ساختمان ها، کوه ها، دره ها، دشت ها، گیاهان و حیوانان عوض می شوند و همه آن نام ها فارسیزه می شوند. اگر هم مردم بخواهند از نام های معنادار در فرهنگ ملی خود استفاده کنند، چون توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران، ایرانی و فارسی شناخته نمی شوند، حق استفاده از آن نام ها برای همان ملت ها وجود ندارد.

اکثریت مردم ایران نمی توان در زبان خود، برای کار، تجارت و مغازه هایشان نام و نشان فرهنگی و تاریخی خود را انتخاب کنند.  آنان نمی توانند و حق ندارند، برای فرزندان خودشان نام دلخواهشان که برخاسته از فرهنگ و تاریخ خودشان است رابرگزینند.

  در عین حالی که اندیشه استعماری و حاکمیت استعماری در یک قرن گذشته در ایران، در تلاش بوده و است تا فرهنگ، تاریخ، زبان، موسیقی، ادبیات، پوشش و لباس، و حتی دین این مردمان را تغییر داده و "فارس رنگینه" کنند.

آن ملت ها، بوسیله فارس ها، در بی سوادی مطلق نگه داشته می شوند. حق تشکیل هیچ نوع گروه، انجمن، جمعیت و "ان جی او" های سیاسی، ادبی، مدنی را ندارند و همه جمعیت هایی که در سال های طولانی موجود بوده اند، توقیف شده و از بین رفته اند.
اگر گفته آقای بهشتی؛ یکی از مدیران ارشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران صحت داشته باشد و هشت سال گذشته در ایران و برای فارس ها، زمستانی ترین سال بوده باشد، در آذربایجان، در ترکمنستان، در کردستان، در بلوچستان، در عربستان و ...  یک قرن یخبندان بوده است و بسیاری از آزادی ها و فعالیت های ادبی، هنری این ملت ها نه تنها مجال تولد نیافته اند، بلکه، تمدن، تاریخ و زبانشان در این یخبندان فارسیسم از بین رفته و در حال زوال هستند.

با آن که یخبندان فارسیسم هنوز دوام دارد، اما مبارزان ملت ها، با شعله هایی که در اینجا و آنجا برافروخته اند، آغاز فروپاشی عصر یخبندان فارسیسم را صدا می زنند.

زمانی که این یخبندان یکصد ساله فرو بریزد، اثری از ایران واستعمارش نخواهد ماند ولی عجیب آن است که سیاه فکران فارسیسم که خود را "روشنفکر" می نامند، به آغاز پایان فصل یخبندان و استعمار ایرانی ایمان نیاورده اند و  با انکار آن، آب در هاون می کوبند و صورت مسئله را نادیده می گیرند که بدست همین ملت های استعمار زده، حل خواهد شد. 





Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر