چرا مظلوم و شکست خورده را متهم می کنیم









متن مقاله دوست و برادر بسیار محترم من؛ دکتر عباس جوادی
همان موضوعی است که وقتی من در ایران هم بودم و حتی در اداره اطلاعات و زیر بازجویی هم بودم،می گفتم و می نوشتم و منتشر هم شده اند

تنها کسری این نوشته بسیار خوب، آن است که در مورد مواضع روشن فکران، نویسندگان و اصحاب سیاست و همکاران ایشان و من در رسانه های فارسی زبان و سکوت آن ها سخن نمی گوید

درست است که یک بخش کوچک از ترک های افراطی، با هر چه فارس زبان و ایرانی هست، مخالفت می کنند اما باید تصدیق کرد که اکثریت فارس ها، بخصوص نویسندگان، فعالان سیاسی و اجتماعی، ادیبان، مبارزان راه آزادی، مبارزان در راه برابری حقوقی، این خواست به حق و مشروع، قانونی، انسانی و طبق حقوق و معاعدات بین المللی آذربایجانیان و دیگر غیر فارس ها را به رسمیت نمی شناسند. با خواست های به حق و قانونی و انسانی این ملت ها همراهی نمی کنند و سیاست سکوت که معنایی جز مخالفت یا درخواست های آذربایجانیان و دیگر ایرانیان را ندارد، در پیش گرفته اند

به عقیده من؛ نباید تنها رادیکال های آذربایجانی، کردها، بلوچ ها، ترکمن ها، عرب ها را متهم کرد بلکه باید رادیکال های فارس و بخصوص سکوتشان را محکوم کرد
این گره، نه با عقب نشینی ترک های افراطی که با موافقت و همراهی فارس ها و مرکز گرایان با خواست های حاشیه نشینان و محرومان از حقوق انسانی و بین المللی، حل شدنی است

اگر این موضوع به دادگاهی بین المللی کشیده شود، کدام طرف این دعوا از منظر حقوق بین الملل و در افکار عمومی مردم دنیا محکوم خواهد شد؟

چرا ما به بیراهه برویم؟

اگر حق را به حقوق بین الملل و افکار عمومی واگذار کنیم که معمولا مدعی آن هستیم، کدام طرف این منازعه در ایران، در چنان دادگاهی پیروز خواهد شد؟ و ما در کدام سمت دعوا ایستاده ایم و از کدام طرف مناقشه حمایت می کنیم و از کدام طرف دعوا و حقوق می خواهیم کوتاه بیاید؟

و اگر این فرض تشکیل دادگاهی بین المللی، لباس واقعیت بپوشد ، شما و من به عنوان یک انسان، یک روشنفکر، یک فعال حقوق بشر، یک فعال سیاسی، یک نویسنده، یک محقق، یک مبارز راه آزادی و مخالف استعمار و استثمار ملت ها، در کجای تاریخ ایستاده ایم و با چه قضاوتی رو به رو خواهیم شد؟

نباید مسئله را طوری طرح کرد که حل آن را دشوار و پیچیده تر جلوه دهد

اگر مرکزگرایان و ایران پرستان می خواهند ایران، متحد و یکپارچه بماند، راهش انکار در سکوت حقوق و خواست ملت های ایرانی غیر فارس و متهم کردن آن ها به رادیکالیزم یا تجزیه طلبی نیست. راهش اعتراف به حقوق داده نشده و حمایت از آن ملت ها برای دستیابی به این حقوق است

راستی! چرا ایران پرستان، مرکزگراین و فارس ها را متهم به عدم رعایت حقوق این ملت ها نمی کنیم؟ چرا نمی گوییم که حقوق برسمیت شناخته شده بین المللی این همه انسان و ملت ها را غصب و نابود کرده اند و به هیچ گرفته اند؟ چرا نمی پرسیم که کدام طرف دعوا بر خلاف قوانین بین المللی عمل می کند؟ چرا آن ها را متهم نمی کنیم که باعث عقب ماندگی فرهنگی، اقتصادی، آموزشی ملت های غیر فارس می شوند و باید پاسخگو باشند؟

چرا نمی پرسیم ، چرا فارس ها اجازه نمی دهند تا دیگران هم به زبان خودشان زندگی و پیشرفت کنند؟ چرا همه کاسه کوزه ها را بر سر ملت های مغلوب می شکنیم که فقط راه تنفسی برای زنده ماندن می گردند؟

تاریخ، همیشه مغلوی و شکست خورده را مجکوم کرده است. این قانون تاریخ است. در این دعوا هم، ملت های شکست خورده ترک، عرب، کرد، بلوچ، ترکمن، و ... ایرانی متهم هستند. چرا که فارس ها در سر مصادر امور هستند. پس چون بر سر کارها و سیاست و قدرت هستند، حق با آن هاست و باید دیگران متهم شده و فرمانداران و اقوام مسلط ، از هر اتهامی مبری شوند؟

همراهی با ایرانیان غیر فارس زبان و حمایت از حقوق انسانی آن ها، عقب نشینی سیاسی نیست. این کار، اقدامی سیاسی و شجاعانه و عین سیاست و رفتاری سیاسی و آینده نگرانه است

همان طور که آمریکایی ها در دوران جنگ سرد، برای حل مشکل، رقیب را نادیده نگرفتند بلکه به طور غیره منتظره ای به مسکو رفته و مذاکره کردند تا منافع ملی خودشان را تامین کنند. این به مفهوم عقب نشینی نبود و نیست

اگر همه درها ، همدردی ها و حمایت ها به روی اقوام یا ملت های ایرانی غیر فارس بسته شود، چه راهی برای آن ها می ماند؟ و چه انتظاری از آن ها داریم؟آیا انتظار داریم که از اتهام زدن های ما بترسند و بر محروم ماندن از حقوق انسانی خودشان رضایت بدهند؟

آیا اگر، حقوق ملت ها و اقوام غیر فارس را برابر با فارس ها اما در همه زمینه ها بدانیم، راه برای همدلی و همراهی بیشتر بین ایرانیان از هر نژادی باز نخواهد شد و فکر تجزیه طلبی از بین نخواهد رفت؟

به عقیده من؛ خطر تجزیه ایران، از طرف ترک ها، عرب ها، کردها، بلوچ ها، ترکمن ها، شمالی ها و ... نیست. خطر تجزیه ایران، از دل رفتار سیاسی مرکزگرایان افراطی که منکر حقوق دیگر ایرانیان هستند بر می خیزد و باید آن ها را از میدان بیرون راند

آیا در میان ایران گرایان و ضد حقوق و برابری اقوام ملت های ایرانی، تمایل به همراهی و همرایی با مردم غیر فارس بیشتر است یا در میان ملت هایی که به تجزیه طلبی متهم هستند

باید از کدام طرف حمایت کرد تا ایران تجزیه نشود؟

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر