Thursday, February 21, 2019

دیالوگ: زبان مادری، عدم شجاعت روشنفکر ایرانی و ریسک تجزیه ایران

مقدمه ای برای بحث در باره "زبان مادری، عدم شجاعت روشنفکر ایرانی و ریسک تجزیه ایران" در روز شنبه ((04 اسفند 1397) همزمان با 23 فوریه 2019 که بطور زنده از تلویزیون "گوناز تی وی" پخش خواهد شد
با روی کار آورده شدن رضاخان کودتاچی علیه حکومت قانونی احمد شاه قاجار، قانون اساسی و مجلس شورای ملی، کودتاچی عوام و تحمیق شده (رضاخان کودتاچی)، باعث شد تا روشنفکر و الیت تربیت شده در غرب و در جریان جنبش مشروطه و سیاست های توسعه گرایانه پادشاهی تورک، در دام عوامزدگی، استبداد و روزمرگی برای حفظ منافع کوتاه مدت خود که وابسته به کودتاچی بود، بر آید.

این روشنفکر استبداد زده عوام شده، در تبعیت از کودتاچی، با توسعه و پیشرفت سیاسی و حقوقی جوامع و ملل در ایران مخالفت کرد و نام عقب نگه داشتن جوامع و ملل در ایران را "ایران پرستی" گذاشت و همانند ملا و آخوند، اما "فتوای سیاسی" صادر کرده و در فتوای خودش جامد شد.

ملا و ملائیزم هم همانند روشنفکر عوامزده استبداد زده، قشری اجتماعی است که  بر اساس تحمیق عوام و عوامزدگی استوار و زنده مانده است. عوام از ملا هیچ سوال روشنفکری نمی پرسد و او را به چالش نمی کشد. 

در نتیجه، ملا، روشنفکر، الیت و عوام، در یک سطح از توسعه فکری، سیاسی، حقوقی، اجتماعی و تکنیکی قرار دارند. داشتن تحصیلات عالی، جز موقعیت عالی اداری و سیاسی به قصد چپاول عوام، برتری دیگری به ملا و روشنفکر و الیت ایران پرست نداده است و نمی دهد.
برای همین، "ملا و عوام"، در بیش از هزار سال گذشته، در باتلاق شستن ماتحت خود، نماز، روزه، زکات و چگونگی "پاک کردن مال دزدی" و خوردن آن با وجدانی آسوده، مانده اند. در این هزار سال، نه ملا تعلیمی ماندگار داده و ونه چیزی عوام یادگرفته و به دانش یا تجربه او افزوده شده است.

روشنفکر، الیت، ملا وعوام، باتلاقی ایرانی و استبداد زده هستند که با هم جفت و جور شده اند تا جوامع نتوانند حرکت بکنند. 

این چهار قشر اجتماعی، تنها به منافع شخصی و آنی خود می اندیشند و آینده کل جوامع در ایران را نمی بینند و برای حفظ منافع کوتاه مدت خود، انسان های مخالف با دیدگاه های تعصبی و بی پایه خودشان را قربانی افکار عقب مانده خودشان می کنند.

انقلاب 1357 می توانست هر چهار قشر یاد شده را از باتلاق خارج بکند اما هیچ کدام از پایه های چهارگانه اجتماعی روشنفکر، الیت، ملا و عوام، آمادگی فکری و احساسی، برای خروج از باتلاق را نداشتند و خواسته و ناخواسته، عاشق باتلاق خود ساخته و تاریخی متصور خودشان هستند. 

هر چهار قشر ایرانی، می خواهند  به تاریکنای آرام-بخش تاریخ برگشته و در آرامش تاریک آن بخوابند. آن ها از آینده ای که معلوم نیست چه خواهد شد، می هراسند و نگران هستند.
گر چه،  روشنفکر و الیت عصر رضاخان کودتاچی با چند شعار عوام پسند، راه توسعه اجتماعی را بسته و همانند ملا عمل کرده بود، اما در انقلاب 1357 راه ملا، روشنفکر، الیت و عوام به هم پیوست.

ملا به یاری عوام، حکومت، سیاست، حقوق، سیستم اداری-مدیریتی و اسباب و ادوات اعمال استبداد را در دست گرفت.

در نتیجه، روشنفکر و الیت ایرانی استبداد زده، رئیس و فرمانده خود را عوض کرده و از بردگی کودتاچی به بردگی فکری ملا تن در داد.

برای بار دیگر، راه توسعه سیاسی، حقوقی، علمی، فرهنگی، زبانی و تکنولوژیک جوامع ایرانی بسته شد تا بر فاصله میان ملل توسعه یابنده و ایران، بیش از گذشته افزوده شود تا ایران و ایرانی در پناه تاریخ تشیع فارسیزه شده و کوروش اش بخواب رفته و از عقب ماندگی های همه جانبه اش لذت ببرد.

با همیاری روشنفکر، الیت، ملا و عوام ایرانی، باز هم با "حق تعیین سرنوشت" مللی که در ایران ساکن هستند و احتمالا هنوز هم رگه هایی از "ایرانیت" در میان بخشی از آن ها زنده است، با رسمی شدن و آموزش زبان های ملی، با اقتصاد، بانکداری، رشد و توسعه جوامع ملی به دور از کنترل مرکز، و ... بمخالفت تاریخی خودشان ادامه دادند.

هر چه میزان مخالفت روشنفکر، الیت، ملا و عوام استبداد زده ایرانی با حقوق ملی ملل غیر فارس بیشتر شد، بر میزان احساسات ضد فارس و ضد ایرانی مللی که در پی حقوق خود و فرار از باتلاق تاریخی هستند که روشنفکر، الیت و ملای فارسیزه شده بر عوام و ملل تحمیل می کنند، فاصله ها از هم بیشتر و عمیق تر شد.

مخالفت روشنفکر، الیت، ملا و عوام فارسیزه شده با حقوق ملی ملل غیر فارس در ایران، بر میزان تجزیه طلبی فارسیزم از یک طرف و ملل غیر فارس از طرف دیگر افزوده شد.

بنظر می رسد، این ملل با حقوق غصب شده، نیستند که ایران را به سمت و سوی تجزیه می برند، بلکه سیاست ها و افکار باتلاقی و عقب مانده و استبداد زده روشنفکر، الیت، ملا و عوام ایرانی است که با تعصب خود بر افکار تاریخی و عقب مانده یشان، راهی جز تجزیه ایران در پیش پای ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد، گیلک و مازنی و ... نمی گذارند.

آن ها فقط خواهان چاقی مفرط زبان، تاریخ، هنر و اقتصاد فارس بوده و در مقابل، لاغری و حتی مرگ زبان، تاریخ و اقتصاد و احساسات ملی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر و ... را پیگیری می کنند. فارسیزم، نمی خواهد که همه زبان ها، ملل و ... با هم و به یک اندازه چاق شده و از رفاه یکسانی برخوردار باشند

اگر تجزیه طلبی در ایران از سوی فارس در حاکمیت و ملل بدون حقوق، خواسته ای ملی و عمومی نبود، تجزیه طلبی هم معنایی مثبت و مورد تمجید نیافته بود.

اکنون که هنوز فرصتی باقی مانده و ایران هنوز تجزیه نشده است، روشنفکر و الیت ایرانی در مخالفت با ملا و عوام ایرانی، می توانند به یاری روشنفکران ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد، گیلک و مازنی و ... از باتلاق تعصبات عقب نگهدارنده خودشان بیرون بیایند و از تبدیل شدن اندیشه های ضد ایرانی به ضدیت و دشمنی در میان فارس  با ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد، گیلک و مازنی و ... جلو گیری بکنند.

حقوق ملی مورد نظر ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد، گیلک و مازنی و ... چیستند؟

آیا آموزش همه زبان های ملی در ایران ممکن است؟

 آیا زبان مادری جزئی از حقوق ملی است؟



آیا همه ایرانیان مجبور هستند تا همه زبان های ملی در ایران را یاد بگیرند؟



چرا از آموزش و رسمی شدن همه زبان ها در ایران می هراسند؟

آیا حقوق ملی، در مخالفت با حقوق بشر و حقوق بین الملل هستند؟

چه فرق هایی در بین آموزش اجباری و رسمی شدن یک زبان با رسمی و آموزشی  شدن چند زبان وجود دارد؟


آیا رسمیت زبان، به معنی تمرکز قدرت و حاکمیت در دستان صاحبان آن زبان نیست؟

رابطه میان رسمی و آموزشی شدن زبان های مادری در ایران و دیگر حقوق ملی چیست؟



آیا قدغن، غیر رسمی و غیر آموزشی بودن زبان ها، به معنی شکاف و دشمنی در میان مللی با زبان های ممنوعه با زبان رسمی نیست؟


آیا رسمی شدن و آموزشی شدن همه زبان های ملی در ایران، باعث کاهش دشمنی و نفرت در میان فارس با ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، کرد، گیلک و مازنی و ... می شود؟

آیا روشنفکر، الیت، ملا و عوام فارسزه شده، جسارت، شجاعت و اراده لازم برای خروج از پیله تنیده شده در دور خودشان را دارند؟

شروط لازم برای شکستن مرکزیت و محوریت زبان و سیاست های فارسی محور و در مرکز قرار گرفتن همه زبان ها و حقوق ملی در ایران، چیستند؟

اگر همه زبان های ملی در ایران رسمی و آموزش آن ها مانند زبان فارسی اجباری شود، افرادی از ملل فارس، تورک، تورکمن، قشقایی، عرب و ... بخواهند در دانشگاه های ملل دیگر تحصیل بکنند، با چه مشکل های تحصیلی مواجهه خواهند شد؟

آیا با رسمی شدن زبان های ملی در ایران، مدیریت و اداره ایران به خود ملل محول خواهد شد؟

رابطه بین رسمیت و ممنوعیت زبان ها با استعمار چیست؟

آیا تلاش برای مسلح شدن برای رهایی از استعمار، یک حق طبیعی و قانونی است؟

آیا استعمار "عبارت از رابطه و قضاوتی نیست که دو ملت در ذهن و حافظه خودشان  نسبت به هم" برقرار ونتیجه گیری می کنند؟ یا آن چیزی است که تبلیغات یک طرفه حاکمیت اعلام کرده و نشان می دهد؟

برای پاسخ به این قبیل از سوال ها، از آقایان
جناب فرامرز بختیار؛ رهبر حزب "اتحاد بختیاری لرستانات" و سیاستمدار لر
جناب ناصر کرمی؛ نویسنده و متفکر فارس
دکتر عبدالرحمان دویه جی؛ استاد دانشگاه، مدیر مسئول هفته نامه "تورکمن صحرا" و نویسنده تورکمن
جناب احمد هاشمی؛ کارمند پیشین وزارت خارجه ایران، دانشجو و پژوهشگر امور دفاعی و راهبردی در دانشگاه میزوری
دعوت کرده ام تا در این برنامه دیالوگ حضور داشته باشند.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و یکم (21) فوریه 2019
hedayat222@yahoo.com

No comments:

Post a Comment

در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان

 در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان https://youtu.be/Rw7VQVAIMAU?si=B_nulJvCDnyIaojl ممالک محروسه قاجار روشنفکران و رهبران...