انسانیت مذهب من است، یعنی چه؟


وقتی مولانا رومی می فرماید: "از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست" چه چیزی  در مد نظر دارد؟ انسانیت چیست؟ انسانیت چه مشخصاتی دارد؟

بسیاری از خانم‌ها و آقایان در ایرانی که همگی شستشوی مغزی شده ایم، برای عدم موضع گیری در باره حقوق ملل غیر فارس در ایران، خودشان را در پشت «من طرفدار انسانیت هستم»، «برای من فرقی نمی‌کند که ملیت یا قومیت افراد چه باشند»، «مذهب من انسانیت است»، "انسانیت بهترین مذهب است" و … پنهان می کنند.

، آن‌ها نمی خواهند با صراحت بگویند که انسان‌ها در ایران، برابر نیستند. فارس ها از امتیازاتی برخوردارند که ملل غیر فارس برای داشتن همان امتیازها، صد سال جنگیده اند و ده ها هزار قربانی داده اند.

افرادی که خودشان را طرفدار انسانیت می دانند، به این نابرابری های در میان فارس ها و ملل دیگر(حد اقل بطور اجمالی) آگاه هستند ولی بخاطر منافع مستقیم یا غیر مستقیم خودشان یا نزدیکانشان، ترجیح می‌دهند تا به دیگران دروغ بگویند و در پس پرده انسانیت، از مزایایی بهره مند بشوند.

آن‌ها سعی می‌کنند تا در پشت «انسانیت»، موضع ضد انسان تورک، ضد انسان قشقایی، ضد انسان تورکمن، ضد انسان عرب و ... خودشان را پنهان بکنند.

در پس پرده «انسانیت» مورد نظر آن‌ها، پانفارسیزم، برتری نژادی فارسی- آریایی، برتری زبانی فارس ها بر دیگر زبان ها، برتری جایگاه اجتماعی فارسیزه شدن، برتری منافع تسلیم شدگی به آموزه های سیستم شستشوی مغزی در ایران و … نهفته است.

اغلب افرادی که دم از «انسانیت» و «مذهب انسانیت» می زنند، تصوی روشن از معنا و مفهوم «انسانیت» ندارند. همان‌طورکه شاعران قرن‌های گذشته و حاضر هم تصوری روشن، دقیق از انسانیت نداشتند.

به آنچه در انگلیسی "هیومن" گفته می شود، در فارسی "انسان" می گویند. انسان، نامی برای موجود جاندار دوپای دارای سیستم توسعه یافته ارتباط زبانی، آموزش پذیر، متفکر، دارای توانایی خواندن، نوشتن، تجربه آموزی و انتقال تجارب به نسل های بعدی، توانا به انتقاد، ویرانگری و بازسازی، تونا به طبقه بندی جهان پیرامون، جزئی سازی مجموعه های پیچیده، توانا در خیالپردازی و حرکت به سمت دستیابی به خیال ها و ... است.

همین توانایی ها به انسان امکان داده است تا خودش را بواسته زبان ویژه اش، دین، آیین، اداب و رسوم ویژه اش، جغرافیا و حوادثی که از سرش گذشته و بواسطه خیال هایش، از دیگران جدا بکند و ملت مستقلی با همان ویژگی ها را تشکیل بدهد.

آیا ما حق داریم با معیارهای خودمانم، آن ملت، با آن ویژگی ها را قضاوت کرده، عقب مانده یا توسعه یافته بدانیم و محکومشان بکنیم؟

در همین جاست که عده ای، یا ملت هایی به خودشان حق می دهند تا خود و دستاوردهایشان را از دیگران توسعه یافته تر دیده و آن ها را تحقیر بکنند.

همین که جامعه، افراد یا ملتی به مرحله تحقیر و تمسخر دیگران برسد و دیگران را به خاطر داشته ها و نداشته هایشان قضاوت کرده، محکوم بکنند یا آن ها را تحقیر بکنند یا بخواهند از آن ها سوء استفاده بکنند، مجبور هستند تا آن ها را از صفت "انسان بودن" تهی و خالی کرده با حیوانات دیگر همشان بکنند.

آنگاه، بخودشان حق خواهد داد تا همان طور که دیگر موجودات زنده را برای ثروت اندوزی هایشان بقتل می رسانند، آن انسان خالی صفت انسانی، تحقیر شده و مسخره شده را هم به همان راحتی بقتل برسانند.

اولین مرحله قتل عام ها، آمادگی ذهنی برای قتل است. ذهن انسان ها زمانی برای کشتار انسان های دیگر آماده می شود که آن ها را "انسان" نمی نامد یا بر آن ها نام حیوان یا اشیاء می گذارد یا آن ها را انسان ناقصی می داند که به اندازه او حق زیستن ندارد.

در اینجاست که "انسانیت"، به عنوان یک مفهوم نسبت داده شده به انسان و جدای از موجودات دیگر رخ می نماید.

انسانیتی که در تاریخ از آن سخن گفته اند، انسانیت مورد نظر جامعه و رهبران دارای قدرت و هژمونی بوده است. این انسانیت، به خودی و غیر خودی تقسیم می شد. هر چه انسان غیر خودیتر بود، از انسانیت او، به همان میزانت کاسته شده و به موجود زنده ای غیر از انسان دارای قدرت بدل می گشت.

 امروزه هم، همان تعریف از انسانیت، در اغلب جوامع، رایج و ساری است. ملاک انسانیت، انسان قدرتمند یا انسان مورد نظر قدرت است. 

یعنی صاحبان قدرت، انسانیت را در رابطه با میزان منفعتی که از افراد (بدون صفت انسان) بدست می آوردند، تعریف می کردند و آن تعریف را با سیستم شستشوی مغزی زمانه، به انسان ها می قبولاندند. 

هر چه در راه منافع صاحبان قدرت، فداکاری و جانفشانی می کردید، به همان میزان به صاحبان قدرت نزدیکتر شده و جایگاه انسانی تری می یافتید و لایق مزایایی می شدید که از کشتار دیگران بدست می آوردند.

از طرف دیگر، هر چه در مخالفت با منافع صاحبان قدرت قدم بر می داشتید، از انسانیت خالی شده، صفت حیوان گرفته و مستحق کشتار می شدید.

امروزه، صاحبان قدرت، برای انسانگرایی (محافظت از انسان با صفاتی) ملاک های جدیدی را تعریف کرده اند:

Humanism: a doctrine, attitude, or way of life centered on human interests or values

انسانگرایی (انسانیت) عبارت است از: یک نظریه، رفتار یا یک روش زندگی است که بر اساس آرزوها (خواست ها) و ارزش های مورد نظر انسان ها استوار شده است.

متاسفانه، زبان فارسی، در ارتباط با مفاهیم جدید علمی، تکنولوژیکی بسیار فقیر است ونمی تواند ادبیات موجود در مباحث علمی را در ظرف زبانی خود بگنجاند. اقیانوس مفاهیم جدید در زبان انگلسی و تورکی، در لیوان زبان فارسی نمی گنجند.

تا کنون در باره  هیومن (انسان)، هیومنیزم (انسانگرایی) اجمالا بحث شد. اکنون باید به "هیومن ترینیزم" (انسانجیللیق) بپردازیم.

Hümanizm ve insancıllık arasındaki fark nedir?

Hümanizmle karıştırılmamalıdır. İnsancıllık, insan yaşamının değerine aktif bir inançtır; bu sayede insanlar iyiliksever muamele uygular ve acıyı azaltmak ve ahlaki, özgecil ve mantıksal nedenlerle insanlığın koşullarını iyileştirmek için diğer insanlara yardım sağlar.

ترجمه:

فرق در میان انسانیت و انسانجیللیق چیست؟

نباید"هیومنی ترینیزم" را با هیومنزیم (انسانگرایی یا انسانیت) اشتباه گرفت. انسانجیللق، در رابطه با ارزش زندگی انسان، یک ایمان عملی است. در سایه همین ایمان عملی، انسان ها رفتارهای خیرخواهانه را پیشه خود می کنند، برای کاهش آلام انسان ها اقدام کرده، و بر اساس اصول اخلاقی، طرفداری از غیر خودی ها و بر اساس دلایل منطقی، برای بهبود شرایط انسانیت، به انسان های دیگر یاری می رساند.






Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر