آیا ایران یک امپراطوری است یا یک کشور؟

مقدمه ای برای دیالوگ روز شنبه دهم (10) آگوست 2019
وقتی یک ایدئولوژی (اندیشه خاصی) یا صاحب قدرتی، به گسترش قلمرو حکومتی خود بپردازد و سرزمین های دیگر را با توصل به زور یا از طریق اعمال سیاست و نفوذ اقتصادی، به محدوده حکومتی خودش بیفزاید و آن ملت هم با این الحاق مخالف باشد، یک امپراطوری شکل می گیرد.

همه کلمات امپراطور، امپراطورس، امپراطوری، امپریال، امپریالیسم، امپریالیست و امپریالیستی از یک ریشه هستند. 

معنای فارسی امپراطور، عبارت از؛ شاهنشاه، شاه، ملکه، فرمانده و حتی طبق نظریه هایی که آمریکائیان در سال های 1970 به بعد مطرح کرده اند، رئیس جمهور هم  امپراطور است.

اغلب پان ایرانیست های تاریخ نویس غربی، آغاز تاریخ قوم "پرشیا" (نه ایران بعنوان یک جغرافیایی که از نظر سیاسی دست بدست می شده است) را با هخامنشیان می دانند و این امپراطوری بعد از حدود دویست (220) سال به اشغال "سلوکی"های یونانی درآمد و اگر چیزی به نام ایران هم بوده، در روی جغرافیای سیاسی نماند.

امپراتوری سلوکی ها هم بعد از 249 سال به تسخیر امپراتوری "اشکانیان" در آمد که بعد از471 سال بوسیله"ساسان"ی ها محو شد. 

 خود ساسانی ها هم بعد از 427 سال بدست اعراب مسلمان مضمحل شدند. امپراطوری اسلامی، بر سرزمین های ساسانی ها و دیگر محدوده های سیاسی آن زمان تسلط یافت. اگر هم تا آن زمان، نامی از ایران یا حکومت های ایرانی بوده است، بدست اعراب، از بین رفت. دیگر، در روی نقشه سیاسی و فرهنگی، کشوری به نام ایران موجودیت نداشت. 

خود امپراتوری اسلامی، هم اکنون هم، به عنوان یک ایدئولوژی و دین، در کشورهای زیاد و مستقلی به حیات خود ادامه می دهد اما امپراطوری سیاسی آن، با پایان یافتن امپراطوری تورکان عثمانی، به پایان رسیده است.

حکومت های محلی و ریز "طاهریان" با 54 سال، "صفاریان" با 40 سال، "سامانیان" با 128 سال، "علویان طبرستان" با 66 سال، "زیاریان" با 119 سال و "آل بویه" با 120 سال، و همزمان با هم حکمرانی می کردند. در این حاکمیت های مستقل اما ریز هم خبری از ایران با هویت سیاسی مستقل نبوده است.

امپراطوری های تورکان "غزنوی" با 230 سال، "سلجوق" با 162 سال"، "خوارزمشاه"، با 158 سال، "ایلخانی ها" با 42 سال، گاها به موازت هم ادامه حیات می دادند و ایران امروزی در میان آن ها تقسیم شده بود و نشانی از ایران سیاسی نبود.

با گسترش نفوذ نظامی، سیاسی و اقتصادی امپراطوری مغول که از اتفاق قبایل مغول و تورک تشکیل شده بود، به عمر آن امپراطوری های مستقل و همزمان، در مناطق مختلف پایان داده شد. 

بسیاری از آن امپراطوری ها و حکومت های ریز جهان آن روز، تحت حاکمیت مغول درآمدند و نمی توانستند هویت مستقلی داشته باشند. در نتیجه، در دوران مغول هم چیزی به نام ایران، بعنوان یک واحد سیاسی مستقل خارجی هم وجود خارجی نداشت.

اما با از هم پاشیدن اتحاد در رهبری مغول-تورک، قلمرو سابق امپراطوری مغول، در میان سرداران آن تقسیم شد که به دوران "ایلخانی" ها معروف است.

در پی آن ها، امپراطوری تورکان "تیموری" با 140 سال، "قره قویونلو"ها با 64 سال و "آق قویونلو"ها با 118 سال، ظهور و حکمرانی در این منطقه وسیع را آغاز کردند.
امپراطوری تورک "صفوی" با 227 سال تداوم، حکومت های ریز محلی را از بین برد و آن ها را به زیر فرمان و حاکمیت امپراطوری خود در آورد. 
امپراطوری صفوی ها بود که صلح دراز مدت، توسعه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، تکنولوژیکی، شهرسازی، معماری، رونق تجارت و راه های تجاری را به ارمغان آورد.
ایران قبل از صفویه، جز در ذهن برخی از پان ایرانیست ها وجود خارجی نداشت و حاکمیت سیاسی بر این جغرافیا، دست بدست می شد و هر منطقه با نام حاکم آن، شناخته می شد.
امپراطوری افشار توانست بخشی اعظم فرو پاشیده امپراطوری صفوی را دوباره به هم بچسباند ولی عمر این امپراطوری زیاد نبود. 
امپراطوری زندیه تنها به بخش کوچکی از امپراتوری های صفوی و افشار حاکم شده بود.
آغامحمدخان قاجارتورک، بخش بسیار بزرگتری از امپراتوری صفوی و افشاریه را به زیر فرمان تورکان در آورده و امپراتوری قاجار را بنیاد نهاد. گر چه در اواخر عمر این امپراطوری، بخش هایی از ممالکی که بدست آورده و اشغال کرده بودند، از دست قاجار بیرون رفت.
ادامه این شکست ها و از دست دادن سرزمین هایی که تورکان قاجار با دادن خون، بدست آورده بودند، در دوران امپراطوری پهلوی اول و دوم دوام یافت ولی به خاطر سیاست پهلوی محوری رسانه ها و سیستم آموزشی دولتی و متمرکز متکی بر سانسور، بسیاری از مردمان ساکن در ایران، از آن شکست های سیاسی-نظامی و عقب نشینی از صدها کیلومتر سرزمین های تحت حاکمیت امپراطوری قاجار در دوران پهلوی ها بی خبر مانده اند.
رضاخان، با تکیه بر ارتشی که در دوران قاجار تشکیل شده بود، ممالکی که از مرکز گریزان شده و در دوران ضعف حکومت مرکزی قاجار و بی ثباتی های اوایل حاکمیت رضاخان میرپنج، استقلال سیاسی-اقتصادی خودشان را دوباره بدست آورده بودند، اشغال کرد و نام واحد سیاسی جدید را "ایران" گذاشت و از نویسندگان، اروپایی ها و دول دیگر خواست تا بجای "پرشیا"، از نام جدید "ایران" استفاده بکنند.
بدین سان بود که امپراطوری ایران سیاسی، بعد از چندین قرن و بشکلی کاملا جدید متولد شد.

بعضی ها معتقدند که عصر امپراتوری ها به پایان رسیده است و ایران جزو معدود امپراتوری های باقی مانده در روی زمین است ولی این ایده مخالفان جدی هم دارد که ایران را یک کشور واحد می دانند.

آیا ایران یک امپراطوری، متشکل از چندین ملت، سرزمین، فرهنگ و تمدن است یا یک سرزمینی تاریخی-سیاسی، یک ملت، یک زبان، یک دین، یک فرهنگ، یک تمدن و حتی یک جغرافیا است؟

آیا واقعا عصر امپراطوری ها به پایان رسیده است؟

آیا امپراطوری ایران قابل دوام است؟

یک امپراطوری در چه شرایطی فرو می پاشد؟

اگر کسانی متمایل به تداوم عمر امپراطوری ایران باشند، چه کارها می توانند و یا باید انجام بدهند تا ملل داخل ایران کنونی، راضی به همراهی با فارسیستان (پرشیا) و ایران باشند؟

آیا شرایط فروپاشیدن امپراطوری ایران فراهم شده است؟

چه کسانی یا کدام ملت (ها) شرایط فروپاشی امپراطوری ایران را فراهم ساخته اند؟

آیا عوامل فروپاشی امپراطوری ایران را خود سیاستمداران تنگ نظر و انحصار طلب پانفارسیست، احزاب، روشنفکران تمامیتخواه و مدیران اجرایی بوجود آورده اند یا آن عوامل وجود خارجی ندارند و وهمی بیش نیستند؟

آیا دولت های خارجی، نقشی در نارضایتی های ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، کرد و ...  از امپراطوری ایران کنونی دارند؟ یا پان ایرانیست ها و پانفارسیست ها دچار توهم هستند و می خواهند انحصارطلبی و ضدیت با حقوق آن ملل را برون فکنی بکنند و به دیگران نسبت بدهند؟

برای پاسخ با این قبیل از سوال ها،  چهار مهمان، از چهار ملت تورک، عرب، بلوچ و فارس در این دیالوگ گرد هم آمده اند تا نگرش های خودشان را بیان دارند.

دکتر حسن کیانزاد؛ پزشک و سیاستمدار پان ایرانیست - فارس
جناب یوسف عزیزی بنی طرف؛ سیاستمدار و نویسنده- عرب
جناب رحیم بندوئی؛عضو شورای مرکزی حزب مردم بلوچستان - بلوچ 
جناب شاکر شهریاری؛ متفکر و فعال سیاسی-مدنی - تورک

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
نهم (09) آگوست 2019
hedayat222@yahoo.com

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر