Saturday, November 14, 2009

سلام بر آیت الله بزرگوار و شجاع ایران؛ آیت الله العظمی المنتظری دامت برکاته و افاضاته

من؛ انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار ترک ایرانی هستم که از عوان نوجوانی و 13- 14 سالگی به محضرتان ارادت داشتم و دارم. شما را مردی از تبار بزرگان دین می دانم و می ستایم.

وقتی من در زندان ولایت مطلقه فقیه بودم، خانواده ام از حمایت های مالی و معنویتان بی نصیب نبودند و ما شکر گذار بوده و هستیم

مدتی است که فتوایی به نام حضرت عالی در سایت های اینترنتی منتشر شده است که من و ترک های ایران و حتی بسیاری از ترک ها را در جمهوری ترکیه و جمهوری آذربایجان به سر شوق و ذوق آورده است. در آنان، نور امید تازه ای دمیده که گویا علمای اسلام به حقوق مسلمانان غیر عرب و غیر فارس هم توجه دارند و از حقوق آنان هم دفاع می کنند.

همان طور که مستحضر هستید، اکثریت مردم آذربایجان و ترک ایران و جمهوری آذربایجان مسلمان و شیعه عثنی عشری هستند و سلسله صفویه که یک سلسله ترک بود، این مذهب را در ایران رسمیت داده است. ترک ها برای این مذهب وایران صدها هزار قربانی داده اند.

در تمام قرن هایی که ترک ها بر حکومت مرکزی ایران مسلط بودند، زبان و فرهنگ هیچ ملتی تحقیر نشد. در دوران حکومت ترک ها، ایران به نوعی فدرال و ایالتی اداره می شد. مردم هر منطقه، آداب و رسوم و زبان شفاهی و نوشتاری خودشان را داشتند. حکومت ها ترک و ترک ها تلاش نکردند که زبان و فرهنگ غیر ترک های ایرانی را به ترکی تبدیل سازند. یا آنان را در زبان و فرهنگ خودشان ذوب کنند.

اما از دوران رضاشاه که فارس ها حکومت مرکزی را در دست گرفتند، شیوه اداره کشور از ایالتی و ولایتی، به مرکزی تغییر یافت. تساوی حقوقی، زبانی، اداری و مدیریتی ایران، از توجه به منافع همه اقوام ایرانی به نفع قوم فارس چرخید.

در همین مدت، تا کنون به نویسندگان و اهل قلم این ملت ترک و دیگر ملل غیر فارس، اجازه ندادند تا جامعه و فرزندان خودشان را با توجه به زبان، فرهنگ و تمدن خودشات تربیت و بزرگ کنند. حق آموزش فرزندانشان را از آنان دزدیدند.

ترک ها، ترکمن ها، گیلانی ها، مازندرانی ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها، و ... را در گفتارها و نوشتارها مضحکه کردند و در تحقیر آنان و فرهنگ و تاریخشان کوشیدند. تلاش کردند تا فرزندان آنان با فرهنگ و تاریخ خودشان آشنا نشوند.

عمدا برای شخصیت ها و حوادث تاریخی مربوط به این ملت ها به خصوص ملت ترک، در کتاب های درسی و غیر درسی، در برنامه های آموزشی مدارس، دانشگاه ها، مراکز علمی و تحقیقاتی، ستون های مطبوعات و برنامه های تحقیقاتی رادیو و تلویزیون ها جایگاه لازم و شایسته ای به آن ها داده نشد.

گو این که چنین ملت هایی نه در گذشته ایران وجود داشته اند و نه اکنون وجود دارند. چنان شد که وقتی ترک های ایران از دانشگاه های این کشور فارغ التحصیل می شوند، هیچ چیزی در رابطه با زبان، تاریخ، تمدن و گذشته خودشان نمی دانند.

وقتی بر مزار بزرگانشان، اجتماع می کنند، تهدید و خطر به حساب می آیند. ماموران آنان را می زنند. دستگیرشان می کنند. به زندان می اندازند. شکنجه می کنند. بدون حضور وکیل مدافع، محاکمه می کنند. حتی اعدام هم می کنند. ولی همه دوست داران ایران؛ احزاب و جمعیت های فارس محور، سیاست مداران، فعالان حقوق بشر ، نویسندگان و روزنامه نگاران و ... سکوت می کنند . گو این که این حق دولت است که ترک ها، ترکمن ها، کردها، بلوچ ها؛ عرب ها، لرها، گیلکی ها و مازنی ها و ... بزند. شکنجه کند. زندانی کند. اعدام کند. تحقیر کند. مضحکه سازند. گو این که آن ملت ها ایرانی و شریک با فارس ها نسیتند. بلکه برده وار و مستعمره هستند و نباید صدای اعتراضشان برآید.

برای همین هم هیچ جمعیت سیاسی سراسری از این زندانیان و قربانیان شکنجه، حمایت نمی کنند. سکوت کرده اند. همه، مانند حکومتیان در زیر لوای "امنیت ملی" و توهم احتمال "تجزیه" پنهان شده اند.

دولت هم فعالان مدنی و فرهنگی و سیاسی غیر فارس ها را با توجه به ترس و توهمی که فارس ها از ترک ها و از تجزیه کشور دارند، به تجزیه طلبی متهم می کنند. آنان را به پان ترکیسم متهم می کنند.

گو این که علاقه و توجه به فرهنگ، زبان، تاریخ، تمدن، موسیقی، شعر، ادبیات، شخصیت های ادبی و تاریخی، توجه به اقتصاد و رفاه مردم منطقه ترک ایران و سیاستی که دولت در آن مناطق به پیش می برد و حتی اعتراض به آن سیاست ها، جرم است و آنان نباید به داشته های فرهنگی و تاریخی و مدنی خودشان توجه کنند. بلکه باید پان فارسیست بوده و تنها به داشته های فارس ها توجه کرده و آن ها را یاد گرفته و از آن ها دفاع کنند.

در حالی که هیچ قانون و ماده ای در اسلام و قانون اساسی و قوانین عادی وجود ندارد که پان ترکیسم و علاقه شدید به فرهنگ و تمدن ترک را جرم بداند اما دولت، اداره های امنیت و قاضی های دادگاه ها، آنان را به دلیل علاق به مردم و فرهنگ خودشان متهم می کنند. در سکوت علما و جریان های حقوق بشری، آنان را شکنجه می کنند. محاکمه و اعدام می کنند.

با این حال اکثریت این ملت ترک، تمایلی به جدایی از ایران ندارند اما نمی توان انکار کرد که در اثر سماجت دولت پان فارسیست و پان فارسیست ها بر غصب حقوق قانونی ترک ها و دیگر ملل ایرانی، علاقه به جدایی از ایران در میان جوانان این ملت ها رشد می کند.

این جوانان، دین و مقام های دینی، دولت و مقام های دولتی که به نام اسلام و شیعه حکومت و ظلم می کنند را عوامل این ظلم ها در حق حقوق ملل ایرانی غیر فارس می دانند که سکوت کرده اند. برای همین هم راه برون رفت از این ستم ها را در استقلال و جدایی از ایران می دانند. در حالی که اگر علمای دین و دولت به خواست آنان توجه کرده و اجازه بدهند تا قانون اساسی در هر منطقه اجرا شود، استقلال و جدایی خواهان ترک، کرد، عرب، بلوچ و ... خلع سلاح می شوند.

خوشبختانه در این بیانیه، شما با استناد به دو اصل 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی، خواستار اجرای قانون اساسی و برقراری حق آموزش برای ترک زبانان در ایران شده اید و از حقوقشان دفاع فرموده اید.

اگر فرصت داشته باشید و جستجویی در سایت های اینترنتی بفرمایید، ملاحظه خواهید فرمود که تا چه اندازه از این پیام و فتوا استقبال شده است. تا کنون،چنین سابقه ای در میان ترک های ایران و دنیا ، مشاهده نشده بود.

البته این هوش سیاسی، ذکاوت شما و علاقه شما به حق و حقوق ملت را نشان می دهد که فرقی در میان وجوه متمایزه انسان ها از نظر قوم و نژاد، زبان و فرهنگ، رنگ و تاریخ انسان ها قایل نیستید و به انسان به ما هو انسان، ارزش و احترام و برابری در همه زمینه های حقوقی، آموزشی، نشر کتاب و نشریات، داشتن هویت قومی و ملی برای هر نژاد و قومی با مشخصه های خودشان، قایل هستید و همین نکته، از دلیری و برتری شما بر علمای درباری و حقوق بگیر و کارمند دولت، حکایت می کند که جا دارد، بقیه علما از شما تقلید کنند.

در ذیل چند سوال مطرح می کنم که امید است پاسخ دریافت نمایم:

یک: آیا آن بیانیه را حضرت عالی صادر فرموده اید؟

دو: از نظر شرعی، آیا عدم اجرای اصول مختلف قانون اساسی، از جمله حق ملل ایرانی غیر فارس بر داشتن مدارس و دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی در باره زبان خودشان و حق آموزش تاریخ و مسایل اجتماعیشان، مسئولیتی را بر گرده و گردن همه مسئولانی که در30 سال گذشته، این حقوق ملت ها را انکار کرده اند، می گذارد؟

سه: کسانی که دستور دستگیری، بازجویی، زندانی، شکنجه، حبس و قتل فعالان ملت ترک ایران عرصه های حقوق فرهنگی، زبانی، تاریخی، آموزش زبان ترکی در مدارس و دانشگاه ها را صادر می کنند ، چه حکمی دارند؟ آیا عامران و عوامل اجرای احکامی که بر ضد مردم رفتار می کنند، خادم هستند یا خائن به حقوق ملت؟

چهار: آیا فشارهایی که به نام دین، قانون، امنیت و حفظ زبان فارسی، به فعالان اجتماعی، ادبی، هنری، حقوق بشری، روزنامه نگاران، نویسندگان و دیگر اقشار مردم ترک وارد می شود، جنبه شرعی و قانونی می تواند داشته باشد؟ و آیا مذهب و منابع مذهبی با آموزش و ترویج زبان های غیر فارسی، از جمله زبان ترکی درایران، مخالف است؟

پنج: آیا اجتماع مردم ترک ایران و علاقه مندان به قهرمانان تاریخی و مبارزان راه آزادی در مناطق مختلف ایران مانند بابک خرمدین، ستارخان؛ سردار ملی، باقرخان؛ سالار ملی یا پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ آذربایجان؛ مرحوم پرفسور محمد تقی زهتابی، صمد بهرنگی و حضور در سر مزار چنین انسان هایی با اصول دین و مبانی دینی مخالف هست و آیا ماموران دولتی می توانند مانند گذشته ، به نام دین و قانون، در آن اماکن، با مردم بد رفتاری کرده و آن را بازداشت و زندانی و محاکمه بکنند؟

ششم: آیا اگر ترک ها در راه برقراری حقوق قانونی و اولیه مردم ترک ایران، به دست حکومتی که قانون را اجرا نمی کند و حقوق حقه آنان را به رسمیت نمی شناسد، بمیرد، چه حکمی دارد؟

هفت: مردم مسلمان در رابطه با دستگیر شدگان و تامین زندگی همسران و فرزندان آنان چه مسئولیتی دارند؟

هشت: آیا می شود از محل وجوه شرعیه، زندگی آنان را تامین کرد؟ آیا می توان وجوه شرعیه مومنان را به این منظور جمع آوری کرد؟

نه: آیا می توان به کسانی که در راه کسب حقوق غصب شده ملت، احیای فرهنگ و تاریخ و حقوق ذکر شده ملت ها در قانون اساسی و آموزش فرزندان ملت آذربایجان به ترکی در مدارس و دانشگاه های ایران کشته شده اند یا مظنون به قتل توسط عوامل حکومت هستند، "شهید" گفت؟

با تقدیم احترام و ارادت

انصافعلی هدایت

هفتم آبان 1378

No comments:

Post a Comment

دوشونجه‌نین شرطلری

دوشونجه‌نین شرطلری بورادا، "دوشونجه"، "فیکیر" یا "فلسفه"نین شرایطی حاقدا دانیشدیم. نورمال، گونده لیک فیکیرلشمه...