تاریخ نویسی معکوس در ایران بعد از قاجار
دوستی با نام "مراد شیخی" در فیس بوک چنین جمله ای را نوشته است:
اگر میخواهی در ایران به راحتی سلطنت کنی، باید مردم بیسواد و گرسنه باشند.
و این جمله را به آغامحمدخان قاجار منتسب کرده است. ایشان این جمله را از کتاب رمان "خواجه تاجدار" نقل کرده اند که نه یو کتاب تاریخی بلکه یک رمان با زمینه تاریخی است.
من: انصافعلی هدایت، تلاش کردم تا در چند جمله به ایشان نکاتی را گوشزد کرده باشم که در زیر ملاحظه می فرمایید
مرادخان، اگر فهم شما از "تاریخ" به رمان و داستان های ذبیح الله منصوری وداستان های ذهنی "خواجه تاجدار" ختم می شود، چه می توانم به شما عرض کنم.
البته شما اولین کسی از این قبیله نیستید که با خواندن یک رمان که کتاب تاریخی نیست، تاریخ شناس می شوید.
خدمت شما عارضم که از پایان صفویه تا آغاز قاجاریه، در سرزمین های امپراطوری صفوی که بعد، سرزمین های ممالک محروسه قاجار نامیده شد، ده ها حکومت وجود داشت.
این همان آغامحمد خان قاجار بود که از آن واحدهای سیاسی ریز و درشت و در نزاع دائمی با هم، یک امپراطوری قدرتمند و متحد ساخت.
در دوران او و بعد از او (قاجاریه)، مردم مجموعه این سرزمین ها، نسبت به دوران بین صفویه و قاجاریه از امنیت و رفاه بیشتری برخوردار بودند. گر چه به اندازه دوران صفویه در رفاه اقتصادی نبودند.
بعد از این که پایه های حکومت مرکزی توسط آغامحمدخان قاجار مستقر و مستحکم شد، در ساختارهای سیاسی، حقوقی، علمی-آموزشی، فنی، مهندسی، بازرگانی، تاسیس مدارس، ارتش، دارالفنون (همان چیزی که بعد از رضا پالانی به "دانشگاه" مشهور شد) ارتش مدرن و مجهز، اعزام دانشجو به خارج از کشور، رونق تجارت و بازرگانی، استخدام معلم و استادان بسیاری از اروپا (شرقی و غربی)، تاسیس هنرکده ها، تاترها، سالن های موسیقی، ده ها روزنامه، نشر و ترجمه ده ها کتاب غیر دینی با اندیشه های جدید از نظریه پردازان اروپایی، آشنا سازی صنعتگران با صنایع مدرن کشورهای دنیا، و ... تجدید نظر کرده و به اصلاح آن ها و مدرنیته کردنشان اقدام کردند.
اصلاح سیستم عقب مانده سیاسی و اجتماعی و گذراندن آن به مرحله مشروطه با آغامحمدخان قاجار آغاز شد، اما انگلیسی ها و غربی ها که با پیدایش چنان نیرویی (امپراطوری تورک) در منطقه عموما مسلمان نشین (خاورمیانه) مخالف بودند، همزمان، دو امپراطوری تورک عثمانی و قاجار در منطقه را در عرض 4-5 سال از بین بردند.
سپس، امپراطوری های منطقه را با نوکرانی دیکتاتور، مانند پهلوی ها، جانشین کردند که جز چپاول ملل این سرزمین ها که تا حدودی به تساوی حقوقی در امپراطوری عادت کرده بودند، کار چندانی نکردند. ولی عوامل شبهه علمی انگلستان در ایران بعد از قاجار، تاریخ را از نو و بر ضد تورکان و عرب ها نوشتند و هر کار و قادامات شایسته قاجار را به پالانی (پهلوی ها) نسبت دادند و هر چه زشتی و بد اخلاقی بود را به قاجارها چسباندند و شما و من در مدارس مغزمان را با آن ها پر کردیم تا فکر کنیم که تاریخ و سیاست و ... می دانیم.
کار، در دوره جعل تاریخ در دوران پهلوی ها و خمینی و خامنه ای، به جایی رسید که وقتی کشورهای اروپایی (انگلیسی و روسیه) به ایران حمله کردند، رضا پالانی، حتی دستور مقابله به آن ارتشی که این همه درعظمت آن در بوق کرنا کرده بودند، نداد بلکه خود به عنوان فرمانده کل قوا و شاه ایران تسلیم قوای اشغالگر و خارجی شد. یعنی ایران را تسلیم کرد، بدون این که خودکشی کند یا بجنگد تا بمیرد. یعنی ایران اشغال شد. از بین رفت.
این نوع از اشغال یک سرزمین، برای اولین بار بود که اتفاق می افتاد که یک (شاه!!! ایران!) بدون جنگ با اشغالگران، سرزمین هایش را تسلیم می کرد و در عین حال از طرف جاعلان تاریخ "کبیر" هم خوانده می شد. قهرمان ملی نامیده می شد و ما باور کردم که او هم کبیر است و هم قهرمان ملی.
با این همه، او تنها شاهی هم بود که در دوران پسرش، محاکمه شد اما همین سیستم معیوب و جاعل تاریخ فارس محور و فارس زده، هم آن تسلیم ذلت بار را و هم آن محاکمه ها را نادیده گرفت.
به جای آن که او و پسرش را نقد کند. تاریخ را هعمان گونه که بود درک کند، به قاجار حمله ور شده و تاریخ قاجار و تورکان و اعراب در سرزمین های ایران را منقلب و معکوس کردند تا آبرویی برای فارس ها و پهلوی ها که شاه بعد از کوروش فارس ها بود، بسازند.
تمامی روشنفکران و دانشگاه ها دیت بکار شدند تا دوران قاجارها را سیاه و زشت جلوه دهند و ما بپذیریم که چنان بوده که آن ها می گویند.
گر چه با نگاهی گذرا به تاریخ قاجار، بسهولت در می یابیم که قاجارها با تیر کمان و شمشیر در مقابل ارتش تا دندان مسلح به سلاح های آتشین روس های تزاری ایستادگی کردند.
گر چه سیاستمداران قاجار نمی خواستند وارد جنگی با روسیه شوند و می دانستند که آمادگی برای چنان جنگی وجود ندارد و باخت سرزمین های ممالک محروسه به روسیه حتمی است اما ناخواسته مجبور به جنگ شدند و به مدت چند سال با روس ها جنگیدند.
قاجارها چنان در علم سیاست ورزیده شده بودند که توانستند با سیاستمداری، بخشی از سرزمین های اشغال شده توسط روسیه را از دست روس ها آزاد بسازند.
پهلوی ها و ملاها چه گلی بر سر ملل این سرزمین هایی که در نوعی از کنفدراسیون دوره قاجار زندگی می کردند، زده اند که تنها دست آوردشان، تمرکزگرایی سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، نابودی فرهنگ، زبان و تاریخ ملل غیر فارس و ایجاد دشمنی در بین ملل ساکن در سرزمین های جغرافیای موسوم به ایران با محوریت فارسیسم است
.
حال، نتیجه بگیرید که چنان شاهی می تواند چنان جمله ای را گفته باشد یا رضاپالانی و فرزندش یا خمینی و خامنه ای می توانند چنان سخنانی را برزبان رانده باشند؟
انصافعلی هخدایت
تورنتو
20/07/2017
Comments
Post a Comment