خیز دوباره شوالیه های درباری برای حذف مراجع مستقل حوزه های علمیه
ورودیه ای به برنامه "دیالوگ" روز شنبه (03 نوامبر 2018) در گوناز تی وی
می توان ادعا کرد که حوزه های علمیه، در طول تاریخ حیاتشان، به حوزه های علمیه عراق و تبریز(عرب-تورک) در یک طرف و حوزه های علمیه شعوبیه یا قومگرای فارس یا فارسگرا در طرف دیگر، تقسیم می شده اند.
همچنین می توان ادعا کرد که حوزه های علمیه عراق و تورکان، از ابتدا تا کنون، سکولار بوده و در سیاست دخالت نمی کرده اند. گر چه، تعدادی اندکی از روحانی ها طرف مشورت سیاستمداران در امور دینی و اخذ فتوا بوده اند.
شاید بتوان ادعا کرد که روحانیون و حوزه های علمیه، در اغلب زمان های حاکمیت سلسله های تورک، اجازه دخالت مستقیم در سیاست را نداشتند و زمانی که روحانیان قدرت گرفته و در سیاست دخالت می کرده اند، آن سلسله ها رو به ضعف و ناتوانی نهاده، شکست خورده و نابود می شده اند.
اصل عدم دخالت روحانیان در سیاست، در درازای حیات سیاسی غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، تیموریان، چوپانیان، عثمانیان، قره قویونلوها، آغ قویونلوها، صفوی ها، افشارها و قاجارها بطور جدی مراعات می شده است.
در هر مقطعی از تاریخ سیاست که روحانیت می توانسته در سیاست دخالت بکند، آن خاندان سیاسی، در جنگ و کشمکش سیاسی خارجی و داخلی درگیر شده و شکست می خورده است.
شاهد این مدعا، دخالت روحانیان در سیاست، در اواخر دوران صفویه و قاجاریه است که حضور روحانیان در سیاست، باعث سرنگونی این دو سلسله شده اند.
اگر منظور از سکولاریسم را "جدایی دین از سیاست و عدم دخالت دین و دینداران در سیاست" بدانیم، می توان از نوعی سئکولاریسم تاریخی-زیستی در جوامع عرب و تورک سخن گفت که هم جوامع عرب و تورک و هم حوزه های علمیه، به این جدایی دین از سیاست معتقد بوده و آن را در عمل اجرا می کرده اند.
به نظر می رسد که اصل عدم دخالت روحانیت در سیاست و اعتقاد به جدایی دین از سیاست، در تجربه زیستی میان حکومت و حوزه های علمیه، پدیدار شده است.
مردمان جوامع عرب و تورک، انتظار ندارند که روحانیت در تصمیمگیری های سیاسی دخالت بکنند. اگر هم از طرف روحانیان در سیاست دخالت بشود، محدود به مدت زمان بسیار کوتاه و گذارا بوده است که در اکثر موارد هم مورد قبول و تایید جامعه قرار نمی گرفته و آن روحانیانی که وارد سیاست شده بوده اند، از طرف سیاستمداران بعدی، بشدت مجازات می شده اند.
در نتیجه، سنت دینی و دینداری تورکان و عرب ها، سنتی سئکولار است. اگر ورحانیان وارد سیاست بشوند، جامعه و مردمان ضررهای جبران ناپذیری را متحمل خواهند شد.
این سئکولاریسم زیستی-تاریخی در آزربایجان هم ساری و جاری بوده و هست. مشهورترین و نام آورترین آیت الله های آزربایجان در تاریخ که مورد قبول شیعیان تورک قرار گرفته اند، متعهد به همان سئکولاریسم زیستی-تاریخی و سنتی بوده و هستند.
مراجعی چون مقدس اردبیلی، علامه عبدالحسین امینی، آیت الله سید محمدکاظم شریعتمداری، آیت الله سید ابوالقاسم خویی، سیدمحمدهادی میلانی، علامه محمدحسین طباطبایی، علامه محمد تقی جعفری، میرزاعلی اکبر مرندی، میرزا جواد تبریزی، محمدعلی اراکی، سیدعزالدین حسینی زنجانی، جواد غروی علیاری و ... از آیت الله های زنده و مشهور هم می توان محمد مجتهد شبستری، اسدالله بیات و آیت الله موسی شبیری زنجانی را نام برد.
تقریبا همه این افراد و دنباله روان آنان، به سنت فکری-مذهبی علمای سلف خوزه های تورک، پای بند بوده وهمه سئکولار بوده و به نوعی خواهان جدایی دین از سیاست بوده و هستند.
برای همین هم اغلب این روحانیان و مراجع تورک، وارد میدان سیاست نشده اند و حتی آن روحانیانی که به خاطر مقام و منصب، پشت به سنت تاریخی و زیستی سئکولار آیت الله هایی چون آیت الله شریعتمداری، خویی، علامه طباطبایی و علامه جعفری کرده بودند، پس از مدت زمانی، از پست ها و مقام های سیاسی که به آن ها پوشانده بودند، لخت گردیدند.
برای همین هم اغلب این روحانیان و مراجع تورک، وارد میدان سیاست نشده اند و حتی آن روحانیانی که به خاطر مقام و منصب، پشت به سنت تاریخی و زیستی سئکولار آیت الله هایی چون آیت الله شریعتمداری، خویی، علامه طباطبایی و علامه جعفری کرده بودند، پس از مدت زمانی، از پست ها و مقام های سیاسی که به آن ها پوشانده بودند، لخت گردیدند.
آیت الله خمینی و علی خامنه ای نشان داده اند که به هر چه روحانی تورک است، اعتمادی ندارند و باور نمی کنند که ورحانیان تورک، دنباله روان واقعی ولایت مطلق فقیه فارسگرایان یا شعوبیه باشند.
جنگ بین آیت الله های تورک و فارسگرا یا شعوبیه، با به میدان آوردن اصل 110 قانون اساسی بسیار علنی شد.
آیت الله شریعتمداری، به عنوان نماد و رهبر تفکر سئکولار سنتی تورکان، با ولایت فقیه و دخالت روحانیت و مراجع در سیاست مخافت کرد. تورکان هم، در تبعیت از رهبر دینی خود فریاد زدند که "از عمامه تاج- از خیمی هم شاه نمی شود" و در این جنگ، تورکان باز هم بازنده شدند و کشته ها دادند.
روحانیت و حوزه های فارسگرا یا شعوبیه، در مرکز حکومت اجتماع کرده و شعار ضد تورکان و ضد آزربایجان و شعار ضد سئکولار های سنتی را با جمله بسیار معروف "مرگ بر ضد ولایت فقیه" سر دادند و به حذف طرفداران سئکولاریسم در همه جا و بخصوص در حوزه های علمیه همت گماشتند.
آیت الله شریعتمداری به عنوان پرچمدار سیاست سنتی-زیستی-تاریخی سئکولاریسم دینی، به همراه بسیاری از روحانیان، خانه نشین و خلع مرجعیت دینی شدند تا میدان برای روحانیان سیاسی و درباری که به خدمت خیمنی در آمده بودند، باز شود تا آن ها اسب سیاستشان را بتازانند.
جنگ میان روحانیت سئکولارسنتی-زیستی-تاریخی و روحانیت سیاسی و شعوبیه در آن تاریخ تمام نشد بلکه ادامه داشت و ادامه دارد. تا این که چندی قبل، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران، به نام "رحیم پورازغدی" در حوزه علمیه قم و در حین سخنرانی برای ملاها، از نفوذ و قدرت گیری افکار روحانیان سئکولار در حوزه ها سخن گفت و آژیر قرمز و خطر را روشن کرده و هدف بعدی سربازان "آتش به اختیار" خامنه ای را نشان داد.
به گفته او، "ریشه سئکولاریزم در حوزه است." پورازغدی نشان داد که اکثریت حوزیان "سئکولار" شده اند و به دروس سیاسی در حوزه ها توجی نمی شود.
در نتیجه، قاشق روحانیان طرفدار دخالت حوزه های علمیه در سیاست و معتقد به "دین ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست" به ته دیگ خورده است.
در پی اخطار این فرمانده نظامی، روحانیان درباری که در حکم شوالیه های خامنه ای هستند، وارد میدان دین سیاست زده و شعوبی شدند.
رهبری نبرد مجدد برعلیه سئکولاریسم در حوزه های علمیه را همانند دوره های قبلی، یک روحانی شعوبیه با نام "محمد یزدی" بر عهده گرفت که به گفته برخی از آیت الله ها، در آیت الله بودن وی شک است.
محمد یزدی همان شوالیه ای است که بر علیه آیت الله سیدمحمدکاظم شریعتمداری و آیت الله حسینعلی منتظری و خیلی های دیگر جنگیده و از میدان نبرد به نفع دربار، با پیروزی بیرون آمده بود.
یزدی به عنوان جسورترین شوالیه خامنه ای، رهبر اصلی حوزه سئکولار را نشانه رفت که سمبل تفکر شیعی-غیر سیاسی تورکان: آیت الله موسی شبیری زنجانی است تا حوزه فکری سئکولار تاریخی-سنتی-زیستی تورکان و آزربایجان را در هدف نبرد مجدد خود قرار بدهد.
بر عکس دوران خمینی که روحانیان، مردم و روشنفکران هیچ تصوری از دین سیاسی و سیاست دینی و دینداران خونخوار نداشتند، و هیچ کدام، در کنار مردم تورک و آیت الله شریعتمداری نایستادند، این بار همه این اقشار، 40 سال حکومت ظلم و ستم آیت الله های شعوبیه را چشیده و با جان و دل حس کرده بودند.
همه اقشار مردم و خود روحانیان آگاه شده بودند که حوزه های سیاستزده و روحانیان سیاسی با دین، مذهب، اقتصاد و اخلاق مردم چه کرده اند. آنان می دیدند که اگر به همین منوال ادامه بیابد، حوزه های دینی سیاسی شده، جهنم هایی را خواهند ساخت که دین مردم و باورهای مذهبی مردمان را به هیزم های آن جهنم بدل خواهند کرد.
لذا با توجه به تجربه دوران مبارزه آزربایجان و آیت الله شریعتمداری و حذف بسیاری از روحانیان، حوزویان، آیت الله ها و روشنفکران در آن زمان، بسیاری از روحانیان سکولار گشته، از جبهه دربار علی خامنه ای دور شده و در جبهه آیت الله تورک صف آرایی کردند تا حوزه و روحانیت سئکولار تاریخی-زیستی دوباره توسط شوالیه های علی خامنه ای قتل عام و حذف نشوند.
در این باره، سوال های زیادی مطرح است که می خواهیم، به همراه
جناب مهندس حسن شریعتمداری؛ فرزند آیت الله شریعتمداری به عنوان سرسخت ترین مخالف شیعه سیاسی و شعوبیه در قالب ولایت فقیه
جناب ماشا الله رزمی؛ نویسنده و محقق کتابی در زمینه قیام آزربایجان در مخالفت با ولایت فقیه و مذهب سیاسی
جناب ناصر شاهین پر؛ محقق برجسته تاریخ و کسی که در برنامه های تلویزیونی خود، اسنادی از وابستگی روحانیان به انگلستان را آشکار کرده
در دیالوگ امشب به بخش هایی ازآن سوال ها پاسخ خواهند داد.
نبرد میان محمد یزدی، سپاه و دربار علی خامنه ای در یک طرف، با آیت الله شبیری زنجانی و طرفداران سئکولاریسم وی در طرف دیگر، چرا آغاز شده و به کجا خواهد کشید؟
آیا حوزه های علمیه، به نوعی از سئکولاریسم اعتقاد داشته و در عمل آن را اجرا می کرده اند و می کنند که حکومتیان از حوزه ها گله مند هستند؟
دخالت روحانیان در سیاست، از کی و چرا به یک سنت ثابت بدل شده و سابقه تاریخی آن چیست؟
شعوبیه چیست و چه نسبتی با سیاسی شدن شیعه دارد؟
آیا در تاریخ حوزه های علمیه و در میان آیت الله ها و مراجع تقلید، نبرد زیر پوستی شیعه سیاسی و شیعه سئکولار با شعوبیه در جریان بوده است؟
آیا می توان اسلام و مذهب شیعه را بدون حضور روحانیان در سیاست تصور کرد؟
چرا رحیم پورازغدی، محمد یزدی و علی خامنه ای جنگ بین روحانیان سئکولار و روحانیان و بله قربان گویان درباری را به راه انداخته اند؟
آیا حوزه های علمیه ای که از بودجه دولت و علی خامنه ای حقوق دریافت می کنند، می توانند مستقل از حکومت و حاکمیت وجود داشته باشند و سیاسی نباشند و به ابزار سیاستمداران بدل نشوند؟
استقلال حوزه ها و مراجع دینی به چه معنا است؟
چرا حوزه های علمیه به سئکولاریسم متهم می شوند؟
آیا سئکولار بودن حوزه، اتهام و نقطه ای منفی برای حوزه هاست یا می تواند حوزه ها و مذهب شیعه را از چنگال سیاستمدارانی که شیعه واقعی را قربانی سیاست های غیر انسانی خودشان می کنند، نجات بدهد؟
سرنوشت حوزه های علمیه و روحانیت در سئکولار شدن و دوری از سیاست نهفته است یا آینده آن را حضور در میدان سیاست تعیین خواهد کرد؟
آیا ورود روحانیان در سیاست، احتمال شکست سنگین سیاسی و نظامی برای ملل ساکن در ایران را مانند دوران قاجار و صفویه ترسیم می کند؟
روحانیت سیاسی و شعوبیه، چقدر در فساد، دین گریزی، اختلاس، ظلم و ستم و بیعدالتی، بی توجهی به حقوق ملل ساکن در ایران، ... نقش دارد؟
آیا روحانیت و به ویژه روحانیان سیاسی، باید در آینده، پاسخگوی اوضاع سیاسی موجود بعد از سال 1357 باشند؟
آیا امام حسین به عنوان یک رهبر و فعال سیاسی وارد جنگ با رهبر حکومت امویه شد یا به عنوان یک روحانی و مبلغ دین صرف؟
از مجموعه ائمه شیعه، چه تعدادی به عنوان "مبلغ دین" (امام یا روحانی) وارد سیاست شدند و "دین را عین سیاست و سیاست را عین دین" اعلام کردند؟
آیا روحانیان و حوزه های علمیه ای که به آینده مذهب شیعه و روحانیت می اندیشند، باید صف خودشان را با علی خامنه ای و سیاست های او، پررنگتر بکنند یا باید راه تقیه و محافظه کاری را در پیش بگیرند و با خامنه ای و دربار او همکاری بکنند؟
جایگاه علی خامنه ای، به عنوان یک سیاستمدار مذهبی، در حوزه های علمیه در کجاست؟
اخیرا در جامعه، به روحانیانی که از طبقات ضعیف و فقیر جامعه هستند و در محلات فقیر دیده می شوند، حمله می شود. آن ها را زخمی کرده یا به قتل می رسانند. این نوع اعمال خشونت بار علیه روحانیان، از چه چیزی خبر می دهد؟
آینده روحانیان و حوزه های سیاسی و طرفداران حکومت در ایران را چگونه پیش بینی می کنید؟
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
دوم (02) نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com
آیت الله شریعتمداری، به عنوان نماد و رهبر تفکر سئکولار سنتی تورکان، با ولایت فقیه و دخالت روحانیت و مراجع در سیاست مخافت کرد. تورکان هم، در تبعیت از رهبر دینی خود فریاد زدند که "از عمامه تاج- از خیمی هم شاه نمی شود" و در این جنگ، تورکان باز هم بازنده شدند و کشته ها دادند.
روحانیت و حوزه های فارسگرا یا شعوبیه، در مرکز حکومت اجتماع کرده و شعار ضد تورکان و ضد آزربایجان و شعار ضد سئکولار های سنتی را با جمله بسیار معروف "مرگ بر ضد ولایت فقیه" سر دادند و به حذف طرفداران سئکولاریسم در همه جا و بخصوص در حوزه های علمیه همت گماشتند.
آیت الله شریعتمداری به عنوان پرچمدار سیاست سنتی-زیستی-تاریخی سئکولاریسم دینی، به همراه بسیاری از روحانیان، خانه نشین و خلع مرجعیت دینی شدند تا میدان برای روحانیان سیاسی و درباری که به خدمت خیمنی در آمده بودند، باز شود تا آن ها اسب سیاستشان را بتازانند.
جنگ میان روحانیت سئکولارسنتی-زیستی-تاریخی و روحانیت سیاسی و شعوبیه در آن تاریخ تمام نشد بلکه ادامه داشت و ادامه دارد. تا این که چندی قبل، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران، به نام "رحیم پورازغدی" در حوزه علمیه قم و در حین سخنرانی برای ملاها، از نفوذ و قدرت گیری افکار روحانیان سئکولار در حوزه ها سخن گفت و آژیر قرمز و خطر را روشن کرده و هدف بعدی سربازان "آتش به اختیار" خامنه ای را نشان داد.
به گفته او، "ریشه سئکولاریزم در حوزه است." پورازغدی نشان داد که اکثریت حوزیان "سئکولار" شده اند و به دروس سیاسی در حوزه ها توجی نمی شود.
در نتیجه، قاشق روحانیان طرفدار دخالت حوزه های علمیه در سیاست و معتقد به "دین ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست" به ته دیگ خورده است.
در پی اخطار این فرمانده نظامی، روحانیان درباری که در حکم شوالیه های خامنه ای هستند، وارد میدان دین سیاست زده و شعوبی شدند.
رهبری نبرد مجدد برعلیه سئکولاریسم در حوزه های علمیه را همانند دوره های قبلی، یک روحانی شعوبیه با نام "محمد یزدی" بر عهده گرفت که به گفته برخی از آیت الله ها، در آیت الله بودن وی شک است.
محمد یزدی همان شوالیه ای است که بر علیه آیت الله سیدمحمدکاظم شریعتمداری و آیت الله حسینعلی منتظری و خیلی های دیگر جنگیده و از میدان نبرد به نفع دربار، با پیروزی بیرون آمده بود.
یزدی به عنوان جسورترین شوالیه خامنه ای، رهبر اصلی حوزه سئکولار را نشانه رفت که سمبل تفکر شیعی-غیر سیاسی تورکان: آیت الله موسی شبیری زنجانی است تا حوزه فکری سئکولار تاریخی-سنتی-زیستی تورکان و آزربایجان را در هدف نبرد مجدد خود قرار بدهد.
بر عکس دوران خمینی که روحانیان، مردم و روشنفکران هیچ تصوری از دین سیاسی و سیاست دینی و دینداران خونخوار نداشتند، و هیچ کدام، در کنار مردم تورک و آیت الله شریعتمداری نایستادند، این بار همه این اقشار، 40 سال حکومت ظلم و ستم آیت الله های شعوبیه را چشیده و با جان و دل حس کرده بودند.
همه اقشار مردم و خود روحانیان آگاه شده بودند که حوزه های سیاستزده و روحانیان سیاسی با دین، مذهب، اقتصاد و اخلاق مردم چه کرده اند. آنان می دیدند که اگر به همین منوال ادامه بیابد، حوزه های دینی سیاسی شده، جهنم هایی را خواهند ساخت که دین مردم و باورهای مذهبی مردمان را به هیزم های آن جهنم بدل خواهند کرد.
لذا با توجه به تجربه دوران مبارزه آزربایجان و آیت الله شریعتمداری و حذف بسیاری از روحانیان، حوزویان، آیت الله ها و روشنفکران در آن زمان، بسیاری از روحانیان سکولار گشته، از جبهه دربار علی خامنه ای دور شده و در جبهه آیت الله تورک صف آرایی کردند تا حوزه و روحانیت سئکولار تاریخی-زیستی دوباره توسط شوالیه های علی خامنه ای قتل عام و حذف نشوند.
در این باره، سوال های زیادی مطرح است که می خواهیم، به همراه
جناب مهندس حسن شریعتمداری؛ فرزند آیت الله شریعتمداری به عنوان سرسخت ترین مخالف شیعه سیاسی و شعوبیه در قالب ولایت فقیه
جناب ماشا الله رزمی؛ نویسنده و محقق کتابی در زمینه قیام آزربایجان در مخالفت با ولایت فقیه و مذهب سیاسی
جناب ناصر شاهین پر؛ محقق برجسته تاریخ و کسی که در برنامه های تلویزیونی خود، اسنادی از وابستگی روحانیان به انگلستان را آشکار کرده
در دیالوگ امشب به بخش هایی ازآن سوال ها پاسخ خواهند داد.
نبرد میان محمد یزدی، سپاه و دربار علی خامنه ای در یک طرف، با آیت الله شبیری زنجانی و طرفداران سئکولاریسم وی در طرف دیگر، چرا آغاز شده و به کجا خواهد کشید؟
آیا حوزه های علمیه، به نوعی از سئکولاریسم اعتقاد داشته و در عمل آن را اجرا می کرده اند و می کنند که حکومتیان از حوزه ها گله مند هستند؟
دخالت روحانیان در سیاست، از کی و چرا به یک سنت ثابت بدل شده و سابقه تاریخی آن چیست؟
شعوبیه چیست و چه نسبتی با سیاسی شدن شیعه دارد؟
آیا در تاریخ حوزه های علمیه و در میان آیت الله ها و مراجع تقلید، نبرد زیر پوستی شیعه سیاسی و شیعه سئکولار با شعوبیه در جریان بوده است؟
آیا می توان اسلام و مذهب شیعه را بدون حضور روحانیان در سیاست تصور کرد؟
چرا رحیم پورازغدی، محمد یزدی و علی خامنه ای جنگ بین روحانیان سئکولار و روحانیان و بله قربان گویان درباری را به راه انداخته اند؟
آیا حوزه های علمیه ای که از بودجه دولت و علی خامنه ای حقوق دریافت می کنند، می توانند مستقل از حکومت و حاکمیت وجود داشته باشند و سیاسی نباشند و به ابزار سیاستمداران بدل نشوند؟
استقلال حوزه ها و مراجع دینی به چه معنا است؟
چرا حوزه های علمیه به سئکولاریسم متهم می شوند؟
آیا سئکولار بودن حوزه، اتهام و نقطه ای منفی برای حوزه هاست یا می تواند حوزه ها و مذهب شیعه را از چنگال سیاستمدارانی که شیعه واقعی را قربانی سیاست های غیر انسانی خودشان می کنند، نجات بدهد؟
سرنوشت حوزه های علمیه و روحانیت در سئکولار شدن و دوری از سیاست نهفته است یا آینده آن را حضور در میدان سیاست تعیین خواهد کرد؟
آیا ورود روحانیان در سیاست، احتمال شکست سنگین سیاسی و نظامی برای ملل ساکن در ایران را مانند دوران قاجار و صفویه ترسیم می کند؟
روحانیت سیاسی و شعوبیه، چقدر در فساد، دین گریزی، اختلاس، ظلم و ستم و بیعدالتی، بی توجهی به حقوق ملل ساکن در ایران، ... نقش دارد؟
آیا روحانیت و به ویژه روحانیان سیاسی، باید در آینده، پاسخگوی اوضاع سیاسی موجود بعد از سال 1357 باشند؟
آیا امام حسین به عنوان یک رهبر و فعال سیاسی وارد جنگ با رهبر حکومت امویه شد یا به عنوان یک روحانی و مبلغ دین صرف؟
از مجموعه ائمه شیعه، چه تعدادی به عنوان "مبلغ دین" (امام یا روحانی) وارد سیاست شدند و "دین را عین سیاست و سیاست را عین دین" اعلام کردند؟
آیا روحانیان و حوزه های علمیه ای که به آینده مذهب شیعه و روحانیت می اندیشند، باید صف خودشان را با علی خامنه ای و سیاست های او، پررنگتر بکنند یا باید راه تقیه و محافظه کاری را در پیش بگیرند و با خامنه ای و دربار او همکاری بکنند؟
جایگاه علی خامنه ای، به عنوان یک سیاستمدار مذهبی، در حوزه های علمیه در کجاست؟
اخیرا در جامعه، به روحانیانی که از طبقات ضعیف و فقیر جامعه هستند و در محلات فقیر دیده می شوند، حمله می شود. آن ها را زخمی کرده یا به قتل می رسانند. این نوع اعمال خشونت بار علیه روحانیان، از چه چیزی خبر می دهد؟
آینده روحانیان و حوزه های سیاسی و طرفداران حکومت در ایران را چگونه پیش بینی می کنید؟
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
دوم (02) نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment