ترس از روشنایی: جبهه ملی، اصلاح طلب دینی و اپوزیسیون هم دقیقا مثل شاه و ملا از گفتگو می هراسند

والله! من (انصافعلی هدایت ) جناب موسویان، جناب کدیور، جناب سازگارا، سرکار خانم کار، و ... رهبران  احزاب سراسری و معتقد به حفظ مرزهای ایران کنونی را بارها و بارها، برای دیالوگ در باره مسایل مختلف موجود در میان ملل و جوامع ایرانیان، دعوت کرده ام و دعوت می کنم تا با حضور در برنامه تلویزیونی "دیالوگ" افکار و نگرش های سیاسی خود و حزب و تشکیلاتشان را روشن کنند ولی آن ها به جای دیده شدن در زیر نورهای روشنایی تلویزیون غیر همسو با افکار و نگرش های سیاسی آن ها، ترجیح می دهند تا در  تاریکی مانده و موهوم و اسرار انگیز جلوه گر شوند. 
این طیف از افراد و جریان و سازمان ها و تشکیلات، یا اصلا به درخواست های صادقانه ما برای گفتگو و دیالوگ "جواب" نمی دهند. یا به آینده ای که هرگز پیش نمی آید حوالت می دهند.
یعنی آن ها، من و تلویزیون  ما و همچنین ملت تورک در ایران را به رسمیت نمی شناسند و نمی خواهند در میز گفتگو با  ما بنشینند. مبادا که متهم شوند که با غیر پان ایرانیست ها گفتگو می کنند. 
آیا این دسته از افراد و تشکیلات، واقعا سیاستمدار هستند؟ 
آیا این افراد و تشکیلات پوپولیست و عوامگرا و فرصت طلب نیستند؟ 
جالب است، به جای این که آن هایی که خواهان حفظ مرزها ایران هستند و نمی خواهند ایران در آینده تجزیه شود، طرفدار جدی گفتگو و دیالوگ باشند، ما طرفدار دیالوگ هستیم. در حالی که من آن ها را به تجزیه عملی ایران که با رفتارها و سیاست هایشان انجام می دهند، متهم می کنیم.
این افراد و گروه ها هم مانند ما از قدرت و توان اعمال سیاست عملی دورد و در خارج گود سیاست ایستاده اند ولی نمی دانم بنا به چه دلایل واقعی و نه موهومی، خودشان را در قدرت و در جایگاهی بالاتر از ما می بینند.
آیا آن گروه ها خودشان را در موضع قدرت می بینند و نمی خواهند با ما دیالوگ و گفتگو بکنند تا به ما و حقوقی که ما آز آن ها سخن می گوییم، رسمیت بدهند؟ آیا متوهم نیستند؟
آیا می توان با این افراد، سازمان ها و گروه ها و تشکیلاتی که من، ما، حقوق ملی ملت تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، و .... را برسمیت نمی شناسند و نمی خواهند برسمیت هم بشناسند، به سمت ایران فردا حرکت کرد؟ 
چه تظمینی وجود دارد که این افراد و سازمان هایی که در تاریکی هستند، فردا، همان سیاست های یک صد سال اخیر را پیش نبرند؟
وقتی این افراد و سازمانها که اکنون در قدرت نیستند، نمی خواهند شائبه و سایه گفتگو با غیر خودی، بر رویشان بیفتد، چطور ممکن است در فردایی، حقوق ما را برسمیت بشناسند؟
آیا آن ها نمی خواهند در فردای تغییر در ایران سباست اوایل انقلاب 1357 در آزربایجان، تورکمنستان و کردستان را اجرا بکنند؟
عجیب است، در حالی که آن ها از گفتگو در باره ایران و مسایل و حقوق ملل در ایران فردا فرار  می کنند، ما خواهان گفتگو هستیم. 
مایی که خواست های ما و خواست های ملت ما، مسایل اصلی ایران فردا هستند. چرا که ما مدعی حقوقی هستیم و آن ها باید، همین امروز بگویند و روشن بکنند که در باره این همه خواست های انباشته شده و حقوق ضایع شده ما و ملت ما در یک قرن گذشته، چه خواهند کرد؟
در نتیجه، آن ها باید طالب و در پی فرصت برای دیالوگ و گفتگو با ما باشند تا هم علل مسئله بودن ما  و ملت ما را بفهمند و هم مسئله ایران فردا را همین امروز مدیریت کنند.
ولی ما که بخش حقوقی و آزادیبخش و مدعی و خود "مسئله" ایران فعلی و فردا هستیم، می خواهیم با همه ملل و جوامع و نهادها و افکار و اندیشه های موجود در ایران کنونی گفتگو بکنیم تا ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر وبختیاری، کرد و ... در آینده، هزینه های حقوقی و ملی اندکی بدهیم و گذر از این بحران را آسانتر بکنیم.
در مقابل، آنانی که دم از ایرانیت و مرز پر گهر و مقدس بودن سرزمینی به نام ایران می زنند، سیاست و استراتژی سکوت و فرو خزیدن در تاریکی را پیشه کرده اند. 
به نظر می رسد که آن ها خواهان و طرفدار تداوم  سیاست ها و روش های موجود با کمترین تغییرات در سیاست های جاری هستند تا بتوانند، همچنان سیاست های استعماری و الیناسیونی، تبعیض گرای صد ساله اخیر را با اعمال زور، طفره رفتن از  برسمیت شناختن ملل و جوامع و حقوق آن ها و انکار هویت ملل، (سیاستی که در طول یک قرن گذشته اجرا شده است ) را ادامه بدهند.
آن افراد، سازمان ها و تشکیلات، آمادگی فکری و سیاسی و شهامت شنیدن، گفتگو و روبرو شدن با واقعیات امروز و فردای ایران که ما ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ و ... هستیم را ندارند.  
آن ها نمی توانند و همچنین واقعا نمی خواهند، آینده پر از درد و رنج و خون ایران فردا را همین امروز دیده و تلاش بکنند تا با فهم علل و برسمیت شناختن آن ملل، فردا را مدیریت کرده و از هزینه ها بکاهند.
گویا آن ها ایمان و اعتقاد دارند که یک رژیم و سیستمی با یاری کشورها خارجی در اول قرن در ایران تاسیس شده و استقرار یافته است و این سیستم را می توانند تداوم ببخشند. آن ها ما ملل تورک و تورکمن و قشقایی و عرب و بلوچ و کرد و ... که مسئله اصلی ایران امروز و فردا هستیم را نه می بینند و نه اراده ای برای دیدن ما و برسمیت شناختن حقوق ما دارند.
آن ها ایمان و اعتقاد دارند که اصلی ترین سلاح ایران با مرزهایی کنونی، پول نفت، نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات و زندان ها هستند که می توانند با اعدام های گسترده، صورت مسایل ایران آینده را نه امروز که فردا و در روزی که پیش آید، حل خواهند کرد. همان طور که رضا، محمدرضا و خمینی و خامنه ای حل کرده اند.
از همین نوع رفتار سیاسی و حقوقی آنان بر می آید که آن دسته از افراد و تشکیلات، به حقوق کللکتیو و ملی ملل غیر فارس در ایران و همچنین به دموکراسی به عنوان دو سیستم فکری متفاوت از آن چه در یک صد سال اخیر در ایران گذشته و آن ها به آن سیستم عادت کرده اند، اعتقادی ندارند. 
بلکه این دو مفهوم، برای آن ها دو ابزار سیاسی  و پروپاگاندایی هستند تا بخش های فعلا ناراضی سیاسی و اجتماعی ایران امروز را به خودشان جلب کرده و برای سوار شدن بر اریکه سیاستمداری، با خودشان همراه بکنند. 
وقتی به یاری آن دو واژه ای که به آن ها اعتقاد قلبی و ایمانی ندارند؛ "حقوق" و "دموکراسی"، سوار اسب سیاست شدند، با یاری نیروهای مسلح و پول نفت، اعدام ها را سر و سامان خواهند داد تا همه را تسلیم و سر به فرمان بکنند. همان طور که چهار رهبر قبلی همین کار را کرده اند.
  اگر آن ها واقعا به دموکراسی و حقوق انسان ها اعتقاد می داشتند، همین امروز، این ملل تورک، قشقایی، عرب، تورکمن، بلوچ، لر و بختیاری، گیلک، مازنی و ... برسمیت شناخته و در گفتگو با آنان، چهارچوب نظری خودشان در باره حقوق ملی این ملل و آزادی های مورد نظرشان برای این ملل را روشن می کردند.
اما ایرانیان وطنخواه (پان ایرانیست) ترجیح می دهند تا به جای این که در مقابل نورافکن ها ایستاده و دیده شوند، در تاریکی مانده و خودشان و عقایدشان در باره ملل و حقوقشان را پنهان بکنند.
یعنی نیروهایی که خواهان حفظ ایران موجود به همین شکل هستند، خواهان تداوم استبداد، دیکتاتوری، استعمار و تداوم همین سیاست های راه و  رضا، محمدرضا شاه، خمینی و خامنه ای هستند.
اگر این افراد و تشکیلات ایران خواه، فرقی با آن چهار دیکتاتور داشتند، در نوع نگرش سیاسی و حقوقی آن ها به ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، بختیاری، گیلک و مازنی و دیگران دیده می شد.
چون فرقی در میان این ایران پرستان با دو شاه و دو آیت الله دیده نمی شود، پس، همه این ها با آن ها، از یک قماش هستند و خواهان تلقین و تلقیح یک قوم و ارزش های استعماری آن به سایر ملل ناراضی از وضعیت موجود هستند.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیستم نوامبر 2018
hedayat222@yahoo.com 

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر