چرا به شما پاسخ نمی دهم؟
خانم ناهید فرهاد،https://www.facebook.com/NahidFarhad دوست جدید من در فیس بوک که خودش را جزو جریان "راه سوم (موج سوم)" می داند و خوش فکر و منتقد هم هست، با ارسال تیتر یکی از برنامه های تلویزیون صدای آمریکا،
از چند تن و از من هم خواسته تا نظرم را در باره "خروج آمریکا از شمال سوریه، کردها وترکیه چه می گویند؟" بیان بکنیم.
من به سوال ایشان پاسخ ندادم و بجای آن، تلاش کردم تا روش تفکر ایرانیان را بررسی بکنم.
پاسخ گونه من:
من سخنگوی مردم و دولت تورکیه یا کردها و ... سازمان های تروریستی کرد نیستم.
رسانه های آزاد و احزاب رنگارنگ تورکیه، بر اساس اطلاعات، منافع حزبی، یا تشکیلاتی، دولتی یا اپوزیسیونی، در حال ارائه تحلیل های بسیار جدی برای حوادث در منطقه هستند.
یعنی، سیاستمداران، دولت و ملت، رسانه ها، احزاب و نمایندگان و ارتش تورکیه بزرگ هم منافع ملی خودشان را تعقیب می کنند.
البته که عملکرد و موضوعات سیاستمداران، احزاب، دولت، ملت، مطبوعات و رسانه ها، و ... در بعضی از مسایل و موضوعات، برای ملل مختلف در ایران و در منطقه، الگوی مناسبی باشند. ما هم به تبع منافع و گرایش های سیاسی و ایدئولوژیکی خودمان یا بخاطر منافع ملی ملت خودمان، در باره آن مسایل و موضوع ها، موضع گیری مثبت یا منفی داشته باشیم.
از طرف دیگر و طبعتا، تحلیل یک مسئله (آن هم مسئله تورکیه، دولت تورکیه، ملت تورکیه، رابطه تورکیه با ملل داخل خودش، فعالیت های تروریستی در تورکیه، پاسخ تورکیه به تروریسم و کشتار، جنگ در همسایه های تورکیه، هجوم میلیون ها پناهنده به تورکیه و ... آثار و نتایج این مسایل بر روی منافع ملی و امنیت ملی تورکیه و عکس العمل دولت و ملت تورکیه)، تنها از یک زاویه و آن هم از زاویه مخالفت با تورکیه بخاطر مخالفت با تورک ها، بی معنا خواهد بود یا معنای چندانی را همراه نخواهد آورد.
چرا که نگاه یک جانبه و از زاویه محدود و تنگ یک ایرانی، تحلیل نخواهد بود بلکه بیان یک طرفه نظر شخضی خود فرد با توجه با میزان تبلیغاتی که بر روی او اثر گذاشت، خواهد بود.
این همان کاری است که تحلیل گران ایرانی، در باره همه مسایل بیان می کنند، و معمولا هم غلط از آب در می آید.
پرداختن به یک موضوع و مسئله، تنها از یک زاویه محدود و تنگ، تحلیل یم مسئله و موضوع نیست. چه رسد به آن که آن مسئله و موضوع را هم از زاویه دید شخصی یا ایدئولوژیکی متعلق به شخص خودمان بررسی بکنیم.
این نتوع تحلیل، یک بیماری در بررسی و تحلیل مسایل مختلف است که نود و نه در1د (99%) ایرانیان مبتلا به آن هستند.
در حالی که بررسی یک موضوع، از چندین زاویه مختلف باید انجام بگیرد تا تحلیل، ثمره بهتری برای مخاطبان بدهد تا برای مخاطبان، درک شرایط و مسایل را اسان بکند. چنین تحلیلی می تواند راه درک چند جانبه از مسایل را به روی افراد وجامعه باز بکند.
باید این نوع تحلیل را از انشاء نویسی در مدارس به ما یاد می دادند که متاسفانه روش _... فلان چیز را تعریف بکنید" را به ما یاد داده اند. در حالی که اغلب ما، بزرگسالیم و دانشگاه دیده هستیم ولی روش تحلیل ما، انشا نویسی دوره ابتدایی است.
چرا که آسان ترین راه را به ما یاد داده اند تا از شر تفکر و بررسی عمیق مسایل و موضوعات، خلاص شویم. دنیا را ساده بینیم و ساده انگار باشیم. در حالی که نه دنیا ساده است و نه جای آدم ها و سازمان ها و کشورهایی با مردمان ساده انگار است. ساده انگاری جز فریب خودمان، نیست. ما در این روش، فقط خودمان را فریب می دهیم. دیگرانی که با روش تعریفی، بزرگ نشده و به آن انس نگرفته اند، تحلیلی فکر می کنند و تحلیلی رفتار می کنند. ساده انگار نیستند. فریب نمی دهند و فریب هم نمی خورند.
در حالی که در مدارس و شیوه آموزش غربی، به روش "تحلیل" درمدارس و از دوره ابتدایی، اهمیت ویژه می دهند. افراد و جامعه را ساده و ساده انگار به بار نمی آورند.
برای همین، در غرب، از دانش آموزان می خواهند که در بررسی یک مسئله ساده (در هر مقطعی از آموزش عمومی و دانشگاهی) حداقل، سه دلیل در اثبات موضوع و سه دلیل در نفی همان موضوع بیاورند.
در حالی که در ایران، از ما خواسته می شود که نطر شخصی و غیر علمی خودمان را بیان بکنیم و بدون دلیل هم بیان بکنیم و صرفا بگوییم که "فلان موضوع یا مئله خیلی خوب" است یا "بهترین" است یا "بد" است و "بدتر" از این یا آن ممکن نیست.
یعنی ما، در پی اثبات منطقی و رد منطقی موضوعات نیستیم. با توجه به درون و احساس خودمان، به جهان و موضوعات می نگریم. برای همین هم فقط فکر خودمان را بیان می کنیم.
فکر ما از کجا نشات گرفته است؟
فکر ما چقدر ممکن است، درست یا چقدر ممکن است، ما غلط باشد؟
موضوع چیست؟ عمق آن تا کجاست؟
چه عواملی در شکل گیری آن نقش داشته اند؟
چه عواملی می توانند در آن تاثیر مثبت یا منفی بگذارند؟
معمولا افکار ما را کتاب ها (اگر کتابخوان باشیم) روزنامه ها، رادیو و تی وی ها، و دوستان، خانواده و نزدیکان ما که با آن ها در تماس هستیم، شکل می دهند.
یعنی همه ما، تحت نفوذ دیگرانی هستیم که راه روش "تعریف" موضوع و مسئله را پیشه خود کرده اند. آن ها روش تحلیل علمی که همراه با رد و اثبات توامان همان موضوع و مسئله است را بکار نمی گیرند.
این هم نتیجه ای جز خود محوری، غلط اندیشی، کج روی، بیهوده گویی، خود مرکز بینی، خود پسندی، عدم توجه به روش های علمی و تحلیلی، تاکید بر سلسله زنجیره اشتباهات قبلی، خطای فاحش در دید نو شنیدن و تفکر و نتیجه گیری، نژادپرستی و ... نمی دهد.
اگر چنین نبود . نیست، چرا تحکل های ما در همین چهل سال گذشته، نتیجه ای نداده است. جامعه و مسایل آن را روشن نکرده است. چرا مردم از روشنفکران جدا افتاده اند؟
چرا که ما باید در این مدت، از محیط اطراف خودمان، در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، اخلاقی و ... شناخت واقعی تر و متناسب با وضعیت محیط موضوع و مسئله می داشتیم.
درحالی که چنین نیست و درک ما به "تعریفی" و "برتر بینی" مبتنی است اما درک غربی ها بر تحلیل چند جانبه بنا شده است.
برای همین است که ما نتوانسته ایم، شناختی نزدیک به واقعیت مسایل و موضوعات جوامع خودمان و دیگر جوامع داشته باشیم.
از جوامع و ملل، منافع ملی ملل، منافع ملی همسایه ها، عمل ها و عکس العملی های خود و دیگران و ... شناخت درستی نداریم.
چرا که بر اساس وابستگی های ذهنی خودمان به آموخته های نژادپرستانه و غیر علمی رایج در کتاب ها و سیستم آموزشی مان، فکر و رفتار می کنیم.
در دام و زندان آن روش های غلطی مانده ایم و می خواهیم هم در آن روش های غلط بمانیم . خوشحالیم و رضایتمند ماندن در این راه اشتباه و در این زندان هم هستیم.
در نهایت هم، خیلی مشتاقم که شما به عنوان آغازگر تحلیل یک موضوع، ابتدا، نظر و تحلیل شخصی خودتان در باره مسئله مورد نظرتان را بیان بفرمایید و سپس از دیگران بخواهید که در صورت امکان، نظرشان را در باره فکر شما بیان بکنند یا در باره همان موضوع، تحلیل ارائه بدهند.
همان طور که ملاحظه می فرمایید، دوستان تمایلی به پاسخ دادن به تقاضای شما نشان نمی دهند. چرا که فکر و برداشت شما که آغازگر بحث و گفتگو هستید، روشن نیست. احتمالا نمی دانند که با چه کسی، با کدام دیدگاه، با کدام مناافع و موضعگیری و... طرف حسابند؟ چگونه به این موضوع می نگرید؟ و ...
من ترجیح می دهم تا در باره مسائل داخل ایران بحث بکنیم تا مسایل مربوط به همسایه ها.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
چهاردهم (14) سپتامبر 2019
hedayat222@yahoo.com
پاسخ گونه من:
من سخنگوی مردم و دولت تورکیه یا کردها و ... سازمان های تروریستی کرد نیستم.
رسانه های آزاد و احزاب رنگارنگ تورکیه، بر اساس اطلاعات، منافع حزبی، یا تشکیلاتی، دولتی یا اپوزیسیونی، در حال ارائه تحلیل های بسیار جدی برای حوادث در منطقه هستند.
یعنی، سیاستمداران، دولت و ملت، رسانه ها، احزاب و نمایندگان و ارتش تورکیه بزرگ هم منافع ملی خودشان را تعقیب می کنند.
البته که عملکرد و موضوعات سیاستمداران، احزاب، دولت، ملت، مطبوعات و رسانه ها، و ... در بعضی از مسایل و موضوعات، برای ملل مختلف در ایران و در منطقه، الگوی مناسبی باشند. ما هم به تبع منافع و گرایش های سیاسی و ایدئولوژیکی خودمان یا بخاطر منافع ملی ملت خودمان، در باره آن مسایل و موضوع ها، موضع گیری مثبت یا منفی داشته باشیم.
از طرف دیگر و طبعتا، تحلیل یک مسئله (آن هم مسئله تورکیه، دولت تورکیه، ملت تورکیه، رابطه تورکیه با ملل داخل خودش، فعالیت های تروریستی در تورکیه، پاسخ تورکیه به تروریسم و کشتار، جنگ در همسایه های تورکیه، هجوم میلیون ها پناهنده به تورکیه و ... آثار و نتایج این مسایل بر روی منافع ملی و امنیت ملی تورکیه و عکس العمل دولت و ملت تورکیه)، تنها از یک زاویه و آن هم از زاویه مخالفت با تورکیه بخاطر مخالفت با تورک ها، بی معنا خواهد بود یا معنای چندانی را همراه نخواهد آورد.
چرا که نگاه یک جانبه و از زاویه محدود و تنگ یک ایرانی، تحلیل نخواهد بود بلکه بیان یک طرفه نظر شخضی خود فرد با توجه با میزان تبلیغاتی که بر روی او اثر گذاشت، خواهد بود.
این همان کاری است که تحلیل گران ایرانی، در باره همه مسایل بیان می کنند، و معمولا هم غلط از آب در می آید.
پرداختن به یک موضوع و مسئله، تنها از یک زاویه محدود و تنگ، تحلیل یم مسئله و موضوع نیست. چه رسد به آن که آن مسئله و موضوع را هم از زاویه دید شخصی یا ایدئولوژیکی متعلق به شخص خودمان بررسی بکنیم.
این نتوع تحلیل، یک بیماری در بررسی و تحلیل مسایل مختلف است که نود و نه در1د (99%) ایرانیان مبتلا به آن هستند.
در حالی که بررسی یک موضوع، از چندین زاویه مختلف باید انجام بگیرد تا تحلیل، ثمره بهتری برای مخاطبان بدهد تا برای مخاطبان، درک شرایط و مسایل را اسان بکند. چنین تحلیلی می تواند راه درک چند جانبه از مسایل را به روی افراد وجامعه باز بکند.
باید این نوع تحلیل را از انشاء نویسی در مدارس به ما یاد می دادند که متاسفانه روش _... فلان چیز را تعریف بکنید" را به ما یاد داده اند. در حالی که اغلب ما، بزرگسالیم و دانشگاه دیده هستیم ولی روش تحلیل ما، انشا نویسی دوره ابتدایی است.
چرا که آسان ترین راه را به ما یاد داده اند تا از شر تفکر و بررسی عمیق مسایل و موضوعات، خلاص شویم. دنیا را ساده بینیم و ساده انگار باشیم. در حالی که نه دنیا ساده است و نه جای آدم ها و سازمان ها و کشورهایی با مردمان ساده انگار است. ساده انگاری جز فریب خودمان، نیست. ما در این روش، فقط خودمان را فریب می دهیم. دیگرانی که با روش تعریفی، بزرگ نشده و به آن انس نگرفته اند، تحلیلی فکر می کنند و تحلیلی رفتار می کنند. ساده انگار نیستند. فریب نمی دهند و فریب هم نمی خورند.
در حالی که در مدارس و شیوه آموزش غربی، به روش "تحلیل" درمدارس و از دوره ابتدایی، اهمیت ویژه می دهند. افراد و جامعه را ساده و ساده انگار به بار نمی آورند.
برای همین، در غرب، از دانش آموزان می خواهند که در بررسی یک مسئله ساده (در هر مقطعی از آموزش عمومی و دانشگاهی) حداقل، سه دلیل در اثبات موضوع و سه دلیل در نفی همان موضوع بیاورند.
در حالی که در ایران، از ما خواسته می شود که نطر شخصی و غیر علمی خودمان را بیان بکنیم و بدون دلیل هم بیان بکنیم و صرفا بگوییم که "فلان موضوع یا مئله خیلی خوب" است یا "بهترین" است یا "بد" است و "بدتر" از این یا آن ممکن نیست.
یعنی ما، در پی اثبات منطقی و رد منطقی موضوعات نیستیم. با توجه به درون و احساس خودمان، به جهان و موضوعات می نگریم. برای همین هم فقط فکر خودمان را بیان می کنیم.
فکر ما از کجا نشات گرفته است؟
فکر ما چقدر ممکن است، درست یا چقدر ممکن است، ما غلط باشد؟
موضوع چیست؟ عمق آن تا کجاست؟
چه عواملی در شکل گیری آن نقش داشته اند؟
چه عواملی می توانند در آن تاثیر مثبت یا منفی بگذارند؟
معمولا افکار ما را کتاب ها (اگر کتابخوان باشیم) روزنامه ها، رادیو و تی وی ها، و دوستان، خانواده و نزدیکان ما که با آن ها در تماس هستیم، شکل می دهند.
یعنی همه ما، تحت نفوذ دیگرانی هستیم که راه روش "تعریف" موضوع و مسئله را پیشه خود کرده اند. آن ها روش تحلیل علمی که همراه با رد و اثبات توامان همان موضوع و مسئله است را بکار نمی گیرند.
این هم نتیجه ای جز خود محوری، غلط اندیشی، کج روی، بیهوده گویی، خود مرکز بینی، خود پسندی، عدم توجه به روش های علمی و تحلیلی، تاکید بر سلسله زنجیره اشتباهات قبلی، خطای فاحش در دید نو شنیدن و تفکر و نتیجه گیری، نژادپرستی و ... نمی دهد.
اگر چنین نبود . نیست، چرا تحکل های ما در همین چهل سال گذشته، نتیجه ای نداده است. جامعه و مسایل آن را روشن نکرده است. چرا مردم از روشنفکران جدا افتاده اند؟
چرا که ما باید در این مدت، از محیط اطراف خودمان، در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، اخلاقی و ... شناخت واقعی تر و متناسب با وضعیت محیط موضوع و مسئله می داشتیم.
درحالی که چنین نیست و درک ما به "تعریفی" و "برتر بینی" مبتنی است اما درک غربی ها بر تحلیل چند جانبه بنا شده است.
برای همین است که ما نتوانسته ایم، شناختی نزدیک به واقعیت مسایل و موضوعات جوامع خودمان و دیگر جوامع داشته باشیم.
از جوامع و ملل، منافع ملی ملل، منافع ملی همسایه ها، عمل ها و عکس العملی های خود و دیگران و ... شناخت درستی نداریم.
چرا که بر اساس وابستگی های ذهنی خودمان به آموخته های نژادپرستانه و غیر علمی رایج در کتاب ها و سیستم آموزشی مان، فکر و رفتار می کنیم.
در دام و زندان آن روش های غلطی مانده ایم و می خواهیم هم در آن روش های غلط بمانیم . خوشحالیم و رضایتمند ماندن در این راه اشتباه و در این زندان هم هستیم.
در نهایت هم، خیلی مشتاقم که شما به عنوان آغازگر تحلیل یک موضوع، ابتدا، نظر و تحلیل شخصی خودتان در باره مسئله مورد نظرتان را بیان بفرمایید و سپس از دیگران بخواهید که در صورت امکان، نظرشان را در باره فکر شما بیان بکنند یا در باره همان موضوع، تحلیل ارائه بدهند.
همان طور که ملاحظه می فرمایید، دوستان تمایلی به پاسخ دادن به تقاضای شما نشان نمی دهند. چرا که فکر و برداشت شما که آغازگر بحث و گفتگو هستید، روشن نیست. احتمالا نمی دانند که با چه کسی، با کدام دیدگاه، با کدام مناافع و موضعگیری و... طرف حسابند؟ چگونه به این موضوع می نگرید؟ و ...
من ترجیح می دهم تا در باره مسائل داخل ایران بحث بکنیم تا مسایل مربوط به همسایه ها.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
چهاردهم (14) سپتامبر 2019
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment