تامین و تظمین بخشی از حقوق و آزادی های صاحبان اصیل کانادا با Reconciliation

جناب دکتر اشکبوس گرامی،
در کانادا هم، در چندین سال گذشته، دولت و جوامع مدنی، بر روی Reconciliation کار کرده اند و در باره نقض حقوق و آزادی های انسانی "اب اورجینال ها" (صاحبان اصلی سرزمین کانادا. در اصل کانادا وطن آن ها بوده و مهاجرانی اروپایی و بعد امثال ما، به اشغال وطن آن ها پرداخته اند و پرداخته ایم.) قرارهای حقوقی بسیار مهمی گرفته اند.
در این بررسی ها، کمیته بی طرفی که مسئول تحقیق و گرد آوری اسناد و مدارک بود، چند میلیون سند در باره جنایات کانادایی های مهاجر (بخصوص) سفید ها بر روی صاحبان اصلی این سرزمین ها را گرد آوری کرده اند.
در پی این تحقیق گسترده و طولانی، دولت فدرال و دول محلی، مجالس و ... در حال دلجویی و تامین و تظمین خسارت ها مالی و روانی وارده به جوامع اصیل کانادایی هستند.
با این حال، هنوز راه زیادی برای تامین و تظمین همه حقوق و خسارات وارده به ملل اصلی کانادا از طرف مهاجران، در پیش است.
کاش یک گروه کارشناس حقوقی، دانشگاهی، علمی، جامعه شناسی، انسان شناسی، روانشناسی فردی و اجتماعی و ... از ملل ساکن در ایران گرد هم می آمدند و به بررسی همه آن اسناد و نتایج عملی، حقوقی، مالی، معنوی، حق تعیین سرنوشت، حق وطن و سرزمینی، میزان خسارات مالی، جانی، روانی، حق مالکیت و ... نتایج و پیامدهای این "ریکانسیلییشن" یا "کسب رضایت" یا تامین رضایت" صاحبان وطنی به نام کانادا را بررسی کرده و به جوامع و ملل ساکن در ایران گزارش بدهند. تا جوامع ایرانی هم از پیشرفت های حقوقی و ... در این سر دنیا آگاه گردند و بدانند که با تعصب و با نژادگرایی یا باستان گرایی و افتخار به لوحه کوچکی و تصور غلط به این که کوروش پدر حقوق بشر بوده و ... نه تنها مشکلی از ملل ساکن در ایران حل نمی شود بلکه چندین مسئله جدید هم بر مشکلات قبلی هم افزوده خواهد شد.

با احترام
انصافعلی هدایت


در زیر نوشته جناب اشکبوس طالبی را هم به نقل از صفحه فیس بوک ایشان می آورم:

■ سلام آقای بامدادان. نمی دانم من ترک زبان هم میتوانم قاطی این بحث شما که بر هویت و روان شناسی ناخود آگاه ما نگاه می کند، وارد شوم یا خیر؟ از اینکه شما دوپارگی را می‌بینیدو بر آن انگشت می گذارید، قابل تامل و اندیشیدن است. من به جای دو پارگی، چارپارگی می‌بینم! ولذا دوخت و دوزش را هم به مراتب مشکلتر. احساس من این است که هویت لرزان ما ( ایرانی‌ها) روی چهار پاره می‌لغزد. 1- ناسیونالیزم ایرانی 2- اسلامیت 3- مدرنیته و 4- زمینی اندیشیدن(تفکر علمی)... ما هنوز نتوانسته‌ایم هیچکدام از این چار پاره را درونی(Internalize) کنیم و از این جهت است که مرتب از این شاخ به آن شاخ می پریم. ما می‌خواهیم دیگری باشیم می‌خواهیم کورش باشیم، نیستیم! می‌شویم آریامهر. می‌خواهیم علی و حسین و مهدی باشیم! نیستیم! می‌شویم خمینی و لاجوردی و احمدی‌نژاد. می‌خواهیم مدرن باشیم، نیستیم! می‌شویم کیانوری و یا رضا شاه. و یا می‌خواهیم به تفکر علمی بیاویزیم. نیستیم! می‌شویم کپی کننده دست آوردهای دست پنجم و واردکننده بنجل‌های علمی.
چاره چیست‌؟ من نمی‌دانم. یکروز، یک زمان , و شاید یک دهه دیگر و شاید هرگز: ما باید خودمان را همان طور که هستیم بپذیریم و به آنچه که هستیم هم راضی و راحت باشیم. اگر خود را پذیرفتیم دیگران را هم از ترک و تاجیک و مسلم و غیر مسلم و شیعه و سنی خواهیم پذیرفت. ما مردمانی روان پریش هستیم لذا به یک روان درمانی جمعی و عمیق نیاز مندیم. از نان شب هم واجب‌تر است. چیزی شبیه انچه که نلسون ماندلا و اسقف توتو یارانشان در آفریقای جنوبی انچام دادند.(Reconciliation) که از یک کشتار کور و انتقامجویانه جلوگیری شد.. اگر کسی می تواند قدم جلو بگذارد بسم‌اله.
 سیز ساغ ومنده سالامت.
اشکبوس

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر