جناب خاتمی و روشنفکران ایرانی، آیا این واقعیت را می پذیرید










انصافعلی هدایت - گوناز تی وی







اخیرا، رئیس جمهور سابق ایران؛ سید محمد خاتمی اظهار کرده است: براساس آموزش‌های انبیا و اوصیا، کار درست این است که واقعیت‌ها را ببنیم و کاری کنیم که واقعیت‌های بد به واقعیت‌های خوب تغییر کند.

باید دید منظور سیاستمداران ایران از واقعیت ها، بخصوص از "واقعیت های بد" چیست؟ چه چیزهایی برای آن ها واقعی هستند و چه چیزهایی واقعی نیستند؟ واقعی بودن کدام واقعیت ها را می پذیرند و کدام ها را قبول نمی کنند؟ کدام واقعیت ها خوب هستند؟ کدام واقعیت ها بد هستند؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که در ایران، ملت های ترک، عرب، بلوچ، کرد، و ... در کنار قوم فارس یا پرشین ها زندگی می کنند؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که این ملت ها از حقوق انسانی برابر و یکسان با هم برخوردار نیستند؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که قدرت سیاسی، اداری، نظامی، امنیتی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی همه ملت های ترک، عرب، بلوچ، کرد، و ... از آن ها گرفته شده و صرف فربه کردن داشته ها و نداشته های پرشین ها یا فارس ها شده و می شود؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، موسیقی، تاریخ، هنر، و حتی مذهب اکثریت همه این ملت ها به نفع فارس ها ممنوع شده و استفاده رسمی و اداری و آموزشی داشته های فرهنگی و تاریخی و تمدنی آن ها قانونا و عملا ممنوع است؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که شما پرچم دار نظریه "گفتگوی تمدن ها" هستید اما منظورتان همه تمدن ها، بخصوص تمدن های داخل ایران نبوده و نیست بلکه قصد شما گفتگو در میان ادیانی مانند اسلام و غیر اسلام ، غرب و شرق و در نهایت گفتگوی دیدگاه های سیاسی و فلسفی هست؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که نظام جمهوری اسلامی هم چون دوران پهلوی ها با تمدن های غیر فارس رفتار کرده و در نابودی آن ها می کوشد؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که مناطق حاشیه و ملت های ترک، عرب، بلوچ، کرد، و ... نسبت به مناطق ملت مسلط فارس از هر نظر و جهتی و البته عامدانه عقب مانده نگه داشته شده است؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که در ایران با ملت های ترک، عرب، بلوچ، کرد، و ... به نوعی رفتار می شود که استعماری کشورهای چنان رفتاری را با مستعمره هایشان نمی کردند و نمی کنند؟

آیا این واقعیت را می پذیرید که ملت های ترک، عرب، بلوچ، کرد، و ... در شرایط استعماری زیست می کنند و از نظر سیاسی، اقتصادی، آموزشی، مدیریتی، منابع مادی و معنوی مستعمره فارس ها شده اند؟

آیا به ملت های ترک، عرب، بلوچ، کرد، و ... که تحت شرایط استعماری زندگی می کنند، این حق را قایل هستید که برای رهایی خودشان قیام کنند؟

در طرف دیگر این معادله ها، ملت های زیر استعمار قرار دارند. حداقل، روشنفکران آنان دریافته اند که مردم و هموطنانشان در شرایط استعماری زندگی می کنند و حق و اجازه ندارد تا از حقوق انسانی خود دفاع کنند.


این ملت ها می دانند؛ در ایرانی که داعیه دار گفتگوی تمدن ها است، نگرش برتری استعماری، نگرش برتری نژادی، نگرش برتری دینی و مذهبی حاکم است و این نگرش، به فارس های مسلط اجازه نمی دهد تا دیگر تمدن های سکنی گزیده در ایران را همسان تمدن و فرهنگ و ملت فارس ببینند که از همان حقوقی که برای خودشان حمایت و دفاع می کنند، برخوردار باشند.

بر این اساس هم نمی توانند، تمدن های مسکن گرفته در ایران کنونی را برسمیت شناخته و با آن ها به گفتگو بنشینند.

فارس ها برسمیت شناخته شدن دیگر تمدن ها، فرهنگ ها و ملت های ساکن ایران را به منزله نابودی نفوذ و گسترش تمدن و فرهنگ خود می دانند.

فارس ها به این واقعیت آگاه هستند که در صورت وجود برابری حقوقی، سیاسی، اداری، مدیریتی، آموزشی، اقتصادی و ... در میان فارس ها و دیگر ملت های ساکن در این جغرافیا، آن ها منافع مادی ، معنوی و جغرافیایی خودشان را از دست خواهند داد و به ملتی فقیر و طرد شده، به خاطر افکار نژادپرستانه و استعماری، بدل خواهند شد.

برای همین، فارس ها و بخصوص پیشروان اندیشه های استعمارگرایانه و نژادپرستانه، به گفتگوی تمدن ها اعتقادی ندارند و منظورشان از گفتگو، گفتگوی دو طرفه با حقوق و جایگاه برابر نیست.

به نظر می رسد که دیدگاه آقای خاتمی این است که این ملت ها و خواست هایشان "واقعیت های بد هستند که باید به واقعیت های خوب بدل شوند". یعنی این ملت ها و فرهنگ هایشان باید خود را باخته و ملیت و تمدن فارس را بپذیرند تا مردمی خوب و مورد پسند آن ها شوند.










Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر