تاریخی جدید، برای ملت های قدیمی




اصل این نوشته در نشریه کاغذی "حیدربابا" در تورونتو - کانادا منتشر شده و در آدرس زیر موجود است:

با تغییر کلمات و نام ها،
تاریخ جدید، برای ملت های قدیمی می سازند



انصافعلی هدایت
روزنامه نگار و تحلیلگر مسایل ایران
کانادا – تورنتو
25 July 2009


آیا کلمه ها تنها ترکیبی از چند حرف و یک معنی ساده هستند یا در درون آن ها هیجان، احساس و زندگی، گذشته و تاریخ، قضاوت و نوع نگرش به آن موضوع خاص یا آن مفهوم نهفته است؟

دکتر مهدی محسنیان راد؛ استاد دانشگاه و یکی از برجسته ترین محققان "معنی شناسی" در مجامع علمی و تحقیقاتی ایران است. او در یکی از کتاب هایش با عنوان "ارتباط شناسي: ارتباطات انساني(ميان فردي، گروهي و جمعي)" می گوید؛ هر کلمه ای را که در نظر بگیرید، دارای یک یا چند معنی علنی و قابل فهم است. این معناها در لغت نامه ها و دایره المعارف ها نوشته شده اند. اگر کسی معنی یک واژه را نداند، با مراجعه به لغت نامه ها و دیگر منابع، متوجه معنا و مفهوم یا مدلول کلمه خواهد بود.

آیا مدلول کلمه تنها به آن چه در این نوع از کتاب های مرجع نوشته شده است، برمی گردد؟

دکتر محسنیان راد پاسخ می دهد که نه! یک خارجی که لغت نامه ها و دایره المعارف های مربوط به یک ملت دیگر را بخواند، تنها به معانی ظاهری کلمات پی می برد. اما از هیاهویی که در پشت آن چند حرفی که یک کلمه را تشکیل داده اند، غافل و بی خبر می ماند.

در این تئوری، هر کلمه، تعدادی معنی ارزشی ولی پنهان هم دارد. این معنی ها، به رابطه احساسات، هیجان ها، قضاوت ها و داوری های آن شخص و آن جامعه بر می گردد.

به عقیده او، هر کدام از واژه ها در دو انتهای یک خط با دو برداشت و قضاوت متضاد قرار دارند. یعنی به درجات متفاوت، در جهت ضد هم، قرار می گیرند. به عنوان مثال، به کلمه های زیر دقت بفرمایید:

1. سرما 2. شب 3. مادر 4.اندیشه 5. باجی 6. دیل 7. بیزیمدیر 8. سماور 9. یارو
10. عشق

در کلمات بالا، از واژه های دو زبان ترکی و فارسی استفاده شده است. کلمه ها ممکن است برای فارس زبان یا برای ترک زبانان بی معنی باشد. یک ترک یا فارس، برای درک معنی ظاهری و لغوی آن کلمه، به دیکشنری مراجعه می کند و از "چیستی" دلالت آن، سر در می آورد. اما نمی تواند به سوال های زیر پاسخ دهد:

برای پاسخ به سوال های زیر کافی است که یک خط بکشید و آن را به ده قسمت مساوی تقسیم یا مدرج کنید. در یک سر آن، یکی از طرفین سوال و در راس دیگر، معنی دیگری را قرار دهید. در وسط این محور هم نقطه یا صفر بگذارید. آنگاه، به هر کدام از ده کلمه بالا، در روی آن خط یک نمره بدهید.

واژه "سرما" (و دیگر کلمه هایی که در بالا نوشته شدند) در ذهن شما کدام یک از دو سر محور را بر می انگیزند؟

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1---- چند ضلعی
و ...

چند محور دیگر از این دست محورها (که البته تعداد آن ها محدود است.) وجود دارند. همان طور که ملاحظه می کنید، این دو جهت مخالف هم محورها، همان معانی هستند که شما در دیکشنری ها پیدا نمی کنید. آن ها محصولات فرهنگی، قضاوت های جامعه و زبانی هستند که شما در آن رشد کرده و آن ها را بدون این که آگاه باشید، از محیط اطرافتان گرفته اید. شما با این نوع قضاوت ها و داوری ها، زندگی می کنید.

شما به راحتی و بر اساس آموخته هایی که از خانواده، جامعه گرفته و شاید هم خودتان تجربه کرده اید، می توانید بگویید که کلمه "مادر" سرد است یا گرم؟ روشن است یا تاریک؟ تیز است یا تیز نیست؟ گروی است یا دارای چند ضلع است؟ و ...

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

در مورد "شب" چی؟ شب، سرد است یا گرم؟ روشن است یا تاریک؟ تیز است یا تیز نیست؟ گروی است یا دارای چند ضلع است؟ و ...

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

"اندیشه را در کجای این محورها می گذارید؟ "اندیشه"؛ سرد است یا گرم؟ روشن است یا تاریک؟ تیز است یا تیز نیست؟ گروی است یا دارای چند ضلع است؟ و ...

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

"باجی"؛ آیا برای شما فارس ها این مفاهیم را دارد؟ یا تنها برای کسانی که با آن بزرگ شده اند، این معانی را دارد؟ "باجی" را هم روی همین محورها بگذارید. "باجی" سرد است یا گرم؟ روشن است یا تاریک؟ تیر است یا تیز نیست؟ گروی است یا دارای چند ضلع است؟ و ...

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

"دیل"؛ یعنی چه؟ فارس زبان ها می توانند معنی آن را در لغت نامه ها پیدا کنند اما آیا می توانند به آن، در روی محورها نمره بدهند؟ تلاش بکنید تا ببینیم چه اتفاقی می افتد؟ "دیل"؛ سرد است یا گرم؟ روشن است یا تاریک؟ تیز است یا تیز نیست؟ گروی است یا دارای چند ضلع است؟ و ...

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

"بیزیمدیر" چیست؟ از کجا می توان مدلول آن را بدست آورد؟ آیا کسانی که در فرهنگی بزرگ شده اند که این واژه در آن ها جایی نداشته، می توانند به آن بر روی محور ها نمره بدهند؟ "بیزیمدیر:

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

"سماور" چیست؟ ما از واژه "سماور" یک وسیله ای در ذهن داریم اما باید بدانیم که سماور کلمه ای است که در زمان امیر کبیر وارد ایران شده و روسی است. ای بسا که معنی واقعی آن برای ما، روشن نیست. می توان مدلول "سماور" را از لغت نامه ها بیرون کشید ولی احساساتی که در پشت آن، برای روس ها نهفته است، برای ما روشن نخواهد شد. اگر ما بخواهیم به آن نمره بدهیم، قضاوت ما مانند قضاوت روس ها نخواهد بود. با این حال، "سماور" هم برای ما دارای معانی خاصی است. سماور:

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

مثالی می زنم. همه ما می دانیم که زبان عربی در همه زبان های مسلمانان، بیش از آن وارد شده است که بتوانیم آن ها را از آن زبان ها به بیرون بکشیم و زبانی خالص درست کنیم. این گونه تلاش ها، علمی نیستند و از نوعی تعصب خشک حکایت می کنند. با این حال، کلمات عربی، معانی متفاوتی به غیر از معانی ای که در زبان عربی دارد، در جوامع مسلمان دارند. "اکرم" در اغلب زبان های عربی برای نامیدن یک مرد، بکار می رود. در ایران برای زن ها معین شده است. "شرف" نامی است که بعضی ها برای خانم و بعضی ها برای آقا بکار می برند. "گل آقا" باید نامی مردانه باشد اما در آذربایجان ایران برای خانم ها گذاشته می شود.

"یارو" چی؟ آیا همان قدر که برای فارس زبان ها روشن است، برای ترک ها هم روشن است؟ "یارو"؛

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

"عشق"در کجای آن محورها قرار دارد؟ "عشق

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی

همان طور که ملاحظه می فرمایید، واژه ها معانی پنهانی دارند. این معانی ساخته یک لحظه و آن، نیستند. از یک تاریخ و گذشته ای برخورداراند. به فرهنگی وابسته اند که ممکن است متفاوت از فرهنگی باشند که از آن آمده اند. اما برای خود، جایی در میان احساسات مردم ساخته اند.

این معانی از کوچه های پر پیچ و خم تاریخی دور دور یا نزدیک، گذشته اند. تلخ کامی ها دیده اند. شادکامی ها چشیده اند تا مانند یک آدم، با مجموعه ای از احساسات، ساخته شده اند.

برای همین است که ما احساساتمان را با آن ها بیان می کنیم. نوشته های ما اگر آن احساسات را با خود به خوانندگان یا شنوندگان، منتقل کنند، نوشته های موفقی خواهند بود و گر نه، کلماتی خواهند بود که "از دل بر نخواسته اند تا لاجرم بر دل نخواهند نشینند!" و ارتباط ناقص و یک طرفه خواهد شد.

من می خواهم به مجموعه محورهای آقای دکتر محسنیان راد، چند محور دیگر را هم اضافه کنم. البته که محورهای من بر مبنای اصول علمی تایید نشده اند و شاید به سادگی بتوان آن ها را رد کرد ولی برای روشن کردن هدف مقاله، مفید خواهند بود.

"یارو" تازه است یا قدیمی؟ خودی است یا بیگانه؟ می شناسم یا نمی شناسم؟

"یارو":
تازه <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> قدیمی
خودی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> بیگانه
می شناسم <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نمی شناسم

برای درک بهتر موضوع به سراغ چند مثال جدید سیاسی، صنعتی یا تکنولوژیک می رویم.

"پروپاگاندا"، "سیاست"، "کامپیوتر"، آپارتاید"، "سوبسید"، "عدالت"، حق" و ...
"پروپاگاندا":

آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی
تازه <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> قدیمی
خودی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> بیگانه
می شناسم <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نمی شناسم

"سیاست":
آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی
تازه <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> قدیمی
خودی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> بیگانه
می شناسم <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نمی شناسم

"کامپیوتر":
آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی
تازه <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> قدیمی
خودی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> بیگانه
می شناسم <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نمی شناسم

"آپارتاید":
آتشین <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> سرمایی
روشنی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> تاریکی
تیزی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نابرندگی
گروی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> چند ضلعی
تازه <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> قدیمی
خودی <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> بیگانه
می شناسم <----1----1----1----1----0----1----1----1----1----> نمی شناسم

متوجه می شویم که بعضی از کلمه ها با ما مانوس نیستند. در فرهنگ و تمدن ما رشد و شکوفا نشده اند. برای ما غریبه هستند. ما با آن ها و سابقه تاریخیشان، آشنا نیستیم. اما وقتی برای نامیدن وسیله ای یا حالتی و اقدامی، وارد فرهنگ و جامعه ما شده اند، رنگ و بوی جدیدی را گرفته اند. ما با آن ها، با شرایط جدیدشان در جامعه و فرهنگ خودمان، آشنا می شویم. بعد از مدتی، دولتی می خواهد آن ها را از فرهنگ و خاطر ما پاک کنند. اما نمی توانند. چون آن ها زمانی وارد شده اند که جای چیزی خالی بوده است. آن ها وارد فرهنگ و جامعه جدید شده اند تا جای چیزی را پر کنند. حالا دولت می خواهد آن ظرف و ذهن و احساسات پنهان پشت کلمه ها را بی توجه به آن چه ما ساخته ایم، ویران کند.

در حدود بیست سال گذشته، "فرهنگستان ایران" تلاش کرده تا برای تلفن، موبایل، هواپیما، هلیکوپتر، کامپیوتر، و ... که در جامعه ما جا افتاده اند، واژه های جدیدی بسازند. یا نام های جدیدی برای خیابان های زمان شاه ساخته اند اما در اغلب موارد مردم از آن ها استفاده نمی کنند و با نام قدیمی، آن ها صدا می زنند. چرا؟ چون آن واژه ها برای مردم تاریخی دارند. مردم آن ها را می شناسند و برایشان آشناست و غریبه نیست. به آن ها تعلق خاطر دارند. احساساتی برای آن ها ساخته اند.

در این میان، از آغاز حکومت پهلوی ها در ایران تا کنون، حکومت های مرکزی تلاش کرده اند تا اسامی و نام های کوچه ها، خیابان ها، مدرسه ها، پارک ها، نام ادارات، خانه های بهداشت، دانشگاه ها، جاده ها، پل ها، کوه ها، دره ها، دشت ها، صحراها، درختان، گل ها، شکوفه ها، حیوانات وحشی، نام حیوانات اهلی، پرندگان، جوندگان، ساختمان های قدیمی، قلعه ها، تپه ها، رودخانه ها، چشمه ها، برکه ها، سدها، جنگل ها، بوته زارها، معدن ها، کارخانه ها، نام شغل ها، نام جمعیت ها، عنوان شهرها، محله ها، مناطق، روستاها، دهات، قصبه ها، ایل ها، قبیله ها، طایفه ها و ... را تغییر دهند. یا آن ها را به لهجه فارسی در آورند.

چرا چنین کرده اند و می کنند؟
برای این که بتدریج، نام ها و کلمه ها را از زبان و تلفظ محلی و بومی خارج کنند. سپس، وقتی مردم آن منطقه، به تلفظ های جدید عادت کردند و در مقابل آن ها عکس العمل سختی نشان ندادند، آن ها را به تلفط و لهجه فارسی مرکزی برگردانند. تا بعد از یک نسل، تاریخ و معانی ذهنی از آن چه در گذشته بوده، خالی شود. تاریخ کلمه ها و به طبع آن تاریخ سرزمین و ملت، فراموش شود.

کلمات جدید، "خودی"، "آشنا"، " قدیمی"، "گرم"، "برنده"، "روشن" و ... باشند. فرهنگ و تاریخ گذشته منطقه، با حذف آن کلمه ها، از فرهنگ، زبان و احساسات مردم آن منطقه هم حذف شوند. مردمی باشند که تاریخشان را خودشان در طول تاریخ نساخته اند. بلکه سیاست مداران آن ها را در طول چند دهه ساخته و بافته اند.

اندکی نمی گذرد که هم دولت و هم کارشناسان دولتی، مدعی می شوند که همه آن مناطق، از اول، متعلق به مردم زبان خاص(مثلا فارس زبانان) یا قوم و زبان مسلط بوده است. چرا که مردم (به خصوص مردم نواحی روستایی) در مقابل هر نوع تغییری به خصوص تغییر اسامی آن چه در حوزه مالکیت آنان بوده، مقاوم هستند. عدم مقاومت مردم و تلفظ درست واژه ها فارسی نشان می دهد که نام این مناطق از اول، فارسی بوده و این مناطق به قوم فارس تعلق است.

برای همین است که دولت مرکزی تلاش می کند تا اسمی را در آذربایجان و دیگر نواحی ایران از حالت بومی در آورده و به تلفظ فارسی نزدیک کند و در اغلب موارد به طور مستقیم، آن ها را از ترکی و بومی، به فارسی با لهجه تهران برمی گردانند.




* * * * * 

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر