ستاره من پیدایش شد
همیشه خیره در آسمان شب ها به هنگامی که ستارگان به خیابان می آیند سرگردان در تاریکی، در خود "من هم ستاره ای دارم؟" نمی دانستم در هفت آسمان در آن تاریکی ها و دور دست ها من هم ستاره ای دارم که روزی برایم چشمک خواهد زد چون خوشبختی و امشب در کنارش من در کنارش او در کنار من د را ز می کشیم لب در لب ستاره شب را خواب می کنیم و در کنار هم تن به تن لب به لب دوخته صبح روشن فردا را جشن می گیریم ستاره شناس من ا ز خواب باز کرده چشم و در کنار من برای من دراز کشیده و من از شیره پستانش همچون گرسنه...