ستاره من پیدایش شد





همیشه

خیره در آسمان شب ها
به هنگامی که ستارگان به خیابان می آیند
سرگردان در تاریکی، در خود
"من هم ستاره ای دارم؟"
نمی دانستم در هفت آسمان
در آن تاریکی ها و دور دست ها
من هم ستاره ای دارم
که روزی برایم چشمک خواهد زد
چون خوشبختی

 
و امشب
 در کنارش
من در کنارش
او در کنار من
دراز می کشیم
لب در لب ستاره
شب را خواب می کنیم
و در کنار هم
تن به تن
لب به لب دوخته
صبح روشن فردا را جشن می گیریم

ستاره شناس من
از خواب باز کرده چشم
و در کنار من
برای من
دراز کشیده
و من از شیره پستانش
همچون گرسنه بچه ای
می مکم عشق ناب را
و
ترس را 
همان که در من لانه کرده بود برای سال ها
فراموش کرده ام

بد شانسی
بی شانسی
از من پر کشیده
رفته
و شانس من
ازهمه سال ها خواب
بیدار گشته
فکر می کنم
ستاره من بیدار شده


در این تاریکی اتاق
پرده ها کشیده
و نور ماه را به درون اتاق راهی نیست
چشمان بزرگش
می درخشند
و من لذت زندگی را
در نگاهش 
سیر می نگرم
در کنار ستاره
زندگی رنگ دیگری دارد


هم ستاره
هم من
هر دو
با هم
و
تجربه
 با ما خوشحال است


ستاره ! نرو!
با من بمان!


انصافعلی هدایت

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر