درک فرق در میان امکانات دولت نفتی و جنبش های ملی


 

دوست عزیز، جناب علی شهبازی در سری مقاله هایی تحت عنوان "عروسی در تبریز" به نقد سیاست های عملی یا ابتکار عمل در میان فعالان ملی و وطنپرست های آزربایجان جنوبی پرداخته است. الحق که نکات ریز و باریکی را می بیند که باید به آن ها توجه کرد.

او در پنجمین یادداشتش در عروسی در تبریز، یک ویدئو از الاحواز را منتشر کرده است که ماموران پانفارس-پان ایرانیست ضد حقوق بشر و ضد قانون اساسی خود همین پان ایرانیست ها، بعد از بازگرداندن آرامش با زور حاکمیت نظامیان و پاسداران و برقراری حکوکت نظامی اعلام‌ نشده در الاحواز، به دستگیری فرزندان این ملت پرداخته و آن ها را برای بازجویی و مجازات به زندان ها می برند.

من متوجه نشدم که آیا این دستگیری ها بر اساس اطلاعاتی است که نیروهای امنیتی از فعالان عرب الاحواز و در طی روزهای اعتراض جمع آوری کرده اند یا نیروهای امنیتی و نظامی پانفارس پان ایرانیست ضد قانون اساسی، بعد از استقرار حکومت نظامی در منطقه، محله عرب‌ها را محاصره کرده و وارد هر خانه ای می شوند و جوانان و میان سالان و حتی پیرمردها و پیرزنان را دستگیر می کنند.

 آیا همین شیوه در آزربایجان هم اجرا می شود یا در گذشته اجرا شده است؟

احتمالا، ظن دوم، به یقین، از آن چه در الاحواز و آزربایجان اتفاق می افتد نزدیکتر است. اخباری که از عرب ها بدست می رسد، نمایانگر آن است که نیروهای سرکوب، با استفاده از شیوه های فاشیستی محله ها را محاصره کرده و هر کسی را که می بینند و ظن و گمان می کنند، دستگیر کرده و با خود می برند. 

این یک شیوه فاشیستی در المان نازی بود که محله های یهودیان را محاصره کرده و ... در آتشخانه‌ها می سوزاندند.

جناب شهبازی در این دو نوشته مقاله پنجمش، ظاهرا می خواهد با هزار و یک دلیل ثابت بکند که یک جنبش ملی باید قبل از تشویش مردم به پیوستن به جنبش و اعتراض های خیابانی و میدانی و سیاست عملی که او از آن به عنوان سیاست کاربردی نام می برد، باید نکاتی را پیش بینی کرده و از وقع حوادث تلخی برای مردمش جلوگیری بکند یا از آن ها حمایت مالی بکند. یا افراد دشمن و مواضعش را خوب بشناسد. سازمان یافته و دارای سیستم حاکمیتی باشد. بازاریان و سرمایه‌داران را همراهش داشته باشد. همه مردم برای جان نثاری آماده باشند و ....۱


بخشی از یاداشت ایشان هم به ایراد اتهام برعلیه جناب احمد اوبالی برمی گردد که ایشان زنده هستند واگر خواستند، می توانند به جناب شهبازی پاسخ بدهند ولی حتی اگر اتهام های ایشان صحت داشته باشد که نمی تواند صحت داشته باشد، از کجا به آن ها دست یافته اند؟ این توانایی دستیابی به اطلاعات محرمانه را که حتی سیستم امنیتی ایران به آن ها دسترسی نداشته را چگونه بدست آورده اند؟

اتهام های ایشان مشابه همان اتهام هایی است که عده ای پان‌فاری ضد تورک، همه فعالان سیاسی، مدنی، ملی و وطنپرستان تورک را جاسوس و جیره خوار اسرائیل و تورکیه و ... می نامند. 

قطعا هیچ کدام از این ادعاها نمی توانند صحت داشته باشند. آن هایی که چنین اتهام هایی را به افراد می زنند، آن ترس و دشمنی که با کشورها و ملل دیگر در ذهنشان دارند را قی می کنند و یا سعی می کنند، از حمایت سازمان های امنیتی پانفارس بهره‌مند بشود. در کمترین حالت ممکن، برای اطلاعاتی ها می رقصند. اما جناب شهبازی اجل از این‌گروه های تملق است. 

برگردیم به نوشته جناب شهبازی:

ابتدا باید با دلایل وی آشنا بشویم:

می نویسند: "یک سیاستمدار که ملتش را به بیرون می کشد اول فکر همه جا را می کند. 1.  باید رهبری قیام را عموم مردم بشناسند. 2. برای قیام باید تمام اقشار جامعه را همراه کنیم وگرنه شکست می خوریم. 3. بازاریان ملت باید پشت سر ما باشند. 4. باید برنامه مدون داشته باشیم برای تکرار روزانه یا هفتگی و مثلا چهلم یارکشی های خیابانی. 5. در تحرکات میدانی باید دشمن و نیروهای آن و تک تیراندازانش را تحت کنترل داشته باشیم تا در صورت کشتار مردم، آن ها را از کار بیندازیم. 6. باید برنامه هایی داشته باشیم تا در صورت دستگیری و زندانی شدن مردم، از خانواده های آن ها حمایت مادی و معنوی کنیم در غیر اینصورت، پشت جبهه ی حرکت خالی خواهد شد. 7. قبلا باید تریبون جهانی برای حمایت از قیام را راه انداخته باشیم. 8. تیم های سیاسی و تئوریسین های قیام و اهداف قیام قبلا باید تئوریزه شده باشد. 9. تیم ها و ابزار و تریبون جنگ روانی بعنوان بازوی مدیریت قیام باید قبلا بصورت کامل مهیا شوند. 10. فرماندهان تیم های سیاسی ومیدانی انتخاب شده باشند و جانشینان آن ها و جانشینان جانشین، باید حداقل تا لایه ی چهارم آماده باشد تا در صورت ترور و حذف نفرات اول، نفرات بعدی برای مدیریت قیام آماده باشند وگرنه قیام سریعا محاصره و نابود خواهد شد. 11. طیف خاکستری مردم باید به لحاظ روانی کاملا برای جان نثاری قیام آماده شود ... 1001. برای بهره برداری از قیام، باید بصورت مداوم پول به قیام تزریق شود." پایان نقل قول.

اول؛ به فرموده خلیفه چهارم مسلمانان، نوشته و نگرانی های جناب شهبازی: سخن حقی است که از آن نتایج باطل گرفته می شود. 

دوم؛ سنگ بزرگ علامت نزدن است. 

سوم؛ تلقین این که حرکت و جنبش محال،  پیروزی محال و غیر ممکن است. 

چهارم؛ تلقین یاس و ناامیدی. 

چرا که

الف - تصور می کنم که جناب شهبازی، بین یک دولت و حاکمیت مستقر متکی به درآمدهای هنگفت نفتی و میلیون ها کارمند آموزش دیده نظامی و انتظامی و اداری و ... را با یک جنبش ملی تازه نفس اشتباه گرفته است.

ب - ایشان مثال‌هایی از تبادل یک اسیر اسرائیلی با هزار اسیر فلسطینی و یا کشتار مسلمانان "روهینگینا" را داده است که دولت ها و حاکمیت های مستقر و دارای درآمد و سیستم و سازمان ها و ... مستقر به‌ آن ها دست زده اند

ت - ولی هیچ نمونه ای از تاریخ جنبش های سیاسی-اجتماعی و استقلالخواهانه ملل در مقابل دولت ها، حاکمیت ها، امپریالیستها و استعمارگران و ...  مستقر بدست نمی دهد که در آن ها نکاتی که ایشان بدرستی و دقیق، بر روی آنها انگشت گذاشته است را در عمل اجرا کرده باشند.

ث - گمانم بر آن است که ایشان، دارای نمونه و الگوی ذهنی معینی در طراحی این مدل بوده است.

ج - باز هم به گمانم، الگو وی، یک جنبش رهایی بخش، آزادیخواه، استقلال طلب و ... تازه نفس نبوده است. بلکه الگویی مرکب از نیرو و امکانات چند دولت بسیار پیشرفته با امکانات مالی، پرسنل کافی، دسترسی به منابع و امکانات اطلاعاتی و ... بوده است.

چ - اجازه بدهید، دوازده (12) بند ایشان را با الگوی عملی چند جنبش سیاسی، مدنی، اجتماعی، ملی، وطنپرستانه، و استقلالخواهانه از یک طرف و با چند دولت مستقر از طرف دیگر مقایسه بکنیم.

ح - در کدامیک از جنبش ها سیاسی-ملی و حتی جنگ های استقلال طلبانه زیر، دوازده بند جناب شهبازی بکار گفته شده است؟ 

آیا آن اصول در جنگ داخلی و اتحاد و استقلال ایالات متحده آمریکا که صدها هزار تن کشته شدند به اجرا درآمدند؟ 

در انقلاب فرانسه و سرنگونی امپراتور فرانسه و استقرار جمهوری اول چه؟

آیا در انقلاب الجزایر در مقابل فرانسه اجرا شدند؟

آیا در انقلاب سوسیالیستی روسیه به آن ها عمل شد؟

آیا در انقلاب مائو در چین، به آن ها عمل شد؟

آیا در کوبا و دیگر کشورهای امریکای لاتین به آن ها عمل شد؟

آیا در هندوستانی که با نام گاندی شناخته می شود ولی گروه های دیگر مسلحی بودند که مسلحانه هم می جنگیدند، چطور؟ 

آیا طرفداران گاندی بدون دادن ده ها هزار کشته موفق به کسب استقلال نسبی از انگستان شدند؟

آیا "نیلسون ماندللا" در افریقای جنوبی سازمان مسلحی را تشکیل نداده بود و بعد از سال ها مبارزه مسلحانه، دستگیری و کشته‌شدن صدها هزار سیاهپوست، خود وی هم دستگیر و  به مدت سی سال زندانی نشد؟ 

و سپس با حمایت و فشار دول غربی، حاکمان سفید عقب نشینی نکردند تا ماندللا موفق بشود؟

در جنگ جهانی اول چطور؟

در جنگ جهانی دوم، آیا این اصول از طرف کشورهای مخالف آلمان نازی بکار گرفته شدند؟

آیا در جریان استقلال یکصد و پنجاه کشوری که از جنگ جهانی دوم تا کنون به استقلال رسیده اند، این اصول در میان استقلال خواهان این یکصد و پنجاه کشور، احزاب و رهبران آن ها بکار گرفته شده است؟ 

آیا خمینی از سال چهل و دو تا مرگش، چنین اصولی را داشت که حداقل، دارای یک سازمان مستقر و منبع مالی بسیار گسترده بوده است؟

آیا در جنگ هشت ساله ای که پانفارسیسم شعوبیه ضد اسلام و مسلمانان، به دو کشور ایران و عراق تحمیل کرد، این اصول دوازه گانه بکار گرفته شده بود؟

در جنگ میان نیروهای شوروی سابق در افغانستان چطور؟

در جنگ میان صدام حسین و آمریکا چطور؟

در جنگ میان ایران و سوریه و ... از یک طرف و مخالفان بشار اسد از طرف دیگر چطور؟

در جنگ اول قره باغ که ارمنستان قره باغ را اشغال کرد، چطور؟

اگر جواب شما، به هر کدام از این مثال ها مثبت است، باید پاسخ بدهید که چرا آن همه کشتار رخ داده است؟ چرا آن همه زخمی روی دست ملل و جوامع مانده است؟ چرا آن همه خسارات را متحمل شده اند؟

حال یک سوال و پایان:

آیا استقلال یا رسیدن به حقوقی که ملتی خودش را لایق آن استقلال و حقوق می داند و می خواهد آن آرمان ها و حقوق مورد نظرش را تامین بکند، چنان ارزشی دارد که در راه آن حقوق ملی یا استقلال، صدها هزار بلکه میلیون ها انسان وطن پرست دستگیر بشوند و تعدادی هم کشته بشوند؟

اگر نظر شما منفی است، نمی توانم چیزی بگویم اما تاریخ سیاسی و بشر نشان داده است که در اغلب موارد، همه دوازده اصل شما دریک جریان و جنبش، انقلاب،  استقلالخواهی و... مهیا و ممکن نبوده است.

 اگر مهیا و ممکن می بود که انقلاب نمی شد، جنگ‌نمی شد. انسان ها دستگیر و زندانی و اعدام نمی شدند. 

در صورت تحقق همه آن دوازده شرط، نیازی به انقلاب و جنگ یا مقابه با انقلاب یا جنگ نبود. بلکه بصورت دموکراتیک، مردم تصمیم می گرفتند و سیاستمداران در مقابل اراده مردمان برای تغییر یا اصلاحات مقاومت نمی کردند و جنبش ها بدون دستگیری، خشونت، زندان، شکنجه، جنگ و ... پیروز می شدند ولی متاسفانه، چنین سیستم های سیاسی و اداری و دولت ها و ... نداریم.

با احترام

انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

اول آگوست 2021

hedayat222@yahoo.com

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر