نتایج ذهنیت بیمار ایرانی-فارسی

نتایج ذهنیت بیمار ایرانی-فارسی


نتیجه حذف ذهنی زبان و فرهنگ‌های ملل مختلف جهان اسلام برای ملل در ایران چیست؟


دکتر سیدجواد میری مینق هم مانند بسیاری از متفکران و نویسندگان ی که در ایرانی کنونی تعلیم و تربیت شده اند، زبان جهان اسلام را "عربی، تورکی و فارسی" می انگارند.


جناب میری، در نوشته کوتاهی با عنوان "اتصال فرهنگی و مرزهای ناسیونالیسمی" به این سه گانه فرهنگی-زبانی انگشت تاکید می گذارد و می‌نویسد: "به صورت عینی اتصال فرهنگی در جهان اسلام بین سه زبان-فرهنگ عربی و تورکی و فارسی را عمیقا نشان می دهد."


در نوشته‌های چنین نویسندگان و متفکرانی یک پیشفرض اصلی وجود دارد: در جهان اسلام سه زبان و فرهنگ وجود داشته و دارد و لا غیر. اگر هم وجود داشته‌اند و دارند، فاقد اهمیت این سه زبان هستند.


به نظر می‌آید که از حدود دویست و پنجاه سال قبل که غرب مسیحی در اثر اشغال ممالک ملت‌ها و غارت منابع زیرزمینی و رو زمینی آن‌ها قدرت یافت، به تولید مفاهیم جدید بر اساس نیازهای سیاسی و استراتژیک خود در مناطق مختلف پرداخت و اذهان هر منطقه جغرافیایی را به نوع خاصی از مفاهیم ایدئولوژیک مسموم کرد.


این مسمومیت در مناطقی که اکنون ایران نامیده می شود، با تاکید بر زبان فارسی، تاریخ ایران باستان و زرتشتیم طراحی و ساختاربندی شد.


با تاکید اکادمیسین‌های غرب مسیحی بر این گونه مطالب، راه را برای حذف دیگر زبان‌ها، ملل و ادیان باز کرد و منطقه را به برهوت و کویری خالی از تنوع بدل ساخت.


 تنوعی که در همه زمینه های طبیعی، اجتماعی، تولیدی، زبانی، دینی، نژادی و … بطور طبیعی و تاریخی در جریان بود.


با تاکید بر فارسی، ایران باستان و زرتشتسم، امکان زیست و تنفس از دیگر ملل، زبان‌ها، تاریخ و ادیان و مذاهب گرفته شد.


بعد از حدود یک قرن تزریق اجباری این واکسن به ملل این منطقه، متفکرانی، به اصل خود برگشته و بر هویت‌های اصیل خود تاکید گذاشتند.


چون از اواسط قاجاریه و در ایران کنونی، بر انکار زبان‌ها و فرهنگ‌های تورکی و عربی توسط عوامل به ظاهر آکادمیک اشغالگران و غارتگران مسیحی، بیشتر از بقیه زبان‌ها و فرهنگ‌ها متمرکز شده بودند، متفکران نسل‌های جدید، بر روی زبان و فرهنگ‌‌های تورکی و عربی تاکید بیشتری گذاشتند. 


چون تمامی امکانات مالی، سیاسی،اداری، حقوقی، آموزشی، تشویقی و تنبیهی در اختیار زبان و فرهنگ فارسی متمرکز بود، متفکران جدید نمی‌خواستند با آن مخالفت کرده، خودشان را در معرض هجوم همه جانبه پانفارسیسم قرار بدهند.


در نتیجه، با طرح "سه زبان-سه فرهنگ" به ایجاد تعادل در میان صاحبان قدرت و ملل خارج از قدرت‌ها اقدام کردند.


در این استراتژی، چون تاکید بر روی سه زبان و سه فرهنگ بود، از شدت تهاجم همه جانبه صاحبان قدرت کاسته می شد و در تئوری، بین این سه زبان و فرهنگ تساوی و برابری تئوریک برقرار می گشت تا ذهن فارس‌ها و صاحبان قدرت همه جانبه، اندکی نرم گردد و در تئوری، امکان رشد اندکی به رقبای فارسی و فارس‌ها داده بشود.


این استراتژی تنها در گستره تئوری عمل می کرد ولی در عمل و پراتیک، راه بر زبان و فرهنگ‌های تورکی و عربی، بیش از گذشته تنگ‌تر شده، بسته می شد.


چرا چنین استراتژی انتخاب شد؟


چون ملل تورک و عرب، خودشان را در حال محو و نابودی و هضم شدن در معده فارسی و فارس ها می دیدند.


تاکید بر نجات زبان و فرهنگ تورکی و عربی در ایران جدید، باعث شد، متفکران نسل جدید تورک و عرب هم، همان راهی را بروند و مرتکب همان خطای فاحشی بشوند که غرب مسیحی بطور عمد در مناطق مختلف و با حذف برخی از ملل، زبان‌ها و فرهنگ‌ها و تاکید بر ملت، زبان و فرهنگ مورد نظر غرب مسیحی، ترویج کرده بود.


باید قبول بکنیم که نتسیونالیسم غربی، بر روی یک ملت با هویت‌های خاص تاکید کرده، در مقابل، هست‌های متنوع ملل دیگر را حذف می کند. 


وقتی این رفتار به منش و بینش افراد و جوامع تبدیل بشود، آن‌ها بطور غیر عمد و اما از روی عادت ذهنی-آموزشی دیگران را حذف کرده و انکار می کنند.


برای مثال، مگر چند میلیون انسان در ایران جدید و در تاریخ دوهزار و بیست و چهار زندگی می کنند؟


آیا مسلمانان فقط بخشی از فارس‌ها، عرب‌ها و تورک‌ها هستند؟


آیا ملل مختلف، با زبان‌ها و فرهنگ‌ها، تاریخ و … که در پاکستان، افغانستان، هندوستان، بنگلادش، اندونزی، مالزی، نیجریه، سودان، مراکش، و … زندگی می‌کنند، مسلمان نیستند؟


آیا همه این ملل به سه زبان و فرهنگ تورکی، عربی و فارسی زیست می کنند؟


آیا این همه ملل مسلمان با صدها زبان و فرهنگ و تاریه و … در زبان خودشان تولیدات علمی، دینی، عرفانی، فلسفی، فقهی، و … نداشته اند؟


چرا فکر می کنیم که همه تولیدات زبانی، فکری، فرهنگی، تاریخی، دینی، سیاسی، فلسفی، عرفانی و .‌‌.. در صدها زبان آن ملل تولید نشده اند؟


آیا حذف عمدی صدها ملت با صدها زبان و صدها فرهنگ و تاریخ، خودفریبی نیست؟


آیا ما با انکار واقعیت های جهانی و پیرامی، حقایق خارج از ذهن خود را تغییر می‌دهیم یا خود را در ذهن خود می‌فریبیم؟


زبان فارسی، در جهان اسلام، بی‌مقدارتر از زبان بسیاری از ملل مسلمان بوده است. نا آگاهی ملل در ایران، به واقعیت های جهان اسلام، دلیل بر بزرگی و عظمت ایران و زبان فارسی نیست. بلکه دلیلی بر حماقت عقلی، تحمیق سیستمیک این ملل در سیستم آموزشی، اداری، سیاسی و حقوقی است.


نتیجه این که جهان اسلام بسیار گسترده تر و بزرگتر از سه دایره عربی، تورکی و فارسی است. در اقیانوس جهان اسلام و مسلمانی صدها بلکه هزاران دایره زبانی، فرهنگی، تاریخی و مذهبی و تفکری وجود دارند که در اثر شستشوی مغزی-آموزشی ملل در ایران، هم از اذهان ما حذف شده اند و هم ما متمایل به حذف واقعیت های فراذهنی خود شده‌ایم.


این نقیصه، ما را از برخورداری از منافع جهان پیرامون و از تعامل درست و به موقع با آن‌ها محروم و منزوی می کند.


با حذف دیگران در ذهن ما، دیگران حذف نمی شوند بلکه ما خود را از بهره‌مندی از دیگران و همکاری با آن‌ها محروم می کنیم.


انصافعلی هدایت 

02 نوامبر 2024



Comments

Popular posts from this blog

راه برون رفت از باتلاق‌های عقب ماندگی و استعمار

دوشونجه باغی اوتاقینین سورولاری

مهندسی جهل 006 : راه خروج از دنیای مهندسی شده جهل چیست؟