حرکت ملی آزربایجان و حقوق پدر و مادر برای تعلیم و تربیت سیاسی، اجتماعی، دینی و اخلاقی فرزندان خردسال خودشان



انصافعلی هدایت
تورنتو - کاندا


 یکی، در نوشته ای تلاش کرده تا نشان دهد: آن والدینی که به کودکانشان، زبان مادریشان؛ "تورکی" را می آموزند، کودکانشان را با تاریخ و هویت خودشان آشنا می سازند، کودکانشان را در مقابل آموزش های رسمی و غیر رسمی سیستم و طبقه حاکمه در ایران مصون می کنند، به کودکانشان اشعار ملیگرایانه یاد می دهند، به کودکانشان سمبل های تورکی و متعلق به ملت تورک را تلقین می کنند، به دست کودکانشان پلاکاردهای هویتگرایانه می دهند و ... از کودکانشان "سوء استفاده سیاسی" می کنند.

او در این نوشته،نه تنها والدین را متهم به سوء استفاده از فرزندانشان می کند بلکه حرکت ملی آزربایجان را هم به عنوان یک "حرکت و سیستم فکری"، به "سوء استفاده سیاسی" از کودکان متهم می کند. 

این نوع نگرش و اتهام زدن، از یک ذهن مغشوش، الینه شده، غیر علمی، استعمار زده و عقب مانده تراوش می کند.

چرا؟

چرایی آن را بررسی می کنم
 
فرزندان (در هر جامعه ای) ثمره یک رابطه عاشقانه (استثناهایی وجود دارند) طبیعی و انسانی والدین هستند. یعنی در یک رابطه طبیعی متولد می شوند و در یک رابطه طبیعی اجتماعی محدود رشد می کنند.

در نتیجه، طبیعی است که حق تعلیم و تربیت کودکان هم بطور کامل در انحصار همان والدین قرار داشته باشد (استثناهایی خواهد بود) 

اما دولت ها با توجه به اهداف سیاسی و اجتماعی خودشان، با توصل به هژمونی بر گرفته از مصوبه های سیستم سیاسی، وارد محدوده تعلیم و تربیتی و اختصاصی والدین شده و بخشی اصلی از حق و حقوق والدین بر فرزندانشان را نقض کرده و حقوق تعلیمی و تربیتی والدین بر فرزندانشان را از دست آن ها می ستانند. دویت ها با این دخالت، نه تنها به تضییع حقوق والدین بلکه به ضایع کردن حقوق کودکان هم دست می یازند.

دولت ها (با هر سیستم اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، تعلیم و تربیتی، ایدئولوژیکی، دینی و ...) در تلاش هستند تا کودکان را در راستای اهداف "استعماری دولت و سیستم و طبقه حاکم" تربیت نمایند. 

استعمار و استثمار کودکان چگونه خواهد بود و رخ خواهد داد؟

 استعمار و استثمار کودکان بر این گونه خواهد بود: در اثر تعلیم و تربیت دولتی، کودکان امروز، در آینده ای که به نیروی کار بدل خواهند شد، کمتر علیه طبقه حاکم و سیستم اقتصادی، سیاسی، حقوقی و ساختار اجتماعی شورش خواهند کرد و در اثر تعلیم و تربیتی که دولت به آن ها تزریق کرده، همان ساختار اجتماعی را پذیرفته و بر روابط حاکم در آن سر خم خواهند کرد. 

کودکان امرو در فردایی چنان، نه تنها به تامین منافع خودشان اقدام نخواهند کرد بلکه در تامین هر چه بیشتر منافع سیستم و روابط حاکم اقدام خواهند کرد.

در نتیجه سیستم سیاسی و روابط اجتماعی مسلط و حاکم خواهند توانست، از این انسان تعلیم و تربیت شده، در راستای منافع مالی، سیاسی، اخلاقی، دینی، و ... سوء استفاده ابزاری کند. این، همان مفهوم "استعمار و استثمار" کودکان در عصر مدرن است.

در گذشته تاریخی که حقوق دو طرفه والدین و فرزندان، در تعلیم و تربیت از آنان غصب نشده بود، ممکن بود که استثمار کودکان در خردسالی انجام گیرد ولی کودک طوری تربیت می شد که منافع خود، اطرافیان و هویتش را تشخیص می داد و اهدافش تامین هر چه بیشتر آن منافع فردی و اجتماعی بود 

ولی اکنون کودکان با هویت طبیعی و مادر زادی خودشان، با گذشته، با تاریخ، با فرهنگ، تمدن، جامعه و نهادهای اصلی ای که او بدان ها متعلق است، بیگانه است. 

اگر در گذشته پدر و مادر از کودک خود استثمار مالی انتظار داشتند اما کودک در یک رابطه طبیعی و در میان خانواده، فامیل، دوستان، طایفه، قبیله و ایل خود رشد می کرد و مشخصات هویت جمعی خود را از آن نهادهای پایه ای می گرفت و عمرش را در راه تامین منافع هویتی خود سپری می کرد

امروزه، دولت ها (با جبر قانونی) وارد محدوده طبیعی-حقوقی پدر و مادر می شوند. حق آموزش عمده فرزندان را از والدین می گیرند و هویت هایی را وارد ذهن کودکان می کنند که با هویت طبیعی و ذاتی خانواده کودک در تضاد و تقابل قرار دارد. 

بوسیله تعلیم و تربیت دولتی، راه برای استعمار و استثمار جامعه از طریق نهادهای قانونی و دولتی و سیستماتیک آغاز می شود. 
در این روند، کودک صاحب هویتی می گردد که بطور طبیعی در آن متولد نشده است بلکه از طریف نهادهای آموزشی و سرگرمی، به او تلقین و تزریق می شود. 

همیشه این سیستم تعلیم و تربیتی دولتی (در ظاهر مفت و مجانی انجام می گیرد) در راستای زمینه سازی برای تن دادن به استعمار و استثمار نیروی کار و نیروی جنگی، در آینده است.

  بدین ترنیب، والدین که نزدیکترین به کودکان و آشناترین بر ضعف ها و نقاط قوت فرزندانشان هستند و آنان را بهتر از هر نهاد دیگری می شناسند، حق و حقوق طبیعی آموزش و تربیت فرزندان خودشان را به نفع سیستم حاکم از دست می دهند.
پان ایرانیسم و پان فارسیسم هم یکی از این سیستم های ایدئولوژیک، سیاسی، دینی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، تفریحی و سرگرمی و ... متعلق به طبقه حاکم ملت مسلط و استعمارگر فارس است. 

این سیستم پیچیده سیاسی-فکری با تصویب قوانینی، در حدود یک قرن قبل، تربیت و آموزش فرزندان را از دست والدین گرفته و بصورت اجباری در اختیار نهادهای متعدد دولتی (از جمله آموزش و پرورش و ...) قرار داده است. 

همین سیستم، کودکان ملل تورک، عرب، بلوچ، کورد، مازنی، گیلکی، لر، بختیاری و ... را بر اساس آن چه می تواند منافع آنی و آتی پان فارسیسم، پان ایرانیسم و "پان شیعیسم فارس"  تعلیم می دهد و تربیت می کند

پان فارسیسم، پان ایرانیسم و پان شیعه ایسم ایرانی حق دارند که به بهانه آموزش رسمی، هر چه می خواهند را در کتاب های درسی، داستان ها، اشعار، رادیو، تی وی ها و ... وارد ذهن کودکان ما ملل استعمار زده بکنند. 

این در حالی است که طبق حقوق طبیعی و حقوق و موازین بین المللی و کنوانسیون های جهانی، اولین کسانی که حق تعلیم و تربیت کودکان را بر عهده دارند، پدر و مادر کودکان هستند که "باید" فرزندانشان را بر اساس سیستم دلخواه خودشان تعلیم و تربیت نمایند. 
پدر و مادر حق دارند تا هویت دلخواهشان، تاریخ دلخواهشان، زبان(های) دلخواهشان، دین دلخواهشان، سیستم سیاسی و فکری دلخواهشان را به کودکانشان منتقل کنند. 

آنان حق دارند تا کودکانشان را بر اساس آرمان های فردی و جمعی خودشان تعلیم دهند و تربیت کنند. 

پدر و مادر حق دارند تا هویت فرزندانشان را بر اساس آن چه تمایل و آرزو دارند، شکل بدهند. 
در سیستم های دموکراتیک و مردمی که به حقوق انسان ها حد اقل احترام را می گذارد، مانند سیستم آموزشی کانادا، به والدین حق می دهد تا فرزندانشان را به مدارس دولتی نفرستند و همان زور که می خواهند به آنان آموزش داده و کودکانشان را تربیت نمایند.

جوامع یا خرده فرهنگ ها در کانادا هم همین حق و حقوق  را در مقیاسی بالاتر و بزرگتر دارا می باشند. مسلمانان، سیک ها، یهودی ها، مسیحی ها و دیگر ادیان، ایدئولوژی ها، ساکنان اولیه سرزمین های کانادا و ... حق دارند کودکانشان را همان طور تعلیم و تربیت کنند که اراده می کنند و حق آنان است. 
در عین حالی که همین والدین "شورشی و حق خواه" حق دارند تا از امکانات دولتی در راستای تعلیم و تربیت فرزندانشان بهره بیشتری ببرند تا بهره کمتری ببرند
با توجه با "اوت پوت" یا داده های قابل لمس در جهان کنونی (نتایج قابل لمس و قابل مشاهده) می توان تصور کرد که این والدین نیستند که کودکان را برای کشتن و نقض حقوق بشر تربیت می کنند. بلکه این سیستم ها و روابط اجتماعی حاکم و منافع آن هاست که کودکان را برای تامین منافع طبقه حاکم تربیت می کند و برای پیروزی در جنگ بر دیگر انسان ها، به کودکان آموزش رسمی و غیر رسمی داده و آن ها را تربیت می کند. 

هیچ پدر و مادری، فرزندانشان خودشان را قاتل تربیت نمی کنند. هویت شان را بر اساس پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی شکل نمی دهند (دین یک استثنا است) اما دولت ها و سیستم های سیاسی به عمد این نوع تعلیم و تربیت را ترویج می دهند.

برای همین است که در دنیای امروز، کودک به محض توانایی ادراک مطالبی، تحت آموزش های غیر رسمی و به تردریج زیر بمباردمان آموزش های رسمی سیاسی، اقتصادی، دینی، زبانی، اخلاقی، اجتماعی رژیم ها و طبقات حاکم سیاسی که کمتر انسانی و بیشتر ضد انسانی هستند (چون رژیم فارسیست، ایرانیست، شیعیست) قرار می گیرند. 

دولت ها هویت های اصلی انسان ها را از همان بدو تولد با پروپاگاندا و تبلیغات دگرگون کرده و دستکاری می کنند تا این کودک در آینده، نه منافع جامعه متعلق بخود که منافع جامعه دیگری (حتی دشمن) را تامین کنند. 

این همان الیناسیون یا مانقوردیسم سیستماتیک و جمعی است که یک دولت و طبقه حاکم، جامعه را از بیخ و بن مانقورد و الینه می کند. 

ولی همین دولت و طبقه حاکم در جوامع دموکراتیک، کودکان را به زور نظامی از والدین نمی گیرند بلکه با توصل به زور و قدرت قلدری قانون، انسان ها را مجبور به پذیرش نگرش ذهنی سیستم حاکم می کنند تا افراد تسلیم و الینه شده، برای خدمت به منافع طبقه حاکم  تربیت شوند و حتی به جنگ با خانواده، جامعه و هویت اصلی و اساسی خود تن دهند.

بدین گونه، دولت و نهادهای قانونی، بطور طبیعی، حق والدین برای تعلیم و تربیت فرزندانشان را از آنان می گیرند و برای این کار، مشوق هایی را هم برای کودک وهم برای والدین تقدیم می کنند تا هر دو داوطلبانانه، مغزشان را در اختیار دولت و طبقه حاکمه قرار دهند تا برنامه ریزان حاکم، هویت خودشان به والدین و کودکان تحمیل سازند. 

اگر در چنین شرایطی، خود ما به عنوان والدین تلاش بکنیم تا فرزندانمان را در مقابل ضد هویت هایش، واکسینه بکنبم و او را بر اساس هویت طبیعی خودش، تعلیم و تربیت بکنیم، مورد تهاجم قرار می گیریم که از کودکان خود سوء استفاده ابزاری می کنیم. 

این، سوء استفاده از کودکان نیست. این، تعلیم و تربیت اقتصادی-سیاسی، اخلاقی و اجتماعی و فلسفی و در مقابل سیستم و طبقه حاکم است. این آموزش ها، نوعی عصیان و شورش بر علیه هویت زادیی دولتی و قانونی از فرزندان ما و تحکیم هویت اصلی کودکان ما است که قابل تقدیر می باشد.
این حرکت، تلاشی آگاهانه و از روی تعقل از طرف والدینی که توانسته اند خودشان را از زیر یوغ پروپاگاندای مسموم و تبلیغات رسمی و غیر رسمی ضد تورک و ضد آزربایجانی رها کنند و به خود آگاهی هویتی و اجتماعی برسند، است و انجام می گیرد. 
این دسته از والدین توانسته اند، هویت خود، منافع خود و منافع جامعه یشان را تشخیص دهند. اینان در راستای تامین این منافع، فعالیت های تربیتی و آموزش انجام دهند تا افکار و آموزش های ضد هویت فرزندانشان را از روح و ذهن فرزندانشان تا آنجایی که می توانند و ممکن است، تخلیه نمایند.

کسانی که در حرکت های ملی ملل تورک، عرب، بلوچ، کورد، تورکمن، و ... فعال هستند و کودکانشان را به همراه خودشان به خیابان ها، میتینگ ها، جلسه های اعتراضی می برند، بدست کودکانشان پلاکاردهای هویتخواهانه و اعتراضی می دهند، به کودکانشان یاد می دهند که شعرهای خاص متعلق به هویت خودشان را بخوانند، تلاشی آگاهانه می کنند تا در مقابل سیستم و طبقه حاکمه، از حقایق اجتماعی و تاریخی خود و جامعه یشان آگاه ش.ند. 

آنان می دانند و پی برده اند که دولت در ایران به تولید مانقوردها و الینه شده ها برای خدمت به پان فارسیسم و پان ایرانیسم و پان تشیع ساسانی اقدام کرده است.

این والدین دریافته و آگاه شده اند که دولت و سیستم تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی در ایران، چرا می خواهند به تولید مانقوردها و الینه شده ها ادامه بدهند؟ 

دولت ایران می خواهد با بازنویسی مغز و اطلاعات ذهنی فردی و جمعی ملل غیر فارس، این الینه شده ها را برای خیانت به ملت خودشان و  در جهت خدمت به تامین منافع دشمن (فارس) بکار بگیرند.

آن والدینی که به تغییر هویتی فرزندان و خودشان معترض نیستند، "پاسیفیست" (منفعل) و پذیرا هستند و تلاش نمی کنند تا به عمق دروغ ها و پروپاگانداهای آموزشی رسمی و دولتی ایران پی ببرند.

این دسته از والدین خواسته و ناخواسته در جبهه ای قرار گرفته اند که دولت در آن است و به همراه دولت تلاش می کنند تا از کودکان خودشان در راستای تسلیم فرزندانشان به اراده دولتی سوء استفاده بکنند و سوء استفاده کرده اند و می کنند.


به امید فهم درست


Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر