شعوبیه: تجروبه هزار ساله در شستشوی مغزی

 


درست است که اخیرا، در باره روش های شستشوی مغزی بطور علمی تحقیق می کنند اما شستشوی مغزی، یکی از روش های بسیار قدیمی برای مطیع سازی افراد و جوامع بوده است. 

در ایران، از وقتی که ساسانیان از مسلمانان عرب شکست خوردند و مقاومت های محدود در گوشه و کنار امپراطوری ساسانی هم درهم کوبیده است، انسان ها دسته دسته اسلام را (به هر دلیلی که فرض بکینم) قبول کردند. یعنی نشان دادند که دلایل ایمان و باورهای قبلی خود را نادیده گرفته یا پنهان کرده و به دین جدید پایبند شده اند. یعنی داوطلبانه، یا از روی ترس یا بخاطر انتقامگیری از روحانیان دین دوره های قبلی، به شستشوی مغزی تن دادند ولی این شستشوی مغزی بتدریج، به باور واقعی بخش بزرگی از مردم بدل شد.

رهبران و اشرافی که منافع طبقاتی خودشان را از دست داده بودند، با طراحی اولیه یک استراتژی به جنگ با اسلام آمدند. آن ها تلاش کردند تا در کنار دین محمد، دینی جدید با رونگ و لعاب دین محمد اما متفاوت، با تمسک به باورهای ادیان قدیمی خود، مسیحیت و یهودیت، بتراشند تا در دل باورمندان اسلام شکاف ایجاد کرده و باورمندان اسلام را حداقل به دو دسته متمایز شقه بکنند.

برای این کار، نه صدها، بلکه ده ها هزار حدیث جعل کردند. گر چه گردآورندگان و نویسندگان این احادیث در عهد خود امام شیعه می زیستند اما به شخص او مراجعه نمی کردند بلکه به استناد به اشخاص و منابع جعلی، اما به نام امام ها و حتی رسول الله حدیث و روایت جعل و منتشر می کردند. 

آن ها تنها به جعل راوی حدیث و منبع بظاهر معتبر نقال یا روایتگر حدیث بسنده نکردند. برای این که حدیث و روایت و افرادی که راویان روایت هستند، معتبر و صحیح جلوه گر بشود، باید به جعل تاریخ، جعل زمان و مکان، جعل نام و سلسله نام های پدران یک راوی، جعل سلسله روات یا حکایت سازان جعلی، جعل تاریخ روایت ها و احادیث، شخصیت تراشی دروغین و جعلی برای ساختن آن ها و ... جعل داستان های واقعی نما، و ...دست می یازیدند.

آن ها، در حقیقت با ذهن فعال و سازنده خود، داستان های کوتاهی در باره هر حدیث می ساختند و نام راوی و پدران راوی، و نام و مشخصات سلسله راویانی که باید معتبر جلوه می کردند تا به حضرت فلان می رسید و حدیث صحیح و معتبر جلوه می کرد، و مکان و زمان و  شاهدان معبر را بر اساس تخیل خود می تراشیدند.

هیچ کس نمی توانست در باره راویان حدیث و ده ها آدمی که بر اساس ذهن دروغگویان و نویسندگان و پدید آورندگان داستان های کوتاه، تحقیق بکند. نه امکان تحقیق بود و نه زمان و مکان و وسایل امروزی برای تحقیق وجود داشت. کافی بود که اندکی در میان مردم معتبر بود تا داستان های کوتاه شما مورد قبول واقع شود تا بتوانید بر اساس آن حکایت ها، دین اسلام را در مسیر نادرستی که طراحان استراتژی "ایجاد شکاف در میان دینداران اسلام" هدف قرار داده بودند، دست بیابید.

بدینسان، آن ها در داستان سازی و باوراندن مردم به آن داستان ها چیره دست شدند. برای باوراندن آن جکایت های دروغین به مردم و حتی به طبقات تحصیل کرده در دین، اصول علمی-فکری برای رد یا قبول آن دروغ ها ایجاد کردند. یعنی علمی ایجاد کردند که شما بر اساس آن علم، دروغ ها و داستان ها خیالی را به دو دسته راست و دروغ تقسیم بکنید. آنگاه به دروغ هایی که بر اساس اصولی، معتبر شناخته اید، باور بکنید و آن داستان هایی که بر اساس همان اصول، دروغ و نامعتبر تشخیص داده اید، ایمان نداشته باشید اما آن ها را از کتاب های حدیث حذف نمی کنید. هر دو دسته دروغ ها به عنوان منابعی از احادیث و روایات برای نسل ها ادامه می یابد تا در هر زمان و مکانی، دسته ای از آن ها که به اهداف سیاسی رهبران خدمت می کند، بالا آمده و به عنوان حدیث و روایت معتبر به مردم تحمیل شود و مردم هم آن ها را می پذیرفتند.

این تجربه خلق داستان های کوتاه با مضامین دینی، در طول سالیان دراز تکمیل می شد و با تجربه، داستان های خیالی بهتری نسبت به نسل های قبل ساخته می شد تا مردمان راحت تر و بودن چون و چرای بیشتر آن ها را بپذیرند.

بتدریج، آن ها در ساختن حدیث، روایت، تاریخ، منابع بظاهر معتبر تاریخی، جعل اسامی تاریخی برای افراد و زمان ها، جعل زمان، بسیار ماهر شدند.

این نوع فکر و کسانی که به این نوع فکر ایمان آورده و بر اساس این دروغ های، به سپاهیان لشکر مذهب جدید می پیوستند و در راه این مذهب دروغ، حدیث های دروغ، روایت دروغ، راویان دروغ، تاریخ دروغ، افرادی که دروغین بودند و وجودی نداشته اند، زمان دروغ، نه تنها آماده کشتن دیگران بودند و به فرمان رهبران مذهب جدید، هم دیگران و بخصوص مسلمانان سنی را می کشتند بلکه خودشان هم کشته می شدند و بنا به حکایت های دروغینی که باور کرده بودند، خودشان را شهید می دانستند و دیگرانی را که می کشتند، کافر و جهنمی می نامیدند. یعنی پای در جای پای خدا گذاشته بودند. . بجای خدایی که در قیامت قضاوت خواهد کرد، آن ها در این دنیا و به نام خدا قضاوت می کردند. حکم صادر می کردند. انسان ها را مجازات کرده و حتی بقتل می رساندند  و از این همه خوشحال هم بودند و هستند.

به این افراد، به دروغ نویسان، جاعلات روایات و احادیث وآدم ها و زمان و تاریخی که هدف مشخصی داشتند و آن ایجاد شکاف در میان عالم اسلام و مجموعه دینداران مسلمان بود، شعوبیه می گفتند.

شعوبیه یک کلمه عربی است که امروزه معنی"ملت" می دهد. در حالی کهدر اسلام "امت" وجود داشت. در عین حالی که وجود قبایل ویا ملل را هم می پذیرفت اما اصل بر عقیده به اسلام بود.

لکن شعوبیه ای که در دفاع از منافع طبقات اشراف برخواسته بود، به برتری طبقاتی اعتقاد داشت و در حفظ آن ها می کوشیداما این اعتقاد به برتری طبقاتی انسان ها بر هم را در پشت برتری یا مساوات پارسیان بر دیگر مسلمانان پنهان می کرد. برای همین است که می بینیم، در آن دورانی که دانشگاهی وجود نداشته، تعلیم و تربیت مدیر و منشی وجود نداشته، اگر هم در دوره ساسانیان که بعید می نماید، سیستم دیوانسالاری وجود داشته، در قرن های بعدی از بین رفته بوده است. چرا که کارکردی نداشته تا بتواند نیروی جدیدی تربیت بکند اما همه ما پذیرفته ایم که مسلمانان عرب، و مسلمانان تورک، برای اداره امپراطوری های خودشان، از دانش و تجربه اداری منشیان و دیوانسالاران پارسی استفاده می کرده اند. چرا؟ به کدامین دلیل؟

این تفکر، مذهب، تاریخ جعلی، داستان های جعلی، افراد جعلی و ... همه در خدمت شستشوی مغزی افراد و بخصوص تحصیل کردکان بود تا به برتری پارسیان در همه زمینه ها بر دیگر ملل ایمان بیاورند و در راه اثبات این برتری بکوشند، بکشند و کشته بشوند. و خودشان را شهید و دشمنانشان را جهنمی فرض بگیرند.

شعوبیه با دو دسته از ملل بسیار دشمنی می کرد و می کند. یکی عرب ها، که منافع طبقاتی پارسیان و اشراف را بهم ریختند. دیگر تورک ها که منافع سیاسی و قدرت پارسی ها را برای یک هزار سال بسیار محدود کردند.

تجربه تاریخی پارسیان در ایجاد دشمنی پنهان، نفوذ در داخل سیسم دیگر ملل به عنوان دوست، ایجاد شکاف در درون مللی که در میان آن ها با زبان و دین آن ها نفود کرده اند، تحریف تاریخ و جغرافیای خود و دیگر ملل به قرون اولیه اسلام محدود نشد. بلکه هر روز، نسبت به روز قبل، آموخت و بکار بست وهم اسلام و عرب ها را و هم تورک ها را به حاشیه راند. همه این ها را به نام دین و شیعه و پارسی و در یکصد سال اخیر، به نام "ایران" انجام داد. در پشت دین اسلام و محمد پنهان شد و ده ها مذهب ساخت یا با تکیه بر حقانیت مذهب پارسی ساخته اش، با اسلام و مسلمانان بجنگند. 

می بینیم که امروزه در ایران، نه از حاکمیت تورک ها اثری مانده است و نه از اسلام محمدی. نه عرب اعتباری دارد و نه زبان عربی. زبان عربی و ملت عرب، دشمن ایران شناسانده شده اند. ملت تورک و زبان تورکی برای از فقا کندن شناخته شده است. هر دوی این ملت ها و این زبان ها، دشمن تاریخی پارسی و پارسیان تلقی شده است اما دایما در لباس دوست، خنجر از پشت زده اند.

شستشوی مغزی چنین اتفاق افتاده است که بیش از نود و نه درصد (99) فارس ها و بخش مهمی از جوامع تورک و عرب ها با اسلام، با مسلمانان، با سنی ها، با دشمنی می کنند. تورک ها و عرب ها را آدم فرض نمی کنند. خودشان را برتر از تورک و عرب ها می بینند. خود تورک ها و عرب ها هم در اثر شستشوی مغزی از زرق احادیث و روایات جعلی، تاریخسازی ها و آموزش در مدارس دینی و حوزه ئهای علمیه، در مدارس دولتی و دانشگاه ها، باور کرده اند که از فارس ها عقب مانده تر هستند. باور کرده اند که زبان فارسی مهمتر، بهتر، پیشرفته تر، علمی تر از زبان تورکی و عربی و ... است. چرا به این باور رسیده ایم؟ چون در عمر خود، ندیده ایم که زبان تورکی و عربی رقیب سیاسی، اداری، حقوقی، دینی، فلسفی، علمی، آموزشی و تخصصی یا تکنولوژیک زبان فارسی باشد. فارسی را در همه عمرمان به ما یاد داده اند و ما تصور کرده ایم که زبان تورکی و عربی زبان علمی و شیکی نیست. در کنار این سیاست های زبانی و ضد ملت تورک و عرب، سیاست های استخدامی، توزیع ثروت و سرمایه، ایجاد کار و اشتغال و سرمایه گذاری و ... هم در راستای همان دشمنی با تورک و زبان تورکی، دشمنی با عرب و زبان عربی، بکار گرفته شده اند.

کافی است که سفری به دیگر کشورهای تورک یا عربی داشته باشیم تا تفاوت در میان زبان، کاربرد زبانی، شیک دیده شدن زبان، آموزشی، اداری، استخدام، تکنولوژیک بودن زبان تورکی و عربی را مشاهده بکنیم. ولی زمانی که این تفاوت ها را هم با چشم خودمان ببینیم، باز هم نمی خواهیم قبول بکنیم که سطح توسعه همه جانبه تورک ها و عرب ها و زبان هر دوی این ملل بر زبان فارسی و فارس ها برتری دارند. چرا نمی خواهیم دیده هایمان را با ایران و زبان فارسی و سطح توسعه آن ها مقایسه بکنیم؟ چون شستشوی مغزی شده ایم. توسعه تورک ها و عرب ها را نه بخود آن ها بلکه به پارس هایی که به آن جا مهاجرت کرده داند، به خارجیان به پول نفت و ... نسبت می دهیم و در مقابل پذیرش واقفعیت ها بیرونی، مقاومت می کنیم. 

چرا؟ چون شستشوی حغزی باورهایی را درما کاشته است که نمی توانیم به راحتی باورهای ضد آن ها را دیده و به عنوان واقعیت بپذیریم.

شعوبیه یکی از تجربه های بسیار مخرب تاریخی و زنده است که با تاکتیک های شستشوی مغزی و ایجاد ماندگاری در ان ها بسیار زیر دست بوده و است. آیا شما می توانید در دروغ بودن بخش مهمی از احادیث و روایات واصول و فروع مذهب شیعه شک بکنید؟

اگر به خودتان جرات شک نمی دهید، شستشوی مغزی شده اید.

برای بحث و بررسی این مسایل، سه مهمان در برنامه این هفته دیالوگ حضور خواهند داشت.

جناب دکتر ضیاء صدرالاشرافی؛ محقق، نویسنده و فیلسون

جناب آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی؛ آیت الله خلع لباس شده 

جناب محمد رحمانی فر؛ محقق تاریخ


انصافعلی هدایت

تورنتو - کانادا

بیست و سوم (23) مارچ 2021

hedayat222@yahoo.com


Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر