انسان "بی‌طرف" وجود ندارد، انسان تحت سلطه دیگری موجود است

 


انسان "بی‌طرف" وجود ندارد، انسان تحت سلطه دیگری موجود است

هیچ انسانی نمی تواند "بی‌طرف" باشد. تنها انسان مرده می تواند بی‌طرف باشد. حتی حیوانات هم‌ بی‌طرف نیستند.

چرا که مغز هر انسانی، با یکسری از تعصب‌ها، ملاک‌ها، ارزش‌ها، ضد‌ارزش‌ها، اسطوره‌ها، مفاهیم، قضاوت‌ها، گرایش‌ها، خوب‌ها، بدها، نیکی‌ها، زشتی‌ها، جالب‌ها، عجیب‌ها، تفکرها، استنتاج‌ها، تئوری‌ها، علاقه‌ها، مخالفت ها، تمایل‌ها، تضادها، دوستی‌ها، دشمنی‌ها، نفرت‌ها، عشق‌ها، کدورت‌ها، و ... انباشته شده است و ما از میزان نفوذ آن‌ها و تاثیراتشان بر خودمان و رفتارمان ناآگاهیم.

چه بخواهیم، چه نخواهیم، والدین، خانواده، نزدیکان، دوستان، جامعه، دین، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها، هنجارها و ناهنجاری‌ها، و … اجتماعی، آنچه من، تو و ما هستیم را شکل داده و ساخته اند.

من، تو، او و ما، محصول شرایط خاص جغرافیایی،  اجتماعی، زبانی، تاریخی، اقتصادی، حقوقی، آموزشی، دینی، سیاسی، تکنولوژیک، روابط، تحصیل، تجربه‌های فردی، جمعی و ملی و … هستیم.

ما با همین‌ها، شکل خود فردی خودمان را می‌گیریم و بدون این‌ها نمی‌توانیم‌ وجود داشته باشیم. اگر این‌ها را از ما منها بکنند، صفر انسانی می‌شویم.

ما، محصول آن‌ها هستیم. هر چقدر هم که بخواهیم در مقابل آن ها مقاومت بکنیم و تسلیم نشویم، ناخواسته تسلیم بخش‌ها یا مقداری از آن ها هستیم. چرا که نمی‌دانیم میزان نفوذ آن‌ها در ان‌چه ما‌ هستیم، ما چقدر است.

بعنوان مثال؛ زبان، وطن، نژاد، ملت، تاریخ، دین، تجربه های ما و دیگران و … ما را رنگ آمیزی می کنند و شکل می‌دهند و ما نمی توانیم نسبت به آن‌ها بیطرف بمانیم.

اگر کسانی یا سیستمی، می خواهند به من، تو و ما، بباورانند که باید در هر موردی و هر موضوعی و هر مسئله‌ای بی‌‌طرف باشیم، دارند ما را شستشوی مغزی می‌دهند و بطور غیر مستقیم به ما القا می کنند تا از ارزش‌ها، وطن، ملت، تاریخ، زبان، نژاد و … خودمان عبور و عدول کرده، به آنچه آن‌ها به ما تزریق کرده اند و تزریق‌ می کنند، ایمان بیاوریم و باور داشته باشیم و تعصب بورزیم.

از نظر آن‌ها، اگر من، تو، او و ما، به وطن، ارزش ها، زبان، هویت، ملت، تاریخ، اسطوره‌ها و ... خودمان آگاهی و تعصب داشته باشیم، اصل بی‌طرف را نقض کرده‌ایم.

اما اگر به وطن، ارزش ها، زبان، هویت، ملت، تاریخ، اسطوره‌ها و ... های خودمان پشت کرده یا ناآگاه باشیم و از طرف دیگر، به ارزش ها، زبان، تاریخ، باورها، وطن، اسطوره‌ها و ملتی که آن‌ها تلقین کرده اند و می‌خواهند، آگاه بوده و تعصب بورزیم و باور داشته باشیم، بی‌طرف هستیم.

چرا که طرفداری و بی طرف بودن، آگاهی و نا آگاه بودن، تعصب ورزیدن و بی‌تعصب بودن من، تو، او و ما، به میزان آگاهیمان به منافع ملی خودمان، یا به میزان ناآگاهی من، تو، او و ما به منافع ملی خودمان بستگی دارد.

هر کسی که خودش را بی‌طرف فرض‌ می کند، خودش را فریب می‌دهد و تحت تاثیر القائات و تلقین‌های دیگری یا دیگرانی است که می خواهند ما چنان نباشیم و چنین باشیم.

آن‌که خودش را بی‌طرف فرض می کند، در اصل ماجرا و مسئله، بی‌طرف نیست و نمی‌تواند هم بی‌طرف باشد. بلکه طرفدار سلطه دیگر یا دیگرانی است که ما را اینگونه می خوایته‌اند و ما را اینگونه مهندسی کرده‌اند و ساخته‌اند.

 آن‌ها، ما را به ابزار و ماشین دست ساخته خودشان بدل کرده‌اند. یعنی، طرفداری از سلطه را برای من، تو، او و مایی که هستی‌های خودمان را فراموش کرده‌ایم، بعنوان بی‌طرفی متبلور کرده‌اند.

انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
03.30.2023









Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر