دستگیری و تعقیب زنان فعال حقوق بشر و هویت‌طلب در آذربایجان ایران

«حسنا را دیدم. خیلی ترسیده بود. بچه هفت هشت ساله. مثل یک بچه گنجشک، بی‌پناه شده بود. دستگیری و نگرانی‌های مادرش را دیده بود. شاهد یک روز تمام، کشمکش میان مادرش و نیروهای اطلاعاتی بوده است. چنان ترسیده بود که از همه می‌ترسید. چنان ترسیده بود که من را هم نشناخت. ترسید... با مهربانی، دستش را در دستم گرفتم. سرد بود. می‌لرزید.1


Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر