حقوق بشر خودی و بی حقوقی بشر بشری بیگانه و مخالف
سلام
حقوق بشر مقوله ای ساده و پیچیده اما نه در ایران ما. در دنیای اطراف ایران، حقوق بشر یک معنی ساده و روشن دارد. قابل تفسیر و تاویل نیست. قابل فهم است. به حزب، سازمان و دولت یا ایدئولوژی، سیاست یا دوری از سیاست ربطی ندارد. اما در این باید برای درک معنی و مراد از حقوق بشر به دانشگاه یا حوزه علمیه رفت و آموخت که بشر یعنی چه؟ چه کسانی بشرند و حقوقی دارند؟ چه کسانی بشر نسیتند و حقوقی هم ندارند؟
حقوق بشر در ایران، ده ها معنی و شرط و شروط دارد
در اروپا و آمریکا و کشورهایی که "اندیویجوالیسم" یا فرد گرایی در آن ها بر جمع گرایی یا ایدئولوژی گرایی ، برتری دارد، حقوق بشر به سادگی دو کلمه است: 1. فرزند آدم 2. حق و حقوق قانونی
ممکن است آن فرزند آدم از مادر انسانی متولد نشده باشد بلکه در رحم مصنوعی و دستگاه رشد کرده باشد ولی چون هر کس با یک نگاه متوجه می شود که او بچه آدم است، پس دارای حقوقی است. اتفاقا هر چه کم سن و سال تر باشد، حق و حقوقش بیشتر و غیر قابل گذشت است
چه رنگی دارد؟ فرقی نمی کند. با هر رنگی
که دارد، بشر است
چه دینی دارد؟
دین مهم نیست. دین بعد از آم بوجود آمده که انسان آمده است. این حق انسان است که یا دین را بپذیرد یا نپزیرد. دین به او هویت نمی دهد. بلکه این انسان و فرزند آدم است که به دین هویت می دهد
حقوق بشر شامل انسان سیاسی هم می شود؟
در ایران ما نه! اما در دنیا، سیاست هم مانند دین فرع بر وجود انسان است. با انسان زاده نمی شود بلکه به انسان تحمیل می شود یا انسان آن را می پذیرد. ولی سیاسی یا غیر سیاسی بودن انسان، حقی را برای او ایجاد نمی کند.
سیاست او تکه پاره کردن یک کشور و تشکیل چند کشور است. آیا حقوق بشر شامل حال او می شود؟
در دیدگاه ما ایرانیان، نه! او دارای حقوقی بشری نیست. حق ندارد در سیاست تا جایی برود که به فکر تجزیه بیافتد. اکر به این فکر افتاد یا به این فکر عمل کرد، از دایره حقوق بشری ما . توان تحمل ما خارج می شود. با او زا دار زد. شکنجه کرد. گرسنه نگه داشت. تشنه نگه داشت. بدون طی مراحل قانونی، او را بازداشت کرد. در سلول های انفرادی و برای طولانی مدت، حبس کرد. کاری کرد که هیچ کس نداند که او زنده است یا مرده. نباید وکیل داشته باشد و ... این همه دیدگاه عملی ما ایرانیان به بشر و حقوقش است. نیست؟
تجزیه طلبی؟ اصلا این ایده و اندیشه را اندیشه و فکر نمی دانیم تا تحملش هم بکنیم. در صورتی که تجزیه یک واحد سیاسی به دو یا چند واحد سیاسی از حقوق اولیه انسان هاست
آن مهم است، زندگی و جان انسان هاست. او به دنیا نیامده که به خاک اعتبار بدهد. برای خاک بکشد و کشته شود. انسان به دنیا آمده است تا در روی خاک، زندکی آرامی و راحتی را برای مدتی داشته باشد و سپس از روی خاک، برود
این فرزند ادم است که به خاک ارزش و اعتبار می دهد و برای کسب قدرت یا افزایش قدرت و برای استفاده بیشتر از امکاناتی که دیگرانی مثل او تولید می کنند، واؤه هایی را تولید می کند. آن ها را بر سر آن واژه ها به جنگ هم می برد. آن ها را مجبور می کند تا هم دیگر را بکشند و کشته شوند تا او رفاه و امتازهای بیشتری به نام خاک و دین و سیاست داشته باشد
این حق انسان است که در روی خاک زندگی کند. اگر بخواهد می تواند با کسانی در یک جغرافیا شریک شود. یا رفت و آمد داشته باشد. یا با هم در یک واحد سیاسی زندگیی کنند یا در یک واحد سیاسی زندگی نکنند. این حق او است که اگر از واحد اصلی نا راضی است، با واحد های دیگر، رفت و آمد داشته باشد. به آن ها امتیازهایی را بدهد و امتیازهایی را بگیرد. نام آن را تغییر دهد. سیاست جاریش را دگرگون کند
چرا که او و زندگیش مهم تر از خاک است. رضایت او شرط است. نه نام خاک و سیاست . او است که حق انتخاب، دارد
اما در ایران ما، حقوق بشر، حقی است که با تولد انسان به او تعلق نمی گیرد. بلکه.(حق نیست) امتیازی است که دولت و سیاست مدار به انسان می دهد و این امتیاز یابل باز پس گیری است. یعنی دولت یا سیاستمدار می تواند در هر زمان که اراده کرد، آن امتیاز را ندهد
تحت تاثیر تبلیغات سیاستمداران با دیدگاه خاص، اغلب روشنفکران هم این دیدگاه را پذیرفته اند که حقوق بشر، حقی نیست که با تولد انسان، به او تعلق می گیرد و به هیچ وجه قابل الغا نیست. در هیچ شرایطی نمی توان آن را از انسان ها گرفت و آنان را بدون حقوق رها کرد.
اغلب ما ایرانیان در این دیدگاه و در کنار دولت و سیاستمدار قرار گرفته ایم. به جای این که دیدگاه حقوق فطری و ذاتی غیر قابل انکار حقوق بشری هر انسانی بدون هر محدودیتی قرار بگیریم، در جبهه مخالف قرار گرفته ایم. از خواست های سیاسی سیاست مدار حمایت می کنیم و حقوق بشری را محدود تعریف می کنیم
برای همین هم به کرد، ترک، لر، بلوچ، عرب، ترکمن، خراسانی، سنی، و ... حق نمی دهیم که اگر ایران و سیاست و حقوق که در این کشور به انسان ها داده نمی شودف خوشش نیامد، از آن جدا شود. چرا که باید انسان را فدای خاک و دیدگاه یک عده سیاست مدار کرد که از خاک و میهن، اسلحه ای برای ندادن حقوق ساخته اند
سیاست مدار و روشنفکر ایرانی، نمی آید تا از حقوق بشری هر کس که در ایران زندگی می کند حمایت کند. نمی اید در عین حالی که از حقوق او دفاع می کند، از دیدگاه ها و اعمال سیاسی او انتقاد هم بکند.
این را تناقض می نامد که نمی توان به انسان حقی را داد که من با آن مخالفم. چون من نمی خواهم ایران تجزیه شود یا نمی خواهم شیعه تنها دین ایران نباشد، به هیچ کس حق بشریش را نمی دهم تا به تناقض میان به رسمیت شناختن حق بشری او و مخالفت با حقوق او قرار بگیرم
برای همین، خودم را راحت می کنم. حقوق بشر با برای همه و به طور یکسان به رسمیت نمی شناسم تا مخالفی هم نداشته باشم
ما ایرانیام با هر چه و هر کس که مخالفیم یا مخالف باشیم، برایش حق و حقوقی قایل نیستسم. نه این که آن فرد دارای آن حقوق بشری نیست. بلکه چون ما در اکثریت و موضع برتری قرار داریم، آن حقوق را به رسمیت نمی شناسیم. اما آن جایی که ما در اقلیت هستیم و یا در موضع ضعف قرار داریم، "حقوق بشر" به یادمان می افتد. آن را به رسمیت می شناسیم
تعدادی از ما حقوق بشر را برای کمونیست ها، تعدادی هم آن را برای کاپیتالیست ها، عده ای هم آن را برای مذهبی ها، بیشماری هم آن را برای ضد مذهب ها، اغلب ما حقوق بشر را برای زنان و دختران، یا برای یهودی ها، مسیحی ها، زرتشتی ها، بهایی ها، علی اللهی ها، برای ترک ها، کردها، عرب ها، لرها، بلوچ ها، ترکمن ها، خراسانی ها، و ... به رسمیت نمی شناسیم
چرا؟ چون آن ها مخالف دیدگاهی عمل می کنند که ما آن دیدگاه را قبول نداریم. در نتیجه، حقوق شان را هم به رسمیت نمی شناسیم تا خود مان و دولت یا سیاست مدار هر کاری را که می تواند برای از بین بردن یا خفه کردن او انجام دهد
ما از حقوق بشری سنی مذهبان ححمایت نمی کنیم. چون تسلیم اراده و خواست و نوع تفسیر ساست مدار و دیندار مسلط بر خودمان هستیم
ما از حقوق فرد انسانی و بشری افراد قاچاقچی مواد مخدر یا آثار عتیقه حمایت نمی کنیم. چون با آن نوع رفتار مخالفیم. در حالی که حقوق بشر چیزی جدای از کار و رفتار انسان ها است. باید آن را برای همه، به یکسان به رسمیت شناخت و از حقوق بشر در هر حال و هوایی حمایت کرد
ما برای قاتل، حقوق بشری را به رسمیت نمی شناسیم. چون او قتل کرده است. در حالی که قتل کردن او نافی حقوق بشریش نیست و ما باید او را بر طبق قوانین محاکمه کنیم اما باید در طول همه مراحل دستگیری، بازجویی، محاکمه، زندان و حتی اعدام هم از حقوق بشری او دفاع کنیم
ما حقوق فعالان سیاسی غیر اصلاح طلب را به رسمیت نمی شناسیم. آنان در غیر قانونی ترین و غیر انسانی ترین شرایط دستگیر می از حقوق آن ها دفاع نمی کنیم و بر خشونت ها و شکنجه ها چشم می پوشیم و حتی آن ها را شکنجه هم نمی نامیم. چون با حط و فکر آرفتارهای وحن را و سیاسی آن فرد مخالفیم. در ایران کنند. ما
Comments
Post a Comment