دیالوگ: چرا دولت ایران با نژادپرستی مبارزه نمی کند؟ - بخش دوم
خانم شیما سیلاوی احوازی: مدیر اجرایی سازمان حقوق بشر احوازی
رضا پرچی زاده: دانشجوی دکترا و فعال سیاسی
دکتر هوشنگ امیراحمدی: از نظریه پردازان ایرانی در آمریکا
دکتر ماشاالله رزمی: نویسنده و محقق تورک آزربایجان
ورودیه ای بر برنامه "دیالوگ" 31 مارچ 2018
پانفارسیسم، در زیر پوشش ناسیونالیسم "ایرانی" و با رضاخان کودتاچی پا گرفت، اما جمهوری بظاهر اسلامی که بر "امت" انگشت گذاشته بود، سیاست های پایه گذاری شده رضا کودتاچی را با حدت و شدت بیشتری پی گرفت.
با رضاخان بود که پانفارسیسم، به حمله به ملل غیر فارس پرداخت. زبان های تورکی و عربی را آماج اولین حمله خود قرار داد. سپس نام های پانفارسیستی مانند داریوش، ساسان، کوروش، و ... رواج یافت و جایگزین نام های تورکی و مذهبی شد.
لباس سنتی ملت تورک را ضد تمدن و توسعه یافتند و با آن به مبارزه برخواستند.
شال و کلاه و پوشاک تاریخی تورکان را از تن مردان و بعدها، لباس سنتی زنان را از سرو قامتان گرفتند. دروازه تمدن و دنیای پیشرفته را در تغییر هویت تاریخی ملت تورک یافتند. این سیاست را آهسته و قدم به قدم پیش بردند.
شال و کلاه و پوشاک تاریخی تورکان را از تن مردان و بعدها، لباس سنتی زنان را از سرو قامتان گرفتند. دروازه تمدن و دنیای پیشرفته را در تغییر هویت تاریخی ملت تورک یافتند. این سیاست را آهسته و قدم به قدم پیش بردند.
در مبارزه با واژه های بیگانه، زبان تورکی را در سیبل هدف قرار دادند. بتدریج میدان های سیاست، اقتصاد، ادب، هنر، رسانه ها، ارتش، ادارات، آموزش، محکمه ها و ... را از تورکان خالی کرده و در اختیار ملتی به نام فارس گذاشتند. رنگارنگی ممالک محروسه، به سیاه و سفید بدل شد. یا باید همه فارس می شدند و یا نحس و منحوس می گشتند.
انسانگرایی، جایش را به ایرانگرایی فارس محور و ضد تورک و عرب داد. ضدیت با تمدن ملل تورک و عرب، به نماد روشنفکری عصر بدل شد.
تورک را حیوان نامیدند و دهه ها بعد شهریار شعر، "الا ای تهرانیا انصاف می کن تو خری یا من" را در پاسخشان سرود. او خطاهای سیاسی، اداری، ملی و ناسیونالیسی پانفارس را افشا کرد اما ماشین آن ها نایستاد.
زنان باناموس و عفیف گیلان و رشت را فاحشه نامیدند. ده ها هزار جوک ساختند تا زن شمالی را تحقیر کرده و از خود بیزارشان سازند تا نسل آینده گیلک، از گیلکی بودن خود خجالت بکشد.
آنچه که زبان نمی تواند باز گوید را به عرب و لر نسبت دادند و برای از میان بردن تاریخ آن ها داستان ها و حماسه ها سرودند. تاریخی نوین نوشتند.
زمانی به دروازه تمدن رسیدیم که دیگر در میان ملل غیر فارس رمق مقاومتی نمانده بود. رادیوها و تلویزیون، فیلم و سریال و نمایش، تاتر، مطبوعات، کتاب های درسی مدارس و معلمان، کتاب های بظاهر علمی دانشگاهی و اساتید، روشنفکرانی مانند دکتر علی شریعتی در کتاب "بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی نوشت که "در عربستان فقط در شمارش انسان و شتر، نفر بکار مي رود: سه نفر شتر، 1 نفر انسان. اين که فقط و فقط شتر را از بين همه حيوانات ديگر به همان اسمي مي شمارند که انسان را، نشان مي دهد که انسان در آن محيط چقدر با شخصيت شترش شبيه بوده که گاه خود را به جای شترش و گاه شترش را به جای خودش احساس مي کرده است." (چاپ 1394، ص. 7)
از این مثال معلوم است که جامعه ملل ساکن جغرافیای ایران در گذشته بیماری ناسیونالیستی و ضدیت با هویت دیگر ملل را نداشته است اما این بیماری با روشنفکر ایرانی به میان جمعیت سرایت داده شد. چون روشنفکر ایرانی یکصد سال گذشته، جیره خوار دولتی بوده است که به درآمد نفت تکیه زده بود و همه انسان ها و کارمندان دولت، "سربازان و نوکر" دولت بودند.
امید می رفت که با انقلاب 1357 و آمدن اسلام، این بیماری از جامعه رخت بربندد اما عجب آن که رضا کودتاجی آیت الله بروجردی را به قم آورده و مدرسه دینی را ساخته بود تا دین را هم پانفارس و ناسیونالیستی بکند. موفق هم شده بود.
برای همین بود که "انقلاب اسلامی" راه پهلوی ها و سیاست های آن ها را در پوشش اسلام در پیش گرفت و حتی بر شدت آن ها افزود.
اولین مخالفت ها با "مرگ بر ضد ولایت فقیه" آغاز شد که تنها در آزربایجان علیه "ولایت فقیه" مخالفت و قیام کرده و خواستار حذف آن از قانون اساسی شده بودند. با همین یک شعار استراتژیک، آزربایجان و تورکان به عنوان دشمن استراتژیک پانفارسیسم ترسیم شد که هنوز هم استراتژی رژیم است.
با انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها، کتاب های درسی و نویسندگان ضد تورک وعرب بیشتری وارد سیاست ریزی بر علیه این ملل شدند.
رادیو، تلویزیون، مراکز تحقیقاتی و مطالعات استراتژیک ، روزنامه ها و مطبوعات رنگارنگ، کتاب های درسی و بظاهر علمی، فیلم ها و سریال ها، نمایش ها، موسیقی ها و ... تخریب زبان، تاریخ، تمدن و هویت تورکی، عربی، بلوچی، تورکمنی، قشقایی، گیلکی، و ... را نشانه گرفتند.
فرمان قتل عام فرهنگی صادر شد. به نام "تحقیقات علمی" به جامعه تزریق کردند که آیا فارس ها حاضرند با تورکان همسایه شوند؟ یا با تورکان ازدواج بکنند؟ یا با تورکان رفت و آمد داشته باشند؟
فرمان قتل عام فرهنگی صادر شد. به نام "تحقیقات علمی" به جامعه تزریق کردند که آیا فارس ها حاضرند با تورکان همسایه شوند؟ یا با تورکان ازدواج بکنند؟ یا با تورکان رفت و آمد داشته باشند؟
اعتراض های صدها هزار مردم تورک، اجرای این طرح را زیر زمینی کرد. ده ها هزار جوک ضد تورک ساختند تا تورک ها از تورک بودنشان خجالت بکشند. فیلم ها و سریال ها با تورکان احمق پر شد تا نشان دهند و به همه بباورانند که تورکان احمق هستند.
عرب ها و لرها و بلوچ ها در بدتر از شرایط تورکان زندگی می کردند و می کنند و وجودشان در ایران برسمیت شناخته نمی شود.
عرب ها و لرها و بلوچ ها در بدتر از شرایط تورکان زندگی می کردند و می کنند و وجودشان در ایران برسمیت شناخته نمی شود.
تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، کرد، گیلکی و ... را شاخه ای تاریخی از شاخه های فارس نامیدند که تورک زبان، عرب زبان، بلوچ زبان، تورکمن زبان، کرد زبان، گیلکی زبان شده اند و بسیاری از روشنفکران این ملل هم تسلیم شده و پرچم تسلیم شدگیشان را بالا آوردند.
هر چه مردم اعتراض کردند، دولت بر حمله اش افزود. دولت ایران تصور می کرد و تصور می کند که همه این ملل تسلیم شده اند، قلعه و سنگری برای مقاومت در مقابل پانفارسیسم ندارند. تورکان هم در محاصره هستند و دیر یا زود تسلیم خواهند شد. لذا باید محاصره را تنگ تر کرده بر تورکان از هر جهت فشار آورد تا تسلیم شوند. اگر تورکان تسلیم شوند، سیاست یکدست سازی جامعه چند ملیتی و چند هویتی، یک رنگ خواهد شد.
استقلال جمهوری آزربایجان از شوروی، شوری بر جان تورکان آورد اما خیلی سخت بود و است که پانفارس استقلال آزربایجان شمالی را برسمیت بشناسد. آن را "آران" و "قفقازیه" یا "ماوراء قفقاز" نامیدند و می نامند.
آن ها خواهان گسترش سیطره استعماری خود بر آن جا هستند و این را در نوشته های نشریات و وبسایت های وابسته به دولت می توان دید.
این سیاست را می توان در بیانیه جدید حزب پان ایرانیست دید: "... به گفتهی سرور ارجمند و همپیمان گرامی، روانشاد ملا مصطفی بارزانی «هرکجا کرد زندگی میکند، آنجا ایران است» ؛ از این رو، هر حکومت بر پهنه ایران اگر خود را وابسته به ملت و مردم ایران بداند، وظیفه دارد که از همهی هم میهنان و همخانمانان کرد در هر کجای جهان، دفاع کند."
آن ها خواهان گسترش سیطره استعماری خود بر آن جا هستند و این را در نوشته های نشریات و وبسایت های وابسته به دولت می توان دید.
این سیاست را می توان در بیانیه جدید حزب پان ایرانیست دید: "... به گفتهی سرور ارجمند و همپیمان گرامی، روانشاد ملا مصطفی بارزانی «هرکجا کرد زندگی میکند، آنجا ایران است» ؛ از این رو، هر حکومت بر پهنه ایران اگر خود را وابسته به ملت و مردم ایران بداند، وظیفه دارد که از همهی هم میهنان و همخانمانان کرد در هر کجای جهان، دفاع کند."
در ظاهر، ایران حکومتی اسلامی و شیعی دارد و همه اپوزیسیون خارج از ایران، رژیم را متهم می کنند که "ایرانی و پانفارس و پان ایرانیست نیست" بلکه دینی و "امتی" است اما همین دولت، در جنگ ارمنستان با مردم و کشور شیعه آزربایجان در کنار ارمنستان ایستاد.
دریاچه اورومیه و شاهرگ حیاتی آزربایجان را خشکاند تا سیاست های تغییر بافت جمعیتی که در عربستان یا اقلیم الاحواز اجرا می شد را در آزربایجان اعمال کند اما راه چاره در آزربایجان، کوچ اجباری به خاطر خشم طبیعت القاء شده و می شود.
با اجتماع مردم در قلعه بابک مخالفت کردند و حتی علیه مردم شیعه تورک فتوا صادر کرده، آنان را بی دین نامیدند.
مدارس دینی ضد ولایت فقیه را بستند. روحانیان مستقل و ضد ولایت فقیه آزربایجان را در دادگاه ها خلع لباس و خانه نشین کردند تا مردم شیعه تورک نتوانند از طریق دینی علیه مرکز، متحد شده، قیام بکنند.
مدارس دینی ضد ولایت فقیه را بستند. روحانیان مستقل و ضد ولایت فقیه آزربایجان را در دادگاه ها خلع لباس و خانه نشین کردند تا مردم شیعه تورک نتوانند از طریق دینی علیه مرکز، متحد شده، قیام بکنند.
روزنامه دولتی "ایران" در اقدامی سمبلیک، تورکان را سوسک توالت تصویر کرد. مردم به اعتراض برخاستند اما پانفارسیسم با تفنگ تیر جواب مردم را داد. اعتراض ها و جنگ دو طرف ماه ها طول کشید.
شهرها و سرزمین های تاریخی آزربایجان هم تکه تکه شده در میان دیگر استان ها به مثابه گوشت قربانی تقسیم شد تا کسی در آینده نتواند مدعی تصاحب تکه های پراکنده شده شود و در عین حال در میان این همسایه های هزاران ساله، دشمنی بکارند. بخشی به کردستان، بخشی به همدان، بخشی به گیلان واگذار شدند.
نه تنها زبان تورکی این ملت را انکار کردند که تاریخ زندگی تورکان در این سرزمین ها را منکر شدند.
سیدجواد طباطبایی در آخرین مقاله اش نوشت "اگر امت عثمانی بتواند روزی زبان «شاعر ملّی» خود را بفهمد ایرانی خواهد شد!" و آیا این ادعا، دیدگاه استعماری پانفارسیسم در این منطقه را بیان نمی کند؟
آن گاه تلویزیون رسمی، فرچه تولت را در دهان یک تورک می کند و نشان میدهد که تورکان آن قدر هالو تشریف دارند که فرق بین مسواک و فرچه توالت را نمی فهمند و متوجه بوی بد توالت نیز نیستند.
آیا آن فرچه، سمبلی از زبان فارسی و بوی بد توالت، بوی زبان فارسی نیست؟
مردم تورک به خیابان ها آمدند و هفته ها با دولت جنگیدند. در نهایت اما دولت پانفارسیستی، در ظاهر، پیروز شد و مردم در ظاهر، عقب نشینی کردند.
عین همین سناریو، در اقلیم احواز هم اجرا می شود. فرزندان عرب را دسته دسته تیرباران می کنند و به دار می کشند. زمین ها و آبشان را مصادره می کنند. گاو نفتشان را می دوشند و جرعه ای به خودشان نمی دهند. خودشان را کولی می دانند. عرب زبانشان می نامند که اگر نمی خواهند هویت پانفارسیستی را بپذیرند، راهی کشورهای آن سوی خلیج شوند.
همان سیاستی که در باره تورکان و تورکمن ها و بلوچ ها هم اعمال می شود.
همان سیاستی که در باره تورکان و تورکمن ها و بلوچ ها هم اعمال می شود.
چند روزی است که عرب های الاحواز به خیابان ها آمده اند و در اعتراض به حذف عرب ها از نقشه و جغرافیای ایران، با دولت می جنگند.
در بیست سال گذشته ده ها شهر دست به آشوب و اعتراض به سیاست های نژادپرستانه و پانفارسیستی دولت زده اند. صدها بار مدیران همین دولت در همین رسانه ها در بین همین جنگ ها و شورش های خیابانی از مردم عذر خواسته اند اما توبه نکرده و به تکرار آن و حتی شنیع تر از گذشته عمل کرده اند.
دولت، استخدام افراد دارای لهجه را ممنوع می کند. مردم اعتراض می کنند و دولت در ظاهر عقب نشینی می کند اما در عمل آن دستورالعمل نه تنها در وزارتخانه ها که در بخش خصوصی هم اعمال می شود و روزنامه ها آکنده از آگهی های استخدام افراد بدون لهجه است.
آیا همه این سیاست ها، دلیل بر حاکمیت نژادپرستی و پانفارسیسم و ضدیت با نژادهای غیر فارس در ایران نیست؟
در الاحواز چه می گذرد؟
مردم الاحواز و یا تورک، بلوچ، تورکمن، قشقایی، گیلانی و ... چه می خواهند؟
چرا نمایندگان مجلس یا دولت، با لایحه ای سفت و سخت، جلو سیاست های نژادپرستانه و پانفارسیستی را نمی گیرد؟
چرا دولت می خواهد همه مردمان تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک و ... را در مقابل فارس ها قرار بدهند؟
ایجاد و تعمیق این نوع دشمنی در میان ملت فارس با ملل دیگر، منافع کدام طبقه اجتماعی یا ملت را تامین می کند؟
آیا اجرا و در عمل پیاده شدن یک سیاست در مدت حدود یک قرن، دلیل بر آن نیست که یک سیاست ضد تورک و عرب و تورکمن و بلوچ و ... در ایران جریان دارد؟
مسئولیت مخالفت با این سیاست ها بر دوش کدام بخش از اجتماع است؟
چرا روشنفکر، استاد دانشگاه، معلم، وکیل دادگستری، نماینده مجلس، معلم، روزنامه نگار، محقق، نویسنده، احزاب و جمعیت ها سیاسی، ان جی اوها و تشکیلات حقوق بشری و ... در ایران بر علیه این سیاست حرکتی نمی کنند؟ بلکه یا بطور علنی از قبج آن سیاست ها می کاهند و از آن ها حمایت علنی می کنند و یا با سکوتشان، حامی آن سیاست ها می مانند؟
ما در برنامه این هفته دیالوگ در پی پاسخ به این نوع سوال ها خواهیم بود.
آقایان:
یوسف عزیزی بنی طرف: نویسنده و متفکر عرب الاحواز
دکتر محمدحسین یحیایی؛ اقتصاددان
فرامرز بختیار: مسئول حزب اتحاد بختیاری لرستان
و محسن رسولی: که مدت هاست در باره حقوق ملل در ایران فعالیت می کند، مهمانان این هفته هستند که تلاش خواهد کرد تا بر این تاریکی سیاست در ایران فانوسی بیاویزند.
همچنین تلاش خواهیم کرد تا
خانم شیما احوازی: مدیر اجرایی سازمان حقوق بشر احوازی
رضا پرچی زاده: دانشجوی دکترا و فعال سیاسی
دکتر هوشنگ امیراحمدی: از نظریه پردازان ایرانی در آمریکا
. دکتر ماشاالله رزمی: نویسنده و محقق تورک آزربایجان
را از طریق تلفن به این برنامه بیاوریم تا بر تنوع افکار طیف های مختلف ایرانیان در این برنامه بیفزاییم.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سی و یکم مارچ 2018
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment