Posts

Showing posts from December, 2014

چرا حافظ از کلمه "ایران" استفاده نکرده است

اشعار حافظ در باره "فارس" و "ایران" را با اشعار مولانا در باره "تبریز" مقایسه فرمایید. مولانا فقط در دیوان شمس خود 87 بار از "تبریز" یاد می کند.  حافظ در مجموعه اشعار خود تنها چهار (4) بار از کلمه "فارس" استفاده می کند آب و هوای فارس عجب سفله پرور است کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم  سفله = پست، فرو مایه ... سینه گو شعله آتشکده فارس بکش     دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر ... عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ   بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است ... به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد ... حافظ در مجموعه اشعار خود تنها صفر (0) بار از کلمه "ایران" استفاده می کند چرا حافظ از کلمه "ایران" استفاده نکرده است؟  چون ایرانی نبوده است اما قومی به نام "فارس" و زبانش بوده است. من: انصافعلی هدایت، این تحقیق کوتاه را بر اساس داده های جستجوی سایت http://www.hafez.ir/index.php?DISP=search  لسان العیب حافط گرد آورده ام.

جایگاه مکتب فکری - فلسفی تبریز (آذربایجان) در اشعار مولانا

مولانا فقط در دیوان "شمی" خود در حدود 90 بار در باره تبریز سخن سرایی می کند. چرا تبریز در اشعار او این همه جای گرانقدر گرفته است؟ این همه تکرار "تبریز" آیا فقط بخاطر رواج و سیطره مکتب تبریز در همه زمینه های سیاسی، علمی، معماری، شهرسازی، آموزشی، تعلیم و تربیت، شعر و ادب، صنایع، هنرها، نظامی گری، حکومت مداری،نویسندگی، کتابداری و کتابخوانی، ساخت دانشگاه و مدرسه و تعلیمات عمومی، عرفان و پیدایش اندیشه های مختلف دینی، بردباری و تسامح در اندیشه های بسیار ضد و متفاوت، نظریه پردازی در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی، دینی، اجتماعی، قدرت، منشاء قدرت، نظامی و ساخت پدید آوری امپرطوری تورکان نیست تافت ز تبریز رخ شمس دین شمس بود نور جهان را کلید ... ای تبریز از هوس شمس دین چند رود سوی ثریا دلم ... هی های شمس تبریز، خاموش باش ناطق تا جان خویشتن را، زان شادمان ببینی ... شمس تبریز است باغ عشق را  هم طراوت هم نما هم باغبان ... شمس تبریز آفتابی آفتاب شمع جان و شمعدان را برشکن ... تبریز شمس دین را هم ناگهان ببینی وآنگه از او بیابی صبح ابد دمیدن ... سیمرغ قا...

شرح فارسی کتاب نهاية الحکمة علاّمه طباطبائی - ایکینجی جیلد ب حیسسه سی --------- بو کیتابین اوخوماسی تورکلرین هامیسینا واجیب دیر، بونان بیله کی فارس ترجومه ادیب دیر

Image
شمول جهات سه گانه ترجمه نتيجه آخر، جهات سه گانه   اى كه ذكر شدند اختصاص ندارند به قضايايى كه محمول آنها وجود است، بلكه هر يك از آنها حائل مى   شوند بين هر محمول فرضى و بين هر موضوع فرضى. مگر آنكه فلسفه متعرض اينها نمى   شود مگر جهاتى را كه بين وجود و عوارض ذاتى وجود، حائل شوند; چون موضوع فلسفه «موجود بما هو موجود» است. شرح هيچ قضيه   اى تهى از يكى از جهات سه گانه نيست، لكن آنچه در فلسفه مورد عنايت است آن قضايايى است كه محمول آنها از عوارض ذاتى موجود ـ كه موضوع فلسفه است ـ باشد. (بديهى است در هر علمى از عوارض ذاتى موضوع آن علم بحث مى   شود. و اگر بحثى مطرح شد كه عارض ذاتى موضوع نبود، طرح آن استطرادى است.) در فلسفه هم از عوارض «موجود بما هو موجود» سخن به ميان مى   آيد، كه طبعاً نسبت عارض به معروض يا به امكان خواهد بود يا به وجوب. و نسبتى به امتناع ميان عارض وجود و خود وجود نخواهيم داشت. لذا فرمود: مقصود بالذات از ميان جهات ثلاث، وجوب و امكان هست. [270] به سؤالات زير پاسخ دهيد. 1 ـ مواد ثلاث را تعريف كنيد. 2 ـ چرا تعريف مواد ثلاث، تعريف حقيقى ن...