فرق انسانیت فارس با انسانیت دیگران در چیست؟




 انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
هفتم اکتبر 2017
hedayat222@yahoo.com


 (متن انتقاد جناب عباس خرسندی در زیر آمده است.)
سلام دوست گرامی، جناب عباس خرسندی! خوشحالم که تلاش کرده اید تا من و افکارم را نقد بفرمایید. این کار شما واقعا، باعث خوشحالی من است اما اجازه بدهید، من، همگام با شما، به نقد فرمایشات کتبی شما بنشینم.
Image may contain: 1 person
 1. با احتمال بسیار بالایی، نقد شما متوجه جمله بالایی من است که متن آن اینگونه است: "من از اول خندیدم. این را ایرانی-فارس ها ساخته بودند تا براش یک جایگاه در داخل بتراشند و مگر چه کار کرده این بشر؟"
که به خبر احتمال انتخاب وزیر خارجه ایران: ظریف، به عنوان برنده جایزه صلح نوبل مربوط است. 
2.
اگر نقد شما متوجه نوشته دیگر من است، به آن اشاره نفرموده اید
3. 
در این نوشته من، شاید بتوان نیشخند و حتی شاید تمسخر را یافت ولی توهینی در آن نیست.
4. 
من نه تنها با آقای طبرزدی گرامی بلکه با هر کسی که فکری در سر دارد و در پی فعالیت سیاسی در سرزمین گربه نشان ملل ایرانی است، تماس می گیرم و آنان را به برقراری "دیالوگ" برای فهم بیشتر خواست ها و حقوق ملت ها، دعوت می کنم. 
من و تلویزیون "گوناذ تی وی" بر آنیم که در سیاست نباید در مذاکره های احتمالی با دشمن را هم مسدود کرد. باید راه مذاکره با دشمن هم باز باشد تا هزینه های فعالیت سیاسی کاهش یابد و ملل، تا آنجایی که ممکن است، از پرداخت هزینه های سنگین استیفای حقوق و استقلال، دوری کنند. 
ما در این تلویزیون، تلاش برای برقراری دیالوگ میان ملل ساکن ایران را نطقه قوت خودمان و تلاش دیگران برای فرار از رویا رویی با خواست و حقوق ملل را فرار از واقعیات و زیستن در تخیل ذهنی افراد و تشکل ها می دانیم.
5.
شما تلاش فرموده اید، بفرمایید: "
به عبارتی شما پدیده جمهوری اسلامی را که دشمن ایران و ایرانی و همه ملیت ها است را در هر شرایطی کنار می گذارید و از فرصت برای حمله به ملیت فارس و ایران بعنوان یک کشور حمله می کنید."
من در جمله بالا چنین سخنی را ننوشته ام. در دیگر نوشته های من هم، نه تنها جمهوری اسلامی بلکه سلطنت رضا و محمدرضا پالانی هم مسئول وضع موجود ملل تورک، عرب، تورکمن، بلوچ، گیلانی، مازندرانی و ... هستند. 
مخالفت شما و دیگران با این حاکمیت هم مانند دشمنی ما با این دو دوره، آشکار است اما شما هم می دانید که در معادله ملت-دولت، در یک قطب "دولت"، و در قطب دیگر "ملت " نشسته است. این تنها "دولت" و حاکمیت نیست که مسئول وضع موجود است و باید پاسخ گوی وضعیت موجود یا وضعیت گذشته باشد. بلکه "ملت" هم مسئول است و باید پاسخگو باشد.
منظور از ملت، تنها افراد عادی کوچه و بازار، زن و مرد، کارگر، بازاری، و ... نیستند بلکه احزاب، جمعیت ها، تشکل ها، ان.جی اوها، حقوقدانان، روشنفکران، تحصیل کردگان، نویسندگان، روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه، محققان، رهبران فکری و اجتماعی، گروه های مرجع، فعالان حقوق بشر، ترقی و توسعه طلبان، اصلاح طلبان، و ... هم هستند که مسئول وضعیت موجود هستند. 
چرا که آن ها در قبال حقوق ضایع شده اکثریت ملل ساکن ایران، یا ساکت بوده اند و یا در کنار حاکمیت ایستاده و حداقل با سکوتشان، از مظالم حاکمیت بر علیه ملل تورک، عرب، تورکمن، بلوچ، قشقایی، لر، مازنی، گیلکی، و ... حمایت کرده اند. 
یعنی نه تنها از حقوق و خواست های این ملل، بطور علنی حمایت نکرده اند، بلکه با سکوتشان، با حاکمیت و دولت همراهی کرده اند تا در سرکوب ما موفق شوند.
6.
ما دموکراسی را در دیدن تشکل ها یا افراد مخالف و شنیدن صدای آن مخالفان تعریف می کنیم. اگر تشکلی و یا کسی (به هر دلیلی) می ترسد با  مخالفان سیاسی کشوری به نام ایران و
ملت فارس به گفتگو بنشیند، آن فرد یا تشکل، نمی تواند مدعی دموکراسی خواهی بوده و از دفاع از حقوق مخالفان سخن بگویدو این افراد صادقانه رفتار نمی کنند. آن ها، راه خمینی را می روند و مردمان را فریب می دهند.
کما این که اکثر سیاستمداران و فعالان سیاسی و حقوق بشری های ملیت فارس هم در این خط سیاه سیر می کنند و نمی توان آن ها را دموکرات و طرفدار حقوق مخالفان نامید. 
طرفداری از حقوق مخالف، معیار پایبندی به "حقوق بشر" است. حتی اگر این مخالف، خواهان نابودی ایران و تاسیس چند کشور، بجای یک کشور امپریالیسی به نام باشد و فارس را امپریالیست بداند. چنین فردی در جبهه دیکتاتورها نشسته است و مانند خمینی و علی خامنه ای از "بهترین" و "مهد دموکراسی" بودن ایران سخن می کوبد و از حمایت از حقوق مخالفان دم می زند.
7.
این سخن شما بسیار دقیق است که ما از هر فرصتی بهره می بریم تا به کشوری به نام ایران و ملیتی به نام فارس حمله کنیم اما کدام ایران و کدام فارس؟
 پدران ما، در یکصد سال گذشته، برای بدست آوردن حقوق انسانی و ملی ملت های تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلانی و مازندرانی و ... بارها قیام کرده اند و خواستار حقوق مساوی با فارس، در ایران شده اند. 
همه این خواست ها بزور توپ و تانگ و گلوله در خون خفه شده اند و صدایی از ایران و فارس بر نخواسته است؟ 
فارس، نه تنها اظهار برادری نکرده بلکه در توهین و تحقیر و تضییع حقوق این ملل، از حاکمیت ها هم جلوتر رفته است. این ایران، ملل ما را، زبان ما را، تاریخ ما را، وجود و هستی ما را منکر شده و در مستحیل نمودن ما در فارسیسم، بی نهایت کوشیده است. 
آیا این رفتارهای سیاسی و انکارگرایانه، دال بر این نیست که ایران یک استعمارگر است؟ 
اگر ایران استعمارگر است، پس منافع این استعمار به جیب کدام قوم یا ملیت می ریزد؟ 
تا آنجایی که می دانیم، غارت این همه ملل، به نفع ملیت یا قوم فارس تمام می شود. پس این قوم فارس است که استعمارگری می کند و ملل و سرزمین های غیر فارس را مستعمره خود کرده است. 
باز هم یاد آوری می کنیم که مردم عوام کوچه و بازار، کودکان، زنان بیسواد و خانه دار، کارگران و تجار و صاحبان حرف کوچک، و ... نقش بسیار زیادی در این مسئله ندارند اما بدون نقش هم نیستند. 
سپاهیان و پیاده  نظام استعمار، همین عوام است که مرگ بر ولایت فقیه ش، دایم بگوش می رسد و همین طبقه فقیر و ناآگاه است که چخماق تفنگ ها و مسلسل ها را می چکاند و وجدانش هم آرام است. 
با این همه، چه فرقی میان آن توده ناآگاه و فعالان سیاسی و طبقه روشنفکر فارس است؟
آیا نباید با ایران و قوم فارس مخالفت کرد که در هر فرصتی برای نابودی ما کوشیده است؟ 
آیا قوم فارس و ایران، توانایی نوعی از جنایت بر علیه ملل ما را داشته که با استناد به انسانیت و حس برادری، از انجام آن جنایت را در حق ما، خودداری کرده است؟ 
آیا فارس و ایران، از دشمنی با این ملل کوتاهی کرده  که انتظار دارید تا دست دوستی به سوی شما دراز کنیم؟ 
مگر تا کنون، همه دستان دوستانه ای که بسوی شما دراز کرده ایم را با تبر نبریده اید؟ 
آیا دستی مانده که برای دوستی و برادری به سوی شما دراز شود؟ 
اگر هم مانده باشد، برای دفاع از هستی خودمان، حرکت خواهد کرد. نه دوستی با شما!
8.
فرموده اید: "ما از طرف جبهه دمکراتیک ایران طرفدار دموکراسی و استیفای حقوق ملیتهای ایران هستیم." بسیار عالی است. تا حال لیستی از حقوق ظایع شده این ملل تهیه کرده اید؟ 
آیا می دانید که مردم آزربایجان جنوبی برای بدست آوردن حقوق انسانی خود، چندین هزار نامه و طومار نوشته و به رئسای این رژیم داده اند؟ 
آیا می دانید که در راه این حقوق انسانی چندین هزار تورک آزربایجانی شهید، مجروح و زندانی شده اند و زندانی هستند؟ 
آیا می دانید که ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر و ... چه خواست هایی دارند؟ 
برای این حقوق و خواست های ملل چه اقداماتی انجام داده اید؟ 
راه حل های شما برای این همه حقوق معطل مانده در تاریخ چیست؟ 
خطوط قرمز شما در برآورده کردن همه این حقوق و خواست ها تا کجا می رود و در کجا متوقف می شود؟
در دموکراسی مدعایی شما، آیا صدای مخالفان ایران و صدای فعالان استقلال سرزمین های آزربایجان جنوبی، عربستان، بلوچستان، تورکمنستان جنوبی، و ... حق شنیده شدن دارند؟ 
9.
آیا جمعیت شما حاضر است، همین امروز و در همین شرایط موجود، تکلیف خواست ها و حقوق ما ملل تحت ستم را بپذیرد و روشن کند؟ یا روشن شدن آن ها را به فردایی محول می فرمایید که نیامده است و اگر بیاید، فرصت خواهید داشت تا دوباره قدرت خودتان را مستقر و ماشین سرکوبتان را فعال کنید؟
10.
 فرموده اید: من متوجه نمی شوم چرا شما قادر به تفکیک یک نظام فاشیسم مذهبی از جامعه ایرانی نیستید.
ما توانایی شناخت نظام فاشیستی و نظام فاشیستی دینی را داریم ولی مانده ایم که روشنفکر، نویسنده، متفکر، فیلسوف، نظریه پرداز، اصلاح طلب، فعال سیاسی، اپوزیسیون، پوزیسیون، و ... حتی مردم عادی که فریب پروپاگاندای حاکمیت سیاسی-دینی فارس را خورده اند، کدام یک کمتر فاشیستی است؟ 
آیا همه اجزای این سیستم بیمار، فاشیستی نیست؟ 
آیا مردم، روشنفکران، حقوقدانان، وکلا، فعالان سیاسی و حقوق بشری کمتر از حاکمیت دینی، فاشیست هستند؟ یا بیشتر از حاکمیت فاسیستی عمل می کند؟
ما در تفکیک میزان فاشیستی بودن "ملت فارس" و "حاکمیت فارس" مردد مانده ایم؟
11.
 جمله و منطق بعدی شما بر یک فرض عمدا غلط و اشتباه استوار شده است:
 "اگر قائل به این واقعیت باشیم که دولتها نمایندگان واقعی ملتها نیستند بنا براین شما حق ندارید جمهوری اسلامی را با ملیت فارس و ایران یکسان قرار دهید و به ما حمله، توهین وبی حرمتی کنید."
چرا باید به این فرض که شما آن را "واقعیت" می نامید، معتقد باشیم که دولت ها، نمایندگان واقعی ملت ها نیستند؟ مگر آن ها با رای مردم انتخاب نمی شوند؟ مگر دموکراسی جز این است؟ آیا شما معتقد هستید که همه رای دهندگان ایرانی دروغگو و دغلکارند؟ نمی فهمند که چه می کنند و چه می خواهند؟ آیا نمی پذیرید که احمدی نژاد، روحانی، خاتمی و ... هرکدام یک بخش از مردمان ایران را نمایندگی می کنند؟ اگر مردم داخل ایران را "نفهم و نابالغ" می دانید، نگاهی به رای دهندگان خارج از ایران بیندازید تا متوجه ماجرا بشوید.
البته که من بین مردم و حاکمیت، فرق می گذارم اما هر دو طرف معادله دولت-ملت در تظییع حقوق ما مقصر و مصرند ولی آیا من در نوشته ها و سخنان خود، فارس را بی نام...، فاح...، دزد...، خوانده ام؟ 
آیا واقعیت های تلخی که به مزاج شما شیرین نیستند و ما ملل تحت ستم، یکصد سال است که آن ها را زندگی می کنیم، توهین فرض می شود؟ 
پس کجا بودید، وقتی که در استادیوم های شما "مرگ بر ترک!" فریاد می شد؟ 
کجا بودید که یک قرن به عرب و تورک و رشتی، بدترین توهین های رسانه ای و نوشتاری را کردند؟ 
کجا بودید آن زمانی که به نام جوک، هر چه لایق فارس ها بوده را به رشتی، تورک، عرب، بلوچ، و ... نسبت دادند؟ 
آیا این ها توهین و دردناک هستند؟ 
پس کجا بودید که ما می خواستیم تا زبان ما رسمی شود و شما از زبان فارسی، یک زبان مقدس ساختید که نباید در کنار آن هیچ زبانی قد علم کند؟ 
کجا بودید که کتاب های درسی مدارس و دانشگاه های شما پر از توهین و تحقیرما ملل تحت ستم بود و است؟ 
اگر آنچه در کتاب ها هستندرا به خود شما نسبت بدهیم، توهین است؟ اما اگر شما آن ها را بکار ببرید، جوک و شوخی است؟ 
چرا ظرفیت تحمل توهین و تحقیر را ندارید؟ 
پس چرا ما باید باز هم و در آینده هم توهین ها و تحقیرهای شما را تحمل کنیم؟ 
آیا توهین و تحقیری عمیق تر از این هست که شما "تحت ستم بودن" ما، "تورک " بودن ما، "استقلالیت ما"، "رسمی شدن" زبان ما را نمی پذیرید؟ آیا این بزرگترین توهین به یک ملت نیست؟
12.
شما یک ادعای بسیار جالب دارید:
"هیچیک از شما بدلیل تربیت غیر متعارف سیاسی قادر به درک ملیتهای مختلف نیستید." 
من تورک، دوست عرب من، همرزم بلوچم، همسایه شمالیم، و ... ممکن است فارس و افکارش را نشناسیم که بهتر از شما می شناسیم، اما 100 در 100 بهتر از شما، تورک، عرب، بلوچ، گیلانی، مازنی، و ... را می شناسیم. چون، من و ما، همین ملت هستیم. با آن ها و درد دلشان زیسته ایم. ما صدای آن ها هستیم. اگر روزی گلوله ای از تفنگی شلیک شود، انگشت این ملل، دستان ما را به ماشه گذاشته، خواهد چکاند. 
شما در این طیف، در کجا قرار دارید؟ با اقتصاد، زبان، فرهنگ، تاریخ، ادبیات، حقوق، خواست ها و آرزوهای این ملل چقدر آشنایی دارید؟ چقدر در میانشان مانده و با آن ها زیسته اید؟ چقدر دردها و رنج هایشان و ریشه آن همه درد و رنج ها را می شناسید؟ 
حداقل این ادعا را دارم، که من از روستای "کلان" در نزدیکی کلیبر، در آزربایجان شرقی زاده شده و در تبریز سر و سامان گرفته ام. خون و گوشتم، با دست های خونین بچه های قالیباف آشناست. 
من صدای ملت تورکم؟ 
تو صدای چه بخشی از این جامعه هستی؟
13.
جالب است که انسانیت شما بعد از یک قرن ظلم بر این ملل، شکوفا شده و مدعی هستید که "
برای اینکه همواره از زاویه دید تنگ تارک و باریک قومی به منظر ملی نگاه کرده اید. ولی ما عمیقا بعنوان انسانیت اول بخودمان و سپس به همه انسانهای نگاه میگنیم."
همینجا بایستید، لطفا! فرق بین "قوم" و "ملت" و "قومی" و "ملی" در چیست؟ 
این لغات چه بار معنایی و حقوقی ایجابی و سلبی با خود حمل می کنند؟ قوم یا اقوام، چرا ملت نیستند؟ و چرا نمی توانند از "حقوق ملی" بهره مند شوند؟ 
آیا اگر ما، منافع "ملی تورکان و ملت تورک آزربایجان جنوبی را مد نظر داشته باشیم، قوم محسوب می شویم ولی اگر شما از منافع و زبان فارس حمایت بکنید و شرط ایرانیت را زبان فارسی بدانید و منافع فارس زبانان، حمایت بکنید "ملی می شوید؟
"انسانیت خود شما" که در اولویت "اول" قرار دارد، چیست؟ 
مگر انسانیت شما با انسانیت دیگر انسان ها فرق دارد؟ آیا انسانیت در نگرش شما درجه بندی می شود؟ 
آیا منظور شما در این جمله "منافع ملی" مدعای شما، بر اساس زبان و فرهنگ فارسی نیست؟ 
آیا به بحث خودی و غیر خودی معتقد نیستید؟ 
آیا از منظر شما، ما تورکان، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها، گیلکی ها، مازنی ها و ... انسان درجه اول هستیم؟ اگر هستیم، چرا حقوق و خواست های ما کتمان می شود؟ 
آیا استقلالخواهی و استقلال جزو حقوق ما است؟ 
13.
جملات جالبی ایراد فرمده اید
  "مطمئن باشید که ما بعنوان جبهه دموکراتیک ایران از حدود ی ثغور دموکراسی در ایران عدول نخواهیم کرد ولی میبینیم که رسم ناپسندیده ناسیونال فاشیسمی که به فارس و ایران نسبت داده می شود اینروزها بخاطر استقلال کردستان عراق و هیجانات موقتی آن آنقدر طغیان کرده است که از هر طرفی فارس سنگباران شده است."
این "حدود ثغور دموکراسی در ایران" چه چیزهایی هستند؟ 
وقتی از حدود و ثغور سخن می رود، چیزهایی جزو حقوق و چیزهایی جزو ضد حقوق تلقی می شوند. آن ها چیستند؟ 
آیا می دانید که ترکیب "ناسیونال-فاشیسم" هنگامی بکار می رود که قدرت اعمال سیستم اندیشه ای برتری طلبانه یک قوم و نژاد بر دیگری یا دیگران وجود داشته باشد؟ 
آیا در شرایط فعلی، ملل تحت ستم فارس، حق تاسیس یک مدرسه و انتشار یک کتاب، یا روزنامه، حق داشتن یک ایستگاه رادیویی و یا تلویزیونی را دارند؟ 
آیا ما ملل تورک، این حق را داریم که بگوییم، چرا مالیات آزربایجان 400 درصد بیشتر از فارسیستان است؟ 
با این همه، شما چطور می توانید ما را به فاشیسم متهم کنید؟ 
آیا این اتهام از آن جا ناشی نمی شود که ما خواستار حقوقی هستیم که شما ما را لایق آن حقوق نمی دانید؟ 
مثلا، حق رسمیت هر زبان در میان ملت خودش و حق تعیین سرنوست و حق استقلال! اگر سخن گفتن از ظلم فارس، فاشیسم تلقی می شود، ما حق طلبان، فاشیست هستیم.
14.
شما به حق به "اتجاد" ملل اشاره فرموده و گفته اید:
"برا ی متحد شدن با همه بخشها و ملیتها و اقوام ایرانی اگر شرط اول تو هین و اتهام به ملیت فارس قرار بدهید به هیچ کجا نخواهید رسید."
ما به اتحاد با فارس نمی اندیشیم. آب و آتش، دوست و دشمن، شب و روز، سفیدی و سیاهی متضاد هم هستند و نمی توانند با هم متحد شوند. فارسیسم و فارس از قعر تاریخ تا امروز، ما تورکان، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها، گیلکی ها و مازنی و ... را دشمن فرض کرده و در نابودی ما از هیچ فعالیت و حیله ای دریغ نکرده است. آیا قربانی می تواند با قاتل متحد شود؟ ما قربانیان فارسیسم و فارس هستیم. 
اتحاد در سایه تامین منافع ملی دو طرفه و دوستانه، با برابری حقوقی، با برآورده کردن خواست ها و حقوق طرف مقابل، ممکن است. آیا این شروط در میان فارس با دیگر ملل وجود دارد؟ آیا فارس در یک قرن گذشته، همه پل های ارتباطی و دوستانه و همسایگی را تخریب نکرده است؟

در زیر متن کامل نوشته ایشان را مطالعه فرمایید:


Abbas Khorsandi
Abbas Khorsandi
حافظ گرامی و آقای انصاف علی هدایت محترم. و دوستان دیگر. من کمتر توی فیس بوک مینویسم ولی الان با دیدن این نوشته آقای هدایت میخواهم برخوردی دوستانه داشته باشم. البته چون خبر از طرف حافظ عزیز بود اسمش را نوشتم وگرنه منظورم فقط آقای هدایت گرامی است. گویا با آقای طبرزدی تماس داشتید و ایشان خبرش را به من دادند. موضوعی که همواره نه فقط توسط شما دوست عزیز بلکه از سوی نزدیکترین دوستان ما در احزاب و سازمانهای ملیتهای ایرانی همواره مطرح می شود حمله به فارس و ایرانیت است. بعبارتی شما پدیده جمهوری اسلامی را که دشمن ایران و ایرانی و همه ملیتها است را در هر شرایطی کنار می گذارید و از فرصت برای حمله به ملیت فارس و ایران بعنوان یک کشور حمله می کنید. دوست عزیز من آقای هدایت ما از طرف جبهه دمکرلتیک ایران طرفدار دموکراسی و استیفای حقوق ملیتهای ایران هستیم . با استقرار دموکراسی در ایران بسیاری از مشکلات ملیتها و اقوام ایرانی حل خواهد شد. ولی من متوجه نمی شوم چرا شما قادر به تفکیک یک نظام فاشیسم مذهبی از جامعه ایرانی نیستید. اگر قائل به این واقعیت باشیم که دولتها نمایندگان واقعی ملتها نیستند بنا براین شما حق ندارید جمهوری اسلامی را با ملیت فارس و ایران یکسان قرار دهید و به ما حمله، توهین وبی حرمتی کنید. هیچیک از شما بدلیل تربیت غیر متعارف سیاسی قادر به درک ملیتهای مختلف نیستید. برای اینکه همواره از زاویه دید تنگ تارک و باریک قومی به منظر ملی نگاه کرده اید. ولی ما عمیقا بعنوان انسانیت اول بخودمان و سپس به همه انسانهای نگاه میگنیم. مطمئن باشید که ما بعنوان جبهه دموکراتیک ایران از حدود ی ثغور دموکراسی در ایران عدول نخواهیم کرد ولی میبینیم که رسم ناپسندیده ناسیونال فاشیسمی که به فارس و ایران نسبت داده می شود اینروزها بخاطر استقلال کردستان عراق و هیجانات موقتی آن آنقدر طغیان کرده است که از هر طرفی فارس سنگباران شده است. من به عنوان یک دمکرات و نه ناسیونال فاشیسم فارس، ترک، عرب، کرد، بلوچ و غیره در هر زمان ممکن حاضرم تعصبات فاشیسم قومی و ملیتی در شرایط هیجانی را توضیح دهم یک موضوع را گوشزد کنم دوست عزیز. برا ی متحد شدن با همه بخشهاو ملیتها و اقوام ایرانی اگر شرط اول تو هین و اتهام به ملیت فارس قرار بدهید به هیچ کجا نخواهید رسید. بلکه از اتحاد سرزمین ایران هم بیرون خواهید رفت. چگونه ممکن است به ملیتی ناسزا بگویید، توهین بکنید ولی با او اتحاد هم برفرار کنید. با احترام به ملیت آذربایجان ایران. پیروز باشید.
***

پاسخ ایشان به متنی که من نوشته ام در ساعت 12:40 روز یکشنبه بوقت تورنتو بدستم رسید. تلاش کردم آن را در فیس بوک و در زیر همان مطلب منتشر کنم اما نشد. در زیر قسمت کامنت وبلاگم هم بعلت طویل بودن مطلب،ممکن نگشت . در نتیجه در همین زیر علاوه می کنم و تلاش خواهم کرد که آن را در فیس بوک هم منشر بسازم


جناب خرسندی یک جواب برای من ارسال کرده اند و فرموده اند که در صورت تمایل، می توانم آن را در همین جا منتشر کنم. متن زیر نوشته و توضیح بیشتر ایشان است. از دوستان می خواهم آن را بدقت مطالعه فرمایند: دوست گرامی جناب انصافعلی هدایت با درود به شما. مطلبی نوشتم تا برخی برداشتهای اشتباه شما از منظور من را بیان کرده باشم. از آنجاییکه فکر میکنم. نباید به اینگونه مباحث دامن زده شود. لذا مطلب را در پستی که ارسال کردید قرار ندادم و شخصا برای شما ارسال میکنم.
با احترام

دوست گرامی جناب آقای انصافعلی هدایت با درود
ظاهرا لازم است نکاتی که در یاداشت کوتاهم نوشته ام را بیشتر توضیح دهم. چون فکر میکنم برداشتهای شما اشتباه است و پاسخی به این وسعت هم از طرف شما لازم ندشته است. قدری عجول هستید دوست گرامی.
دوست من، منظور از زاویه تنک و تاریک و باریک قومی این است که اگر سطح شناخت را به یک محدوده جغرافیایی در یک منطقه از یک کشور بزرگ بنام ایران محدود کنیم و احساسات خود را نیز در همان چاچوبه پرورش دهیم، چیزی بجز ناسیونالیسم منطقه ای از آن بیرون نمی آید. خوشبختانه جامعه آذربایجان ایران دارای ویژگی و فرهنگ گسترده شدن در سراسر ایران بوده است و توانسته اند با هوش و ذکاوت مردم خود هم در امور سیاسی و هم در مناسبات اقتصادی در دورترین نقاط ایران سرمایه گذاری کنند. سهم آذربایجانیها در ایران از همه ملیتهای ایران از جمله فارسها بسیار بیشتر است. آذربایجان ایران را برای خود میخواهد و قادر است در آینده پس از جمهوری اسلامی مشکلات دیگر خود را در رابطه با کشور حل و فصل نماید. متوجه نمی شوم چرا در سراسر مطلبتان از بیچارگی و بدبختی و مصیبت ملیت آذربایجان نوشته اید در حالیکه حقیقت تاریخی چیز دیگری است.! به این دلیل است که تاکید کردم دید محدود شما باعث تقلیل موقعیت آذربایجان ایران در کشور است.
در مورد عبارت، "انسانیت اول بخودمان و سپس به همه انسانها نگاه میکنیم". برداشت شما آنی نیست که منظور من بوده است. قطعا بر اساس همین برداشت اشتباه شماست که اسم مطلب خود را بفوریت و برای متهم کردن من "انسانیت فارس و انسانیت دیگران گذاشته اید".!! وقتی اشتباه است، نباید بر اساس برداشت شخصی خود، نسبت به نظر دیگری اقدام کنید و عنوان مطلب خود را به آن اختصاص دهید.! چگونه می شود کسی که در دفاع از حقوق سخن میگوید انسانیت خود را بر دیگران ترجیح دهد؟!!. منظور از عبارت فوق این است که اول تکلیف مفهوم انسانیت را با خودمان روشن کنیم و سپس در مورد انسانیت دیگران نظر بدهیم. اگر به چنین دیدگاه انسانگرایانه ایراد وارد است،! من درکش نمی کنم..
قصدم ورود به تمام بحث و یا بعبارتی جدل کردن نیست. کار من و جبهه ما دفاع از هیچ نوع ناسیونالیسمی تمامیت خواه نیست. شما هم برای اینکه یک مطلبی را بنویسید باید طرفتان را بشناسید. ایران پر نیست از تفکرات ناسیونالیسم تند رو و سرکوب گر مرکز. تاریخ یک قرن گذشته و بویژه چهل سال حکومت قدراه کش ولایی از نوع شیعی کافی است تا شناخت نسبی به جامعه پیشرو ایران بدهد. اگر در این دوران سیاه کسی نتوانست بفهمد که چه بلایایی بر سر نه تنها ملیتها و اقوام مورد تاکید شما و من، بلکه بر ملیت فارس هم، چنان وارد آمده است، که مردم به ظن شما فاشیست سر از کارتن خوابی و قبر خوابی در مرکز و پایتخت ایران یعنی تهران در آوردند، آنوقت حق با شماست. ولی می بینید که شرایط بغرنج تاریخ کشورمان تفکرات را به طرفیت و به نفع جامعه تغییر داده است.
از خباثت حکومت تبه کار شیعی همین بس که پدیده امت را جایگزین کل ملت نموده و پا بر تمامی حقوق ملیتهای ایران از جمله فارس گذاشته است. من به این دلیل واقعی که از دیدگاه محدود نگر شما ممکن است دیده نشود، تاکید میکنم پایگاه اجتماعی حکومت جمهوری اسلامی یک امت است و نه یک ملت. حکومت دینی از هر فرهنگی که با شیعه گری مخالفت داشته باشد سر عناد و دشمنی دارد و تفکر مرکزی دشمنی این حکومت بطور مستقیم هم فرهنگ و تاریخ ایران باستان را نشانه رفته است که در ایران دارای طرفداران بسیاری است، هم فرهنگها ی ملیتها و اقوام ایران از یکسو و مذاهب گوناگون نظیر سنی، بهایی، مسیحی، دراویش و.... را مورد هجمه قرار داده و سخت تلاش کرده و می کند که بین ملیتهای ایرانی تفرقه بیندازد که نمونه های عملی آنرا بارها شاهد بودیم. بنا بر این تحت هیچ شرایطی فرهنگ سیاسی شیعه گری حکومت با هیچ فرهنگ دیگری قابل جمع نیست. به این دلایل است که استدلال شما مبنی بر وجود پدیده دولت – ملت در رابطه با جمهوری اسلامی درست نیست. بین ملت و دولت کنونی، بدلیل شکل و ماهیت دینی حکومت که ضدیت اساسی با فرهنگهای موجود در ایران دارد، توافقی وجود ندارد. این موضوع را همه شاهد هستیم. ساخت واژه ناسیونال فاشیسم شیعی نیز بدلایل فوق درست نیست. این عبارت یا بدون مطالعه طراحی شده و یا تعمدی است که اهداف ضدیت با جامعه ایران را پیگیری میکند.
تصورم بر این بود که شما این موضوع مشخص را می دانید که دولتها حتی در بهترین حالت هم نمایندگان واقعی ملتها نیستند. چون این موضوع در فلسفه دولت و مناسبات آن با جامعه قابل مکشوف شدن است. در دید عام چنین بنظر می رسد دولتهایی که با رای ملتها انتخاب می شوند مشروعیت مطلق دارند اما در عمل واقعی چنین نیست. سراسر تاریخ دولتها در ایران و جهان را بررسی کنیم متوجه می شویم که دولتها همواره سقوط کرده یا در حال سقوط هستند.چرا چنین است.؟! برای اینکه آنها نمایندگان واقعی همه بخشهای جامعه نیستند. برای مثال کدام دولت در ایران منافع همه ملیتها و کل جامعه ایران را نمایندگی کرده است.!؟ آیا به ظن شما جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت و دولت مدعی رای مردم، چنین است،؟! حکومت شاهان چنین بوده اند؟، قبل آز آنها چی؟ در تمام کشورهای همسایه و غیر همسایه در خاورمیانه فکر می کنید کدام دولتها بواقع نماینده منافع تمام بخشهای جامعه خود هستند.؟ مصداق دولت ترکیه اردوغان را چقدر باور میکنید در حالی که پنجاه درصد آن جامعه او را نماینده خود نمی دانند.؟ (در صد آرای انتخابی. 49 به 51 بوده است). توجه کرده اید که چرا جنگها روی میدهد، چرا استقلال کردستان عراق صورت گرفته است و چرا دولت سوریه مردم خود را بمباران کرده است.!؟ این بدترین وضعیتها را عنوان کردم تا در بهترین حالت آن در نتیجه گیری شما تلاش کرده باشم.
من مارکسیست نیستم اما حرفی که لنین در مورد دولتها گفته است را می پذیرم و آن این است که هیچ دولتی نماینده واقعی همه ملتها نیست. کارل پوپر اما از زاویه بسیار شفافی به موضوع دولت پرداخته است. او می گوید هیچ دولتی قابل اعتماد نیست و راه حل مسئله را به حاکمیت قانون می سپارد و قانون یعنی حقوق فرد و گروهای اجتماعی در هر سرزمینی در جهان. تاکید می کنم که این دیدگاه ارزشی برای ناسیونالیسم و ایدئولوژی قائل نیست و حقوق فرد و جامعه را زیر چتر چنین تفکراتی ذایل شدنی می داند. اینها واقعیتهایی است که در حوره سیاسی حکومتها و دولتها روی می دهد. من معتقد هستم که ملتها فارغ از مرزهای ساخته شده جغرافیایی، همدیگر را دوست دارند، چون جوامع انسانی را تشکیل می دهند و تنها عاملی که آنها را در مقابل هم قرار می دهد، از سه ایده و بینش ضد اجتماعی نظیر "ناسیونالیسم، ایدئولوژهای مذهبی و ایدئولوژی غیر مذهبی( سوسیالیسم) " تشکیل شده است. نمی دانم بجز ناسیونایسم مربوط به خودتان آیا هرگز به دموکراسی و استیفای حقوق فردی و اجتماعی فکر کرده اید یا اینکه از کل دموکراسی و اصول مبتنی بر حقوق بشر وابسته به آن، به نفع ناسیونالیسم گروهی خود پهره می گیرد..!!!
دوست گرامی من آقای هدایت ما هر نوع ناسیونالیسمی، چه ناسیونالیسم فارس و چه ترک و غیره را که گاهی تحت نام پانها ظاهر می شوند مغایر با اصول دموکراسی در هر سرزمینی می دانیم و به هیچ وجه نه تنها از آن دفاغ نمی کنیم که در مقابل آن میایستیم.
در صورت تمایل می توانید این مطلب را در همانجایی که پاسخ خود را منتشر کردید، قرار بدهید. ممنون از شما . بهتر است این بحث نیز بپایان برده شود و ادامه نیابد. با تشکر از شما
با مهر و احترام
عباس خرسندی



Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر