روشنگری نقاط تاریک



انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
پانزدهم اکتبر 2017
hedayat222@yahoo.com



دوستی با نام آغا مجید، در فیس بوک از من مطالبی را پرسیده بود که در زیر به آن ها پاسخ می دهم. در زیر پاسخ های من هم متن نوشته او را درج کرده ام
جواب من، انصافعلی هدایت به آغا مجید به قرار زیر است:


دوست من، نوشته اید: "شما، دشمن من هستی و خواهان نابودی ایران و فارس ها و ایرانی ها هستی. "
من و ما آزربایجانی ها دشمن "شما" نیستیم. چرا باید دشمن شما باشیم؟ ما همدیگر را نمی شناسیم. من و ما در آزربایجان جنوبی، با یک شرط، دشمن فارس ها هم نیستیم.
اگر شما همه حقوق ما تورکان آزربایجانی را بطور کامل و 100% برسمیت بشناسید، ما دو همسایه خوب و مفید برای هم خواهیم بود ولی اگر با حقوق ما مخالفت و دشمنی کرده و بسان فردوسی، ایدئولوژی شما هم تورک سیزی باشد، ما راهی جز مقابله با شما نخواهیم داشت.
از همین جا معلوم می شود که ما دشمن و مخالف "ایرانی ها" هم نیستیم. اولا، ایران تنها عبارت از فارس نیست. در ایران کنونی، هشت ملت اصلی زندگی می کنند که منافع آن ها باید بر اساس حقوق مساوی و برابر تامین شود و ما طرفدار حقوق آنان هستیم.
چند خط پایین تر، با اشاره به تعریفی که من از مشخصات دموکراسی و حقوق بشر داده ام، نوشته اید"خود شماها چقدر صدای مخالفان خود را شنیده و می شنوید؟"

ما دولت نیستیم. ما دارای چند حزب در خارج از ایران و چند حزب در درون ایران هستیم اما اکثریت ملت ما بشکل انفرادی ولی متحد در خواست ها و حقوق و راه های دستیابی به آن خواست ها، اجتماع کرده ایم. تنها راه ارتباطی ما، نوشتن و خواندن عقاید هم و گوش دادن به هم است.
در نتیجه، هر از گاهی هم در بین ما تنش هایی رخ می دهد. همین تنش ها، نشان می دهند که ما به نوشته ها و صدای هم اهمیت فراوان می دهیم.

فرموده اید: "خود شما فعالان آذربایجانی که بر ما فارسها خرده و ایراد می گیرید که به حقوق غیرفارس ها اهمیت نمی دهیم و در مورد آن ها صحبت نمی کنیم و.... خود "شماها چقدر مثلا از حقوق کردها در آذربایجان غربی دفاع کرده اید؟

ما از فارس که خودش را دشمن ملل می داند و می انگارد، توقع نداریم که حقوق ما را برسمیت بشناسد. این معجزه، هرگز رخ نخواهد داد و ما منتظر هیچ معجزه ای نیستیم. اگر قرار است معجزه ای رخ بدهد، بدستان خود تورک آزربایجانی رخ خواهد داد. اما طبیعی است که از برخی از اندیشمندان فارس که به مسایل اجتماعی حساس هستند، انتظار داشته باشیم تا در مورد مسایل ملل ساکن در ایران، اظهار نظر بکنند. تنها به این دلیل که آن ملل، ساکن ایران هستند و مسایل و حقوق و خواست ها و اراده آن ملل باید مورد توجه مراجع علمی-دانشگاهی، سیاستمداران، روشنفکران و حقوق بشری ها باشد.
در مورد حقوق کردها، ما بیش از هر ملت دیگری، از حقوق کردها حمایت کرده ایم و حمایت هم خواهیم کرد. در باره حقوق آن ها، نوشته های فراوانی در سمت ما چاپ شده است.
تعدادی از کردها، در برنامه های تلویزیون "گوناذ تی وی" هم شرکت کرده اند. آخرین آن ها، خانم "ویکتوریا آزاد" بود که هم کرد و هم فعال سیاسی و هم طرفدار افراطی استقلال کوردستان عراق هستند(!)
در باره کوردها سه مسئله بسیار متمایز از هم هستند.
یکم: ما خواهان کردستان مستقل در همسایگی خودمان بر اساس حقوق و احترام متقابل به حقوق و خاک و سرزمین هم هستیم.
دوم: کثیری از ملت تورک در سرزمین هایی زندگی می کنند که در گذشته دور تاریخی، سرزمین های تورکان و وطن اجدادی ما بوده است اما در دو، سه قرن اخیر، کوچ کردها به آن مناطق بیشتر شده است. از طرف دیگر، پدران ما، به دلیل قتل عام ها و کشتارهایی که آسوری ها، ارمنی ها و حتی خود کردها براه انداخته و تورک کشی کرده اند، مجبور به مهاجرت اجباری از وطنشان شده اند و امروزه تعداد کردها در آن مناطق بیش از تورکان است.
سوم: از جنگ جهانی اول به این سوهم تعدادی کرد عراقی، سوری و حتی از کردستان ایران به وطن و خاک ما مهاجرت کرده و هنوز هم در آن جا زندگی می کنند.
مسایل دوم و سوم، باید از طریق مذاکره یا جنگ حل شود که ما راه صلح آمیز و مذاکره را ترجیح می دهیم اما این رجحان نه به دلیل ترس از سلاح است بلکه بخاطر محترم بودن جان انسان ها و عدم تمایل به خون ریزی در میان دو همسایه است.

این دو مسئله دارای چندین راه حل است که باید در میز مذاکران بررسی شوند.
من تصور نمی کنم که کردها و یا کسی از ما تورکان، خواهان کوچ اجباری فردی از ملت مقابل از سرزمینی باشد که حالا برای آن ها، وطن مادری محسوب می شود.

در چنین حالتی، حقوق کردهای ساکن در سرزمین های جمهوری آزربایجان جنوبی و حقوق تورکان در سرزمین های کردستان، "به عنوان شهروند درجه اول" مورد حمایت قانون خواهد بود.
در شهرها و روستاهایی هم که دو ملت در همسایگی هم زندگی می کنند، هر دو زبان رسمی بوده و آموزشی خواهند دید و از حقوق مساوی دراستخدام و ادارات بهرمند خواهند بود. دیگر حقوق شهروندی هم تامین خواهد شد.
چه بسا که در آینده ای نه چندان دور، همین شهروندان کرد آزربایجانی و تورکان شهروند کردستان، باعث پیدایش نوعی "کنفدرالیسم" در میان جمهوری مستقل آزربایجان جنوبی و جمهوری کردستان بشوند.
در اینجا سخن از حق تعیین سرنوشت نیست. در این جا، سخن از "استقلال" ملت تورک و "استقلال" ملت کرد در خاک های و سرزمین های خودشان است. نه تورکان باید در سرزمین های کردها چشمی داشته باشند و نه کردها در سرزمین های تورکان چشم طمع داشته باشند.
طبیعتا معضلاتی پیش خواهد آمد که قابل حل در میز مذاکرات خواهند بود.
چرا؟
چون، کردها نتیجه طمع ورزی سرزمینی کردها را در عراق می بینند و از اینجا درس های لازم را خواهند گرفت و به واقعیت های سرزمینی تن خواهند داد.

مهم این است که از خودمان بپرسیم، چرا یک ملت می خواهد مستقل شود؟ چه می
توان کرد که آن ها ماندن در وضعیت کنونی را بر استقلال ترجیح بدهند؟

ملتی خواهان جدایی از یک سرزمینی می شود که احساس بکند، در مورد آن ها تبعیض روا می رود. آنان حقوق برابر و 100% مساوی با دیگر ملت یا ملل را ندارند. یعنی یکی از ملل، از حق و حقوق بسیار زیادی برخوردار است و ملت دیگری حق و حقوق چندانی ندارد.
یعنی همان سیستمی که در ایران فعلی حاکم است و همه حق و حقوق به فارس ها تعلق دارد و دیگر ملل از همه حقوق انسانی و اولیه بشری محروم هستند.

اگر در ایران شما، تورکان و دیگر ملل، دارای همه حقوق 100% مساوی با فارس ها بودند، یعنی، ایران چند زبان رسمی داشت که در هر ایالتی، زبان هر ملتی که در آن جا زندگی می کرد، نه تنها تدریس می شد، بلکه رسمیت اداری هم داشت، مشکل چندانی پیش نمی آمد.

اگر در ایران شما، هر فردی از هر ایالتی بشرط تسلط بر زبان ایالت دیگر، حق استخدام داشت و افراد بر اساس معیار "سواد زبان مادری" استخدام می شدند، در محله ها، روستاها، شهرهایی هم که دو یا چند ملت حتی در تعداد انگشت شمارهم وجود داشتند ولی همین افراد کم هم حق و حقوق داشتن زبان مادری و استخدام در زبان مادری و رسمیت داشتند، استقلال خواهی چندان پررنگ نمی شد.
این همان سیاستی است که تورکیه در پیش گرفته است تا بحران کردستان خود را حل کند.

در جای دیگری هم نوشته اید: "اگر شما آذربایجانی ها واقعا این قدر دموکرات و معتقد به حقوق بشر هستید، چرا حق جدایی و تعیین سرنوشت ارامنه ی قره باغ را به رسمیت نمی شناسید؟"

دوست من، شما یقینا با ما تورکان آشنا نیستید. ما نه تنها در عصر حاضر بلکه در اعصار گذشته هم به حق حاکمیت ملل اعتقاد داشتیم. ملت ها حق داشتند، نیروهای مسلح، اقتصاد مستقل، پرچم و پول مخصوص بخود، و ... را داشته باشند. برای همین هم آن ملت ها می توانسته اند، بر علیه حکومت مرکزی که ما تورکان بوده ایم، شورسشهای مسلحانه بکنند و گاهی هم مستقل بشوند.
امروزه، در جمهوری آزربایجان، "نخجوان" را داریم که بصورت "جمهوری خودمختار نخجوان" رسمیت یافته است. گر چه زبان، نژاد، دین، تاریخ، و ... نخجوان کاملا عین آزربایجان شمالی است اما این حق را داشته اند و دارند که بصورت کاملا خودمختار زندگی بکنند.
داستان "قره باغ" از نوعی دیگر است. قره باغ تا استقلال جمهوری آزربایجان و ارمنستان از اتحاد جماهیر شوروی سابق، جزو خاک و سرزمین های این جمهوری مسلمان بود اما ارامنه آن ها را با زور نظامی حاصل از حمایت های ایران و روسیه اشغال کرده اند.
آیا ما می توانیم در ایران کنونی، سرزمین های اشغالی خودمان را دارای اراده سیاسی بدانیم؟ نه! چرا؟ چون تحت اشغال هستیم. اگر آزاد باشیم و تغییری در بافت جمعیتی هم رخ نداده باشد، می توان از طریق یک رفراندم در آن جا، به خواست و اراده مردم پی برد.
من یقین دارم که اگر ارامنه، آن سرزمین های ما را اشغال نکرده بودند، ارمنی های آزربایجان شمالی هم از نوعی از خودمختاری و استقلال مانند نخجوان بهره مند می شدند.
نیروی اشغال گر نمی تواند و حق ندارد، در باره سرزمین های اشغالی سخن بگوید. سخن او حتی اگر همراه با رای اکثریت هم باشد، چون تحت اشغال است، مورد قبول نیست.

در بخش دیگری هم از من پرسیده اید: "چرا حق تعیین سرنوشت و جدایی کردهای عراق را به رسمیت نمی شناسید و از استقلال کردستان عراق لرزه به اندامتان افتاده؟"
ما بطور کامل حق استقلال و حق تعیین سرنوشت کردستان عراق را برسمیت می شناسیم و در تلویزیون گوناذ تی وی هم، حداقل در برنامه "دیالوگ" و به زبان فارسی، به بررسی آن پرداخته ایم. لکن ما هم مانند خود تورکمنان "کرکوک" فکر می کنیم و معتقدیم که کردها نباید به هر بهانه ای و با تکیه بر سلاح های کشتار و آتشینی که داشته اند و دارند، به اشغال سرزمین های دیگران اقدام کرده و حق تعیین سرنوشت آن ها را از بین ببرند
یا برای تغییر بافت تاریخی جمعیتی آن منطقه تلاش بکنند. اشغال و تلاش برای تغییر بافت جمعیتی کرکوک نه تنها غیر انسانی است بلکه بر خلاف اراده و خواسته مردم کرکوک است.
ما خودمان را هم درد تورکمنان می دانیم و از حق تعیین سرنوشت آن ها در کنار حقوق دیگرانی مانند اعراب سنی، شیعه ها و ادیان دیگر هم حمایت کامل می کنیم.

نوع فدرالیسم عراق بسیار به آن چیزی که من شخصا در 8 ماده نوشته ام،
(http://ensafali.blogspot.ca/2017/09/blog-post_6.html)
(شرط هایی برای بقای ایران)
شبیه است. کردستان عراق، نه تنها دارای ارتش مستقل، اداره مالیات، نیروهای اطلاعاتی مختص بخود، پلیس محلی، حق تجارت خارجی، حق داشتن گمرگ، تسلط بر چاه های نفتی منطقه و تملک بر بهای نفت صادراتی بوده، بلکه قرار بوده تا دولت مرکزی فدرال عراق، بخشی از هزینه های اداری کردستان (حدود 15%) را هم تامین بکند. آیا ایران شما و فارس ها حاضرند چنین فدرالیسمی را بپذیرند؟

در جایی دیگر هم دو سوال مطرح کرده اید: "اصلا خود شماها چقدر از حقوق مخالفان خود، مانند کردها ، ارامنه، دفاع کرده اید؟؟؟؟؟
چقدر از حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی در جمهوری آذربایجان الهام علیف دفاع کرده اید؟؟؟؟"
دوست عزیز، حرکت ملی آزربایجان جنوبی، حرکتی بسیار مستقل با منابع بسیار محدود است. ما حق نداریم این منابع محدود را در خدمت دیگران بکار بگیریم. در حالی که خودمان محتاج تر از دیگرانی که نام برده اید، هستیم.
هم کردها و هم ارامنه منابع بسیار وسیعتری دارند. همان طور که اپوزیسیون فارس هم منابع بسیار وسیعتری دارند.
ارامنه و کردها مانند فارس ها سالانه از کشورهای دیگر ده ها بلکه صدها میلیون دلار کمک های مالی دریافت می کنند. کافی است بدانید که بودجه های رادیو فردا، رادیو و تلویزیون صدای آمریکا و رادیو آلمان فارسی، رادیو فرانسه، بی بی سی، و ... چندین میلیارد دلار بودجه دریافت می کنند
گوناذ تی وی و حرکت ملی، منابع بسیار بسیار محدودی دارند که در حد ایثار فداکاری می کنند. همه فعالان حقوق بشر و سیاسی آزربایجان مستقل هستند و از جیب مبارک خودشان، فعالیت هایشان را تامین می کنند. هیچ دولتی از آن ها و کارهایشان حمایت نمی کند. اگر شما سراغ دارید، به من هم بفرمایید تا من هم حقوق بگیرم!
ما حق نداریم و نباید هم این منابع محدود را در اختیار ملل دیگری بگذاریم که منابع شان بسیار از ما گسترده تر است. اگر این کار را بکنیم، به ملت خودمان که این منابع را برای تامین منافع آنان در اختیار ما قرار داده اند، خیانت می کنیم.
با این همه، بلوچ ها، عرب ها و تورکمن ها جزو مللی هستند که در اندازه های توان حرکت ملی از منابع ما استفاده می برند.

نوشته اید که "اصلا حدود و ثغور این آذربایجان شما کجاست، بگو ما بدانیم؟"

حدود ثغور و مرزهای کردستان، آزربایجان جنوبی، فارسیستان، تورکمنستان، گیلان و مازندران، بلوچستان و الاحواز تا70-80 سال قبل کاملا مستقل و مشخص بودند. رضا پالانی پس از در هم شکستن مقاومت ملی در این سرزمین و اشغال نظامی آن ها و خلع سلاحشان، بتدریج هویت سرزمینی و مرزهای آن ها در دوران رضا پالانی و پسرش و خمینی و خامنه ای خدشه دار گردیدند.
فارس ها تصور کرده اند که با خدشه دار کردن مرزهای اقلیمی ملل، می توانند آینده خود را تظمین کنند و در بین این ملل جنگ براه بیندازند تا از ترس خونریزی، به دامن خونریز فارس پناهنده شوند اما نفهمیده اند که حافظه تاریخی ملل در کتاب های دوران قبل از این چهار خائن به حقوق و سرزمین های ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، لر، بختیاری و ... کاملا مشخص و معلوم است.
البته مهاجرت هایی هم توسط حاکمیت ها هم با زور حکومتی انجام شده و هم با مشوق های اجتماعی چون استخدام در یک منطقه و عدم استخدام در مناطق دیگر که باعث کوچ اجباری اما فردی از یک سرزمین به سرزمین های دیگر در ایران اخیر شده است.
اگر شما به خلوص جمعیت نگاه بکنید، خلوص جمعیت در آن ها (بجز چند شهر که دست دشمنی به نام فارس از نظر سیاسی انجام داده است) هنوز پابرجاست ولی در شهرهایی پون قم، تهران، شیراز، اصفهان و ... اکثریت و اقلیت جمعیتی بسیار شدید دیده می شود.





آغا مجید نوشت:

سلام آقای هدایت.
نمی دانم، شاید شما مهره ی مار دارید یا شاید دارای طلسم و جادویی هستید؟؟؟
الله اعلم
مرا به خودت جذب کرده ای. نمی دانم، چرا دوست دارم، به شما پاسخ بدهم و توجه کنم؟؟
نمی دانم، اصلا ضرورتی دارد به شما پاسخ داده و توجه کنم یا خیر؟؟؟
می دانم، شما، دشمن من هستی و خواهان نابودی ایران و فارس ها و ایرانی ها هستی. شما می خواهی من فارس نابود شوم ولی نمی دانم چرا دشمنم را دوست دارم و جذبش شده ام ؟؟
شما برایم انسانی جالب و دوست داشتنی شده اید. حرف ها و رفتار و حرکاتتان برایم جالب و نمکین است. با خودم عهد کرده بودم، دیگر با شما مکاتبه ای نکنم ولی باز هم نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و برایتان مطالبی را نوشتم.
آقای هدایت
شما در جوابیه ای که برای آقای عباس خرسندی نوشته اید، مرقوم فرموده اید که ما فعالین آذربایجانی دموکراسی را در دیدن تشکل ها یا افراد مخالف و شنیدن صدای آن مخالفان تعریف می کنیم و اگر کسی به این اصل عمل نکند، نمی تواند ادعای دموکرات بودن داشته باشد و در واقع دموکرات نیست و فریبکار است.
همچنین گفته اید: طرفداری از حقوق مخالف، معیار پایبندی به حقوق بشر است. حتی اگر این مخالف خواهان نابودی شما ایرانی ها باشد و سپس بیان داشته اید که ما قشر روشنفکر ایرانی و فارسی زبان، به این اصول پایبند نیستیم و اصلا و ابدا صدای مخالفان خود را نمی شنویم و به آن اهمیت نمی دهیم و.....
خوب تمام اینها گفته ها و اقرارهای خود شماست و طبعا این ها را هم خودتان قبول دارید و به آن معتقد هستید.
خوب این تا اینجا. آقای هدایت بگذار گام به گام جلو برویم. حالا من یک سوال از شما می پرسم. خدا وکیلی به آن پاسخ بده، لطفا.
خدا وکیلی شما فعالان آذربایجانی که ادعای دموکراسی و حقوق بشر را دارید و می گویید جنبش به اصطلاح ملی آذربایجان جنوبی حرکتی دموکرات است و به موازین حقوق بشر متعهد است و..... خود شماها چقدر صدای مخالفان خود را شنیده و می شنوید؟؟؟؟؟
خود شما فعالان آذربایجانی که بر ما فارسها خرده و ایراد می گیرید که به حقوق غیرفارس ها اهمیت نمی دهیم و در مورد آن ها صحبت نمی کنیم و.... خود شماها چقدر مثلا از حقوق کردها در آذربایجان غربی دفاع کرده اید؟؟؟؟؟
حالا حقوق کردها در ترکیه پیشکش، ترکیه یک کشور خارجی است. بگذار فقط از ایران حرف بزنیم.

خود شما آذربایجانی ها که بر ما فارسها خرده و ایراد می گیرید که حق تعیین ،سرنوشت را در مورد غیر فارس ها به رسمیت نمی شناسیم و.... اصلا آقای هدایت فرض می کنیم، حرف شما درست. ما فارس ها فاشیست هستیم و دموکرات نیستیم.

حالا آیا خودتان در صورت تشکیل جمهوری مستقل آذربایجان جنوبی یا اصلا همین الان، پیش از تشکیل این جمهوری، حاضرید حق تعیین سرنوشت و استقلال و جدایی کردهای آذربایجان غربی که بخش مهم و وسیعی از این استان را تشکیل می دهند را به رسمیت می شناسید؟؟؟؟؟
اگر شما آذربایجانی ها واقعا این قدر دموکرات و معتقد به حقوق بشر هستید، چرا حق جدایی و تعیین سرنوشت ارامنه ی قره باغ را به رسمیت نمی شناسید؟؟؟؟؟
،خوب ارامنه ی قره باغ دوست ندارند جزء آذربایجان باشند. درست مثل شما
دوست نداری جزء ایران باشی. همان طور که شما حق جدایی داری ارامنه ی قره باغ هم حق جدایی دارند مگر نه؟؟؟
چه فرقی بین شما و آن ها هست؟ هر دو انسان و دارای حقوق بشر و حق تعیین سرنوشتید. مگر نه؟؟؟؟؟؟
چرا حق تعیین سرنوشت و جدایی کردهای عراق را به رسمیت نمی شناسید و از استقلال کردستان عراق لرزه به اندامتان افتاده؟؟؟
اصلا خود شماها چقدر از حقوق مخالفان خود، مانند کردها ، ارامنه، دفاع کرده اید؟؟؟؟؟
چقدر از حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی در جمهوری آذربایجان الهام علیف دفاع کرده اید؟؟؟؟؟؟
چرا در رسانه ی خودتان؛ گوناز تی وی از کردهای آذربایجان غربی و یا از ارامنه ی قره باغ که مخالف شما هستند، دعوت نمی کنید، بیایند در گوناز تی وی صحبت کنند و استدلالاتشان را در گوناز تی وی مطرح کنند و قضاوت هم با بینندگان باشد.

از کجا معلوم شاید ارامنه ی قره باغ یا کردها توانستند با استدلال ثابت کنند، قره باغ متعلق به ارامنه و یا آذربایجان غربی متعلق به کردهاست؟
چرا به مخالفان خود در رسانه ی خودتان اجازه ی صحبت نمی دهید؟
شماها که خیلی دموکراتیک هستید. درست برخلاف ما فارسها.
شماها اگر جایی از حقوق مخالفان خود دفاع کرده و یا به آن ها اجازه دادید در رسانه ی شما حرف بزنند؟ کو کجاست؟؟؟؟
نشان ما بده، لطفا

اصلا حدود و ثغور این آذربایجان شما کجاست، بگو ما بدانیم؟؟؟؟
فرض کن این آذربایجان جنوبی شما تشکیل شد، خوب شما برای اقلیتهای قومی این آذربایجان حق جدایی و تعیین سرنوشت قائل هستید؟؟؟
چه حقوق زبانی و فرهنگی برایشان به رسمیت می شناسید، لطفا بگویید؟؟؟؟
شاید ما فارس ها از شما الگو بگیریم.
از قدیم گفته اند هر چه برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند. اگر حق تعیین سرنوشت را برای خود می پسندی، باید برای دیگران هم بپسندی.
آقای هدایت، اگر پاسخ شما و سایر فعالان آذربایجانی به سوالات من مثبت بود، معلوم می شود که واقعا ادعاهای شما درست است ولی اگر پاسختان منفی و یا از دادن جواب طفره می روید، معلوم می شود، شماها هم مانند همین فارس ها فاشیست و به دروغ ادعای دموکراسی و حقوق بشر دارید.
عالم سیاست، عالم منافع است. همین طور که منافع سیاسی شما آذربایجانی ها اجازه نمی دهد، حق تعیین سرنوشت کردها و ارامنه را به رسمیت بشناسید، منافع ما ایرانی ها و فارس ها هم اجازه نمی دهد، حق تعیین سرنوشت شما غیرفارس ها را به رسمیت بشناسیم؟؟؟
پس چاره ی کار چیست؟؟؟
ما با هم تضاد منافع داریم. چگونه به فرمولی برسیم که منافع همه تامین شود و با هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشیم؟؟؟؟؟
راستی، شما چرا این قدر دنبال جدایی هستی؟ مگر کشورهایی مثل اریتره، سودان جنوبی، قره باغ، جمهوری ترک قبرس شمالی، آبخازیا و اوستیای جنوبی، تیمور شرقی و .... جدا شدند، چی گیرشان آمده که حالا گیر شما هم بیاید؟؟؟؟
حیف که من ساکن ایرانم، می ترسم مصاحبه با شما و مشارکت در برنامه ی دیالوگ گوناز تی وی و بیان دیدگاه هایم برایم از سوی نهادهای امنیتی دردسر بشود ولی خوب، خیال من خیال خام و بیهوده ای است. من حتی اگر شرایطش را داشتم، باز هم خیلی خیلی بعید بود که شما و آقای اوبالی به یکی مثل من، اجازه می دادید، مشارکت کنم.
آیا واقعا می گذاشتید؟ آقایان آذربایجانی دموکرات؟؟؟؟؟؟
فکر نکنم. محال است. امکان ندارد .


ممنونم و خدانگهدار.



















Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر