بررسی نتایج دو هزار و پانصد سال حقوق بشر کوروشی در ایران
محمدرضاشاه در جشن های دو هزار و پانصد ساله اعلام کرد که استوانه کوروش، اولین متن حقوق بشر است که ایرانی ها (فارس ها) به جامعه بشری عرضه کرده اند.
او می خواسته بگویند که فارس ها در زمینه توجه به حقوق بشر از همه ملت ها پیشقدمتر بوده اند. شاید مفهوم این بزرگ بینی و افتخار به استوانه حقوق بشری کوروش، آن بوده است که ایران و ایرانی یا فارس ها نیازمند حقوق بشر سازمان ملل متحد و کشورهای آمریکا و اروپا نبوده و نیستند.
همان ایده که در سال های بعد، به عرضه حقوق بشر اسلامی پانفارس ها در دوره آیت الله های پانفارس انجامید.
شاید همبه همین سبب بوده است که ایران فارس، هیچ وقت به پذیرش عملی و اجرایی حقوق بشر غربی که کمتر از یکقرن عمر دارد، نکرده است.
خانم هایده ترابی که در دانشگاه های آلمان و آمریکا، روی زبان و خط استوانه کوروش کار و تحقیق کرده، در مصاحبه با یک رادیویی فارسی زبان در سوئد اعلام کرده است که پانفارس ها در دوره محمدرضاشاه پهلوی و در ترجمه فارسی و اولیه آن، حداقل هفت سطر به متن استوانه منتسب به کوروش اضافه کرده اند.
در حقیقت، ابرانی ها برای این که خود و افکارشان را مترقی نشان بدهند، به تحریف نوشته های استوانه کوروش پرداخته و دروغ هایی را به نام آن ستون، نوشته و بخورد روشنفکران، محققان، نویسندگان و ششلولهای پانفارس و پان ایرانیستها داده اند تا به ذهن نسل های ایرانی سمت و سوئی از غرور، نژادپرستی و خودبرتربینی دروغین بدهند. رهبران دوره شاه و ملا، در حقیقت، همه ملل و تک تک افراد ساکن در ایران را فریفته اند.
اگر این دروغ را به عنوان یک حقیقت پروپاگاندا و تبلیغاتی که بسیاری آن را به عنوان حقیقتی تاریخی پذیرفته اند، برای مدت کوتاهی بپذیریم و خودمان را به نفهمی در عین فهمیدن و آگاهی بزنیم، به یاد خواهیم آورد که سومری ها و عیلامی ها، صدها سال قبل از کوروش متون حقوقی بهتری را نوشته و به نهاد اجتماعی بدل کرده بوده اند.
اگر باز هم خودمان را به جهالت بزنیم و بپذیریم که استوانه کوروش دو هزار و پانصد ساله است، باید فرض ها و سوال های ی زیر را هم بپذیریم:
آیا ایرانی فارسها، در طول بیست و پنج قرن گذشته، متن حقوق بشر کوروش را بکار بسته اند؟
ایرانی ها از اجرای عملی حقوق بشر کوروش به چه نتایجی رسیده اند؟
آیا ایرانی ها توانسته اند، نقاط ضعف و قوت متن کوروش را در اجرا در یافته و برای رفع آن ها چه اقداماتی کرده اند؟
آیا وضعیت حقوق بشر جاری در ایران، در همه سطوح و در میان همه اقشار و ملل، نتیجه دو هزار و پانصد سال اجرای حقوق بشر کوروش است؟
چرا حقوق بشر کوروش توسعه نیافته و ایرانی ها به اجرای حقوق بشر در جوامع و در میان تک تک انسان ها و در روابط میان فردی و بین اجتماعی و بین ملل نرسیده اند؟
آیا حقوق بشر دو هزار پانصد ساله، به بخشی از زندگی و عمل روزانه مردم و دولت ها بدل شده است؟
اگر حقوق بشر را کوروش نوشته است و ایرانی ها به چنان متنی آگاهی داشته اند و با آن انس گرفته و زندگی می کرده اند، چرا حدود هزار سال بعد از کوروش، فردی به نام فردوسی در شاهنامه اش، زن ستیزی ، تورک و عرب ستیزی را می ستاید و تشویق می کند؟
چرا حقوق برابر زن و مرد به چنان وضعیتی رسیده بوده است که زن ستیزی به فرهنگ غالب و حقوق روزمره، اندیشه و ادبیات ایرانی فارس بدل شده بوده است؟
آیا تورک و عرب ستیزی و دشمن فرض کردن آن دو ملت و تهاجم به ملل دیگر، پایمال کردن حقوق همه ملل و اقوام و قبایل غیر فارس، در دوره کوروش هم نبوده و به فرهنگ حقوقی و زیستی سیاسی اجتماعی بدل نشده بوده است که تا امروز تداوم داشته و پر رنگتر شده است؟
چرا قانونگرایی و عمل به قوانین با وجود گذشت دو هزار و پانصد سال از متن حقوقی کوروش به روش زندگی حقوقی، عادات حقوقی، به بخشی از روش زیست حقوقی، به فرهنگ عمومی برای زیستن در جامعه ای حقوق و قانون محور بدل نشده است؟
اگر کوروش حقوق بشر را تدوین کرده است، چرا ایرانی ها در هر دوره که دستی به حکومت داشته اند، سفرای ملل دیگر را به قتل می رسانده و به شفا بتخانه های دیگر ملل حمله می کرده اند و کارکنان خارجی سفارت ها امی کشتند و یا به گروگان می گرفتند؟ کافی است به رفتار ایرانی ها با سفیر محمد، با سفرای چنگیز، با سفرای روس که منجر به جنگ بیست و پنج ساله میان تورک های قاجار با روسیه شد، حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری ۴۴۴ روزه و تخریب اغلب سفارتخانه های خارجی در تهران در چهل سال اخیر توجه بکنیم و ببینیم که ایرانیان ضد قوانین بین الملل هستند. چرا؟ این ضدیت با حقوق ملل غیر از کجا ریشه می گیرد و ادامه می یابد؟
اگر کوروش فارس منشور حقوق بشر را نوشته است، باید ذهن فارس ها بیشتر از اذهان دیگر ملل آماده پذیرش و اجرای حقوق بشر هشتاد ساله باشد که همه ملل پذیرفته اند ولی ایران آن ها را اجرا نمی کند؟
چرا ذهنیت و جهانبینی فارس ها با حقوق ملل غیر فارس در ایران مخالف است و با حقوق و هستی ملل غیر فارس دشمنی می کند؟
چرا نمی پذیرند که همه ملل غیر فارس در ایران در همه زمینه های حیات بشری حقوقی صددرصد مساوی و برابر با فارس ها داشته باشند؟
چرا فارس ها از برسمیت شناختن حقوق زبانی و رسمی شدن زبان همه ملل در ایران پرهیز می کنند؟
چرا زبان های ملل غیر فارس در ایران به موازات و هموزن زبان فارسی رسمی، اداری و اجرایی و حقوقی نمی شود؟
چرا ایرانی های پانفارس و پان ایرانیست تحصیلکرده، قلم بدست، روشنفکر و الیت، دانشگاهی و حوزوی و ... حق تعیین سرنوشت هر ملت بوسیله خودش را نمی پذیرند؟
چرا قوانین ایران نسبت همه آعلب کشورهای مسلمان سنی و کشورهای توسعه یافته، بسیار عقب ماندهتر است؟ ضد زن، ضد آزادی ها، ضد ملل غیر فارس، دیکتاتوری علنی و قانونی، نژادپرستانه، بر خلاف عرف و حقوق بین الملل مورد پذیرش همه ملل است؟
اگر کوروش و ایرانی های فارس اولین منشور حقوق بشر را نوشته اند، چرا در دوهزار و پانصد سال، نتوانسته اند آن را به همه جنبه های زندگی خودشان و ملل دیگر توسعه داده و یک اندیشه فلسفی و حقوقی به جهان ارائه بکنند؟
اگر کوروش ایرانی-فارس، اولین منشور حقوق بشر را دوهزار و پانثد سال قبل نوشته است و ایرلنی ها چنین دروغی را پذیرفته اند، چرا بعد از دو هزار سال به حقوق بشر و منشورها و کنوانسیون های بین المللی مخالفت می کنند؟
برای برای در این زمینه و پاسخ به سوال ها، سه مهمان از سه ملت در برنامه دیالوگ این هفته حضور داشته و دیدگاه های خودشان را بیانخواهند کرد.
دکتر شهسوار کریمزاده؛ استاد اقتصاد و فلسفه و دارای چندین کتاب - بلوچ
جناب مجید رحیمی؛ شاعر، ترانهسرا، مجری برنامه صدای آشنا - فارس
جناب محمد المدحجی نیسی؛ روزنامهنگار و متفکر سیاسی - عرب
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیستو چهارم (24) دسامبر 2020
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment