تحریف و دروغپردازی در کتاب ها بهنگام ترجمه، تهیه، تدوین و تصحیح کتاب ها در ایران
زمانی که مصاحبه جناب محمدعلی مجد در باره "قحطی بزرگ" را خواندم، بر اساس آنمصاحبه، تصمیم گرفتم تا آن کتاب را بخوانم. من، بطور طبیعی و سنتی کتاب را یواش و آرام می خوانم. انگلیسی من همضعیف است و جبرا کتاب انگلیسی را هم بسیار آرامتر می خوانم. در نتیجه توانستم متن فارسی آن را پیدا بکنم. وقتی ترجمه فارسی را دانلود کردم و شروع بخوانند آن کردم، دیدم چیز عجیبی در فارسی کتاب است که با عقل و نتایجی که من از مصاحبه نویسنده کتاب گرفته ام، نه تنها سازگار نیست بلکه ضد و نقیض است.
جناب محمدعلی مجد در کتابش، انگلستان را مسئول گرسنگی و قحطی در ایرانمی دانست ولی مترجم نامحرم عثمانی و تورو ها را مقصر می داند و اولین جمله کتاب را به حمله به تورو ها و عثمانی ها آغاز می کند.
بعد از خواندن چند ثفحه، علیه مترجم و کتابرفارسی شوریدن و تسلیم متن نشدم و تلاش کردم تا متن نویسنده مترجم را با نویسنده اصلی به زبانانگلیسی مقایسه بکنم.
نتیجه شاخ و دم در من رویاند. مترجم فارسی با سوء استفاده از نام جناب مجد و کتابش و احساسات ایرانیان، در زیر عنوان ترجمه، کتاب جدیدی را نوشته است که جدای از کتاب جناب مجد است و ربط چندانی به آن ندارد.
در همین زمان به خاطرم افتاد که در آن زمانی که من هم دانشجوی روزنامهنگاری در تهران بودم و هم روزنامه نگاری می کردم و به عنوان یکی از بهترین روزنامه نگاران در جشنواره مطبوعات ایران برگزیده می شدم، یکی از روزنامه نگاران با نویسنده و طنز پرداز شهیر تورک؛ عزیز نشین مصاحبه ای را منتشر کرد. بخش جالب و به یاد من مانده مصاحبه آن بود که خبرنگار از جناب عزیز نشین به این مضمون می پرسد (متن سوال و جواب را بخاطر ندارم. مفهوم را بخاطر می آورم): حدود بیست جلد کتاب از شما در ایران در ایران چاپ و منتشر شده است. نظرتان در باره کتابخانههای ایران چیست؟
جناب عزیز نشین جواب داده بود: من در ترکیه (مثلا) هیجده کتاب منتشر کردهدام ولی در ایران بیست و یک جلد (مثلا) کتاب به نام من نوشته و منتشر شده است. من هممایلم با نویسندگان این کتاب ها آشنا شوم.
از این زمان بود که با دوستان کتابخوان و محقق و نویسنده اما دارای تجربه انتشار کتاب در باره تحریف و دروغپردازی در کتاب های فارسی هم به هنگام ترجمه به فارسی و هم به هنگام نوشتن، هم به هنگام تصحیح و تنقیح متون قدیمی، گفتگو کردم.
این موضوع برای همه آن ها جالب بود و اعلام آمادگی برای حضور در یک برنامه تلویزیونی که خود من اجرا میکنم، می کردند اما هر چه می گذشت، از عالیه آنان کاسته می شد.
چرا که موضوع های فارسی و ضروری روز، همه ما را مشغول می کرد و من در پیچ و خم روزانه ها سرگردان می گذشتیم که استراتژیکترین مسائل کتاب و فکر در راه دروغین و تاریک خود پیش برود و افکار انسانها را به تباهی سوق بدهد.
از همین زمان ها بود که به موضوعاتی که در کانال های "تلگرامی" مطرح می سد هم علاقه مند شدم. بحث های سید جواد طباطبایی؛ تئوریسین که با "مکتب تبریز" به تئوری پردازی پرداخت ولی چون تورک ها و تبریزیها با دلار از او حمایت نکردند، سر از کاری پانفارسیسم و "ایرانشهری" در آورد.
او در نوشته هایش از آن می نالید که فیلسوفان و مترجمان فلسفه در ایران نه تنها با فلسفه غرب آشنادنبوده و با زیر و بم آن افکار و اندیشه غریبه بوده اند بلکه به هنگام ترجمه، مطالب را به نان فیلسوفان غربی نوشته اند که ابدا ربطی به آن فیلسوفان نداشته و ندارد.
یعنی مترجمان ملل به به زبان فارسی، از همان زمانی که فلسفه غربی را به فارسی ترجمه می کردند تا کنون، آرزوها و افکار مالیخولیایی خودشان را به نام فیلسوفان غربی منتشر کرده اند و کتاب هایی را به نام آن ها نوشته اند تا فروس داشته باشد.
این فکر و نقد برای من جالب بود. نمی شود که فلسفه و علم و علوم انسانی در عرب را درست فهمید اما غربی ها از فلسفه و علوم انسانیشان نتایجی را بدست بیاورند و به سنتزهای برسند ولی ما در ایران و علیرغم یکصد سال تلاش دانشگاهی در ترجمه و تدریس آن ها، هیچ دستاورد مثبتی نه در ساحت علمی و دانشگاهی و نه در ساحت اجتماعی و ... نداشته باشیم. بلکه نسبت به دوره مشروطه و قبل از آن هم عقب گرد داشته باشیم.
آنگاه با تفکر انتقادی دکتر سید جواد می ری مینی و چند استاد دانشگاهی دیگر در ایران آشنا شدن که آن ها هم مترجمان و نویسندگان و اساتید دانشگاهی را به بد فهمی، کتاب ها را به انباشته بودن با چرت و پرت های شبه فلسفی و شبه علوم اجتماعی و علوم سیاسی و علوم حقوقی متهم می کردند.
هر چه این انتقادها به هم نزدیکتر و از زوایای علوممختلف بیشتر بروز و ظهور می یافت، اعتقاد من به این که نویسندگان و مترجمان ایرانی امانتداران خوبی برای نویسندگان اصل کتاب ها نیستند، در نوشتن کتاب ها، در ترجمهها، در تصحیح و تنقیح کتاب های نایاب و یا منحصر بفرد و ... تحریف دستبرد روا می دارند.آن ها را بر اساس فکر خودشان و در راستای ایدئولوژی و نگرش عقیدتی-سیاسی خودشان می بینند و درکمی کنند و می نویسند. و این همه تحریف، دروغپردازی ها و تصحیح همتون را در راستای سیستم جهانبینی خودشان طبیعی و حق می دانند.
در این میان با پدیده ضد کتاب و ضد حقایق تاریخی و علمی استاد دانشگاهی با نام دکتر فرهاد حکیمی زاده رو برو شدیم که در بطن اروپا و در دل کتابخانه های مهم لندن در انگلستان با چاقوی تیز جراحی صفحات بسیار زیادی از کتاب های مهم را بریده و پیس از از بین بودن آن ها، باقی مانده همان صفحات را به توالت ریخته و سیفون را می کشیده که کتاب ها آن حقایقی که او نمی پسندیده است، برای همیشه تاریخ آینده، از دسترسی بشر به دور بمانند.
می خواهمدر آینده و اگر عمری باشد، با حضور چند نویسنده و محقق در این باره یک برنامه تلویزیونی تهیه بکنم و به کتابخوان ها در ایرانپیام ردهمکه پانفارسیسم و ایرانیان از طریق کتاب های شبهه علمی در پی اغوا و فریب شما هستند. آن ها در این کتاب ها اهداف سیاسی، ایدئولوژیک و نژادپرستانه خودشان را پیش می برند و کاری به توسعه قوه تعقل و تفکر شما ندارند. آن ها در پی انتقال علم و فلسفه به ایران نیستند. آن هو می خواهند در زیر نامکعلم و فلسفه، تفکر علمی و فلسفی در ایران را نابود بکنند. برای همین است که با وجود تعلیم و تعلم ده ها میلیون نفر در دانشگاه های ایران در یکصد سال گذشته، هیچ فکری در میان این طبقات تحصیل کرده رشد و نمو پیدا نکرده است. میلیاردها دلار سرمایه های مالی و عمر چند میلیون انسان در کلیدهای تفکر و سیاست پانفارسیسم باطل شده اند و از بین رفته اند.
بزرگترین ضربه به ملل در ایران در طول تاریخ توسط هیچ مهاجم خارجی مانند اسکندر، عمر، چنگیز، تیمور، روس ها و ... به ایران زده نشده است که به اندازه سهمگینی ُربات پانفارسیسم به بله تعقل و سیستم آموزشی و علمی زده است و این سیستم های شبهه علمی همه ده ها میلیونتحصیل کردگان را به بیراهه برده است.
برای همین، تصمیم گرفتمتا در این باره سوال های زیر را مطرح کرده و برای نویسندگان و محققان در ایران و خارج ایران بفرستم تا شاید بتوانم، در آینده، یک برنامه تلویزیونی برای همگان تهیه کرده و اجرا بکنم ولیهنوز تصمیم قطعی نگرفته ام که کی چنان برنامه ای را اجرا بکنم.
لطفا نظر خودتان را در باره تاریخچه تحریف و دروغپردازی در ترجمه ها و کتاب هایی که در خود ایرانو توسط ایرانیان نوشته یا تصحیح می شوند، بطور مشروح و با اشاره به جزئیات، نام نویسندگان، مصححان، تنقیحگران و نام کتاب و صفحه و ... توضیح بدهید.
آن کتاب های تحریف شده، در چه زمانی هایی نوشته یا تصحیح شده و توسط چه کسانی یا ناشرانی منتشر شده اند؟
آیا تحریفگران و دروغ نویسان در ایران و ایرانی، به قدرت در حاکمیت یا ایدئولوژی خاصی وابستگی داشته اند و بخاطر آن وابستگی این خیانتها را کرده اند؟
هدف آن تحلیلگران و دروغپردازان در اعمال تحریف ها و دروغپردازی ها چه بوده است؟
عمدتا در تحریف ها و دروغپردازی ها، کدام موضوع ها بیشتر تحریف می شده اند و هم اکنون هم تحریف می شوند؟
این تحریف ها و دروغپردازی ها به نفع چه کس یا کسانی یا فکر و ایدئولوژی ها سورت می گرفت و هماکنون هم صورت می گیرد؟
تحریف ها و دروغپردازی ها ضرر کدام شخص و اشخاص یا ایدئولوژی ها یا ممل در ایران را نشانه گرفته اند؟
آیا در متون دست نوشته یا چاپ سنگی قدیمیتری مانند حافظ، سعدی، فردوسی، کتاب های تاریخی، کتاب هایی که به زبانی غیر از فارسی نوشته شده بوده اند، هم در هنگام تصحیح و یا تنقیح دستگاری و تحریف و تغییر متن و ... اعمال شده است یا اعمال می شود؟
از چه زمانی تحریف، دروغ پردازی، تحریف در کتاب ها و در زیر عنوان تصحیح و تنقیح در ایران آغاز شده است؟
آیا تحریف و دروغپردازی در کتاب های دینی هم رایج است؟
آیا تحریف ها و دروغپردازی ها در کتاب ها جزئی هستند؟
آیا تشریفات در کتاب ها، نتایج عمده ای در جامعه و نوع نگرش مردمان داشته و به بینش و جهان بینی علمی، تاریخی، دینی، سیاسی، حقوقی و ... مردمان جهت خاصی را تلقین و تعلیم داده است؟
تحریف ها چقدر شایع بوده اند و چقدر شایع هستند؟
تحریف ها و دروغپردازی ها ذهن کدام دسته، قشر یا طبقه اجتماعی در ایران را هدف گرفته است و تحلیلگران و دروغپردازان می خواسته اند چه نوع تغییری را در اذهان آن طبقات و در کل جامعه و ملل در ایران اعمال و یا ایجاد بکنند؟
آیا تحریف ها و دروغپردازیها باعث تغییر نگرش و تغییر قضاوت در یک یا چند موضوغ و در میان قشر خاصی شده است؟
عمق ضرر و زیان تحریف ها را چقدر ارزیابی می کنید؟
آیا تعمیر و بازسازی این ضرر و زیان ها قابل بازسازی و تعمیر و جبران است؟
چه مدت زمانی لازم است تا نتایج آن همه تحریف ها و دروغ پردازی ها را جبران و تامین کرد؟
من فردی را می شناسم که هیچ وقت نتوانست به دبیرستان برسد ولی بعدها و ناگهان، خودش را به عنوان روانشناس معرفی کرد. هیپینوتیزور شده بود. او با کپی برداری از کتاب های فارسی نویسندگان مشهور روانشناسی مطرح و احتمالا درگذشته، چندین کتاب به نامخودش در روانشناسی نوشته و منتشر کرد که احتمالا در دانشگاه ها همتدریس شده و جزو منابع علمی دانشگاهی هم قلم داد شده باشد.
همین فرد، به احتمال ۹۹٪ به اداره اطلاعات وابسته است و از آن طریق حمایت می شود و هم اکنون هم به عنوان پزشک سنتی در ایران و در تورکیه، در کار داروهای گیاهی و طب سنتی است.
نظرتان در باره اینگونه افراد چیست؟
نظرتان در باره بنیادهایی مانند بنیاد یارشاطر که در تولید و تصحیح همتون تاریخی و بخصوص تاریخ قاجاریه و تورکان هستند، چیست؟
آیا می توان به کتاب های افراد و بنیادهایی چون یارشاطر که دشمنی آن ها با تورک ها و عرب و قاجاریه آشکار و عیان است اما همه تولیدات آن ها هم در باره همین موضوعات است، اعتماد کرد و تصور کرد که آن ها در تولیدات انبوه کتاب های تاریخی مانند خاطرات شاهان قاجار، بی طرف هستند و آن کتاب ها را در راستای دیدگاه های سیاسی و عقیدتی خودشانوتحریف و تصحیح نمی کنند؟
آیا کاهایی مانند کارهای یارشاطر و بنیادهایی مانند بنیاد او، خدمات حساب می شوند یا خیانت حساب می شوند؟
آیا مثلا تغییر امپراطوری قاجاریه به ایران یا به پرشین، یا تغییر نام هنر و صنایع ملل غیر فارس به نام ایران و پرسین در کتاب ها تحریف حساب می شوند؟
آیا نوشتن و جا انداختن خاطرات عجیب و غریب در باره قاجاریه و سلسله های تورکان، برای سیاه نمایی آن ها، تحریف و دروغپردازی حساب می شوند؟
آیا استفاده از کلمات، صفات، پسوندها و پیشوندها برای افراد تورک یا قبیله ها و اقوام غیر فارس یا توهین و تحقیر آن ها هم، تحریف و دروغپردازی محسوب می شود؟
آیا این نوع نوشتارهایی تحریف شده و پر از دروغ، توهین، تحقیر و حکایتها و خاطرات غیر واقعی دارای ضرر و زیان عمومی و شناختی از تاریخ و افراد و جمعیت ها در میان کتابخوان ها، محققان، نویسندگان و هنرمندان ایرانی داشته است؟
آثار و تبعات کتابسوزان، حذف کتابها، پاره کردن عمدی و آگاهانه چند صفحه از کتاب ها، خرید کتاب های منحصر بفرد یا دستنوشته یا دزدیدن کتاب ها از مخازن کتابخانههای عمومی و یا خارج کردن کتاب ها از مخازن کتابخانه ها و فروش آن ها به بیگانگان یا بایگانی کردن آن کتاب های منحصر بفرد در مخازن شخصی در زیر عنوان کلی "تصفیه" یا "تسویه" کتابخانه ها از آثار ملل غیر فارس یا از آثار قلمی شاهپرستان وو رژیم های شاهنشاهی و تورک یا آثار قلمی ضد انقلابی از زمان اشغال آزادیستان، بعد از پیشه وری، بعد از لاهوتی، بعد از انقلاب ۵۷، بعد از اوج گیری هویت خواهی های ملل غیر فارس و ... چگونه ارزیابی می کنید؟
آیا این خسارت ها قابل جبران هستند؟
مسئولیت این همه اقدامات ضد علمی، ضد تاریخی و ضد توسعه فکری و قوه تعقل ملل در ایران بر عهده کیست؟
آیا افرادی مانند دکتر فرهاد حکیمزاده به عنوان استاد دانشگاه که بسیاری از صفحات بیش از ۱۵۰ کتاب منحصر بفرد در کتابخانه های لندن خسارت وارد کرده و صدها صفحه از کتاب های منحصر بفرد تاریخی را با ابزار آلات پزشکی بریده و از میان برده است، آگاهانه در پی حذف منابعی و جعل و ایجاد منابعی برای اهداف خاصی هستند؟
آیا افرادی در ایران هستند و بوده اند که با کتاب ها مشابه همین رفتار حکیمزاده را داشته اند؟
آیا می توان این افراد را جنایتکار نامید؟
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
سیزدهم (13) دسامبر 2020
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment