چرا ایران تجزیه شده است؟
چرا ایران تجزیه شده است؟
ایران؛ کشوری جعلی و جدیدی است که از سرکوب و قتل عام ملل، نابودی حکومتهای ملی در دوران پسا "ممالک محروسه قاجاریه"، تلاش بی حد و مرز برای نابودی هویت های ملی ملل غیر فارس، نابودی زبانهای ملی، تحریف تاریخ به نفع پانفارسیسم، تخریب و بهم ریختگی مرزهای جغرافیایی - سیاسی ملل در این منطقه، ایجاد دشمنی در میان ملل هممرز، تمرکز بر پانفارسیسم و مشابه سازی ملل غیر فارس با فارس های جدید (تهران) شکل گرفته است.
هدف مهندسان طراح (استراتژیست های داخلی-خارجی) ایران جدید، ساخت و تشکیل یک واحد سیاسی همشکل، همزبان (فارسی شده)، همنژاد (آریایی)، هممذهب (شیعه شعوبیه فارس محور)، با حذف تمامی تفاوت های ملی، حاکمیتی، سرزمینی، تاریخی، فرهنگی، زبانی، دینی، ملی، اهداف ملی، منابع و ذخایر، و … بوده است.
یکصد سال، صرف سرکوب ملل، زیست اجباری در ایران فارسزده، تحمیل استانداردهای پانفارسیسم به تک تک افراد و ملل شد تا یک ملت و یک دولت، یک سرزمین سیاسی بنام ایران بسازند و به همه بقبولانند.
آنها نمی خواستند بپذیرند که سرکوب هر چه خشنتر و شدیدتر باشد، منجر به بازتولید آزادی و آزادیخواهی به همان شدت و قدرت خواهد شد.
هر چه هجوم بر هویت های ملی، حاکمیتی، سرزمینی، تاریخی، زبانی، فرهنگی، اقتصادی خشنتر باشد، نه تنها مقاومت در برابر آن ها رشد خواهند کرد بلکه به همان شدت، به سوی گریز از مرکز و تمرکز بر هویتهای ملی بیشتر رشد خواهد کرد و سرعت خواهد گرفت.
بعد از یکصد سال زندگی سیاسی در ایران فارسزده و تلاش برای فارسیسازی، اکنون، ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، گیلک، مازنی، کرد و … شعارهای سیاسی متفاوت و اهداف سیاسی بسیار متفاوتیتری از فارسها را سر میدهتد و تعقیب می کنند.
در همین دو سه هفته اردیبهشت یکهزار و چهارصد و دو، در مسابقه فوتبال در اصفهان پانفارس، شعار "رضاشاه روحت شاد" سر داده و بطور غیر مستقیم، خواهان بازگشت مجدد دیکتاتوری، سرکوب ملل غیرفارس، قتلعام ملل غیر فارس، فشار حداکثری برای نابودی هویت های ملل غیر فارس، و ... شدهاند.
ایران؛ کشوری جعلی و جدیدی است که از سرکوب و قتل عام ملل، نابودی حکومتهای ملی در دوران پسا "ممالک محروسه قاجاریه"، تلاش بی حد و مرز برای نابودی هویت های ملی ملل غیر فارس، نابودی زبانهای ملی، تحریف تاریخ به نفع پانفارسیسم، تخریب و بهم ریختگی مرزهای جغرافیایی - سیاسی ملل در این منطقه، ایجاد دشمنی در میان ملل هممرز، تمرکز بر پانفارسیسم و مشابه سازی ملل غیر فارس با فارس های جدید (تهران) شکل گرفته است.
هدف مهندسان طراح (استراتژیست های داخلی-خارجی) ایران جدید، ساخت و تشکیل یک واحد سیاسی همشکل، همزبان (فارسی شده)، همنژاد (آریایی)، هممذهب (شیعه شعوبیه فارس محور)، با حذف تمامی تفاوت های ملی، حاکمیتی، سرزمینی، تاریخی، فرهنگی، زبانی، دینی، ملی، اهداف ملی، منابع و ذخایر، و … بوده است.
یکصد سال، صرف سرکوب ملل، زیست اجباری در ایران فارسزده، تحمیل استانداردهای پانفارسیسم به تک تک افراد و ملل شد تا یک ملت و یک دولت، یک سرزمین سیاسی بنام ایران بسازند و به همه بقبولانند.
آنها نمی خواستند بپذیرند که سرکوب هر چه خشنتر و شدیدتر باشد، منجر به بازتولید آزادی و آزادیخواهی به همان شدت و قدرت خواهد شد.
هر چه هجوم بر هویت های ملی، حاکمیتی، سرزمینی، تاریخی، زبانی، فرهنگی، اقتصادی خشنتر باشد، نه تنها مقاومت در برابر آن ها رشد خواهند کرد بلکه به همان شدت، به سوی گریز از مرکز و تمرکز بر هویتهای ملی بیشتر رشد خواهد کرد و سرعت خواهد گرفت.
بعد از یکصد سال زندگی سیاسی در ایران فارسزده و تلاش برای فارسیسازی، اکنون، ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لور، گیلک، مازنی، کرد و … شعارهای سیاسی متفاوت و اهداف سیاسی بسیار متفاوتیتری از فارسها را سر میدهتد و تعقیب می کنند.
در همین دو سه هفته اردیبهشت یکهزار و چهارصد و دو، در مسابقه فوتبال در اصفهان پانفارس، شعار "رضاشاه روحت شاد" سر داده و بطور غیر مستقیم، خواهان بازگشت مجدد دیکتاتوری، سرکوب ملل غیرفارس، قتلعام ملل غیر فارس، فشار حداکثری برای نابودی هویت های ملل غیر فارس، و ... شدهاند.
چرا که شعارها، حرف مفت نیستند، اراده و خواست ملت را بنمایش می گذارند.
در طرف دیگر، ملت تورک آزربایجان جنوبی، بجای تکیه بر "ایران" به عنوان یک واحد سیاسی مقبول، بر "یاشاسین آزربایجان"، "آزربایجان وار اولسون - دوشمنلری کور اولسون"، به عنوان واحد سیاسی دلخواهشان تکیه کرده و تمایلشان با تاسیس کشور-دولت مستقل آزربایجان را اعلام کرده، خواستار آزادی آزربایجان جنوبی از اشغال ایران و فارس ها شده اند.
ملت تورک آزربایجان جنوبی، خود را یک واحد سیاسی همپیوسته (نه با ایران بلکه با) جمهوری آزربایجان و تورکیه میبینند.
در طرف دیگر، ملت تورک آزربایجان جنوبی، بجای تکیه بر "ایران" به عنوان یک واحد سیاسی مقبول، بر "یاشاسین آزربایجان"، "آزربایجان وار اولسون - دوشمنلری کور اولسون"، به عنوان واحد سیاسی دلخواهشان تکیه کرده و تمایلشان با تاسیس کشور-دولت مستقل آزربایجان را اعلام کرده، خواستار آزادی آزربایجان جنوبی از اشغال ایران و فارس ها شده اند.
ملت تورک آزربایجان جنوبی، خود را یک واحد سیاسی همپیوسته (نه با ایران بلکه با) جمهوری آزربایجان و تورکیه میبینند.
نهضت "یک ملت، دو دولت" با به اهتزاز در آوردن پرچم این دو جمهوری تورک در تمامی شهرهای ایران، یکی از نشانه های اراده و خواست سیاسی این ملت است.
تورکهای آزربایجان جنوبی، تورکمنها، قشقاییها از رسانههای دولتی و خارجی ایران و ایرانیان فارسزده قطع امید کرده و به رسانه های جمهوریهای تورکیه و آزربایجان توجه می کنند.
تورکها، در همه جای ایران جعلی، در مقابل نمایشها و تبلیغات جنگ طلبانه و حمایت آمیز پانفارسیسم از ارمنستان اشغالگر، تبلیغات ضد تورکها و ضد جمهوری آزربایجان پانفارسها ایستاده اند.
تورکهای آزربایجان جنوبی، تورکمنها، قشقاییها از رسانههای دولتی و خارجی ایران و ایرانیان فارسزده قطع امید کرده و به رسانه های جمهوریهای تورکیه و آزربایجان توجه می کنند.
تورکها، در همه جای ایران جعلی، در مقابل نمایشها و تبلیغات جنگ طلبانه و حمایت آمیز پانفارسیسم از ارمنستان اشغالگر، تبلیغات ضد تورکها و ضد جمهوری آزربایجان پانفارسها ایستاده اند.
تورکها، آمادگی خود برای همراهی با ارتش جمهوری آزربایجان و تورکیه، در جنگ با ایران را اعلام کرده اند.
این تنها محدود به جدایی اهداف، خواستها و اراده دو ملت تورک و فارس نیست.
این تنها محدود به جدایی اهداف، خواستها و اراده دو ملت تورک و فارس نیست.
چرا که عرب های الحواز، اگر در فارسستیزی و ایران ستیزی، از تورکها جلوتر نباشند، عقبتر نیستند.
عرب های الاحواز، بر عکس تورکهای آزربایجان، بخش های اصلی هویت ملی-تاریخی و فرهنگی خودشان را حفظ کردهاند.
عربها، در هر فرصتی، بر روی هویتهای مستقل عربی خود نور می تابانند تا تاریکی ایران و فارس را از خودشان دور بکنند.
عرب های الاحواز، واحد سیاسی ایران را قبول نکردهاند و ایران و فارسها را عامل استعمار، استثمار و غارت منابع و ذخایر وطنشان می دانند.
بر عکس این که تورکهای آزربایجان، قشقایی و عرب های الاحواز شیعه هستند و متاسفانه، تا حدودی تحت تاثیر شیعهگری پانفارسیسم هم قرار گرفتهاند ولی بلوچها، تورکمنها و بخشی از کردها، سنی مذهب بوده و از ایران فارسزده شیعه ولایت فقیهی بسیار دور هستند.
برای همین هم، این ملل، بر فاکتور جدایی مذهبی، بیش از دیگر فاکتورها تاکید می کنند. گرچه، هویتهای ملی، سرزمینی، تاریخی، زبانی، فرهنگی آنها، بقوت خود باقی هستند.
شعارهای بلوچها، تورکمنها، و کردها، هم نهاد سلطنت و هم نهاد ولایت فقیه را نشانه گرفته اند.
شعارهای بلوچها، تورکمنها، و کردها، هم نهاد سلطنت و هم نهاد ولایت فقیه را نشانه گرفته اند.
در این شعارها، هر دو سیستم "سیاسی - سلطنتی" و "مذهبی-ولایت فقیهی" را مسئول تمامی دشمنیهای و نابودی یا تضعیف هویتهای حاکمیتی، ملی، سرزمینی، تاریخی، فرهنگی، زبانی و … خودشان می دانند.
آنها، دشمن خودشان را رهبران، روشنفکران، حقوقدانان، احزاب و جمعیت های سیاسی و رسانههای فارسمحور و ضد ملل غیر فارس می دانند.
اگر نگاهی تابلوهای سیاسی ایران امروز بیندازیم، خواهیم دید که ممالک محروسه، از هر جهت تجزیه شده است.
آنها، دشمن خودشان را رهبران، روشنفکران، حقوقدانان، احزاب و جمعیت های سیاسی و رسانههای فارسمحور و ضد ملل غیر فارس می دانند.
اگر نگاهی تابلوهای سیاسی ایران امروز بیندازیم، خواهیم دید که ممالک محروسه، از هر جهت تجزیه شده است.
عامل و آغازگر این تجزیه، ملل غیر فارس نبودهاند. بلکه این ملت و رهبران ملت فارس بودهاند که با تلاش برای دشمنی با ملل غیر فارس و تلاش برای حذف آن ها و تغییر هویتهای ملی آن ملل، راه تجزیه ممالک محروسه را باز کردهاند.
فارسها، با دشمنی با ملل غیر فارس و حذف آنها در همه زمینه ها، آنها را از مشارکت و همچنین از احساس تعلق ملی به ایران جعلی و جدید حذف کردند.
حتی با تهدید به اخراج از وطنشان توسط پانفارسها روبرو شدند.
ابتدا، ایران در اذهان فارسها به "فارس و زبان فارسی" (ایرانی) و "غیرفارس و غیر زبان فارسی" (انایرانی) تجزیه شده، سیاستها در این محور مهندسی، طراحی و اجرا شدند.
نتیجه، معین و مشخص است. ایران کشوری است که به زور اسلحه و کشتار، اعدام، دار و درفش، بند تمبانش بهم می رسد.
ابتدا، ایران در اذهان فارسها به "فارس و زبان فارسی" (ایرانی) و "غیرفارس و غیر زبان فارسی" (انایرانی) تجزیه شده، سیاستها در این محور مهندسی، طراحی و اجرا شدند.
نتیجه، معین و مشخص است. ایران کشوری است که به زور اسلحه و کشتار، اعدام، دار و درفش، بند تمبانش بهم می رسد.
وقتی شرایط مساعد باشد، دار و درفش هم نخواهند توانست بند تمبان ایران را نگه دارند.
چرا که ایران از نظر فکری، احساسی، مذهبی، زبانی، خواستهای سیاسی-اقتصادی، و … تجزیه شده است. چیزی به عنوان ایران به عنوان یک کشور نمانده استچپ.
اگر فارسها عاقل بودند، تن به خواستهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... ملل غیر فارس داده و داوطلبانه، ایران را به سیستم فدرال یا کنفدرال بدل می کردند تا مدتی بر عمر سیاسی ایران جعلی بیفزایند ولی فارسها چنان دچار بیماری توهم و خودشیفتگی ملی-تاریخی هستند که اجبار به استقلال ملل را بر فدرالیسم و کنفدرالیسم ترجیح خواهند داد.
انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
13 May 2023
چرا که ایران از نظر فکری، احساسی، مذهبی، زبانی، خواستهای سیاسی-اقتصادی، و … تجزیه شده است. چیزی به عنوان ایران به عنوان یک کشور نمانده استچپ.
اگر فارسها عاقل بودند، تن به خواستهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... ملل غیر فارس داده و داوطلبانه، ایران را به سیستم فدرال یا کنفدرال بدل می کردند تا مدتی بر عمر سیاسی ایران جعلی بیفزایند ولی فارسها چنان دچار بیماری توهم و خودشیفتگی ملی-تاریخی هستند که اجبار به استقلال ملل را بر فدرالیسم و کنفدرالیسم ترجیح خواهند داد.
انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
13 May 2023
Comments
Post a Comment