تاریخ نگاران دروغگو هستند

 



در این ویدئو دکتر صادق زیبا کلام می گوید که تاریخ نگاران، دوعگو هستند و خودش را ام راخل دروغگویان می گنجاند. و تاریخ نگاران را به زن خانه داری تشبیه می کند که برای خرید به سوپر مارکت می رود و خریدهایش را بر اساس نیاز و سلیقه اش انتخاب می کند.

به نظر من (انصافعلی هدایت)، درست ترین جمله ای که زیبا کلام گفته امین است. بخصوص که او تلاش کرده تا رضا کودتاچی را به یک قهرمان در راه توسعه ایران جعلی بدل بکند.

دوستی، در رد این سخن زیباکلام، برای من نوشته است:

ازونجایی که این مقوله قید "همه" رو در پی دارد، درست نیست. بدون تردید تاریخ ایران دستکاری شده و همچنین تواریخ جوامع دیگر در جهان.

اما وقتی تاریخ اسلامی(اسلام، نه دین ساختگی آخوند) رو بررسی می نماییم، با کمال تعجب می بینیم که نوشته ها بر اساس متواتر، و همراه با نقل اقوال تمام مؤرخینِ دیگر و با توجه به آرای مخالفین نیز، به دست ما رسیده هست. این یعنی؛ دستکاری کردن تاریخ اسلامی محال نه، اما به سادگی ها نیست... و برای دستکاری شدنِ آن باید تمام منابع، افرادی که شامل تواتر هستند و نقل اقوال رو از بین برد که ظاهرا کار غیرممکنی هست و شدنی نیست. یکی از دلایلش هم اینست که نیاز به تخصص خیلی بالایی دارد که پازل رو با وجود دستکاری، طوری طراحی کند که شبهه ی بدون پاسخ بهش وارد نشه. و اینکه سالهای زیادی برای اینکار نیازه که کار یک فرد یا یک گروه نمیتونه باشه


در پاسخ وی نوشتم:

تاریخ، حتی به روز و در حال جریان در زندگی هم نوشته بشود، نمی تواند تمام جوانب حوادث را پوشش بدهد. و سال‌ها بعد، جنبه های دیگر آن رخ می نماید، ولی باز هم‌ نمی توان ادعا کرد که تاریخ  هر حادثه یا مقطعی از تاریخ یا زندگی افراد بطور کامل نوشته شده باشد.

در مورد تاریخ اسلام، تاریخ نگاری با مشکلات بسیاری دست بگریبان است.

اول آن که تاریخ اسلام سه‌صد یا چهارصد سال بعد از رسول الله نوشته شده است.

دوم؛ در سال‌های اول اسلام، حروف عربی یا بطور کامل اختراع نشده بود یا هنوز تمامی حروف متولد نشده بودند.

سوم؛ مواد لازم برای نوشتن تاریخ، آن‌هم بطور مفصل هم وجود نداشت و هم بسیار کران بود و عرب اای دوره پیغمبر فقیر بودند و توان تهیه آن تمه مواد لازم بدای نوشتن تواریخ قطور را نداشتند. مانند قلم و کاغذ.

در نتیجه، اگر تاریخ نگاران نمی توانند در لحظه بروز و حدوث حادثه ای، آن را بطور کامل تشریح بکنند و تعریف ها و نقل قول های متفاوت و ضد و نقیضی در باره یک حادثه روایت می شود، با گذشت چند نسل، در جریان نقل حادثه، صدها بار تغییر شکل داده و طبیعتا، از حالت واقعی خارج می شود.

در این مسیر نقل قول ها، کلمات، جملات تغییر می کنند. حب و بغض‌ها نسبت به هر حادثه‌ای در تعریف آن‌ها و در کلماتی که در تعریف آن‌ها بکار می رود، تاثیرات بسیار عمیقی مثبت یا منفیمی گذارند.

مثلا تاریخ نگاری شیعه در باره حصرت عایشه، عمر، ابوبکر، عثمان، معاویه، علی،حسن، حسین و ... بسیار با قضاوت

همراه است. حب و بغص‌های جانبدارانه در آن‌ها بسیار عمیق است.

به برخی از حوادث تاریخی و شخصیت‌‌ها جنبه حماسی، داستانی، مرثیه ای، و ... داده یا حوادث و افراد مظلومیت بخود گرفته اند یا در  دشمنی با افراد و جریان ها، بسسار تشدید و اغراق شده است.

طبیعی است که حوادث تاریخی در سایه هر نوع قضاوت، طرفداری یا دشمنی، تغییر ماهیت می دهد.

به عنوان مثال، اغلب جنگ‌های حضرت علی با خود مسلمانان بوده و یک متر بر سرزمین های مسلمانان نیفزوده است اما امپراطوری گسترده اسلامی در دوره معاویه بیسار گسترده شده است.

حتی این نوع تعصب ها و استانداردهای دوگانه نسبت به یک حادثه را در خود قرآن هم می توان دید.

مثلا وقتی قرآن از کارهای عجیب موسی یاد می کند که عصایش، اژدها شده و مارهای دیگران را می خورد، خود کار را "معجزه" و عمل را مورد  پسند قرآنرا تحسین و تعریف می گند.

اما وقتی همبن قرآن از طرفداران موسی سخن می گوید که عصاهایشان را مانند موسی به مار تبدیل می کنند، به خود آن افراد ساحر و جادوگر می گوید و کارهایشان را به سحر نسبت داده، تقبیح می کند.

در حالی که ماهیت کار هر دو طرف ماجرا یکسان است. با این فرق که مار یکی از طرفین این اقدام، در جبهه قرآن و مارهای دیگران در جبهه مخالف قرآن قرار دارد.

خود همین جبهه گیری، در توصیف ماجرا دخیل و در قضاوت هزاران مفسر و خود قرآن تاثیر مستقیم دارد.

با احترام

انصافعلی هدایت












Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر