هیاهو برای شستشوی مغزی و ساختنتاریخی جعلی
هیاهو برای شستشوی مغزی و ساختنتاریخی جعلی
فردوسی حتی در دوره رضا کودتاچی و عامل انگلیس هم ناشناخته بوده است. نه تنها مردمان عادی، بلکه شاعران، نویسندگان، کوتاچیان، ارتشیان، فراماسونها، سیاستمداران هم از وجود چنان شخصیتی در تاریخ بی خبربوده اند.
برای همین، اولین کار سیاستمدارانی که می خواستند تاریخ و فرهنگی برای ایرانجعلی و جدید بسازند، پیدا کردن قبری برای شخصیت گمنامی به نام فردوسی بود.
می توان نتیجه گرفت که شاعرانی چون سعدی، حافط، نسیمی، گنجوی و ... و آثارشان بسیار شناخته بوده اند و سیاستمداران ایران ساز نمی توانسته اند به نام آنها برای ایران جدیدشان، تاریخی هزار ساله جعل بکنند.
برای همین به مجموعه ای شعر نیاز داشتند. وقتی آن مجموعه به زبان امروزین و طهرانی آماده شد، باید برایش یک شخصیت تاریخی و رمان گونه و مظلوم هم می ساختند تا بتوانند بخورد جامعه بدهند.
در نبود روشنفکری و روشنفکران منتقد و انقلابی و معترض، فردوسی و شاهنامه را ساختند و برایش نقال هایی خم آماده کردند تا فردوسی و شاهنامه اش را به اذهان مردم تزریق بکنند.
برای همین بود که مردم آزربایجان جنوبی و بخصوص تبریز تا سال 1357 به شاهنامه فردوسی "قاسداننامه" یا دروغ نامه می گفتند و دست می انداختند.
ولی سیستم شستشوی مغزی پانفارسیسم و ایرانیسم، به ضرب و زور آموزش اجباری، مدرسه، صدها هزار معلم و استاد دانشگاه، نمره، کنفرانس، جشنواره و مسابقه های ادبی فردوسی شناسی، تحلیل و تحقیق در متن قاسداننامه فردوسی، تربیت هزاران حقوق بگیر مزدور، فرهنگی جعلی و جدید در حول محور فردوسی، شاهنامه و ایران جعلی ساختند.
ولی همین چند شهر نشان می دهند که همه چیز ساختگی بوده و عبارت از شستشوی مغزی هستند.
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment