آیا با عوامل کودتا بر علیه 90 درصد ملل ایرانی برخورد قانونی و علنی خواهد شد؟
انصافعلی هدایت
بیست و چهارم آگوست 2017
تورنتو - کانادا
من معتقد هستم که متن اجرایی اخیر و نژادپرستانه ای که در آموزش و پرورش خود را نشان داد، کودتایی برعلیه بیش از 90 درصد جمعیت ایرانی بود.
چرا آن را کودتایی برعلیه حقوق بیش از 90% جمعیت ملل ایرانی می دانم؟
چون این بخشنامه استخدامی بر علیه حقوق شهروندی (زن و مرد) ملل تورک، قشقایی، تورکمن، عرب، بلوچ، کورد، مازنی و گیلانی و ... که بیش از 75% جمعیت ایران را شامل می شوند،نوشته شده است.
علاوه بر تک تک افراد آن ملل، هجمه ای بر علیه حقوق انسانی و شهروندی تک تک زنان قوم فارس هم رخ داد. زنان نیمی از جمعیت فارس ها را شامل می شوند.
این حمله در حالی رخ داده است که آن حقوق در قانون اساسی و قوانین مدنی ایران هم برسمیت شناخته شده است
چه نامی جز جنگ بر علیه حقوق ملل، می توان بر آن نهاد؟
طرز تلفظ حروف، ذاتی سخنوران هر زبان مشخصی است. همانند "تی اچ " در زبان انگلیسی که هم باید تلفظ آن در کلیت کلمه ها را بدانی و هم طرز تلفظ "تی اچ" در تک تک هر کلمه را بدانی تا تلفظ صحیحی از تی اچ ها در هر کلمه داشته باشی.
با این حال، چون متولد و سخنور در این زبان نیستی، نمی توانی مانند یک انگلیسی زبان، یا یک کانادایی، یا آمریکایی و یا استرالیایی و ... با تی اچ برخورد بکنی.
در حالی که صدای تی اچ انگلیسی از یک جامعه انگلیسی زبان به جامعه دیگر و در هر کلمه متفاوت جلوه می کند. ماجرای تلفظ تی اچ در میان مهاجران ایرانی، فارس، چینی و ... در جوامع انگلیسی زبان هم داستان دیگری است اما باعث تبعیض نژادی و تبعیض لهجه ای و استخدامی و حقوقی در آن جوامع نشده است.
اگر اراده ای بر اساس تلفظ "تی اچ" انگلیسی، در استخدام معلمان شکل بگیرد، عمق "تبعیض" گسترده برای حذف یک جمعیت بزرگ در اجتماع را نشان خواهد داد.
من
تورک هستم و زبان فارسی را بهتر از بیش از 99 درصد افراد تورک، قشقایی،
تورکمن، عرب، بلوچ و ... ساکن ایران تلفط می کنم اما اعتراف می کنم که هیچ
ترکی نمی تواند فرق بیت "گ" و "ق" در زبان فارسی را درک بکند.
برای هر تورکی "انگور" = "انقور" است و "قربه" فارسی = "گربه" است اما "گردو" هم برای فارس هم برای تورک "گردو" است
متاسفانه، این خواسته و تمایل درونی اما نژادپرستانه و انسان ستیزانه از زمان رضا کودتاچی و بر روی کار آمدن نژادپرستان فارس (پانفارسیسم)، در زبان و ادبیات مدیران و سیاستمداران رخنه کرده بود ولی آن خواسته قلبی که در مواردی هم بر زبان مدیران جاری می شد، تا این زمان، نتوانسته بود به عنوان یک متن اجرایی و همه گیر، بروز یافته و جرات اجرایی بگیرد و خودش را بطور پوست کنده نشان بدهد. یعنی قمه قداره بندان از رو بسته نشده بود
چه اتفاقی افتاده است که در این دوره و در رژیمی که متهم به "جمهوری اسلامی" و متهم به "اسلامگرایی رادیکال" در خاورمیانه است، نژادپرستان و پانفارسیسم کودتاچی و سلسه جنبان و علمداران ضد حقوق انسانی، توانسته اند بر عکس سیاست "امت گرایانه" رسمی جمهوری اسلامی، ظهور و بروز بیابند؟ تا خواست های مکنونی خودشان را بطورعلنی و اجرایی به صحنه سیاسی و اجتماعی بیاورند و رنگ قانون به آن نوع از نژادپرستی و انسان ستیزی خود بدهند؟
با مشاهده این وضع و پدیده اجتماعی و سیاسی، باید پرسید، در متن و عمق لایه های اجتماعی ایران چه می گذرد که آن نژادپرستی که نتوانسته بود قدرت اجرایی بگیرد، به جایگاهی در سیاست، مدیریت و برنامه ریزی دست یافته است که آن خواسته نژادپرستانه یک صد ساله را به این مقام اجرایی شدن رسانده است؟ این گروه، چه صبر و چه استراتژی پیچیده و مخوفی را در سر پرورانده و پنهان نگه داشته بوده اند
البته از طرف دیگر، اعتراض های گسترده در لایه های اجتماعی، باعث عقب نشینی این تفکر نژادپرستانه و انسان ستیز شد. خود این اعتراض ها هم نشان می دهد که هنوز ترس رضا کودتاچی و تئوریسین هایش، پا برجاست
این طرزفکر سلطه گرایانه و برتری طلبانه و حذف خواهانه، بعد از یک قرن تلاش مخفیانه، مدیریت این سلسله پان فارسیست ها دست به ریسک زده و شانس خود را امتحان کردند.
اما سوال بعدی این است که آبشخور این حرکت نژادپرستانه، فنومن و پدیده اجتماعی کجاست؟
باید آبشخور این جریان اجتماعی شناخته شده و از همه سطوح اجرایی و مدیریت سیاسی، آموزشی و برنامه ریزی کشور خذف شوند.
به عقیده من، رشد "پان ایرانیسم"، "آریائیسم" و "کوروشیسم" در چند سال اخیر آبشخور جرات و جسارت این تفکر بوده و هست. آن ها در سایه حمایت آن افکاری که پیش فرضش عمومی بودن"پان ایرانیسم"، "آریائیسم" و "کوروشیسم" بوده است، چنان جسارتی کرده اند.
این نحله فکری و سیاسی و اداری، توانایی های دینی، سیاسی، اداری و مالی خود در متن اجتماع را در پرستش "خدایی" به نام "کوروش" در پاسارگاد نشان داد.
اجرایی شدن و قانونی کردن نژادپرستی و زن ستیزی که از تاریح تاریک پانفارسیسم می آید، زمانی کلید خورد که در کشور اسلامی و مسلمان ایران، با ملل شیعه و سنی، هزاران "کوروش پرست" فریاد بر آوردند که "ما عرب نمی پرستیم و کوروش پرستیم" و در مقابل قبر کوروش سجده کردند. یعنی مقام کوروش، مقام بتی و خدایی بود. البته که منظور کورش پرستان از واژه "عرب" نه اعراب که دین محمد (ص) بود.
در سایه رسوخ نژادپرستی در خون و رگ سیاست و مدیریت و آموزش در ایران، ملاها و سیاستمداران دینی و غیر دینی، در مقابل خدایی کوروش و معبودان پانفارسیست سکوت کردند. سکوت و حمایت های اداری از کوروش پرستی، کار را به رسمیت دادن به ایده هزار ساله نژادپرستی و زن ستیزی در ایران امروزی کشاند.
حتی آیت الله های بسیار حساسی که در مقابل مانتوی تنگ دختران و دیده شدن یک تار موی آنان، سکوت نمی کردند، در مقابل عبودیت برای خدا و بتی به نام "کوروش" ساکت ماندند.
سیاستمداران و مدیران ارشد نظام هم در کوره کوروش پرستی و بت پرستی دمیدند و برای تعمیق پان ایرانیسم و پان فارسیسم بر آن بوق دمیدند تا آن محصول نژادپرستانه را چیده باشند. اگر آن محصول، امروز میوه نداد، ثمر خواهد رسید.
انتشار متن اجرایی، در مورد علل عدم استخدام معلمان، برای اسقاط یک دولت در جوامع دموکراتیک، کافی بود.
اگر جوامع ایرانی سر سوزنی بویی از دموکراسی و حقوق بشر برده بودند، باید دولت روحانی سرنگون می شد ولی می دانیم که در یک صد سال اخیر و بعد از رضا کودتاچی، هیچ نشانی از رشد صعودی دموکراسی دوران قاجار، در ایران دیده نمی شود و هر روز بر عمق دیکتاتوری بعد رضا کودتاچی افزوده می شود.
طبیعی است که "لهجه غلیظ" در متن اجرایی برای نرم کردن اعتراض های اجتماعی احتمالی، پیش بینی شده و در آن متن گنجانده شده بود تا گریز راهی برای فرار بجلو برای مسئولان گذاشته باشند ولی این متن، تنها همین یک ایراد را نداشت که طراحان آن بتوانند از زیر فشارهای اجتماعی با استناد به "لهجه غلیظ" فرار کنند.
ترکیب "لهجه غلیظ" در عمل و در دوایر گزینشی می توانست خودش را بسیار تاثیر گذار و بسیار عمیق تر از یک "تلفظ غلیظ" نمایان سازد.
به نظر من، ترکیب "لهجه غلیظ" برای اعمال نژادپرستی قانونی و عدم تصویب استخدام تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، کورد و ... کفایت می کرد.
آگاهیم که در پروسه استخدامی در ایران، مسایلی وجود دارند که در متون مکتوب و الزام آور استخدامی، نوشته نشده اند اما دوایر استخدامی و "گزینش"ها، آن ها "نانوشته ها"ی مورد "درخواست مدیران ارشد سازمانی" را مد نظر داشته و سوال های بسیاری در باره آن "نانوشته ها" و آن "کمرنگ نوشته ها" مطرح می کنند و بر اساس آن ها بسیاری از افراد را از حقوق مساوی استخدام محروم می سازند
می دانیم که در ایران هیچ استاندارد مشخصی برای استخدام وجود ندارد. هیچ استخدامی بدون در نظر گرفتن نوع دیدگاه سیاسی، تمایلات حزبی، گرایش های پر رنگ یا کمرنگ مذهبی، تمایل به ضد انقلاب، تمایل به خارج نشین ها، داشتن فامیل در خارج، تمایل به اصلاح طلبی، تمایل به پان تورکیسم و ... در مورد افراد داوطلب استخدام اتفاق نمی افتد
حالا چه دلیلی وجود دارد که نانوشته ها و خواست های پنهان طراحان "لهجه غلیظ" و "زن ستیز" که از دوره ما قبل فردوسی تا کنون در حال رشد و زن ستیزی بوده، خود را عمیق تر و گسترده تر نشان ندهد؟
مسئله مهم و اساسی، خود متن یا اصلاح آن نیست بلکه تفکر و مدیریت و ماندگاری طراحان و همفکران آن ها در عرصه های سیاست، مدیریت، آموزش و برنامه ریزی است.
آیا حرکتی برای شناسایی این طراحان و پشتیبانان فکری و اداری و سیاسی آن ها رخ داده است؟
آیا برای تصفیه این تفکر از عرصه آموزش و مدیریت کشوری، اقدامی صورت گرفته است؟
آیا ما با بستر و باتلاق این اندیشه مبارزه کرده ایم و نابودش ساخته ایم؟ یا تنها با یک میوه ضد مزاق اکثریت ملت، آن هم در یک شاخه، مقابله کرده ایم؟
آیا اراده ای برای مبارزه با این تفکر و اخراج همه عوامل این کودتا علیه حقوق بیش از 90 درصد جوامع ایرانی وجود دارد؟
آیا تنها با بازپس گیری این متن اجرایی، کار مبارزه با نژادپرستی سازمان یافته و دولتی که توسط حاکمان اداره می شود، تمام شده است؟
آیا نباید برای خشکاندن آن باتلاق و ریشه های آن تفکر نژادپرستانه، اقدامات و مخالفت های گسترده ای سازماندهی شوند؟
آیا نقش و جایگاه تصمیم گیری آن تفکر نژادپرستانه و زن ستیز در مخالفت با حقوق ملل و آموزش زبان های مادری در مدارس و دانشگاه های ایران و مخالفت با رسمی شدن زبان های مادری در ایران، مورد بررسی و مورد توجه قرار خواهند گرفت؟
آیا دلیل مخالفت سیستم سیاسی-آموزشی با رسمی شدن چند زبان مادری در ایران، مخالفت این گروه و وابستگان به این تفکر نژادپرستانه و پان فارسیسم، نبوده و نیست؟
چه خظرهایی در آینده از سوی این طیف، حقوق ملل ساکن ایران را تهدید می کند؟
بیاندیشیم!
Comments
Post a Comment