آیا کشورها به مهاجران اجازه می دهند تا بخشی از وطنشان را جدا کرده و به کشور دیگری ملحق کنند؟
مصاحبه فراز آزادی با ناصر اصغری در نشریه "ایسکرا" (شماره های ۷۶۰ و ۷۶۱)، نشریه "کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران" به تغییرات صورت گرفته در ترکیب جمعیتی در ارومیه ...
در بخشی از آن این گونه نوشته شده است:
بعد از انقلاب ۵۷ مشخصا در شهر ارومیه مردم کردزبان بدلیل ادامه سیاستهای رژیم پهلوی توسط رژیم جمهوری اسلامی، یعنی سیاست رفرم اقتصادی به نفع بورژوازی و در نتیجه خلع ید نیروی کار در روستاها و رانده شدن آنها بطرف شهرها برای تامین نیروی کار بورژوازی ایران، مردم روستاهای کردنشین اطراف شهر ارومیه، مانند مردم ترک زبان از روستاها رانده شده و برای تامین زندگی شان به شهر ارومیه آمده و در طول سه دهه ترکیب جمعیتی بین مردم ترک زبان و کردزبان نسبت به قبل از انقلاب بهم خورده و نتیجه آن، افزایش جمعیت کردزبان در این شهر شده است
بعد از انقلاب ۵۷ مشخصا در شهر ارومیه مردم کردزبان بدلیل ادامه سیاستهای رژیم پهلوی توسط رژیم جمهوری اسلامی، یعنی سیاست رفرم اقتصادی به نفع بورژوازی و در نتیجه خلع ید نیروی کار در روستاها و رانده شدن آنها بطرف شهرها برای تامین نیروی کار بورژوازی ایران، مردم روستاهای کردنشین اطراف شهر ارومیه، مانند مردم ترک زبان از روستاها رانده شده و برای تامین زندگی شان به شهر ارومیه آمده و در طول سه دهه ترکیب جمعیتی بین مردم ترک زبان و کردزبان نسبت به قبل از انقلاب بهم خورده و نتیجه آن، افزایش جمعیت کردزبان در این شهر شده است
اصل مقاله و لینک آن در زیر نوشته من خواهد آمد
من: انصافعلی هدایت چند سوال دارم:
1.
1.
چرا سازمان ها و فعالان سیاسی کردستان بر روی آزربایجان غربی ادعای ارضی دارند؟ و چرا شما در این باره سکوت کرده اید؟
2.
2.
چگونه مهاجران می توانند ادعای حاکمیت و تصاحب سرزمینی بکنند؟
آیا
ایرانیانی که در شهرهای اروپایی و آمریکایی هستند و حتی اگر اکثریت شهر را
هم داشته باشند، می توانند ادعای ارضی و سرزمینی بکنند؟
3.
3.
آیا اگر مهاجران، ادعای مالکیت سرزمینی بکنند، آتش دشمنی یا کدورت را روشن می کنند یا اگر صاحبان و مدافعان وطن مسئول هستند؟
4.
4.
چرا شما از احزابی که با تکیه بر تعدادی مهاجر به آزربایجان غربی، آنجا را "استان
اورومیه" می نامند، به غنوان فاشیست ها و ترویس های جنگ طلب و نژادپرست یاد نمی کنید؟
5.
5.
آیا
اگر امثال حسنی ها در مقابل مهاجرانی که سال ها مهمان و شهروند اورومیه
و دیگر شهرها در آزربایجان غربی بوده اند و هستند اما اکنون می خواهند در آنجا ادعای ارضی کرده و به خاک کوردستان ملحق کنند،
مقاومت کنند، قهرمانان مدافع وطنشان نیستند؟
6.
6.
در کجای دنیا، مهاجران
می توانند، هنوز یک نسل از مهاجرتشان نگذشته، ادعای مالکیت سرزمینی و جدایی
آن شهرها و الحاف به یک جغرافیایی دیگر داشته باشند؟ آیا اینگونه ادعا ها قانونی نیست و دشمن تراشی نامیده نمی شود؟
7.
7.
آیا تورکان
اورومیه و آزربایجان که شما با آنان حمله کرده و به آن ها انگ های زشت می
چسبانید، از شهروندی کوردها در اورومیه و دیگر شهرها نگران هستند و نمی
پذیرند که کوردها، شهروندان همسان و برخوردار از حقوق مساوی با تورکان باشند؟
یا این تورکان مخالف تحزیه وطنشان و الحاق به جای دیگر با استناد به حضور چند ساله تعدادی کوردها در آزربایجان غربی هستند؟
8.
8.
آیا کشورهای مهاجر پذیر (در هر کجای
دنیا) اجازه می دهند که مهاجران مرزهای جغرافیایی آنان را بر هم بریزند؟ و
یا وطن و سرزمین های آنان را تحزیه کرده و به جای دیگری ملحق سازند؟
آیا در این صورت کشورهای
مهاجر پذیر با استناد به حقوق بین الملل و کنوانسیون های بین المللی حق
ندارند، آن مهاجران را به سرزمین های خودشان پس بفرستند؟
9.
9.
راستی قوانین مهاجرت و پناهندگی و کنوانسیون های بین المللی در این باره چه می گویند؟
10.
10.
آیا موضعگیری شما بر ضد تورکان نیست و شما خواسته و ناخواسته آتش افروزی نمی کنید؟
پایان چند سوال اولیه!
لینک و اصل مطلب در زیر می آید
http://nasser1848.blogspot.ca/2017/06/blog-post_30.html
۱۳۹۶ تیر ۹, جمعه
باید سیاستهای تفرقه افکنانه رژیم در ارومیه را به شکست کشاند
مصاحبه فراز آزادی با ناصر اصغری
شما
در مصاحبه ای با نشریه "ایسکرا" (شماره های ۷۶۰ و ۷۶۱)، نشریه "کمیته
کردستان حزب کمونیست کارگری ایران" به تغییرات صورت گرفته در ترکیب جمعیتی در
ارومیه، منظور ترکیب نسبی بین مردم ترک زبان و کردزبان اشاره کرده و در رابطه با
شعار جریانات ناسیونالیستی مبنی بر اخراج کردها از شهرهای باصطلاح ترک نشین
پرداخته اید. گفته اید که بعد از انقلاب ۵۷ مشخصا در شهر ارومیه مردم کردزبان بدلیل
ادامه سیاستهای رژیم پهلوی توسط رژیم جمهوری اسلامی، یعنی سیاست رفرم اقتصادی به
نفع بورژوازی و در نتیجه خلع ید نیروی کار در روستاها و رانده شدن آنها بطرف شهرها
برای تامین نیروی کار بورژوازی ایران، مردم روستاهای کردنشین اطراف شهر ارومیه،
مانند مردم ترک زبان از روستاها رانده شده و برای تامین زندگی شان به شهر ارومیه
آمده و در طول سه دهه ترکیب جمعیتی بین مردم ترک زبان و کردزبان نسبت به قبل از
انقلاب بهم خورده و نتیجه آن، افزایش جمعیت کردزبان در این شهر شده است. در این میان
سیاستهای ضد کردی ملاحسنی و دارودسته هایشان در سپاه و اطلاعات همچنان بیشتر از
گذشته ادامه دارد. رژیم بر سیاست نفرت پراکنی خودش علیه مردم کردزبان را شدت بخشیده
و معضلات اقتصادی و اجتماعی موجود در شهر و استان را ناشی از وجود مردم کردزبان
ارزیابی و بخورد مردم میدهد. در این راستا، جریانات ناسیونالیست ترک نیز با این سیاست
رژیم همسو بوده و بر طبل نفرت پراکنی قومی علیه مردم کرد و تروریست خواندن آنها و
درخواست اخراج کردها و از این نوع سیاستهای کثیف و ضد انسانی دامن میزنند. با این
توضیح مختصر لطفا به سئوالات من در این رابطه جواب بدهید:
فراز: به نظر شما طرح خواست اخراج مردم کردزبان از شهرهای ترک نشین تا چه حدی با
واقعیت زندگی امروز جوامع شهری و حتی روستائی خوانائی دارد؟
ناصر اصغری: در آن مطلب مورد اشاره شما گفتهام که شهری به بزرگی
ارومیه که بالغ بر یک میلیون و هشتصد هزار نفر جمعیت دارد، حداقل نیمی از این مردم
کردزبان هستند. حتی پاکسازی یک روستای ۱۰۰ نفره از مردمی که در آن زندگی می کنند
با واقعیات سیاسی دنیای امروز خوانائی ندارد، چه برسد به اینکه تعدادی خواهان
پاکسازی جمعیتی حدود هشتصد هزار نفره باشند! کجا برگردند!؟ اینها کسانی هستند که
اگر خودشان هم در شهر ارومیه به دنیا نیامده باشند، سالهاست که از روستای محل
تولدشان، زمانی که کودکی بیش نبودند، کوچ کرده و کوچکترین ارتباطی دیگر با آنجا
ندارند. شغل و ارتباطات اجتماعی و اقتصادی شان اینجاست. چیزی از روستاهای دوره
افتاده بعضا صعب العبور نمی دانند. اگر کسی با عقل سالم و منطق آدم امروز بتواند
خواهان اخراج ترک زبانان از تهران شود، می تواند خواهان اخراج کردزبانان از ارومیه
هم بشود. کجای دنیای امروز شما می توانید یک شهرک حتی با ۵۰ هزار نفر هم پیدا کنید
که از دیگر به اصطلاح نژاد و ملیتها تماما "در امان" مانده باشد!؟ اینها
به نظر من سیاستهای حساب شده و مهندسی شده رژیم اسلامی هستند که عمدا میخواهد بین
مردمی که هیچگونه دشمنی با همدیگر ندارند و اساسا باید رژیم اسلامی را به جرم به
تباهی کشاندن زندگی شان مورد حمله قرار داده و نشانه روند را بجان هم بیاندازد.
اینها همه اهدافی ضد انسانی و در جهت حفظ و بقا رژیم اسلامی است.
فراز: خواست اخراج مردم کردزبان از ارومیه و از سایر شهرها در آذربایجان تا چه حدی
میتواند از طرف مردم ترک زبان مورد قبول واقع شود؟
ناصر اصغری: اگر بودن مردمی کردزبان باعث اخلالی در زندگی روزمره مردم
ترک زبان بود و این موضوع معضلی اجتماعی میبود، حتما تا بحال شاهد جنگ و درگیری و
سنگربندی خیابانی بودیم. چنین مسئلهای خواست مردم نیست؛ یک سیاست کثیف است که می
خواهد آن جنگ و کشت و کشتار را راه بیاندازد که خوشبختانه تا بحال تیرش به سنگ
خورده.
حساب
مردم علی العموم از حساب قوم پرستانی که افسارشان دست ملاحسنی و باندهای دولتی
است، کاملا جداست. مردم کردزبان و ترک زبان این شهر اکنون روابط عمیق اجتماعی -
اقتصادی با هم دارند. با هم همکارند. روابط زناشوئی و خانوادگی عمیقی با هم برقرار
کرده اند و در غم و شادی همدیگر شریکند. در مراسمهای همدیگر شرکت دارند و در
اعتراضات بر علیه رژیمی که در سرکوب و وحشیگری کرد و ترک نمی شناسد، فعالانه شرکت
می کنند.
این
نکته را هم به نظر من باید اضافه کرد که این تنها قوم پرستان ترک و باندهای این
ملا و آن ملا نیستند که نفرت پراکنی قومی را باد میزنند. قوم پرستان کردزبان هم
به یمن آزادی بیانی که توسط مدیای اجتماعی مثل فیسبوک و تویتر فراهم شده است، طرف
دیگر ماجرا هستند. به جرأت می توان گفت که این نفرت پراکنی قومی اکنون توسط
ترولهای (Troll) اینترنتی که روزی شان را مدیون تفرقه پراکنی رژیم
اسلامی هستند، اداره می شود.
فراز: در این ماجرا ناسیونالیستها بدنبال حل کدام معضل اجتماعی در
آذربایجان هستند؟
ناصر اصغری: من فکر نمیکنم که به دنبال حل معضلی باشند. اگر کسی فکر
کند که مسئله ملی معضلشان است، خوب این را باید با دولت مرکزی حل و فصل کنند، نه
با مردمی که خود مورد ستم ملی قرار گرفتهاند! ظاهر قضیه این است که کردها آمده
اند و شهر ترک نشین را تسخیر کرده اند. ملاحسنی در سخنرانیهایش در نماز جمعهها
در اوایل انقلاب، که مردم کردزبان کرور کرور به طرف شهر ارومیه مهاجرت میکردند و
ابتدا بخاطر مقرون به صرفه بودن زمین حومه شهر سکونت میگزیدند، میگفت ببینید که
کردها دور تا دور شهر را محاصره کرده اند که یک روز به خود شهر حمله کنند و همه
ترکها را سر ببرند! مردم انقلاب کرده ارومیه را علیه مردم فقیر و شریفی که از دست
زورگوئی اربابان فرار کرده و به شهر برای پیدا کردن کاری و لقمه نانی پناه آورده
بودند، تحریک میکرد. هدف اصلی ملاحسنی و دیگر آخوندهای معمم و مکلا این بود که
جنگ شیعه و سنی راه بیاندازند. یک واقعیت نهفته در این ماجرا سیاست تبعیض رسمی
رژیم اسلامی بر علیه کسانی بود که شیعه نبودند. کردها بعنوان کسانی که نه زبانشان
ترکی است و نه مذهبشان شیعه، و همچنین در حال جنگ با دولت اسلامی هستند، هدف
تبلیغات نماز جمعه ها شدند.
اما
اینجا باید به یک واقعیت تلخ هم اشاره کنم. هر چند بخش عظیمی از مردم گوششان
بدهکار سیاستهای پاکسازی قومی ناسیونالیستها نیست، اما هستند تعداد کمی از مردم
شریفی که به این توطئه پاکسازی قومی اعتراض نمیکنند. باید از خود پرسید که چرا یک
چنین سیاست نژادپرستانهای که تشنه خون است، پیش همین تعداد کم هم مقبولیت دارد!؟
مردم همیشه به دنبال پیدا کردن جوابی برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی خود هستند.
اگر به عمق مسئله پی نبرند، دم دست ترین جواب را می پذیرند. اگر دور و برشان را
بزه کاران گرفته باشد، و اگر به آن شرایطی که باعث بروز آن بزه کاری شده باشد آگاه
نباشند، خشم شان را متوجه بزه کار و بعضا به اصطلاح نژاد، مذهب و ملیت آن بزه کار
میکنند. این نه تنها در مورد ارومیه صدق می کند، بلکه در مورد استکهلم و پاریس و
نیویورک هم صدق می کند. فقر و تبعیض سیستماتیکی که بر سیاهان آمریکا می رود، بخش
وسیعی از سیاهان را به بزه کاری کشانده و این باعث تبعیض بعضا توده های مردم بر
علیه سیاهان هم شده است. یا آن "کله سیاهی" که چند نسل پیش پدر بزرگش به
پاریس و برکسل و برلین مهاجرت کرد و هنوز نسل اندر نسل باید در گتوهای آن
"کله سیاهان" در فقر و تبعیض زندگی کنند، باعث بروز بزه کاریهای
اجتماعی میشود که دودش به چشم کل جامعه میرود و سودش هم به جیب سیستم طبقاتی
تفرقه بیانداز و حکومت کن!
در
مورد ارومیه هم این موضوع بسیار صادق است. سیاستهای جمهوری اسلامی مردم را به فقر
مطلق کشانده. جامعه در بیکاری دست و پا می زند. در انتصاب کارگر به مشاغل تبعیض
بیداد میکند. فقر باعث دست زدن بخشی از جوانان به بزه کاریهای اجتماعی شده که در
غیاب یک جنبش رزمنده و قوی سوسیالیستی، تبلیغات شوم ناسیونالیستی و قوم پرستانه،
جامعه را به طرف خونریزی خواهد برد.
فراز: امروزه جنبش ناسیونالیستی تا چه حدی در برابر جنبشهای اجتماعی نظیر جنبش
کارگری، جنبش زنان و سایر جنبشهای اجتماعی رادیکال قدرت نیرو گرفتن و تاثیرگذاری
مخرب و ضد انسانی بر روند انقلاب آتی در آذربایجان میتواند داشته باشد؟
ناصر اصغری: اگر جنبشهای اعتراضی رادیکال، مثل جنبش کارگری و زنان و
جوانان برای خلاصی فرهنگی قدرت بگیرند و در روند رادیکالیزه شدن انقلابی جامعه جلو
بیایند، ناسیونالیسم قوم پرست حاشیهای و ایزوله میشود. برعکسش هم صادق است. اگر
توده مردم مستاصل باشند و جمهوری اسلامی به هر دلیلی قادر به حکومت کردن نباشد و
فروبپاشد، شاهد پا گرفتن گروههای ناسیونالیست قوم پرست خواهیم بود که در هر کوچه و
خیابانی کشت و کشتاری قومی راه انداختهاند. این خطر واقعی است. اگر جنبش
سوسیالیستی مدعی نباشد که در فردای سرنگونی رژیم اسلامی قدرت را خواهد گرفت و به
معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه جواب میدهد، آنوقت شاهد سر برآوردن
گروههای ناسیونالیست برای ادعای کشورسازی خواهیم بود که کشورسازی آنها از پاکسازی
قومی شروع خواهد شد و یک یوگسلاوی دیگر را شاهد خواهیم بود. این سناریو به نظر من
واقعی است!
اما
امروز هر کدام از این جنبشها در چه موقعیتی هستند؟ به نظر من جنبش کارگری و زنان و
کلا جنبشهای رادیکال و انقلابی در جائی مثل ارومیه به اندازه جاهائی مثل تبریز و
کردستان قوی نیستند. اما این را باید در نظر گرفت که سیاست در ارومیه خود تابعی از
سیاست در همسایگی این جغرافیاست، و این میتواند ارتجاع ناسیونالیستی را حاشیه ای
بکند. ارومیه یک تافته جدا بافته از سیاست در منطقه نیست. اما این گفته و این
واقعیت نباید ما را در قبال احتمالات آینده بی مسئولیت کند. باید این آژیر را در
نظر داشت که در یک شهر بزرگی مثل ارومیه، یک دسته بیست سی نفره از آدمکشان حرفهای،
از ناسیونالیسم هر قوم و ملتی باشند، میتوانند زندگی را برای کل آن شهر تباه و
ناامن کنند. من کلا فکر میکنم که از آنجا که سیاست رژیم اسلامی سرکوب هرگونه نهاد
و تشکل آزادیخواه و انسانی است و دست نهادهای ارتجاعی که خود آنها را ساخته است،
باز می گذارد، ارتجاع و قوم پرستی خیلی قوی است. گوناز تی وی و رسانههای دولت
ترکیه دائم در حال نفرت پراکنی قومی هستند. چپ جامعه از تریبونی که مرتب راه حل
عملی جلوی جامعه بگذارد که چگونه اینگونه نفرت پراکنی ها را به شکست بکشانند و
چگونه بر علیه رژیم متحد بشوند، بی بهره است. اما جنبش کارگری و جنبشهای دیگر مثل
جنبش زنان و غیره، پتانسیل قدرت گیری زیادی دارند؛ منتها باید فعالینی پا جلو
بگذارند و راه نشان بدهند. در خلاء اتفاق نخواهد افتاد.
فراز: برای خنثی کردن این نوع سیاستهای خطرناک فاشیستی که جامعه را برای دهه ها به
قهقرا خواهد برد، چه راهکاری را در برابر فعالین جنبش برابری طلبی و آزادیخواهی
قرار میدهید؟
ناصر اصغری: در این شهر و شهرهای مشابه آن در آذربایجان و کردستان که
مردم کردزبان و ترک زبان زیادی با هم در یک شهر زندگی میکنند، این فقط ملاحسنیها
نیستند که میتوانند مخاطب داشته باشند. فعالین آزادیخواه و انساندوستی که نگران
این وضعیت هستند باید دور هم جمع شوند و کاری بکنند. برای مثال در اسرائیل،
نهادهایی متشکل از فعالین سیاسی، اجتماعی یهودی و فلسطینی با هم فعالیت میکنند که
سیاستهای دولت نژادپرست اسرائیل و تبلیغات اسلامیها را خنثی کنند و دست کارگران
را، جدا از اینکه منتسب به چه نژاد و دین و ملیتی باشند، در دست هم میگذارند.
فعالین ترک زبانی باید پا جلو بگذارند و در مقابل سیاستهای نژادپرستانه و تشنه خون
به همنوع خود، اعتراض بکنند و حداقل ان جی اوهای انسان دوستانه ایجاد کنند. همین
درباره فعالین کردزبان هم صادق است. در همین انتخابات شوراهای شهر و روستای سال
۱۳۹۶، ناصر رزازی در تلویزیون پ ک ک ظاهر میشود و به کردزبانان فراخوان می دهد که
بروند به نمایندگان کردزبان رأی بدهند. فعالین و شخصیتهای انساندوست چه به مادر
بگویند "آنا" و چه بگویند "دایک"، باید اینگونه سیاستهای
نژادپرستانه و ناسیونالیستی را افشا کنند و نهاد، تشکل و ان جی اوهایی ایجاد کنند
که هدفشان پراتیک عملی نزدیک کردن ساکنین این شهر باشد؛ جدا از اینکه مخاطب به
ارمنی، کرد، ترک و آسوری منتسب شده باشد. از آنجا که خطر تراژدی انسانی را همه
احساس میکنند، چنین سیاستی واقعا میتواند فعالین و شخصیتهای بسیار زیادی را دور
خود جمع کند.
۳
ژوئیه ۲۰۱۷
Comments
Post a Comment